خشوع: تفاوت میان نسخهها
imported>Mashg بدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Mashg بدون خلاصۀ ویرایش |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۷ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۴۱
خشوع به معنای فروتنی و تواضع، حالتی در انسان است که از عظمت طرف مقابل ایجاد میشود. خشوع را حالتی در قلب دانستهاند که به خضوع در اعضای بدن منجر میشود. خشوع ثمره ایمان و نتیجه یقین به جلال حق، غیب و قیامت است.
خشوع در نماز با خشوع دل (توجه تام به معبود) و خشوع اعضا و جوارح (انداختن سر به پایین، نگاه به محل سجده و وقار اعضا) حاصل میشود. در آیات قرآن از واژه خشوع برای توصیف وضعیت و حالت خاص انسانها در زمان حشر و قیامت استفاده شده است.
ابنعباس واژه خشوع در آیه «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِین»[بقره–۴۵] را درباره پیامبر و علی(ع) دانسته است. امام سجاد(ع) نیز در دعای ابوحمزه ثمالی از قلبی که خشوع ندارد به خداوند پناه میبرد.
واژهشناسی
خشوع به معنای فروتنی، تواضع و افتادگی،[۱] چشم به زمین دوختن و صدا را پایین آوردن است.[۲] وقتی گفته میشود فلانی در نماز خشوع دارد یعنی با قلبش متوجه نماز است که حالتی است در بدن، چشم و صدا.[۳]
گفتهاند «خشوع به معنای خوف و خشیت از خداست»[۴] یا «چشم فرو بستن و خفض جناح و تواضع است».[۵] یا تأثیری است که مقهور از قاهر به خود میگیرد به طوری که او را از هر چه غیر اوست منقطع میکند.[۶] نیز گفتهاند خشوع تذلل و خود را کوچک کردن است.[۷]
خشوع در نماز
برخی گفتهاند خشوع در نماز به معنای نگاه به محل سجده میباشد. در شأن نزول آیه «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»[مومنون–۲] گفته شده پیامبر اکرم(ص) در نماز به آسمان نگاه میکرد و چون این آیه نازل شد، سرش را پائین میانداخت و به محل سجده نگاه میفرمود.[۸]
ملا احمد نراقی «حضور قلب» در نماز را فارغ ساختن دل از غیر نماز میداند تا اینکه نماز گزار بداند که چه میکند و چه میگوید و فکر او به جایی دیگر نرود و اقبال و توجّه به نماز خود داشته باشد. او میگوید این را «خشوع دل» نیز گویند، زیرا مطلوب در نماز دو نوع از خشوع است:
- یکی «خشوع دل» که عبارت است از اینکه آدمی جمیع حواس خود را متوجّه نماز سازد و همه فکر و همّ او نماز باشد و در دل او به جز معبودش کسی دیگر نباشد.
- دیگری «خشوع جوارح و ظاهر» که عبارت است از این که مقابل قبله راست بایستد با وقار و خضوع. دستهای خود را بر رانهای خود مقابل زانو گذارد و پاهای خود را گشاده از یکدیگر گذارد. انگشتان پای خود را رو به قبله بدارد. چشم بر موضع سجده اندازد و التفات به چیز دیگر نکند و با ریش و انگشت خود بازی نکند و امثال اینها.[۹]
خشوع قلب
بر اساس روایات خشوع حالتی برای قلب است که خضوع اعضا و جوارح از آن نشأت میگیرد. طبرسی از مجاهد نقل کرده که خشوع به معنای خوف دائم در قلب است.[۱۰] طبق فرموده پیامبر کسی که پیکرش بیش از دلش خاشع باشد، این خشوع منافقانه است.[۱۱]
امام سجاد(ع) نیز در دعای ابوحمزه ثمالی از قلبی که خشوع ندارد به خداوند پناه میبرد: و أَعوذ بک مِن نفسٍ لا تَقنَعُ و بَطنٍ لا یَشبع و قلبٍ لا یَخشع.[۱۲] ترجمه: خدایا! به تو پناه میبرم از نفسی که قانع نمیشود و شکمی که سیر نمیشود و دلی که خاشع نمیشود.
عوامل خشوع
- قرائت قرآن : طبق آیه شریفه «وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً»[اسرا–۱۰۹] اهل علم موقعی که آیات شریفه را استماع میکنند به خاک میافتند با حال گریان و خشوع آنها زیاد میگردد.
- ایمان به قیامت: قرآن کریم در توصیف خاشعان میفرماید: آنان کسانی هستند که به ملاقات پروردگارشان و بازگشت به سوی او ایمان دارند: «الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ راجِعُون»[بقره–۴۶]
ارتباط خشوع و خضوع
خضوع حالت انکسار در اعضا و جوارح بدن است.[۱۳] خضوع آن خشوعی را گویند که در مقام عمل اثرش هویدا شود، به خلاف خشوع که به معنای نوعی تأثر نفسانی است، که از مشاهده عظمت و کبریایی در دل پدید میآید.[۱۴]
نقل شده است شخصی نماز میخواند و با ریش خود بازی میکرد حضرت رسول(ص) فرمود: اگر قلبش خاشع میشد جوارحش نیز خاشع میشد.خشوع در قیامت
برخی از آیات قرآن کریم در تصویر قیامت و اوضاع انسانها در آن روز، از حالت خشوع یاد کردهاند که حاکی از وضعیت و حالت خاص انسانها در زمان حشر و قیامت است.
- خشوع چشمها: «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ»[قلم–۴۳]؛ شکستگی و تأثر قلب از عظمت آنچه میبینند در چشمهایش هویدا میشود.[۱۵]
- خشوع چهرهها: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ»[غاشیه–۲]: چهرههایی که در این روز ذلیل و سر شکسته است، یعنی به واسطه عذاب و شدایدی که آنها را فرا میگیرد، ذلیل و خوارند.[۱۶]
- خشوع صداها: «خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمن فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسا»[طه–۱۰۸]: آن روز صداها به خاطر استغراق در مذلت و خواری در برابر خدای تعالی آن چنان آهسته میشود که هیچ شنوندهای جز صدایی خفیف نمیشنود.[۱۷]
خشوع و اهل بیت
ابنعباس دربارهٔ آیه «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِین»[بقره–۴۵] میگوید: خاشع یعنی ذلیل در نماز و مراد از آن پیامبر و علی است.[۱۸] و از امام باقر(ع) نقل شده است که «الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ راجِعُون»[بقره–۴۶] دربارهٔ علی و عثمان بن مظعون و عمار یاسر و یاران آنهاست.[۱۹]
از امیر المومنین(ع) نقل شده است در آیه شریفه، نماز، اقامه ولایت من است؛ برای همین فرموده است: انجام آن (=إِنَّها) سنگین و دشوار است و نفرمود آن دو (صبر و نماز)؛ چرا که پذیرش و حمل ولایت سنگینتر است و خاشعان شیعیان بینای ما هستند.[۲۰][۲۱]
خشوع مستحب
در برخی از روایات و کتب فقهی بیان شده است که اظهار خشوع در برخی مواقع امری مستحب است٬ از جمله: هنگام ورود به مسجد، حرم مكّه، شهر مكّه، مسجدالحرام، كعبه،[۲۲]مشاهد مشرفه معصومان(ع) و هنگام زيارت ايشان؛ هنگام تلاوت قرآن و گفتن ذكر و خواندن دعا؛ هنگام بيرون رفتن به صحرا براى نماز استسقا[۲۳]٬ وقت ورود نمازگزار به مصلاى خود؛ در نماز، به ويژه در حال قيام كه با حالت خضوع به محل سجدهاش نگاه كند،[۲۴] در طواف[۲۵] و اعتکاف.[۲۶]
پانویس
منابع
- طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفه، چ۱ ، ۱۴۱۲ق.
- كابلى، محمد اسحاق٬ مناسك حج٬ قم٬ مولف٬ ۱۴۲۶ق.
- جمعى از پژوهشگران٬ فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام٬ قم٬ مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بيت عليهم السلام٬ چ۱ ٬ ۱۴۲۶ق.
- لنكرانى، محمد فاضل٬ اعتكاف و احكام آن٬ قم٬ مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)٬ چ۱ ٬ ۱۴۲۷ق.
- عاملى، زين الدين بن على٬ الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية٬ قم٬ انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم٬ ۱۴۱۲ق.
- قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، چ۱ ، ۱۳۶۴ش.
- رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ۳ ، ۱۴۲۰ق.
- طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن٬تهران، انتشارات اسلام، چ۲ ، ۱۳۷۸ش.
- طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی سید محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چ۵ ، ۱۳۷۴ش.
- ثقة الاسلام کلینی، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۶۵ش.
- طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: سید احمد حسینی تهران، کتابفروشی مرتضوی، چ۳ ، ۱۳۷۳ش.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چ۳ ، ۱۳۷۲ش٬
- حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، مؤسسه چاپ و نشر، ۱۴۱۱ق.
- مجلسی، محمد تقی، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ق.
- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق..
- سید بن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، بیروت، چاپ اعلمی، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
- طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، تهران، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۷۷ش.
- نراقی، احمد بن محمدمهدی، معراج السعاده، تهران، هجرت.
- حلّى٬ حسن بن يوسف بن مطهر منتهى المطلب في تحقيق المذهب٬ مشهد٬ مجمع البحوث الإسلامية٬ چ۱ ٬ ۱۴۱۲ق.
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ذیل واژه.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۸ ، ص۷۱ (ذیل ماده خشع).
- ↑ الطریحی، مجمع البحرین، ج۴ ، ص ۳۲۱ (ذیل ماده خشع).
- ↑ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۲ق، ج۱ ، ص۲۰۶.
- ↑ الجامع لأحکام القرآنن، قرطبی ، ۱۳۶۴ش، ج۳ ، ص۲۱۴.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۱۵، ص۷.
- ↑ رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰٬ق، ج۲۷ ، ص۵۶۷.
- ↑ الطریحی، مجمع البحرین، ج۴ ، ص ۳۲۱ (ذیل ماده خشع)؛ طباطبایی، ترجمه المیزان، ج۱۵، ص۱۴.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، هجرت، ص۸۴۴.
- ↑ طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ۱۳۷۷ش، ج۳ ، ص۲۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج۲ ، ص۳۹۶.
- ↑ سیدبن طاووس، اقبال الاعمال، ۱۴۱۷ق، ص۳۴۵–۳۳۴..
- ↑ طیب، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۵۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۶۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۲۴.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۱۰ ، ص ۷۲۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۱۴، ص۲۱۱.
- ↑ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱ ، ص۱۱۵.
- ↑ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱ ، ص۱۱۵.
- ↑ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۴ق، ج۲۶ ، ص۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۵۳.
- ↑ عاملى،الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية٬ ۱۴۱۲ق٬ ج۱ ٬ ص۱۸۶
- ↑ جمعى از پژوهشگران٬ فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام٬ ۱۴۲۶ق٬ ج۱ ٬ ص ۳۹۰
- ↑ حلّى، منتهى المطلب في تحقيق المذهب٬ ۱۴۱۲ق٬ ج۵ ٬ ص۲۱۲.
- ↑ كابلى، مناسك حج٬ ۱۴۲۶ق٬ ص۱۵۶
- ↑ لنكرانى، اعتكاف و احكام آن٬ ۱۴۲۷ق٬ ص۶۴