لعن یزید

از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از جواز لعنت کردن یزید)

لعن یزید، فرزند معاویه، به‌جهت فسق و کفرش و لعن او توسط پیامبر(ص) و ائمه(ع) جایز و از نظر برخی غیر قابل تردید شمرده شده است. در میان اهل‌سنت، افرادی چون احمد بن حنبل، بنیان‌گذار مکتب حنبلی در فقه اهل‌سنت، ابن‌جوزی، از مشاهیر عالمان اهل‌سنت و آلوسی، فقیه و مفسر، لعن یزید را جایز دانسته‌اند.

قائلان به جواز لعن یزید دلیل خود بر این جواز را به‌اتفاق فسق او و بعضاً کفر او دانسته‌اند. آنان دلیل فسق و کفر یزید را «کثرت اخلاق خبیثه» در او و انجام گناهان کبیره در دوران خلافتش، از جمله جنایات او در حق مردم مدینه (واقعه حره) و مکه و جنایات او نسبت به امام حسین(ع) و اهل‌بیت پیامبر(ص) در جریان واقعه عاشورا، دانسته‌اند.

از میان عالمان اهل‌سنت، کسانی چون غَزّالی، فقیه و متکلم شافعی اشعری، و ابن‌تیمیه، فقیه و متکلم سلفی حنبلی، لعن یزید را جایز ندانسته‌اند. این افراد یا یزید را دستوردهنده در جریان واقعه عاشورا ندانسته‌اند؛ یا او را، به دلیل امکان توبه قبل از مرگ، مصداق فاسق، که لعن او جایز است، نشمرده‌اند؛ یا جواز لعن یزید را موجب سرایت لعن به سایر صحابه، از جمله معاویه، قلمداد کرده‌اند.

لعن یزید در ادبیات فارسی و عربی و فرهنگ عامیانه بازتاب داشته است. برخی شاعران، مانند سنائی غزنوی، در اشعار خود به لعن یزید پرداخته‌اند. در فرهنگ عامه ایرانیان، لعن یزید به عربی و فارسی جزء رایج‌ترین جملات پس از نوشیدن آب قلمداد شده است. درباره جواز لعن یزید تک‌نگاری‌هایی نوشته شده که کتاب الرَّد علی المُتَعصِّب العَنید المانع مِن ذَمِّ یزید نوشته ابن‌جوزی از پرارجاع‌ترین نگاشته‌ها در این موضوع دانسته شده است.

جایگاه

شهاب‌الدین آلوسی فقیه و مفسر شافعی:
به جانم سوگند اعتقاد به عدم جواز لعن یزید عین گمراهی عمیق و دور و درازی است که بیش از گمراهی یزید است.[۱]

لعن یزید بن معاویه، خلیفه دوم اموی و از عاملان اصلی واقعه عاشورا، براساس فسق او، که مورد اتفاق عالمان اسلامی قلمداد شده، [۲] و کفر او، که مورد تأیید بعضی از آنان دانسته شده، [۳] و لعن او توسط پیامبر(ص)[۴] و ائمه‌(ع)[۵] جایز شمرده شده است. برخی عالمان شیعه، جواز لعن یزید را غیر قابل تردید برشمرده‌اند.[۶] فیض کاشانی معتقد است که از مجموع روایات و ادعیه واردشده در جوامع روایی شیعه چنین استفاده می‌شود که لعنت‌کردن پیشوایان و رهبران کفر و ضلال، مانند یزید و غیر او، مقتضای دینداری و موجب تقرب به درگاه خداوند است.[۷]

در میان عالمان اهل‌سنت، برخی لعن یزید را جایز دانسته‌اند[۸] و برخی دیگر جایز ندانسته‌اند.[۹] معتقدان به عدم جواز، یا یزید را دستوردهنده در جریان واقعه عاشورا ندانسته‌اند؛[۱۰] یا او را، به دلیل امکان توبه او قبل از مرگ، مصداق فاسقی که لعن او جایز است نشمرده‌اند؛[۱۱] یا جواز لعن یزید را موجب سرایت لعن به سایر صحابه، از جمله معاویه، قلمداد کرده‌اند و به همین دلیل از آن منع کرده‌اند.[۱۲]

علت لعن

آلوسی جواز لعن یزید را ناشی از فسق و کفر او دانسته است.[۱۳] او علت فسق یزید را کثرت اخلاق خبیثه در او و انجام گناهان کبیره در دوران خلافتش دانسته است.[۱۴] آلوسی جنایات یزید در حق مردم مدینه، در جریان واقعه حره، و حمله به مکه و تخریب کعبه و ظلم به امام حسین(ع) و اهل‌بیت پیامبر(ص) در جریان واقعه عاشورا را به‌عنوان مصادیق گناهان کبیره یزید برشمرده است.[۱۵]

جاحظ[۱۶] (درگذشت ۲۵۵ق)، ادیب و متکلم معتزلی، و تفتازانی[۱۷] (درگذشت ۷۹۲ق)، متکلم، ادیب و منطقی اهل‌سنت، نیز یزید را به دلیل قتل امام حسین(ع)، به اسارت بردن خاندان رسول خدا(ص)، تصرف مدینه، حمله به مکه و تخریب کعبه و سایر اعمال و خصوصیات اخلاقی مذمومش ملعون شمرده‌اند.

آلوسی از اهل‌سنت[۱۸] و عبدالحسین امینی، [۱۹] نویسنده الغدیر، از شیعه جواز لعن یزید را با استدلال به برخی روایات نقل شده از پیامبر(ص) اثبات کرده‌اند. در این روایات، پیامبر(ص) مرتکبان برخی افعال، مانند ظلم به اهل مدینه، را شایسته لعن دانسته است.

جواز لعن

لعن یزید در میان گروه‌های مختلف اسلامی جایز شمرده شده است:[۲۰]

شیعیان

جواز لعن یزید در میان شیعیان غیر قابل تردید خوانده شده است.[۲۱] عبدالجلیل رازی لعن یزید را از خصوصیات شیعه برشمرده است.[۲۲] در روایات شیعه، یزید از سوی پیامبر(ص)[۲۳] و برخی از ائمه‌(ع)[۲۴] لعن شده است. در زیارت عاشورا یزید به‌خصوص لعن شده است.[۲۵] در میان عالمان برخی فرق شیعه، داعی عمادالدین ادریس (۷۹۴-۸۷۲ق)، داعی و مورخ اسماعیلی، به‌تفصیل به اثبات جواز لعن یزید پرداخته است.[۲۶]

اهل‌سنت

از جمله موافقان لعن یزید از اهل‌سنت به افراد زیر اشاره شده است:[۲۷]

بنیان‌گذاران مذاهب فقهی چهارگانه اهل‌سنت

کیاهَرّاسی (۴۵۰-۵۰۴ق)، فقیه و مفسر شافعی، مدعی شده که سه تن از بنیان‌گزاران مذاهب چهارگانه اهل سنت، احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابوحنیفه، به‌تصریح یا تلویح قائل به جواز لعن یزید شده‌اند.[۲۸]

فرزند احمد بن حنبل نقل کرده که به پدرم گفتم که گروهی ما را متهم به پیروی از یزید می‌کنند. پدرم به من گفت آیا کسی که به خداوند ایمان دارد از یزید پیروی می‌کند. به پدرم گفتم پس چرا او را لعنت نمی‌کنی. پدرم گفت هیچ دیده‌ای که من چیزی را لعن کنم؛ چرا کسی که خدا او را در کتابش لعن کرده لعن نشود! به پدرم گفتم خداوند در کدام آیه یزید را لعن کرده است. پس پدرم این آیات را خواند: «پس [اى منافقان] آيا اميد بستيد كه چون [از خدا] برگشتيد [يا سرپرست مردم شديد] در [روى‌] زمين فساد كنيد و خويشاونديی‌هاى خود را از هم بگسليد. اينان همان كسانند كه خدا آنان را لعنت نموده و [گوش دل‌] ايشان را ناشنوا و چشم‌هايشان را نابينا كرده است».[۲۹] سپس پدرم گفت که آیا فسادی عظیم‌تر از قتل وجود دارد.[۳۰] در نقلی دیگر احمد بن حنبل با استدلال به سه آیه از قرآن لعن یزید را جایز برشمرده است.[۳۱]

ابن‌جوزی

نسخه‌ای خطی از کتاب ابن‌جوزی که درباره اثبات جواز لعن یزید نوشته است.

ابن‌جوزی (۵۱۱ -۵۹۷ق)، فقیه، مفسر، مورخ‌ و واعظ حنبلی‌، بر منبر وعظ در حضور خلیفه عباسی و عالمان بغداد یزید را لعنت می‌کرده است.[۳۲] زمانی که از ابن‌جوزی درباره یزید پرسیده بودند، گفته بود که شما چه می‌گویید درباره کسی که در سه سال حکومتش در سال اول حسین بن علی(ع) را کشت، در سال دوم مدینه را مسخر کرد و جان، مال و ناموس اهالی آن را مباح اعلام کرد و در سال سوم کعبه را با منجنیق کوبید و تخریب کرد. به او جواب دادند که چنین شخصی را لعنت می‌کنیم. سپس ابن‌جوزی جواب داد پس لعنت کنید یزید را.[۳۳] سِبْط ابن‌جوزی، نوه ابن‌جوزی، از جدش نقل می‌کند که در روایات کسی که یک صدم اعمال یزید را انجام داده باشد ملعون است.[۳۴]

آلوسی

شهاب‌الدین آلوسی (۱۲۱۷-۱۲۷۰ق)، فقیه و مفسر شافعی، پس از یادکرد رأی علمای اهل‌سنت درباره لعن یزید می‌گوید: اعتقاد من جواز لعن یزید با بردن نام اوست و تصور نمی‌کنم مثل او شخصی با این همه فسق یافت شود.[۳۵] آلوسی، با رد احتمال توبه یزید در آخر عمر، ادامه می‌دهد: لعنت خداوند بر همه قاتلان حسین‌(ع) و انصار، اعوان، پیروان و هر کس که به آنها میل کرده باد و این لعنت تا روز قیامت و تا هر زمانی که چشمی برای اباعبدالله‌ الحسین گریه می‌کند ادامه داشته باشد.[۳۶]

سایر اهل‌سنت

از دیگر عالمان موافق با لعن یزید به افراد زیر اشاره شده است:[۳۷]

مخالفان لعن

امیر علیشیر نوایی:
ای که گفتی بر یزید و آل او لعنت مکن
ز آنکه شاید حق‌تعالی کرده باشد رحمتش
آنچه با آل نبی کرد او اگر بخشد خدای
هم ببخشاید ترا گر کرده باشی لعنتش[۴۶]

تعدادی از عالمان اهل‌سنت با لعن یزید مخالفت کرده‌اند؛[۴۷] از جمله، ابن‌صلاح (۵۷۷ -۶۴۳ق)، فقیه و محدث شافعی، از جمله مخالفان لعن یزید به‌شمار رفته است.[۴۸] ابن‌صلاح لعن یزید را به این دلیل که او را آمر قتل امام حسین(ع) نمی‌داند جایز نمی‌شمرد.[۴۹] ابن‌صلاح، حتی بر فرض اثبات آمریت یزید، لعن او را غیرجایز و دور از شأن مؤمنان قلمداد می‌کند.[۵۰] همچنین، ابن‌‌حجر هَیتَمی‌ (۹۰۹-۹۷۴ق) هم از مخالفان لعن یزید قلمداد شده است.[۵۱] ابن‌حجر در الصواعق المحرقة آورده که لعن یزید و تکفیر او جایز نیست؛ زیرا او در زمره مؤمنان است و کار او با خداوند است؛ اگر بخواهد او را عذاب می‌کند و اگر بخواهد از او می‌گذرد.[۵۲]

غزالی

ابوحامد غزالی (۴۵۰-۵۰۵ق) در کتاب احیاء علوم الدین لعن یزید را به دلیل قتل امام حسین(ع) یا امر به قتل او جایز نمی‌شمرد؛[۵۳] از نظر او اینکه یزید قاتل یا امرکننده به قتل امام حسین(ع) باشد اصلاً ثابت نشده است.[۵۴] از نظر غزالی نه تنها لعن یزید جایز نیست، بلکه استناد قتل امام حسین(ع) به یزید هم جایز نیست.[۵۵]

فیض کاشانی در کتاب المُحَجّة البَیضاء این نظر غزالی درباره لعن یزید را مورد نقد قرار داده است.[۵۶] فیض مقدمات استدلال غزالی در این باره را رد می‌کند، [۵۷] ولی درباره نظر خاص غزالی می‌گوید: بهتر است درباره نظر غزالی درباره لعن یزید سخنی نگوییم و از آن بگذریم.[۵۸] به‌جز فیض کاشانی، کسان دیگری از شیعه این نظر غزالی را نقد و رد کرده‌اند.[۵۹]

ابن‌تیمیه

ابن‌تیمیه (۶۶۱-۷۲۸ق) هرچند لعن قاتلان امام حسین(ع) را جایز می‌شمرد، [۶۰] دست‌داشتن یزید در قتل امام حسین(ع) را ثابت نمی‌دانست.[۶۱] همچنین، ابن‌تیمیه لعن فاسق ظالم را جایز می‌دانست، [۶۲] ولی فاسق و ظالم بودن یزید را اثبات‌شده قلمداد نمی‌کرد؛[۶۳] به همین دلیل لعن او را جایز نمی‌شمرد.[۶۴]

در ادبیات و فرهنگ عامه

بعضی شاعران و ادیبان در ضمن آثار خود به لعن یزید پرداخته‌اند: از جمله سنائی غزنوی، شاعر و صوفی قرن پنجم و ششم، که از اهل‌سنت شمرده شده، [۶۵] در ابیاتی یزید را لعن کرده است:

داستان پسر هند مگر نشنیدی
که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید
پدر او لب و دندان پیمبر بشکست
مادر او جگر عم پیمبر بمکید
خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت
پسر او سر فرزند پیمبر ببرید
بر چنین قوم چرا لعنت و نفرین نکنم
لعنت‌ الله یزیداً و علی حب یزید[۶۶]
لعن یزید بر کاشی‌های یک سقاخانه در خیابان مولوی تهران از دوره پهلوی اول- عکس از احمد خامه‌یار

ابیاتی درباره لعن یزید به امیر علیشیر نوایی (۸۴۴-۹۱۱ق)، ادیب و سیاستمدار اهل‌سنت، نسبت داده شده است.[۶۷] برخی ادعا کرده‌اند که نوایی این ابیات را در پاسخ به غزالی سروده است.[۶۸] اشعاری نیز به زبان عربی در لعن یزید سروده شده است.[۶۹]

در فرهنگ عامه ایرانیان، بنا بر برخی روایات دینی[۷۰]، لعن یزید به عربی و فارسی جزء رایج‌ترین جملات پس از نوشیدن آب قلمداد شده است.[۷۱] نیز به گزارش منابع، عباراتی مبتنی بر لعن یزید بر کاسه‌های مسین و برنجین آب‌خوری و دیواره‌های بیرونی سقاخانه‌ها حک می‌شده است.[۷۲]

به نقل از عبدالجلیل رازی، در قرن ششم، لعن یزید توسط خطیبان جزئی از مراسم تعزیت‌داری اهل‌سنت بوده است.[۷۳] گفته شده که لعن یزید، به‌عنوان بخشی از مراسم عزاداری محرم، در برخی از انواع عزاداری‌های محلی، مانند حوله‌‌بندان، به‌صورت گروهی انجام می‌شود.[۷۴] همچنین، لعن یزید در برخی از متون طنزآمیز نقل شده است.[۷۵]

تک‌نگاری

  • الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید: کتابی از ابن‌جوزی که در رد کتاب عبدالمُغیث بن زُهَیر حَربی بغدادی نگاشته شده است.[۷۶] حربی در کتابی به نقل فضایل یزید و اثبات عدم جواز لعن یزید پرداخته بود[۷۷] و ابن‌جوزی در این کتاب مبانی عدم جواز لعن، از جمله اثبات ولایت عامه برای یزید و وجوب اطاعت از امام ظالم را، مورد مناقشه قرار داده است.[۷۸] از نظر محققان، این کتاب، با وجود حجم کم، کتابی جامع در موضوع لعن یزید است و از زمان نگارش مورد تقدیر و استفاده عالمان مختلف قرار گرفته است.[۷۹]
  • القول العَتید فی ‌استحباب لعن یزید: کتابی از واثق شمَّری که در آن، با اتکا به آیات قرآن، روایات و نظرات عالمان اهل‌سنت، به رد نظرات مخالفان لعن یزید و اثبات استحباب لعن او پرداخته است.[۸۰]

پانویس

  1. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۲۹.
  2. ابن‌حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، ۱۳۵۰ق، ص۲۲۰.
  3. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، مقدمه تحقیق، ۱۴۲۶ق، ص۱۵.
  4. ابن‌نما حلی، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۲۲.
  5. طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۶۵ش، ج۵، ص۴۴۴.
  6. مقرم، مقتل الحسین علیه السلام، ۱۴۲۶ق، ص۲۷.
  7. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۲۲۰.
  8. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، مقدمه تحقیق، ۱۴۲۶ق، ص۱۶.
  9. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، مقدمه تحقیق، ۱۴۲۶ق، ص۱۶.
  10. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، مقدمه تحقیق، ۱۴۲۶ق، ص۱۷.
  11. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، مقدمه تحقیق، ۱۴۲۶ق، ص۱۷.
  12. ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۸ق، ج۸، ص۲۴۵؛ ذهبی، المنتقى من منهاج الاعتدال، ص۲۹۲؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۳۱۱.
  13. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۲۷-۲۲۸.
  14. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۲۸.
  15. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۲۸.
  16. جاحظ، رسائل الجاحظ، ۲۰۲۲م، ص۲۵۷-۲۵۸.
  17. تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، ۱۴۰۷ق، ص۱۰۳.
  18. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۲۷-۲۲۸.
  19. امینی، الغدیر، ج۱۱، ۱۴۱۰، ص۳۵-۳۶.
  20. مقرم، مقتل الحسین علیه السلام، ۱۴۲۶ق، ص۲۷؛ ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، مقدمه تحقیق، ۱۴۲۶ق، ص۱۵.
  21. مقرم، مقتل الحسین علیه السلام، ۱۴۲۶ق، ص۲۷.
  22. قزوینی رازی، نقض، ۱۳۵۸ش، ص۲۴۸-۲۴۹.
  23. ابن‌نما حلی، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۲۲.
  24. طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۶۵ش، ج۵، ص۴۴۴.
  25. ابن‌قولویه، کامل الزیارات، ۱۳۵۶ق، ص۱۷۹.
  26. عمادالدین ادریس، السبع الرابع من عيون الأخبار و فنون الآثار، ۲۰۰۷م، ص۱۶۶-۱۸۰.
  27. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، مقدمه تحقیق، ۱۴۲۶ق، ص۱۶.
  28. ابن‌خلکان، وفیات الاعیان، بی‌تا، ج۳، ص۲۸۷؛ دمیری، حیات الحیوان، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۳۰۶.
  29. سوره محمد، آیات ۲۲-۲۳.
  30. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، ۱۴۲۶ق، ص۴۰-۴۱.
  31. شبراوی، الاتحاف، ۱۴۲۳ق، ص۱۷۱-۱۷۲.
  32. سبط ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۶۱.
  33. سبط ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۶۱.
  34. سبط ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۶۱.
  35. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۲۹.
  36. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۲۹.
  37. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، مقدمه تحقیق، ۱۴۲۶ق، ص۱۶.
  38. ابن‌ابی‌طاهر، بلاغات النساء، بی‌تا، ص۲۵.
  39. ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۸ق، ج۸، ص۲۴۵.
  40. ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۸ق، ج۸، ص۲۴۵.
  41. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، ۱۴۲۶ق، ص۴۱.
  42. ابن‌خلکان، وفیات الاعیان، بی‌تا، ج۳، ص۲۸۷؛ دمیری، حیات الحیوان، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۳۰۶.
  43. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، مقدمه تحقیق، ۱۴۲۶ق، ص۱۵.
  44. سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۲۴۴.
  45. عبده، محمد و محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، ۱۹۹۰م، ج۶، ص۳۰۴.
  46. آذر بیگدلی، آتشکده آذر، ۱۳۳۷ش، ص۱۹-۲۰
  47. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، مقدمه تحقیق، ۱۴۲۶ق، ص۱۶.
  48. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، مقدمه تحقیق، ۱۴۲۶ق، ص۱۶.
  49. ابن‌صلاح، فتاوى و مسائل إبن‌الصلاح، ۱۴۰۶ق، ج۲، ص۲۱۶.
  50. ابن‌صلاح، فتاوى و مسائل إبن‌الصلاح، ۱۴۰۶ق، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷.
  51. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، مقدمه تحقیق، ۱۴۲۶ق، ص۱۷.
  52. ابن‌حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۳۹.
  53. غزالی، احیاء علوم الدین، بی‌تا، ج۹، ص۱۹.
  54. غزالی، احیاء علوم الدین، بی‌تا، ج۹، ص۱۹.
  55. غزالی، احیاء علوم الدین، بی‌تا، ج۹، ص۱۹.
  56. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۲۲۰-۲۲۲.
  57. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۲۲۰-۲۲۲.
  58. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۲۲۳.
  59. جزائری، زهرالربیع، ۱۴۲۱ق، ص۵۰۵؛ بهبهانی، فضایح الصوفیة، ۱۴۱۳ق، ص۱۵۵-۱۵۶؛ طهرانی، شفاء الصدور، ۱۳۷۶ش، ص۴۳۷-۴۴۹.
  60. ابن‌تیمیه، مجموع الفتاوی، ۱۴۱۶ق، ج۴، ص۴۷۸.
  61. ابن‌تیمیة، رأس الحسین، بی‌تا، ص۲۰۷.
  62. ابن‌تیمیة، منهاج السنة النبویة، ۱۴۰۶ق، ج۴، ص۵۷۱.
  63. ابن‌تیمیة، منهاج السنة النبویة، ۱۴۰۶ق، ج۴، ص۵۷۲.
  64. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، مقدمه تحقیق، ۱۴۲۶ق، ص۱۷.
  65. جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۱۳۸۷ش، ص۶۰۴.
  66. سنائی، دیوان حکیم ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی غزنوی، ۱۳۴۱ش، ص۱۰۷۲.
  67. آذر بیگدلی، آتشکده آذر، ۱۳۳۷ش، ص۱۹-۲۰.
  68. بهبهانی، فضایح الصوفیة، ۱۴۱۳ق، ص۱۵۵-۱۵۶.
  69. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۲۹.
  70. ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۱۰، ۱۴۳۱ق، ص۱۳۷-۱۳۸.
  71. اکبری بیرق، «حسین(ع)، امام»، ج۳، ذیل واژه.
  72. شیرمحمدلو، «حکاکی»، ج۳، ذیل واژه.
  73. محجوب، ادبیات عامیانه ایران، ۱۳۸۶ش، ص۱۲۴۱.
  74. باقی، «حوله‌بندان»، ذیل واژه.
  75. فخرالدین علی صفی، لطائف الطوائف، ۱۳۴۶ش، ص۲۳۲؛ جزائری، زهرالربیع، ۱۴۲۱ق، ص۴۰۳-۴۰۴؛ ایرج میرزا، دیوان ایرج میرزا، ۱۳۵۶ش، ص۲۰۲-۲۰۳.
  76. ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵-۱۳۸۶ق، ج۱۱، ص۵۶۲-۵۶۳.
  77. ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵-۱۳۸۶ق، ج۱۱، ص۵۶۲-۵۶۳.
  78. محسنی مرّی، «حربی بغدادی، عبدالمغیث بن زهیر بن زهیر بن علوی»، ص۹-۱۰.
  79. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، مقدمه تحقیق، ۱۴۳۵ق، ص۸-۹.
  80. شمری، القول العتید فی إستحباب لعن یزید، ۱۴۳۰ق، ص۸۷-۸۸.

منابع

  • آذر بیگدلی، لطفعلی‌بیک، آتشکده آذر (تذکره شعرای فارسی‌زبان تا آخر قرن دوازدهم هجری)، تحقیق سیدجعفر شهیدی، تهران، مؤسسه نشر کتاب، ۱۳۳۷ش.
  • آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تحقیق علی عبد الباری عطية، بیروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌ابی‌طاهر، احمد بن ابی‌طاهر، بلاغات النساء، قم، الشريف الرضی، بی‌تا ص۲۵.
  • ابن‌تیمیة، احمد بن عبدالحلیم، رأس الحسین، تحقیق السيد الجميلی، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
  • ابن‌تیمیة، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، تحقیق عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، المدینة النبویة، مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشريف، ۱۴۱۶ق.
  • ابن‌تیمیة، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنة النبوية فی نقض كلام الشيعة القدرية، تحقیق محمد رشاد سالم، ریاض، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، ۱۴۰۶ق.
  • ابن‌اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵-۱۳۸۶ق.
  • ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، تحقیق محمدکاظم محمودی، قم، مجمع إحیای فرهنگ اسلامی، ۱۴۳۵ق.
  • ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، تحقیق هیثم عبدالسلام محمد، بیروت، دار الکتب العلمية، ۱۴۲۶ق.
  • ابن‌حجر، هیتمی، الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، تحقیق عبدالوهاب عبدالطیف، قاهره، بی‌نا. ۱۳۸۵ق.
  • ابن‌خلکان، احمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.
  • ابن‌صلاح، عثمان بن عبدالرحمن، فتاوى و مسائل إبن‌الصلاح فی التفسیر و الحدیث و الأصول و الفقه، عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ق.
  • ابن‌قولویه قمی، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، تحقیق عبدالحسین امینی و غلامرضا عرفانیان یزدی، نجف، المطبعة المبارکة المرتضویة، ۱۳۵۶ق.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، تحقیق علی شیری، بیروت، دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
  • ابن‌نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الاحزان و منیر سبل الاشجان، قم، مدرسة الإمام المهدی(ع)، ۱۴۰۶ق.
  • اکبری بیرق، حسین، «حسین(ع)، امام»، در دانشنامه فرهنگ مردم ایران، تهران، مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۴ش.
  • امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۱۰ق.
  • ایرج میرزا، دیوان ایرج میرزا (تحقیق در احوال و آثار و افکار و اشعار ایرج میرزا و خاندان و نیاگان او)، تحقیق محمدجعفر محجوب، تهران، شرکت چاپ افست گلشن، ۱۳۵۶ش.
  • بهبهانی، محمدجعفر بن محمدعلی، فضایح الصوفیة، تحقیق مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی، قم، انتشارات انصاریان، ۱۴۱۳ق.
  • باقی، عمادالدین، «حوله‌بندان»، در دانشنامه فرهنگ مردم ایران، تهران، مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۴ش.
  • تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح العقائد النسفیة، تحقیق احمد حجازی السقا، قاهره، مکتبة الکلیات الأزهریة، ۱۴۰۷ق.
  • تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، تحقیق عبدالرحمن عميره‌، قم، منشورات رضی، ۱۴۰۹ق.
  • جاحظ، ابوعثمان عمرو بن بحر، رسائل الجاحظ، به‌کوشش حسن السندوبی، بی‌جا، هندواوی، ۲۰۲۲م.
  • جزائری، نعمت‌الله بن عبدالله، زهرالربیع، بیروت، مؤسسة العالمیة للتجلید، ۱۴۲۱ق.
  • دمیری، محمد بن موسی، حیات الحیوان الکبری، تحقیق احمد حسن بسج، بیروت، دار الکتب العلمية، ۱۴۱۵ق.
  • ذهبی، المنتقى من منهاج الاعتدال في نقض كلام أهل الرفض والاعتزال، تحقیق محب‌الدین خطیب، ریاض، الرئاسة العامة لإدارات البحوٍث العلمیة و الإفتاء و الدعوة و الإرشاد، ۱۴۱۳ق.
  • سبط ابن‌جوزی، یوسف بن قوزاغلی، تذكرة الخواص، قم، الشريف الرضی، ۱۴۱۸ق.
  • سنائی غزنوی، مجدود بن آدم، دیوان حکیم ابوالمجد مجدود بن ادم سنائی غزنوی، تصحیح محمدتقی مدرس رضوی، تهران، کتابخانه ابن‌سینا، ۱۳۴۱ش.
  • سیوطی، عبدالرحمن بن ابوبکر، تاریخ الخلفاء، تحقیق ابراهیم صالح، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۷ق.
  • شبراوی، جمال‌الدین عبدالله بن محمد، الإتحاف بحب الأشراف، تحقیق سامی الغریزی، قم، دار الکتاب الإسلامی، ۱۴۲۳ق.
  • شمری، واثق، القول العتید فی إستحباب لعن یزید، بیروت، مؤسسة البلاغ، ۱۴۳۰ق
  • شوکانی، محمد بن علی، نیل الاوطار، تحقیق عصام‌الدين الصبابطی، قاهره، دارالحديث، ۱۴۱۳ق.
  • شیرمحمدلو، مهشید، «حکاکی»، در دانشنامه فرهنگ مردم ایران، تهران، مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۴ش.
  • طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام فی شرح المقنعة، تهران، دارالکتب العلمیة، ۱۳۶۵ش.
  • طهرانی، ابوالفضل بن ابوالقاسم، شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور، تهران، انتشارات مرتضوی، ۱۳۷۶ش.
  • عبده، محمد و محمد رشیدرضا، تفسیر المنار (تفسير القرآن الحكيم)، قاهره، الهيئة المصرية العامة للكتاب، ۱۹۹۰م.
  • عمادالدین ادریس، عمادالدین بن حسن، السبع الرابع من عيون الأخبار و فنون الآثار، تحقیق مأمون الصاغرجی، دمشق، معهد الدراسات الاسماعیلیة و معهد الفرنسی لشرق الادنی، ۲۰۰۷م.
  • غزالی، ابوحامد محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیم بن حسین الحافظ العراقی، بی‌جا، دار الکتاب العربی، بی‌تا.
  • فخرالدین علی صفی، علی بن حسین، لطائف الطوائف، تحقیق احمد گلچین معانی، تهران، شرکت نسبی اقبال و شرکاء، ۱۳۴۷ش.
  • فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۷ق.
  • قزوینی رازی، عبدالجلیل بن ابی‌الحسین، نقض (بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح النواصب)، تحقیق میرجلال‌الدین محدث ارموی، تهران، انتشارات انجمن آثار ملی، ۱۳۵۸ش.
  • محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانه ایران، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۶ش.
  • محسنی مرّی، قاسم، «حربی بغدادی، عبدالمغیث بن زهیر بن زهیر بن علوی»، در دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرة‌المعارف اسلامی، ۱۳۸۸ش.
  • مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین علیه السلام، بیروت، مؤسسة الخرسان للمطبوعات، ۱۴۲۶ق.