نامههای پیامبر(ص) به پادشاهان
نامههای پیامبر(ص) به پادشاهان از شیوههای تبلیغ دین اسلام توسط پیامبر(ص) بعد از صلح حدیبیه و طی سالهای ششم تا دهم هجری قمری بوده است. پیامبر(ص) در این مدت افرادی را به کشورهای مختلف همچون ایران، روم و مصر فرستاد و پادشاهان آن کشورها را به اسلام دعوت کرد.
دعوت به یکتاپرستی و اسلام محتوای مشترک همه نامهها بود. حضرت علاوه بر آن برخی احکام را نیز برای آنها بیان کرده و هشدار داد که نپذیرفتن اسلام عواقبی همچون مسئولیت در قبال گناه زیردستان، جزیه دادن و نابودی سلطنت آنان را به دنبال خواهد داشت.
در واکنش به دریافت نامههای پیامبر(ص)، عدهای از پادشاهان مانند نجاشی (پادشاه حبشه) مسلمان شدند، بعضی دیگر مثل پادشاه دمشق و بحرین از پذیرفتن اسلام خودداری کردند و افرادی مانند خسرو پرویز (پادشاه ایران) نیز نامه را پاره کردند.
محتوا و متن نامهها
بنا بر نقل تعدادی از کتب تاریخی همچون طبقات الکبری[۱] و تاریخ طبری[۲] پیامبر(ص) در ذیالحجة[۳] سال ششم هجری قمری بعد از صلح حدیبیه[۴] و طبق گفته برخی دیگر در محرم[۵] سال هفتم هجری قمری[۶] برای برخی پادشاهان نامههایی را ارسال کرد و آنها را به پذیرش دین اسلام دعوت کرد.[۷]
ابن ابی شیبة در کتاب المصنف مینویسد دعوت به توحید، اسلام و سعادتمندکردن انسانها مضمون مشترک همه نامههای پیامبر(ص) است.[۸] به گفته سید جعفر مرتضی عاملی در کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم پیامبر قصد مسلطشدن بر آنها و کشورهایشان را نداشت[۹] و به جهت جایگاه خاص پادشاهان از جملاتی استفاده کرد که زمینه اختلاف بین او و آنان را فراهم نکند؛ به همین جهت اکثر آنها با ملاطفت جواب حضرت را دادند و برخی مانند کسری(پادشاه ایران) به خاطر تکبر و هوای نفس نامه حضرت را پاره کرد.[۱۰]
ابن حبان گزارش میکند پیامبر(ص) در نامه به نجاشی اول خلقشدن عیسی(ع) از روح خداوند و پاکدامنی مادرش حضرت مریم(س) را بیان کرد. و وی را به توحید و اسلام دعوت کرد. به او سفارش کرد نسبت به جعفر و همراهانش که در حبشه هستند سختگیری نکند.[۱۱] به گفته طبری حضرت رسول(ص) در نامهای به منذر بن ساوی (پادشاه بحرین) نوشت اگر کسی مانند ما نماز بخواند، حیوان ذبحشدهٔ ما را بخورد و به سمت قبله ما نماز گزارد، مسلمان است و همه احکام اسلام برای وی لحاظ میشود.[۱۲]
بر اساس گزارش تاریخنویسانی همچون ابوالفرج اصفهانی و ابن زنجویه پیامبر(ص) در بعضی نامهها به پادشاهان هشدار داد نپذیرفتن اسلام عواقبی به دنبال دارد:
به هرقل(پادشاه روم)[۱۳] و خسرو پرویز(پادشاه ایران)[۱۴] تذکر داد شما در برابر گناه زیردستانتان مسئول هستید. کسری را تهدید کرد اگر مسلمان نشوی، باید برای جنگ با مسلمانان آماده باشی.[۱۵] و به پادشاه دمشق[۱۶] و حاکم عمان[۱۷] نوشت اگر میخواهید در سلطنت خویش بمانید باید مسلمان شوید و گرنه حکومت شما نابود میشود. از پادشاه بحرین خواست در صورت نپذیرفتن اسلام، جزیه بدهد.[۱۸]
به گفته برخی مورخین پیامبر(ص) در یک نامه مشترک همه پادشاهان را به توحید و اسلام دعوت کرد.[۱۹]
واکنش پادشاهان
در منابع متعددی واکنش پادشاهان به نامههای پیامبر(ص) ذکر شده است که به آنها اشاره میشود.
مسلمانشدن
به نقل کتب کهن تاریخی همانند طبقات الکبری و تاریخ طبری برخی پادشاهان همچون نجاشی اول (أَصحَم بن أَبجَر)[۲۱] یا (أَصحَمَة بن أَبجَر)[۲۲] [۲۳])، نجاشی دوم (پادشاهان حبشه)[۲۴] و عبید و جیفر(حاکمان عمان)[۲۵] مسلمان شدند. نجاشی بعد از مطالعه نامه، آن را بر چشمانش گذشت، به احترام حضرت از تختش پایین آمد و بر زمین نشست[۲۶]، شهادتین را بر زبان جاری کرد و مسلمان شد. در نامهای به پیامبر(ص) او را تصدیق کرد[۲۷] و ماریه قبطیه را به همراه عطر و لباسهای فاخر به عنوان هدیه برای حضرت فرستاد.[۲۸] او دستور داد نامههای پیامبر(ص) را در جای امنی قرار دادند و گفت: تاز مانی که این دو نامه در حبشه باشد، مردم اینجا در خیر هستند.[۲۹] به گزارش بلاذری مردم عمان بعد از اسلام آوردن عبید و جیفر، مسلمان شدند.[۳۰]
خودداری از اسلام آوردن
به گزارش ابن سعد و طبری پادشاهان روم،[۳۱] دمشق،[۳۲] مصر،[۳۳] بحرین[۳۴] و یمامه[۳۵] از اسلام آوردن خودداری کردند. برخی از آنان مانند مُنذِر بن ابی شمر غَسّانی (پادشاه دمشق)[۳۶] و مقوقس (پادشاه مصر)[۳۷] با اینکه مسلمان نشدند ولی به پیامبر(ص) احترام گذاشتند و برای حضرت هدایایی فرستادند. ابن ابی شیبه مینویسد پادشاه روم بعد از مطالعه نامه پیامبر(ص) به ابوسفیان و مغیرة بن شعبة که در روم تجارت میکردند گفت این شخص سلطنت مرا از بین میبرد؛ اگر نزد او بودم پاهایش را میبوسیدم.[۳۸] و منذر بن ساوی العبدی (پادشاه بحرین) در سال هشتم هجری قمری بعد از نامه پیامبر(ص) با حضرت صلح کردند.[۳۹]
پاره کردن نامه پیامبر(ص)
به گزارش برخی مورخین همچون ابن قیم جوزیه ابرویز بن هرمز بن انوشیروان (خسرو پرویز) پادشاه ایران[۴۰] اسلام نیاورد[۴۱] و از روی تکبر نامه را پاره کرد.[۴۲] سید جعفر مرتضی عاملی مینویسد نجاشی سوم (پادشاه حبشه) نیز نامه پیامبر(ص) را پاره کرد.[۴۳]
زمان ارسال نامهها
گفته شده پیامبر(ص) در یک روز برای پادشاهان شش کشور حبشه، روم، ایران، مصر، دمشق و یمامه نامههایی را ارسال کرد.[۴۴] برخی تاریخنگاران همانند یعقوبی، ابنهشام و ابن قیِّم جوزیه کشورهای عمان، بحرین[۴۵] و یمن را نیز اضافه کردهاند.[۴۶] ابن ابی شیبة در کتاب المصنف مینویسد افرادی که به این کشورها فرستاده شدند همگی در روز اعزام به زبان آنها مسلط شدند.[۴۷] برخی زمان ارسال نامه پیامبر(ص) به سوی جیفر و عباد (پادشاهان عمان) را در سال هشتم هجری قمری،[۴۸] و یا سال دهم هجری قمری[۴۹] میدانند. البته ابن اسحاق تاریخ نویس قرن دوم، زمان فرستادن نامهها را بین صلح حدیبیه و رحلت پیامبر(ص) میداند.[۵۰]
در منابع متعدد مانند تاریخ طبری،[۵۱]، السیرة النبویة[۵۲] و تاریخ یعقوبی[۵۳] آمده پیامبر(ص) افراد زیر را با نامههایی به سوی پادشاهان برخی کشورها فرستاد:
حاطب بن ابی بلعته به سوی مقوقس (پادشاه مصر)،[۵۴] شجاع بن وهب نزد منذر بن حارث بن ابی شمر غسانی (پادشاه شام و دمشق)، [۵۵] دحیة بن خلیفة کلبی سوی هرقل(قیصر روم)،[۵۶] سلیط بن عمرو عامری به نزد هوذة بن علی الحنفی (پادشاه یمامه)،[۵۷] عبدالله بن حُذافَة السَّهمی به سوی کسری (پادشاه ایران)،[۵۸]، عمرو بن امیة الضمری به نزد نجاشی (پادشاه حبشه)،[۵۹] عمرو بن عاص سهمی یا ابو زید انصاری[۶۰] به سوی جیفر و عباد (پادشاهان عمان)،[۶۱] علاء بن حَضْرمی به نزد منذر بن ساوی العبدی (پادشاه بحرین)[۶۲] و مهاجر بن ابی امیة مخزومی را به سوی حارث بن عبد کلال حمیری (پادشاه یمن).[۶۳]
پانویس
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۹۸.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۴۴.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۹۸؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۴۴
- ↑ ابن قیم، زاد المعاد، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۹۸.
- ↑ ابن قیم، زاد المعاد، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۲۰
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۳۱؛ ابن قیم، زاد المعاد، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۲۰.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۴۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۹۸.
- ↑ ابن ابی شیبة، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۳۴۷؛ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۱۶، ص۲۵۵.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۱۶، ص۲۵۵.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۱۶، ص۲۵۸.
- ↑ ابن حبان، الثقات، ۱۳۹۳ق، ج۲، ص۸-۹، طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۵۲.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۹.
- ↑ ابن زنجویة، الاموال، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۱۹؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۵۲۵.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۵۴_۶۵۶؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۰، ص۳۸۹.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۷۹.
- ↑ خوارزمی، مفید العلوم و مبید الهموم، ۱۴۱۸ق، ص۵۳؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۵۲.
- ↑ ابن قیم، هدایة الحیاری فی اجوبة الیهود و النصاری، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۳؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۳۵.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۹.
- ↑ ابن ابی شیبة، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۳۴۷.
- ↑ ابن ابی شیبة، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۳۴۷؛ ر.ک: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۷۸.
- ↑ بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۳۰۹
- ↑ ابوحیان توحیدی، الإمتاع و الموانسة، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۲۲۶
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۵۲-۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۹۸-۱۹۹.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۱۷، ص۵۶
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۸۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۰۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۸-۱۹۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۵۲-۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۹۸-۱۹۹.
- ↑ طبرسی، إعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص ۴۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۹۸-۱۹۹.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۸۳
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۴۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۰۰؛ البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۲۶۸.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ ابن ابی شیبة، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۳۴۷.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۹.
- ↑ ابن قیم، زاد المعاد، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۲۲؛ میانجی، مكاتیب الرسول صلی الله علیه و آله و سلم، ج۲، ص۳۲۶.
- ↑ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۰، ص۳۸۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۹۹؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۰، ص۳۸۹.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۱۷، ص۵۹؛ ر.ک: ابن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، ۱۴۱۶ق، ج۲۷، ص۲۴۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۹۸-۲۰۱؛ ابن قیم، زاد المعاد، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۲۰
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۷۸؛ ابنهشام، السیرة النبویة، بی تا، ج۲، ص۶۰۷؛ ابن قیم، زاد المعاد، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۲۲-۱۲۳.
- ↑ ابن قیم، زاد المعاد، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۲۳.
- ↑ ابن ابی شیبة، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۳۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۹۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۰۱؛ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۸۳؛ تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۹۵.
- ↑ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۴۵.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۴۴.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، بی تا، ج۲، ص۶۰۷.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بی تا، ج۲، ص۷۷.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، بی تا، ج۲، ص۶۰۷؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۴۴.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۷۸؛ ابنهشام، السیرة النبویة، بی تا، ج۲، ص۶۰۷
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۴۴؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۷۷.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، بی تا، ج۲، ص۶۰۷؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۴۴.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۷۷.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، بی تا، ج۲، ص۶۰۷.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۸۳.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۷۸؛ ابنهشام، السیرة النبویة، بی تا، ج۲، ص۶۰۷.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۷۸؛ ابنهشام، السیرة النبویة، بی تا، ج۲، ص۶۰۷ِ.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، بی تا، ج۲، ص۶۰۷.
منابع
- ابنابیشیبة، عبدالله بن محمد، المصنف فی الاحادیث و الآثار، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ریاض، مکتبة الرشد، ۱۴۰۹ق.
- ابنحبان، محمد بن حبان، الثقات، تحقیق: حسین ابراهیم زهران، بیروت، موسسة الکتب الثقافیة، ۱۳۹۳ق.
- ابنحنبل، احمد، مسند الامام احمد بن حنبل، تحقیق: عامر غضبان و دیگران، بیروت، موسسة الرسالة، ۱۴۱۶ق.
- ابنزنجویة، حمید بن مخلد، الاموال، تحقیق الدكتور: شاكر ذیب فیاض، مركز الملك فیصل للبحوث والدراسات الإسلامیة، السعودیة، الطبعة الأولی، ۱۴۰۶ق.
- ابنسعد، محمد بن سعد، الطبقات الكبری تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الكتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- ابنسیدالناس، محمد بن سید الناس، عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دار القلم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- ابنشهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب(ع)، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
- ابنقیم جوزیة، محمد بن ابیبکر، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، تحقیق: شعیب ارنووط و عبدالقادر ارنووط، بیروت، موسسة الرسالة، ۱۴۱۵ق.
- ابنقیم جوزیة، محمد بن ابیبکر، هدایة الحیاری فی اجوبة الیهود و النصاری، تحقیق: محمد احمد الحاج، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۶ق.
- ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفكر، ۱۴۰۷ق.
- ابنهشام، عبد الملك بن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، دار المعرفة، بیروت، بیتا.
- ابوالفرج اصفهانی، علی بن الحسین، الاغانی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- ابوحیان توحیدی، علی بن محمد، الإمتاع و الموانسة، تحقیق: هیثم خلیفة طعیمی، بیروت، المکتبة العصریة، ۱۴۲۴ق.
- احمدی میانجی، علی، مكاتیب الرسول صلّی الله علیه و آله و سلّم، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- بلاذری، أحمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمید الله، مصر، دار المعارف، ۱۹۵۹م.
- بلاذری، أحمد بن یحیی، فتوح البلدان، بیروت، دار و مكتبة الهلال، ۱۹۸۸م.
- بیهقی، احمد بن الحسین، دلائل النبوة و معرفی أحوال صاحب الشریعة، تحقیق: عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالكتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- خوارزمی، محمد بن عباس، مفید العلوم و مبید الهموم، تحقیق: عبدالله بن ابراهیم انصاری، بیروت، مکتبة الهصریة، ۱۴۱۸ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری(نشر تاریخ الأمم و الملوك)، تحقیق: محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، تصحیح: جمعی از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- ناظمیان فرد، علی، «سه نامه از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در تاریخ طبری»، در مجله تاریخ اسلام، شماره ۷، ۱۳۸۰ش.
- یعقوبی، احمد بن أبییعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا.
پیوند به بیرون
- رسائل و رسل رسول الله صلی الله علیه و آله الی الملوک و الاشراف، ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، دمشق، ۱۴۲۵ق.
- مجموعة الوثائق السیاسیة للعهد النبوی و الخلافة الراشدة، محمد حمیدالله، بیروت، دارالنفائس، ۱۴۰۷ق.
- پژوهشی در نامههای پیامبر صلی الله علیه و آله، عزالدین ابراهیم، ترجمه: حسین علینقیان، مجله آیینه پژوهش، شماره ۱۴۷، ۱۳۹۳ش.
- نامههای پیامبر(ص) و گسترش اسلام، مهدی فانی، پژوهش نامه تاریخ، شماره ۲۶، ۱۳۹۱ش.