تفسیر عرفانی
| تفسیرهای مهم | |
|---|---|
| شیعی | تفسیر ابو الجارود • تفسیر قمی • کتاب التفسیر (عیاشی) • تفسیر التبیان • تفسیر مجمع البیان • تفسیر الصافی • تفسیر المیزان |
| سنی | تفسیر جامع البيان (طبری) • المحرر الوجیز (ابن عطیه) • تفسیر الجامع لأحكام القرآن (قرطبی) • تفسير القرآن العظيم (ابن كثير) • تفسیر جلالین (سیوطی) |
| گرایشهای تفسیری | |
| تفسیر تطبیقی • تفسیر علمی • تفسیر عصری • تفسیر تاریخی • تفسیر فلسفی • تفسیر کلامی • تفسیر عرفانی • تفسیر ادبی • تفسیر فقهی | |
| روشهای تفسیری | |
| تفسیر قرآن به قرآن • تفسیر روایی • تفسیر اجتهادی | |
| شیوههای نگارش تفسیر | |
| تفسیر ترتیبی • تفسیر موضوعی | |
| اصطلاحات علم تفسیر | |
| اسباب نزول • ناسخ و منسوخ • محکم و متشابه • اعجاز قرآن • جری و انطباق • مکی و مدنی | |
تفسیر عرفانی روشی برای درک مقاصد باطنی قرآن بر پایه تأویل، شهود عرفانی و تهذیب نفس است. این روش، برخلاف تفسیر ظاهری، به معانی عمیقتر قرآن از طریق کشف و شهود درونی توجه دارد، بدون آنکه ظاهر الفاظ را نادیده بگیرد. عارفان معتقدند فهم کامل برخی آیات تنها از طریق معرفت شهودی ممکن است، چراکه قرآن دارای سطوح معنایی متعدد و نامتناهی است. برخی محققان اعجاز عرفانی را مهمترین وجه اعجاز قرآن میدانند و معتقدند این روش، جنبههای پنهان معارف قرآنی را آشکار میکند. همچنین، انسان با تزکیه و تهذیب نفس میتواند به درک عمیقتری از قرآن دست یابد. از نگاه عارفان شیعه، انسان کامل یعنی معصومان(ع) بهعنوان مفسران حقیقی قرآن، امکان شناخت کامل قرآن را دارند.
تفسیر عرفانی را به دو گونه اصلی تقسیم میکنند، اول تفسیر فیضی-اشاری مبتنی بر کشف و شهود عملی است و دوم تفسیر مبتنی بر عرفان نظری که متکی بر تطبیق آموزههای فلسفی-عرفانی مانند وحدت وجود با قرآن است. همچنین تفسیر رمزی، اشاری، کشفی، الهامی، ذوقی و تفسیر بر اساس تداعی معانی را از دیگر گونههای تفسیر عرفانی دانستهاند. مبانی تفسیر عرفانی را اعتقاد به سطوح معنایی متعدد در قرآن و ضرورت عبور از ظاهر به باطن، تکیه بر دریافتهای عرفانی و تأکید بر شخصی بودن فهم معانی قرآن برشمردهاند. سَهل تُستَری را نخستین مفسر عرفانی دانستهاند. رشیدالدین میبدی و ابنعربی نیز از دیگر چهرههای برجستۀ این حوزه هستند. در میان اندیشمندان شیعه نیز میتوان به سید حیدر آملی با کتاب تَفْسیرُ المُحیطُ الأعْظَم، فیض کاشانی با تفسیر صافی و ملاصدرا با آثار تفسیری متعدد اشاره کرد.
موافقان تفسیر عرفانی، این روش را راهی ارزشمند برای کشف معارف عمیق قرآن میدانند، به شرط آنکه با ظاهر شرع تعارض نداشته باشد. در مقابل، گفته شده که این روش نزدیک به تفسیر به رأی و فاقد ضابطههای روشمند است و به دلیل تکیه بر ذوق شخصی، ممکن است به انحراف بینجامد. برخی نیز انتقاد کردهاند که این روش بیشتر بر تداعی معانی ذهنی مفسر متکی است تا استدلال.
چیستی
تفسیر عرفانی را توضیح مقاصد خداوند از قرآن بر اساس مبانی دینی، قواعد استنباط، و معرفت عرفانی دانستهاند.[۱] این نوع از تفسیر را مبتنی بر تأویلگرایی و باطنگرایی میدانند؛[۲] چراکه از نظر عارفان راه دستیابی به فهم و دریافتهای تفسیری، عبور از ظاهر به باطن و شهود درونی است.[۳] به عقیدۀ یکی از صاحبنظران، این روش به جای تکیه بر شناختهای حسی و ظاهری، روایات و استدلالهای برهانی، بر تهذیب نفس و شهود عرفانی استوار است.[۴] کشف و شهودِ معانی آیات قرآن نیز از طریق رفع موانع و حجابهای قلب و اشراق درون حاصل میشود.[۵]
بر اساس نظر بعضی محققان، تفسیر عرفانی به کشف مقاصد باطنی خداوند از ظاهر الفاظ قرآن میپردازد.[۶] به عقیده امام خمینی، در قرآن نکات عرفانی و رمزی فراوانی وجود دارد که فهم آن برای همه میسر نیست و حتی جبرئیل نیز معنای آنها را نمیدانست و تنها پیامبر(ص) و کسانی که او تعلیم داده، میتوانستند به کشف آنها بپردازند.[۷] با این حال پژوهشگران معتقدند که برخلاف تفاسیرِ صرفاً باطنی که به ظواهر قرآن بیاعتنا هستند، عارفان مفسر همزمان به اهمیت ظاهر و باطن قرآن اعتقاد دارند و معتقدند که رسیدن به باطن از طریق ظاهر امکانپذیر است.[۸] از نظر برخی متفکران مسلمان، تفاسیر باطنیه به سبب عدم تطبیق با قواعد علم تفسیر غالباً متضمن ادعاهایی بیمبنا هستند و اساساً آنان ظواهر قرآنی را مراد اصلی آیات نمیدانند.[۹] بر هیمن اساس، متفکران شیعه همچون محمدهادی معرفت (۱۳۰۹-۱۳۸۵ش) معتقدند که تأویل عرفانی آیات باید با ظاهر قرآن سازگار باشد و دلایل درستیِ آن از خود قرآن برآید.[۱۰]
اهمیت
به گفته یکی از پژوهشگران، درک صحیح برخی آیات تنها از طریق تفسیر عرفانی ممکن است، زیرا عقل و دانش متعارف به تنهایی قادر به فهم آنها نیست.[۱۱] برخی محققان نیز معتقدند اعجاز عرفانی مهمترین وجه اعجاز قرآن است و تفسیر عرفانی این جنبه را روشن میکند.[۱۲] به گفته برخی محققان، حقیقت قرآن نوری معنوی است و تنها با قلب نورانی میتوان آن را درک کرد.[۱۳] همچنین، انسان با تهذیب نفس به علم حضوری دست مییابد که در تفسیر عرفانی کاربرد دارد.[۱۴] بر اساس نظر برخی پژوهشگران، عارفان شیعه معتقدند که انسان کامل معصوم، مفسر حقیقی قرآن است و کاملترین تفسیر نزد اوست.[۱۵]
گونهها
بر اساس پژوهشهای موجود، تفسیر عرفانی قرآن را میتوان به شیوههای مختلفی دستهبندی کرد که مهمترین آنها در دو گونه اصلی جای میگیرند: ذهبی (متوفای ۱۳۹۶ق) تفسیر عرفانی را به دو نوع «فیضی اشاری» و «عرفان نظری» تقسیم میکند.[۱۶] طبق توضیح یکی از پژوهشگران، تفسیر فیضی-اشاری بر کشف و شهود شخص مفسر مبتنی است و تفسیر مبتنی بر عرفان نظری به تطبیق آموزههای فلسفی-عرفانی مانند وحدت وجود با قرآن میپردازد.[۱۷] برخی پژوهشگران تفاوت این دو را صرفاً در شدت و ضعف تأویلات میدانند.[۱۸]
تفسیر رمزی (با زبان نمادین پیچیده)، تفسیر اشاری (مرتبط با ظاهر لفظ اما بدون تصریح)، تفسیر کشفی (برپایه تجربه وجدانی یا «وحی دل»)، تفسیر الهامی (ظهور ناگهانی معانی در قلب)، تفسیر ذوقی (مبتنی بر ذوق مفسر هنگام تلاوت) و تفسیر بر اساس تداعی معانی (وابسته به حال عرفانی مفسر) از دیگر گونههایی است که برای تفسیر عرفانی برشمردهاند.[۱۹] از نگاه پژوهشگری دیگر، روشهای عملیِ تفسیر عرفانی عمدتاً بر سه پایه استوارند: بهرهگیری از رمز و اشاره (برگرفته از روایاتی مانند تقسیم قرآن به عبارت، اشاره، لطائف و حقایق)، تأویل بطون قرآن (بدون التزام به دلالتهای لفظی) و استفاده از مناسبت معنایی یا تداعی معانی که بیشتر جنبه استشهادی دارد تا استنادی.[۲۰]
مبانی
روش تفسیر عرفانی بر مبانی و ریشههایی نظری استوار است که میتوان ذیل سه مبنا تقسیمبندی شود:
باور به سطوح معنایی متعدد قرآن
قرآن متنی است دارای سطوح معنایی متعدد. این مبنا راه را برای تفسیر بینهایت باز میکند.[۲۱] انسان توانایی پردهبرداری از این معانی را دارد.[۲۲] این توانایی به معرفتی مربوط است که از راهی غیر از مطالعه سنتهای تفسیری نقلی و عقلی به دست میآید.[۲۳] عارفان معتقدند نباید به معنای ظاهری آیات بسنده کرد، زیرا نیل به مرتبهای از معرفت، فراتر از ظواهر سطحی آیات، مورد تأکید قرآن است؛ همچنین به نظر آنان در برخی از این گونه آیات، نوعی دعوت به استنباط وجود دارد. استنباط که عبارت از آشکار کردن امری پنهان است، مستلزم قول به وجود معنای باطنی و مخفی (ورای ظاهر) برای آیات و الفاظ است.[۲۴]
مشروعیتِ کشف و شهود در تفسیر
یکی از مبانی اصلی تفسیر عرفانی، کشف و شهود است. عارفان باور دارند که تجربه عرفانی ذاتاً به قالب مفاهیم درنمیآید.[۲۵] این رویکرد به تفسیر شخصیِ معنای باطنی قرآن، یعنی تأویل، منجر میشود.[۲۶] صاحب نظران معتقدند که عرفان یک مکتب فراگیر است که قرآن را در چهارچوب مبانی، اصول و پیشفرضهای فکری خود تفسیر میکند.[۲۷] بر همین اساس معرفت عرفانی، معرفت قلبی نامیده شده که از طریق کشف و شهود به دست میآید، نه از راه بحث و استدلال.[۲۸] تأویل عرفانی، تأویلی کشفی است که بر دریافتهای باطنی عارف از طریق شهود تکیه دارد.[۲۹] به همین دلیل گاهی روش تفسیر عرفانی را که بر پایه کشف درونی و یا شهودات قلبی استوار است «تأویل به اشاره» نیز خواندهاند.[۳۰]
فردی بودن برداشت از قرآن
دیدگاههای تفسیری عارفان، محققان این حوزه را به این نتیجه رسانده که از نظر آنها معرفت نسبت به معانی عمیقتر قرآن اساساً یک تجربه شخصی است. طبق نقلی از عبدالرزاق کاشانی (عارف شیعه در قرن هفتم قمری) هر فرد به مقتضای حال خود میتواند تفسیری متفاوت از قرآن داشته باشد.[۳۱] همچنین فیض کاشانی، فیلسوف، عارف و مفسر شیعه بر این باور است که اختلاف فهمها و برداشتهای مفسران از قرآن به دلیل تفاوت درک و دریافت مخاطبان است. او میگوید هر فهمی از قرآن، چه ظاهری و چه باطنی، از جایگاه خود صحیح است و به داستان «فیل در تاریکی» مولانا اشاره میکند تا این مفهوم را توضیح دهد.[۳۲]
علاوه بر این، به گفته محققان، عارفان بر این باورند که ماهیت نفس جویای درک معانی قرآن در حال تغییر است[۳۳] و تفسیر مبتنی بر تجربه درونی دائماً در حال تغییر است و امری پایانناپذیر محسوب میشود.[۳۴] بنا بر این، از دیدگاه مفسران عرفانی، هر شخصی به مقتضای حال خود میتواند تفسیری از قرآن داشته باشد که با تفاسیر دیگران یا حتی با تفسیر خودش (در مقاطع دیگر) متفاوت باشد.[۳۵]
مفسران عرفانی
سهل تستری
اولین تفسیر عرفانی را منتسب به سَهل تُستری (متوفای ۲۸۳ق) دانستهاند.[۳۶] این تفسیر مجموعهای از سخنان او بوده که بعدها به نگارش درآمده است.[۳۷] به گفتۀ یکی از قرآنپژوهان شیعه، در این اثر هیچ نشانهای از باورهای غیر اسلامی یافت نمیشود.[۳۸] به نظر معرفت، تفاسیری مانند تفسیر تستری از تفاسیر عرفانیای هستند که کمتر دچار انحراف شدهاند.[۳۹]
رشیدالدین میبدی
رشیدالدین میبدی (قرن ششم قمری)، نویسندۀ تفسیر «کشف الاسرار و عُدّة الاَبرار» را از بزرگترین مفسران عرفانی قرآن برشمردهاند.[۴۰] طبق گزارش شارحان، میبدی آیات قرآن را به روش عرفانی و در سه نوبت تفسیر میکند: نخست ترجمه فارسی آیات، سپس تفسیر و وجوه معانی و در نوبت سوم بیان رموز عارفان و اشارات صوفیان.[۴۱] او در بخش عرفانی تفسیر، به جای تفسیر مستقیم آیات، اندیشههای خود را بیان میکند و محتوای آیات محدودیتی برای او ایجاد نمیکند.[۴۲] همچنین گزارش شده است، میبدی با وجود اینکه از مفسران اهلسنت است، بارها در تفسیر خود به اقوال ائمه شیعه استناد کرده و با اخلاص و ارادت از آنها نام میبرد.[۴۳] به نوشتۀ یک پژوهشگر تاریخ ادبیات عرفانی، لحن و نگرش میبدی در مجلدات اولیه تحلیلی و اندیشهورزانه است، در حالی که در مجلدات پایانی لحن او به موعظه و خطابهای با زبان تند و تلخ تبدیل میشود و کاربرد صور خیال و عواطف شعری کمتر میشود.[۴۴]
ابن عربی
محیالدین ابنعربی (متوفای ۶۳۸ق) نویسنده تفسیر «رحمة من الرَّحمن فی تفسیر و اشارات القرآن» است که آن را ازجمله تفاسیر عرفانی برشمردهاند.[۴۵] نظرات تفسیری او در کتابهای «فُصوص الحکم» و «الفُتوحات المکیه» نیز آمده است.[۴۶] به گفته محققان، او تفسیر قرآن را چیزی میدانست که از سوی خدا بر قلب انسان نازل میشود.[۴۷] بر این اساس ابن عربی تفسیر خود از قرآن را نوعی الهام الهی و فهم آن را عطایی الهی بر میشمرد.[۴۸] محقاقان میگویند که او بر این باور بود که روش اساسی و حتی انحصاری تفسیر، کشف و شهود است که با سیر و سلوک به دست میآید.[۴۹] طبق ادعای او هرچه عارفان و صوفیان از معانی باطنی قرآن بیان میکنند، در حقیقت شرح مقصود خداست و وقتی اهل معرفت به جای «تفسیر» از واژه «اشارات» استفاده میکنند، به این دلیل است که از مخالفت عالمان ظاهری و فقیهان هراس دارند و به نوعی تقیه میکنند.[۵۰]

سید حیدر آملی
سید حیدر آملی، عارف شیعه قرن هشتم قمری، تفسیر خود را با نام تَفْسیرُ المُحیطُ الأعْظَم در هفت جلد و در سال ۷۷۷ق تدوین کرده است.[۵۱] آملی تفسیر خود را نه حاصل تلاش و کوشش شخصی، بلکه «افاضهای غیبی» میداند که به طریق کشف از «حضرت رحمان» به او رسیده است.[۵۲] به گفتۀ یکی از محققان، هدف او از تأویل، بیان نکات و لطایف عرفانی است و در صورت لزوم، تأویلی مناسب و درخور برای آیاتی که به شیوهای دیگر تأویل شدهاند، ارائه میدهد.[۵۳] نقل شده است که او تفسیر خود را از لحاظ الهامی بودن، با کتاب «فصوصالحکم» ابن عربی مقایسه میکند و میگوید نسبت این کتاب به من همانند نسبت فصوصالحکم است به ابن عربی.[۵۴] آملی بر این باور است که تأویل باید مطابق با کتاب و سنت باشد و حتی ظاهر آن نیز از روش اهلبیت(ع) در تفسیر قرآن پیروی کند.[۵۵]
فیض کاشانی
فیض کاشانی ( (۱۰۰۷-۱۰۹۰ق) از مفسرانی است که طبق دیدگاه محققان متأثر از روش عرفانی بوده است.[۵۶] نقل کردهاند که فیض کاشانی تأویل را فراتر از مدلول ظاهری الفاظ و معادل معانی حقیقی الفاظ میداند و الفاظ را صورتها و قالبهایی برای آن معانی میشمارد.[۵۷] طبق دیدگاه فیض کاشانی قرآن بر چهار پایه استوار است: عبارت (برای عوام)، اشارت (برای خواص)، لطایف (برای اولیاء)، حقایق (برای انبیاء).[۵۸] از نظر او آیات قرآن تعابیری از حقایق عالم ملکوت هستند[۵۹] و دستیابی به تأویل نیازمند «تجرد عقل از حجابهای حس» است.[۶۰] بنا بر این به نظر او دستیابی به تأویل درست از طریق بیان «راسخون در علم» یعنی معصومان(ع) ممکن است.[۶۱] بنابراین او در تفسیر خود از روایات تفسیری موجود در تفسیر قمی، تفسیر عیاشی، کافی و تفسیر مجمع البیان استفاده کرده است.[۶۲]
ملاصدرا
طبق شمارش یکی از پژوهشگران، ملاصدرا (متوفای ۱۰۵۰ق)، فیلسوف، عارف و بنیانگذار حکمت متعالیه، در زمینه تفسیر بیش از پانزده اثر نگاشته است.[۶۳] ازجملۀ این آثار میتوان به اسرار الآیات، تفسیر القرآن الکریم و مفاتیح الغیب اشاره کرد.[۶۴] طبق دیدگاه یکی از محققان، با وجود اینکه ملاصدرا فیلسوفی اهل تعقل است، اما برای دریافت معنای باطنی قرآن، عقل را کافی ندانسته و تزکیه نفس را لازم میشمارد.[۶۵] به گفته پژوهشگران او معتقد است که هیچکس جز خداوند نمیتواند به تمام اسرار و معانی قرآن دست یابد؛[۶۶] اما باور دارد که تزکیه، طهارت نفس و دوری از عادات و رسوم مردم، باعث میشود تا انسان بتواند به بخشی از اسرار قرآن دسترسی داشته باشد.[۶۷] بر این اساس ملاصدرا مهمترین وظیفه مفسر را توجه به معانی و بطون آیات قرآن میداند که از طریق الهامات الهی به دست میآیند.[۶۸]
یکی از انتقادات ملاصدرا به دیگر شیوههای تفسیری را این برشمردهاند که اکثر مفسرانی که به جنبههای ظاهری و زبانی قرآن پرداختهاند، از توجه به معانی و بطون آیات غافل ماندهاند.[۶۹] طبق این گزارشها، ملاصدرا تفسیر ظاهری را برای دستیابی به اسرار قرآن کافی نمیداند[۷۰] و غرق شدن در علم ادبیات عربی و ریزهکاریهای الفاظ را یکی از موانع اصلی فهم قرآن میداند.[۷۱]
نظر مخالفان و موافقان
به گفتۀ مرتضی مطهری، متفکر و نویسنده شیعه، تفسیر عرفانی در طول تاریخ گاهی تقدیس و گاهی تکفیر شده است.[۷۲] امام خمینی معتقد است بزرگترین معجزه قرآن، معارف عرفانی آن است[۷۳] و بیان میدارد که اساساْ عارفان بزرگ اسلام، معارف خود را از قرآن کریم گرفتهاند.[۷۴] همچنین برخی دیگر از متفکران مسلمان معتقدند که اگر با ظاهر شرع متعارض نباشد در جای خود دارای ارزش و اعتبار است، زیرا در تفاسیر عرفانی مواردی قابل توجه یافت میشوند که از استنباطهای نیکو و دلنشین عارفان و لطایف و دقایق عرفانی حکایت دارند.[۷۵]
در مقابل این دیدگاه برخی از اندیشمندان مسلمان بسیاری از تفاسیر عرفانی را شبیه تفسیر به رأی برشمردهاند؛ زیرا مستندی جز ذوق و ادعای دریافت باطنی ارائه نمیکند.[۷۶] تأویل در این روشها فاقد ضابطه واحد است و با اختلاف ذوقها متفاوت میشود.[۷۷] به عقیده عبدالحسین زرینکوب، در این نوع تفسیر، آیات محکم و احکام از دایره توجه خارج میشوند و تنها متشابهات و آیاتی که به احوال انسان و اسرار کائنات مربوطاند، مورد تفسیر صوفیانه قرار میگیرند.[۷۸] همچنین یکی از انتقاداتی که به این روش وارد شده این است که تفاسیر عرفانی از باب تداعی معانی هستند. این بدان معناست که ذهن مفسر از تصور یک معنا به معنای دیگر منتقل میشود و این ارتباط، یک ارتباط ذهنی و نه منطقی است.[۷۹]
پانویس
- ↑ اسدی نسب، «مشروعیت و ضرورت تفسیر عرفانی»، ص۷۹.
- ↑ معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبة القشیب، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۳۶ و ۳۷۳؛ علوی، «جریان شناسی تفسیر عرفانی در اندلس»، ص۲۴۹.
- ↑ علوی، «جریان شناسی تفسیر عرفانی در اندلس»، ص۲۵۳.
- ↑ علوی، «جریان شناسی تفسیر عرفانی در اندلس»، ص۲۵۳.
- ↑ علوی، «جریان شناسی تفسیر عرفانی در اندلس»، ص۲۵۳.
- ↑ گرجیان عربی و جعفریان، «تحلیل روششناختی تفسیر عرفانی و مبانی آن از منظر ...»، ص۳.
- ↑ خمینی، کشف الاسرار، ۱۳۷۸، ص ۳۲۲.
- ↑ مزرئی،«تأویل و تفسیر عرفانی در نگاه اندیشمندان سده اخیر حوزه علمیه قم»، ص۱۳۱.
- ↑ الزرقانی، مناهل العرفان، ۱۴۱۶ق ج۲، ص۸۷؛ آتش، مکتب تفسیر اشاری، ۱۳۸۱ش، ص۱۶-۱۷.
- ↑ معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبة القشیب، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۷۰.
- ↑ اسدی نسب، «مشروعیت و ضرورت تفسیر عرفانی»، ص۹۶.
- ↑ اسدی نسب، «مشروعیت و ضرورت تفسیر عرفانی»، ص۹۵.
- ↑ اسدی نسب، «مشروعیت و ضرورت تفسیر عرفانی»، ص۹۴.
- ↑ رودگر، «مبانی و مراحل تفسیر عرفانی قرآن کریم (با رویکردی به آرای علامه جوادی آملی)»، ص۱۵؛ اسدی نسب، «مشروعیت و ضرورت تفسیر عرفانی»، ص۹۸.
- ↑ رودگر، «مبانی و مراحل تفسیر عرفانی قرآن کریم (با رویکردی به آرای علامه جوادی آملی)»، ص۶.
- ↑ اسدینسب، «مشروعیت و ضرورت تفسیر عرفانی»، ص۷۹.
- ↑ قاسمپور، «تفسیر عرفانی»، ص۶۵۴-۶۵۵.
- ↑ قاسمپور، «تفسیر عرفانی»، ص۶۵۴.
- ↑ حسینزاده و شریفی، «گونهشناسی تفاسیر عرفانی و تحلیل آنها»، ص۷۵۴-۷۶۱.
- ↑ میری، «درآمدی بر گرایش تفسیر عرفانی»، ص۱۷۰-۱۷۱.
- ↑ حسینی میرصفی، «آسیبشناسی مبنایی، روششناختی و غایی تفسیر عرفانی قرآن کریم»، ص۱۸۵.
- ↑ حسینی میرصفی، «آسیبشناسی مبنایی، روششناختی و غایی تفسیر عرفانی قرآن کریم»، ص۱۸۵.
- ↑ حسینی میرصفی، «آسیبشناسی مبنایی، روششناختی و غایی تفسیر عرفانی قرآن کریم»، ص۱۸۵.
- ↑ طوسی، اللمع، ۱۳۸۰ق، ص۱۴۷-۱۴۹.
- ↑ حسینی میرصفی، «آسیبشناسی مبنایی، روششناختی و غایی تفسیر عرفانی قرآن کریم»، ص۱۸۵.
- ↑ حسینی میرصفی، «آسیبشناسی مبنایی، روششناختی و غایی تفسیر عرفانی قرآن کریم»، ص۱۷۸.
- ↑ حسینی میرصفی، «آسیبشناسی مبنایی، روششناختی و غایی تفسیر عرفانی قرآن کریم»، ص۱۸۰
- ↑ حسینی میرصفی، «آسیبشناسی مبنایی، روششناختی و غایی تفسیر عرفانی قرآن کریم»، ص۱۸۱
- ↑ حسینی میرصفی، «آسیبشناسی مبنایی، روششناختی و غایی تفسیر عرفانی قرآن کریم»، ص۱۸۰
- ↑ حسینی میرصفی، «آسیبشناسی مبنایی، روششناختی و غایی تفسیر عرفانی قرآن کریم»، ص۱۸۲
- ↑ کاشانی، تأویلات القرآن، ۱۹۷۸م، ج۱، ص۴.
- ↑ ایازی، «فیض کاشانی و مبانی و روش های تفسیری او»، ص۵۵.
- ↑ حسینی میرصفی، «آسیبشناسی مبنایی، روششناختی و غایی تفسیر عرفانی قرآن کریم»، ص۱۸۵.
- ↑ حسینی میرصفی، «آسیبشناسی مبنایی، روششناختی و غایی تفسیر عرفانی قرآن کریم»، ص۱۸۵.
- ↑ حسینی میرصفی، «آسیبشناسی مبنایی، روششناختی و غایی تفسیر عرفانی قرآن کریم»، ص۱۸۵.
- ↑ اسدینسب، «مشروعیت و ضرورت تفسیر عرفانی»، ص۸۳.
- ↑ اسدینسب، «مشروعیت و ضرورت تفسیر عرفانی»، ص۸۳.
- ↑ اسدینسب، «مشروعیت و ضرورت تفسیر عرفانی»، ص۸۳.
- ↑ معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبة القشیب، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۳۱۹.
- ↑ جبری، «چالشهای متنی در بخش تفسیر عرفانی کشف الاسرار و عده الابرار»، ص۴۷؛ شاهرخی، محمود، «نگاهی به تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار»، ص۲۳.
- ↑ شاهرخی، محمود، «نگاهی به تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار»، ص۲۳.
- ↑ جبری، «چالشهای متنی در بخش تفسیر عرفانی کشف الاسرار و عده الابرار»، ص۴۹.
- ↑ شاهرخی، محمود، «نگاهی به تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار»، ص۲۴-۲۵.
- ↑ جبری، «چالشهای متنی در بخش تفسیر عرفانی کشف الاسرار و عده الابرار»، ص۶۵-۶۶.
- ↑ علوی، «جریان شناسی تفسیر عرفانی در اندلس»، ص۲۵۸.
- ↑ علوی، «جریان شناسی تفسیر عرفانی در اندلس»، ص۲۵۸.
- ↑ اسدینسب، «مشروعیت و ضرورت تفسیر عرفانی»، ص۷۹.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه، موسسة آلالبیت(ع)، ج۱، ص۲۸۰.
- ↑ علوی، «جریان شناسی تفسیر عرفانی در اندلس»، ص۲۵۸.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه، موسسة آلالبیت(ع)، ج۱، ص۲۸۰.
- ↑ آملی، تفسیر المحیط الاعظم، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۱۱.
- ↑ موحدی، «نگاه سید حیدر آملی به تفسیر عرفانی نجم الدین رازی»، ص۶۱.
- ↑ موحدی، «نگاه سید حیدر آملی به تفسیر عرفانی نجم الدین رازی»، ص۶۴.
- ↑ خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۷۵۲؛ موحدی، «نگاه سید حیدر آملی به تفسیر عرفانی نجم الدین رازی»، ص۶۳.
- ↑ خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۷۵۲.
- ↑ شایانفر، «مبانی، قواعد و روشهای تفسيری فيض کاشانی»، سایت راسخون.
- ↑ خاری آرانی و عبداللهزاده آرانی، «بررسی تطبیقی تأویل در تفسیر الصافی و تفسیر القرآن العظیم»، ص۳۱.
- ↑ خاری آرانی و عبداللهزاده آرانی، «بررسی تطبیقی تأویل در تفسیر الصافی و تفسیر القرآن العظیم»، ص۳۱.
- ↑ خاری آرانی و عبداللهزاده آرانی، «بررسی تطبیقی تأویل در تفسیر الصافی و تفسیر القرآن العظیم»، ص۳۲.
- ↑ خاری آرانی و عبداللهزاده آرانی، «بررسی تطبیقی تأویل در تفسیر الصافی و تفسیر القرآن العظیم»، ص۳۵.
- ↑ ایازی، «فیض کاشانی و مبانی و روش های تفسیری او»، ص۵۴؛ خاری آرانی و عبداللهزاده آرانی، «بررسی تطبیقی تأویل در تفسیر الصافی و تفسیر القرآن العظیم»، ص۴۳.
- ↑ فهیمیتبار، تفسیر صافی و زمینههای اجتهاد در آن، ۱۳۸۷ش، ص۷۳.
- ↑ دهقان منگابادی. «سبک و شیوه صدرالمتألهین در تفسیر قرآن»، ص۶ و ۱۶.
- ↑ دهقان منگابادی. «سبک و شیوه صدرالمتألهین در تفسیر قرآن»، ص۱۷.
- ↑ غروی نائینی و میراحمدی سلوکرونی، «روش صدرالمتألهین در تفسیر قرآن کریم»، ص۵.
- ↑ دهقان منگابادی. «سبک و شیوه صدرالمتألهین در تفسیر قرآن»، ص۱۲-۱۳.
- ↑ دهقان منگابادی. «سبک و شیوه صدرالمتألهین در تفسیر قرآن»، ص۱۰.
- ↑ غروی نائینی و میراحمدی سلوکرونی، «روش صدرالمتألهین در تفسیر قرآن کریم»، ص۵.
- ↑ دهقان منگابادی. «سبک و شیوه صدرالمتألهین در تفسیر قرآن»، ص۱۰.
- ↑ دهقان منگابادی. «سبک و شیوه صدرالمتألهین در تفسیر قرآن»، ص۱۰.
- ↑ دهقان منگابادی. «سبک و شیوه صدرالمتألهین در تفسیر قرآن»، ص۸.
- ↑ مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ۱۳۸۱ش، ص۱۹۲-۱۹۳.
- ↑ اسدینسب، «مشروعیت و ضرورت تفسیر عرفانی»، ص۹۵.
- ↑ اسدینسب، «مشروعیت و ضرورت تفسیر عرفانی»، ص۹۵.
- ↑ طوسی، اللمع، ۱۳۸۰ق، ص۱۰۵-۱۰۶؛ معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبة القشیب، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۲۴ و ۲۸.
- ↑ معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبة القشیب، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۳۳۳-۳۳۷.
- ↑ میری، «درآمدی بر گرایش تفسیر عرفانی»، ص۱۷۱؛ زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ۱۴۱۰، ج ۲، ص ۳۱۱.
- ↑ زرین کوب، سرنی، ۱۳۹۴، ج ۲، ص ۳۴۹.
- ↑ مزرئی، «بررسی انتقادی دیدگاه آیةالله معرفت پیرامون تفسیر عرفانی»، ص۲۴۵.
منابع
- آتش، سلیمان، مکتب تفسیر اشاری، ترجمه جعفر سبحانی، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۸۱ش.
- آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الاعظم، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ۱۴۲۲ق.
- ابن عربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، قم، موسسة آلالبیت(ع) لإحیاء التراث، بیتا.
- اسدینسب، محمدعلی، «مشروعیت و ضرورت تفسیر عرفانی»، مجله سال بیست و ششم، شماره ۱۰۲، زمستان ۱۴۰۰ش.
- ایازی، سید محمدعلی، شناختنامه تفاسیر، کتاب مبین، ۱۳۷۸ش.
- ایازی، سید محمدعلی، «فیض کاشانی و مبانی و روشهای تفسیری او»، مجله رهنمون، شماره ۲۳ و ۲۴، ۱۳۸۶ش.
- جبری، سوسن، «چالشهای متنی در بخش تفسیر عرفانی کشف الاسرار و عده الابرار»، نشریه پژوهشهای ادبی، شماره ۴۵، پاییز ۱۳۹۳ش.
- حسینی میرصفی، سیده فاطمه، «آسیبشناسی مبنایی، روششناختی و غایی تفسیر عرفانی قرآن کریم»، عرفان اسلامی، دوره ۲۰، شماره ۷۵، فروردین ۱۴۰۲ش.
- خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، تهران، انتشارات دوستان - ناهید، ۱۳۷۷ش.
- دهقان منگابادی، بمانعلی، «سبک و شیوه صدرالمتألهین در تفسیر قرآن»، نشریه پژوهشهای فلسفی کلامی، شماره ۵ و ۶، پاییز و زمستان ۱۳۷۹ش.
- رودگر، محمدجواد، «مبانی و مراحل تفسیر عرفانی قرآن کریم (با رویکردی به آرای علامه جوادی آملی)»، پژوهشنامه عرفان، سال پانزدهم، پاییز ۱۳۸۹ش.
- زرکشی، بدر الدین، «البرهان فی علوم القرآن»، چاپ جمال حمدی ذهبی و ابراهیم عبدالله کردی، بیروت، سال ۱۴۱۰ش.
- الزرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، به کوشش احمد شمس الدین، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۶ق.
- شایانفر، شهناز، «مبانی، قواعد و روشهای تفسيری فيض کاشانی»، سایت راسخون، تاریخ بازدید: ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ش.
- شاهرخی، محمود، «نگاهی به تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار»، نشریه وقف میراث جاویدان، شماره ۴، زمستان ۱۳۷۲ش.
- غروی نائینی، نهله؛ میراحمدی سلوکرونی، عبدالله، «روش صدرالمتألهین در تفسیر قرآن کریم»، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، شماره ۱۷، سال ۱۳۹۱ش.
- فهیمیتبار، حمیدرضا، تفسیر صافی و زمینههای اجتهاد در آن، پژوهشنامه کاشان، شماره ۴ و ۵، پاییز و زمستان ۱۳۸۷ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، تأویلات القرآن، تهران، ناصر خسرو، سال ۱۹۷۸م.
- طوسی، ابونصر السراج، اللّمع، به کوشش عبدالحلیم، طه عبدالباقی، مصر، دارالکتب الحدیثة، ۱۳۸۰ق.
- علوی، سید محمد، «جریان شناسی تفسیر عرفانی در اندلس»، نشریه نسیم کوثر، شماره ۱۱، سال سوم، زمستان ۱۴۰۲ش.
- مزرئی، رسول، «تأویل و تفسیر عرفانی در نگاه اندیشمندان سده اخیر حوزه علمیه قم»، انوار معرفت، شماره ۲۲، سال ۱۴۰۱ش.
- مزرئی، رسول، «بررسی انتقادی دیدگاه آیةالله معرفت پیرامون تفسیر عرفانی»، آموزههای قرآنی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، شماره ۳۳، بهار و تابستان ۱۴۰۰ش.
- معرفت، محمد هادی، «التفسیر و المفسرون فی ثوبة القشیب»، مشهد، الجامعة الرضویة للعلوم الاسلامیة، ۱۴۱۸ق.
- موحدی، محمدرضا، «نگاه سید حیدر آملی به تفسیر عرفانی نجم الدین رازی»، فصلنامه تخصصی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه قم، شماره اول، پاییز ۱۳۸۵ش.