حدیث غمامه
حدیث غَمامه | |
---|---|
اطلاعات روایت | |
نامهای دیگر | بساط • غمام • سحابه • قاف |
موضوع | شرح سفری معنوی به ملکوت |
صادره از | امام علی(ع) |
راوی اصلی | سلمان فارسی |
اعتبار سند | ضعیف |
منابع شیعه | المجموع الرائق من ازهار الحدائق • المحتضر • بحار الانوار |
احادیث مشهور | |
حدیث سلسلةالذهب • حدیث ثقلین • حدیث کساء • مقبوله عمر بن حنظلة • حدیث قرب نوافل • حدیث معراج • حدیث ولایت • حدیث وصایت • حدیث جنود عقل و جهل • حدیث شجره |
حدیث غَمامَه درباره کرامات امام علی(ع) و شرح سفر شهودی او و برخی یاران خاصش به کوه قاف با سوارشدن بر پارههای ابر است. برخی این حدیث را از احادیث مشکل و غریب خواندهاند و بعضی آن را یکی از فوقالعادهترین احادیث عرفانی شیعه دانستهاند.
برخی محققان شیعه، حدیث غمامه را بهدلیل مرسلبودن، مرفوعبودن، عدم نقل در منابع روایی معتبر، نقلشدن در کتابهای مجهول و غریببودن مطالبش ضعیف تلقی کردهاند. بهرغم نظر این حدیثپژوهان، این روایت از سوی برخی شارحان با گرایش حِکْمی و عرفانی همچون قاضی سعید قمی معتبر شمرده شده است.
حدیث غمامه در فضای تصوف و عرفان شیعی مورد توجه و تأمل حکیمان و عارفان امامیه قرار گرفته است؛ به طوری که از وجود شرحهای متعدد عرفانی بر آن یاد شده است. با توجه به تفاسیر باطنی شیعی از حدیث غمامه، گفته شده که این حدیث حکایت تشرف به امامشناخت (معرفت به جایگاه امام و امامت)، بهعنوان سرّ عرفان شیعی، است که در آن امام در مقام مظهر انسان کامل نمایان میشود.
جایگاه و ویژگیها
حدیث غَمامَه از کرامات امام علی(ع)[۱] و شرح سفر شهودی امام(ع) و برخی خواص یارانش به کوه قاف[یادداشت ۱] دانسته شده است.[۲] این حدیث با نامهای دیگری چون غَمام[۳] بِساط،[۴] سَحابه[۵] و قاف[۶] نیز خوانده شده است. حدیث غمامه حدیث مفصلی[۷] است که بهدلیل وجود رخدادهای عجیب در آن[۸] مشکل[۹] و غریب[۱۰] خوانده شده است. بهگفته برخی محققان، غرابت این حدیث موجب شده تا برخی شارحان آن به خوانندگان توصیه کنند تا با اعتراف به مقام بلند و کرامات چشمگیر ائمه(ع) از انکار چنین روایاتی دوری کنند.[۱۱] این روایت دارای مضامینی مشترک با برخی روایات غریب دیگر چون خطبة البیان[۱۲] و روایت جزیره خضراء[۱۳] دانسته شده است. برخی این روایت را دلیلی بر علم ائمه(ع) بر اسماء و صفات الهی[۱۴] و اثبات طی الارض و طی الزمان برای آنان به برکت اسم اعظم[۱۵] دانستهاند.
حدیث غمامه هرچند از منظر روایی از سوی برخی محققان شیعه ضعیف تلقی شده،[۱۶] در تصوف و عرفان شیعی فوقالعاده مورد توجه و تأمل حکیمان و عارفان امامیه قرار گرفته است؛[۱۷] به طوری که از وجود شرحهای متعدد عرفانی بر آن یاد شده است.[۱۸] هانری کربن، شیعهپژوه فرانسوی، معتقد است این حدیث یکی از فوقالعادهترین احادیث عرفانی شیعه[۱۹] و یک تمثیل عرفانی معتبر[۲۰] است. او نشانه این اهمیت را در این دانسته که حکیم ژرفنگری چون قاضی سعید قمی[۲۱] آن را حاوی اسراری بلندمرتبه و انواری لطیف دانسته و شرح کرده است.[۲۲]
در بستر تفاسیر باطنی شیعی از حدیث غمامه، گفته شده که این حدیث حکایت تشرف معنوی[۲۳] به امامشناخت (معرفت به جایگاه امام و امامت) بهعنوان سرّ عرفان شیعی است که در آن امام در مقام مظهر انسان کامل نمایان میشود.[۲۴] کربن این روایت را نوعی پدیدارشناسی[یادداشت ۲] تجربه شهودی برای درک عالم ملکوت[۲۵] و نشاندهنده امکان راهیابی موقت خواص امام معصوم به عالم ملکوت دانسته است.[۲۶] از نظر کربن، صورتها و رخدادهای جاری در این روایت وجه ملکوتی یا مثالی واقعیتهای عالم محسوس هستند.[۲۷] در زمینه عرفانپژوهی تطبیقی نیز کربن از روایت غمامه برای ارائه تفسیری تطبیقی میان معارف باطنی شیعه و معارف فلسفی و عرفانی یونان باستان،[۲۸] ایران باستان،[۲۹] یهودیت[۳۰] و مسیحیت[۳۱] استفاده کرده است.
نسبت با حدیث بساط و منابع
برخی شارحان و محققان حدیث غمامه را همان حدیث بساط دانستهاند؛[۳۲] اما گفته شده که این دو حدیث با یکدیگر متفاوت هستند.[۳۳] حدیث بساط حدیثی است که هرچند در برخی مطالب، چون سیر زمانی و مکانی، با حدیث غمامه مشترک است، راوی، مضمون و سیر رخدادها در آن با حدیث غمامه متفاوت است.[۳۴] بهگزارش هانری کربن، در حدیث بساط به چگونگی رفتن امام علی(ع) و یارانش نزد اصحاب کهف پرداخته شده، ولی در حدیث غمامه شرح سفری شهودی به کوه قاف روایت شده است.[۳۵]
بهگزارش برخی محققان، حدیث غمامه در دو منبع، از منابع بعد از قرن هفتم قمری، آمده است:[۳۶] اول، المجموع الرائق من ازهار الحدائق (تألیف در سال ۷۰۳ق) از هبةالله بن حسن موسوی که این روایت را بهصورت مرفوع از سلمان فارسی نقل کرده است؛[۳۷] دوم، المحتضر از حسن بن سلیمان حلی (درگذشت ۸۰۲ق به بعد) که آن را از کتابی ناشناخته[۳۸] با عنوان منهج التحقیق الی سواء الطرق نقل کرده است.[۳۹] علامه مجلسی در بابی با عنوان «انهم علیهم السلام سُخِّرَ لَهم السَّحاب و یسِّرَ لهم الاَسْباب»[۴۰] متن خبر غمامه را از کتاب المحتضر بدون هیچ توضیح و تفسیری درباره منابع آن آورده است.[۴۱]
اعتبار
برخی حدیثپژوهان، حدیث غمامه را بهدلیل مرسلبودن در المحتضر،[۴۲] مرفوعبودن در المجموع الرائق،[۴۳] عدم نقل در منابع روایی معتبر،[۴۴] نقلشدن در کتابهای مجهول[۴۵] و غریببودن مطالب[۴۶] ضعیف تلقی کردهاند.
بهرغم تضعیف خبر غمامه از سوی عدهای از حدیثپژوهان، این روایت از سوی برخی شارحان آن با گرایش حِکْمی و عرفانی دارای اعتبار تلقی شده است؛ برای نمونه، قاضی سعید قمی این حدیث را مستفیضی تلقی کرده که نیازی به تحقیق در سلسله سند و رجال آن نیست، آنچنان که این کار برای صحیفه سجادیه هم لزومی ندارد.[۴۷] بهگفته قاضی سعید، خبر غمامه را اکثر عالمان شیعه با سندهای معتبر در بسیاری از کتابهایشان آوردهاند؛ آنچنان که شیخ صدوق آن را در کتاب مشهورش المجموع الرائق آورده است.[۴۸] این نظرات قاضی سعید عیناً از سوی برخی عالمان شیعه تکرار شده و مبنایی برای اعتبار حدیث غمامه قرار گرفته است.[۴۹] کربن نیز نظرات قاضی سعید قمی تأیید کرده است: از نظر او سخن از نقادی تاریخی (نقد حدیثشناسانه) این روایتِ مکاشفهای و احادیث مشابه آن موضوعیت ندارد؛ زیرا این رخداد در بستر عادی زمان تقویمی رخ نداده است.[۵۰] به نظر وی، اگر به سبک عالمان حدیثشناس درباره این روایت بحث کنیم، جز پوستهای از حقایق عمیق ملکوتی آن باقی نمیماند.[۵۱]
نظرات قاضی سعید قمی درباره اعتبار روایت غمامه مورد نقد قرار گرفته است؛ برای نمونه سید محمدعلی روضاتی، تراجمنگار و کتابشناس شیعه، ادعای او مبنی بر مستفیضبودن روایت و نقل آن در اکثر کتابهای شیعه با اسانید معتبر را «شامل چندگونه اغراق» دانسته است.[۵۲] نسبتدادن کتاب المجموع الرائق به شیخ صدوق نیز توسط روضاتی نادرست تلقی شده است؛[۵۳] انتساب این کتاب به شیخ صدوق از سوی عالمانی چون شیخ حر عاملی،[۵۴] صاحب ریاض العلماء[۵۵] و محدث نوری[۵۶] رد شده است.
برخی عالمان شیعه، در عین اذعان به ضعف سندی و غرابت محتوایی حدیث غمامه، آن را رد نکردهاند؛ برای نمونه، علامه مجلسی با اینکه این روایت را در منابع معتبر ندیده، آن را رد نمیکند و علم آن را به خود امامان(ع) وا میگذارد.[۵۷]
گزارش عرفانی محتوا
هانری کربن، با تکیه بر شروح عرفانی روایت غمامه، بهخصوص شرح قاضی سعید قمی، گزارشی عرفانی از این روایت بهدست داده است.[۵۸] بهگزارش او، این حدیث شرح سفری پر رمز و راز[۵۹] و شهودی به کوه قاف[۶۰] است. آغاز ماجرا بهگزارش او آنجاست که شش تن از یاران امام علی(ع) در خانه امام(ع) با آن حضرت به گفتوگوی روحانی مشغول بودند.[۶۱] به درخواست امام حسن(ع)، امام علی(ع) یاران خاص خود را به سفری سوار بر پارههایی از ابر میبرد؛ سفری که از ملکوت گیاهان آغاز میشود و پس از عبور از ملکوت حیوانات به ملکوت انسان میرسد.[۶۲]
مهمترین قسمت روایت غمامه از نظر کربن زمانی است که امام حسن(ع) از پدرش میپرسد که سلیمان(ع) به ملکی دست یافت که سزاوار هیچکس از انسانها نبود و خداوند این ملک را به او داد؛ آیا تو چیزی از ملک سلیمان(ع) داری.[۶۳] در پاسخ، امام علی(ع) با قدرت الهی خود سیری ملکوتی بدون حرکت در زمان و مکان برای یارانش ترتیب میدهد که پایان آن رسیدن به قله کوه انفسی و آفاقی قاف است که در آن قوانین زمان تقویمی ملغی میشود و سالکان با حقایق عالم غیب و دور از ادراک انسان عادی آشنا میشوند.[۶۴]
بهگزارش کربن در حدیث غمامه، مجموع سیر یاران امام علی(ع) با او در ملکوت زمان و مکان[۶۵] پنج مرحله است و زمانی که همراهان امام(ع) از این سفر روحی بازمیگردند اهل ملکوت شدهاند؛[۶۶] به همین دلیل قاضی سعید در انتهای شرح خود میگوید: همه این مطالب را تا آنجا که ممکن بود شرح دادم تا تو نیز در کنار یاران امام(ع) بر ابر ملکوتی جای بگیری و تا ملکوت بالا روی.[۶۷]

شرح و ترجمه
در برخی منابع کتابشناسی، شرحها[۶۸] و ترجمههای فارسی متعددی به نظم[۶۹] و نثر[۷۰] برای حدیث غمامه یاد شده است. برخی محققان، اهمیت شروح نوشتهشده بهصورت تکنگاری بر برخی روایات مشهور، مانند حدیث غمامه و حدیث حقیقت را در این دانستهاند که نظریات عالمان شیعه درباره احادیث در این شروح قرار دارد؛ نظراتی در زمینه علوم مختلفی مانند کلام، فلسفه و عرفان.[۷۱] از جمله شروح مشهور حدیث غمامه از شرح قاضی سعید قمی[۷۲] و شرح فخرالدین ماوَراءُالنَهْری ترکستانی[۷۳] یاد شده است.
شرح قاضی سعید قمی
شرح ادبی، عرفانی و ذوقی[۷۴] قاضی سعید قمی بر حدیث غمامه که شرحی بسیار مهم[۷۵] و گسترده[۷۶] خوانده شده است. قاضی سعید، زمان تألیف شرح خود را سال ۱۰۹۹ قمری و در اصفهان ثبت کرده است.[۷۷] به گزارش کربن، شرح قاضی سعید نوعی شرح بر اساس مفهوم ولایت در عرفان نظری و حکمت متعالیه است.[۷۸] به گفته او، قاضی سعید علاوه بر استفاده از احادیث اهلبیت(ع) و کتابهای ادبی، مکرر از نظرات ابنعربی با تجلیل یادکرده و از اشعار مولوی در حاشیه شرح خود استفاده کرده است.[۷۹] از نظر روضاتی، شرح قاضی سعید شرح حدیثی غریب به مذاقی دور از متعارف است.[۸۰]
هانری کربن قسمت عمدهای از جلد چهارم کتاب اسلام ایرانی را به تبیین حدیث غمامه از دیدگاه قاضی سعید قمی اختصاص داده است.[۸۱] از نظر کربن، کلید اصلی شرح قاضی سعید نوعی کاوش در فلسفه زمان ملکوتی است.[۸۲] بهگزارش او، قاضی سعید عموم تعبیرات این روایت را تفسیر فلسفی و عرفانی کرده است؛ برای نمونه رنگ زرد تاج امام علی(ع) را نشان از نزدیکی او به عالم برتر دانسته است.[۸۳] کربن اهمیت شرح قاضی سعید را این دانسته که میتواند مقدماتی برای تبیین کل حکایاتی از این دست را ایجاد نماید.[۸۴] کربن نظریهپردازی حکیمان مکتب فلسفی اصفهان، از جمله قاضی سعید، پیرامون حدیث غمامه را تلاشی برای فهم رخدادهایی میداند که نه تاریخی هستند و نه اسطورهای، بلکه نوعی تمثیل عرفانی هستند؛[۸۵] او وجود چنین رویکردی در میان آنان را بابی برای ورود به گفتوگوهای فلسفی و معنوی روزگار نو دانسته است.[۸۶]
شرح فخرالدین ماوراءالنهری ترکستانی
شرح دیگری است بر حدیث غمامه که توسط فخرالدین ماوراءالنهری ترکستانی از عالمان مستبصر در دوره صفویه نوشته شده است.[۸۷] او این شرح را در قم[۸۸] و به پیشنهاد مرتضیقلی خان، والی اردبیل، نوشته و به شاه عباس دوم صفوی اهدا کرده است.[۸۹] گفته شده که او در این شرح حدیث مذکور را بخشبخش به عربی نقل و به فارسی شرح کرده است.[۹۰]
متن و ترجمه
مـتـن | ترجمه |
---|---|
عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِی قَالَ: کنْتُ أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ(ع) وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِیةِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی بَکرٍ وَ عَمَّارُ بْنُ یاسِرٍ وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ الْکنْدِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ فَقَالَ لَهُ ابْنُهُ الْحَسَنُ(ع) یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ سُلَیمَانَ بْنَ دَاوُدَ(ع) سَأَلَ رَبَّهُ مُلْکاً لَا ینْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ فَأَعْطَاهُ ذَلِک فَهَلْ مَلَکتَ مِمَّا مَلَک سُلَیمَانُ بْنُ دَاوُدَ شَیئاً فَقَالَ(ع) وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّ سُلَیمَانَ بْنَ دَاوُدَ سَأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُلْک فَأَعْطَاهُ وَ إِنَّ أَبَاک مَلَک مَا لَمْ یمْلِکهُ بَعْدَ جَدِّک رَسُولِ اللَّهِ(ص) أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا یمْلِکهُ أَحَدٌ بَعْدَهُ فَقَالَ الْحَسَنُ نُرِیدُترینا مِمَّا فَضَّلَک اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مِنَ الْکرَامَةِ فَقَالَ(ع) أَفْعَلُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَقَامَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ(ع) وَ تَوَضَّأَ وَ صَلَّی رَکعَتَینِ وَ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَعَوَاتٍ لَمْ نَفْهَمْهَا ثُمَّ أَوْمَأَ بِیدِهِ إِلَی جِهَةِ الْمَغْرِبِ فَمَا کانَ بِأَسْرَعَ مِنْ أَنْ جَاءَتْ سَحَابَةٌ فَوَقَفَتْ عَلَی الدَّارِ وَ إِلَی جَانِبِهَا سَحَابَةٌ أُخْرَی فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) أَیتُهَا السَّحَابَةُ اهْبِطِی بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَهَبَطَتْ وَ هِی تَقُولُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّک خَلِیفَتُهُ وَ وَصِیهُ مَنْ شَک فِیک فَقَدْ هَلَک وَ مَنْ تَمَسَّک بِک سَلَک سَبِیلَ النَّجَاةِ قَالَ- ثُمَّ انْبَسَطَتِ السَّحَابَةُ إِلَی الْأَرْضِ حَتَّی کأَنَّهَا بِسَاطٌ مَوْضُوعٌ فَقَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ(ع) اجْلِسُوا عَلَی الْغَمَامَةِ فَجَلَسْنَا وَ أَخَذْنَا مَوَاضِعَنَا فَأَشَارَ إِلَی السَّحَابَةِ الْأُخْرَی فَهَبَطَتْ وَ هِی تَقُولُ کمَقَالَةِ الْأُولَی وَ جَلَسَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) عَلَیهَا مُفْرَدَةً ثُمَّ تَکلَّمَ بِکلَامٍ وَ أَشَارَ إِلَیهَا بِالْمَسِیرِ نَحْوَ الْمَغْرِبِ وَ إِذَا بِالرِّیحِ قَدْ دَخَلَتْ تَحْتَ السَّحَابَتَینِ فَرَفَعَتْهُمَا رَفْعاً رَفِیقاً فَتَأَمَّلْتُ نَحْوَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ(ع) وَ إِذَا بِهِ عَلَی کرْسِی وَ النُّورُ یسْطَعُ مِنْ وَجْهِهِ یکادُ یخْطَفُ الْأَبْصَارَ فَقَالَ الْحَسَنُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ سُلَیمَانَ بْنَ دَاوُدَ کانَ مُطَاعاً بِخَاتَمِهِ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا ذَا یطَاعُ فَقَالَ(ع) أَنَا عَینُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ أَنَا لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ فِی خَلْقِهِ أَنَا نُورُ اللَّهِ الَّذِی لَا یطْفَأُ أَنَا بَابُ اللَّهِ الَّذِی یؤْتَی مِنْهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَی عِبَادِهِ ثُمَّ قَالَ أَ تُحِبُّونَ أَنْ أُرِیکمْ خَاتَمَ سُلَیمَانَ بْنِ دَاوُدَ قُلْنَا نَعَمْ فَأَدْخَلَ یدَهُ إِلَی جَیبِهِ فَأَخْرَجَ خَاتَماً مِنْ ذَهَبٍ فَصُّهُ مِنْ یاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ عَلَیهِ مَکتُوبٌ مُحَمَّدٌ وَ عَلِی قَالَ سَلْمَانُ فَتَعَجَّبْنَا مِنْ ذَلِک فَقَالَ مِنْای شَیءٍ تَعْجَبُونَ وَ مَا الْعَجَبُ مِنْ مِثْلِی أَنَا أُرِیکمُ الْیوْمَ مَا لَمْ تَرَوْهُ أَبَداً فَقَالَ الْحَسَنُ أُرِیدُترینی یأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ وَ السَّدَّ الَّذِی بَینَنَا وَ بَینَهُمْ فَسَارَتِ الرِّیحُ تَحْتَ السَّحَابَةِ فَسَمِعْنَا لَهَا دَوِیاً کدَوِی الرَّعْدِ وَ عَلَتْ فِی الْهَوَاءِ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یقْدُمُنَا حَتَّی انْتَهَینَا إِلَی جَبَلٍ شَامِخٍ فِی الْعُلُوِّ وَ إِذَا شَجَرَةٌ جَافَّةٌ قَدْ تَسَاقَطَتْ أَوْرَاقُهَا وَ جَفَّتْ أَغْصَانُهَا فَقَالَ الْحَسَنُ مَا بَالُ هَذِهِ الشَّجَرَةِ قَدْ یبِسَتْ فَقَالَ(ع) سَلْهَا فَإِنَّهَا تُجِیبُک فَقَالَ الْحَسَنُ أَیتُهَا الشَّجَرَةُ مَا بَالُک قَدْ حَدَثَ بِک مَا نَرَاهُ مِنَ الْجَفَافِ فَلَمْ تُجِبْهُ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) بِحَقِّی عَلَیک إِلَّا مَا أَجَبْتِیهِ قَالَ الرَّاوِی وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعْتُهَا وَ هِی تَقُولُ لَبَّیک لَبَّیک یا وَصِی رَسُولِ اللَّهِ وَ خَلِیفَتَهُ ثُمَّ قَالَتْ یا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) کانَ یجِیئُنِی فِی کلِّ لَیلَةٍ وَقْتَ السَّحَرِ وَ یصَلِّی عِنْدِی رَکعَتَینِ وَ یکثِرُ مِنَ التَّسْبِیحِ فَإِذَا فَرَغَ مِنْ دُعَائِهِ جَاءَتْهُ غَمَامَةٌ بَیضَاءُ ینْفَخُ مِنْهَا رِیحُ الْمِسْک وَ عَلَیهَا کرْسِی فَیجْلِسُ فَتَسِیرُ بِهِ وَ کنْتُ أَعِیشُ بِبَرَکتِهِ فَانْقَطَعَ عَنِّی مُنْذُ أَرْبَعِینَ یوْماً فَهَذَا سَبَبُ مَا تَرَاهُ مِنِّی فَقَامَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) وَ صَلَّی رَکعَتَینِ وَ مَسَحَ بِکفِّهِ عَلَیهَا فَاخْضَرَّتْ وَ عَادَتْ إِلَی حَالِهَا وَ أَمَرَ الرِّیحَ فَسَارَتْ بِنَا وَ إِذَا نَحْنُ بِمَلَک یدُهُ فِی الْمَغْرِبِ وَ الْأُخْرَی بِالْمَشْرِقِ فَلَمَّا نَظَرَ الْمَلَک إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیک لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ وَ أَشْهَدُ أَنَّک وَصِیهُ وَ خَلِیفَتُهُ حَقّاً وَ صِدْقاً فَقُلْنَا یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هَذَا الَّذِی یدُهُ فِی الْمَغْرِبِ وَ الْأُخْرَی بِالْمَشْرِقِ فَقَالَ(ع) هَذَا الْمَلَک الَّذِی وَکلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِظُلْمَةِ اللَّیلِ وَ النَّهَارِ لَا یزُولُ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ أَمْرَ الدُّنْیا إِلَی وَ إِنَّ أَعْمَالَ الْخَلْقِ تُعْرَضُ فِی کلِّ یوْمٍ عَلَی ثُمَّ تُرْفَعُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ سِرْنَا حَتَّی وَقَفْنَا عَلَی سَدِّ یأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام لِلرِّیحِ اهْبِطِی بِنَا مِمَّا یلِی هَذَا الْجَبَلَ وَ أَشَارَ بِیدِهِ إِلَی جَبَلٍ شَامِخٍ فِی الْعُلُوِّ وَ هُوَ جَبَلُ الْخَضِرِ(ع) فَنَظَرْنَا إِلَی السَّدِّ وَ إِذَا ارْتِفَاعُهُ مَدُّ الْبَصَرِ وَ هُوَ أَسْوَدُ کقِطْعَةِ لَیلٍ دَامِسٍ یخْرُجُ مِنْ أَرْجَائِهِ الدُّخَانُ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یا أَبَامُحَمَّدٍ أَنَا صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ عَلَی هَؤُلَاءِ الْعَبِیدِ قَالَ سَلْمَانُ فَرَأَیتُ أَصْنَافاً ثَلَاثَةً طُولُ أَحَدِهِمْ مِائَةٌ وَ عِشْرُونَ ذِرَاعاً وَ الثَّانِی طُولُ کلِّ وَاحِدٍ سَبْعُونَ ذِرَاعاً وَ الثَّالِثُ یفْرُشُ أَحَدَ أُذُنَیهِ تَحْتَهُ وَ الْأُخْرَی یلْتَحِفُ بِهِ ثُمَّ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) أَمَرَ الرِّیحَ فَسَارَتْ بِنَا إِلَی جَبَلِ قَافٍ فَانْتَهَیتُ إِلَیهِ وَ إِذَا هُوَ مِنْ زُمُرُّدَةٍ خَضْرَاءَ وَ عَلَیهَا مَلَک عَلَی صُورَةِ النَّسْرِ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) قَالَ الْمَلَک السَّلَامُ عَلَیک یا وَصِی رَسُولِ اللَّهِ وَ خَلِیفَتَهُ أَ تَأْذَنُ لِی فِی الْکلَامِ فَرَدَّ علیهالسلام وَ قَالَ لَهُ إِنْ شِئْتَ تَکلَّمْ وَ إِنْ شِئْتَ أَخْبَرْتُک عَمَّا تَسْأَلُنِی عَنْهُ فَقَالَ الْمَلَک بَلْ تَقُولُ أَنْتَ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ تُرِیدُ أَنْ آذَنَ لَک أَنْ تَزُورَ الْخَضِرَ(ع) قَالَ نَعَمْ فَقَالَ(ع) قَدْ أَذِنْتُ لَک فَأَسْرَعَ الْمَلَک بَعْدَ أَنْ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ثُمَّ تَمَشَّینَا عَلَی الْجَبَلِ هُنَیئَةً فَإِذَا بِالْمَلَک قَدْ عَادَ إِلَی مَکانِهِ بَعْدَ زِیارَةِ الْخَضِرِ(ع) فَقَالَ سَلْمَانُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ رَأَیتُ الْمَلَک مَا زَارَ الْخَضِرَ إِلَّا حِینَ أَخَذَ إِذْنَک فَقَالَ(ع) وَ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاءَ بِغَیرِ عَمَدٍ لَوْ أَنَّ أَحَدَهُمْ رَامَ أَنْ یزُولَ مِنْ مَکانِهِ بِقَدْرِ نَفَسٍ وَاحِدٍ لَمَا زَالَ حَتَّی آذَنَ لَهُ وَ کذَلِک یصِیرُ حَالُ وَلَدِی الْحَسَنِ وَ بَعْدَه الْحُسَینُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَینِ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ فَقُلْنَا مَا اسْمُ الْمَلَک الْمُوَکلِ بِقَافٍ فَقَالَ(ع) تَرْجَائِیلُ فَقُلْنَا یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ کیفَ تَأْتِی کلَّ لَیلَةٍ إِلَی هَذَا الْمَوْضِعِ وَ تَعُودُ فَقَالَ کمَا أَتَیتُ بِکمْ وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِنِّی لَأَمْلِک مِنْ مَلَکوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَا لَوْ عَلِمْتُمْ بِبَعْضِهِ لَمَا احْتَمَلَهُ جَنَانُکمْ إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ عَلَی اثْنَینِ وَ سَبْعِینَ حَرْفاً وَ کانَ عِنْدَ آصَفَ بْنِ بَرْخِیا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَکلَّمَ بِهِ فَخَسَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَرْضَ مَا بَینَهُ وَ بَینَ عَرْشِ بِلْقِیسَ حَتَّی تَنَاوَلَ السَّرِیرَ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ کمَا کانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفِ النَّظَرِ وَ عِنْدَنَا نَحْنُ وَ اللَّهِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیبِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ أَنْکرَنَا مَنْ أَنْکرَنَا ثُمَّ قَامَ(ع) وَ قُمْنَا فَإِذَا نَحْنُ بِشَابٍّ فِی الْجَبَلِ یصَلِّی بَینَ قَبْرَینِ فَقُلْنَا یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هَذَا الشَّابُّ فَقَالَ(ع) صَالِحٌ النَّبِی فَقَالَ(ع) وَ هَذَانِ الْقَبْرَانِ لِأُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ إِنَّهُ یعْبُدُ اللَّهَ بَینَهُمَا فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیهِ صَالِحٌ لَمْ یتَمَالَک نَفْسَهُ حَتَّی بَکی وَ أَوْمَأَ بِیدِهِ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) ثُمَّ أَعَادَهَا إِلَی صَدْرِهِ وَ هُوَ یبْکی فَوَقَفَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) عِنْدَهُ حَتَّی فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ فَقُلْنَا لَهُ مَا بُکاؤُک قَالَ صَالِحٌ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) کانَ یمُرُّ بیعِنْدَ کلِّ غَدَاةٍ فَیجْلِسُ فَتَزْدَادُ عِبَادَتِی بِنَظَرِی إِلَیهِ فَقُطِعَ ذَلِک مُذْ عَشَرَةِ أَیامٍ فَأَقْلَقَنِی ذَلِک فَتَعَجَّبْنَا مِنْ ذَلِک فَقَالَ(ع) تُرِیدُونَ أَنْ أُرِیکمْ سُلَیمَانَ بْنَ دَاوُدَ قُلْنَا نَعَمْ فَقَامَ وَ نَحْنُ مَعَهُ حَتَّی دَخَلَ بُسْتَاناً مَا رَأَینَا أَحْسَنَ مِنْهُ وَ فِیهِ مِنْ جَمِیعِ الْفَوَاکهِ وَ الْأَعْنَابِ وَ أَنْهَارُهُ تَجْرِی وَ الْأَطْیارُ یتَجَاوَبْنَ عَلَی الْأَشْجَارِ فَحِینَ رَأَتْهُ الْأَطْیارُ أَتَتْ تُرَفْرِفُ حَوْلَهُ حَتَّی تَوَسَّطْنَا الْبُسْتَانَ وَ إِذَا سَرِیرٌ عَلَیهِ شَابٌّ مُلْقًی عَلَی ظَهْرِهِ وَاضِعٌ یدَهُ عَلَی صَدْرِهِ فَأَخْرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) الْخَاتَمَ مِنْ جَیبِهِ وَ جَعَلَهُ فِی إِصْبَعِ سُلَیمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَنَهَضَ قَائِماً وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَیک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَصِی رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَنْتَ وَ اللَّهِ الصِّدِّیقُ الْأَکبَرُ وَ الْفَارُوقُ الْأَعْظَمُ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَمَسَّک بِک وَ قَدْ خَابَ وَ خَسِرَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْک وَ إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِکمْ أَهْلَ الْبَیتِ فَأُعْطِیتُ ذَلِک الْمُلْک قَالَ سَلْمَانُ فَلَمَّا سَمِعْنَا کلَامَ سُلَیمَانَ بْنِ دَاوُدَ لَمْ أَتَمَالَک نَفْسِی حَتَّی وَقَعْتُ عَلَی أَقْدَامِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) أُقَبِّلُهَا وَ حَمِدْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی جَزِیلِ عَطَائِهِ بِهِدَایتِهِ إِلَی وَلَایةِ أَهْلِ الْبَیتِ الَّذِینَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً وَ فَعَلَ أَصْحَابِی کمَا فَعَلْتُ ثُمَّ سَأَلْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا وَرَاءَ قَافٍ قَالَ(ع) وَرَاءَهُ مَا لَا یصِلُ إِلَیکمْ عِلْمُهُ فَقُلْنَا تَعْلَمُ ذَلِک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ(ع) عِلْمِی بِمَا وَرَاءَهُ کعِلْمِی بِحَالِ هَذِهِ الدُّنْیا وَ مَا فِیهَا وَ إِنِّی الْحَفِیظُ الشَّهِیدُ عَلَیهَا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ کذَلِک الْأَوْصِیاءُ مِنْ وُلْدِی بَعْدِی ثُمَّ قَالَ(ع) إِنِّی لَأَعْرَفُ بِطُرُقِ السَّمَاوَاتِ مِنْ طُرُقِ الْأَرْضِ نَحْنُ الِاسْمُ الْمَخْزُونُ الْمَکنُونُ نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی الَّتِی إِذَا سُئِلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا أَجَابَ نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْمَکتُوبَةُ عَلَی الْعَرْشِ وَ لِأَجْلِنَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ الْعَرْشَ وَ الْکرْسِی وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ مِنَّا تَعَلَّمَتِ الْمَلَائِکةُ التَّسْبِیحَ وَ التَّقْدِیسَ وَ التَّوْحِیدَ وَ التَّهْلِیلَ وَ التَّکبِیرَ وَ نَحْنُ الْکلِمَاتُ الَّتِی تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتابَ عَلَیهِ ثُمَّ قَالَ أَ تُرِیدُونَ أَنْ أُرِیکمْ عَجَباً قُلْنَا نَعَمْ قَالَ غُضُّوا أَعْینَکمْ فَفَعَلْنَا ثُمَّ قَالَ افْتَحُوهَا فَفَتَحْنَاهَا فَإِذَا نَحْنُ بِمَدِینَةٍ مَا رَأَینَا أَکبَرَ مِنْهَا الْأَسْوَاقُ فِیهَا قَائِمَةٌ وَ فِیهَا أُنَاسٌ مَا رَأَینَا أَعْظَمَ مِنْ خَلْقِهِمْ عَلَی طُولِ النَّخْلِ قُلْنَا یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ بَقِیةُ قَوْمِ عَادٍ کفَّارٌ لَا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْبَبْتُ أَنْ أُرِیکمْ إِیاهُمْ وَ هَذِهِ الْمَدِینَةَ وَ أَهْلَهَا أُرِیدُ أَنْ أُهْلِکهُمْ وَ هُمْ لَا یشْعُرُونَ قُلْنَا یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ تُهْلِکهُمْ بِغَیرِ حُجَّةٍ قَالَ لَا بَلْ بِحُجَّةٍ عَلَیهِمْ فَدَنَا مِنْهُمْ وَ تَرَاءَی لَهُمْ فَهَمُّوا أَنْ یقْتُلُوهُ وَ نَحْنُ نَرَاهُمْ وَ هُمْ یرَوْنَ ثُمَّ تَبَاعَدَ عَنْهُمْ وَ دَنَا مِنَّا وَ مَسَحَ بِیدِهِ عَلَی صُدُورِنَا وَ أَبْدَانِنَا وَ تَکلَّمَ بِکلِمَاتٍ لَمْ نَفْهَمْهَا وَ عَادَ إِلَیهِمْ ثَانِیةً حَتَّی صَارَ بِإِزَائِهِمْ وَ صَعِقَ فِیهِمْ صَعْقَهً قَالَ سَلْمَانُ- لَقَدْ ظَنَنَّا أَنَّ الْأَرْضَ قَدِ انْقَلَبَتْ وَ السَّمَاءَ قَدْ سَقَطَتْ وَ أَنَّ الصَّوَاعِقَ مِنْ فِیهِ قَدْ خَرَجَتْ فَلَمْ یبْقَ مِنْهُمْ فِی تِلْک السَّاعَةِ أَحَدٌ قُلْنَا یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا صَنَعَ اللَّهُ بِهِمْ قَالَ هَلَکوا وَ صَارُوا کلُّهُمْ إِلَی النَّارِ قُلْنَا هَذَا مُعْجِزٌ مَا رَأَینَا وَ لَا سَمِعْنَا بِمِثْلِهِ فَقَالَ(ع) أَ تُرِیدُونَ أَنْ أُرِیکمْ أَعْجَبَ مِنْ ذَلِک فَقُلْنَا لَا نُطِیقُ بِأَسْرِنَا عَلَی احْتِمَالِ شَیءٍ آخَرَ فَعَلَی مَنْ لَا یتَوَالاک وَ [لَا] یؤْمِنُ بِفَضْلِک وَ عَظِیمِ قَدْرِک عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِینَ وَ الْمَلَائِکةِ وَ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ إِلَی یوْمِ الدِّینِ ثُمَّ سَأَلْنَا الرُّجُوعَ إِلَی أَوْطَانِنَا فَقَالَ أَفْعَلُ ذَلِک إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَأَشَارَ إِلَی السَّحَابَتَینِ فَدَنَتَا مِنَّا فَقَالَ(ع) خُذُوا مَوَاضِعَکمْ فَجَلَسْنَا عَلَی سَحَابَةٍ وَ جَلَسَ(ع) عَلَی الْأُخْرَی وَ أَمَرَ الرِّیحَ فَحَمَلَتْنَا حَتَّی صِرْنَا فِی الْجَوِّ وَ رَأَینَا الْأَرْضَ کالدِّرْهَمِ ثُمَّ حَطَّتْنَا فِیدار أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) فِی أَقَلَّ مِنْ طَرْفِ النَّظَرِ وَ کانَ وُصُولُنَا إِلَی الْمَدِینَةِ وَقْتَ الظُّهْرِ وَ الْمُؤَذِّنُ یؤَذِّنُ وَ کانَ خُرُوجُنَا مِنْهَا وَقْتَ عَلَتِ الشَّمْسُ فَقُلْنَا بِاللَّهِ الْعَجَبُ کنَّا فِی جَبَلِ قَافٍ مَسِیرَةَ خَمْسِ سِنِینَ وَ عُدْنَا فِی خَمْسِ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) لَوْ أَنَّنِی أَرَدْتُ أَنْ أَجُوبَ الدُّنْیا بِأَسْرِهَا وَ السَّمَاوَاتِ السَّبْعَ وَ أَرْجِعَ فِی أَقَلَّ مِنَ الطَّرْفِ لَفَعَلْتُ بِمَا عِنْدِی مِنِ اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ فَقُلْنَا یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْتَ وَ اللَّهِ الْآیةُ الْعُظْمَی وَ الْمُعْجِزُ الْبَاهِرُ بَعْدَ أَخِیک وَ ابْنِ عَمِّک رَسُولِ اللَّهِ(ص)..[۹۱] | سلمان میگوید: روزی من و دو فرزند علی حسن(ع) و حسین(ع) و محمد بن حنفیه و عمار بن یاسر و مقداد بن اسود کندی -که خدواند از آنان راضی باشد- نزد امیرمؤمنان(ع) نشسته بودیم که حسن(ع) به آن حضرت گفت:ای امیرمؤمنان، سلیمان بن داود(ع) به سلطنت بزرگی دست یافت که هیچ یک از مردم بدان دست نیافت و خداوند سلطنتی به او عطا فرمود که به احدی از عالمیان عطا نفرمود؛ پدر جان! آیا شما به چیزی از ملک سلیمان دست یافته اید؟ امیرمؤمنان(ع) فرمود: سوگند به آن خدایی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید، همانا پدر تو به سلطنتی دست یافته که جز جدت رسول خدا(ص)، هیچ کس قبل و بعد از آن بدان دست نیافته و نخواهد یافت. حسن(ع) گفت: ما دوست داریم پارهای از آنچه از این کرامت که خداوند به شما بخشیده را ببینیم. حضرت فرمود: چنین خواهم کرد اگر خداوند بخواهد.
حضرت برخاست و دو رکعت نماز گزارد، سپس به حیاط خانه رفت و ما همین طور به او مینگریستیم. پس دست خود را دراز نمود و دیری نگذشت که ابری آمد و بر فراز خانه قرار گرفت. سپس به آن ابر اشاره نموده فرمود:ای ابر، بهسوی ما فرودای. پس فرود آمد در حالی که میگفت: «گواهی میدهم که معبودی جز الله نیست و گواهی میدهم که محمد بنده و فرستاده اوست و تو وصی و خلیفه او میباشی. محمد رسول خدا و تو ولی خدا هستی، هر که در تو شک کند هلاک گردد و هر که به تو چنگ زند راه نجات را پوید. سپس آن دو ابر بهطرف پایین سرازیر شدند تا روی زمین فرود آمدند و مانند دو فرش روی زمین قرار گرفتند و بوی خوش آنها چون بوی مشک بود. امیرمؤمنان(ع) به ما فرمود: برخیزید و بر این ابر سوار شوید. همه بر روی یکی از آنها نشسته و در جای خود قرار گرفتیم. سپس امیرمؤمنان(ع) برخاست و بر روی دو پای خود ایستاد و سخنی گفت و با دست برای حرکت بهسمت مغرب اشاره کرد و ما سخن او را ندانسته و نفهمیدیم. هنوز سخن حضرتش تمام نشده بود که بادی در زیر ابر وزید و آن را به آرامی و نرمی در هوا بلند کرد و ما امیرمؤمنان را دیدیم که بر روی ابر دیگر بر کرسیای از نور نشسته. دو لباس زرد رنگ به تن، تاجی از یاقوت بر سر، نعلینی که بندش از یاقوت درخشان بود در پا و انگشتری از دُرّ سفید بهدست داشت و چهره مبارکش چنان نورانی بود که چشمها را تار میکرد. حضرت حسن(ع) گفت: پدر جان! سلیمان بن داود(ع) با انگشترش فرمانبرده میشد و شماای امیرمؤمنان با چه چیز فرمانبرده میشوید؟ فرمود: فرزندم! من چشم خدا در زمینم، من زبان گویای خداوند در میان بندگانش هستم، من نوری الهی هستم که خاموش نمیگردد، من باب خداوندم که از آن بار مییابند و من حجت خداوند بر بندگانش هستم. فرزندم، میخواهی انگشتری سلیمان بن داود(ع) را به تو نشان دهم؟ گفت: آری؛ حضرت دست در زیر لباس کرد و انگشتری از طلا که نگینش از یاقوت سرخ بود و چهار سطر بر روی آن نوشته بود بیرون آورد و گفت: بهخدا سوگند این انگشتری سلیمان بن داود(ع) است که نام ما بر روی آن نوشته شده است. ما همین طور در شگفت ماندیم که امام(ع) فرمود: از چه چیز در شگفتید و این شگفت شما چیست؟ من امروز چیزی به شما نشان میدهم که احدی پیش از من و پس از من نشان نداده و نمیدهد. حضرت حسن(ع) عرضه داشت:ای امیرمؤمنان، ما دوست داریم یأجوج و مأجوج و آن سد را به ما نشان دهید. حضرت به باد فرمود: ما را ببر. چون باد سخن حضرت را شنید به زیر ابر رفت و ما را به هوا برداشت تا سر کوهی رسانید که درختی خشکیده و برگ ریخته بر آن قرار داشت. گفتیم: چرا این درخت خشکیده و مرده است؟ فرمود: از خودش بپرسید که به شما خبر میدهد. حضرت حسن(ع) به آن فرمود:ای درخت! چه شده که تو را اینگونه میبینیم؟ درخت پاسخ نداد؛ امیرمؤمنان(ع) فرمود: درخت، به حق من بر تو سوگند که به اذن خدا پاسخ ایشان را بدهی. پس به خدای بزرگ سوگند که شنیدیم آن درخت میگفت: لبیک لبیکای وصی رسول خدا و خلیفه بحق پس از وی. امام(ع) فرمود: داستان خود را به اینان بازگو. درخت به امام حسن(ع) گفت:ای ابامحمد، پدرت امیرمؤمنان(ع) هر شب به نزد من میآمد و در کنار من نماز میگزارد و تسبیح خدا میگفت و در زیر من مینشست. چون از نماز و تسبیح خود فارغ میشد ابر سپیدی که بوی مشک از آن ساطع بود میآمد و بر روی آن کرسیای بود که حضرت بر آن مینشست سپس ابر او را میبرد و من هر شب به بوی خوش او میزیستم. چهل شب است که مرا ترک کرده و تا حال از او خبری ندارم و این وضع آشفتهای که در من میبینی بهجهت فقدان او و غم و اندوهی است که از آن ناحیه به من دست داده است؛ سرورم! از او بخواه که با نشستن در نزد وی از من دلجویی کند که به خدا سوگند من در این وقت با نگاه به او و با بوی او زندگی میکنم. سلمان گفت: ما در شگفت ماندیم، پس آن حضرت از کرسی خود فرود آمد و نزدیک آن درخت گردید و دست خود بر آن کشید. سوگند به خدایی که جانم بهدست اوست من نالهای از درخت شنیدم و میدیدم که درخت سبز میشد تا آن که برگها بر آن پوشانده شد و به قدرت خدای بزرگ و برکات حضرتش درخت میوه داد. ما از آن خوردیم و از شکر شیرینتر بود. گفتیم:ای امیرمؤمنان، جای شگفتی است! فرمود: مشاهدات بعدی شما شگفتتر خواهد بود. سپس امام بهجای خود بازگشت و به باد فرمود: حرکت کن. باد به زیر ابر رفت و ما را آن قدر بالا برد تا دنیا را مانند گِردی سَر دیدیم و فرشتهای را در هوا دیدیم که سرش زیر خورشید، پاهایش در قعر دریا، یک دستش در مغرب و دیگری در مشرق بود. چون چشمش به ما افتاد گفت: «گواهی میدهم که جز الله نیست، یگانه است و شریکی ندارد و گواهی میدهم که محمد بنده و فرستاده اوست و تو بدون شک جانشین به حق اویی. پس هرکه درباره تو شک کند کافر است». گفتیم: ای! امیرمؤمنان، این فرشته کیست و چرا یک دستش در مغرب و دست دیگرش در مشرق است؟ فرمود: من به اذن خدا او را در این جا واداشته و او را مأمور تاریکیهای شب و نور روز گردانیدهام و او پیوسته همینگونه خواهد بود تا روز قیامت و من کار دنیا را تدبیر نموده و به اذن و فرمان خدای متعال هرچه خواهم میکنم و اعمال آفریدگان بهسوی من میآید و من آنها را بهسوی خدای بزرگ بالا میبرم. |
پانویس
- ↑ صدرایی خویی، فهرستگان نسخههای خطی، ۱۳۸۴ش، ج۴، ص۳۰۹.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۸۰.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۳، ص۱۹۰.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ۱۴۰۳، ج۱۳، ص۲۰۴؛ روضاتی، «پیرامون احوال و آثار محمدسعید قاضی و محمدسعید حکیم دو دانشمند قم»، ص۵۰.
- ↑ روضاتی، «پیرامون احوال و آثار محمدسعید قاضی و محمدسعید حکیم دو دانشمند قم»، ص۵۰.
- ↑ صدرایی خویی، فهرستگان نسخههای خطی، ۱۳۸۴ش، ج۴، ص۱۹.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۳، ص۱۹۰؛ روضاتی، «پیرامون احوال و آثار محمدسعید قاضی و محمدسعید حکیم دو دانشمند قم»، ص۵۰.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۳۵۰.
- ↑ روضاتی، «پیرامون احوال و آثار محمدسعید قاضی و محمدسعید حکیم دو دانشمند قم»، ص۵۰.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۷، ص۴۰؛ روضاتی، «پیرامون احوال و آثار محمدسعید قاضی و محمدسعید حکیم دو دانشمند قم»، ص۵۰.
- ↑ روضاتی، «پیرامون احوال و آثار محمدسعید قاضی و محمدسعید حکیم دو دانشمند قم»، ص۵۴.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۴۰۱.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۳۵۰.
- ↑ همدانی، بحر المعارف، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۵۳۱.
- ↑ ملاآقا دربندی، خزائن الاحکام، قم، ج۱، ص۱۹؛ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۸۲.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱۴۱۸ق، حواشی محقق، ج۱، ص۳۵۰.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۱۵۴.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ۱۴۰۳، ج۱۳، ص۲۰۴.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۷۶-۳۷۷.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۷۶-۳۷۷.
- ↑ قاضی سعید قمی، شرح حدیث بساط یا حدیث غمامه، ۱۳۸۱ش، ص۶۰.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۷۶-۳۷۷.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۴۴۵؛ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۷۹.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۴۳۱.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۷۹.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۷۶؛ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۷۹.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۷۹.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۴۱۴.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۴۲۷.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۴۴۳.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۴۱۷-۴۱۸؛ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۴۶۱.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید: آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۳، ص۱۹۰.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۸۰.
- ↑ جلالی و صادقی، «ارزیابی حدیث بساط فرش پرنده»، ص۱۵۴.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۸۰.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید: روضاتی، «پیرامون احوال و آثار محمدسعید قاضی و محمدسعید حکیم دو دانشمند قم»، ص۵۰-۵۱.
- ↑ موسوی، المجموع الرائق، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۲۷.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۱۸۴.
- ↑ حلی، المحتضر، ۱۴۲۴ق، ص۱۲۹-۱۳۷.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۷، ص۳۳-۴۰.
- ↑ روضاتی، «پیرامون احوال و آثار محمدسعید قاضی و محمدسعید حکیم دو دانشمند قم»، ص۵۴.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، حاشیه محققان، ج۲۷، ص۳۳.
- ↑ موسوی، المجموع الرائق، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۲۷.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱۴۱۸ق، حواشی محقق، ج۱، ص۳۵۰.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، حاشیه محققان، ج۲۷، ص۳۳.
- ↑ فیض کاشانی علم الیقین، ۱۴۱۸ق، حواشی محقق، ج۱، ص۳۵۰.
- ↑ قاضی سعید قمی، شرح حدیث بساط یا حدیث غمامه، ۱۳۸۱ش، ص۸۹.
- ↑ قاضی سعید قمی، شرح حدیث بساط یا حدیث غمامه، ۱۳۸۱ش، ص۸۹.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید: ملاآقا دربندی، خزائن الاحکام، قم، ج۱، ص۱۹.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۴۴۶.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۴۴۶.
- ↑ روضاتی، «پیرامون احوال و آثار محمدسعید قاضی و محمدسعید حکیم دو دانشمند قم»، ص۵۲.
- ↑ روضاتی، «پیرامون احوال و آثار محمدسعید قاضی و محمدسعید حکیم دو دانشمند قم»، ص۵۲.
- ↑ حر عاملی، امل الآمل، بغداد، ج۲، ص۳۴۱.
- ↑ افندی، ریاض العلماء، ۱۴۰۱ق، ج۵، ص۳۰۵.
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۳۰۵.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۷، ص۴۰.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۷۷-۴۶۵.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۸۱.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۸۰.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۹۰.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۸۱.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۸۱.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۸۲.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۸۲.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۸۲.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۸۲.
- ↑ آقابزرگ تهران، الذریعه، ۱۴۰۳، ج۱۳، ص۲۰۴؛ صدرایی خویی، فهرستگان نسخههای خطی، ۱۳۸۴ش، ج۳، ص۶۴؛ صدرایی خویی، فهرستگان نسخههای خطی، ۱۳۸۴ش، ج۴، ص۳۱۱.
- ↑ صدرایی خویی، فهرستگان نسخههای خطی، ۱۳۸۴ش، ج۳، ص۱۷۱؛ صدرایی خویی، فهرستگان نسخههای خطی، ۱۳۸۴ش، ج۵، ص۳۹۶.
- ↑ صدرایی خویی، فهرستگان نسخههای خطی، ۱۳۸۴ش، ج۳، ص۶۴.
- ↑ صدرایی خویی و محمودی، «حدیث شیعه در عرصه نسخههای خطی»، ص۲۲-۲۳.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ۱۴۰۳، ج۱۶، ص۳۴۰؛ صدرایی خویی، فهرستگان نسخههای خطی، ۱۳۸۴ش،ج۳، ص۱۷۱.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ۱۴۰۳، ج۵، ص۴۳۳.
- ↑ روضاتی، «پیرامون احوال و آثار محمدسعید قاضی و محمدسعید حکیم دو دانشمند قم»، ص۵۰.
- ↑ کربن اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۴۹.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۳، ص۱۹۰.
- ↑ قاضی سعید قمی، شرح حدیث بساط یا حدیث غمامه، ۱۳۸۱ش، ص۶۱
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۹۰.
- ↑ روضاتی، «پیرامون احوال و آثار محمدسعید قاضی و محمدسعید حکیم دو دانشمند قم»، ص۵۲.
- ↑ روضاتی، «پیرامون احوال و آثار محمدسعید قاضی و محمدسعید حکیم دو دانشمند قم»، ص۵۴.
- ↑ کربن اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، مقدمه مترجم، ج۴، بخش اول، ص۹۸.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۸۲.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۴۰۰.
- ↑ کربن اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۳۵۲.
- ↑ کربن اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۱۵۴.
- ↑ کربن اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۱۵۴-۱۵۵.
- ↑ افندی، ریاض العلماء، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۳۳۱-۳۳۲.
- ↑ افندی، ریاض العلماء، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۳۳۱-۳۳۲.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ۱۴۰۳، ج۵، ص۴۳۳.
- ↑ رئیسزاده، «ترکستانی، فخرالدین»، ص۱۴۸.
- ↑ حلی، المحتضر، ۱۴۲۴ق، ص۱۲۹-۱۳۷.
یادداشت
- ↑ کوهی در جغرافیای شهودی و باطنی در حکمت باطنی اسلامی که هم کوهی آفاقی است و هم انفسی. از آنجا که این کوه بهشکل یک گنبد محیط بر عالم ناسوت است، نشانگر مرز میان این عالم و عالم ملکوت دانسته شده است (کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۴۱۰).
- ↑ پدیدارشناسی (Phenomenology) یکی از جنبشهای اصلی فلسفه غربی در سده بیستم میلادی دانسته شده که معتقد به مطالعه پدیدهها و توصیف آنها با درنظرگرفتن نحوه بروز آنها برای انسان، قبل از اینکه بخواهد آنها را تأویل یا بهلحاظ ارزشی قضاوت کند، است (رضانژاد، «پدیدارشناسی چیست و چگونه میتوان آن را در زندگی روزمره کاربردپذیر کرد؟»).
منابع
- آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، تحقیق سید احمد حسینی اشکوری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۳ق.
- افندی، عبدالله بن عیسیبیگ، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، قم، کتابخانه عمومی حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۱ق.
- حر عاملی، محمد بن حسن، امل الآمل فی علماء جبل عامل، تحقیق سید احمد حسینی اشکوری، بغداد، مکتبة الأندلس، بیتا.
- جلالی، مهدی و علی صادقی، «ارزیابی حدیث بساط فرش پرنده»، در مجله حدیثپژوهی، شماره ۵، بهار و تابستان ۱۳۹۰ش.
- حلی، حسن بن سلیمان، المحتضر، تحقیق سید علی اشرف، قم، المکتبة الحیدریة، ۱۴۲۴ق.
- رئیسزاده، محمد، «ترکستانی، فخرالدین»، در دانشنامه جهان اسلام، ج۷، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، ۱۳۹۳ش.
- رضانژاد، الهام، «پدیدارشناسی چیست و چگونه میتوان آن را در زندگی روزمره کاربردپذیر کرد؟»، وبگاه مرکز آموزشهای آزادتخصصی علوم انسانی، تاریخ درج مطلب: ۲۶ آبان ۱۴۰۰ش، تاریخ بازدید: ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ش.
- روضاتی، سید محمدعلی، «پیرامون احوال و آثار محمدسعید قاضی و محمدسعید حکیم دو دانشمند قم»، در دومین دوگفتار، اصفهان، مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان و مؤسسه فرهنگی مطالعاتی الزهراء، ۱۳۸۶ش.
- صدرایی خویی، علی، فهرستگان نسخههای خطی (ج۴: متون حدیث شیعه)، قم، مؤسسه علمیفرهنگی دارالحدیث، ۱۳۸۴ش.
- صدرایی خویی، علی و عباس محمودی، «حدیث شیعه در عرصه نسخههای خطی»، در مجله علوم و معارف قرآن و حدیث، شماره ۷، تابستان ۱۳۹۵ش.
- فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی، علم الیقین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، انتشارات بیدار، ۱۴۱۸ق.
- قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید، شرح حدیث بساط یا حدیث غمامه (سحابه)، تهران، انتشارات کتابخانه ملک، ۱۳۸۱ش.
- کربن، هانری، چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی (ج۴، بخش اول: مکتب اصفهان، مکتب شیخیه)، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، نشر سوفیا، ۱۳۹۸ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق.
- ملاآقا دربندی، آقا ابنعابد، خزائن الاحکام، قم، بینا، بیتا.
- موسوی، سید هبةالله بن حسن، المجموع الرائق من ازهار الحدائق، تحقیق حسین درگاهی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، ۱۴۱۷ق،
- نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، مؤسسة آل البیت(ع) لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
- همدانی، عبدالصمد بن محمد، بحر المعارف، تحقیق و ترجمه حسین استادولی، تهران، انتشارات حکمت، ۱۴۲۹ق.