آسیه همسر فرعون در نجات حضرت موسی(ع) از رود نیل نقش داشت و به او ایمان آورد؛ اگرچه ایمان خود را پنهان کرد. پس از آنکه فرعون از ایمان او آگاه شد، بر اثر شکنجه، کشته شد. در قرآن و روایات از او به نیکی یاد شده و در برخی روایات شیعی، همنشین حضرت خدیجه(س) در بهشت معرفی شده است.

آسیه همسر فرعون
یکی از چهار زن برتر بهشتی
اطلاعات کلی
نامآسیه دختر مزاحم بن عبید
مذهبیکتا‌پرست
خویشاوندان
سرشناس
فرعون(همسر)
محل زندگیمصر
اطلاعات دیگر
فعالیت‌هاگرفتن حضرت موسی(ع) از نیل • حمایت از موسی(ع) در برابر فرعون • کشته شده زیر شکنجه فرعون
مرتبطآیه ۹ سوره قصص و ۱۱ سوره تحریم درباره وی

نسب و خاندان

آسیه دختر مزاحم بن عبید و همسر فرعون بود.[۱] برخی منابع قولی را نقل کرده‌اند که او از بنی‌اسرائیل بوده است.[۲] و حتی برخی او را عمه حضرت موسی دانسته‌اند.[۳]

قرآن

نام آسیه در قرآن نیامده است؛ اما مفسران منظور از ﴿امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ [تحریم:11] را که دو بار در قرآن آمده، آسیه دانسته‌اند؛ بنابر آیه ۹ سوره قصص هنگامی که موسی را از آب گرفتند آسیه حاضر بود و فرعون را به زنده نگاه داشتن موسی ترغیب کرد.[۴] همچنین در آیه ۱۱ سوره تحریم از آسیه، در برابر زنانی مانند همسر نوح و همسر لوط که با وجود معاشرت با پیامبران، به خدا کفر می‌ورزیدند، به نیکی و به عنوان مَثَل یاد شده است.[۵] در این آیه آمده است که آسیه از خدا خواست خانه‌ای در بهشت برای او قرار دهد و او را از فرعون و قوم ظالمین نجات دهد.﴿إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ [تحریم:11]

ایمان

بر اساس برخی آیات قرآن، آسیه با آن‌که در دربار فرعون می‌زیست اما به خداوند ایمان داشت؛ آسیه هنگامی که معجزه عصای موسی را دید به او ایمان آورد. او ایمان خود را از فرعون پنهان نگاه می‌داشت و هنگامی که فرعون از ایمان او آگاه شد، از او خواست تا از پرستش خدا دست بردارد، اما آسیه نپذیرفت و فرعون او را شکنجه کرد.[۶] فرعون، دستور داد دست و پای او را به میخ‌هایی (اوتاد) بسته، بدنش را در آفتاب قرار داده و سنگ بزرگی بر سر او فرود آورند که در اثر همین شکنجه‌ها،‌ کشته شد.[۷]

در برخی روایات دیگر از وی در کنار علی بن ابی طالب(ع)، مؤمن آل یاسین به عنوان کسانی که پیش از اسلام هرگز کفر نورزیدند، یاد شده است.[۸]

روایات

در برخی روایات از آسیه در کنار مریم، خدیجه(س) و فاطمه(س) به عنوان برترین و سیده زنان عالم یاد شده است.[۹] البته در روایات دیگر فقط حضرت زهرا سیده زنان عالم معرفی شده است. علامه طباطبایی بر این باور است که سیده زنان بودن هر چهار تن منافاتی ندارد با این‌که که در بین آنان یکی از دیگران برتر باشد.[۱۰] مرتضی مطهری، كامل‌ترين زنان جهان را بر اساس روایات اهل بیت علیهم السلام چهار نفر‏ شمرده که دو نفرشان آسیه و مریم در اُمم پيشين بوده‏ اند و دو نفر دیگر خدیجه(س) و فاطمه(س) در اسلام. او تأکید کرده که برترین زن کمال یافته، فاطمه(س) است.[۱۱]

بر پایه روایتی از امام صادق(ع) که در برخی منابع حدیثی شیعه آمده است، هنگام تولد حضرت زهرا(س) زنان قریش حضرت خدیجه(س) را تنها گذاشتند، خداوند زنانی را به سوی خدیجه فرستاد که حضرت مریم و آسیه از آن جمله بودند، در این رویات از آسیه به عنوان همنشین حضرت خدیجه(س) در بهشت یاد شده است.[۱۲] همچنین بر پایه روایتی دیگر هنگامی که حضرت خدیجه از دنیا رفت، حضرت فاطمه بهانه مادرش را گرفت، رسول خدا جایگاه خدیجه را در بهشت نشان فاطمه(س) داد که در کنار حضرت مریم و آسیه قرار داشت.[۱۳] بر اساس همین روایات، علی جلالوند در کتاب "آسیه الگوی مقاومت"، شرح حال و چگونگی ایمان و مقاومت آسیه در برابر فرعون را توضیح داده است. [۱۴]

پرهیز از تقیه

ناصر مکارم شیرازی با طرح این پرسش که چرا آسیه تقیه نکرد؟ در پاسخ بر دو عامل تأکید می ورزد:

  1. تقیه، در واقع تغییر شکل مبارزه است و در صورتى واجب است که بدون فایده مهمّى، اظهار عقیده جان انسان را به خطر بیندازد ولى گاهى عشق انسان به خداوند چنان شعله ور می ‏شود که رفتار و کردار و حرکات و سکنات او به روشنى نشانگر آن است، هر چند در گفتار آن را پنهان کند. عشق به خداوند چنان در قلب پاک آسیه شعله ور گردیده و سوداى رسیدن به حق به گونه‏ اى در جان و دل او شور افکنده بود که هیچ چیز نمی ‏توانست آن را پنهان کند.
  2. اظهار ایمان آسیه و شهادت او و بعد نقل و پخش این خبر، تأثیرگذارتر بود ولی اگر تقیه می کرد ایمان قلبی او تأثیر چندانی بر مردم نمی گذاشت. شهادت آسیه خود سند محکمى بر حقانیت موسی (ع) و باطل بودن ادّعاى فرعون و باعث دلگرمى و روشن شدن چراغ امید در قلب و جان مؤمنان شد. [۱۵]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۶۵ق، ج۱، ص۱۶۹.
  2. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۳۹.
  3. کاشانی، خلاصة المنهج، ۱۳۷۳ق، ج۴، ص۱۵۲.
  4. قمی، تفسیر قمی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۳۵.
  5. طباطبائی، المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۹، ص۳۴۴.
  6. ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۴۶.
  7. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۷۳۹.
  8. حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۰۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۸۹، ص۲۹۶.
  9. سیوطی، الدرالمنثور، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۲۳.
  10. طباطبائی، المیزان، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۲۱۵.
  11. مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۷، ص۴۹۰-۴۹۱.
  12. صدوق، امالی، ۱۳۷۶ش، ص۵۹۳-۵۹۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۶، ص۸۰-۸۱.
  13. طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۱۷۵.
  14. جلالوند، آسیه الگوی مقاومت، ص ۶۴-۶۷.
  15. مکارم، مثالهاى زیباى قرآن، ج‏٢، ص ٣٠١.

منابع

  • ابن اثیر الجزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۵ق.
  • ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی‏، المنتظم،‏ محقق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، ۱۴۱۲ق.
  • ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، تحقیق لجنة من اساتذة النجف الاشرف، نجف، مطبعة الحیدریة، ۱۳۷۶ق-۱۹۵۶م.
  • ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
  • جلالوند، علی، آسیه الگوی مقاومت، انتشارات نورالسجاد، قم، ۱۳۸۰ش.
  • حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهدالتنزیل لقواعد التنزیل، تصحیح محمدباقر محمودی، تهران، مجمع احیاء الثقافه الاسلامی، ۱۴۱۱ق.
  • سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
  • صدوق، محمد بن علی، الامالی، تهران، کتابچی، ۱۳۷۶ش.
  • طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴ش.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه محمد جواد بلاغی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴ق.
  • قمی، علی بن ابراهیم، تفسیرالقمی، تصحیح طیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ق.
  • کاشانی، ملا فتح الله، خلاصة المنهج، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۷۳ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیا التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران و قم، انتشارات صدرا، ۱۳۹۰ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، مثالهاى زيباى قرآن، انتشارات نسل جوان ، قم، ١٣٨٢ش.

پیوند به بیرون