پرش به محتوا

ولایتعهدی امام رضا(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
Alikhani (بحث | مشارکت‌ها)
منابع: اصلاح ارقام
Alikhani (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۳۹: خط ۳۹:
پیشنهاد ولیعهدی نیز با مخالفت شدید امام رضا روبه‌رو شد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۵۹.</ref> مأمون با دیدن رفتار امام، با یادآوری تهدید [[عمر بن خطاب]] به اعضای شورای شش‌نفره که فرد مخالفت‌کننده را خواهد کشت، امام را تهدید و به پذیرفتن ولایتعهدی وادار کرد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۵۹.</ref> به همین دلیل امام ناچار شد ولایتعهدی را بپذیرد، ولی آن را مشروط به آن دانست که در کارهای حکومتی هیچ دخالتی نکند.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۸۹.</ref> مأمون نیز این شرط را پذیرفت.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۸۹.</ref> بر اساس روایتی که [[ریان بن صلت]] از امام رضا نقل کرده، در صورتی که امام ولایتعهدی را نمی‌پذیرفت به دست مأمون کشته می‌شد.<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۳۹.</ref>
پیشنهاد ولیعهدی نیز با مخالفت شدید امام رضا روبه‌رو شد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۵۹.</ref> مأمون با دیدن رفتار امام، با یادآوری تهدید [[عمر بن خطاب]] به اعضای شورای شش‌نفره که فرد مخالفت‌کننده را خواهد کشت، امام را تهدید و به پذیرفتن ولایتعهدی وادار کرد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۵۹.</ref> به همین دلیل امام ناچار شد ولایتعهدی را بپذیرد، ولی آن را مشروط به آن دانست که در کارهای حکومتی هیچ دخالتی نکند.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۸۹.</ref> مأمون نیز این شرط را پذیرفت.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۸۹.</ref> بر اساس روایتی که [[ریان بن صلت]] از امام رضا نقل کرده، در صورتی که امام ولایتعهدی را نمی‌پذیرفت به دست مأمون کشته می‌شد.<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۳۹.</ref>


امام رضا(ع) برای ناکام گذاشتن مأمون در طرح ولایتعهدی او، در موقعیت‌های مختلفی با آن مقابله کرد.<ref>امینی، نگاهی به زندگی و ولایتعهدی امام رضا، به‌نشر، ص۱۰۲-۱۰۳.</ref> از جمله کارهای امام می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: دستور امام به گریه کردن خانواده هنگام خداحافظی‌اش در مدینه،<ref>مسعودی، اثبات الولایه، ۱۴۲۶ق، ص۲۱۱.</ref> وداع با قبر پیامبر،<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۱۷.</ref> دخالت نکردن در هیچ کار حکومتی، تبدیل کردن مرکز حکومت به پایگاه تبلیغ [[شیعه]] و مناظره کردن با سران ادیان و مذاهب مختلف.<ref>امینی، نگاهی به زندگی و ولایتعهدی امام رضا، به‌نشر، ص۱۰۳-۱۰۶.</ref>
امام رضا(ع) برای ناکام گذاشتن مأمون در طرح ولایتعهدی او، در موقعیت‌های مختلفی با آن مقابله کرد.<ref>امینی، نگاهی به زندگی و ولایتعهدی امام رضا، ۱۳۹۵ش، ص۱۰۲-۱۰۳.</ref> از جمله کارهای امام می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: دستور امام به گریه کردن خانواده هنگام خداحافظی‌اش در مدینه،<ref>مسعودی، اثبات الولایه، ۱۴۲۶ق، ص۲۱۱.</ref> وداع با قبر پیامبر،<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۱۷.</ref> دخالت نکردن در هیچ کار حکومتی، تبدیل کردن مرکز حکومت به پایگاه تبلیغ [[شیعه]] و مناظره کردن با سران ادیان و مذاهب مختلف.<ref>امینی، نگاهی به زندگی و ولایتعهدی امام رضا، ۱۳۹۵ش، ص۱۰۳-۱۰۶.</ref>


== حرکت امام از مدینه به مرو ==
== حرکت امام از مدینه به مرو ==

نسخهٔ ‏۲۰ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۷

ولایتعهدی امام رضا(ع) ماجرای انتصاب امام رضا(ع) به ولایتعهدی مأمون عباسی و مهم‌ترین رویداد برای شیعه در دوره زندگانی امام رضا است. به گفته برخی محققان، امام رضا(ع) با پذیرش ولایتعهدی توانست جامعه را به صورت غیرمستقیم هدایت کند. پذیرش ولایتعهدی مأمون از سوی امام، علاوه بر آنکه مسئله‌ای چالشی در تاریخ اسلام است، از نظر کلامی نیز اهمیت دارد.

بسیاری از پژوهش‌گران بر این باورند که پیشنهاد ولیعهدی امام، از سوی مأمون طراحی شد. مأمون در حکومت خود با مشکلاتی روبه‌رو بود که برای رهایی از آنها ناچار شد امام رضا را ولیعهد خود کند. برخی از اهداف مأمون از این اقدام چنین بوده است: ایمن شدن از خطر امام و زیر نظر گرفتن او، خاموش کردن انقلاب علوی‌ها، استفاده از امام برای مشروعیت بخشیدن به خلافت خود و راضی کردن اهل خراسان. در مقابل برخی معتقدند سهل بن فضل نقشه ولیعهدی امام را طراحی کرد تا به وسیله آن به پادشاهی بر ایران دست یابد. با این حال امام(ع) توانست با سیاست‌ها و فعالیت‌های خود، آنان را از دست‌یابی به اهداف ناکام گذارد.

به گفته سید جعفر مرتضی عاملی، تاریخ‌پژوه شیعه، روایت‌های متواتری بر رضایت نداشتن امام رضا به ولایتعهدی دلالت دارد. مأمون پیش از ولایتعهدی، خلافت را به امام پیشنهاد کرد. گفته شده هدف او از این کار تثبیت خلافت خود بوده است. ولی امام رضا علاوه بر رد پیشنهاد مأمون، مشروعیت خلافت مأمون را زیر سؤال برد. با نپذیرفتن خلافت، مأمون با تهدید امام به قتل، او را به قبول کردن ولایتعهدی مجبور کرد؛ ازاین‌رو امام ناچار شد پیشنهاد مأمون را بپذیرد، ولی شرط کرد در امور حکومتی هیچ دخالتی نکند.

به دستور مأمون، امام رضا در آخر سال ۲۰۰ق از مدینه به خراسان حرکت داده شد. مأمون مسیر حرکت را به صورتی انتخاب کرد که از شهرهای شیعه‌نشین نباشد. امام رضا در مسیر حرکت، حدیث سلسلةُ الذَهَب را در نیشابور بیان کرد. مأمون در ۷ رمضان سال ۲۰۱ق مراسم ولایتعهدی امام را برگزار کرد و مردم و کارگزاران حکومت با امام بیعت کردند. به دستور مأمون خطبه‌ها به نام امام خواندند و سکه‌ها به نامش زدند.

با اعلام ولایتعهدی امام، افرادی مانند علی بن ابی‌عمران، ابویونس و حاکم بصره به مخالفت برخاستند. مردم بغداد که از کن شدن نفوذشان در حکومت بیم داشتند، دست به شورش زده، با ابراهیم بن مهدی بیعت کردند. با این حال امام رضا(ع) توانست از موقعیت پیش‌آمده به نفع تشیع استفاده کند. امام بسیاری از معارف اهل‌بیت(ع) را برای عموم مردم بیان کرد و با سران مذاهب مختلف به مناظره نشست. به گفته برخی از پژوهش‌گران با ولایتعهدی امام رضا، زمینه شیعه شدن ایرانی‌ها فراهم آمد.

اهمیت ولایعهدی امام رضا در اسلام

ماجرای ولایتعهدی امام رضا یکی از مسائل بحث‌برانگیز در تاریخ اسلام است[۱] که هم از نظر سیاسی و هم از نظر کلامی (منافات داشتن پذیرش ولایتعهدی با عصمت امام[۲]) اهمیت دارد.[۳] دوران ولایتعهدی امام رضا را مهم‌ترین دوران زندگی سیاسی او دانسته‌اند.[۴]

به نظر برخی محققان امام رضا(ع) در دوران حساس خلافت مأمون، با پذیرش ولایتعهدی و انجام فعالیت‌هایی در آن هنگام، توانست به صورت غیرمستقیم مسیر جامعه را به درستی هدایت کند؛ چرا که در آن دوران، خلافت عباسی اوضاع نابسامانی داشت و قیام‌های متعدد علویان و وجود برخی فرقه‌های ضاله زمینه انحطاط جامعه را فراهم کرده بود.[۵]

پیشنهاد ولایتعهدی

به گفته ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین و شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) ولایتعهدی امام رضا به خواست مأمون انجام شد؛ چرا که او قسم خورده بود هنگامی که بر برادرش، امین پیروز شود، خلافت را به امام رضا بسپارد.[۶] با کشته شدن امین و به خلافت رسیدن مأمون، فضل بن سهل (وزیر مأمون) عهد او با خدا را یادآوری کرد و مأمون اقدامات لازم را برای آن کار انجام داد.[۷]

در مقابل برخی بر این باورند که پیشنهاد ولایتعهدی امام رضا از سوی فضل بن سهل مطرح شده است.[۸] گفته شده فضل با این کار می‌خواست پس از امام، خود به پادشاهی ایران برسد.[۹] مأمور شدن رجاء بن ابی‌ضحاک از خویشاوندان فضل بن سهل برای انتقال امام رضا از مدینه تا مرو، هشدار برخی سیاستمداران به مأمون در مورد نقشه سهل و گزارش‌های تاریخی دیگر از شواهد این ادعا دانسته شده است.[۱۰]

اهداف

برخی مستشرقان[۱۱] و بعضی از نویسندگان شیعه مانند حسن امین، نویسنده و مورخ لبنانی، بر این باورند که مأمون در ولیعهد کردن امام، صداقت داشته و آن کار را خالصانه انجام داده است.[۱۲] اما محققان بسیاری معتقدند مأمون با ولیعهد کردن امام در پی اهداف ذیل بوده است:

  • ایمن شدن از خطر امام و زیر نظر گرفتن او؛ مأمون که از فعالیت‌های امام در مدینه بیمناک بود، با دعوت امام به مرو و ولیعهد کردن او می‌خواست از خطر او برای حکومتش آسوده شود و فعالیت‌های وی را زیر نظر داشته باشد.[۱۳]
  • خاموش کردن انقلاب علوی‌ها؛ مأمون با ولیعهد کردن امام توانست انقلاب‌های علویان را ساکت کند، به گونه‌ای که بعد از ولیعهد شدن امام هیچ انقلابی (مگر حرکتی که در یمن شکل گرفت و به زودی خاموش شد) از علوی‌ها رخ نداد.[۱۴]
  • بدبین کردن شیعیان به امام؛ مطابق روایتی که از خواجه اباصلت (از یاران امام رضا) نقل شده، مأمون می‌خواست با ولیعهد کردن امام، او را فردی طالب دنیا معرفی کند تا از منزلت او را نزد شیعیان بکاهد.[۱۵]
  • استفاده از امام برای مشروعیت دادن به خلافت مأمون؛ مأمون که می‌دانست امام رضا در مدینه مردم را به سوی خود دعوت می‌کند، با ولیعهد کردن امام می‌خواست آن دعوت‌های امام را وسیله‌ای برای مشروعیت خلافت خود قرار دهد، تا در ضمن حقانیت امام، خلافت او نیز مشروع دانسته شود.[۱۶]
  • راضی کردن اهل خراسان؛ خراسانی‌ها که بعد از تأیید خلافت بنی‌عباس، از ظلم و ستم‌های آنها سرخورده شده بودند، به امام رضا روی آورده بودند.[۱۷] به همین دلیل مأمون با ولیعهد کردن امام رضا، در صدد راضی کردن آنها بر آمد.[۱۸]
  • شناسایی عوامل اصلی شیعه؛ شیعیان که همیشه به صورت مخفی زندگی می‌کردند، با ولیعهد شدن امام از زندگانی مخفیانه دست کشیدند و در نتیجه از سوی حکومت بنی‌عباس شناسایی شدند.[۱۹]
  • بیشتر شدن قدرت مأمون؛ بنی‌عباس همواره مأمون را به این دلیل که مادرش کنیز قصر بود و تمام کارها را به فردی ایرانی (فضل بن سهل) سپرده بود، تحقیر می‌کردند؛ ازاین‌رو تصمیم گرفت با ولیعهد کردن شخصیت بزرگی چون علی بن موسی، جایگاه خود را تقویت کند.[۲۰]

برخی نویسندگان اهداف دیگری را نیز برای این اقدام مأمون ذکر کرده‌اند.[۲۱] مأمون که تصمیم داشت امام را در آینده به قتل برساند، ولیعهد شدن امام را به ضرر خود نمی‌دید.[۲۲] سید جعفر مرتضی عاملی، تاریخ‌پژوه شیعه معتقد است با توجه به مشکلاتی که مأمون در حکومت با آن روبه‌رو بود، انتخاب امام به عنوان ولیعهد خود، بر نبوغ سیاسی و آگاهی وی از مشکلات حکومت دلالت دارد.[۲۳] با این حال امام رضا(ع) با سیاست و موضع‌گیری‌های خود، مأمون را از دست‌یابی به اهدافش ناکام گذاشت.[۲۴]

رویکرد امام رضا

به گفته سید جعفر مرتضی عاملی، گزارش‌هایی که بر رضایت نداشتن امام به ولایتعهدی دلالت دارد، متواتر است.[۲۵] مطابق آنچه در کتاب مناقب ذکر شده،‌ امام رضا(ع) از بی‌نتیجه بودن ولایتعهدی خود خبر داده است.[۲۶] بر اساس این گزارش پس از پذیرش ولایتعهدی، امام در حضور مأمون و سهل بن فضل سندی را بر ولایتعهدی خود نوشت و از جمله مسائلی که در آن بیان کرد، این بود که جفر و جامعه بر خلاف ولایتعهدی خود دلالت دارند.[۲۷]

مأمون پیش از ولایتعهدی، خلافت را به امام پیشنهاد داد، ولی امام رضا با بیان این جمله که «اگر خدا خلافت را به تو داده، روا نیست آن را به دیگری بدهی و اگر خدا خلافت را به تو نداده، چگونه چیزی را که برای تو نیست به دیگری می‌بخشی!» از پذیرش آن خودداری کرد.[۲۸] محققان معتقدند این پاسخ امام(ع) اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.[۲۹] سید جعفر مرتضی نیز معتقد است اساسا مأمون در پیشنهاد خلافت به امام رضا(ع) جدیتی نداشت و این پیشنهاد او تلاشی برای تثبیت خلافت خود بوده است.[۳۰] فضل بن سهل نیز از اینکه مأمون خلافت را از خود برمی‌داشت و امام نیز آن را نمی‌پذیرفت، اظهار تعجب می‌کرد که خلافت به چه اندازه تباه شده است.[۳۱]

پیشنهاد ولیعهدی نیز با مخالفت شدید امام رضا روبه‌رو شد.[۳۲] مأمون با دیدن رفتار امام، با یادآوری تهدید عمر بن خطاب به اعضای شورای شش‌نفره که فرد مخالفت‌کننده را خواهد کشت، امام را تهدید و به پذیرفتن ولایتعهدی وادار کرد.[۳۳] به همین دلیل امام ناچار شد ولایتعهدی را بپذیرد، ولی آن را مشروط به آن دانست که در کارهای حکومتی هیچ دخالتی نکند.[۳۴] مأمون نیز این شرط را پذیرفت.[۳۵] بر اساس روایتی که ریان بن صلت از امام رضا نقل کرده، در صورتی که امام ولایتعهدی را نمی‌پذیرفت به دست مأمون کشته می‌شد.[۳۶]

امام رضا(ع) برای ناکام گذاشتن مأمون در طرح ولایتعهدی او، در موقعیت‌های مختلفی با آن مقابله کرد.[۳۷] از جمله کارهای امام می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: دستور امام به گریه کردن خانواده هنگام خداحافظی‌اش در مدینه،[۳۸] وداع با قبر پیامبر،[۳۹] دخالت نکردن در هیچ کار حکومتی، تبدیل کردن مرکز حکومت به پایگاه تبلیغ شیعه و مناظره کردن با سران ادیان و مذاهب مختلف.[۴۰]

حرکت امام از مدینه به مرو

به دستور مأمون، رجاء بن ابی ضحاک (خویشاوند فضل بن سهل) مأمور شد امام رضا(ع) را از مدینه به خراسان آورد.[۴۱] البته به باور شیخ مفید، فرستاده مأمون جلودی بوده است.[۴۲] مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعه‌نشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام می‌ترسید.[۴۳] او به طور خاص دستور داد حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از راه بصره و خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند.[۴۴] مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده‌شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده‌سرخ، طوس، سرخس، مرو.[۴۵] گفته شده زمان حرکت امام آخر سال ۲۰۰ هجری قمری بوده است.[۴۶] مهم‌ترین و مستندترین حادثه در طول مسیر، در نیشابور اتفاق افتاد که امام رضا(ع) در آنجا حدیث معروف به سلسلة الذهب را ایراد کرد.[۴۷]

مراسم ولایتعهدی

سکه ولایتعهدی امام رضا(ع) که به دستور مأمون ضرب شد. بر روی سکه عبارت زیر به خط کوفی درج شده است: «لله، محمدرسول الله، المأمون خلیفة الله، مما أمر به الأمیر الرضا ولی عهد المسلمین علی بن موسی بن علی بن ابی طالب، ذوالریاستین.

مأمون دوشنبه ۷ رمضان[۴۸] (یا پنجم[۴۹] و یا دوم رمضان[۵۰]) سال ۲۰۱ هجری قمری از مردم برای ولیعهدی امام رضا(ع) بیعت گرفت و مردم را به جای لباس سیاه (که نشانه عباسیان بود[۵۱]) سبزپوش کرد (رنگ سبز نماد علوی‌ها بود[۵۲]) و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت.[۵۳] بر منبرها به نام امام، خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش زدند.[۵۴] مأمون دخترش ام‌حبیب را به عقد امام رضا در آورد.[۵۵] همچنین بر اساس برخی گزارش‌ها، مأمون لقب رضا (الرضا من آل محمد یعنی فرد موردرضایت از آل محمد) را به او داد.[۵۶] ولی طبق روایتی از امام جواد(ع) لقبِ «رضا»، از سوی خداوند به پدرش داده شده است؛[۵۷]

مأمون در مراسمی کارگزاران حکومت، فرماندهان لشکر، قاضی‌ها و مردم را جمع کرد تا با امام رضا بیعت کنند.[۵۸] امام دستانش را به شیوه بیعت گرفتن پیامبر، مقابل صورت گرفت، به گونه‌ای که پشت دست‌ها را بر صورت خود و کف دست‌ها را بر صورت مردم می‌کشید.[۵۹] خطیبان و شاعران به پاسداشت مراسم، خطبه خوانده، شعر سرودند. یکی از شاعران دعبل خزاعی بود که با سرودن شعر خود، از امام صله دریافت کرد.[۶۰] مأمون از امام خواست خطبه‌ای برای مردم بخواند؛ امام نیز خطبه‌ای بسیار کوتاه برای مردم ایراد نمود.[۶۱]

حکم ولایتعهدی امام به خط مأمون در سندی نوشته شد و امام نیز در پشت آن سند، مطالبی را نوشت.[۶۲] علی بن عیسی اربلی، مؤلف کتاب کشف الغمه در سال ۶۷۰ق آن عهدنامه را با خط مأمون و امام دیده و آن را در کتاب خود، کشف الغمه ثبت کرده است.[۶۳]

مخالفان

اسماعیل بن جعفر بن سلیمان که از سوی مأمون حاکم بصره شده بود، از بیعت با امام رضا(ع) سرباز زد و مأمون، عیسی بن یزید جلودی را به سوی او روانه کرد و او از بصره گریخت.[۶۴] به باور یعقوبی، عیسی بن یزید جلودی، از طرف مأمون، مأمور رساندن فرمان بیعت به مکه بود.[۶۵] وی با پارچه‌های سبز وارد مکه شد و از مردم برای امام رضا(ع) بیعت گرفت.[۶۶] اما به گزارش شیخ صدوق، عیسی جلودی، بعد‌ها از مخالفان سرسخت ولایتعهدی امام رضا(ع) شد و مأمون او را به‌دلیل بیعت‌نکردن با امام رضا(ع) به زندان انداخت.[۶۷] علی بن ابی‌عمران و ابویونس از دیگران مخالفان ولایتعهدی امام رضا دانسته شده‌اند.[۶۸]

پیامدها و نتایج

  • شورش مردم بغداد؛ مردم بغداد که می‌ترسیدند نفوذشان در حکومت کم‌رنگ شود، از پذیرش ولایتعهدی امام خودداری کرده، حاکم مأمون را از بغداد خارج کردند و به بیعت ابراهیم بن مهدی در آمدند.[۶۹]
  • بیعت برخی علوی‌ها با مأمون؛ اگر چه ولایتعهدی امام رضا، همه شیعیان را به مأمون نزدیک نکرد، اما برخی از شیعیان از مأمون راضی شده، با او بیعت کردند.[۷۰]
  • بهره‌برداری امام از ولایتعهدی؛ اگرچه امام رضا ولیعهدی مأمون را با اکراه پذیرفت، اما توانست با استفاده از این منصب، معارف بسیاری را که تنها به یاران و شیعیان گفته می‌شد، به صورت علنی برای همگان بیان کند و با دانشمندان مذاهب مختلف مناظره کند.[۷۱]
  • زمینه‌سازی تشیع در ایران؛ به گفته سید علی‌اکبر قرشی نویسنده تفسیر احسن الحدیث ولایتعهدی امام رضا زمینه شیعه‌شدن ایرانی‌ها را فراهم ساخت؛ چرا که با بودن امام رضا در ایران سادات علوی به ایران آمدند و مکتب شیعه را ترویج کردند.[۷۲]

پانویس

  1. الدوری، العصر العباسی الاول، ۱۹۹۷م، ص۱۶۱.
  2. سیدمرتضی، تنزیه الانبیا(ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۷۹؛ شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ۱۳۸۲ش، ج۴، ص۲۰۶.
  3. باغستانی، «الرضا، امام (ولایتعهدی)»، ص۸۳.
  4. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۴۳۰؛ افتخاری، امام رضا(ع)، مأمون و موضوع ولایتعهدی، ۱۳۹۸ش، ص۱۰۴.
  5. اکبری، و براتی، «نقش امام رضا(ع) در وحدت دینی و انسجام اسلامی در عصر عباسی»، ص۴۵.
  6. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دار المعرفه، ص۴۵۴؛ شیخ صدوق، عيون أخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۶۶.
  7. بیهقی، تاریخ بیهقی، ۱۳۷۴ش، ج۳، ص۱۹۰.
  8. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۶۵؛ الدوری، العصر العباسی الاول، ۱۹۹۷م، ص۱۶۲.
  9. جهشیاری، الوزراء و الکتاب، ۱۴۰۸ق، ص۲۰۳.
  10. الدوری، العصر العباسی الاول، ۱۹۹۷م، ص۱۶۲.
  11. فوزی، بحوث فی التاریخ العباسی، ۱۹۷۷م، ص۱۳۵.
  12. امین، الرضا و المأمون و ولایة العهد، ۱۹۹۵م، ص۱۲۳-۱۲۶.
  13. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷۰.
  14. عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۰۳ق، ص۲۲۶.
  15. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۳۹.
  16. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷۰.
  17. الدوری، العصر العباسی الاول، ۱۹۹۷م، ص۱۶۲.
  18. الدوری، العصر العباسی الاول، ۱۹۹۷م، ص۱۶۳.
  19. قرشی، حیاة الامام الرضا(ع)، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۸۳.
  20. قرشی، حیاة الامام الرضا(ع)، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۸۲.
  21. عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۰۳ق، ص۲۵۴-۲۶۰.
  22. عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۰۳ق، ص۲۱۱.
  23. عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۰۳ق، ص۲۰۷.
  24. افتخاری، امام رضا(ع)، مأمون و موضوع ولایتعهدی، ۱۳۹۸ش، ص۱۰۴.
  25. عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶.
  26. ابن‌شهر‌آشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۵.
  27. ابن‌شهر‌آشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۵.
  28. شیخ صدوق، امالی، ۱۳۷۶ش، ص۶۹.
  29. درخشه، حسینی فائق، «سیره سیاسی امام رضا(ع) در برخورد با حکومت جور»، ص۲۱.
  30. عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶.
  31. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۰؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۴۱.
  32. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۵۹.
  33. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۵۹.
  34. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۸۹.
  35. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۸۹.
  36. شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۳۹.
  37. امینی، نگاهی به زندگی و ولایتعهدی امام رضا، ۱۳۹۵ش، ص۱۰۲-۱۰۳.
  38. مسعودی، اثبات الولایه، ۱۴۲۶ق، ص۲۱۱.
  39. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۱۷.
  40. امینی، نگاهی به زندگی و ولایتعهدی امام رضا، ۱۳۹۵ش، ص۱۰۳-۱۰۶.
  41. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.
  42. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۵۹.
  43. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴.
  44. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴.
  45. جعفریان، اطلس الشیعه، ۲۰۱۵م، ص۱۰۲.
  46. نوبختی، فرق الشیعه، ۱۴۰۴ق، ص۸۷؛ اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۱۳۶۰ش، ص۹۵.
  47. فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳.
  48. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.
  49. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۴۵.
  50. طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۵۵۴.
  51. عرفان منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ۱۳۷۴ش، ص۱۶۸.
  52. عرفان منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ۱۳۷۴ش، ص۱۶۸.
  53. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.
  54. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.
  55. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۴۷.
  56. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۱؛ ابن‌شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۳.
  57. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳.
  58. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۱.
  59. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دار المعرفه، ص۴۵۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۱.
  60. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۳.
  61. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۳.
  62. اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۳۳۳.
  63. اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۳۳۳.
  64. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸-۴۴۹.
  65. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۹.
  66. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۹.
  67. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۵۰.
  68. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۵۰.
  69. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۵۰.
  70. الدوری، العصر العباسی الاول، ۱۹۹۷م، ص۱۶۳-۱۶۴.
  71. رفیعی، زندگانی امام رضا(ع)، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، ص۱۹۸-۱۹۹.
  72. قرشی، خاندان وحی، ۱۳۸۶ش، ص۵۸۵-۵۸۶.

منابع

  • اشعری قمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۰ش.
  • ابوالفرج اصفهانی، علی بن الحسین، مقاتل الطالبیین، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا.
  • افتخاری، سید غنی، امام رضا(ع)، مأمون و موضوع ولایتعهدی، مشهد، به‌نشر، ۱۳۹۸ش.
  • اکبری، امیر، و بهمن براتی دشت بیاض، «نقش امام رضا(ع) در وحدت دینی و انسجام اسلامی در عصر عباسی»، در مجله مشکاة، شماره ۹۶ و ۹۷، پاییز و زمستان ۱۳۸۶ش.
  • امین، حسن، الرضا و المأمون و ولایة العهد و صفحات من التاریخ العباسی، بیروت، دار الجدید، ۱۹۹۵م.
  • باغستانی، اسماعیل، «الرضا، امام (ولایتعهدی)»، در دانشنامه جهان اسلام، ج۲۰، تهران، بنیاد دایرة‌المعارف اسلامی، ۱۳۹۴ش.
  • بیهقی، محمد بن حسین، تاریخ بیهقی، به کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران، مهتاب، ۱۳۷۴ش.
  • جعفریان، رسول، اطلس الشیعه، ترجمه نصیر الکعبی و سیف علی، قم، نشر مورخ، ۲۰۱۵م.
  • جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انصاریان، ۱۳۸۱ش.
  • جهشیاری، محمد بن عبدوس، الوزراء و الکتاب، بیروت، دار الفکر الحدیث، ۱۴۰۸ق.
  • رفیعی، علی، زندگانی امام رضا(ع)، تهران، پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بی‌تا.
  • سیدمرتضی، علی بن حسین، تنزیه الانبیا(ع)، قم، دار الشریف الرضی، ۱۳۷۷ش.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(ع)، تهران، نشر جهان، ۱۳۷۸ق.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، تلخیص الشافی، قم، محبین، ۱۳۸۲ش.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، سعید بن جبیر، ۱۴۱۳ق.
  • عاملی، سید جعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۰۳ق.
  • عبدالعزیز، الدوری، العصر العباسی الاول، بیروت، دار الطلیعه، ۱۹۹۷م.
  • عرفان منش، جلیل، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا(ع) از مدینه تا مرو، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۴ش.
  • فضل‌الله، محمدجواد، تحلیلی از زندگانی امام رضا(ع)، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۷ش.
  • فوزی، فاروق عمر، بحوث فی التاریخ العباسی، بیروت، دار القلم، ۱۹۷۷م.
  • قرشی، باقر شریف، حیاة الامام الرضا(ع)، قم، سعید بن جبیر، ۱۳۷۲ش.
  • قرشی، علی‌اکبر، خاندان وحی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه، ۱۴۰۷ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۱ش.
  • نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۴ق.
  • یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی‌تا.

پیوند به بیرون