منافق: تفاوت میان نسخهها
پیوند میان ویکی در ویکی داده و حذف آن از مبدا ویرایش |
imported>Mashg |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
# .خودبزرگبینی و کوچکشمردن دیگران.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۴، ص۱۶۴.</ref> | # .خودبزرگبینی و کوچکشمردن دیگران.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۴، ص۱۶۴.</ref> | ||
[[محمدتقی مصباح یزدی]] هم با اشاره به خطبه ۱۹۴ نهج البلاغه، این ویژگیها را برای منافقان شمرده است: بهکارگیری روش پنهانی، آراستگی ظاهر و آلودگی درون، بدخواهی مؤمنان و منفعتطلبی در ارتباطشان با دیگران.<ref> مصباح یزدی، «اخلاق اسلامی»، ص۴.</ref> | [[محمدتقی مصباح یزدی]] هم با اشاره به خطبه ۱۹۴ نهج البلاغه، این ویژگیها را برای منافقان شمرده است: بهکارگیری روش پنهانی، آراستگی ظاهر و آلودگی درون، بدخواهی مؤمنان و منفعتطلبی در ارتباطشان با دیگران.<ref> مصباح یزدی، «اخلاق اسلامی»، ص۴.</ref> | ||
===تمثیل حال روحی منافق=== | |||
قرآن کریم برای نشان وضعیت روحی منافق جند مثل آورده است. از جمله آن ها آیات ۱۷ و ۱۹ سوره مبارکه بقره است. | |||
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ (۱۷) | |||
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُون(۱۸) | |||
مىفرمايد منافق مثل كسى است كه در ظلمتى كور قرار گرفته است، او خير را از شر، و راه را از چاه تشخيص نميدهد. لذا براى رهایی از ظلمت، دنبال روشنى مىگردد تا اطراف خود را به بيند. او آتشى روشن می كند و پيرامونش روشن مي شود، اما خدا به وسيلهاى چون باد يا باران آتشش را خاموش كند و او دوباره به همان ظلمت گرفتار می شود، و بلكه اين بار ميان دو ظلمت قرار میگيرد، يكى ظلمت تاريكى، دیگری ظلمت حيرت، و بى اثر شدن اسباب. | |||
أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ ۚ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ(۱۹) | |||
اين حال منافق است، كه به ظاهر دم از ايمان مىزند، و از بعضى فوائد دين برخوردار ميشود، چون خود را مؤمن قلمداد كرده از مؤمنين ارث مىبرد، با آنان ازدواج مىكند، و ...، اما چون مرگ كه هنگام برخوردارى از آثار ايمان است٬ فرا مىرسد، خداى تعالى نور خود را از ايشان مىگيرد، و آنچه را به عنوان دين انجام داده باطل می نماید و در ميان دو ظلمت قرار مىگيرد، يكى ظلمت اصليش و دیگری ظلمتى كه اعمالش به بار آورده است. | |||
در اين آيه خداوند حال منافق را به تصویر می کشد كه اظهار ايمان ميكند، ولى در دل كافر است. منافق به كسى مي مانند، كه دچار رگبار باران توأم با ظلمت شده است، رعد و صاعقه هول انگيز از هر سو او را دچار وحشت كرده، قرارگاهى نمىيابد. در آن ظلمت پيش پايش را نمىبيند و چيزی را تشخیص نمي دهد، شدت رگبار او را وادار به فرار مي كند، ولى تاريكى نمی گذارد قدم از قدم بردارد. از روشنایی رعد و برق آسمان استفاده می كند، اما همين كه يك قدم برداشت برق خاموش گشته، دو باره در تاريكى فرو مىرود. | |||
اين آیه شریفه نشان می دهد که منافق ايمان را دوست ندارد، اما از روى ناچارى بدان تظاهر مىكند، چون اگر نكند به منافعش در خطر می افتد، ولى چون دلش با زبانش يكسان نيست، و دلش به نور ايمان روشن نگشته راه زندگيش آن طور كه بايد روشن نمي باشد. چنین کسى همواره دچار خطا و لغزش مي شود، يك قدم با مسلمانان و به عنوان يك فرد مسلمان راه مىرود، اما خدا رسوايش نموده، دوباره مىايستد. | |||
و اگر خدا بخواهد اين ايمان ظاهرى را هم از او مىگيرد، كه از همان روز اول رسوا شود، و مسلمانان فريبش را نخورند، (اما خدا چنين چيزى را نخواسته است). <ref>طباطبائی٬ ترجمه تفسير الميزان، ۱۳۷۴ش٬ ج۱، ص۸۹ (با تلخیص)</ref> | |||
==نحوه برخورد پیامبر با منافقان== | ==نحوه برخورد پیامبر با منافقان== |
نسخهٔ ۳ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۰۱
مُنافِق در دل دین اسلام را نپذیرفته ولی در ظاهر خود را مؤمن نشان میدهد. مسئله نفاق، در اسلام، پس از هجرت پیامبر(ص) و قدرتگرفتن او در مدینه مطرح شد؛ زیرا در این دوره، کسانی مخالف اسلام بودند؛ اما نمیتوانستند آشکارا با آن مخالفت کنند، به همین دلیل در ظاهر خود را مسلمان مینامیدند.
منافق از مفاهیم پرکاربرد در قرآن است و سورهای نیز به آن اختصاص یافته است. در سوره منافقون ویژگیهای منافقان بیان شده و به سرزنش آنان پرداخته است.
بنابر گزارشهای تاریخی پیامبر(ص) با منافقان مدارا میکرد و تلاش میکرد بهصورت غیرمستقیم اقداماتشان را بیاثر کند. مسجد ضرار که پایگاه بخشی از منافقان مدینه شده بود، به دستور پیامبر(ص) تخریب شد.
مفهومشناسی
منافق کسی است که کفرش را پنهان میکند و غیر آن را نمایان میسازد و با اسلام خودش را میپوشاند.[۱] منافق در مقابل دو مفهوم مؤمن و کافر به کار میرود.[۲] به گفته مرتضی مطهری مؤمن کسی است که در دل، زبان و عمل به اسلام ایمان دارد، کافر کسی است که هم در باطن و در ظاهر اسلام را نپذیرفته است و منافق به کسی میگویند که در دل مخالف اسلام است، اما اظهار میکند که به اسلام اعتقاد دارد.[۳]
منشأ نفاق در اسلام
به نوشته تفسیر نمونه، مسئله نفاق و منافقان در اسلام، بعد از هجرت پیامبر(ص) به مدینه مطرح شده است. در «مکّه» مخالفان آشکارا بر ضد اسلام تبلیغ میکردند؛ اما بعد از قدرتگیری مسلمانان در مدینه، دشمنان در ضعف قرار گرفتند و برای ادامه برنامههایشان برضد پیامبر(ص) و مسلمانان، در ظاهر به صفوف مسلمانان پیوستند، در حالی که ایمان نیاورده بودند.[۴]
سوره منافقون نیز در خصوص منافقان نازل شده است. در آن منافقان وصف شدهاند و از دشمنی شدیدشان با مسلمانان سخن آمده است. همچنین در این سوره به پیامبر(ص) دستور داده شده است که از خطر منافقان برحذر باشد.[۵]
شخصیتهای منافق در صدر اسلام
در منابع تاریخی و روایی برخی از مناقان صدر اسلام معرفی شدهاند. مقریزی در کتاب «إمتاع الأسماع» منافقان قبایل اوس و خزرج را معرفی کرده و اقداماتشان در دشمنی با اسلام و پیامبر(ص) را برشمرده است؛ ازجمله عبدالله بن اُبَی که مهاجران را به اخراج از مدینه تهدید کرد و عبدالله بن عیینه که یاران خود را به کشتن پیامبر(ص) تشویق کرد.[۶]
اصحاب عَقَبه نیز در زمره منافقان شمرده شدهاند. آنها گروهی از اصحاب بودند که در مسیر بازگشت پیامبر(ص) از غزوه تبوک نقشه ترور پیامبر را داشتند، ولی موفق نشدند.[۷] مورخان و سیرهنویسان تعداد اصحاب عقبه را بین ۱۲ تا ۱۵ تن ذکر کردهاند.[۸] بر اساس روایتی از امام باقر(ع)، شمار آنان ۱۲ تن بوده که هشت تن از قریش بوده است.[۹] شیخ صدوق بر اساس روایتی، ۱۲ تن از آنان را از بنیامیه و ۵ تن را از سایر قبایل دانسته است.[۱۰] سیوطی از علمای اهل سنت نام اصحاب عقبه را نقل کرده است؛ از جمله سعد بن ابیسَرح، ابوحاضر اعرابی، جُلاس بن سُوَید، مجمع بن جاریه، مُلَیح تَیمی، حُصَین بن نُمَیر، طُعَیمَة بن اُبَیرِق و مُرَّة بن رَبیع.[۱۱]
ویژگیهای منافقان
در قرآن و روایات ویژگیها و نشانههایی برای منافقان بیان شده است. بنا بر تفسیر نمونه، در سوره منافقون ده ویژگی برای آنها ذکر شده است:
- .دروغگویی
- .سوگند دروغ خوردن برای گمراهکردن مردم
- .نداشتن درک درست از حقیقت
- .آراستگی ظاهری و چربزبانی
- .انعطافنداشتن در برابر سخن حق
- .سوءظن و ترسداشتن از هر حادثهای
- .تمسخر حق
- .فسق و گناه
- .تصور مالکیت بر همه چیز و محتاجدانستن دیگران به خود
- .خودبزرگبینی و کوچکشمردن دیگران.[۱۲]
محمدتقی مصباح یزدی هم با اشاره به خطبه ۱۹۴ نهج البلاغه، این ویژگیها را برای منافقان شمرده است: بهکارگیری روش پنهانی، آراستگی ظاهر و آلودگی درون، بدخواهی مؤمنان و منفعتطلبی در ارتباطشان با دیگران.[۱۳]
تمثیل حال روحی منافق
قرآن کریم برای نشان وضعیت روحی منافق جند مثل آورده است. از جمله آن ها آیات ۱۷ و ۱۹ سوره مبارکه بقره است. مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ (۱۷) صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُون(۱۸) مىفرمايد منافق مثل كسى است كه در ظلمتى كور قرار گرفته است، او خير را از شر، و راه را از چاه تشخيص نميدهد. لذا براى رهایی از ظلمت، دنبال روشنى مىگردد تا اطراف خود را به بيند. او آتشى روشن می كند و پيرامونش روشن مي شود، اما خدا به وسيلهاى چون باد يا باران آتشش را خاموش كند و او دوباره به همان ظلمت گرفتار می شود، و بلكه اين بار ميان دو ظلمت قرار میگيرد، يكى ظلمت تاريكى، دیگری ظلمت حيرت، و بى اثر شدن اسباب.
أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ ۚ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ(۱۹) اين حال منافق است، كه به ظاهر دم از ايمان مىزند، و از بعضى فوائد دين برخوردار ميشود، چون خود را مؤمن قلمداد كرده از مؤمنين ارث مىبرد، با آنان ازدواج مىكند، و ...، اما چون مرگ كه هنگام برخوردارى از آثار ايمان است٬ فرا مىرسد، خداى تعالى نور خود را از ايشان مىگيرد، و آنچه را به عنوان دين انجام داده باطل می نماید و در ميان دو ظلمت قرار مىگيرد، يكى ظلمت اصليش و دیگری ظلمتى كه اعمالش به بار آورده است.
در اين آيه خداوند حال منافق را به تصویر می کشد كه اظهار ايمان ميكند، ولى در دل كافر است. منافق به كسى مي مانند، كه دچار رگبار باران توأم با ظلمت شده است، رعد و صاعقه هول انگيز از هر سو او را دچار وحشت كرده، قرارگاهى نمىيابد. در آن ظلمت پيش پايش را نمىبيند و چيزی را تشخیص نمي دهد، شدت رگبار او را وادار به فرار مي كند، ولى تاريكى نمی گذارد قدم از قدم بردارد. از روشنایی رعد و برق آسمان استفاده می كند، اما همين كه يك قدم برداشت برق خاموش گشته، دو باره در تاريكى فرو مىرود.
اين آیه شریفه نشان می دهد که منافق ايمان را دوست ندارد، اما از روى ناچارى بدان تظاهر مىكند، چون اگر نكند به منافعش در خطر می افتد، ولى چون دلش با زبانش يكسان نيست، و دلش به نور ايمان روشن نگشته راه زندگيش آن طور كه بايد روشن نمي باشد. چنین کسى همواره دچار خطا و لغزش مي شود، يك قدم با مسلمانان و به عنوان يك فرد مسلمان راه مىرود، اما خدا رسوايش نموده، دوباره مىايستد. و اگر خدا بخواهد اين ايمان ظاهرى را هم از او مىگيرد، كه از همان روز اول رسوا شود، و مسلمانان فريبش را نخورند، (اما خدا چنين چيزى را نخواسته است). [۱۴]
نحوه برخورد پیامبر با منافقان
به گفته محققان، از مجموع یافتههای تاریخی درباره شیوه برخورد پیامبر(ص) با منافقان، این مطلب برداشت میشود که او همواره تا آنجا که ممکن بود، با منافقان با مدارا و گذشت رفتار میکرد.[۱۵] پیامبر(ص) از کفر پنهان منافقان آگاه بود و در بسیاری از موارد، آیات قرآن آنها را معرفی میکرد.[۱۶] او بارها در پاسخ کسانی که پیشنهاد قتل منافقان را مطرح میکردند، از چنین کارهایی نهی میکرد. با این همه گفتهاند عفو و مدارای پیامبر موجب بیتوجهی او به جامعه اسلامی نمیشد. پیامبر حرکتهای منافقان را زیرنظر داشت، برنامههای آنان را خنثی میکرد و هنگام شایعهسازیهایشان، حقایق را به آگاهی مسلمانان میرساند. البته او در موارد نادر با منافقان برخورد قاطع هم کرده است که از جمله آن تخریب مسجد ضرار است.[۱۷]
جایگاه منافقان در جهنم
طبق آیه ۱۴۵ سوره نساء، منافقان در پایینترین نقطه و در قعرِ جهنم (دَرَک اَسفَل) قرار دارند: «إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» (منافقان در فروترین درجات دوزخاند). این آیه سرانجام منافقان را بیان کرده است.[۱۸] به گفته ناصر مکارم شیرازی از مفسران شیعه، طبق آیات قرآن ، نفاق از کفر شدیدتر است و منافقان دورترین مخلوقان از خدا هستند.[۱۹]
خواندن نماز میت برای منافق
در کتابهای فقهی، از نحوه نمازخواندن بر جنازه منافق بحث شده است.[۲۰] البته فقیهان در خصوص اصل خواندن یا نخواندن نماز میت برای منافق اختلافنظر دارند.[۲۱] به فتوای فقیهان، نماز میتِ منافق، برخلاف نماز میتِ مؤمن، چهار تکبیر دارد؛ یعنی در آن تکبیر پنجم گفته نمیشود.[۲۲] همچنین بهخلاف نماز میتِ مؤمن، در آن برای مرده درخواست آمرزش نمیشود. برخی از فقیهان واجب دانستهاند که بهجای درخواست آمرزش، میّت لعن شود.[۲۳]
تکنگاری
افزون بر مباحثی که در کتابهای فقهی و تفسیری درباره منافق مطرح شده است، نوشتههای مستقلی نیز در این زمینه وجود دارد که برخی پیشینهای دراز دارند؛ همچون صفة النفاق و ذم المنافقین، نوشته جعفر بن محمد الفریانی (۲۰۷-۳۰۱ق) و صفة النفاق و نَعت المنافقین من السنن الماثورة عن رسول الله، اثر ابونُعَیم اصفهانی (۳۳۴-۴۳۰ق) و صفاتالمنافقین، از ابنقَیِّم جوزی (۶۹۱-۷۵۱ق). برخی دیگر از کتابها در این زمینه عبارتاند از:
- المنافقون فی القرآن، از سیدحسین صدر
- النفاق والمنافقون فی القرآن الکریم، به قلم جعفر سبحانی
- ظاهرة النفاق و خبائث المنافقین فی التاریخ، تألیف عبدالرحمان حسن حبنکه المیدانی
- المواجهة بین النبی (ص) و بین المنافقین، نوشته عبدالکریم نیری
- صور المنافقین فی القرآن الکریم، تالیف بخاری سباعی
- نفاق و منافق از دیدگاه شهید مطهری، نوشته زهرا آشیان و فرشته سلامی
- چهره منافقان در قرآن با استفاده از تفسیر پرارزش نمونه. نوشته ج.فرازمند.
پانویس
منابع
- ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ق.
- جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، قم، دلیل، ۱۳۸۰ش.
- دانش، محمدقدیر، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، مجله معرفت، شماره ۱۲۹، ۱۳۸۷ش.
- علامه حلی، حسین بن یوسف، تحریر احکام الشرعیه علی مذهب الامامیه، تصحیح ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امام صادق، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- سیوطی، جلالالدین، الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور، بیروت، دارالفکر، بی تا.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تصحیح: علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، قم، ۱۳۶۲ش.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: محمدجواد بلاغی، ناصرخسرو، تهران، ۱۳۷۲ش.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق سید احمد حسینی، تهران، کتابفروشی مرتضوی، ۱۴۱۶ق.
- مصباح یزدی، محمدتقی، «اخلاق اسلامی»، مجله معرفت شماره ۴، ۱۳۷۲ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۹۰ش.
- مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع بمل للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبدالحمید النسیمی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق/۱۹۹۹م.
- مکارم شیرازى، ناصر، الامثل فى تفسیر کتابالله المنزل، قم، مدرسه امام على بن ابىطالب(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
- مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، تصحیح عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم.
- واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق: مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق-۱۹۸۹م.
پیوند به بیرون
- «جریانشناسی نفاق و بررسی انگیزههای آن در انقلاب نبوی از دیدگاه قرآن کریم».»
- «پیدایش پدیده نفاق در اسلام از منظر قرآن».
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۱۶ق، ج۵، ص۲۴۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۵، ص۲۰۱، ۲۰۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۵، ص۲۰۶.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۴، ص۱۴۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۷۸.
- ↑ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۴، ص۳۴۳-۳۶۴.
- ↑ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۷۴.
- ↑ واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۴۵-۱۰۴۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۳۹۸ق، ج۵، ص۲۰.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۷۹.
- ↑ شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۳۹۸.
- ↑ سیوطی، الدرالمنثور، دارالفکر، ج۴، ص۲۴۳.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۴، ص۱۶۴.
- ↑ مصباح یزدی، «اخلاق اسلامی»، ص۴.
- ↑ طباطبائی٬ ترجمه تفسير الميزان، ۱۳۷۴ش٬ ج۱، ص۸۹ (با تلخیص)
- ↑ دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۳.
- ↑ دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۳.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱۳۸۰ش، ص۶۵۰؛ دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۱-۲۲.
- ↑ مکارم، الامثل فى تفسیر، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۵۰۵.
- ↑ مکارم، الامثل فى تفسیر، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۵۰۴.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، تحریر احکام الشریعه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۱۲۹؛ نجفی، جواهرالکلام، بیروت، ج۱۲، ص۴۷.
- ↑ نجفی، جواهرالکلام، بیروت، ج۱۲، ص۴۷.
- ↑ نگاه کنید به علامه حلی، تحریر احکام الشریعه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۱۲۹؛ نجفی، جواهرالکلام، بیروت، ج۱۲، ص۴۷.
- ↑ نجفی، جواهرالکلام، بیروت، ج۱۲، ص۴۹-۵۱.