احادیث لاتنقض الیقین بالشک

از ویکی شیعه

احادیث لاَتَنْقُضِ اَلْيَقِينَ بِالشَّک یا اخبار لاتنقض مجموعه روایاتی که اشاره دارند به اینکه نباید یقین را با شک از بین برد. در اصطلاح عالمانِ اصول فقه، گاهی به این روایات، «اخبار لاتَنقُض» گفته می‌شود. این روایات را دلیل اصلی اثبات حجیت استصحاب دانسته‌اند، به این معنا که اگر فردی به موضوعی یقین داشته باشد و بعداً در آن شک کند، باید به یقین اولیۀ خود پایبند بماند تا زمانی که یقین جدیدی در آن موضوع پیدا کند. برخی فقیهان نظیر سید ابوالقاسم خویی (درگذشت:۱۳۷۱ش) و محمدرضا مظفر (درگذشت: ۱۳۸۳ق) این روایات را دلیلی بر حجیت استصحاب دانسته‌اند. فقیهانی همچون امام خمینی و محمد فاضل لنکرانی (درگذشت: ۱۳۸۶ش) بر این باورند که این روایات نمی‌تواند در موضوعات شرعی مانند وجوب نماز جمعه در عصر غیبت یا صحت وضو حکمی صادر کنند؛ بلکه این روایات، تنها دلیلی برای استصحاب به‌شمار می‌رود و نه اثبات خود حکم‌های شرعی.

شیخ مرتضی انصاری (درگذشت: ۱۲۸۱ق) سند یا دلالت برخی از این روایات را ضعیف می‌داند؛ اما قائل است که این روایات در مجموع، ضعف یکدیگر را جبران می‌کند و می‌تواند استصحاب را اثبات کنند.

معرفی

لاتنقض الیقین بالشک بخشی از روایاتی است که به استصحاب دلالت دارد و اشاره می‌کند که اگر به موضوعی یقین داشتیم و بعداً در آن شک کردیم، نباید یقین خود را با شک از بین ببریم.[۱] در آثار فقهی شیعیان، به روایاتی که در آنها عبارت «لاتنقض الیقین بالشک» یا مشابه آن آمده باشد، اصطلاحاً «اَخبار لاتَنقُض» گفته می‌شود.[۲] محمدرضا مظفر، این احادیث را دلیلِ اصلی حجیت اصل استصحاب برشمرده است.[۳]

عبدالحسین خسروپناه، مدرس و پژوهشگر فلسفۀ اسلامی، از بحث‌های امام خمینی دربارۀ «لا تنقض الیقین بالشک» نتیجه گرفته که از نظر اسلام، معرفتِ یقینی امکان‌پذیر است و علاوه بر این، ارزشِ شناختِ یقینی، ذاتی است و نمی‌توان آن را با مراتب نازل‌ترِ شناخت، مخدوش کرد.[۴]

نحوۀ اثبات حکم شرعی با اخبار لاتنقض

طبق نظر فقیهانی همچون امام خمینی و محمد فاضل لنکرانی، روایات لا تنقض الیقین بالشک، به‌خودیِ خود دلیلی بر هیچ یک از احکام شرعی (وجوب، حرمت، اباحه و...) نیست؛ بلکه این روایات، استصحاب را اثبات می‌کند و استصحاب دلیلی می‌شود برای اثبات حکم دربارۀ موضوعات شرعی.[۵] برای مثال، اگر یقین داشتیم که نماز جمعه در زمان حضور امامان واجب بوده است؛ اما شک کردیم که در زمان غیبت نیز واجب است یا خیر، روایات «لا تنقض الیقین بالشک» نه وجوبِ آن را اثبات می‌کند و نه اباحۀ آن را، بلکه فقط استصحاب را اثبات می‌کند و این استصحاب است که می‌تواند حکم به وجوب نماز جمعه در عصر غیبت امام زمان بدهد.[۶]

همچنین فقیهان معتقدند که این قاعده دربارۀ یقینی صدق می‌کند که ذاتاً استعداد ثبات و بقا دارد؛ براى مثال، اگر فردی وضو داشته باشد، این وضو استعداد بقا تا هر زمانى را دارد؛ از اين رو، اگر شک کردیم که وضو باطل شده است یا خیر نباید به شک خود اعتنا کنیم.[۷]

دلالت اخبار لاتنقض بر استصحاب

در میان اخبار لا تنقض، سه حدیث را زرارة بن اعین از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایت کرده است.[۸] شیخ انصاری سند سه روایت زراره را معتبر می‌داند؛ اما دلالت آنها بر حجیت استصحاب را ضعیف می‌شمارد. همچنین سند باقی روایات را ضعیف می‌داند.[۹] با این حال وی قائل است که این روایات، در کنار هم می‌توانند دلیل بر حجیت استصحاب باشد.[۱۰]

دوباره وضو گرفتن در صورتِ شک در ابطال وضو

زراره از یکی از معصومان دربارۀ کسی می‌پرسد که یقین دارد وضو گرفته است؛ اما شک دارد که به‌طور کامل خوابش برده تا وضویش باطل شده باشد. امام در پاسخ می‌گوید که نباید یقین را باشک از بین برد، بلکه فقط با یقینی دیگر می‌توان یقین سابق را از بین برد.[یادداشت ۱][۱۱] سیدابوالقاسم خویی بر اساس برخی اسناد قائل است که این روایت از امام باقر(ع) نقل شده است.[۱۲]

شیخ انصاری احتمال داده است که این روایت فقط مخصوص یقین به وضو باشد و بنابراین قائل است که برای اثبات استصحاب نمی‌توان فقط به این روایت تکیه کرد.[۱۳] با این حال، از نظر سید ابوالقاسم خویی این روایت بیان می‌کند که به‌طور کلی نباید یقین را با شک از بین برد.[۱۴]به گفتۀ محمدرضا مظفر، این روایت فقط بر استصحاب در شبهاتِ موضوعیه دلالت دارد.[۱۵]

اعادۀ نماز در صورتِ شک در طهارت لباس

زراره در روایتی از یکی از امامان چند سوال کرده و در میان آن سوالات پرسیده است که اگر گمان كردم لباسم نجس است؛ اما يقين پیدا نکردم جست و جو کردم ولی چیزی ندیدم و با همین حال نماز خواندم و بعد از نماز متوجه شدم که لباسم نجس است، آیا باید نمازم را دوباره به‌جا بیاورم؟ امام در پاسخ گفت که نیازی به دوباره خواندن نماز نیست، چون قبلش یقین داشتی و شایسته نیست که یقین را با شک از بین ببری.[یادداشت ۲][۱۶] از نظر آخوند خراسانی، از فقیهان قرن چهاردهم قمری، این بخش از روایت بر استصحاب دلالت دارد.[۱۷]

به‌جا آوردنِ رکعت اضافی در صورت شک

زراره در روایت دیگری از یکی از معصومان نقل می‌کند که کسی که یقین دارد سه رکعت نماز خوانده و شک می‌کند که رکعت چهارم را نیز به جا آورده یا نه، نباید یقینش را با شک از بین ببرد[یادداشت ۳] و باید بایستد و یک رکعت اضافی به جا بیاورد.[۱۸] وحید بهبهانی (فقیه شیعه، قرن ۱۲ق) این روایت را جزو روایاتی می‌داند که به‌طور قطعی بر استصحاب دلالت دارند.[۱۹] شیخ انصاری در اینکه این حدیث بر استصحاب دلالت کند تردید کرده است؛ زیرا به نظر او تنها وقتی می‌توان این حدیث را سندی برای اثبات استصحاب دانست که یقین را مربوط به رکعت سوم بدانیم و به شک در رکعت چهارم اعتنا نکنیم. این در حالی است که طبق فقه شیعه در شک بین رکعت سه و چهار باید بنا را بر چهار گذاشت و بعد از سلام، یک رکعت اضافی به‌جا آورد.[۲۰]

روایات مشابهِ اخبارِ لا تنقض

علاوه بر روایت‌های زراره چند روایت دیگر نیز وجود دارد که تعابیری شبیه لا تنقض الیقین بالشک دارند. برای مثال از امام كاظم (ع) نقل شده است که «هر گاه در نماز شک کردى بنا را بر يقين بگذار».[۲۱] همچنین در روایات دیگری آمده است که «هر كس يقين دارد و سپس شک كند، باید بر يقين خود باقی بماند زيرا شک يقين را نقض نمی‌كند»[۲۲] و «شک در یقین راه نمی‌یابد».[۲۳]


پانویس

  1. وحيد بهبهانی، رسائل الأصولية، ۱۴۱۶ق، ص۴۳۷.
  2. فاضل لنکرانی، سیری کامل در اصول فقه، ۱۳۷۷ش، ج۱۴، ص۳۳؛ محمدی، شرح کفایة الاصول ج۴، ۱۳۸۵ش، ص۱۷.
  3. مظفر، اصول الفقه، اسماعيليان، ج۴، ص۲۹۶.
  4. خسروپناه، منظومۀ فکری امام خمینی، ۱۳۹۵ش، ص۸۵.
  5. خمینی، وسیلة الوصول، ۱۴۴۳ق، ج۴، ص۲۷؛ فاصل لنکرانی، سیری کامل در اصول فقه، ۱۳۷۷ش، ج۱۴، ص۳۴.
  6. فاصل لنکرانی، سیری کامل در اصول فقه، ۱۳۷۷ش، ج۱۴، ص۳۶.
  7. جمع نویسندگان، فرهنگ نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۸۵۳.
  8. شیخ طوسی، تهذيب الأحكام، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۸؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، قم، ج۲، ص۳۶۱؛ شیخ طوسی، تهذيب الأحكام، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۱۸۶.
  9. انصاری، فرائد الأصول، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۷۱.
  10. انصاری، فرائد الأصول، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۷۱.
  11. شیخ طوسی، تهذيب الأحكام، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۸.
  12. خویی، موسوعة الامام الخویی، ۱۴۱۸ق، ج۴۸، ص۱۵.
  13. شیخ انصاری، فرائد الأصول، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۷۱.
  14. خویی، موسوعة الامام الخویی، ۱۴۱۸ق، ج۴۸، ص۲۰.
  15. مظفر، اصول الفقه، اسماعيليان، ج۴، ص۲۹۷.
  16. شیخ صدوق، علل الشرایع، قم، ج۲، ص۳۶۱.
  17. آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۹۳.
  18. شیخ طوسی، تهذيب الأحكام، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۱۸۶؛ خویی، موسوعة الامام الخویی، ۱۴۱۸ق، ج۴۸، ص۶۹ و ۷۵.
  19. وحيد بهبهانی، رسائل الأصولية، ۱۴۱۶ق، ص۴۴۲-۴۴۳.
  20. انصاری، فرائد الأصول، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۶۲-۶۳.
  21. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۵۱.
  22. شیخ صدوق، خصال، ۱۴۱۶ ، ج۲،  ص۶۱۹.
  23. شیخ طوسی، تهذيب الأحكام، ج۴، ص۱۵۹، ۱۳۶۵ش.

یادداشت

  1. لاَ یَنْقُضُ اَلْیَقِینَ أَبَداً بِالشَّکِّ وَ لَکِنْ یَنْقُضُهُ بِیَقِینٍ آخَرَ.
  2. لَیْسَ یَنْبَغِی لَکَ أَنْ تَنْقُضَ اَلْیَقِینَ بِالشَّکِّ.
  3. لاَ یَنْقُضِ اَلْیَقِینَ بِالشَّکِّ وَ لاَ یُدْخِلِ اَلشَّکَّ فِی اَلْیَقِینِ وَ لاَ یَخْلِطْ أَحَدَهُمَا بِالْآخَرِ وَ لَکِنَّهُ یَنْقُضُ اَلشَّکَّ بِالْیَقِینِ.

منابع

  • آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة الأصول، قم، مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث، ۱۴۰۹ق.
  • امام خمینی‌، روح الله، وسیلة الوصول إلی علم الأصول، قم، فقه الثقلين، ۱۴۴۳ق.
  • انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، قم، باقری، ۱۴۱۹ق.
  • جمعى نویسندگان، فرهنگ‌نامه اصول فقه، قم، باقرى ۱۳۸۹ش.
  • خسروپناه، عبدالحسین، منظومه فکری امام خمینی (ره)، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی، ۱۳۹۵ش.
  • خویی، ابوالقاسم، موسوعة الإمام الخوئی، قم، مؤسسة إحياء آثار الامام الخوئي، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۸م.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، من لايحضره الفقيه، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۳۶۳ش/ ۱۴۰۴ق.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، قم، مکتبة الداوري، بی‌تا.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، «تهذيب الأحكام في شرح المقنعة»، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۶۵ش.
  • فاضل لنکرانی، محمد، سیری کامل در اصول فقه، قم، فيضيه، ۱۳۷۷ش.
  • محمدی، علی، شرح کفایة الاصول، بی‌جا، بی‌نا، ۱۳۸۵ش.
  • مظفر، محمدرضا، أصول الفقه، قم، اسماعيليان، بی‌تا.