پرش به محتوا

تنقیح مناط

از ویکی شیعه

تَنقیحِ مَناط روشی برای استنباط حکم شرعی که در آن، مجتهد با شناسایی علتِ یک حکم شرعی، آن حکم را به موارد مشابه سرایت می‌دهد. فقیهان شیعه در صورتی تنقیح مناط را معتبر می‌دانند که شناسایی علت در آن، قطعی باشد. آنها دلیل اعتبار این روش استنباط را عقل و اجماع دانسته‌اند. برخی نیز حجیت تنقیح مناط را از باب عمل به ظاهر می‌دانند. برخی عالمان معتقدند در تنقیح مناط بر خلاف قِیاس مَنصوص العلّة، علت حکم به طور صریح در متن دلیل شرعی نمی‌آید. همچنین در تنقیح مناط بر خلاف اِلغای خصوصیت، مجتهد به دنبال کشف علت حکم است نه موضوع حکم.

به گفته محقّقان، تنقیح مناط، نخستین‌بار در سدۀ پنجم هجری توسط اهل‌سنت مطرح شد. به اعتقاد محمد غَزالی (درگذشت: ۵۰۵ق) از فقیهان اهل‌سنت، ابوحنیفه پیشوای حَنَفیان نیز، از این روش استفاده می‌کرد؛ ولی آن را «استدلال» می‌نامید. در فقه شیعه، محقق حِلّی از فقیهان قرن هفتم هجری، اولین کسی دانسته شده که به کارگیریِ تنقیح مناط را روشی معتبر شمرد. در قرن‌های بعد، هرچند فقیهان اخباری، روش‌های اجتهادی مانند قیاس و تنقیح مناط را ظن‌آور و نامعتبر دانسته‌اند، ولی بیشتر فقیهان امامیه، اعتبار تنقیح مناطِ قطعی را پذیرفته‌اند.

مفهوم و جایگاه

تنقیح مناط به‌عنوان یکی از روش‌های استنباط حکم در علم اصول فقه شناخته می‌شود.[۱] گفته شده در این روش، فقیه تلاش می‌کند با دقت در متون دینی، مناط (علت) اصلی حکم شرعی را شناسایی کرده، آن را از ویژگی‌های غیرضروری و غیرمؤثر در حکم جدا کند. با این روش فقیه می‌تواند حکم را در مواردی دیگری که همان علت وجود دارد، جاری سازد.[۲]

به گفته محمدابراهیم جنّاتی از عالمان شیعه، فقیهان حکمی را که از روی تنقیح مناط یقینی صادر شود، معتبر می‌دانند.[۳] مثلاً اگر مردی از امام(ع) درباره حکم نمازی که با عبای نجس خوانده بپرسد، و امام پاسخ دهد که نماز را تکرار کن. در اینجا مجتهد تشخیص می‌دهد که مرد بودن و عبا بودن، در حکم دخالت ندارد، بلکه هرکسی آگاهانه با هر لباس نجسی نماز بخواند، وظیفه‌اش تکرار نماز است.[۴] اما در تنقیح مناطی که علت حکم از روی ظن وگمان به‌دست آید، فُقها آن را معتبر ندانسته[۵] و در اصطلاح آن را قیاس مُستَنبِط العِلّه می‌نامند.[۶]

ارتباط تنقیح مناط با قیاس منصوص‌العله و الغای خصوصیت

تنقیح مناط همانند قِیاس مَنصوص العلّة دانسته شده است؛[۷] زیرا فقیه در هر دوی آنها با تشخیص علت اصلی حکم، آن حکم را به موارد مشابه گسترش می‌دهد.[۸] اما تفاوت میان آن دو را چنین بیان کرده‌اند که قیاس منصوص العله تنها در مورد حکمی به کار می‌رود که علت آن به طور صریح در متن دلیل شرعی آمده باشد؛ مثلاً شارع می‌گوید «شراب حرام است؛ زیرا مست‌کننده است». مجتهد می‌فهمد که نَبیذ (شراب تهیه‌شده از خرما) هم حرام است؛ زیرا آن نیز مست‌کننده است. برخلاف تنقیح مناط که فقیه در آن، تنها از راه قرائن و با بهره‌گیری از تناسب حکم و موضوع، به علت حکم دست می‌یابد.[۹]

اِلغای خصوصیت از دیگر اصطلاحاتی است که شبیه تنقیح مناط شمرده می‌شود؛[۱۰] زیرا در الغای خصوصیت نیز، مجتهد با زدودن خصوصیات موضوع، حکم را به موضوعات مشابه سرایت می‌دهد.[۱۱] مثلاً وقتی شارع می‌گوید در سفر بین مدینه و مکه اگر هشت فرسخ را پیمودی نماز را شکسته بخوان، فقیه با نادیده گرفتن خصوصیت مکه و مدینه، در هر سفر هشت فرسخی، به شکسته بودن نماز فتوا می‌دهد.[۱۲] البته برخی معتقدند این دو اصصلاح کمی با هم متفاوت‌اند؛ چراکه مجتهد با زدودن خصوصیات و اوصاف زائد در یک دستور شرعی، با الغای خصوصیت به دنبال کشف موضوعِ حکم و با تنقیح مناط در پیِ کشف علت حکم است.[۱۳]

دلیل اعتبار تنقیح مناط

سید حسین بروجردی[۱۴] و جعفر سبحانی[۱۵] از مراجع تقلید شیعه، استنباط از طریق تنقیح مناط را روشی عقلی شمرده‌اند. البته آیت‌الله سبحانی این توضیح را اضافه کرده که این امر در صورتی است که تنقیح مناط از روی قطع باشد.[۱۶] وحید بهبهانی از عالمان قرن دوازدهم هجری و شاگردش سید علی طباطبایی (درگذشت: ۱۲۳۱ق)، مشهور به صاحب ریاض، در کنار عقل، منشأ حجیت و دلیل اصلی در تنقیح مناطِ قطعی را اجماع دانسته‌اند.[۱۷]

علی‌اکبر کلانتری از پژوهشگران علوم اسلامی نیز، دلیل حجیّت تنقیح مناط و الغای خصوصیت را یکی شمرده و با استناد به سخن برخی فقیهان همچون میرزای نائینی،[۱۸] دلیل آن را از باب عمل به ظاهر می‌داند.[۱۹] به گفته وی شاید یکی از دلایلی که فقیهان و اصولیان در پذیرش تنقیح مناط درنگ دارند، شباهت آن به قیاس باشد؛ چراکه قیاس در نزد شیعه و برخی از اهل‌سنت معتبر نبوده و از آن به‌عنوان دلیلِ استنباط استفاده نمی‌کنند، بلکه فقط از باب عمل به ظاهر به آن تمسک می‌جویند.[۲۰]

پیشینه تاریخی تنقیح مناط

به گفته محققان، تنقیح مناط، نخستین‌بار در سدۀ پنجم هجری توسط اهل‌سنت مطرح شد.[۲۱] گفته شده، اولین کسی که از تنقیح مناط نام برده، ابوعلی حسن بن شهاب عُکبَری (درگذشت: ۴۲۸ق) از فقیهان حنبلی‌مذهب، در کتاب رِسالةٌ فی اُصول الفقه است.[۲۲] به نوشتهٔ محمد غَزالی (درگذشت: ۵۰۵ق) از فقیهان شافعی‌مذهب، به‌کارگیریِ تنقیح مناط در روش استنباطِ فقهی ابوحنیفه (پیشوای حَنَفیان) نیز وجود داشت، که آن را «استدلال» می‌نامید.[۲۳] برخی پژوهشگران معتقدند، تنقیح مناط در آغاز، نوعی قیاس شمرده می‌شد، اما به دلیل انتقادات به روش قیاس، در سده دوم هجری به‌عنوان روشی مستقل مورد پذیرش قرار گرفت.[۲۴]

در فقه شیعه نیز، محقق حِلّی از فقیهان قرن هفتم هجری را اولین کسی دانسته‌اند که در کتاب معارج الأصول، بکارگیریِ تنقیح مناط را به‌عنوان روشی معتبر مطرح نمود.[۲۵] همچنین استفاده از این روشِ استنباط، در کلمات فقیهانی همچون علامه حلی (درگذشت: ۷۲۶ق[۲۶] ابن‌فهد حلی (درگذشت: ۸۴۱ق[۲۷] و شهید ثانی (درگذشت: ۹۶۵ق)[۲۸] نیز مشاهده می‌شود.

در قرنهای یازده تا سیزده قمری، اخباریان از کسانی شمرده شده‌اند که با روش‌های اجتهادی مانند قیاس و تنقیح مناط مخالفت کرده‌اند.[۲۹] امین استرآبادی (درگذشت: ۱۰۳۶ق) بنیان‌گذار اخباری‌گری، این روش‌ها را ظن‌آور و نامعتبر دانسته است.[۳۰] ولی به گفتهٔ محدّث بحرانی از عالمان اخباری، استرآبادی هم در برخی موارد، به تنقیح مناطِ قطعی استناد کرده است.[۳۱] شیخ انصاری (درگذشت: ١٢٨١ق) فقیه و اصولی بزرگ شیعه، در موراد متعددی از تنقیح مناط استفاده کرده[۳۲] و معتقد است، در تنقیح مناط علت باید معلوم باشد.[۳۳] از نظر وی فهم علت اگر از خارجِ متن دلیل شرعی و از روی گمان باشد، همان قیاسِ باطل است، اما اگر قطعی باشد، تنقیح مناط نام دارد.[۳۴]

بر پایه پژوهشی، بیشتر فقیهان قرن ۱۴ و ۱۵ قمری، تنقیح مناطِ قطعی را پذیرفته‌اند،[۳۵] اما برخی فقیهان همچون حسینی شاهرودی (۱۳۹۴ق[۳۶] خویی (۱۴۱۳ق)[۳۷] و فاضل لنکرانی (۱۳۸۶ش)[۳۸] معتقدند، چون در احکام تعبدی مثل نماز و حج، نمی‌توان با یقین علت حکم را مشخص کرد، تنقیح مناط در این موارد حجت نیست.[۳۹]

پانویس

  1. مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۴۴.
  2. عظیمی گرکانی، «معناشناسی تنقیح مناط مقارنه با مفاهیم مشابه و روش‌شناسی آن»، ص۱۳۲.
  3. جنّاتی، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، ۱۳۷۰ش، ص۳۰۰؛ مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۳۶۸.
  4. مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۳۶۸.
  5. جنّاتی، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، ۱۳۷۰ش، ص۳۰۰؛ لُجنة الفقه المعاصر، الفائق فی الأصول، ۱۴۴۱ق، ص۲۰۸.
  6. وحید بهبهانی، الفوائد الحائریة، ۱۴۱۵ق، ص۱۴۷.
  7. وحید بهبهانی، الفوائد الحائریة، ۱۴۱۵ق، ص۱۴۸؛ کلانتری، «تنقیح مناط»، ص۱۴۴.
  8. کلانتری، «تنقیح مناط»، ص۱۴۴.
  9. کلانتری، «تنقیح مناط»، ص۱۴۴-۱۴۵.
  10. مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۲۳۷؛ مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۴۴.
  11. رحمانی‌فرد، و موسوی، «تأملی بر نقش تنقیح مناط و اصطلاحات همسو در استناط احکام»، ص۸.
  12. مکارم شیرازی، انوار الاصول‏، ۱۴۲۸ق، ج۲، ص۱۳۸؛ مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۲۳۶.
  13. مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۶۴۴-۶۴۵؛ رحمانی‌فرد، و موسوی، «تأملی بر نقش تنقیح مناط و اصطلاحات همسو در استناط احکام»، ص۸؛ لُجنة الفقه المعاصر، الفائق فی الأصول، ۱۴۴۱ق، ص۲۰۶.
  14. بروجردی، لَمَحات الاصول، ١۴٢١ق، ص۲۷۲.
  15. سبحانی، اِرشاد العقول، ۱۳۸۲ش، ج۳، ص۸۹.
  16. سبحانی، اِرشاد العقول، ۱۳۸۲ش، ج۳، ص۸۹.
  17. وحید بهبهانی، الفوائد الحائریة، ۱۴۱۵ق، ص۲۹۵؛ طباطبایی، ریاض المسائل، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۲۹ و ج۶، ص۹۷.
  18. نائینی، کتاب الصلاة، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۱۹.
  19. کلانتری، «تنقیح مناط»، ص۱۴۳.
  20. کلانتری، «تنقیح مناط»، ص۱۴۳.
  21. ملکی و دیگران، «پژوهشی در سیر تاریخی تنقیح مناط در فقه امامیه»، ص۱۴۵.
  22. رحمانی‌فرد، و موسوی، «تأملی بر نقش تنقیح مناط و اصطلاحات همسو در استناط احکام»، ص۴؛ عُکبَری، رسالة فی أصول الفقه، ۱۴۱۳ق، ص۸۳.
  23. غَزالی، المُستَصفی، ۱۴۱۳ق، ص۲۸۲.
  24. پاکتچی، «تنقیح مناط»، ص۲۲۹.
  25. رحمانی‌فرد، و موسوی، «تأملی بر نقش تنقیح مناط و اصطلاحات همسو در استناط احکام»، ص۴؛ محقق حلّی، معارج الأصول، ۱۴۰۳ق، ص۱۸۵.
  26. علامه حلّی، قواعد الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۸۲.
  27. ابن‌فهد حلّی، المهذب البارع، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۸۳.
  28. شهید ثانی، مسالک الأفهام، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۶۵.
  29. قیصری، «اخباریان»، ص۲۹۹۱.
  30. استرآبادی و عاملی، الفوائد المدنیة، ۱۴۲۶ق، ص۱۸۷-۱۸۸ و ۱۹۳.
  31. محدث بحرانی، الحدائق الناضرة، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۹۲ و ۱۰۶.
  32. به عنوان نمونه رجوع کنید به شیخ انصاری، کتاب الطهاره، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۱۱۱؛ شیخ انصاری، کتاب الطهاره، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۲۶۷.
  33. شیخ انصاری، مطارح الأنظار، مؤسسه آل البیت(ع)، ص۲۶۵.
  34. شیخ انصاری، الحاشیه علی استصحاب القوانین، ۱۴۱۵ق، ص۲۱۵.
  35. ملکی و دیگران، «پژوهشی در سیر تاریخی تنقیح مناط در فقه امامیه»، ص۱۶۱.
  36. حسینی شاهرودی، کتاب الحج، ۱۴۰۲ق، ج۴، ص۳۲ و ۳۹.
  37. خویی، کتاب الحج، ۱۳۶۴ش، ج۲، ص۱۶۱؛ خویی، مصباح الفقاهة، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۵۴۷.
  38. فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعه (النجاسات)، ۱۴۰۹ق، ص۶۰.
  39. ملکی و دیگران، «پژوهشی در سیر تاریخی تنقیح مناط در فقه امامیه»، ص۱۵۵-۱۵۹.

منابع

  • ابن‌فهد حلّی، جمال الدین احمد بن محمد، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، تحقیق: مجتبی عراقی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • استرآبادی، محمدامین، عاملی، سید نور الدین، الفوائد المدنیة (الشواهد المکیة)، تحقیق: رحمتی اراکی، رحمت‌الله، قم دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۲۶ق.
  • بروجردی، سید حسین، لَمَحات الاصول، قم، مؤسسه تنظیم و نشر امام خمینی، ١۴٢١ق.
  • پاکتچی، احمد، «تنقیح مناط»، در دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۶، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۷ش.
  • جنّاتی، محمدابراهیم، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
  • حسینی شاهرودی، محمود، کتاب الحج، تقریر: ابراهیم جناتی شاهرودی، قم، مؤسسه انصاریان، چاپ اول، ۱۴۰۲ق.
  • خویی، أبوالقاسم، مصباح الفقاهة، مقرر: محمد علی التوحیدی، قم، داوری، ۱۳۷۷ش.
  • خویی، أبوالقاسم، کتاب الحج، مقرر: سید رضاخلخالی، بی‌جا، نشر لطفی، چاپ دوم، ۱۳۶۴ش.
  • رحمانی‌فرد، علی و سید محمدتقی موسوی، «تأملی بر نقش تنقیح مناط و اصطلاحات همسو در استنباط احکام»، در نشریه مطالعات اصول فقه امامیه، شمارهٔ ۴، پاییز و زمستان ۱۳۹۴ش.
  • سبحانی، جعفر، اِرشاد العقول الی مباحث الاصول، قم، انتشارات امام صادق، ۱۳۸۲ش.
  • شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • شیخ انصاری، مرتضی، الاجتهاد و التقلید (مطارح الأنظار)، مقرر: کلانتری، ابو القاسم، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، بی‌تا.
  • شیخ انصاری، مرتضی، الحاشیه علی استصحاب القوانین، قم، المؤتمر العالمی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • شیخ انصاری، مرتضی، کتاب الطهاره، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • شیخ انصاری، مرتضی، کتاب الصلاة، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • طباطبایی حائری، سید علی، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدلائل، تحقیق: محمد بهره‌مند، و دیگران، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • عظیمی گرکانی، هادی، «معناشناسی تنقیح مناط مقارنه با مفاهیم مشابه و روش‌شناسی آن»، در نشریه فقه و اصول، شمارهٔ ۹۰، سال ۴۴، پاییز ۱۳۹۱ش.
  • علامه حلّی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • عُکبَری، ابوعلی حسن بن شهاب، رسالة فی أصول الفقه، مکه، المکتبة المکیه، ۱۴۱۳ق.
  • غَزالی، أبو حامد محمد بن محمد، المُستَصفی من علم الاصول، تحقیق: محمد عبد السلام عبد الشافی، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعه فی شرح تحریر الوسیله (النجاسات و أحکامها)، قم، بی‌نا، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • کلانتری، علی‌اکبر، «تنقیح مناط»، در فصلنامه فقه، شماره ۳۵، پاییز ۱۳۸۲ش.
  • قیصری، احسان، «اخباریان»، دایر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی (ج۷)، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، بی‌تا.
  • لُجنة الفقه المعاصر، الفائق فی الأصول، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۴۴۱ق.
  • مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه مطابق با مذهب اهل‌بیت علیهم‌السلام، قم، مؤسسه دایرة المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل‌بیت، ۱۳۸۷ش.
  • محدث بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، تحقیق و تصحیح: محمدتقی ایروانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • محقق حلّی، نجم‌الدین جعفر بن حسن، الاجتهاد و التقلید (معارج الأصول)، تحقیق: محمدحسین رضوی، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ نامه اصول فقه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول (تقریرات درس اصول)، تقریر: احمد قدسی، قم‏، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، چاپ دوم‏، ۱۴۲۸ق.
  • ملکی، فائزه، و دیگران، «پژوهشی در سیر تاریخی تنقیح مناط در فقه امامیه»، در نشریه فقه و اصول، شماره ۹۱، سال چهل و چهارم، زمستان ١٣٩١ش.
  • نائینی، میرزا محمدحسین، کتاب الصلاة، تقریر: محمدعلی کاظمی خراسانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • وحید بهبهانی، محمّدباقر، الفوائد الحائریة، قم، مجمع الفکر الإسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.

پیوند به بیرون