شق الصدر
شَقّ الصّدر و غَسل القلب یا شَقّ البَطن و غَسل القلب، به معنای شکافتن سینه و شستن قلب، اشاره به ماجرایی در منابع اهل سنت درباره پیامبر اکرم(ص) دارد که بنابر آن، فرشتگان قلب پیامبر اکرم(ص) را از سینه او درآوردند و از پلیدی پاک کردند و دوباره در جای خود نهادند. منابع اهل سنت افزون بر این ماجرا که به گفته آنها، در دوران کودکی پیامبر رخ داده، دست کم دو ماجرای مشابه دیگر نیز نقل کرده و گفتهاند یکی در هنگام بعثت و دیگری در هنگام معراج پیامبر(ص) روی داده است. بنابر نظریه برخی از عالمان شیعه و همچنین برخی عالمان اهل سنت صحّت روایاتی که این ماجرا را نقل کردهاند با تردید جدی مواجه است و وقوع این ماجرا، با عقل و دیگر منابع و باورهای اسلامی سازگار نیست.
شرح ماجرا
منابع اهل سنت نقل کردهاند وقتی پیامبر(ص) در دوران کودکی نزد حلیمه دایه خود و در میان قبیله بنیسعد به سر میبرد، واقعهای عجیب برایش روی داد. روزی که گوسفندان را به صحرا برده بود، ناگهان چند فرشته به شکل انسان و با لباس سفید او را گرفتند و سینهاش را شکافتند و قلب او را بیرون آوردند. سپس قلب را در تشت سفیدی شستند و لکه تیرهای را از آن زدودند و آنگاه قلب را در سینه گذاشتند. فرشتگان بدین وسیله پیامبر را از صفات بد پاکیزه ساختند. پسر حلیمه (برادر رضاعی پیامبر) که شاهد ماجرا بود، سراسیمه به حلیمه خبر رساند.[۱]
حلیمه بهشدت نگران شد و کودک را نزد کاهنی برد تا ماجرا را از او بپرسد. کاهن پس از شنیدن سخنان کودک، هشدار داد که او در آینده، دینِ مردم را تغییر خواهد داد. حلیمه نگرانتر شد و تصمیم گرفت برای حفظ جان کودک از دست دشمنان، او را به نزد مادرش در مکه بازگرداند.[۲]
بنابر منابع اهل سنت این اتفاق در طول زندگی پیامبر سه بار از جمله هنگام بعثت روی داده و نخستین بار، در چهار سالگی بوده است. اهل سنت برای هر بار حکمتی ذکر کردهاند: در کودکی برای اینکه سلطه شیطان بر قلب پیامبر(ص) برداشته شود، در هنگام بعثت برای آنکه قلب پیامبر ظرفیت وحی را بیابد و در هنگام معراج، برای اینکه قلب پیامبر توانایی افزونتری برای مناجات و معراج پیدا کند.
پیش از اسلام | |
---|---|
۵۶۹-۵۷۰ | تولد؛ مرگ عبدالله (پدر) |
۵۷۶ | مرگ آمنه (مادر) |
۵۷۸ | مرگ عبدالمطلب (پدربزرگ و سرپرست) |
۵۸۳ | سفر تجاری به شام |
۵۹۵ | ازدواج با خدیجه |
۶۰۵ | تولد فاطمه زهرا(س) (طبق برخی اقوال) |
اسلام | |
۶۱۰/ ۴۰ عام الفیل (۱۳ سال پیش از هجرت) | بعثت و شروع نبوت[۳] |
۶۱۳/ ۴۳ عام الفیل (۱۰ سال پیش از هجرت) | دعوت عشیره و آغاز دعوت علنی و عمومی[۴] |
۶۱۴/ ۴۴ عام الفیل (۹ سال پیش از هجرت) | آغاز آزار مسلمانان توسط مردم مکه |
۶۱۵/ ۴۵ عام الفیل (سال پنجم بعثت و ۸ سال پیش از هجرت) | تولد فاطمه زهرا(س) (بر اساس دیدگاه رایج شیعیان)[۵] |
۶۱۵ | هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه |
۶۱۶ | آغاز محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب |
۶۱۹ | پایان محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب |
۶۱۹ | سال اندوه: وفات ابوطالب و خدیجه |
۶۲۰ | معراج |
۶۲۱ | پیمان اول عقبه (بیعت النساء) |
۶۲۲ | پیمان دوم عقبه (بیعت الحرب) |
۶۲۲ | مهاجرت مسلمانان به یثرب |
دیدگاه مذاهب اسلامی
اهل سنت
بیشتر عالمان دینی اهل سنت معتقدند که واقعه شق الصدر از معجزههای پیامبر(ص) است و در وقوع آن نباید تردید کرد؛ زیرا روایات بسیاری از آن خبر دادهاند و راویان واقعه نیز ثقه و قابل اعتمادند. همچنین بنابر باور آنان، جایز نیست که روایاتِ گواه بر شق الصدر را تأویل کرد و به معناهایی غیر از معنای ظاهری که همان شکافتن سینه و درآوردن و شستن قلب است، بازگرداند.[۶] برخی از مفسران اهل سنت، مراد از انشراح صدر در سوره انشراح و آیه «الم نشرح لک صدرک» را همین ماجرا دانستهاند؛[۷] با این حال، برخی عالمان اهل سنت ماجرای شق الصدر را جعلی و روایات آن را از اسرائیلیات دانستهاند.
شیعه
برخی عالمان شیعه مانند علامه طباطبایی توجیهاتی برای وقوع ماجرای شق الصدر ذکر کردهاند. علامه طباطبایی معتقد است که این واقعه روایات بسیاری دارد و رد همه آنها ممکن نیست و ضرورتی نیز ندارد بلکه باید معنای روایات را به تاویل برد؛ بدین گونه که بگوییم وقوع شق الصدر و شستشوی قلب پیامبر(ص) در این دنیا نبوده، بلکه این واقعه، تمثّل برزخی است و شستشوی قلب پیامبر در عالمی دیگر روی داده و در این دنیا برای او تمثل پیدا کرده است.به باور وی اصالت دادن به وجود مادی و منحصر ساختن وجود غیر مادی در خداوند سبب شده که تأویلات غیر قابل قبولی در باره اینگونه از آیات و روایات صورت پذیرد. [۸] [یادداشت ۱]او بر آن است که وقوع چنین تمثیلاتی در ظواهر کتاب و سنت بسیار است و راهی برای انکار آنها وجود ندارد.[۹] با این حال، اکثر عالمان شیعه معتقدند که وقوع چنین حادثهای صحت ندارد و برای رد آن، دلایلی اقامه کردهاند.
ضعف، اختلاف و تعارض محتوای روایات
روایاتی که ماجرای شق الصدر را نقل کردهاند با یکدیگر اختلاف و تعارض دارند. افزون بر این، با روایات دیگری در موضوعات دیگر هم دارای اختلاف و تعارضاند. برخی از روایات نیز با اصول کلامی و گزارشهای تاریخی ناسازگارند. از جمله این اشکالات است:
- زمان وقوع شق الصدر در روایات، مختلف است: دو سالگی، چهار سالگی و پنج سالگی،[۱۰] ده سالگی،[۱۱] بیست سالگی،[۱۲] و چهل سالگی هنگام معراج[۱۳]. در روایتی دیگر، حادثه در عالم ذر و روز میثاق ذکر شده است.[۱۴]
- در برخی از روایاتِ شق الصدر آمده است علت اینکه حلیمه دایه پیامبر(ص) او را نزد مادرش بازگرداند، همین واقعه بوده است؛ اما بنابر روایات دیگر علت بازگرداندن آن بوده که مسیحیان حبشه پیامبر را دیدند و گفتند که ما این کودک را ربوده، به دیار خود خواهیم برد؛ چون وی در آینده بسیار مهم خواهد شد.[۱۵]
- پیامبر اکرم(ص) از گناهان و زشتیهای اعتقادی و رفتاری معصوم و مصون بوده است؛ بنابراین شستشوی قلب ایشان برای ایمنیبخشیدن در برابر گناهان بیمعنا خواهد بود.[۱۶]
- اینکه واقعه شق الصدر را یکی از معجزات پیامبر(ص) بدانیم با تعریف معجزه ناسازگار است؛ زیرا معجزه برای اثبات نبوت پیامبر است و آن حضرت در کودکی ادعای نبوت نداشته است.
- در روایات شق الصدر آمده است این عمل برای از بین بردن سلطه شیطان بر پیامبر صورت گرفته است؛ اما بنابر آیات قرآن، شیطان بر آن حضرت سلطهای ندارد؛ از جمله: «ان عبادی لیس لک علیهم سلطان... ؛ تو (شیطان) را بر بندگان من سلطهای نیست»[۱۷] و «...انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون؛... بیگمان شیطان را بر کسانی که ایمان آورند و بر پروردگارشان توکل کنند، سلطهای نیست».[۱۸]
- به نظر میرسد محتوای روایات و ماجرای شق الصدر بسیار شبیه به ماجراهایی است که در داستانهای دوره جاهلیت در منطقه حجاز میان مردم شایع بودهاند؛ بدین روی برخی از پژوهشگران تاریخ اسلام معتقدند این ماجرا از داستانهای زمان جاهلیت گرفته شده است؛ برای نمونه در کتاب الاغانی آمده است اُمیة بن ابی صلت در خواب دید دو پرنده آمدند. یکی بر درِ خانه نشست و دیگری به درون آمد و قلب او را شکافت و درآورد. پرنده دیگری پرسید: آیا قلبش پاک شد؟ پرنده نخست جواب داد: نه. سپس قلب را به سینهاش بازگرداند. عمل شکافتن سینه چهار بار تکرار شد.[۱۹]
پانویس
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص۱۳۹؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۱۰.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ج ۲، ص۱۶۳؛ ابنجوزی، المنتظم، ج۲، ص۲۶۷؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص۴۶۴-۴۶۵.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۶.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، بیتا، ج ۲، ص ۳۱۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۵۸؛ طوسی، مصباح المتهجد، ۱۴۱۱ق، ص۷۹۳؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، قم، شریف الرضی، ص۱۴۳؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۹۰؛ ابنشهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۱۳۲.
- ↑ ابن حجر العسقلانی، فتح الباری، ج۷، ص۲۰۴-۲۰۵.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج ۳۲، ص۲.
- ↑ نک: طباطبایی، المیزان، ج ۱۳، ص۳۳ و ج ۲۰، ص۴۵۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۳۴.
- ↑ مقریزی، امتاع الأسماء، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۱۳.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ج۳۰، ص۱۶۷.
- ↑ سیوطی، الدرالمنثور، ج۶، ص۳۶۳.
- ↑ سیوطی، الدرالمنثور، ج۶، ص۳۶۳.
- ↑ صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج۲، ص۵۹.
- ↑ ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۱۶۷.
- ↑ نک: طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۳۹۵.
- ↑ سوره النحل، آیه ۹۹.
- ↑ سوره حجر، آیه ۴۰-۴۱.
- ↑ عاملی، الصحیح من السیرة النبی الاعظم، ج۲، ص۸۹-۹۰.
یادداشت
- ↑ والذي وقع فيه من شق بطن النبي صلىاللهعليهوآله وغسله و إنقائه ثم حشوه إيمانا وحكمة حال مثالية شاهدها وليس بالأمر المادي كما ربما يزعم
منابع
- آلوسی، محمود، روح المعانی، تهران، انتشارات جهان، بیتا.
- عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، دار المعرفة، بیروت، ۱۹۵۹م.
- صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، بیروت: دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۴ق.
- طباطبایی، محمد حسین، المیزان، قم، منشورات جامعة المدرسین، بیتا.
- طبری، أبو جعفر محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷ق.
- ابن هشام، عبد الملک بن هشام الحمیری المعافری، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبد الحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، بیتا.
- مرتضی العاملی، جعفر، الصحیح من سیرة النبی الأعظم (ص)، قم، دارالحدیث.
- ابن سعد، محمد بن سعد کاتب واقدی، طبقات، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش.
- یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، طالثانیة، ۱۳۸۷ق.
- ابن جوزی، ابوالفرج، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۱۲ق.
- ابن اثیر، عزالدین علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر -دار بیروت، ۱۳۸۵ق.
- فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، داراحیاءالتراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.