بهتان

از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از بهتان گو)
اخلاق
آیات اخلاقی
آیات افکآیه اخوتآیه اطعامآیه نبأآیه نجواآیه مشیتآیه برآیه اصلاح ذات بینآیه ایثار
احادیث اخلاقی
حدیث قرب نوافلحدیث مکارم اخلاقحدیث معراجحدیث جنود عقل و جهل
فضایل اخلاقی
تواضعقناعتسخاوتکظم غیظاخلاصخشیتحلمزهدشجاعتعفتانصافاصلاح ذات البینعیب‌پوشی
رذایل اخلاقی
تکبرحرصحسددروغغیبتسخن‌چینیتهمتبخلعاق والدینحدیث نفسعجبعیب‌جوییسمعهقطع رحماشاعه فحشاءکفران نعمت
اصطلاحات اخلاقی
جهاد نفسنفس لوامهنفس امارهنفس مطمئنهمحاسبهمراقبهمشارطهگناهدرس اخلاقاستدراج
عالمان اخلاق
ملامهدی نراقیملا احمد نراقیمیرزا جواد ملکی تبریزیسید علی قاضیسید رضا بهاءالدینیسید عبدالحسین دستغیبعبدالکریم حق‌شناسعزیزالله خوشوقتمحمدتقی بهجتعلی‌اکبر مشکینیحسین مظاهریمحمدرضا مهدوی کنی
منابع اخلاقی
قرآننهج البلاغهمصباح الشریعةمکارم الاخلاقالمحجة البیضاءرساله لقاءالله (کتاب)مجموعه وَرّامجامع السعاداتمعراج السعادةالمراقبات

بُهْتان یا بُهتان‌زدن نسبت دادن دروغین سخن، عمل یا صفت زشتی به شخص است که در او وجود ندارد؛ به‌گونه‌ای که باعث بُهت و حیرتش می‌شود. بهتان‌‌زدن یا در حضور شخص است یا در غیابش. علمای اخلاق، زشتی و بزرگی گناه بهتان را درصورتی‌که در غیاب شخص انجام گیرد شدیدتر از گناه غیبت و دروغ می‌شمارند.

بهتان‌زدن حرام است و حرمتش غلیظ‌تر و شدیدتر از غیبت دانسته شده است. گفته شده چون بهتان، مشتمل بر دو گناه كبيره غيبت و دروغ است، پس به حکم عقل و به طریق اولویت بهتان نیز گناه کبیره خواهد بود. در روایات اسلامی بهتان به‌عنوان یکی از نشانه‌های شخص فاسق بیان شده است و نیز در برخی از روایات آمده است که گناه بهتان هم‌ردیف با شرک به خدا است که حتی با پرداخت کفاره، گناه آن قابل جبران نیست.

در بیان تفاوت غیبت با بهتان گفته شده غیبت، یاد کردن عیب شخص است که آن عیب در او وجود دارد، ولی بهتان ذکر عیبی است که در او وجود ندارد. همچنین تفاوت بهتان با افترا و تهمت در این است که بهتان دروغ بستن است ولی افترا دروغ سازی و تهمت ابراز گمان بد است.

برخی از فقیهان با استناد به عبارت «بَاهِتُوهُمْ» در حَدیث مُباهِته، بهتان‌زدن به اهل بدعت را با وجود مصلحت جایز دانسته‌اند؛ بااین‌حال اکثر فقیهان، این برداشت را ناصحیح دانسته و حدیث را به «قانع‌کردن اهل بدعت با استدلال‌های محکم» معنا کرده‌اند.

مفهوم‌شناسی

بهتان دروغ بستن است به‌طوری‌که شنونده‌اش از شنیدن چنین نسبتی مبهوت و مُتَحیِّر شود.[۱] ابن‌منظور در کتابِ لِسانُ العَرب بهتان را نسبت دادن دروغین عملی می‌داند که فرد انجامش نداده است.[۲] راغب اصفهانی این بخش از آیه ۱۶ سوره نور «هَٰذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ» را به معنای دروغی که شنونده‌اش را مبهوت و مُتَحیِّر می‌کند معنی کرده است.[۳] فقها معنای اصطلاحی بهتان را از معنای لغوی آن دور نمی‌دانند و آن را به نسبت دروغین و ناروا دادن معنا نموده‌اند.[۴]

از بهتان در برخی از کتاب‌های لغوی به دروغ[۵] و افترا[۶] نیز تعبیر شده است.

آقا مجتبی تهرانی، (۱۳۱۶- ۱۳۹۱ش)، در کتاب اخلاق ربانی آفات زبان، می‌نویسد که علمای اخلاق بهتان را دروغی می‌دانند که محتوایش به‌نوعی در عرف جامعه بیانگر عیب و نقص (خواه در سخن، عمل یا در صفات اخلاقی) است، یا سخنی است که به دروغ به شخص می‌بندد درحالی‌که او نگفته است، یا عمل زشتی است که انجامش نداده و یا صفت ناپسند و غیر اخلاقی است که وی صاحب آن صفت رذیله نیست.[۷]

جعفر سبحانی، از مراجع تقلید شیعه، معتقد است بهتان و تهمت شاخه‌ای از دروغ است، نظیر نسبت دادن حرف یا عمل زشت به شخصی که مُبَرا و مَصون از آن عمل یا حرف است؛ مانند نسبت دادن فحشا به زن عَفیفِه و خیانت به شخص امین که به چنین عملی گاه عنوان تهمت و گاه بهتان اطلاق می‌شود.[۸]

تفاوت بهتان با تهمت، افترا و غیبت

سه واژه «بهتان»، «تهمت» و «افترا» گاه در یک معنا و به جای واژه بهتان به کار می‌روند؛ درحالی‌که این سه، هم از نظر لغوی و هم از لحاظ اصطلاحی با هم تفاوت دارند. بهتان دروغی است[۹] که بهتان‌گو یقین دارد نسبتی که می‌دهد دروغ است[۱۰] اما افترا دروغ سازی[۱۱] بدون دلیل است[۱۲] همچنین گفته شده افترا اعم از بهتان است و به اعتقاد لغت‌شناسان بهتان دروغی است که اگر در حضور شخص گفته شود با هدف چیره شدن است بخلاف افترا که فرقی نمی‌کند که آن هدف در حضور شخص دنبال شود و یا در غیابش.[۱۳] تهمت نیز ابراز گمان بدی است[۱۴] که منشأ آن، سوء‌ظن و بدگمانی است؛[۱۵] البته این گمان یا واقعیت ندارد و یا هنوز ثابت نشده است.[۱۶]

شیخ کلینی، از محدثان مشهور شیعه و نویسنده الکافی از کتب اربعه، روایتی از امام صادق(ع) نقل می‌کند که در بیان فرق میان غیبت و بهتان است که آن حضرت می‌فرماید: غیبت آن است که درباره شخصی چیزی بگویی که خداوند، آن را پوشیده داشته است؛ اما سخن گفتن از آنچه در او آشکار است (عصبی بودن)، غیبت نیست و بهتان آن است که درباره‌اش چیزی بگویی که در او نیست.[۱۷]

نسبت میان بهتان و غیبت

در نسبت بین بهتان و غیبت اختلاف نظر است. برخی نظیر سید ابوالقاسم خویی، (۱۲۷۸-۱۳۷۱ش)، در کتاب مصباح الفقاهه، نسبت میان آن دو را تباین می‌داند.[۱۸] با این بیان که غیبت عبارت است از بدگویی پشت سر شخصی به صفتی که در او وجود دارد، اما بهتان بدگویی از شخصی به صفتی است که در او وجود ندارد؛ خواه در حضور وی باشد یا در غیاب وی.[۱۹] البته خویی در ادامه گفته که اگر مراد از غیبت «گفتن چیزی که موجب عدم خشنودی برادر دینی شود»، همانگونه که عقیده مشهور فقها این‌گونه است در برخی از موارد اجتماع آن‌ها ممکن است.[۲۰]

در مقابل نظریه خویی، امام خمینی، (۱۲۸۱-۱۳۶۸ش)، در کتاب المکاسب المحرمه نسبت میان آن دو را عموم و خصوص من وجه می‌داند.[۲۱] وی می‌نویسد غیبت بدگویی پشت سر شخصی است؛ خواه آن بدی در او باشد یا نباشد.[۲۲] ایشان معتقدند که این تفسیر از غیبت، بهتان به شخص در غیاب وی را نیز در بر می‌گیرد.[۲۳]

اقسام بهتان

محمدمهدی نراقی، (۱۱۲۸-۱۲۰۹ق)، در کتاب جامع السعادات قید مسلمان بودن را در تعریف بهتان اضافه کرده است[۲۴] و معتقد شده است بهتان دو قسم است:

  1. دروغ بستن در غیاب شخصی: این قسم ترکیبی از دو رذیله اخلاقی و دو گناه است. اول اینکه دروغ می‌گوید؛ چون آن دروغ ادعایی در آن شخص نیست و به او نسبت می‌دهد و دوم اینکه غیبت می‌کند.
  2. بیان کردن دروغ در حضور شخص: اگر رو در روی شنونده‌اش باشد از شدیدترین نوع از انواع دروغ و همچنین از نظر گناه بودن، بدترین نوع از گناه غیبت و دروغ است.[۲۵]

حکم شرعی بهتان

ایستادن روی تَلِّ آتش

امام رضا(ع) از آبای خویش نقل می‌نمایند که پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: اگر کسی به مؤمنی یا مؤمنه‌ای بهتان بزند، یا نسبت به او سخنی بگوید که در او نیست، خداوند او را در روز قیامت بر تلّی از آتش به پا می‌دارد تا از تبعات بهتانی که درباره برادر مؤمون یا خواهر مؤمنه‌اش گفته است خارج شود.[۲۶]

بهتان حرام و حرمتش غلیظ‌تر و شدیدتر از غیبت دانسته شده است.[۲۷] علامه طباطبایی، (۱۲۸۱- ۱۳۶۰ش)، در تفسیر آیه ۵۸ سوره احزاب، بهتان و افترا را از جمله گناهانی می‌داند که عقل انسان، زشتی آن را بدون نیاز به صدور نهیی از جانب خدا درک می‌کند.[۲۸] به عقیده سید عبدالحسین دستغیب، شهید محراب، بهتان حرام و گناهان کبیره‌ای است که دلیل بر کبیره بودن آن حکم عقل است.[۲۹] وی قائل شده است که حرمت غیبت به طریق اولویت بر حرمت بهتان دلالت دارد؛ چراکه بهتان در بردارنده و مرکب از دو رذیله اخلاقی دروغ و غیبت است[۳۰] و از این جهت حرمت بهتان از حرمت غیبت شدیدتر است.[۳۱] سید محمد صدر، از مراجع تقلید شیعه ساکن عراق در قرن چهاردهم شمسی، در کتاب ما وراء الفقه با همین استدلال قائل به حرام بودن بهتان شده است.[۳۲] شیخ انصاری، از فقیهان قرن سیزدهم قمری، در کتاب المکاسب معتقد است برای گناه بهتان، سه نوع عذاب الهی قابل تصور است دو عذاب برای هریک از دروغ و غیبت و یک عذاب دیگر برای مجموع آن دو گناه.[۳۳]

بهتان در قرآن کریم

موارد زیر از مصادیقی است که برای بهتان در قرآن کریم ذکر شده است:

  1. نسبت دادن گناه خود به دیگری: آیه ۱۱۲ سوره نساء[یادداشت ۱] یکی از محل‌های بهتان را در مواقعی ذکر می‌کند که فردی از روی عمد، معصیت (انجام دادن عملى كه مى‌داند نبايد انجام داد)[۳۴] یا گناهی را انجام داده است و به دیگری نسبت می‌دهد که از آن با عنوان گناه آشکار یاد شده است. به عقیده علامه طباطبایی، (۱۲۸۱- ۱۳۶۰ش)، در کتاب المیزان، این‌ قبیل از بهتان زدن‌ها نامردی و ترور شخصیتی افراد در جامعه است.[۳۵]
  2. نسبت ناروا به یکی از همسران پیامبر(ص): در آیه ۱۶ سوره نور که به حادثۀ اِفْک معروف است به یکی از همسران پیامبر(ص) نسبت فحشا زده شد؛ ولی قرآن خانواده ایشان را از این نسبت، مبرا دانسته و مسلمانان را از دامن زدن به این‌گونه حرفای بی اساس، منع و به مقابله با آن دعوت نمود.[یادداشت ۲]
  3. بهتان حیله‌ای برای بازپس‌گیری مهریه زنان: آیه ۲۰ سوره نساء با اشاره به رفتار مردان در دوران جاهلیت، در متهم کردن همسر خود به اعمال منافی عفت، رفتار مذکور را ظلم و گناهی واضح و بزرگ معرفی کرده است.[۳۶]
  4. نسبت دادن فرزند نامشروع به شوهر: در آیه ۱۲ سوره ممتحنه شش شرط برای بیعت زنان با پیامبر(ص) پس از فتح مکه ذکر شده است که یکی از آن شروط ترک بهتان و افتراست.[یادداشت ۳]

پیامدهای بهتان

در برخی از روایات اسلامی آمده است که زشتی گناه بهتان، حتی با پرداخت کفاره، قابل جبران نیست.[۳۷] در کتاب نوادر الاصول حدیثی از پیامبر(ص) نقل شده است که زشتی گناه بهتان مساوی با گناه شرک به‌ خدا است.[۳۸] پیامبر اکرم(ص) در گفتاری طولانی که به بیان نشانه‌های شخص فاسق پرداخته، بهتان را یکی از آن‌ نشانه‌ها معرفی می‌کند.[۳۹]

به عقیده مکارم شیرازی از مراجع تقلید شیعه، رواج بهتان در یک محیط، سبب به‌هم‌ریخته‌شدن نظام و عدالت اجتماعی و آلوده شدن حق به باطل و گرفتار شدن بی‌گناه و تبرئه گنهکار و از میان رفتن اعتماد عمومی می‌شود.[۴۰]

بهتان به اهل بدعت

برخی از فقها روایت داوود بن سِرحان از امام صادق(ع)[۴۱] را دلیل بر جواز بهتان زدن به بدعت‌آور می‌دانند.[۴۲] این فقیهان عبارت «بَاهِتُوهُمْ» در روایت فوق را به معنای «بهتان زدن و دادن نسبت‌های ناروا» دانسته‌اند و در مقام استنباط حکم شرعی، بهتان زدن به بدعت‌گذاران را جایز[۴۳] و بلکه در برخی موارد واجب دانسته‌اند.[۴۴]

در مقابل این گروه از فقها، برخی نظیر فیض کاشانی (۱۰۰۷-۱۰۹۱ق)[۴۵] ملا صالح مازندرانی (درگذشت: ۱۰۸۱ق)،[۴۶] و مکارم شیرازی (زاده ۱۳۰۵ش)[۴۷] «بَاهِتُوهُمْ» را به‌معنای استدلال محکم و مبهوت‌کننده دانسته‌اند و در نتیجه حکم به جایز نبودن بدگویی و نسبت‌های ناروا به اهل بدعت داده‌اند.[۴۸]

پانویس

  1. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ۱۴۰۴ق، ذیل واژه «بهت».
  2. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ذیل واژه «بهت».
  3. راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۱۴۸.
  4. خویی، منهاج الصالحین، مؤسسة الخوئی الاسلامیه، ج۱، ص۱۲؛ سیستانی، منهاج الصالحین، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۷.
  5. حمیری، شمس العلوم، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۴۶.
  6. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۲.
  7. تهرانی، اخلاق ربانی، ۱۴۰۱ش، ص۱۷-۱۵.
  8. سبحانی تبریزی، المواهب فی تحریر احکام المکاسب، ۱۴۱۶ق، ص۶۳۹.
  9. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ذیل واژه «بهت».
  10. عوده، جرم و ارکان آن، ۱۳۹۰ش، ج۱، ص۳۰۰.
  11. برای نمونه نگاه کنید به طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۱؛ قرشی، قاموس قرآن، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۱۷۱.
  12. ابن‌منظور، لسان العرب، ذیل واژه «فری»؛ فراهیدی، العین، ذیل واژه «فری».
  13. مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، المؤسوعة الفقهیه، ۱۳۲۳ق، ج۱۵، ص۲۶۱.
  14. زبیدی، تاج العروس، ذیل واژه «وهم»؛ فراهیدی، العین، ذیل واژه «وهم».
  15. تهرانی، اخلاق ربانی، ۱۴۰۱ش، ص۳۳.
  16. عوده، جرم و ارکان آن، ۱۳۹۰ش، ج۱، ص۳۰۰.
  17. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۵۸.
  18. خویی، مصباح الفقاهه، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۵۶۳.
  19. خویی، مصباح الفقاهه، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۵۶۳.
  20. خویی، مصباح الفقاهه، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۵۶۳.
  21. امام خمینی، المکاسب المحرمه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۸۹.
  22. امام خمینی، المکاسب المحرمه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۸۹.
  23. امام خمینی، المکاسب المحرمه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۸۹.
  24. نراقی، جامع السعادات، ۱۴۲۵ق، ج۲، ص۳۲۵.
  25. نراقی، جامع السعادات، ۱۴۲۵ق، ج۲، ص۳۲۵.
  26. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۳۷.
  27. شیخ انصاری، کتاب المکاسب، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۸۲.
  28. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۳۳۹.
  29. دستغیب، گناهان کبیره، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۳۶۶.
  30. دستغیب، گناهان کبیره، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۳۶۶.
  31. دستغیب، گناهان کبیره، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۳۶۶.
  32. صدر، ما وراء الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۳، ص۱۱۳.
  33. شیخ انصاری، کتاب المکاسب، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۸۲.
  34. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۷۶.
  35. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۷۷.
  36. برای نمونه نگاه کنید به مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۳۲۲؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۴۱.
  37. سید رضی، المجازات النبویة، ۱۴۲۲ق، ص۳۶۵.
  38. ترمذی، نوادر الاصول، دار الجبل، ج۱، ص۱۹۴.
  39. ابن‌شعبه، تحف العقول، ۱۴۰۴ق، ص۲۲.
  40. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۴، ص۱۲۱.
  41. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۷۵.
  42. برای نمونه نگاه کنید به خویی، مصباح الفقاهة، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۴۵۸؛ گلپایگانی، الدرّ المنضود، تقریر کریمی جهرمی، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۱۴۸؛ تبریزی، ارشاد الطالب، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۸۱.
  43. گلپایگانی، الدرّ المنضود، تقریر کریمی جهرمی، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۱۴۸؛ تبریزی، ارشاد الطالب، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۸۱.
  44. صانعی، مجمع المسائل، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۵۷.
  45. فیض کاشانی، الوافی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۲۴۵.
  46. مازندرانی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۰، ص۳۴.
  47. مکارم شیرازی، أنوار الفقاهه (کتاب التجاره)، ۱۴۲۶ق، ص۴۰۷.
  48. محمدیان و دیگران، «تأملی در مدلول روایت موسوم به مباهته»، ص۱۵۹.

یادداشت

  1. وَمَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا؛ و هر کس خطا یا گناهی از او سر زند و تهمت به بی‌گناهی بندد مرتکب بهتان و گناه بزرگ و آشکاری شده است.
  2. وَ لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَا أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ؛ چرا وقتی آن‌را شنیدید نگفتید: برای ما سزاوار نیست که در این [موضوع[ سخن بگوییم. [خداوندا] منزهی تو، این بهتان بزرگ است.
  3. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَىٰ أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ ۙ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ اى پیامبر! هنگامى که زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که چیزى را شریک قرار خدا ندهند، دزدى و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترائى پیش دست و پاى خود نیاورند و در هیچ کار شایسته اى مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن، و براى آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است!

منابع

  • ابن‌شعبه، حسن بن علی، تحف العقول عن آل‌الرسول(ص)، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق: عبد السلام‌محمد هارون، قم، مکتب الإعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق.
  • امام خمینی، سید روح‌الله، المکاسب المحرمه، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۴۱۵ق.
  • تبریزی، جواد، ارشاد الطالب الی التعلیق علی المکاسب، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۶ق.
  • ترمذی، محمد بن علی، نوادر الأصول فی أحادیث الرسول(ص)، تحقیق: عبد الرحمن عمیرة، بیروت، دار الجبل، بی‌تا.
  • تهرانی، مجتبی، اخلاق ربانی دوره نه جلدی آفات زبان بهتان و تهمت، تهران، مؤسسه پژوهشی فرهنگی مصابیح الهدی، ۱۴۰۱ش.
  • حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، تحقیق: حسین عمری، دمشق، دار الفکر، ۱۴۲۰ق.
  • خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الفقاهة، مقرر: محمدعلی توحیدی تبریزی، قم، نشر داوری، ۱۳۷۷ش.
  • خویی، سید ابوالقاسم، منهاج الصالحین، قم، مؤسسة الخوئی الاسلامیه، بی‌تا.
  • دستغیب، عبدالحسین، گناهان کبیره، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۸ش.
  • راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، تصحیح: صفوان عدنان داوودی، بیروت، دار الشامیه، ۱۴۱۲ق.
  • زبیدی، مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
  • سبحانی، جعفر، المواهب فی تحریر احکام المکاسب، مقرر: سیف‌الله یعقوبی اصفهانی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۱۶ق.
  • سیستانی، سید علی، منهاج الصالحین، قم، نشر دفتر آیت‌الله سیستانی، ۱۴۱۴ق.
  • سید رضی، محمد بن حسین، المجازات النبویة، تصحیح: مهدی هوشمند، قم، دار الحدیث، ۱۴۲۲ق.
  • شیخ انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، قم، دار الذخائر، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، عُیونُ اَخبارِ الرِّضا، تهران، نشر صدوق، ۱۳۷۲ش.
  • شیخ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۵ق.
  • صانعی، یوسف، مجمع المسائل، قم، انشارات میثم تمار، ۱۳۸۷ش.
  • صدر، سید محمد، ما وراء الفقه، بیروت، دار الأضواء، ۱۴۳۰ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • عوده، عبدالقادر، جرم و ارکان آن (بررسی تطبیقی حقوق جزای اسلامی و قوانین عرفی)، ترجمه: حسن فرهودی‌نیا، تهران، انتشارات یادآوران، ۱۳۹۰ش.
  • فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، تحقیق: مهدی مخزومی، قم،‌ دار الهجرة، ۱۴۰۹ق.
  • قرشی بنابی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۴۱۲ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • گلپایگانی، سید محمدرضا، الدرّ المنضود فی احکام الحدود، تقریر کریمی جهرمی، قم، دار القرآن الکریم، ۱۴۱۲ق.
  • محمدیان،‌ علی و دیگران، «تأملی در مدلول روایت موسوم به مباهته»، در مجله تحقیقات علوم قرآن و حدیث، شماره ۲۸، زمستان ۱۳۹۴ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، أنوار الفقاهه (کتاب التجاره)، قم، مدرسه الامام علی بن ابی‌طالب(ع)، ۱۴۲۶ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ سی و دوم، ۱۳۷۴ش.
  • مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، مؤسوعة الفقه الاسلامی طبقا لمذهب أهل‌البیت علیهم السلام، قم، مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، ۱۳۲۳ق.
  • نراقی، محمدمهدی، جامع‌السعادات، تصحیح: محمد کلانتر، بیروت، مؤسسة الاَعلمی للمطبوعات، چاپ چهارم، ۱۴۲۵ق.