پرش به محتوا

ولایت تشریعی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
P.motahari (بحث | مشارکت‌ها)
P.motahari (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۳: خط ۳:


ولایت تشریعی معنای دیگری هم دارد که همه عالمان شیعه به آن اعتقاد دارند. آن معنا این است که پیامبر و امامان، صاحب‌اختیار جان و مال انسان‌ها هستند و هرچه گفتند باید اطاعت شود.
ولایت تشریعی معنای دیگری هم دارد که همه عالمان شیعه به آن اعتقاد دارند. آن معنا این است که پیامبر و امامان، صاحب‌اختیار جان و مال انسان‌ها هستند و هرچه گفتند باید اطاعت شود.
در منابع حدیثی، از ولایت تشریعی به معنای نخست، با عنوان «تفویض امور دینی به پیامبر و امامان»، سخن آمده است.


==دو معنای ولایت تشریعی==
==دو معنای ولایت تشریعی==

نسخهٔ ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۳۸

ولایت تشریعی حق تشریع یا قانون‌گذاری در حوزه دین. منظور از ولایت تشریعی این است که خدا به پیامبر و امامان، این اختیار را داده است که از جانب خود، احکام شرعی وضع کنند. این مسئله مورداختلاف عالمان شیعه است: گروهی به آن باور دارند و گروهی نمی‌پذیرند و حق تشریع را منحصر در خدا می‌دانند.

ولایت تشریعی معنای دیگری هم دارد که همه عالمان شیعه به آن اعتقاد دارند. آن معنا این است که پیامبر و امامان، صاحب‌اختیار جان و مال انسان‌ها هستند و هرچه گفتند باید اطاعت شود.

در منابع حدیثی، از ولایت تشریعی به معنای نخست، با عنوان «تفویض امور دینی به پیامبر و امامان»، سخن آمده است.

دو معنای ولایت تشریعی

ولایت تشریعی، در ادبیات عالمان شیعه، دو معنا دارد: معنای نخست آن، حق شرعی بر جان و مال است. ولایت تشریعی، به این معنا، وقتی درباره پیامبر و امامان، به‌کار می‌رود، مراد این است که آن‌ها از جانب خدا، صاحب‌اختیار جان و مال مردم هستند و می‌توانند در آن‌ها تصرف کنند؛ مثلاً مالشان را بفروشند. و مردم باید از آن‌ها اطاعت کنند.[۱]

معنایِ دومِ ولایت تشریعی حق قانون‌گذاری در حوزه دین است؛ یعنی تشریع احکام عبادی، اقتصادی، سیاسی، قضایی و ....[۲] به‌بیان دیگر، به این معناست که حق داشته باشیم، برای موضوعی، حکمی شرعی صادر کنیم و بگوییم حلال یا حرام است.[۳] از این معنای ولایت تشریعی، با عنوانِ «تفویض خدا به پیامبر و امامان» هم سخن آمده است.[۴]

مسئله موردبحث در ولایت تشریعی

عالمان شیعه معنای اولِ ولایت تشریعی را در خصوص پیامبر و امامان می‌پذیرند؛ یعنی همه بر این باورند که پیامبر و امامان صاحب‌اختیار جان و مالِ مردم‌اند و همهٔ امور دین و دنیای مردم تحت ریاست آن‌هاست و باید از آن‌ها اطاعت کرد.[۵]

مسئله اختلافی میان آنان معنای دوم است؛ یعنی آیا به‌جز خدا، پیامبر و امامان هم حق تشریع دارند یا خیر. به‌سخن دیگر، آیا خداوند حق قانون‌گذاری در امور دینی را به پیامبر و امامان «تفویض» یا واگذار کرده است یا خیر.[۶]

موافقان و مخالفان ولایت تشریعی (به‌معنای تفویض)

گروهی از عالمان، همچون جعفر سبحانی و صافی گلپایگانی، گفته‌اند در اسلام، هیچ انسانی حق قانون‌گذاری ندارد و این حق مختص خداوند است و خداوند این حق را، به‌صورت مطلق، به هیچ‌کس تفویض نکرده است؛[۷] تنها در موارد معدودی که در روایات آمده که خدا به پیامبر اجازه تشریع داده است، ولایت تشریعی پیامبر را می‌پذیریم.[۸] برای مثال، در روایتی آمده است که خداوند نمازهای روزانه را به‌صورت دورکعتی واجب کرد؛ ولی پیامبر به نمازهای ظهر و عصر و عشا، دو رکعت و به نماز مغرب یک رکعت افزود و خدا نیز تشریعِ او را تصویب کرد.[۹]

در مقابلِ اینان، برخی همچون غروی اصفهانی، سیدجعفر مرتضی عاملی و حسینی تهرانی معتقدند پیامبر و امامان بر تمام امور دینی ولایت تشریعی دارند.[۱۰]

مستندات مخالفان

برخی از مستنداتِ مخالفانِ تفویض امور شرعی به پیامبر و امامان از جانب خدا به‌شرح زیر است:

  • «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّـهِ؛ حکم‌دادن مخصوص خداست»[۱۱]
  • «هرکس به آنچه خدا فرستاده، حکم نکند، کافر است.»[۱۲]
  • «پس میانشان مطابق آنچه خدا نازل کرده، حکم کن.»[۱۳]
  • امام باقر(ع): «حکم بر دو نوع است: حکم خدا و حکم اهل‌جاهلیت.»[۱۴][۱۵]

مستندات موافقان

موافقان ولایت تشریعی به احادیثی استناد کرده‌اند که در آن‌ها، از تفویض یا واگذاری امر دین به پیامبر و امامان سخن آمده است. سیدجعفر مرتضی عاملی گفته است این روایات متواترند.[۱۶] برخی از آن‌ها به‌شرح زیر است:

  • امام صادق(ع): «خداى عزّوجل پيغمبرش را به‌محبت خود، تربيت كرد و سپس فرمود: "تو داراى خُلق عظيمى هستى" و آنگاه به او تفویض کرد... و فرمود: "هركس از رسول خدا اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است." پيغمبر خدا كار را به على تفویض كرد و او را امين شمرد... ما واسطه ميان شما و خداى عزّوجل هستيم. خدا براى هيچ‌كس، در مخالفت امر ما خيرى قرار نداده است.»[۱۷]
  • امام صادق: «خداوند عزّوجل پيامبر خود را تربيت كرد و نيكو تربيت كرد و چون ادب را در او به‌كمال رساند، فرمود: "به‌راستى كه تو داراى خويى بزرگ هستى." آنگاه كار دين و امت را به او سپرد تا بندگانش را اداره كند...»[۱۸][۱۹]

مسئله تفویض در منابع حدیثی

در برخی منابع حدیثی، بخش‌هایی به موضوع تفویض امر دین به پیامبر(ص) و امامان(ع) اختصاص یافته است. از این میان، کتاب کافی نوشته کلینی است که در بخشی با عنوان «تفویض امر دین به پیامبر و امامان» ده روایت در این زمینه ذکر کرده است.[۲۰] همچنین در کتاب بصائرالدرجات، نوشته صَفّار هم دو بخش به این مسئله اختصاص یافته است.[۲۱]

برخی از عالمان گفته‌اند منظور از تفویض امر دین به پیامبر(ص) و ائمه(ع) ولایت تشریعی، یعنی حق تشریع در احکام دین است؛[۲۲] اما گروهی دیگر می‌گویند منظور از آن این است که اصل احکام را خدا تشریع و از راه وحی به پیامبر ابلاغ می‌کند؛ اما تعیین جزئیات برخی احکام را برعهده پیامبر گذاشته که آن‌هم از طریق الهام به او، صورت می‌گیرد.[۲۳]

جستار وابسته

پانویس

الگوی پانویس غیرفعال شده است. لطفا از الگوی پانوشت استفاده شود


منابع

  • سبحانی، جعفر، مفاهیم‌القرآن، به‌قلم جعفر الهادی، قم، مؤسسه امام صادق، ۱۴۲۱ق.
  • سبحانی، جعفر، ولایت تکوینی و تشریعی از دیدگاه علم و فلسفه، قم، مؤسسه امام صادق، ۱۳۸۵ش.
  • صافی گلپایگانی، لطف‌الله، سلسله‌مباحث امامت و مهدویت، قم، دفتر تنظیم و نشر آثار آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی، ۱۳۹۱ش.
  • صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل‌محمّد(ص)، تحقیق و تصحیح محسن کوچه‌باغی، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • عاملی، سیدجعفر مرتضی، الولایة التکوینیة و التشریعیة، مرکز الاسلامی للدراسات، چاپ دوم، ۱۴۲۸ق.
  • غروی اصفهانی، محمدحسین، حاشیةالمکاسب، قم، ذوی‌القربیٰ، ۱۴۲۷ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق‏.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • حسینی میلانی، علی، الولایة التشریعیه، قم، الحقایق، چاپ اول، ۱۴۳۲ق.

پیوند به بیرون


  1. حسینی میلانی، الولایة التشریعیه، ۱۴۳۲ق، ص۴۹.
  2. صافی گلپایگانی، سلسله‌مباحث امامت و مهدویت، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۹۷.
  3. سبحانی، ولایت تشریعى و تکوینی از دیدگاه علم و فلسفه، ۱۳۸۵ش، ص۱۹.
  4. نگاه کنید به مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۳۴۸؛عاملی، الولایةُ التکوینیه و التشریعیه، ۱۴۲۸ق، ص۶۰-۶۳.
  5. حسین میلانی، الولایة التشریعیه، ۱۴۳۲ق، ص۴۹؛ صافی گلپایگانی، سلسله‌مباحث امامت و مهدویت، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۱۰۵-۱۰۷.
  6. نگاه کنید به مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۳۴۸؛ سبحانی، مفاهیم‌القرآن، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۶۱۰؛ صافی گلپایگانی، سلسله‌مباحث امامت و مهدویت، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۹۹، ۱۰۱؛ غروی اصفهانی، حاشیة کتاب المکاسب، ۱۴۲۷ق، ج۲، ص۳۷۹؛ عاملی، الولایةُ التکوینیه و التشریعیه، ۱۴۲۸ق، ص۶۰-۶۳
  7. سبحانی، مفاهیم‌القرآن، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۶۱۰؛ صافی گلپایگانی، سلسله‌مباحث امامت و مهدویت، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۹۹، ۱۰۱.
  8. سبحانی، ولایت تشریعى و تکوینی از دیدگاه علم و فلسفه، ۱۳۸۵ش، ص۲۰-۲۱؛ صافی گلپایگانی، سلسله‌مباحث امامت و مهدویت، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲.
  9. سبحانی، ولایت تشریعى و تکوینی از دیدگاه علم و فلسفه، ۱۳۸۵ش، ص۲۱.
  10. غروی اصفهانی، حاشیة کتاب المکاسب، ۱۴۲۷ق، ج۲، ص۳۷۹؛ عاملی، الولایةُ التکوینیه و التشریعیه، ۱۴۲۸ق، ص۶۰-۶۳؛ حسینی تهرانی، امام‌شناسی، ج۵، ۱۴۱۸ق، ص۱۱۴، ۱۷۹.
  11. سوره یوسف، آیه ۴۰، ۶۷؛ سوره انعام، آیه ۵۷.
  12. سوره مائده، آیه ۴۴.
  13. سوره مائده، آیه ۴۸.
  14. کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۴۰۷.
  15. سبحانی، مفاهیم‌القرآن، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۶۰۶-۶۱۲.
  16. عاملی، الولایةُ التکوینیه و التشریعیه، ۱۴۲۸ق، ص۶۱.
  17. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۶۵.
  18. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۶۶.
  19. عاملی، الولایةُ التکوینیه و التشریعیه، ۱۴۲۸ق، ص۶۲.
  20. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۸.
  21. صفار، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ص۳۷۸، ۳۸۳.
  22. عاملی، الولایةُ التکوینیه و التشریعیه، ۱۴۲۸ق، ص۶۰-۶۳.
  23. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۳۴۸.