ابراهیم (پیامبر)
نام در قرآن | ابراهیم |
---|---|
نام در کتاب مقدس | اَبرام و ابراهیم |
محل تولد | بابل یا کوثا (از نواحی سواد عراق) یا حَرّان |
آرامگاه | الخلیل (فلسطین) |
نام کتاب | صحف |
خویشاوندان مهم | اسماعیل • اسحاق • هاجر • ساره • آزر • تارخ |
معجزات | سرد شدن آتش بر ابراهیم • زنده شدن چهار پرنده |
پیامبران همعصر | لوط |
دین | حنیف |
سن | ۱۷۹ یا ۲۰۰ |
تکرار نام در قرآن | ۶۹ مرتبه |
مخالفان | نمرود |
حوادث مهم | ذبح فرزند • بنای کعبه |
پیامبران | |
حضرت محمد(ص) • ابراهیم • نوح • عیسی • موسی • سایر پیامبران |
حضرت ابراهیم مشهور به ابراهیم خلیل، دومین پیامبر اولوالعزم است. ابراهیم در بینالنهرین به پیامبری مبعوث شد و نمرود حاکم زمان خود و مردم آن ناحیه را به آیین توحید دعوت کرد. عده کمی دعوت او را پذیرفتند و چون او از ایمانآوردن آنها مأیوس شد، به فلسطین مهاجرت کرد.
برپایه آیات قرآن، قوم بتپرست ابراهیم، او را بهجهت آنکه بتهایشان را شکسته بود، در آتش انداختند، اما آتش به فرمان خدا سرد شد و ابراهیم از آن سالم بیرون آمد.
اسماعیل(ع) و اسحاق(ع) دو فرزند ابراهیم و جانشینان او هستند. نسب قوم بنیاسرائیل که پیامبران زیادی از بین آنها ظهور کرد و همچنین حضرت مریم مادر حضرت عیسی، از طریق اسحاق به ابراهیم(ع) میرسد. پیامبر اسلام هم به اسماعیل فرزند دیگر او نسب میبَرد.
قرآن بنای خانه کعبه و دعوت مردم به مناسک حج را به ابراهیم نسبت داده و او را خلیلالله (دوست خدا) معرفی کرده است. طبق آیات قرآن او پس از آزمودهشدن با بلاها ازجمله ذبح فرزندش به فرمان خدا، علاوه بر نبوت به مقام امامت هم نائل شده است.
زندگینامه
ولادت و وفات
بیشتر محققان، سده ۲۰ قبل از میلاد را تاریخ ولادت ابراهیم(ع) دانستهاند و برخی از آنها رقم دقیقتر ۱۹۹۶ قبل از میلاد را ذکر کردهاند.[۱] در کتاب حوادث الایام روز تولد وی، دهم محرم دانسته شده است.[۲] برخی مورخین روز اول ذیالحجه را روز تولد وی دانستهاند.[۳]
در منابع اسلامی چندین شهر به عنوان زادگاه ابراهیم(ع) ذکر شده است. بهگفته تاریخ طبری برخی بابل یا کوثا از نواحی سواد عراق را که در آن زمان نمرود در آنها حکومت میکرده، زادگاه ابراهیم دانستهاند و برخی دیگر محل ولادت او را الورکاء (اوروک) یا حرّان بیان کرده و گفتهاند بعداً پدرش او را به بابل یا کوثا منتقل کرد.[۴] در روایتی از امام صادق(ع)، «کوثا» زادگاه ابراهیم و محل استقرار نمرود ذکر شده است.[۵] ابن بطوطه جهانگرد قرن ششم قمری، از محلی به نام بُرص میان حله و بغداد در عراق یاد کرده که گفتهاند زادگاه ابراهیم بوده است.[۶]
ابراهیم(ع) ۱۷۹ یا ۲۰۰ سال عمر کرد و در حبرون واقع در فلسطین که امروزه الخلیل نامیده میشود، از دنیا رفت.[۷]
پدر ابراهیم
درباره نام پدر ابراهیم اختلاف هست. در عهد عتیق این نام، ترح ضبط شده است[۸] که در منابع تاریخی مسلمانان، تارُخ[۹] یا تارَح[۱۰] ذکر شده است. در قرآن آمده است: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ» (هنگامی که ابراهیم به پدرش آزَر گفت).[۱۱] برپایه این آیه برخی از مفسران اهلسنت آزر را پدر حضرت ابراهیم دانستهاند؛[۱۲] اما مفسران شیعه «اَب» را در این آیه به معنی پدر نمیدانند.[۱۳] به گفته آنها کلمه «اَب» در عربی علاوه بر پدر، درخصوص عمو، جد و سرپرست و... نیز به کار میرود. علامه طباطبایی در المیزان میگوید: بیتردید «آزر» که در این آیه هست پدر حقیقی ابراهیم نیست؛ ولی به واسطه برخی از ویژگیها و عناوینی که در او وجود داشته، به او پدر میگفته است مانند این که او عموی ابراهیم بود و از نظر لغت، پدر (اَب) بر پدربزرگ و عمو و ناپدری نیز گفته میشود.[۱۴] ابراهیم از آزر که او را پدر میخواند؛ ولی پدر حقیقیاش نبود، بیزاری میجست.[۱۵]
بر اساس گزارش منابع تاریخی، در سالی که ابراهیم(ع) به دنیا آمد، به دستور نمرود هر نوزادی را که به دنیا میآمد، به قتل میرساندند؛ چرا که منجمان پیشبینی کرده بودند در این سال کودکی به دنیا خواهد آمد که بنای مخالفت با دین نمرود و پیروانش را میگذارد و بتها را میشکند. برای همین مادر حضرت ابراهیم، از ترس نمرودیان او را داخل غاری در نزدیکی خانهاش گذاشت و بعد از پانزده ماه شبانه از غار بیرون آورد.[۱۶]
ازدواج و فرزندان
همسر نخستینِ ابراهیم ساره است و ابراهیم(ع) بنا به نقل تورات در اور کلدانیان با او ازدواج نمود.[۱۷] براساس گزارش دهخدا در لغتنامه اور یا عور یا در تورات اور کلدانیان شهر و ناحیه ٔ قدیم سومِر در جنوب بابل بوده است. این شهر در جنوب عراق و از مراکز مهم فرهنگ سومری و به گفته تورات محل تولد ابراهیم پیغمبر بوده است . نام این شهر بزرگ که تأسیسش از زمانهای بسیار قدیم است در قرن ۴ پیش از میلاد از تاریخ برافتاد و پس از آن در زیر خاک و شن مدفون شد و فراموش گردید و محلش در قرن ۱۹م. کشف شد.[۱۸] از تورات برمیآید که او خواهر ناتنی ابراهیم بوده است؛[۱۹] اما مطابق با روایات شیعه، ساره دختر خاله ابراهیم و خواهر لوط(ع) بوده است.[۲۰] برطبق یکی از این روایات، ابراهیم(ع) در کوثا با او ازدواج نمود و او صاحب مال فراوانی (زمین و دام) بود که پس از ازدواج حضرت ابراهیم با او، به تملک ابراهیم(ع) درآمد و حضرت ابراهیم آنها را زیادتر نمود؛ به نحوی که در منطقه زندگی او کسی بهاندازه او مال و ثروت نداشت.[۲۱]
ابراهیم از ساره فرزنددار نمیشد؛ از این رو ساره، کنیز خود هاجر را به او بخشید و ابراهیم از او صاحب فرزندی به نام اسماعیل شد.[۲۲] ابراهیم پس از چند سال از ساره هم صاحب فرزند شد که نام او را اسحاق گذاشتند. تولد اسحاق ۵ یا ۱۳ سال بعد از اسماعیل دانسته شده است.[۲۳] بنا به برخی نقلها، هنگام تولد اسحاق، ابراهیم(ع) بیش از ۱۰۰ سال داشته و ساره ۹۰ ساله بوده است[۲۴] و طبق نقلی دیگر اسحاق سی سال بعد از اسماعیل متولد شد و ابراهیم(ع) در آن زمان ۱۲۰ سال داشت.[۲۵]
گفتهاند ابراهیم(ع) پس از در گذشت ساره با دو زن دیگر ازدواج کرد که از یکی صاحب ۴ پسر و از دیگری صاحب ۷ پسر شد و مجموع فرزندان او به ۱۳ پسر رسید.[۲۶]ماذى، زمران، سرحج و سبق از زنی به نام «قنطورا» و نافس، مدين، كيشان، شروخ، أميم، لوط و يقشان از زنی به نام «حجونی».[۲۷]
ابراهیم(ع) در قرآن
در قرآن ۶۹ مرتبه از ابراهیم یاد شده است.[۲۸] سورهای هم بهجهت پرداختن به داستان زندگی ابراهیم، به نام او نامگذاری شده است.[۲۹] قرآن درخصوص ابراهیم ازجمله به نبوت و دعوت او به توحید، امامت او، ذبح فرزند، معجزهٔ زندهشدن چهار پرنده پس از مردن و سردشدن آتش پرداخته است.
نبوت و امامت
در آیاتی چند از قرآن، از نبوت حضرت ابراهیم و دعوت او به توحید سخن آمده است.[۳۰] همچنین در آیه ۳۵ سوره احقاف از پیامبران اولوالعزم نام آمده است [۳۰] که طبق روایات، ابراهیم از جملهٔ آنان و دومین پیامبر اولوالعزم پس از حضرت نوح(ع) است.[۳۱] مطابق با آیه ۱۲۴ سوره بقره، خداوند حضرت ابراهیم(ع) را پس از چند امتحان به مقام امامت نصب کرد. به نظر علامه طباطبایی مقام امامت در این آیه به معنای هدایت باطنی است؛ مقامی که رسیدن به آن، لازمه برخورداری از کمال وجودی و مقام معنوی ویژهای است که پس از مجاهدتهای بسیار به دست میآید.[۳۲]
خلیلالله
خَلیلالله (بهمعنای دوست خدا[۳۳]) لقب مختص حضرت ابراهیم بوده است.[۳۴] مقام خلیلالله بودن را مدح برای ابراهیم(ع) دانستهاند[۳۵] که بالاتر از مقام نبوت و رسالت نیز است.[۳۶] در روایتی از امام صادق(ع) آمده که خداوند ابراهیم را در ابتدا به عنوان عَبد (بنده) سپس نبی، بعد رسول و پس از آن به مقام دوستی (خلیل) برگرفت.[۳۷] در آیه ۱۲۵ سوره نساء آمده است: «و اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهیمَ خَلیلاً؛ و خدا ابراهیم را به دوستی خود برگزید».[۳۸] در ابتدای این آیه توصیه شده که از آیین ابراهیم پیروی کنید.[۳۹] سپس برای اینکه دیگران را ترغیب به پیروی از ابراهیم کند میگوید که خداوند وی را بهعنوان دوست خود برگزیده است.[۴۰]
ابراهیم، پدر پیامبران
مطابق با قرآن ابراهیم جد تعدادی از پیامبران بعد از خود است.[۴۱] فرزند او اسحاق جد بنیاسرائیل است که از نسل او پیامبرانی از جمله یعقوب، یوسف، داوود، سلیمان، ایوب، موسی، هارون و دیگر پیامبران بنیاسرائیل متولد شدند.[۴۲]
همچنین نسب حضرت عیسی از طریق مادرش مریم(ع) به حضرت یعقوب فرزند اسحاق میرسد.[۴۳] بنابر روایات اسلامی نسب حضرت محمد(ص) به اسماعیل پسر دیگر ابراهیم میرسد.[۴۴] به همین جهت او را ابوالانبیاء (پدر پیامبران) لقب دادهاند.[۴۵]
معجزات
طبق آیات قرآن، سرد شدن آتش و زندهشدن چهار پرنده از معجزات حضرت ابراهیم بودهاند:
- سردشدن آتش: طبق آیات ۵۷ تا ۷۰ سوره انبیاء، ابراهیم پس از آنکه دید قومش از پرستش بتها دست برنمیدارند، بتها را شکست و این کار را به بت بزرگ نسبت داد و گفت اگر بت سخن میگوید، از او بپرسید. بتپرستان در برابر استدلال او فرو ماندند، اما دست از اعتقاد خود برنداشته، او را به سبب شکستن بتها در آتش انداختند؛ اما آتش به دستور الهی بر او سرد شد.[۴۶]
- زندهشدن چهار پرنده: بنا به آیه ۲۶۰ سوره بقره، خداوند در پاسخ به درخواست حضرت ابراهیم برای دیدن زندهشدن مردگان، او را مأمور نمود که چهار پرنده را ذبح و با هم مخلوط کند و بر فراز چند کوه قرار دهد. او این کار را انجام داد و سپس پرندگان را فرا خواند. آنها زنده شدند و به سوی او آمدند.
هجرت
در آیه ۷۱ سوره انبیاء در مورد ابراهیم(ع) آمده است: «ما او را به همراه لوط به سرزمینی بردیم که در آن برای جهانیان برکت نهادهایم.»[۴۷] برخی کتابهای تفسیری سرزمین مورد اشاره در این آیه را شام[۴۸] یا فلسطین و بیت المقدس[۴۹] دانستهاند. در روایت امام صادق(ع) نیز بیت المقدس به عنوان مقصد هجرت ابراهیم(ع) معرفی شده است.[۵۰]
بنای کعبه
در آیه ۱۲۷ سوره بقره آمده است که حضرت ابراهیم به کمک فرزندش اسماعیل، کعبه را بنا نمود[۵۱] و به فرمان خدا مردم را به مناسک حج دعوت کرد.[۵۲] مطابق برخی روایات، کعبه نخستین بار توسط حضرت آدم بنا شد و ابراهیم آن را بازسازی کرد.[۵۳]
ذبح فرزند
نوشتار اصلی: ذبیحالله
یکی از امتحانهای الهی حضرت ابراهیم مأمورشدن او به ذبح فرزندش بود. مطابق با گزارش قرآن، ابراهیم در خواب دید که فرزندش را ذبح میکند. این موضوع را با پسرش در میان نهاد و فرزندش از او خواست که به فرمان خدا عمل کند؛ اما هنگامی که ابراهیم، فرزندش را در قربانگاه خواباند تا ذبح کند، ندا آمد: «ای ابراهیم، خوابت را تحقق دادی. بهراستی ما نیکوکاران را اینگونه پاداش میدهیم [که نیت پاک و خالصشان را بهجای عمل میپذیریم]. بهیقین این آزمایش روشن بود و ما فرزندت را در برابر قربانی بزرگی [از ذبح شدن] رهانیدیم.»[۵۴]
قرآن نام فرزند ابراهیم را که به ذبح او مأمور شد، نبرده است. درخصوص آن، هم میان شیعیان و هم میان اهل سنت اختلافنظر وجود دارد. برخی میگویند اسماعیل بوده و برخی دیگر آن را اسحاق میدانند.[۵۵] شیخ طوسی معتقد است از روایات شیعه برمیآید که اسماعیل بوده است.[۵۶] ملاصالح مازندرانی در شرح فروع کافی این نظر را دیدگاه مشهور بین علمای شیعه دانسته است.[۵۷] در زیارت غُفَيله (زیارت مخصوص امام حسین (ع) در نيمه رجب) نیز آمده است: ... سلام بر تو اى وارث اسماعيل ذبيح خدا![۵۸]
ابراهیم در عهدین
در عهد عتیق ابتدا از حضرت ابراهیم با نام اَبرام یاد شده است؛[۵۹] اما در باب ۱۷ آمده است: «اما اینک عهد من با توست و تو پدر اُمتهای بسیار خواهی بود و نام تو بعد از این ابرام خوانده نشود؛ بلکه نام تو ابراهیم خواهد بود؛ زیرا که تو را پدر امتهای بسیار گردانیدم.»[۶۰]
بنابر روایت عهد عتیق، ابراهیم به قبایل آرامی که از جزیرة العرب به کرانههای فرات در شمال سوریه کوچ کرده بودند، نسب میبرد.[۶۱] مطابق با باب ۱۱ سِفْر پیدایش، تارَح پدر ابراهیم، همراه ابراهیم، ساره و لوط از اور کلدانیان به قصد کنعان سفر کرد و چون به حَرّان رسید، در آنجا توقف کرد و همانجا مرد.[۶۲] برخی از این مطلب نتیجه گرفتهاند که زادگاه ابراهیم اور کلدانیان بوده است؛ بااینهمه در ابتدای باب ۱۲ حران زادگاه ابراهیم و سرزمین پدری او معرفی شده است.[۶۳]
مطابق با تورات، ابراهیم تا ۷۵ سالگی در حرّان ماند و بعد از آن به امر خداوند از حرّان به کنعان رفت و همسرش ساره و برادرزادهاش لوط و برخی از مردم حرّان را نیز با خود برد و در آنجا در شرق بیتئیل خیمه زدند و محلی برای ذبح بنا کردند.[۶۴] پس از آن به سبب وقوع قحطی ناچار به مصر کوچ کردند،[۶۵] اما پس از چندی از مصر به بیت ئیل بازگشتند[۶۶] و بعداً به حِبرون (الخلیل) نقل مکان نموده، در آنجا ساکن شدند.[۶۷]
در تورات آمده است که ابراهیم هنگام ورود به مصر، همسر خود ساره را به عنوان خواهر خود معرفی کرد تا خود را از آسیب مصریان به طمع دستیابی به همسرش حفظ نماید؛ در نتیجه فرعونِ مصر که مفتون زیبایی او شده بود، او را بدون مانعی به همسری گرفت و به خاطر او به ابراهیم نیکی نمود. اما خداوند فرعون و اهل خانه او را به سبب آن به بلایای سختی مبتلا نمود.[۶۸] علامه طباطبائی این بخش از داستان ابراهیم در تورات را با استناد به مناسبنبودن آن با مقام نبوت و روح تقوا، به همراه تعارضات دیگرِ تورات در داستان ابراهیم(ع)، دلیلی بر تحریف تورات میداند.[۶۹]
عهد عتیق، اسحاق(ع) را فرزند ذبیحِ ابراهیم معرفی نموده است.[۷۰] در مواردی هم ذبیح تنها فرزند ابراهیم دانسته شده است.[۷۱] همچنین در تورات آمده است که خداوند در کنعان با حضرت ابراهیم عهد بست که از نیل تا فرات را به فرزندان او که از نسل اسحاق پدید میآیند، عطا کند.[۷۲]
در عهد جدید نیز از ابراهیم در ۷۲ موضع یاد شده و نسب عیسی مسیح از طریق اسحاق(ع) با ۳۹ واسطه (متی، ۱: ۱-۷) یا ۵۴ واسطه (لوقا، ۳: ۲۴-۲۵) به وی متصل شده است. ایمان ابراهیم در عهد جدید به عنوان عالیترین ایمان یاد شده است؛ زیرا غریبانه در فلسطین - که سرزمین او نبود - به فرمان خدا زیست و فرزند خود را به قربانگاه برد.[۷۳]
سیمای حضرت ابراهیم در عرفان اسلامی
از منظر بسیاری از عارفان اسلامی، حضرت ابراهیم (ع)، سالکی است که در سیر باطنی و با گذر از مقامات سلوکی به بالاترین مراتب کمالی دست یافته است. عبدالکریم قشیری، عارف و مفسّر قرن چهارم و پنجم، رؤیت ملکوت توسط حضرت را جذبهای قبل از سلوک دانسته[۷۴] و رشیدالدین میبدی معتقد است که این جذبه، او را نسبت به همه تجلیات و مظاهر حق، شیفته ساخت؛ اما با رؤیت بیثباتی این مظاهر، دریافت که آنها نمیتوانند متعلق عشق مطلق باشند.[۷۵]
از نظر عارفان فرازهای داستان حضرت ابراهیم در قرآن کریم، نظیر سرد شدن آتش، ذبح اسماعیل، عدول از اجرام سماوی، درخواست احیاء اموات و کشتن مرغان مملوء از اشارات عرفانی و تاویلات باطنی است. [۷۶] به عنوان نمونه، در داستان عدول از ستاره، ماه و خورشید و توجه به ساحت حق، توسط حضرت ابراهیم (ع)، قشیری، ستاره را به نور کم فروغ عقل، ماه را به علم و فروعات احکام الهی و خورشید را به عرفان تعبیر کردهاست.[۷۷]عبدالرزاق کاشانی این سه را عبارتی از سه مرتبه نفسی، قلبی و روحی دانسته که حضرتش با کسب معرفت در زوال این مراتب، به مقام وحدت نائل میشود.[۷۸] شبستری در این خصوص میسراید:
به تعبیر ابنعربی، مراد از ستاره، ماه، خورشید که ابراهیم ربوبیت آنها را نفی میکند، (نه اجسام آنها ) که بُعد روحانی و نوری آنهاست.[۸۰]
تکنگاری
کتاب قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم(ع) نوشته ناصر مکارم شیرازی از انتشارات مدرسه امام على بن ابىطالب(ع)، زندگی و اندیشه و عملکرد ایشان را در ٢٢٤ص توضیح داده است.[۸۱]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ سجادی، «ابراهیم خلیل(ع)»، ص۴۹۹.
- ↑ مرعشی نجفی، حوادث الایام، ص۴۶ (نسخه الکترونیکی).
- ↑ نگاه کنید به: مرعشی نجفی، حوادث الایام، ص۴۶ (نسخه الکترونیکی).
- ↑ طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۹۶۷م، ج۱، ص۲۳۳.
- ↑ قطب راوندی، قصص الانبیاء، آستان قدس رضوی، ج۱، ص۲۹۸.
- ↑ ابن بطوطه، ص۱۰۱.
- ↑ طبری، تاریخ الأمم والملوک، ۱۹۶۷م، ج۱، ص۳۱۲؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱، ص۱۷۴.
- ↑ پیدایش، ۱۱: ۲۴، متن عبری؛ قس: ترجمه فارسی که تارح آمده.
- ↑ طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۹۶۷م، ج۱، ص۲۳۳.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۹۸۶م، ج۱، ص۱۴۲؛ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۲.
- ↑ سوره انعام، آیه ۷۴
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۱۳، ص۳۱.
- ↑ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۴۰و۳۴۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۵، ص۳۰۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۱۶۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان، منشورات اسماعيليان، ج۷، ص۲۱۷.
- ↑ طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۹۶۷م، ج۱، ص۲۳۴.
- ↑ پیدایش، ۱۱: ۲۹.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل اور
- ↑ پیدایش، ۲۰: ۱۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۲۲۹؛ عیاشی، تفسیر عیاشی،۱۳۸۰ق، ج۲، ص۲۵۴.
- ↑ کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۷۰؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۲۲۹.
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۰۱.
- ↑ مسعودی، إثبات الوصیة، ۱۳۸۴ش، ص۴۱-۴۲
- ↑ مسعودی، إثبات الوصیة، ۱۳۸۴ش، ص۴۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، الناشر :دار صادر - بيروت، ج۱، ص۴۸.
- ↑ فیروزمهر، «مقایسه قصه ابراهیم علیهالسلام در قرآن و تورات»، ص۸۸.
- ↑ خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۲۴۰.
- ↑ ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ سوره مریم، آیه۴۱تا۴۸ - سوره انبیاء، آیه ۵۱تا۵۷ - سوره شعراء، آیه ۶۹تا۸۲ - سوره صافات، آیه ۸۳تا۱۰۰ - سوره زخرف، آیه ۲۶و۲۷ - سوره ممتحنه، آیه۴ - سوره عنکبوت، آیه ۱۶تا۲۵.
- ↑ طباطبائی، المیزان، ج۱۸، ص۲۱۸
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۱، ص۲۷۲.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۴، ص۱۴۵.
- ↑ مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۲، ص۴۴۸.
- ↑ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۲۹.
- ↑ مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۲، ص۴۴۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۷۵.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۲۵.
- ↑ حسینی شیرازی، تبیین القرآن، ۱۴۲۳ق، ص۱۰۹.
- ↑ ابنکثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۳۷۴.
- ↑ سوره عنکبوت، آیه۲۷.
- ↑ سوره انعام، آیه ۸۴.
- ↑ مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۲۰۸.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۲؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ۱۴۰۲ق، ج۵، ص۸۹.
- ↑ سید قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۲۵ق، ج۵، ص۲۹۹۷.
- ↑ سوره انبیاء، آیه۵۷ تا ۷۰.
- ↑ سوره انبیاء، آیه۷۱.
- ↑ محلی و سیوطی، تفسیر الجلالین، ۱۴۱۶ق، ص۴۰۲؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۵، ص۲۰۰.
- ↑ کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ۱۳۳۶ش، ج۶، ص۸.
- ↑ قطب راوندی، قصص الانبیاء، آستان قدس رضوی، ج۱، ص۲۹۸.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۲۷.
- ↑ سوره حج، آیه ۲۷.
- ↑ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۸۹و۱۹۰.
- ↑ سوره صافات، آیه۱۰۱ تا ۱۰۸.
- ↑ نگاه کنید به قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۶، ص۱۰۰؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۶۱۶ تا ۶۲۲.
- ↑ طوسی، التبیان، دار إحیاء التراث العربی، ج۸، ص۵۱۸
- ↑ مازندرانی، شرح فروع الکافی، ۱۴۲۹ق، ج۴، ص۴۰۲.
- ↑ السَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ إسماعيلَ ذَبيحِ اللّه. محمدی ریشهری، دانشنامه امام حسين(ع)، ج١٢، ص١٢٧.
- ↑ پیدایش، ۱۱: ۲۶.
- ↑ پیدایش، ۱۷: ۴و۵، ترجمه فاضل خان همدانی (گروسی).
- ↑ سوسه، العرب و الیهود فی التاریخ، ۱۹۷۲م، ص۲۵۲.
- ↑ پیدایش، ۱۱: ۳۱و۳۲
- ↑ پیدایش، ۱۲: ۱-۴.
- ↑ پیدایش، ۱۲: ۱تا۸.
- ↑ پیدایش، ۱۲: ۱۰.
- ↑ پیدایش، ۱۳: ۱تا۴.
- ↑ پیدایش، ۱۳: ۱۸.
- ↑ پیدایش، ۱۲: ۱۱تا۱۹.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۲۲۵ و ۲۲۶.
- ↑ پیدایش، ۲۲: ۱- ۱۴.
- ↑ تکوین،۲۲: ۲.
- ↑ پیدایش، ۱۵: ۱۸.
- ↑ سجادی، «ابراهیم خلیل(ع)»، ص۵۰۶.
- ↑ قشیری، لطائف الاشارات، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۴۸۴.
- ↑ میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۳۵۱.
- ↑ ر.ک. نزهت، «تحول شخصیت در نگرش تأویلی تفاسیر عرفانی با تأکید بر قصه حضرت ابراهیم»، زمستان ۱۳۹۹ش، ص ۱۳–۴۱؛ کرمانی، «حضرت ابراهیم (ع) در عرفان اسلامی»، ۱۳۹۹ش، ص۱–۱۸.
- ↑ قشیری، لطائف الاشارات، ۱۹۸۱ش، ج۱، ص۴۸۵.
- ↑ کاشانی، شرح فصوص الحکم، ۱۴۲۲ش، ج۱، ص۲۰۶.
- ↑ شبستری، گلشن راز، ۱۳۸۲ش، ص۲۷.
- ↑ ابن عربی،مجموعه رسائل ابن عربی، ۱۳۶۷ش، ج۲، ص۴۱۲.
- ↑ قهرمان توحید: شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم علیه السلام پاتوق کتاب فردا.
منابع
- قرآن کریم.
- کتاب مقدس.
- ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر -دار بیروت، ۱۳۸۵ق.
- ابنسعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
- ابنعبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
- ابنعربی، محی الدین، مجموعه رسائل ابن عربی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۶۷ش.
- ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶م.
- ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق محمدحسین شمسالدین، بیروت، دارالکتب العلمیة، محمدعلی بیضون، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا، بیروت، دار المعرفة، بیتا.
- ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق.
- ازرقی، عبدالله بن احمد، اخبار مکه، مکه مکرمه، دارالثقافة، ۱۴۰۳ق.
- سجادی، صادق، «ابراهیم خلیل(ع)»، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ص۴۹۷ تا ۵۰۶.
- سید قطب، فی ظلال القرآن، بیروت، دار الشروق، چاپ۳۵، ۱۴۲۵ق.
- شبستری شیخ محمود، گلشن راز، کرمان، انتشارات خدمات فرهنگی کرمان، چ ۱، ۱۳۸۲ش.
- حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، بیروت، دار العلوم، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
- صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری، ۱۳۸۵ش/۱۹۶۶م.
- طاهری، محمدحسین، «ابراهیم(ع) و خاندانش در تورات و قرآن»، در فصلنامه معرفت ادیان، شماره ۱، زمستان ۱۳۸۸ش
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسلامی جامعۀ مدرسین حوزه علمیه، پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه محمدجواد بلاغی، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۹۶۷م.
- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
- عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، تهران، اسلامیه، ۱۳۸۰ق.
- فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فیروزمهر، محمدمهدی، «مقایسه قصه ابراهیم علیهالسلام در قرآن و تورات»، میقات حج، زمستان ۱۳۸۱ش، ش۴۲.
- فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر الصافی، تهران، انتشارات الصدر، ۱۴۱۵ق.
- قشیری، عبدالکریم، لطائف الاشارات، مصرف الهیئه المصریه العامه للکتاب، ۱۹۸۱م.
- قطب راوندی، سعید بن هبةالله، قصص الأنبیاء، مشهد، آستان قدس رضوی.
- کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی، چاپ سوم، ۱۳۳۶ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، قم، انتشارات بیدار، ۱۴۲۲ش.
- کرمانی، علیرضا «حضرت ابراهیم (ع) در عرفان اسلامی»، پژوهشهای عرفانی،ش۵، بهار و تابستان ۱۳۹۹ش.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح علیاکبر غفاری، محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، قم، انصاریان، ۱۳۸۴ش.
- مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۲۴ق.
- مازندرانی، محمدهادی بن محمدصالح، شرح فروع الکافی، محقق و مصحح: محمد جواد محمودی و محمد حسین درایتی، قم، دار الحدیث للطباعة و النشر، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
- محلی، جلالالدین و جلالالدین سیوطی، تفسیر الجلالین، بیروت، مؤسسه النور للمطبوعات، ۱۴۱۶ق.
- محمدى ریشهرى، محمد، دانشنامه امام حسين(ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، ١٤جلد، انتشارات موسسه علمى فرهنگى دارالحديث، قم، چاپ دوم، ١٣٨٨ش.
- مرعشی نجفی، سید مهدی، حوادث الایام: گاهشمار تاریخ شیعه، ترجمه علی عطائی اصفهانی (نسخه الکترونیکی منتشر شده توسط مؤسسه فرهنگی-اسلامی شبکة الامامین الحسنین(ع)).
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.
- میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشف الاسرار و عده الابرار، بتصحیح علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۱ش.
- نیشابوری، نظامالدین، تفسیر غرائب القرآن، حاشیه تفسیر طبری، بیروت، دار احیاء تراث العربی.
- نزهت، بهمن، «تحول شخصیت در نگرش تأویلی تفاسیر عرفانی با تأکید بر قصه حضرت ابراهیم»، عرفانیات در ادب فارسی، سال یازدهم، ش۴۵، زمستان ۱۳۹۹ش.
پیوند به بیرون