امامی هروی

از ویکی شیعه
امامی هروی
اطلاعات
نام کاملعبدالله بن محمد بن علی
لقبرضی الدین
زمینه فعالیتشعر
تولدقرن هفت هجری قمری
محل زندگیهرات، کرمان، اصفهان
وفاتمحرم ۶۸۶ق/مارس ۱۲۸۷م، لنجان اصفهان
هم زمان باحکومت قراختاییان کرمان، مولوی، سعدی، مجد همگر، معین الدین پروانه و افتخارالدین زوزنی
کتاب‌هاشرح قصیده ابوالحارث غیلان بن عقبه
دیوان اشعاردارد
تخلصامامی هروی
اساتیدخواجه فخرالملک خراسانی


رضی الدین عبدالله بن محمد بن علی (درگذشت: ۶۸۶ق)، معروف به امامی هروی، ادیب، شاعر شیعه و ملک الشعراء دربار قراختاییان در کرمان بود که در مدح خاندان رسالت نیز شعر گفته است. امامی به عربی و فارسی سروده و یک دیوان شعر از او به‌جا مانده است.

زندگی‌نامه

اصلیت رضی‌الدین از شهر هرات بود.[۱] نام و لقب او به شکل‌های مختلف در منابع ثبت شده است.[۲] او تخلص خود را به واسطه اعتقاد به مذهب شیعه و علاقه به مدح خاندان رسالت، امامی برگزیده است.[۳] از سال‌های اولیه زندگی و نیز چگونگی دانش اندوزی او، اطلاعی در دست نیست. دولتشاه از خواجه فخرالملک خراسانی به عنوان مربی او نام می‌برد.[۴]
امامی علاوه بر هرات در شهرهای کرمان و اصفهان نیز اقامت داشت.[۵] ظاهراً اقامت او در کرمان، طولانی بوده است و به همین علت برخی او را کرمانی دانسته‌اند.[۶] وی در یکی از شهرهای مذکور مدت ۱۰ سال در انزوا زیست.[۷]
امامی علاوه بر شعر، در علوم بلاغی، ادبیات عرب و نیز علوم عقلی، از سرآمدان روزگار خود بود.[۸] از مناظره‌ای منظوم که سروده وی است و در دیوانش به چاپ رسیده،[۹] برمی‌آید که او دارای منصب قضا نیز بوده است. شاید به همین سبب است که قضات هرات را از نسل او برشمرده‌اند.[۱۰] امامی به ستایش قراختاییان کرمان و بزرگان آل کرت و اتابکان فارس می‌پرداخت[۱۱] که از این میان مدایح فخرالملک، از برجستگی بیشتری برخوردار است.

امامی در اواخر عمر، مقیم اصفهان شد و سرانجام در لنجان اصفهان درگذشت.[۱۲] از معاصران او می‌توان به مولوی، سعدی، مجد همگر، شمس الدین محمد (صاحب دیوان)، معین الدین پروانه و افتخارالدین زوزنی، اشاره کرد.[۱۳]

شاعری

سروده‌های امامی پیش از سعدی، از اشتهار خاصی برخوردار بوده است.[۱۴] مجدالدین هبةالله همگر (۶۰۷–۶۸۶ق)، معروف به مجد همگر و شاعر معاصر امامی، سروده‌های امامی را بر اشعار سعدی ترجیح داده است.[۱۵] {{یاد|او در شعری چنین می‌گوید:

ما گرچه به نطق طوطی خوش نفسیم
بر شکرگفته‌های سعدی مگسیم
در شیوه شاعری به اجماع اُمم
هرگز من و سعدی به امامی نرسیم

[یادداشت ۱] دولتشاه سمرقندی (۸۴۲ ـ ۹۰۰ق) شرح‌حال‌نویس و شاعر، امامی را تنها به لحاظ صنایع بدیعی، برتر از سعدی دانسته است.[۱۶] [یادداشت ۲]

او در سرودن شعر از سبک عراقی پیروی می‌کرد.[۱۷] به‌گفته فصیح خوافی (۷۷۷ ـ بعد۸۴۵ق)، تاریخ‌نگار و شاعر هراتی، اشعار امامی ساده است و شاید نتیجه تاثیرپذیری او از فردوسی باشد.[۱۸]

امامی
[از رباعیات]
دلبر که به حسن او نه بودست و نه هست
آمد بر من دوش نه هشیار و نه مست
و مست ز باده بود و من مست از حسن
او آمده در عتاب و من رفته ز دست

دیوان امامی هروی، همایون شهیدی، ص۲۳۹

دیوان شعر

از امامی، دیوان اشعار و رساله‌ای به زبان عربی به‌جا مانده است. دیوان امامی نزدیک به ۲۰۰۰ بیت[۱۹] و در قالب قصیده، غزل، ترجیعات، مقطعات و رباعی است.

در دیوان امامی علاوه بر مدایح بسیار، اشعاری در زمینه‌های عرفانی[۲۰] لغز و معما[۲۱] و کیمیا و سیمیا[۲۲] به چشم می‌خورد. از این دیوان، دست‌نویس‌های بسیاری باقی مانده است. دیوان امامی در ۱۳۴۵ش در تهران به چاپ رسیده است.

شرح قصیده غیلان بن عقبه

اثر دیگر امامی، رساله‌ای است به زبان عربی در شرح یکی از قصاید شاعر مشهور عرب، ابوالحارث غیلان بن عقبه، مشهور به ذوالرمه (درگذشته ۱۱۷ق /۷۳۵م). امامی این رساله را به نام یکی از اتابکان نگاشته و در آن لطائف و نکات ادبی، نحوی و لغوی قصیده مذکور را شرح کرده است.[۲۳] از این رساله تاکنون دو نسخه شناخته شده که یکی نزد اقبال آشتیانی بوده است و دیگری در کتابخانه مجلس شورای ملی نگهداری می‌شود.[۲۴]

در مدح امام رضا (ع)

امامی
[از رباعیات]
ای سپر رفعت قدر تو در وصف النعال
کعبه دنیا و دینی قبله جاه و جلال
طور موسای دمی معراج عیسای روان
روضه رضوان عقلی نقطه خط کمال
گرنه روحی پس چرا هرگز نیندیشی ز مرگ
ورنه عقلی پس چرا با روح داری اتصال
عقل محضی گر نگیرد حرص و خشم او ارا زبون
روح پاکی گر نگردد عقل و طبع آن را وبال
آسمانی،‌گاه رفعت آفتابی،‌گاه نور
آسمانی، بی‌حوادث آفتابی، بی‌زوال
نور یابد هردم از خاک درت مهر سپهر
همچنان کز پرتو آن نور می‌یابد هلال
تا تو گشتی خلعت امید وایمان را سپهر
آفتاب و آسمانت هست ددر صف النعال
گو بیا بنگر که راه کعبه جان روشن است
هرکه را چشم دل از خورشید ایمان روشن است
گلبن بستان عصمت، روح روح انبیا
گوهر کان نبوت در دریای صفا
مقتدای اهل ایمان، حجت دین خدا
حیدر ثانی، رضای حق، علی موسی الرضا
حاکم حکم امامت، خسرو اقلیم فضل
حافظ ملک رسالت، ناصر دین خدا
عنصر ترکیب عالم، مایه مقصود خلق
سرور اولاد آدم مفخر آل عبا
قبله اسلام اگر کعبه ست آری کعبه را
قبله محراب جناب توست هنگام دعا
عرض عالم را غرض جز گوهر پاکت نبود
ورنه جوهر با عرض هرگز نگشتی آشنا
زبده اسرا و کن، دین پرور عالم که هست
کین و مهر اوست آری علت خوف و رجا
ذات پاک اوست آری آفرینش را سبب
مقصد جان و خرد فخر عجم تاج عرب
قبله دنبا و دین موعود رب العالمین
مفخر ختم رسل برهان امیرالمؤمنین
قاضی احکام عصمت مفتی علم ورع
شخنه شهر شریعت، پادشاه ملک و دین
آنکه چون بر منبر دعوت نهادی پای امر
حضرت عالیش را احسان شدی روح الامین
وانکه چون دست ورع در دامن تقوی زدی
آفرین کردی نثارش حضرت جان آفرین
ای به گور تا به آدم یا پیمبر یا ولی
هم نوبت را معینی هم امامت را امین
دست هر دل را که در چاه ضلالت اوفتاد
نیست ممکن جز پناه جاه تو حبل المتین
خاک ملت را مسیحی آب دین را جبرئیل
باد دنیا را سلیمان آتش جان را خلیل
ای به حق جد و پدر را نایب قائم مقام
ای امام ابن الامام ابن الامام ابن الامام
صدر تقوی را شکوهی، اهل معنی را پناه
فضل یزدان را نهادی ملک و ملت را نظام
چون سواد دیده بین اهل بیتش روشن است
دیده گو تا بنگرندی شیخ و شاب و خاص و عام
گرد راه مشهدت را هفت کشور در میان
...
مسند فرمانده قدر تو صدر لامکان
خطه شاهنشه صیت تو حی لاینام
آستان صدر قدرت مقصد روح الامین
...
بارگاه شاه جاهت سایبان عقل کل
حاجب درگاه بارک هاتف دار السلام
ای به استحقاق خورشید سپهر معجزات
هم امامت را پناهی هم امامی را نجات
ای شکسته عهد عالی حضرتت حضم لئیم
پرخروش است از فغان ناقض عهدت جحیم
آن که در بغداد کان گوهرت را زهر داد
...
وانکه کرد اندر خراسان شخص پاکت را شهید
تا مگر بر ملک حادث خسروی گرد قدیم
جاودان گو هیزم دوزخ شوید از بهر آنک
بی رضای حق بیاد هیچکس صدر نعیم
خصم اولاد پیمبر دشمن دین خداست
گرچه با ملک سلیمان باشد و کف کلیم
خاطر من بنده تا مداح این درگاه گشت
خلعت خاص امامی یافت از رب رحیم
ای امامی مدح آل مصطفی گو تا تو را
دین و دنیا، روز و شب هم یار باشد هم ندیم
ذات پاک اوست آری آفرینش را سبب
مقصد جان و خرد فخر عجم تاج عرب[۲۵]

پانویس

  1. دولتشاه، تذکرةالشعراء، ۱۳۳۸ش، ص۱۲۶
  2. نک: امامی هروی، دیوان، ۱۳۴۵ش، ص۶-۷.
  3. امامی هروی، دیوان، ۱۳۴۵ش، ص۵۴و۵۵.
  4. دولتشاه، تذکرةالشعراء، ۱۳۳۸ش، ص۱۲۶.
  5. رازی، ج۲، ص۱۴۴؛ دولتشاه، تذکرةالشعراء، ۱۳۳۸ش، ص۱۲۶.
  6. اوحدی، ص۸۹
  7. امامی هروی، دیوان، ۱۳۴۵ش، ص۱۴۹و۱۶۸.
  8. کاشفی، ص۲۶۸؛ خواندمیر، ج۳، ص۳۸۷
  9. ص۲۰۳-۲۰۴
  10. دولتشاه، تذکرةالشعراء، ۱۳۳۸ش، ص۱۲۶.
  11. حمدالله، ص۷۱۶-۷۱۷؛ اسفزاری، ج۲، ص۳۳، ۳۴؛ آذربیگدلی، آتشکده، ۱۳۳۷ش، ج۲، ص۷۵۲-۷۵۳.
  12. نفیسی، ج۱، ص۱۶۱؛ هدایت، ج۱، ص۲۵۹
  13. خواندمیر، ج۳، ص۳۸۷؛ امامی هروی، دیوان، ۱۳۴۵ش، ص۲۴.
  14. انصاری، مرقوم پنجم کتاب سلم‌السموات، ۱۳۴۰ش، ص۳۵.
  15. دولتشاه، تذکرةالشعراء، ۱۳۳۸ش، ص۱۲۶.
  16. دولتشاه، تذکرةالشعراء، ۱۳۳۸ش، ص۱۲۶.
  17. امامی هروی، دیوان، ۱۳۴۵ش، ص۴و۱۳
  18. فصیح خوافی، مجمل فصیحی، ۱۳۴۱ش، ج۲، ص۱۲۹و۱۳۰.
  19. امامی هروی، ص۴
  20. ص۲۲۵-۲۳۸
  21. ص۲۲۴
  22. ص۶۲
  23. اقبال، ص۳۱۳
  24. اقبال، ص۳۱۳
  25. امامی، ص۱۸۸-۱۹۲

یادداشت

  1. برخی، این داوری را اغراق آمیز (آذربیگدلی، آتشکده، ۱۳۳۷ش، ج۲، ص۷۵۴) و از باب تعریض به سعدی (براون، ج۳، ص۱۶۴) دانسته‌اند.
  2. سعدی هم در مقایسه مجد همگر و امامی چنین گفته:
    همگر که به عمر خود نکرده ست نماز
    شک نیست که هرگز به امامی نرسد

منابع

  • آذربیگدلی، لطفعلی، آتشکده، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۳۷ش.
  • اسفزاری، محمد، روضات‌الجنات، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۳۹ش.
  • اقبال آشتیانی، عباس، «یک رساله عربی از تألیفات هروی امامی»، ارمغان، تهران، ۱۳۱۲ش، شماره ۵.
  • امامی هروی، عبدالله، دیوان، به کوشش همایون شهیدی، موسسه مطبوعات علمی، تهران، ۱۳۴۵ش.
  • انصاری کازرونی، ابوالقاسم، مرقوم پنجم کتاب سلم‌السموات، به کوشش یحیی قریب، تهران، ۱۳۴۰ش.
  • اوحدی بلیانی، محمد، عرفات‌العاشقین، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز.
  • براون، ادوارد، تاریخ ادبی ایران، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۷ش.
  • خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
  • دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعراء، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
  • رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ش.
  • فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۴۱ش.
  • کاشفی، علی، لطائف‌الطوائف، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، ۱۳۵۲ش.
  • مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۰ش.
  • نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران، تهران، ۱۳۴۴ش.
  • هدایت، رضاقلی، مجمع‌الفصحا، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۳۶ش.

پیوند به بیرون