نامه‌های پیامبر(ص) به پادشاهان

از ویکی شیعه

نامه‌های پیامبر(ص) به پادشاهان از شیوه‌های تبلیغ دین اسلام توسط پیامبر(ص) بعد از صلح حدیبیه و طی سال‌های ششم تا دهم هجری قمری بوده است. پیامبر(ص) در این مدت افرادی را به کشورهای مختلف همچون ایران، روم و مصر فرستاد و پادشاهان آن کشورها را به اسلام دعوت کرد.

دعوت به یکتاپرستی و اسلام محتوای مشترک همه نامه‌ها بود. حضرت علاوه بر آن برخی احکام را نیز برای آنها بیان کرده و هشدار داد که نپذیرفتن اسلام عواقبی همچون مسئولیت در قبال گناه زیردستان، جزیه دادن و نابودی سلطنت آنان را به دنبال خواهد داشت.

در واکنش به دریافت نامه‌های پیامبر(ص)، عده‌ای از پادشاهان مانند نجاشی (پادشاه حبشه) مسلمان شدند، بعضی دیگر مثل پادشاه دمشق و بحرین از پذیرفتن اسلام خودداری کردند و افرادی مانند خسرو پرویز (پادشاه ایران) نیز نامه را پاره کردند.

محتوا و متن نامه‌ها

بنا بر نقل تعدادی از کتب تاریخی همچون طبقات الکبری[۱] و تاریخ طبری[۲] پیامبر(ص) در ذی‌الحجة[۳] سال ششم هجری قمری بعد از صلح حدیبیه[۴] و طبق گفته برخی دیگر در محرم[۵] سال هفتم هجری قمری[۶] برای برخی پادشاهان نامه‌هایی را ارسال کرد و آنها را به پذیرش دین اسلام دعوت کرد.[۷]

ابن ابی شیبة در کتاب المصنف می‌نویسد دعوت به توحید، اسلام و سعادتمند‌کردن انسان‌ها مضمون مشترک همه نامه‌های پیامبر(ص) است.[۸] به گفته سید جعفر مرتضی عاملی در کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم پیامبر قصد مسلط‌شدن بر آنها و کشورهایشان را نداشت[۹] و به جهت جایگاه خاص پادشاهان از جملاتی استفاده کرد که زمینه اختلاف بین او و آنان را فراهم نکند؛ به همین جهت اکثر آنها با ملاطفت جواب حضرت را دادند و برخی مانند کسری(پادشاه ایران) به خاطر تکبر و هوای نفس نامه حضرت را پاره کرد.[۱۰]

ابن حبان گزارش می‌کند پیامبر(ص) در نامه به نجاشی اول خلق‌شدن عیسی(ع) از روح خداوند و پاکدامنی مادرش حضرت مریم(س) را بیان کرد. و وی را به توحید و اسلام دعوت کرد. به او سفارش کرد نسبت به جعفر و همراهانش که در حبشه هستند سخت‌گیری نکند.[۱۱] به گفته طبری حضرت رسول(ص) در نامه‌ای به منذر بن ساوی (پادشاه بحرین) نوشت اگر کسی مانند ما نماز بخواند، حیوان ذبح‌شدهٔ ما را بخورد و به سمت قبله ما نماز گزارد، مسلمان است و همه احکام اسلام برای وی لحاظ می‌شود.[۱۲]

بر اساس گزارش تاریخ‌نویسانی همچون ابوالفرج اصفهانی و ابن زنجویه پیامبر(ص) در بعضی نامه‌ها به پادشاهان هشدار داد نپذیرفتن اسلام عواقبی به دنبال دارد:

به هرقل(پادشاه روم)[۱۳] و خسرو پرویز(پادشاه ایران)[۱۴] تذکر داد شما در برابر گناه زیردستانتان مسئول هستید. کسری را تهدید کرد اگر مسلمان نشوی، باید برای جنگ با مسلمانان آماده باشی.[۱۵] و به پادشاه دمشق[۱۶] و حاکم عمان[۱۷] نوشت اگر می‌خواهید در سلطنت خویش بمانید باید مسلمان شوید و گرنه حکومت شما نابود می‌شود. از پادشاه بحرین خواست در صورت نپذیرفتن اسلام، جزیه بدهد.[۱۸]

به گفته برخی مورخین پیامبر(ص) در یک نامه مشترک همه پادشاهان را به توحید و اسلام دعوت کرد.[۱۹]

واکنش پادشاهان

در منابع متعددی واکنش پادشاهان به نامه‌های پیامبر(ص) ذکر شده است که به آنها اشاره می‌شود.

مسلمان‌شدن

به نقل کتب کهن تاریخی همانند طبقات الکبری و تاریخ طبری برخی پادشاهان همچون نجاشی اول (أَصحَم بن أَبجَر)[۲۱] یا (أَصحَمَة بن أَبجَر)[۲۲] [۲۳])، نجاشی دوم (پادشاهان حبشه)[۲۴]، منذر بن ساوی العبدی (پادشاه بحرین)[۲۵] و عبید و جیفر(حاکمان عمان)[۲۶] مسلمان شدند. البته طبری می‌نویسد که پادشاه بحرین از اسلام آوردن خودداری کرد و مسلمان نشد ولی با پیامبر(ص) صلح کرد.[۲۷]

نجاشی بعد از مطالعه نامه، آن را بر چشمانش گذاشت، به احترام حضرت از تختش پایین آمد و بر زمین نشست[۲۸]، شهادتین را بر زبان جاری کرد و مسلمان شد. در نامه‌ای به پیامبر(ص) او را تصدیق کرد[۲۹] و ماریه قبطیه را به همراه عطر و لباسهای فاخر به عنوان هدیه برای حضرت فرستاد.[۳۰] او دستور داد نامه‌های پیامبر(ص) را در جای امنی قرار دادند و گفت: تاز مانی که این دو نامه در حبشه باشد، مردم اینجا در خیر هستند.[۳۱] به گزارش ابن سعد[۳۲] و بلاذری[۳۳] مردم بحرین و عمان بعد از اسلام آوردن پادشاهانشان مسلمان شدند.

خودداری از اسلام آوردن

به گفته ابن سعد و طبری، پادشاهان روم،[۳۴] دمشق،[۳۵] مصر،[۳۶] و یمامه[۳۷] از اسلام آوردن خودداری کردند. برخی از آنان مانند مُنذِر بن ابی شمر غَسّانی (پادشاه دمشق)[۳۸] و مقوقس (پادشاه مصر)[۳۹] با اینکه مسلمان نشدند ولی به پیامبر(ص) احترام گذاشتند و برای حضرت هدایایی فرستادند. ابن ابی شیبه می‌نویسد پادشاه روم بعد از مطالعه نامه پیامبر(ص) به ابوسفیان و مغیرة بن شعبة که در روم تجارت می‌کردند گفت این شخص سلطنت مرا از بین می‌برد؛ اگر نزد او بودم پاهایش را می‌بوسیدم.[۴۰] و منذر بن ساوی العبدی (پادشاه بحرین) در سال هشتم هجری قمری بعد از نامه پیامبر(ص) با حضرت صلح کردند.[۴۱]

پاره کردن نامه پیامبر(ص)

به گزارش برخی مورخین همچون ابن قیم جوزیه ابرویز بن هرمز بن انوشیروان (خسرو پرویز) پادشاه ایران[۴۲] اسلام نیاورد[۴۳] و از روی تکبر نامه را پاره کرد.[۴۴] سید جعفر مرتضی عاملی می‌نویسد نجاشی سوم (پادشاه حبشه) نیز نامه پیامبر(ص) را پاره کرد.[۴۵]

زمان ارسال نامه‌ها

گفته شده پیامبر(ص) در یک روز برای پادشاهان شش کشور حبشه، روم، ایران، مصر، دمشق و یمامه نامه‌هایی را ارسال کرد.[۴۶] برخی تاریخ‌نگاران همانند یعقوبی، ابن‌هشام و ابن قیِّم جوزیه کشورهای عمان، بحرین[۴۷] و یمن را نیز اضافه کرده‌اند.[۴۸] ابن ابی شیبة در کتاب المصنف می‌نویسد افرادی که به این کشورها فرستاده شدند همگی در روز اعزام به زبان آنها مسلط شدند.[۴۹] برخی زمان ارسال نامه پیامبر(ص) به سوی جیفر و عباد (پادشاهان عمان) را در سال هشتم هجری قمری،[۵۰] و یا سال دهم هجری قمری[۵۱] می‌دانند. البته ابن اسحاق تاریخ نویس قرن دوم، زمان فرستادن نامه‌ها را بین صلح حدیبیه و رحلت پیامبر(ص) می‌داند.[۵۲]

در منابع متعدد مانند تاریخ طبری،[۵۳]، السیرة النبویة[۵۴] و تاریخ یعقوبی[۵۵] آمده پیامبر(ص) افراد زیر را با نامه‌هایی به سوی پادشاهان برخی کشورها فرستاد:

حاطب بن ابی بلعته به سوی مقوقس (پادشاه مصر)،[۵۶] شجاع بن وهب نزد منذر بن حارث بن ابی شمر غسانی (پادشاه شام و دمشق)، [۵۷] دحیة بن خلیفة کلبی سوی هرقل(قیصر روم)،[۵۸] سلیط بن عمرو عامری به نزد هوذة بن علی الحنفی (پادشاه یمامه)،[۵۹] عبدالله بن حُذافَة السَّهمی به سوی کسری (پادشاه ایران)،[۶۰]، عمرو بن امیة الضمری به نزد نجاشی (پادشاه حبشه)،[۶۱] عمرو بن عاص سهمی یا ابو زید انصاری[۶۲] به سوی جیفر و عباد (پادشاهان عمان)،[۶۳] علاء بن حَضْرمی به نزد منذر بن ساوی العبدی (پادشاه بحرین)[۶۴] و مهاجر بن ابی امیة مخزومی را به سوی حارث بن عبد کلال حمیری (پادشاه یمن).[۶۵]

پانویس

  1. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۱۹۸.
  2. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۲، ص۶۴۴.
  3. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۱۹۸؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۲، ص۶۴۴
  4. ابن قیم، زاد المعاد، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۱۹۸.
  5. ابن قیم، زاد المعاد، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۲۰
  6. بلاذری، انساب الاشراف‏، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۳۱؛ ابن قیم، زاد المعاد، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۲۰.
  7. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۲، ص۶۴۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۱۹۸.
  8. ابن ابی شیبة، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۳۴۷؛ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۱۶، ص۲۵۵.
  9. عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۱۶، ص۲۵۵.
  10. عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۱۶، ص۲۵۸.
  11. ابن حبان، الثقات، ۱۳۹۳ق، ج۲، ص۸-۹، طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۲، ص۶۵۲.
  12. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۹.
  13. ابن زنجویة، الاموال، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۱۹؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۵۲۵.
  14. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۲، ص۶۵۴_۶۵۶؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج‏۲۰، ص۳۸۹.
  15. ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج‏۱، ص۷۹.
  16. خوارزمی، مفید العلوم و مبید الهموم، ۱۴۱۸ق، ص۵۳؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۲، ص۶۵۲.
  17. ابن قیم، هدایة الحیاری فی اجوبة الیهود و النصاری، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۳؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ۱۴۱۴ق، ج‏۲، ص۳۳۵.
  18. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۹.
  19. ابن ابی شیبة، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۳۴۷.
  20. ابن ابی شیبة، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۳۴۷؛ ر.ک: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج‏۲، ص۷۸.
  21. بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۳۰۹
  22. ابوحیان توحیدی، الإمتاع و الموانسة، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۲۲۶
  23. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۲، ص۶۵۲-۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۱۹۸-۱۹۹.
  24. عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۱۷، ص۵۶
  25. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۲۰۱
  26. بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۸۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۲۰۱.
  27. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۹.
  28. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج‏۱، ص۱۹۸-۱۹۹.
  29. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۲، ص۶۵۲-۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۱۹۸-۱۹۹.
  30. طبرسی، إعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص ۴۶.
  31. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۱۹۸-۱۹۹.
  32. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۲۰۱.
  33. بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۸۳
  34. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۲، ص۶۴۶.
  35. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۲۰۰؛ البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج‏۴، ص۲۶۸.
  36. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۲، ص۶۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۲۰۰.
  37. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج‏۱، ص۲۰۱.
  38. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۲۰۰.
  39. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۲، ص۶۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۲۰۰.
  40. ابن ابی شیبة، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۳۴۷.
  41. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۹.
  42. ابن قیم، زاد المعاد، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۲۲؛ میانجی، مكاتیب الرسول صلی الله علیه و آله و سلم، ج‏۲، ص۳۲۶.
  43. مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج‏۲۰، ص۳۸۹.
  44. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۱۹۹؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج‏۲۰، ص۳۸۹.
  45. عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۱۷، ص۵۹؛ ر.ک: ابن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، ۱۴۱۶ق، ج۲۷، ص۲۴۳.
  46. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۱۹۸-۲۰۱؛ ابن قیم، زاد المعاد، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۲۰
  47. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج‏۲، ص۷۸؛ ابن‌هشام، السیرة النبویة، بی تا، ج‏۲، ص۶۰۷؛ ابن قیم، زاد المعاد، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۲۲-۱۲۳.
  48. ابن قیم، زاد المعاد، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۲۳.
  49. ابن ابی شیبة، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۳۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۱۹۸.
  50. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۲۰۱؛ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۸۳؛ تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۳، ص۹۵.
  51. ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۹.
  52. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۲، ص۶۴۵.
  53. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۲، ص۶۴۴.
  54. ابن‌هشام، السیرة النبویة، بی تا، ج‏۲، ص۶۰۷.
  55. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بی تا، ج‏۲، ص۷۷.
  56. ابن‌هشام، السیرة النبویة، بی تا، ج‏۲، ص۶۰۷؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۲، ص۶۴۴.
  57. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج‏۲، ص۷۸؛ ابن‌هشام، السیرة النبویة، بی تا، ج‏۲، ص۶۰۷
  58. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۲، ص۶۴۴؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج‏۲، ص۷۷.
  59. ابن‌هشام، السیرة النبویة، بی تا، ج‏۲، ص۶۰۷؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج‏۲، ص۶۴۴.
  60. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج‏۲، ص۷۷.
  61. ابن‌هشام، السیرة النبویة، بی تا، ج‏۲، ص۶۰۷.
  62. بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۸۳.
  63. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج‏۲، ص۷۸؛ ابن‌هشام، السیرة النبویة، بی تا، ج‏۲، ص۶۰۷.
  64. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج‏۲، ص۷۸؛ ابن‌هشام، السیرة النبویة، بی تا، ج‏۲، ص۶۰۷ِ.
  65. ابن‌هشام، السیرة النبویة، بی تا، ج‏۲، ص۶۰۷.

منابع

  • ابن‌ابی‌شیبة، عبدالله بن محمد، المصنف فی الاحادیث و الآثار، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ریاض، مکتبة الرشد، ۱۴۰۹ق.
  • ابن‌حبان، محمد بن حبان، الثقات، تحقیق: حسین ابراهیم زهران، بیروت، موسسة الکتب الثقافیة، ۱۳۹۳ق.
  • ابن‌حنبل، احمد، مسند الامام احمد بن حنبل، تحقیق: عامر غضبان و دیگران، بیروت، موسسة الرسالة، ۱۴۱۶ق.
  • ابن‌زنجویة، حمید بن مخلد، الاموال، تحقیق الدكتور: شاكر ذیب فیاض، مركز الملك فیصل للبحوث والدراسات الإسلامیة، السعودیة، الطبعة الأولی، ۱۴۰۶ق.
  • ابن‌سعد، محمد بن سعد، الطبقات الكبری تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الكتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
  • ابن‌سیدالناس، محمد بن سید الناس، عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دار القلم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • ابن‌شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب(ع)‏، قم، علامه‏، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
  • ابن‌قیم جوزیة، محمد بن ابی‌بکر، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، تحقیق: شعیب ارنووط و عبدالقادر ارنووط، بیروت، موسسة الرسالة، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌قیم جوزیة، محمد بن ابی‌بکر، هدایة الحیاری فی اجوبة الیهود و النصاری، تحقیق: محمد احمد الحاج، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۶ق.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفكر، ۱۴۰۷ق.
  • ابن‌هشام، عبد الملك بن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، دار المعرفة، بیروت، بی‌تا.
  • ابوالفرج اصفهانی، علی بن الحسین، الاغانی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • ابوحیان توحیدی، علی بن محمد، الإمتاع و الموانسة، تحقیق: هیثم خلیفة طعیمی، بیروت، المکتبة العصریة، ۱۴۲۴ق.
  • احمدی میانجی، علی، مكاتیب الرسول صلّی الله علیه و آله و سلّم، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • بلاذری، أحمد بن یحیی، انساب الاشراف‏، تحقیق محمد حمید الله، مصر، دار المعارف، ۱۹۵۹م.
  • بلاذری، أحمد بن یحیی، فتوح البلدان، بیروت، دار و مكتبة الهلال، ۱۹۸۸م.
  • بیهقی، احمد بن الحسین، دلائل النبوة و معرفی أحوال صاحب الشریعة، تحقیق: عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالكتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • خوارزمی، محمد بن عباس، مفید العلوم و مبید الهموم، تحقیق: عبدالله بن ابراهیم انصاری، بیروت، مکتبة الهصریة، ۱۴۱۸ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی‏، اسلامیه‏، چاپ سوم‏، ۱۳۹۰ق.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری(نشر تاریخ الأمم و الملوك)، تحقیق: محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
  • عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار‏، تصحیح: جمعی از محققان‏، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم‏، ۱۴۰۳ق‏.
  • ناظمیان فرد، علی، «سه نامه از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در تاریخ طبری»، در مجله تاریخ اسلام، شماره ۷، ۱۳۸۰ش.
  • یعقوبی، احمد بن أبی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی‌تا.

پیوند به بیرون