امام علی(ع) از نگاه غیرمسلمانان به دیدگاه صاحبنظران غیرمسلمان درباره شخصیت، جایگاه و فضلیتهای اخلاقی و انسانی امام علی(ع) اشاره دارد. جرج جرداق و جبران خلیل جبران ازجمله این اندیشمندان هستند.
جرج جرداق
اگر بزرگانمان را به دور از فضای تقلیدی که در آن، شخصیتها و تاریخمان را تحلیل میکنیم، بشناسیم، خواهیم دید که علی بن ابی طالب از نوادر آنان است؛ آنان که محور عظمت و بزرگیشان ایمان کامل به کرامت انسان و حق مقدس او برای زندگی آزاد و ارجمند است و میدانند انسان همواره در تحول است و جمود و واپسگرایی و درنگ در موقعیتی از موقعیتهای گذشته یا حال، چیزی جز بانگ مرگ و دلیل نابودی نیست. بین بزرگان تاریخ، کسانی که بذر این قاعده اساسی تحول را در خرد تو بپاشند و در جانت بیفکنند، بسیار اندکاند و گویی علی این قاعده را از زبان طبیعت و دل زندگی بیرون کشیده است که: «فرزندانتان را بر اخلاق خویش نپرورانید؛ زیرا آنان برای روزگاری غیر از روزگار شما آفریده شدهاند.»[۱]
- در بین بزرگان تاریخ، اندکاند کسانی که نهال این قاعده بزرگ را که بر همه روشهای انسانی برتری دارد و با هر نشاطی و هر کاری همراه است، در خرد و جان تو بکارند که: «هر کس دو روزش همگون باشد، زیان دیده است.» علی بن ابی طالب با این سخن جز این نمیگوید که: زیان دامنگیر جمعی نمیشود، مگر آنگاه که حال و گذشتهشان همگون باشد و بهرهمندی در آن است که امروزشان بهتر از دیروزشان باشد، و چنین چیزی فراچنگ نمیآید مگر با همگامی با روند ناآرام و بیسکون زندگی! واقعاً بین بزرگان تاریخ، اندکاند کسانی که در خرد و جان تو بذر قوانین عدالت هستی را که از خود میجوشد و بر خود میایستد، اینگونه بپاشند و آن را به نبوغ خویش کشف کنند که: «هرکس زشتخوست، خویش را آزار میدهد.» بین بزرگان تاریخ واقعاً کماند کسانی که بفهمند، زندگی کنند و بگویند: «هر انسانی در آفرینش مانند توست» و «همه مردم برابرند.»[۲]
- در بین بزرگان تاریخ، اندکاند کسانی که بدانند: «احتکار جرم است» و «هیچ نیازمندی گرسنه نمیشود، مگر بهخاطر بهرهمندی برخوردار» و «گناهی که هرگز بخشوده نمیشود، ستم بندگان بر یکدیگر است» و آنگاه بر پایه این فهم ارجمند، قانون وضع کنند و برنامهریزی کنند.[۳]
- بین بزرگان تاریخ بسیار اندکاند کسانی که با همه این مبانی اساسی زندگی کنند، بیان کنند، بر اساس آنها روشهای فکری و اجتماعی درهمتنیدهای بهپا دارند، به یاری آنها از فضای افکار جدا از یکدیگر بیرون آیند و بنیاد منظم یگانهای با این پایهها و ستونهای محکم، پی افکنند.[۴]
کارلایل
- امّا علی راهی فراروی ما، جز دوستی و عشق به او وجود ندارد. او جوانمردی ارجمند و والا بود که وجدانش، نیکی و رحمت فرو میباراند و قلبش از حماسه و بزرگی، شعله میکشید؛ دلیرتر از شیر بود، اما دلیریاش آمیخته با لطف، مهربانی و حرمت و مهر بود. دلیریای که چابکسواران صلیبی قرون وسطی، شایسته آن بودند.
- علی در کوفه ترور شد. او بهخاطر شدت عدالتش، چنین مرگی را برای خویش رقم زد؛ بهگونهای که او همه انسانها را همچون خودش، دادگر میشمرد. او پیش از مرگش درباره قاتل خود چنین سفارش کرد: «اگر زنده بودم که میدانم چه کنم و اگر مردم، کار به دست شما میافتد؛ پس اگر ترجیح دادید که او را قصاص کنید، فقط یک ضربه به او بزنید، ولی اگر درگذرید، به تقوا نزدیکتر است.»[۵]
کارا دوو
- علی، آن قهرمان دردکشیده و رنجدیده، و سوارکار صوفی، و امام شهید، برخوردار از روحی ژرف و ثابتقدم که در اعماق وی رمز عذاب الهی نهفته است.[۶]
جبران خلیل جبران
- در نگاه و باور من، علی بن ابی طالب، نخستین عربی است که با روح بزرگ همراه، همسایه و همسخن شد. او نخستین عربی بود که سرود روح بزرگ را در گوش قومی خواند که از قبل، آن را نشنیده بودند و در نتیجه، در بین روشهای بلاغی او و تاریکیهای گذشته، حیران شدند. آنکه از بلاغت خوشش آمد، اعجابش با فطرت در پیوند بود و آنان که با او دشمنی ورزیدند، مردم جاهلیت بودند.
- علی بن ابی طالب، شهید عظمت خودش بود؛ علی مرد، در حالی که ذکر نماز بر دو لبش بود؛ او رفت و در دلش، عشق و شوق پروردگار بود. مردم عرب، حقیقت و اندازۀ مقام او را نشناختند؛ تا آنکه از بین همسایۀ ایرانی آنان، گروهی به پا ایستادند و فرق بین گوهر و سنگریزه را درک کردند. او درگذشت، در حالی که رسالت خودش را بهطور کامل، به همۀ مردم جهان نرسانده بود؛ اما من او را پیش از آنکه دیدگانش را از این دنیا فرو ببندد، خندان ترسیم میکنم.
- او مرد، در حالی که همچون همۀ پیامبران روشنبین[۷] در شهری که شهرشان نیست، بین مردمی که مردمشان نیست و در زمانی که زمانشان نیست، پا به عرصه وجود گذاشته بودند؛ اما خدا خود همهچیز را بهتر میداند.[۸]
میخاییل نعیمه
- امام علی -کرم الله وجهه- پس از پیامبر، آقای مطلق عرب است. من هیچکس از شخصیتهای عربی را ندیدم که زبان عربی، چنانکه تسلیم علی است، تسلیم او شود؛ چه در پندهای دینی، سخنرانیهای حماسی، نامههای توجیهی یا آن سخنانی که گاه و بیگاه بیان کرده است که همگی سرشار از حکمتهای جاودان است، از نور ایمانِ زنده سربرآورده است و زیبایی بیان در آنها در حد معجزه است. گویی دُرهایی است که طبیعت، به حد کمال رسانده است و گویی او دریایی است که بیرنج و منت، آن دُرها را میبخشد.
- در میان عربها، کسی نیست که صفا و بصیرت او، به زلالی بینش علی برسد و کسی نیست که از آنچه در بصیرتش منعکس میشود، چون علی بتواند معجزهای زیبا برگیرد و آن را در زیبایی سحرآمیزی بیان کند. سجعگویی او، که بسیار هم هست، با آهنگهای خودش، خویش را مینمایاند و قافیههایی که در کلام اوست، گویی از آسمان بر شاعری فرو میریزد و چنان در پایان هر جمله جای میگیرند که گویی هیچ واژهای نمیتواند جای آن را پر کند. او مفاهیمی را بیان میکند که هیچ واژهای نمیتواند آن مفهوم را عرضه دارد. گویی سنگی است که دقیقاً در فاصله دو صخره قرار میگیرد؛ نه کوچکتر و نه بزرگتر. علی از نوابغ اندیشه، روح و بیان، در هرجا و هر زمان است.[۹]
- دلاوریها و قهرمانیهای امام علی، تنها به میدانهای کارزار منحصر نمیشود، بلکه او در روشناندیشی، پاکی وجدان، سحر بیان، عمق و کمال انسانیت، شور و حرارت ایمان، بلندی همت و فکر، هواداری از رنجدیدهها و ستمکشیدهها در برابر خودکامگان و ستم پیشگان و فروتنی در مقابل درخشش هرگونه حقی نیز قهرمان بود. و همه این قهرمانیها، به هر اندازه که از زمان آن بگذرد، همیشه پناهگاه پر مایهای است که امروز، و هر روز دیگری که شوق ما برای پیریزی و بنیاد جامعه و زندگی سعادتمندانه و فاضلهای تشدید میشود، بهسوی آن رو میکنیم.
- در واقع، هیچ مورخ و نویسندهای، به هر اندازه که باهوش، باشخصیت، نکتهسنج و نابغه هم باشد، امکان ندارد بتواند در هزار صفحه، تصویر کاملی را از بزرگانی که در ردیف امام علی هستند، ترسیم کند و حقیقت آن را بر شما و برای شما مجسم سازد، یا بتواند رویدادهای مهمی را که در دوران آن به وقوع پیوسته، به نحو شایستهای روشن سازد. پس، آنچه را که امام علی درباره آن فکر و دقت نموده و به آنچه که این شخصیت بزرگ عرب، بین خود و خدای خود گفته و عمل کرده است، از اموری است که هرگز هیچ گوشی آن را نشنیده و هیچ چشمی آن را ندیده است. و البته این خیلی بیشتر از آن است که با دستش انجام داده و یا با قلم و زبانش آن را آشکار کرده است. بنابراین، هر صورتی که ما از او ترسیم و نقاشی کنیم، مسلماً تصویر ناقصی خواهد بود، ولی چیزی که ما از آن میخواهیم و به آن امیدواریم، جنبش و حرارتی است که به زندگی میبخشد.[۱۰]
شبلی شمیل
- امام علی بن ابی طالب، بزرگ بزرگان، نمونه بیهمتایی که شرق و غرب کسی چون او را ندیده است، نه در گذشته و نه اکنون.[۱۱]
پانویس
- ↑ جرداق، امام علی(ع) صدای عدالت انسانی، ترجمه محمدعلی سلطانی، ج۱-۲، ص۲۱.
- ↑ جرداق، امام علی(ع) صدای عدالت انسانی، ترجمه محمدعلی سلطانی، ج۱-۲، ص۲۱.
- ↑ جرداق، امام علی(ع) صدای عدالت انسانی، ترجمه محمدعلی سلطانی، ج۱-۲، ص۲۱-۲۲.
- ↑ جرداق، امام علی(ع) صدای عدالت انسانی، ترجمه محمدعلی سلطانی، ج۱-۲، ص۲۲.
- ↑ به نقل جرداق، امام علی(ع) صدای عدالت انسانی، ترجمه محمدعلی سلطانی، ج۳-۵، ص۱۰۶۱.
- ↑ جرداق، امام علی صدای عدالت انسانی، ج ۳-۵، ص۱۰۵۹؛ در نقل این ترجمه با توجه به متن عربی تغییراتی ایجاد شد. رجوع کنید به: الامام علی صوت العدالة الانسانیة، ج۵، ص۲۳۳.
- ↑ در متن ترجمه: پیامبران روشنی و بینایی؛ متن عربی کتاب: الانبیاء الباصرین.
- ↑ به نقل جرداق، امام علی(ع) صدای عدالت انسانی، ترجمه محمدعلی سلطانی، ج۳-۵، صص۱۰۵۵-۱۰۵۶.
- ↑ به نقل جرداق، امام علی(ع) صدای عدالت انسانی، ترجمه محمدعلی سلطانی، ج۳-۵، ص۱۰۵۷.
- ↑ به نقل جرداق، امام علی صدای عدالت انسانی، ترجمه خسروشاهی، صص۶۵-۶۶.
- ↑ به نقل جرداق، الامام علی صوت العدالة الانسانیة، ج۱، ص۳۵.
منابع
- جرداق، جورج، الامام علی صوت العدالة الانسانیة، بیروت، دار مکتبة الحیاة، ۱۹۷۰م.
- جرداق، جورج، امام علی(ع) صدای عدالت انسانی، ج ۱ و ۲، ترجمه محمدعلی سلطانی، تهران، مؤسسه نشر پنجره، ۱۳۸۹ش.
- جرداق، جورج، امام علی(ع) صدای عدالت انسانی، ترجمه و توضیحات: سید هادی خسروشاهی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۷ش.