یوسف (پیامبر)
نام در قرآن | یوسف |
---|---|
تکرار نام در قرآن | ۲۷ بار در ۲۶ آیه، در سورههای یوسف، انعام و غافر |
نام در کتب مقدس | Joseph |
لقب | عزیز مصر |
درگذشت | در مصر |
طول عمر | ۱۲۰ سال |
محل دفن | رود نیل • فلسطین |
والدین | حضرت یعقوب • راحیل |
نسب | از نسل ابراهیم(ع) |
همسر | زلیخا (بنا بر برخی اقوال) |
فرزند | اِفرائیم (جد یوشَع بن نون) • میشا |
خویشاوندان سرشناس | بنیامین(برادر) |
قوم | بنیاسرائیل |
بعثت | در یازدهسالگی |
پس از | یعقوب پیامبر |
جانشین | ببرز بن لاوی |
دین | آیین حنیف |
داستان قرآنی | سوره یوسف • به چاه انداختن یوسف • زندگی در خانه عزیز مصر • ترک اولی یوسف |
حوادث | قحطی هفت ساله مصر • مهاجرت بنیاسرائیل به مصر |
پیروان | بنیاسرائیل |
پیامبران | |
نوح • ابراهیم • موسی • عیسی • محمد سایر پیامبران |
یوسُف از پیامبران بنیاسرائیل و فرزند یعقوبِ نبی بود. او ضمن برخورداری از مقام نبوت، سالیانی در مصر حکومت کرد. در قرآن، سورهای به نام یوسف نامگذاری شده و در آن داستان زندگی او بهتفصیل آمده است.
یوسف در کودکی توسط برادرانش به چاه انداخته شد؛ اما گروهی او را از چاه نجات دادند و بهعنوان برده به عزیز مصر فروختند. زلیخا زن عزیز مصر شیفته زیبایی یوسف شد، اما پس از امتناع یوسف از ارتباط با او، یوسف را به خیانت به عزیز مصر متهم کرد و او را به زندان انداختند.
یوسف پس از سالها بیگناهیاش را اثبات کرد و از زندان آزاد شد و بهجهت تعبیر خواب پادشاه مصر و ارائه راهکاری برای مشکل قحطی مصر، نزد او محبوبیت یافت و وزیرش شد.
داستان یوسف در قرآن با آنچه تورات در این زمینه گزارش میکند، تفاوتهایی دارد؛ ازجمله طبق قرآن برادران از یعقوب درخواست میکنند یوسف را همراهشان به صحرا بفرستد، اما براساس تورات یعقوب خود از یوسف میخواهد برادرانش را همراهی کند.
عمر یوسف را ۱۲۰ سال و محل دفن او را در فلسطین گفتهاند.
جایگاه
یوسف فرزند یعقوب، از پیامبران بنی اسرائیل بود و مادرش راحیل نام داشت.[۱] او یازده برادر داشت که از میان آنها تنها با بنیامین، از مادر مشترک بود.[۲] یوسف از همه برادران جز بنیامین کوچکتر بود.[۳]
نام یوسف ۲۷ بار در قرآن آمده[۴] و سوره دوازدهم قرآن، به نام اوست. قرآن یوسف را از بندگان مُخلَص خدا معرفی کرده است [۵] که بهگفته علامه طباطبایی به این معنا است که او نهتنها به درخواست زلیخا برای ارتباط با او تن نداد، که حتی در دل هم به آن کار گرایش نداشت.[۶] همچنین در قرآن یوسف از محسنان دانسته شده است.[۷]
نبوت
یوسف را از پیامبران بزرگ دانستهاند.[۸] در روایتی از امام باقر، با استناد به آیات قرآن یوسف نبی و رسول دانسته شده است.[۹] برپایه تفسیر نمونه، خواب یوسف که در آن یازده ستاره و ماه و خورشید به یوسف سجده کردند، علاوهبر اینکه از رسیدن یوسف به ثروت و قدرت خبر میداد، بیانکننده نبوت او در آینده هم بود.[۱۰] علامه طباطبایی هم یکی از مصادیق کاملشدن نعمت برای یوسف را که در آیه ۶ سوره یوسف آمده است، رسیدن او به مقام پیامبری دانسته است.[۱۱]
عدهای از مفسران شیعه و سنی در ذیل آیه ۱۵ سوره یوسف گفتهاند که وی در زمانی که در چاه بود، به مقام نبوت رسیده بود و وحی به او وحی نبوت بوده است.[۱۲] قاضی نورالله شوشتری گفته است که یوسف در آن زمان یازده سال داشته است.[۱۳] و به گفته طریفی از مفسران اهلسنت، یوسف قبل از بلوغش به نبوت و رسالت رسیده است.[۱۴]
زندگینامه
در قرآن، در سوره یوسف داستان زندگی یوسف بهتفصیل بیان شده است. قرآن داستان او را اَحْسَنُ الْقِصَص (نیکوترین داستان) نامیده[۱۵] و آن را با جزئیاتی از نوجوانی، به چاهانداختن، فروختن او به عزیز مصر، داستان زلیخا و یوسف، به زندان رفتن او و ملاقات پدر و برادران و حکومتش در مصر بیان کرده است.[۱۶]
بهچاهافتادن و انتقال به مصر
داستان زندگی یوسف در قرآن در سوره یوسف بهصورت مفصل آمده است. طبق قرآن یوسف خواب سجدهکردن یازده ستاره و خورشید وماه را برای یعقوب نقل میکند. پدرش به او میگوید خواب خود را برای برادرانت تعریف نکن؛ زیرا آنها برای تو نقشه خطرناکی میکشند.[۱۷]
مفسران مراد از یازده ستاره را برادران یوسف و مراد از ماه و خورشید را پدر و مادرش دانستهاند که بعدها که یوسف به منزلتی دنیایی و معنوی رسید، به او تعظیم کردند.[۱۸]
فرزندان یعقوب پیامبر(ع) میگفتند یوسف و برادرش نزد پدر، از ما محبوبترند.[۱۹] آنها روزی از یعقوب خواستند اجازه دهد یوسف برای بازی همراهشان به بیابان برود و قول دادند که از او محافظت کنند.[۲۰] آنان در بیابان یوسف را به چاه انداختند و پس از بازگشت، به یعقوب گفتند که گرگ او را دریده است.[۲۱] طبق آیات قرآن، یعقوب سخنشان را باور نکرد.[۲۲] او بعدها از شدت فراق و گریه بر یوسف نابینا شد.[۲۳]از امام صادق (ع) سؤال شد: یعقوب پیامبر تا چه اندازهای برای یوسف (ع) غمگین شد؟ فرمود: «بهاندازهی اندوه هفتاد زن که بچّههایشان مرده باشند». [۲۴] قافلهای یوسف را از چاه نجات داد[۲۵] و برای غلامی به مصر برد. عزیز مصر او را خرید و او وارد خانواده عزیز شد.[۲۶]
زیبایی یوسف و ماجرای او و زلیخا
در کتابهای قصص القرآن یوسف جوانی بسیار زیبا توصیف شده است.[۲۷][یادداشت ۱]ازاینرو زلیخا زن عزیز مصر، شیفته او شد،و پیوسته او را به گناه فرا خواند ولی یوسف خویشتنداری کرد و با مشاهده برهان پروردگارش که چیزی از جنس علم و یقینِ مخصوص به مخلصان است [۲۸] به خواست زلیخا تن نداد.[۲۹][یادداشت ۲] این ماجرا بهگوش مردم شهر رسید و گروهی از زنان شهر، زلیخا را سرزنش کردند. او جلسهای ترتیب داد، چهل تن [۳۰] زنان اشرافِ شهر را دعوت کرد و کارد و میوه(ترنج) [۳۱] به دست آنها داد. سپس یوسف را به مجلس دعوت کرد. زمانی که او وارد شد، زنان چنان تحت تأثیر زیبایی او قرار گرفتند که دستانشان رابه سختی بریدند.[۳۲]
پس از این ماجرا، بهجهت آنکه هر روز زنانی از یوسف درخواست ارتباط نامشروع داشتند، او از خدا خواست برای رهایی از آنان او را به زندان بیندازد. پس از چندی او به دستور زلیخا به زندان افتاد.[۳۴]
تعبیر خواب پادشاه و عزیزی مصر
یوسف بهجهت دانستن تعبیر خواب، خواب دو زندانی را تعبیر و پیشبینی کرد یکی از آنها کشته و دیگری آزاد میشود و نزد پادشاه مصر جایگاهی بهدست میآورد.[۳۵] چند سال پس از این ماجرا، پادشاه مصر خواب دید که هفت گاو لاغر، هفت گاو چاق را میخورند. او همچنین در خواب هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشک مشاهده کرد.[۳۶] وچون خوابگزاران پادشاه نتوانستند این خواب را تعبیر کند، در این زمان آن زندانی که آزاد شده و به دربار راه یافته بود، یوسف را به یاد آورد و گفت که تعبیر آن خواب را برایشان میگوید.[۳۷]
او به زندان رفت و تعبیر آن خواب را از یوسف پرسید. یوسف گفت: شما هفت سال فراوانیِ آب در پیش دارید و پس از آن، هفت سال خشکسالی پیش خواهدآمد. آنگاه پیشنهاد کرد که برای نجات از خشکسالی هفت سال نخست را بیشتر زراعت کنند و محصولات افزون بر مصرف را با همان خوشههایشان انبار کنند تا سالم بماند.[۳۸]
پادشاه چون تعبیر خواب یوسف و راهحلش برای نجات مصر از قحطی را پسندید ، یوسف را به حضور طلبید؛ اما او به فرستاده شاه گفت ماجرای بریدن دستان زنان و زندانیشدنش را از شاه بپرسد. شاه درباره این موضوع تحقیق کرد و زنان شهر را به دربار فراخواند. زنان مصر بر بیگناهی یوسف تأکید کردند و زلیخا هم به عمل خود اعتراف کرد.[۳۹]
پس از تعبیر خواب و اثبات بیگناهی یوسف، پادشاه مصر او را از زندان آزاد و وزیر خود و عزیز مصر کرد.[۴۰]
آیتالله جوادی آملی:
برخیها ذکر یونسی دارند ﴿لاَّ إِلهَ إِلاّ أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ﴾... اما برخیها ذکر یوسفی دارند؛ وجود مبارک یوسف در تمام آن خطرات، آن وقتی که در چاه افتاد صبر کرد. آن وقتی که به زندان افتاد صبر کرد. وقتی که به قدرت، عزت و سلطنت رسید عرض کرد:
﴿رَبِّ قَدْ آتَیْتَنی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِن تَأْوِیلِ الأحَادیثِ... تَوَفَّنِی مُسْلِماً﴾؛
پروردگارا! جانم را بگیر! اما در حال اسلام، در حال خطر و بیماری، انسان تقاضای مرگ بکند هنر نیست؛ اما در کمال قدرت بگوید خدایا جانم را بگیر، تفاوت میکند... آنها که ذکر یوسفی دارند از خدا حُسن عاقبت میطلبند حُسنِ عاقبت و حُسنِ خاتمت از بهترین نعمتهاست.
ملاقات با خانواده
در دوره بیآبیِ مصر، کنعان نیز دچار قحطی شد. ازاینرو یعقوب پسرانش را برای دریافت گندم به مصر فرستاد.[۴۱] یوسف با دیدن برادرانش آنها را شناخت؛ اما آنها او را نشناختند.[۴۲] او با برادران به نیکی رفتار کرد[۴۳] و با فرستادن پیراهنش برای یعقوب چشمان نابینای او را بینا کرد.[۴۴] پس از آن یعقوب و فرزندانش برای دیدار یوسف به مصر رفتند.[۴۵]
ازدواج و فرزندان
بهنقل مسعودی تاریخنگار مسلمان قرن چهارم قمری، یوسف در مصر ازدواج کرد و حاصل آن دو پسر به نامهای اِفرائیم، (جدّ یوشَعبننون) و میشا بود.[۴۶]
ازدواج با زلیخا
در برخی از روایات از ازدواج یوسف با زلیخا پس از رسیدن به مقام عزیزی مصر سخن آمده است. برای مثال در حدیثی آمده است که یوسف زنی را دید که میگفت خدا را شکر که بردگان را بهواسطه طاعتشان پادشاه کرد و پادشاهان را بهواسطه معصیتشان برده کرد. از او پرسید کیستی و او گفت زلیخا هستم و یوسف با او ازدواج کرد.[۴۷] و حتی در برخی روایات آمده است که زلیخا با دعای یوسف جوان شد و آنگاه یوسف با او ازدواج کرد؛[۴۸] اما برخی با بررسی روایات مربوطه، در سند و محتوای این روایات خدشه وارد نموده، آنها را غیر قابل قبول دانستهاند.[۴۹] در برخی نقلها آمده است هر دو فرزند یوسف (مِنشا و افرایم یا اِفرائیم) از زلیخا بودند.[۵۰]
تَرک اولای یوسف
طبق آیه ۴۲ سوره یوسف، هنگامی که یوسف در زندان بود، خبر آزادی یکی از زندانیان را به او داد و گفت: بیگناهیِ مرا پیش پادشاه یادآوری کن، اما شیطان آن را از یاد او برد و برای همین، یوسف چند سال در زندان ماند. در این زمینه میان مفسران اختلافنظرهست. برخی گفتهاند منظور این است که شیطان خدا را از یاد یوسف برد و بهباور برخی دیگر شیطان موجب شد آن زندانی فراموش کند بیگناهی یوسف را به پادشاه بگوید. علامه طباطبایی نظر نخست را با بیان صریح قرآن ناسازگار دانسته است؛ چراکه از سویی در قرآن یوسف از مُخلَصان شمرده شده است [یادداشت ۳] و از سوی دیگر آمده است که شیطان هیچگاه نمیتواند در اندیشه مخلصان نفوذ کند.[یادداشت ۴] [۵۱] به هر روی مفسران عمل یوسف را تَرک اَولیٰ دانستهاند؛ زیرا برای انبیا و کسانی که در مرتبه عالی توحید هستند، همین مقدار توسل به اسباب دنیایی هم پسندیده نیست.[۵۲]
در برخی احادیث ترک اولای دیگری به حضرت یوسف نسبت داده شده است.[۵۳] بر اساس این احادیث هنگامی که یعقوب نبی پس از سالها فراق بر یوسف وارد شد، یوسف با در نظر گرفتن مقام پادشاهی، برای احترام پدر سالخوردهاش از مرکب یا تخت پادشاهی خود[۵۴] پیاده نشد و به همین دلیل خداوند نبوت را از نسل یوسف برداشت[۵۵] و در نسل لاوی، برادر یوسف، قرار داد.[۵۶] جعفر سبحانی از مفسران شیعه بر این باور است که این احادیث با قرآن همخوانی ندارد؛ زیرا بر اساس آیاتی از قرآن، حضرت یوسف در استقبال از پدرش بسیار بااحترام برخورد کرد.[۵۷] محمد صادقی تهرانی، مؤلف تفسیر الفرقان معتقد است این احادیث از اسرائیلیات است و از جهتهای مختلفی اشکال دارد.[۵۸]
تفاوت داستان یوسف در قرآن و تورات
بنابر آنچه که علامه طباطبایی نقل کرده در تورات برخلاف قرآن،[۵۹] آمده است که یوسف خواب سجدهٔ ستارگان و خورشید و ماه را برای برادران خود تعریف کرد و آنها به او حسادت کردند و از این که بعدها یوسف بر آنها حاکم شود نگران شدند. همچنین طبق تورات زمانی که خواب را برای پدرش یعقوب تعریف کرد، یعقوب به او پرخاش کرد و گفت: آیا من، مادرت و یازده برادرت بر تو سجده میکنیم؟![۶۰] تفاوت دیگر اینکه برپایه گزارش قرآن، برادران یوسف درخواست کردند یعقوب او را همراهشان به صحرا بفرستد،[۶۱] اما در گزارش تورات خود یعقوب از یوسف میخواهد دنبال برادرانش به صحرا برود تا ببیند آنها و گوسفندان سالم هستند یا خیر؟.[۶۲]
وفات و محل دفن
بهگفته مسعودی تاریخنگار مسلمان قرن چهارم قمری، یوسف ۱۲۰ سال زندگی کرد. هنگامی که مرگش فرا رسید، خدا به او وحی کرد که نور و حکمت را که در دست دارد، به ببرز بن لاوی بن یعقوب بسپارد. آنگاه یوسف، ببرز بن لاوی را با آل یعقوب که در آن روز هشتاد مرد بودند، احضار کرد و به آنها گفت بهزودی گروهی بر شما غالب میشوند و شما را به عذاب سختی دچار میکنند، تا اینکه خدا شما را بهوسیله یکی از فرزندان لاوی که نامش موسی است، کمک کند.[۶۳] بعد از وفات یوسف هر گروهی میخواست جنازه او را در محله خود دفن کند. برای اینکه نزاع پیش نیاید، او را در مصر در صندوقی از مرمر، در نیل دفن کردند. پس از سالها حضرت موسی جنازه او را از آن مکان خارج کرد[۶۴] و بهگفته یاقوت حَمَوی تاریخنویس قرن ششم و هفتم قمری، در فلسطین دفن کرد.[۶۵]
یوسف در آثار هنری
داستان یوسف در آثار هنری و رسانهای مانند نقاشی، کاشیکاری، ادبیات، سینما و تلویزیون انعکاس داشته است. در سال ۱۳۸۷ش مجموعه تلویزیونی یوسف پیامبر از تلویزیون ایران پخش شد.[۶۶] بیت زیر سروده حافظ شیرازی شاعر قرن هشتم قمری است که در آن به داستان یوسف اشاره شده است:
پانویس
- ↑ صحفی، قصههای قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۰۶.
- ↑ صحفی، قصههای قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۰۶.
- ↑ صحفی، قصههای قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۸۷.
- ↑ جعفری، «نامهای پیامبران در قرآن»، ص۲۵ - ۲۶.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۲۴.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۱، ص۱۳۰.
- ↑ سوره انعام، آیه ۸۴.
- ↑ جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۵۹.
- ↑ قطبالدین راوندی، قصصالانبیاء، ۱۴۳۰ق، ص۳۴۸.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۹، ص۳۱۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۱، ص۸۲.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: شیخ طوسی، التبیان، ج۶، ص۱۰۹؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۸۴ق، ج۱۶، ص۵۶؛ محمد بن عبد الوهاب، تفسیر آیات من القرآن الکریم، جامعة الإمام محمد بن سعود، ج۵، ص۱۳۲.
- ↑ شوشتری، الصوارم المهرقة، ۱۳۶۷ش، ص۳۱۲.
- ↑ الطریفی، التفسیر والبیان لأحکام القرآن، ۱۴۳۸ق، ج۳، ص۱۶۱۷.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۳.
- ↑ سوره یوسف، آیات۸ تا ۱۰۰.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۴و۵.
- ↑ ابنکثیر، قصصالانبیاء، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م، ص۱۹۱.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۸.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۱۲.
- ↑ سوره یوسف، آیه۱۷.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۱۸.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۸۴.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۲، ص۲۴۲.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۱۰و۱۹.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۲۱.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: طباطبایی،المیزان، ۱۳۹۱ق، ج۱۱، ص۱۲۲. جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۱۷؛ بلاغی، قصص قرآن، ۱۳۸۰ش، ص۹۸؛ صحفی، قصههای قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۴و۱۱۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان،۱۳۹۱ق، ج۱۱، ص۱۲۹.
- ↑ صحفی، قصههای قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۵و۱۱۶؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۲۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۳۹۶.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۳۹۶.
- ↑ صحفی، قصههای قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۷و۱۱۸؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۳۰و۳۱.
- ↑ کلیات سعدی، ۱۳۸۱ش، ص۴۱۳
- ↑ جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۲۱؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۳۳تا۳۵.
- ↑ بلاغی، قصص قرآن، ص۱۰۵تا۱۰۶؛ مچنین نگاه کنید به سوره یوسف آیه ۴۱.
- ↑ جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۲۳؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۴۳.
- ↑ جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۲۳؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۴۴و۴۵.
- ↑ جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۲۳؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۴۷تا۴۹.
- ↑ بلاغی، قصص قرآن، ص۱۰۵تا۱۰۶؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف آیه ۵۰و۵۱.
- ↑ بلاغی، قصص قرآن، ص۱۰۸.
- ↑ بلاغی، قصص قرآن، ص۱۱۰.
- ↑ بلاغی، قصص قرآن، ص۱۰۹؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۵۸.
- ↑ بلاغی، قصص قرآن، ص۱۱۰؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۵۹.
- ↑ بلاغی، قصص قرآن، ص۱۱۹؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۹۳تا۹۶.
- ↑ بلاغی، قصص قرآن، ص۱۱۹؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
- ↑ مسعودی، اثبات الوصیة، ۱۳۸۴ش، ص۴۹.
- ↑ قطبالدین راوندی، قصصالانبیاء، ۱۴۳۰ق، ص۳۵۱.
- ↑ جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۳۴.
- ↑ رجوع کنید: معارف و دیگران، «بررسی روایات تفسیری فریقین در مسئلۀ ازدواج حضرت یوسف با زلیخا»، ص۷تا۳۲.
- ↑ مقدسی، البدء و التاریخ، بور سعید، ج۳، ص۶۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۱۰؛https://pasokh.org/fa/Question/View/73787/آیا-از-فرزندان-و-نوادگان-حضرت-یوسف-ـ-علیه-السلام-ـ-پیامبر-هم-شد-و-اصلاً-یوسف-ـ-علیه-السلام-ـ-فرزند-داشته-است
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۱، ص۱۸۱.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،۱۳۷۴ش، ج۹، ص۴۱۴.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۰، ص۲۲۳.
- ↑ فیض کاشانی، الوافی، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۸۷۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۱۲؛ شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۷۶ش، ص۲۵۲.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۵۶.
- ↑ سبحانی، منشور جاوید، ۱۴۳۳ق، ج۱۱، ص۴۷۲.
- ↑ صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ۱۳۶۵ش، ج۱۵، ص۲۰۸.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۴.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۱، ۲۶۱.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۱۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۱، ص۲۶۱.
- ↑ مسعودی، اثبات الوصیة، ۱۳۸۴ش، ص۷۴.
- ↑ مسعودی، اثبات الوصیة، ۱۳۸۴ش، ص۷۵.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۱، ص۴۷۸.
- ↑ «چهار سال با یوسف پیامبر»، وبگاه ویستا.
- ↑ حافظ،غزلیات، غزل ۲۵۵
- ↑ https://ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/sh202
یادداشت
- ↑ فقد کان یوسف علیهالسلام رجلا ...وکان ذا جمال بدیع یدهش العقول ویسلب الألباب...، وکانت الملکة فتاة فائقة الجمال وکذلک تکون حرم الملوک والعظماء. المیزان، منشورات اسماعیلیان، ج۱۱، ص۱۲۶؛ زیرا یوسف در آن روز مردی در عنفوان جوانی و در زیبایی بینظیر بوده بطوری که عقل و دل هر بیننده را مدهوش می کرده... از دیگر سوی ملکه مصر هم در محیط خود جوانی رعنا و دارای جمالی فوق العاده بود، چون عادت حرم سلاطین و بزرگان هر محیطی انتخاب زیبایان برای آن محیطند. موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۱۷۰
- ↑ علامه طباطبایی در المیزان تأکید کرده که خانه ی پادشاهان و سرشناسان جامعه از هر گونه نقشه و امکاناتی برای دستیازیدن به اهداف و اغراض و خواسته هایشان برخوردار است و خانه عزیز مصر نیز برای گرفتار ساختن یوسف و به گناه کشاندن او این گونه بوده است.ولبیوت الملوک والأعزة أن تحتال لشتی مقاصدها و مآربها بأنواع الحیل و المکاید فإن عامة الأسباب و إن عزّت و امتنعت میسّرة لها. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۱ق، ج۱۱، ص۱۲۲.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۲۴إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ.
- ↑ سوره حجر آیات ۳۹و۴۰ ...لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ* إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ. من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان میآرایم و همه را گمراه خواهم ساخت، به جز بندگان پاک و برگزیده تو را.
منابع
- ابنطاووس، علی بن موسی، المجتنی من الدعاء المجتبی، قم، دارالذخائر، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- ابنکثیر، قصصالانبیاء و اخبارالماضین (خلاصة تاریخ ابنکثیر)، تدوین محمد بن احمد کنعان، بیروت، مؤسسةالمعارف، چاپ اول، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م.
- بلاغی، صدرالدین، قصص قرآن، تهران، امیرکبیر، چاپ هفدهم، ۱۳۸۰ق.
- جزایری، نعمتالله، النورالمبین فی قصص الانبیاء و المرسلین، بیروت، دارالاضوا، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
- جعفری، یعقوب، «نامهای پیامبران در قرآن» در مجله مکتب اسلام، سال چهل و ششم، شماره ۱۲، اسفند ۱۳۸۵ش.
- «چهار سال با یوسف پیامبر»، وبگاه ویستا، تاریخ بازدید: ۱۱ شهریور ۱۳۹۸.
- حافظ شیرازی، شمسالدین محمد، غزلیات حافظ، غزل ۲۵۵، وبگاه گنجور، تاریخ بازدید ۳۱ شهریور ۱۳۹۸ش.
- سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۳۳ق.
- شوشتری، نور الله، الصوارم المهرقة فی جواب الصواعق المحرقة، به کوشش: سید جلال الدین محدث، قم، نهضت، ۱۳۶۷ش.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، الأمالی، تهران، کتابچی، ۱۳۷۶ش.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، به کوشش: أحمد حبیب قصیر العاملی، قم، دفتر تبلیغات، اول، ۱۴۰۹ق.
- صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنة، قم، انتشارات فرهنگ شیعی، ۱۳۶۵ش.
- صحفی، سیدمحمد، قصههای قرآن، قم، اهل بیت، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- ضیاءآبادی، محمد، تفسیر سوره یوسف، تهران، موسسه بنیاد خیریه الزهرا(علیها السلام)، ۱۳۸۸ش.
- طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- الطریفی، عبدالعزیز بن مرزوق، التفسیر والبیان لأحکام القرآن، ریاض، مکتبة دار المنهاج، اول، ۱۴۳۸ق.
- فیض کاشانی، محمدمحسن، الوافی، کتابخانه امام امیرالمؤمنین(ع)، اصفهان، ۱۴۰۶ق.
- قرطبی، محمد بن أحمد، الجامع لأحکام القرآن، به کوشش: احمد البردونی و ابراهیم أطفیش، قاهره، دار الکتب المصریه، دوم، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
- قطبالدین راوندی، سعید بن هبةالله، قصصالانبیاء الحاوی لاحادیث کتاب النبوه للشیخ الصدوق، قم، انتشارات علامه مجلسی، ۱۳۸۸ش.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار لدرر أخبار الأئمة الأطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- محمد بن عبد الوهاب، تفسیر آیات من القرآن الکریم، به کوشش: محمد بلتاجی، ریاض، جامعة الإمام محمد بن سعود، بیتا.
- مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب علیهالسلام، قم، اسماعیلیان، چاپ سوم، ۱۳۸۴ش.
- معارف و دیگران، "بررسی روایات تفسیری فریقین در مسئلۀ ازدواج حضرت یوسف با زلیخا" دو فصلنامه حدیثپژوهی، سال هفتم، شمارۀ سیزدهم، بهار و تابستان ۱۳۹۴.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- یاقوت حموی، معجمالبلدان، بیروت دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.
- ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
- مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی تا.
پیوند به بیرون