ملا هادی سبزواری

مقاله متوسط
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
کپی‌کاری از منابع خوب
شناسه ارزیابی نشده
نیازمند خلاصه‌سازی
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از ملا هادي سبزواري)
ملا هادی سبزواری
حکیم، عارف و شاعر شیعه در عصر قاجار
اطلاعات فردی
تاریخ تولدسال ۱۲۱۲ قمری
زادگاهسبزوار
تاریخ وفات۲۸ ذی‌الحجه سال ۱۲۸۹ قمری
شهر وفاتسبزوار
اطلاعات علمی
استادانملا حسین سبزواری • ملا علی بن ملا جمشید مازندرانی • اسماعیل درب کوشکی اصفهانیملا علی نوری
شاگردانمحمدکاظم خراسانیسید احمد ادیب پیشاوری و ...
محل تحصیلمشهد • اصفهان
تألیفاتمنظومه و شرح منظومه در حکمت • اسرار الحکم • حاشیه شواهد الربوبیه صدر المتألهین و ...


ملاهادی سبزواری (۱۲۱۲-۱۲۸۹ق) حکیم، عارف و شاعر شیعه عصر قاجار و بزرگ‌ترین فیلسوف قرن سیزدهم. او گرچه مکتب مستقلی در فلسفه ندارد و بیشتر نظریه فلسفی ملا عبدالرزاق لاهیجی و ملاصدرا را توضیح و شرح داده است، اما کتاب منظومه او دوره کامل منطق و فلسفه است و جایگاه مهمی در مکتب صدرائی دارد. او هر چند یکی از مهم‌ترین شارحان فلسفه صدرائی است اما اختلاف نظرهایی نیز با ملاصدرا دارد؛ از جمله در علم خدا به ذات خویش، حادث بودن عالم امر، تفاوت حرکت با تحریک، جوهر دانستن برخی اقسام علم، و باور به معاد جسمانی و روحانی. منظومه مشهورترین اثر او است که در آن حکمت و منطق را به نظم درآورده است.

زندگینامه

تولد و خانواده

حکیم سبزواری در ۱۲۱۲ هجری قمری در سبزوار به دنیا آمد.[۱] پدرش، میرزا مهدی ملقب به «تاجر» از خیّران سبزوار بوده که مسجد و آب‌انبار متصل به هم واقع در کوچه «حمام حکیم» یکی از آثار به جا مانده از اوست. میرزا مهدی تاجر سهمی از اموال خود را وقف مسلمانان کرده بود تا همه ساله درآمد آن صرف اطعام مردم شود. مادر ملاهادی، زینت الحاجیه، زنی از خانواده‌های متدین سبزوار بود. مسجد حاج محمد بیک سبزوار از آثار به جامانده برادر زینت الحاجیه (دایی ملاهادی) است.[۲]

شجره‌نامه ملاهادی

میرزا مهدی، در ۱۲۲۰ ه‍.ق هنگام بازگشت از سفر حج در شیراز بیمار شد و از دنیا رفت.[۳] سرپرستی هادی را عمه زاده‌اش، ملا حسین سبزواری به عهده گرفت و او را به مشهد برد.

ازدواج

ملاهادی سه بار ازدواج کرد. با درگذشت همسر اولش همسر دومی اختیار کرد و دومی هم در بازگشت او از سفر حج (که به سکونت سه ساله‌اش در کرمان انجامید) از دنیا رفت و او در ازدواج سوم‌اش در کرمان، با دختر خادم مدرسه معصومیه کرمان ازدواج کرد.[۴]

وضع معیشت و درآمد

ملاهادی زندگی زاهدانه‌ای داشت. نقل شده با آنکه از سهم آب و همچنین زمین‌های مزروعی برخوردار بود٬ اما خود به زراعت مشغول بود و دسترنجش را با فقرا و طلاب، تقسیم می‌کرد.[۵] حکیم یک جفت گاو و یک باغچه داشت.[۶] و هر آنچه را نیاز داشت با دسترنج خودش به دست می‌آورد و نان سالیانه خود را با زراعت مهیا می‌کرد و بسیاری از غذاهای خود را از همان یک جفت گاو تهیه می‌نمود.[۷]

برنامه روزانه

در سبزوار، به گفته فرزندش هرروز صبح تا هنگام طلوع آفتاب دو پیاله چای غلیظ می‌نوشید و پس از صرف صبحانه، دو ساعت پس از طلوع آفتاب جهت تدریس به مدرسه علمیه فصیحیه می‌رفت. حکیم، روزانه چهار ساعت در آن جا مشغول تدریس بود. بعد به منزل برمی گشت و پس از انجام فریضه ظهر و عصر، ناهار خود را که غالباً نان با دوغِ کم مایه بود می‌خورد. پس از صرف ناهار و استراحتی کوتاه، به کارهای مربوط به امرار معاش (رسیدن به دام‌ها و زراعت) می‌پرداخت. عادت حکیم بر این بود که همیشه نیم ساعت قبل و بعد از شام در حیاط قدم بزند. او در اواخر شب به اتاق مخصوص خود می‌رفت.[۸]

دیدار با ناصرالدین شاه

نویسنده ریحانة الادب به یک واسطه از خود ناصرالدین شاه نقل می‌کند که او در اثنای مسافرت به اروپا در تبریز توقف کرد. موقع بازدید از یکی از علمای متمکن آن شهر به او (به زبان ترکی) گفت : در این مسافرت به هر شهری که وارد می‌شدیم، اهالی آن شهر حسب الوظیفه استقبال می‌کردند؛ ولی ملاهادی که شاه و وزیر نمی‌شناسد؛ گذشته از استقبال حتی به دیدن ما هم نیامد. شاه می‌گوید: من این کار را بسیار پسندیدم و گفتم اگر او شاه نمی‌شناسد، شاه او را می‌شناسد. بعد از تعیین وقت، روزی نزدیک ناهار فقط با یک پیش خدمت به خانه حاجی رفتم تا با وی ناهاری خورده باشم. بعد از پاره‌ای مذاکرات متفرقه، گفتم که خداوند تمامی نعمت‌ها را در حق من تکمیل کرده و هر نعمتی شکر مناسب خود را لازم دارد؛ چنان‌که شکرانه علم، تدریس و ارشاد بندگان، شکرانه مال، دستگیری از فقرا و شکرانه قدرت و سلطنت نیز انجام احتیاجات مردم است. از شما خواهش می‌کنم که مرا خدمتی مقرر کنید که به انجام آن، شکرانه نعمت سلطنت را به جای آورده باشم. حاجی اظهار بی‌حاجتی کرد و اصرار من فایده‌ای نداشت تا آن که گفتم شنیده‌ام شما زمینی زراعتی دارید. خواهش می‌کنم برای آن مالیات دولتی ندهید که لااقل به این خدمت جزئی موفق بوده باشم. آن را نیز با عذر موجهی رد کرد و گفت: کتابچه مالیات دولتی هر ایالتی به لحاظ کمی و کیفی صورتی قطعی گرفته که اساس آن با تغییرات جزئی به هم نمی‌خورد. اگر من مالیاتم را ندهم ناچار مقدار آن از طرف والی مالیات بین سایر مردم سرشکن خواهد شد و ممکن است قسمتی از آن به بیوه زن یا یتیمی تحمیل شود. اعلی حضرت همایونی راضی نباشند که تخفیف یا معافیت مالیات من سبب تحمیل بر یتیمان و بیوه زنان باشد. به علاوه، دولت مخارج هنگفتی دارد که تأمین آن وظیفه حتمی افراد ملت است، ما با رضا و رغبت خودمان این مالیات را می‌دهیم.

شاه می‌گوید: من گفتم که بفرمایید ناهاری بیاورند تا خدمت شما صرف طعامی هم کرده باشیم. حاجی به خادمش امر کرد ناهار را بیاورد. خادم یک سینی چوبین با نمک و دوغ و چند قاشق و چند عدد نان پیش ما گذاشت، حاجی نخست آن نان‌ها را بوسید و بر رو و پیشانی گذاشت، بعد آن‌ها را خرد کرده و توی دوغ ریخت. یک قاشق پیش من گذاشته و گفت شاها بخور که نان حلال است. زراعت و جفت کاری آن، دسترنج خودم است. شاه می‌گوید: من یک قاشق خورم، دیدم خوردن آن برایم دشوار است. بعد از اجازه از حاجی مقداری از نان‌ها را به دستمالم بسته و به پیشخدمت دادم که در مریضی یکی از افراد خانواده سلطنتی از آن نان‌ها استشفا کنند.[۹]

ناصرالدین شاه از او خواست کتابی در اصول دین به زبان فارسی تألیف کند. او بعد پانصد تومان برایش فرستاد. حاجی نیمی از آن را به طلاب و نیم دیگر را به فقرا داد و مقرر کرد که به سادات دوبرابر بدهند.[۱۰]

وفات

از سروده‌های اسرار
پادشاهی دُر یمینی داشت
بهر انگشتری نگینی داشت
خواست نقشی که باشدش دو ثمر
هر زمان کافکند به نقش نظر
گاه شادی نگیردش غفلت
گاهِ اندوه زایدش محنت
هرچه فرزانه بود در ایام
کرد اندیشه‌ای ولی همه خام
ژنده پوشی پدید شد آن دم
گفت بنگار «بگذرد این هم

«اسرار» تخلص شعری حاجی سبزواری است. سبزواری سه ساعت به غروب ۲۸ ذی‌الحجه سال ۱۲۸۹ قمری[۱۱] در سن ۷۷ سالگی درگذشت. پیکر او پس از تشییع، در بیرون دروازه سبزوار (دروازه نیشابور) که امروزه به فلکه زند معروف است، به خاک سپرده شد. ملامحمد کاظم ابن آخوند ملامحمدرضا سبزواری، از شاگردانش به رمز در تاریخ وفاتش چنین سروده است:

«اسرار» چو از جهان بدر شد
از فرش به عرش ناله برشد
تاریخ وفاتش ار بجویی
گویم: «که نمرد، زنده‌تر شد»[۱۲]


در بیت دوم، جمع حروف عبارت «که نمرد، زنده‌تر شد» به حساب ابجد برابر با ۱۲۸۹ یعنی سال وفات حاجی سبزواری به سال قمری است.

آرامگاه ملاهادی سبزواری (اسرار)

بنای آرامگاه اسرار در ضلع جنوبی میدان کارگر شهر سبزوار واقع است. فضای داخلی آرامگاه شامل طرحی چلیپایی شکل است که در آن حجره‌ها و اتاق‌هایی تعبیه گردیده است. تزیینات، ترمیم و استحکام بخشی آرامگاه در اوایل سال ۱۳۴۰ ه‍.ش توسط انجمن آثار ملی انجام شده است. کاشی کاری‌های رنگارنگ بر زمینه لاجوردی و گنبد فیروزه‌ای رنگ به بنا جلوه و شکوه خاصی بخشیده است. بنای اولیه آرامگاه ملا هادی در ۱۳۰۰ق توسط میرزا یوسف مستوفی الممالک ساخته شد.[۱۳]

مجاهده علمی

دلتنگی ملاهادی در کرمان برای مشهد
دور از شاه خراسان در بلا
همچو ایّوبم به کرمان مبتلا
آدم آسا از فریب آسمان
صرتُ من فردوس طوسٍ راحلا
گرچه دارالفقرِ کرمان جنتی است
لیک در جنات سفلست و علا
ای صبا بگرفته دامانت مگر
خاک دامنگیر سخت این دلا
ای صبا از خطهٔ کرمان گذر
بر خراسان چون خورآسان از ولا
پس به آن شیرینِ شهر آشوب گوی
خاک راهت دیدهٔ ما را جلا
پیش تو شیرینی کرمانیان
زیره در کرمان و پیش کان طلا
ای خروشانی عجب عاشق کُشی
سوختم از دوریت سنگین دلا
از خراسان بوی خون آید همی
الصَّلا‌ای خیل جانباز الصلا
چند «الست ربکم» «لا»را جواب
یا نباید کلب خود خواند اَوّلا
واگرفتی سایهٔ خود از سرم
فکر اسرارت نداری مجملا

قریشی سبزواری، حاج ملاهادی سبزواری حکیم فرزانه، ۱۳۷۹ش، ص۲۰

هادی سبزواری از هشت سالگی به فراگیری علوم دینی پرداخت و در ده سالگی برای ادامه تحصیل به مشهد رفت و سیزده سال در زمینه علوم نقلی، از اساتید آن دیار بهره برد و در سال ۱۲۳۶ق به منظور تحصیل علوم عقلی به اصفهان رفت. اساتید وی بدین قرار است:

روش علمی

ملا هادی سبزواری مکتب مستقلی در فلسفه ندارد و بیشتر نظریه فلسفی عبدالرزاق لاهیجی و ملا صدرا را تبیین و شرح می‌کند. کتاب منظومه او که از آثار مهم وی نیز به شمار می‌آید٬ جامع‌ترین کتابی است که دوره کامل منطق و فلسفه را در بر دارد.

اقبال لاهوری معتقد است پس از ملاصدرا، فلسفه ایرانی با ترک آیین نو‌افلاطونی، به فلسفه اصیل افلاطون روی آورد که نماینده بزرگ این گرایش جدید ملا هادی سبزواری است. او بزرگ‌ترین متفکر بزرگ عصر اخیر ایران است. فلسفۀ وی مانند فلسفه‌های اسلاف او سخت با دین آمیخته است.[۱۵] پروفسور توشی‌هیکو ایزوتسو نیز بر آنست حاجی ملا هادی سبزواری متفکری است که به اتفاق همگان٬ بزرگ‌ترین فیلسوف ایرانی در قرن نوزدهم بود. وی در میان استادان و بزرگان عارف آن عصر مقام اول را داشت.[۱۶]

اختلاف نظر با صدرا و بوعلی

ملاهادی در مسائلی چون علم خدا به ذات خویش، حادث بودن عالم امر، تفاوت حرکت با تحریک، جوهر دانستن برخی اقسام علم، قول به "معاد جسمانی و روحانی" و... نظری متفاوت با دیدگاه صدرا دارد. همچنین در مسئله ادراک کلیات، با بوعلی اختلاف نظر دارد.[۱۷]

تدریس و تربیت شاگرد

ملاهادی پس از هشت سال از اصفهان به مشهد بازگشت و در مدرسه حاج حسن [یادداشت ۱](مشهد)|مدرسه حاج حسن]] مشغول تدریس شد. پنج سال بعد به همراه همسرش به سفر حج رفت. در بازگشت از حج همسرش فوت کرد و او حدود سه سال در کرمان به صورت ناشناس به عنوان خادم مدرسه معصومیه به ریاضت پرداخت و سرانجام به مشهد و بعد به سبزوار بازآمد و چهل ساله دوم عمرش را در آن جا به تدریس فلسفه و تألیف و تصنیف پرداخت.[۱۸]

دوره تحصیل در محضر ملاهادی هفت سال بود و همین که طلاب مدت هفت سال در جلسات درس او حاضر می‌شدند، ملاهادی آن‌ها را در فلسفه فارغ التحصیل می‌دانست و نوبت عده دیگری از محصلین بود.[۱۹] کسانی که می‌خواستند نزد حاجی تحصیل کنند باید معلومات مقدماتی را طی کرده باشند؛ یعنی می‌بایست صرف و نحو عربی، منطق، ریاضیات، فقه و کلام خوانده باشند. کسانی که از عهده امتحان این دروس برمی آمدند برای تحصیل در محضر ملاهادی پذیرفته می‌شدند[۲۰]

برخی شاگردان حاجی:

  • میرزا اسماعیل ملقب به افتخار الحکماء طالقانی.
  • میرزا علینقی ملقب به صدرالعلماء سبزواری.
  • سید عبدالغفور جهرمی.
  • میرزا حسین امام جمعه کرمانی.
  • میرزا ابوطالب زنجانی.
  • شیخ ملا اسماعیل عارف بجنوردی.
  • میرزا حسن حکیم، داماد ملا هادی.
  • وثوق الحکماء سبزواری.
  • ملا اسماعیل ابن علی اصغر سبزواری.
  • میرزا اسدالله سبزواری.
  • شیخ عبدالاعلی سبزواری.
  • شیخ علی اصغر سبزواری.
  • فاضل صد خرومی سبزواری.
  • میرزا ابراهیم شریعتمدار سبزواری.
  • فاضل مغیثه‌ای سبزواری.
  • سید عبدالرحیم سبزواری.
  • شیخ محمد رضا بروغنی سبزواری.
  • ملا محمد صادق صبّاغ کاشانی.
  • شیخ محمد ابن ملا اسماعیل کاشانی.
  • میرزا آقا حکیم دارابی.
  • میرزا محمد یزدی معروف به فاضل یزدی.
  • ملا غلام حسین شیخ الاسلام.
  • میرزا عباس حکیم.[۲۱]

آثار

ذوق ادبی و شعر

از ویژگی‌های شاخص حکیم سبزواری بهره‌مندی از ذوق ادبی و طبعی روان است که نمونه‌ای از آن در کتاب منظومه‌اش مشهود است که مطالب مهم و علمی منطق و فلسفه و مباحث طبیعیات را در قالب اشعار سروده و شرح کرده است. نویسنده ریحانة الادب درباره‌اش می‌گوید: وى در عهد ناصرالدین شاه قاجار چنان بود كه ملا صدرا در زمان شاه عباس كبير. در فنوى شعرى نيز بسيار ماهر بود، خود را متخلّص باسرار مينمود. [۲۳] علامه طهرانی سبزواری را حكيم‌، اديب‌ و فيلسوف‌ نادر الوجودی دانسته که اشعار عرفانی او منحصر در قالب‌ غزل‌ نبوده‌ و ترجيع‌ بند و مثنویّات‌ و مُقطَّعات‌ و رباعيّات‌ و ساقی‌نامه‌ای دارد كه‌ هر یک مشحون‌ از اسرار و لطائف‌ است. [۲۴]

نمونه‌ای از ابیات ساقی نامه مشهور سبزواری این است:

سبزواری
[از ساقی نامه]
دگر بارم افتاده شوری به سر
به جانم شده آتشی شعله ور
که دستار تقوی ز سرافکنم
ز پاکُندهٔ نام را بشکنم
ملولم از این خرقه و طیلسان
که بت‌ها است در آستینم نهان
تو بنمای آن چهرهٔ آتشین
که آتش فتد در بت و آستین
چه آتش که از خود ستاند مرا
نه از غیر تنها رهاند مرا
ز وحدت دلا تا کی اندر شکی
یکی گو یکی دان یکی بین یکی...
بکوشید کاندر دم احتضار
همین بر زبانم بود نام یار
نه شمعم جز آن مه به بالین نهید
نه حرفم جز از عشق تلقین دهید
زمرد و زن اندر شب وحشتم
نیاید کسی بر سر تربتم
بجز مطرب آید زند چنگ را
مُغنّی کشد سرخوش آهنگرا
به خونم نگارید لوح مزار
که هست این شهید ره عشق یار
چهل تن ز رندان پیمانه‌زن
شهادت کنند این چنین بر کفن
که این را به خاک درش نسبت است
ز دُردی کشان می وحدتست
که می‌ساختی شیخِ سجاده‌کش
به یک دَم‌زدن عاشق باده کش...
الهی به خاصان درگاه تو
به سرها که شد خاک در راه تو
به افتادگان سر کوی تو
به حسرت کشان بلا جوی تو
به درد دل دردمندان تو
به سوز دل مستمندان تو
به حق سبوکش به می‌خوارگان
که هستند از خویش آوارگان
به پیر مُغان و می و میکده
به رندان مست صبوحی زده
که فرمان دهی چون قضا را که هان
ز «اسرار» نقد روانش ستان
نخستین ز آلایشش پاک کن
پس آنگاه منزلگهش خاک کن[۲۵]


همایش ها

تندیس حکیم سبزواری در میدان باغ ملی سبزوار، و برگزاری دو همایش در سال‌های ۱۳۷۲ و ۱۳۸۶ شمسی از جمله اقدامات سبزواریان در بزرگداشت ملاهادی سبزواری است.

بزرگداشت حکیم سبزواری

همایش بزرگداشت حکیم سبزواری، پنج شنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۷۲ در سبزوار برگزار شد. زمان آن سه روز بود. در این کنگره ۱۳۰ مقاله ارائه و ۲۷ عنوان از آن‌ها گزینش شد. در ابتدا پیامی از سوی آیت الله خامنه‌ای توسط محمد محمدی گلپایگانی قرائت شد. سید حسن علم الهدایی رییس، احمد وحید دبیر و غلامرضا اعوانی رییس کنگره علمی همایش بودند. محمد تقی جعفری، موسوی اردبیلی، سید جعفر سجادی و سید مصطفی محقق داماد در روز اول و محمد لگن هاوزن، غلامحسین ابراهیمی دینانی، احمد احمدی و غلامرضا اعوانی در روز دوم همایش سخن راندند. در روز سوم پیام خاندان حکیم سبزواری را محمود اسراری (نوه حکیم) خواند و میزگردی با حضور اعوانی، دینانی، وحید اختر، دهباشی، صائینی و رحمانی تشکیل شد.[۲۶]

مولانا و حکیم سبزواری

در ۲۸ آبان ۱۳۸۶ همایشی با عنوان، مولانا و حکیم سبزواری، به همت دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلم سبزوار برگزار شد. این همایش به مناسبت نام‌گذاری سال ۲۰۰۷میلادی به سال جهانی مولانا از سوی یونسکو، و پیوند حکیم سبزواری با او به عنوان یکی از شارحان مثنوی برگزار شد.[۲۷]

از سروده‌های اسرار
نشود هم به دَم صبح قیامت هشیار
هرکه زد از کف ساقی ازل ساغر عشق
تاج اسرار علی قطب مدار عشق است
او بود دایره و مرکز او محور عشق
با غیر علی کیْ‌ام سر و برگ بود
جز نور علی نیست اگر درک بود
گویند دم مرگ توان دید او را
ای کاش که هر دمم دم مرگ بود

نگارخانه

پانویس

  1. قاضی‌ها، «حاج ملاهادی سبزواری از نگاه و قلم ناصرالدین شاه»، ۱۳۸۰ش، ص۳۵.
  2. قریشی سبزواری، حاج ملاهادی سبزواری حکیم فرزانه، ۱۳۷۹ش، ۱۳۷۹ش، ص۱۲-۱۱.
  3. قریشی سبزواری، حاج ملاهادی سبزواری حکیم فرزانه، ۱۳۷۹ش، ص۱۴.
  4. نک: قریشی سبزواری، حاج ملاهادی سبزواری حکیم فرزانه، ۱۳۷۹ش، ص۱۹؛ قاضیها، «حاج ملاهادی سبزواری از نگاه و قلم ناصرالدین شاه»، ۱۳۸۰ش، ص۳۵.
  5. قریشی سبزواری، حاج ملاهادی سبزواری حکیم فرزانه، ۱۳۷۹ش، ص۲۵ به نقل از مطلع الشمس، ج۳، ص۹۸۴؛ قریشی سبزواری، حاج ملاهادی سبزواری حکیم فرزانه، ۱۳۷۹ش، ص۲۳ به نقل از شرح زندگانی حاج ملاهادی اسرار ص۶.
  6. مدرس، ریحانة الادب، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص۴۲۳.
  7. قریشی سبزواری، حاج ملاهادی سبزواری حکیم فرزانه، ۱۳۷۹ش، ص۲۵.
  8. قریشی سبزواری، حاج ملاهادی سبزواری حکیم فرزانه، ۱۳۷۹ش، ص۲۷-۲۶ به نقل از مطلع الشمس، ج۳، ص۹۸۴.
  9. مدرس، ریحانة الادب، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص۴۲۵-۴۲۴.
  10. مدرس، ریحانة الادب، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص۴۲۴.
  11. ملاهادی سبزواری.
  12. قریشی سبزواری، حاج ملاهادی سبزواری حکیم فرزانه، ۱۳۷۹ش، ص۹۲–۹۱.
  13. اداره کل میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری خراسان.
  14. نک: قریشی سبزواری، حاج ملاهادی سبزواری حکیم فرزانه، ۱۳۷۹ش، ص۶۶-۶۱.
  15. قریشی سبزواری، حاج ملاهادی سبزواری حکیم فرزانه، ۱۳۷۹ش، ص۴۶ به نقل از بنیاد حکمت سبزواری، ص۴۷.
  16. قریشی سبزواری، حاج ملاهادی سبزواری حکیم فرزانه، ۱۳۷۹ش، ص۴۶ به نقل از بنیاد حکمت سبزواری، ص۱.
  17. نگاه کنید:دایرة المعارف تشیع، ج۹، ص۷۲.
  18. امين،«ملّا هادی سبزواری»، ۱۳۹۰ش٬ ج۹، ص۷۱.
  19. (قاضی‌ها، «حاج ملاهادی سبزواری از نگاه و قلم ناصرالدین شاه»، ۱۳۸۰ش، ص۳۴.
  20. قاضی‌ها، «حاج ملاهادی سبزواری از نگاه و قلم ناصرالدین شاه»، ۱۳۸۰، ص۳۴، به نقل ادوارد براون، یک سال در میان ایرانیان، ترجمه ذبیح الله منصوری، تهران، کانون معرفت، بی‌تا. ص۱۴۷.
  21. نک: قریشی سبزواری، حاج ملاهادی سبزواری حکیم فرزانه، ۱۳۷۹ش، ۱۳۷۹ش، ص۷۵-۶۷.
  22. نک: قریشی سبزواری، حاج ملاهادی سبزواری حکیم فرزانه، ۱۳۷۹ش، ص۶۰-۴۸.
  23. مدرس تبریزی، ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص۴۲۲.
  24. طهرانی، الله شناسی، ج۳، ص۵۹.
  25. https://motaghin.com/fa_booksPage_781.aspx?gid=761
  26. محمدی، «روایتی دیگر»، ۱۳۷۳ش، ص۲۱۲-۲۰۱.
  27. فراخوان همایش مولانا و حکیم سبزواری، ص۱۱۲.

یادداشت

  1. مدرسه بهزادیه یا حاج حسن این مدرسه در ضلع شمالی بالا خیابان، به فاصله تقریبا ۶۰ذرع از بست بالا خیابان قرار دارد. معروف است که آن را حاج حسن کلباسی ساخته، ولی در کتیبه ای که بالای در آن است بانی را ملک بهزاد می شمارد. بنای آن در سال ۱۰۹۰یعنی زمان شاه سلیمان صفوی (۱۱۰۶-۱۰۷۷) بوده است.منبع :کتاب مشهد در آغاز قرن ۱۴ خورشیدی

منابع

  • امين، سيد حسن، مدخل«حاج ملّاهادي سبزواري»،دایرة المعارف تشیع، ویراستاران: احمد صدر، کامران فانی، بهاءالدین خرمشاهی، حکمت، چاپ اول، تهران، ۱۳۹۰.
  • فراخوان همایش مولانا و حکیم سبزواری، «کتاب ماه ادبیات»، خرداد ۱۳۸۶ش، شماره ۲.
  • قاضیها، فاطمه، «حاج ملاهادی سبزواری از نگاه و قلم ناصرالدین شاه»، مجله اطلاع رسانی و کتابداری: گنجینه اسناد، زمستان ۱۳۸۰ش٬ ش ۴۴ از ۳۲ تا ۴۳.
  • قریشی سبزواری، سید حسین، حاج ملاهادی سبزواری حکیم فرزانه، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲ش.
  • محمدی، جواد، «روایتی دیگر: گزارشی از کنگره بزرگداشت حکیم سبزواری، نشریه دانشگاه انقلاب، تابستان و پاییز٬ ۱۳۷۳ش، شم ۹۸ و ۹۹.
  • مدرس، محمد علی، ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب، کتابفروشی خیام، تهران، ۱۳۶۹ش.

پیوند به بیرون