السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (کتاب)

از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از کتاب سرائر)
السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی
اطلاعات کتاب
نویسندهابو عبدالله فخر الدین محمد بن منصور بن احمد بن ادریس حلی(درگذشت۵۹۸ق)
موضوعفقه
زبانعربی


کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی معروف به السرائر یکی از منابع فقه شیعه در قرن ششم هجری قمری است که توسط ابو عبدالله فخر الدین محمد بن منصور بن احمد بن ادریس حلی(درگذشت۵۹۸ق) تألیف شده است. السرائر کتابی فقهی به صورت رسالۀ عملی برای مکلفان است که یک دورۀ کامل موضوعات فقهی از بحث طهارت تا حدود در را در برگرفته است. بخش عمده‌ای از انتقادهای ابن ادریس به شیخ طوسی در این کتاب انعکاس یافته است. در روزگار وی جوِّ تقلید و پیروی از شیخ طوسی بر حوزه‌های علمیه سایه افکنده بود. با ظهور ابن ادریس حلّی و تدوین کتاب السرائر، این فضا شکسته شد و دوران جدیدی آغاز گردید. در لابلای فتواهای مولف، مطالب غیر فقهی مثل حدیث، تاریخ، رجال، عقاید شیعه و اصول فقه نیز آورده شده است.

ابن‌ادریس و کتاب السرائر

درباره مؤلف

محمد بن منصور بن احمد بن ادریس حلی عجلی معروف به ابن ادریس (۵۴۳-۵۹۸ق)، فقیه تأثیرگذار امامی در اواخر قرن ششم قمری است. او از شاگردان عبداللّه بن جعفر دوریستی،[۱] ابوالمکارم ابن زهره حلبی و ابن شهر آشوب[۲] است. وی خبر واحد را حجت نمی داند و فقط به قرآن کریم، سنت، اجماع و عقل استناد می کند.[۳] وی غیر از کتاب السرائر، آثار دیگری چون خلاصة الاستدلال فی المُواسَعَة و المُضایقَة،[۴] المختصر فی المضایقة،[۵]رسالة فی معنی الناصب،[۶] المسائل [۷] و مناسک الحج[۸] دارد.

علت تالیف السرائر

ابن‌ادریس برای نگارش این کتاب دو انگیزه عنوان کرده است:

  • خارج ساختن جامعۀ خود از‏‎ ‎‏رکود و بی توجّهی به علم و اندیشه؛ او می گوید چون روی برگرداندن و کسالت مردم از علم شریعت محمدی(ص) و احکام آن و کینه‌ورزی‌شان به خاطر آنچه که‏‎ ‎‏نمی‌دانند و کوتاهی‌اشان در آنچه می‌دانند، و نیز کوتاهی اندیشمندان روزگار‏‎ ‎‏به خاطر سیطرۀ ناآگاهی و سلطه جهل، در نگهداری امانت‏‎ ‎‏روزگاران و بحث از آنچه که آگاهی بدان لازم است، مشاهده کردم؛ دست بر قلم بردم.[۹]
  • شکستن جوِّ تقلید و از بین بردن رکود تحقیق و زنده کردن‏‎ ‎‏دوباره ابتکار و نوآوری؛[۱۰] تا حدود ۱۲۰ سال پس از رحلت شیخ طوسی، فقه شیعه تحت الشعاع اندیشه‌ها و آثار فقهی او قرار گرفت و کم‌تر کسی می‌توانست در درستی نظرات او شک و آثارش را نقد کند. با ظهور ابن‌ادریس و تدوین کتاب السرائر او، این فضا شکسته شد و دوران جدیدی از نشاط و پویایی در فقه شیعه پدیدار شد.[۱۱] از این جهت خود وی نیز خوانندگان کتابش را به خدا قسم می‌دهد که از آنچه که در کتاب است تقلید نکنند‏‎ ‎‏بلکه با دید آغازکننده راه جدید، در آن بنگرند، هواهایی که نادرستی را لباس‏‎ ‎‏درستی می‌پوشاند و محبت گذشتگان و تقلیدزا را بر کنار نهند چرا که این دو، بیماری‌هایی‏‎ ‎‏هستند که جالینوس حکیم هم نمی‌تواند آنها را مداوا کند.[۱۲]

محتوای کتاب

ابواب فقهی

سرائر مشتمل بر ۲۵ کتاب در فقه است که به ترتیب عبارتند از؛ کتاب طهارت، کتاب نماز، کتاب روزه، کتاب زکات، کتاب حج، کتاب جهاد و سیره امام، کتاب دیون و کفالت و حواله و وکالت، کتاب شهادات، کتاب قضاوت، کتاب کتاب مکاسب، کتاب متاجر و بیع، کتاب نکاح، کتاب طلاق، کتاب عتق و تدبیر، کتاب اَیمان، کتاب صید و ذبایح، کتاب اطعمه، کتاب طب، کتاب سبق و رمایه، کتاب وقف و صدقات، کتاب وصیت، کتاب مواریث، کتاب دیات و جنایات، کتاب حدود.

ابن ادریس بسیاری از ابواب فقهی را در هم ادغام کرده عنوان جامعی برای آنها نمی‌آورد؛ مثلا مباحث شفعه، شرکت، مضاربه، رهن، عاریه، ودیعه، مزارعه، مساقات، اجاره، غصب و اقرار را در ضمن کتاب متاجر و بیع قرار می‌دهد.

او در ترتیب ابواب و مباحث فقهی کتاب از کتب شیخ طوسی تقلید کرده است که با مراجعه به کتاب النهایه می‌توان به این مطلب پی برد، جز این که کتاب نهایه مشتمل بر ۲۲ کتاب است که کتاب الطب، سبق و رمایه را دربر ندارد.[۱۳]

مستطرفات

در انتهای کتاب، فصلی با نام زیادات آمده است که به مُستَطْرَفات (نکات جالب توجه ) شهرت یافته است. ابن‌ادریس در این فصل روایات جالب توجهی از متقدمان آورده است که برخی از آنها نادر و منحصر به فرد هستند.[۱۴]

مباحث دیگر

با این که السرائر یک کتاب فقهی است، لیکن در‏‎ ‎‏جای جای آن مباحث مهم اصولی، رجالی، درایة الحدیث و فقه مقارن بوده و‏‎ ‎‏نکته‌هایی که از باب استطراد مطرح شده است؛ وجود دارد. از جمله:[۱۵]

  • مباحث اصولی؛ ‏‏این ادریس هنگام طرح بسیاری از مسائل فقهی ابتدا مبانی اصولی آن را را مورد بحث قرار داده و سپس وارد بحث‌های فقهی می‌شود. از باب نمونه؛ وی به مناسبتی بحث اشتراک الفاظ را‏‎ ‎‏مطرح کرده است.[۱۶]
  • مباحث لغوی؛ ‏‏از جمله برجستگی‌هاى كتاب سرائر، بهره جويى فراوان مولف از ادبيات عرب در تبيين اصطلاحات فقهى و تكيه به آنچه در دواوين و آثار ادبى آمده است، در بازشناسى واژه‌ها است.[۱۷] چنان که به مناسبت روایتی درباره حکم سرمه کشیدن روزه‌دار با مُشک درباره واژه العَكَدَة (اصل زبان) که در روایت آمده توضیحاتی داده است.[۱۸]
  • فقه مقارن؛ در خیلی موارد‏‎ ‎‏ابن ادریس به موضوع مقارنه بین مذاهب دست می یازد و به نقل و ردّ اقوال عامّه‏‎ ‎‏همت می گمارد. به عنوان نمونه در باب نماز جمعه و وقت خطبه‌های آن[۲۴] نیز ارث حق شفعه [۲۵]
  • نكات تاريخى، تعيين زمان و مكان و متعلق رويدادها؛ مثلاً او در ضمن بحث زيارات از حضرت على‌اكبر سخن مى‌گويد و اشعارى در رثاء آن حضرت و نیز بحثی در شهادت وی مى‌آورد.[۲۶]

شیخ الطائفه‏ در السرائر

سرائر حاشيه‌گونه‌اى بر آثار فقهى شيخ طوسى و يا كتابى در نقد آثار شيخ است. تقریباً در تمام مسائلی که مطرح می‌شود نظر شیخ طوسی را بیان و مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد. [۲۸] او با ذکر عُدولِ و برگشت شيخ از انديشه‌ها و فتاواى پيشینيانش، مى‌فهماند چنان‌كه خود شيخ بر خلافِ گذشتگان فتوا داده است، ديگران نيز مى‌توانند چنين كنند.[۲۹]

اما ابن‌ادریس متّهم به بی‌احترامی نسبت به شخصیت شیخ‏‎ طوسی ‏است. گرچه عبارت تندی در کتاب وی دیده نمی‌شود، لیکن به عنوان مثال در جایی به ادعای اجماع شیخ چنین خرده گرفته‌ است: شيخ ما به دليلى تمسک جسته است که عزیز از دست داده را نيز مى خنداند. او گفته است: دليل ما اجماع فرقه و اخبار آنان است. سبحان الله! چه كسانى با او بر اين عقيده اجماع كرده‌اند.[۳۰]

با این حال در احکام صلاة المیّت در رد سخن شیخ طوسی می‌نویسد: «این تناقض در استدلال را‏‎ ‎‏بر شیخ‌مان زیبا نمی‌پندارم در کشته اهل بغی می‌گوید چون کفرش به دلیل‏‎ ‎‏ثابت شده نماز بر وی گذاشته نمی‌شود.» و آن‌گاه‏‎ ‎‏می‌گوید: «این از سوی شیخ طوسی - خدا رحمتش کند – غفلتی است که در نگارش پیش‏‎ ‎‏آمده است».[۳۱]

در جای دیگر وقتی سخن سیّد مرتضی را که شیخ الطائفه در کتاب خود نقل کرده است، در آثار‏‎ ‎‏سیّد نمی‌یابد، می‌گوید: «‏‏ شاید این سخن را شیخ ابو جعفر(شیخ طوسی) به صورت شفاهی از سید شنیده است چرا که بحمدالله شيخ ما جز راستى و آنچه را بدان يقين دارد، نقل نمى‌كند؛ زیرا جلالت قدر و تَدیُّن او بیش از آن است كه چيزى را كه نشنيده و تحقيق نكرده حكايت كند.[۳۲]

موارد اختلافی ابن‌ادریس با شیخ طوسی

ابن ادریس در بسیاری از مواضعی که نظر شیخ طوسی را رد کرده است، دلیل خود را نیز اقامه نموده است. برخی از آنها بدین قرار است:

  • مخالفت ناشی از اختلاف مبنا در مورد عمل به خبر واحد؛ مانند رد نظر وی در باب غنیمت جهاد.[۳۳]
  • مخالفت ناشی از تطبیق یا نزدیکی بسیاری از فتاوای شیخ با فتاوای شافعی؛ همانند رد نظر وی در باب نصاب زکات.[۳۴]
  • مخالفت ناشی از اضطراب نظر و اختلاف فتاوای شیخ طوسی در کتاب‌های دیگرش؛ مانند آنجه در بحث شهادت در اثبات هلال ماه رمضان آورده است.[۳۵]
  • مخالفت ناشی از اعتقاد به اینکه شیخ نقل قول نموده نه افتاء؛[۳۶] مانند بحث اقامه حدود توسط حُکّام جور.[۳۷]

نظرات دیگران

  • حمصی معتقد است ابن ادریس دچار خلط بوده و آثارش قابل اعتماد نیست.[۳۸] به عنوان مثال احمد بن سیاری را از اصحاب امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) دانسته است. [۳۹][یادداشت ۱]
  • خویی معتقد است به نظرات وی می توان اعتماد کرد چرا که نظرات علمای بزرگ در خور اعتماد است مگر در مواردی که خلاف آن ثابت شود.[۴۱]
  • مرتضی مطهری می نویسد: ابن ادریس با اين عمل خود اولاً ثابت كرد كه از ضميرى آگاه برخورداراست و نياز عصر خويش را درک می‌کند. ثانیاً ثابت كرد از موهبت شجاعت عقلى و ادبى بهره‌منداست. او از كسانى نيست كه فقط نياز را احساس كند، ولى جرأت اقدام را نداشته باشد. با جرأت و جسارتى كم نظير اين گام خطير را برمى دارد.[۴۲]
  • سيد محمد باقر صدر معتقد است سرائر ابن‌ادريس در به كارگيرى قواعد اصولى و تكيه بر مبانى استنباط و نيز بهره‌گيرى از استدلال و فراگیری و گستردگی در احتجاج، بر مبسوط شيخ الطائفه برترى دارد. [۴۳]

برخی دیدگاه‌های مؤلف

  • عدم حجیت خبر واحد؛ ‏اعتقاد به عدم حجّیت خبر واحد پر اهمیت ترین و مؤثرترین مبنای‏‎ ‎‏ابن ادریس است و همین نظریه موجب شده است تا‏‎ ‎‏آراء وی در بسیاری موارد رنگ و بوی آراء شاذه (نادر و آنچه مقابل نظر مشهور فقهاست) را به خود بگیرد.[۴۴]

او معتقد است طرق دستیابی به حق قرآن کریم، سنت، اجماع و عقل است. لذا به خبر واحد اعتنا نمی کند چرا که همان ها اسلام را نابود ساخته است.[۴۵] وی می‌گوید ‎‏اگر روایات به حد تواتر نرسد و یا با قراین دیگری موجب علم نشود،‏‎ ‎‏حجّیت ندارند.[۴۶]

  • استفاده زیاد از اصل برائت؛ مبنای ابن ادریس در عدم حجیت خبر واحد موجب شده است که وی ‎‏در هر جایی که دلیلی از اجماع شیعه امامی، نص و یا ظهوری از قرآن و یا‏‎ ‎‏سنّت متواتر پیدا نکند به اصول عملی مراجعه کند. و به همین خاطر در کتاب‏‎ ‎‏«سرائر» موارد فراوانی از اجراء اصل برائت و یا اصل احتیاط دیده می‌شود.[۴۷]
  • اهمیت اجماع؛ با آنکه ابن ادریس ‎ ‎‏به شدّت با اصل تقلید مخالف است، در عین حال بسیار به اقوالی که همه فقهاء‏‎ در آن اجماع دارند، ‎‏ارج می‌نهد. در موردی که مسأله بین علماء شیعه خلافی نباشد بدون چون و چرا‏‎ ‎‏بدان فتوی می‌دهد. گویی که در عدم خلاف اصحاب نوعی اجماعِ کاشف از‏‎ ‎‏قول معصوم می بیند.[۴۸]

ولایت فقیه

ابن ادریس در باب حکومت و ولایت فقیه زیاد سخن گفته است. وی در فصل تنفیذ الاحکام می‌نویسد: غرض از تشريع احكام و تعبّد به مقررات شرعی، تنفيذ و به اجرا نهادن آن در صحنه جامعه است. و این امر اختصاص به ائمه(ع) دارد؛ چون، كسی به جز ايشان، حكم نافذ ندارد، امّا در صورتی كه تنفيذ ائمه(ع) ميسور نبود، مانند عصر غيبت، چون تعطيلی احكام شرعی نارواست كسی بايد به اين امر مهم اقدام كند.[۴۹]

به نظر ابن ادریس كسانی حقِّ نيابت دارند و دارای حكم نافذند كه شيعه و منصوب از سوی معصوم باشند. اگر شخص دیگری دخالت و حکم هم كند، حكمش نافذ نيست. وی شرایط فرد منصوب از سوی امام را چنین بر می شمارد: فقاهت و علم به احكام شرعيه، تَمَكُّن از امضا (حاكم، بايد بتواند حكم اللَّه را - آن طور كه هست - به اجرا درآورد)، عقل و رأی را با هم داشتن، حلم وسيع، زمان‌شناسی، تديّن، زهد، قوّت و نيرومندی در اجرا. اين افراد، از طرف ولی عصر و آباء طاهره‌اش(ع)، مأذونند. فقيهی با شرايط فوق، از باب امر به معروف و نهی از منکر، بايد اين ولايت را پذيرا باشد و شانه‌خالی‌كردن، بر او، روا نيست. ولايت، برای فقیه جامع‌الشرائط، وظيفه و تكليف است و بايد آن را قبول كند.

مردم، تنها، در مرافعات به فقيه جامع الشرائط رجوع نمی‌كنند، بلكه در حدود و تأديبات و حتی واجبات مالی مانند خمس و زكات و ... نيز بايد با چنين فقيهی در ارتباط باشند و حتّی زکات فطره خود را هم، شايسته است كه به فقيهان شيعه تحويل دهند تا ايشان، با توجه به اطلاعی كه از موارد مصرف دارند، در جای خودش مصرف كنند.[۵۰]

  • پذیرش مسئولیت از جانب سلطان جور: ابن ادریس در مورد پذیرش ولایت از جانب سلطان جور قائل به تفصیل است؛ پذیرش ولایت در حال اختیار جایز نیست مگر در صورتی که علم یا ظنِّ غالب داشته باشد که می‌تواند امر به معروف و نهی از منکر نماید و منجر به ترک واجب و فعل حرام نگردد. اگر با نپذیرفتنِ ولایت، مشکلاتی برای او پیش آید که تحمل آن امکان‌پذیر است از پذیرش آن سرباز زند مگر این که بر خود و اهل و مال و یا یکی از مؤمنین بترسد.[۵۱]
  • جهاد: وی معتقد است جهاد تنها با حضور امام عادل یا کسی که امام او را برای فرماندهی نصب کرده، واجب است اما جهاد به همراه حکام جور یا غیر امام، اشتباه و خطا است و جنگ کننده اگر پیروز شد مأجور نیست و اگر شکست خورد گنهکار است. مگر در صورتی که جهاد دفاعی باشد که اساس اسلام و اصل دین در خطر باشد یا ترس از فروپاشی اجتماع مسلمین باشد. البته در این نوع جهاد، قصد مجاهدان باید دفاع از حوزه اسلام و مسلمانان باشد، نه جهاد به همراه سلطان جور یا وادار کردن طرف مقابل به اسلام از طریق جهاد.[۵۲]

روش مولف در تدوین کتاب

  • استدلال و استناد؛ ابن‌ادریس در نگارش و تدوین کتاب به شیوه استشهادی و استنادی عمل نموده و در برخی موارد برای توضیح و تبیینِ قول خود، بالغ بر ده صفحه استدلال آورده است.[۵۳]این شیوه کمک فراوانی به چگونگی کاربرد قواعد در استنباط احکام و حصول ملکه اجتهاد برای‏‎ ‎‏خواننده می‌کند.[۵۴]
  • اختصار و اقتصار؛ وی روش تدوین کتابش را تلخیص و اختصار و ایجازگویی دانسته است مگر آن که کشف و توضیح یك مسئله نیاز به بیان و تطویل داشته باشد.[۵۵] اما وی نتوانسته به این مبنای خود پایبند بماند.
  • برخورد تند با محدثان‏؛ ‏‏ابن‌ادریس، در مواردی با عبارات تندی از برخی از‏‎ ‎‏محدثان یاد کرده است. وی به طور کلّی با محدثان غیر امامی میانۀ خوبی‏‎ ‎‏ندارد و با تعبیراتی نظیر کافر و ملعون از آنان یاد می کند. چنان که در مورد راویانی از فطحیه چنین کرده است.[۵۶]

پانویس

  1. افندی اصفهانی، رياض العلماء و حياض الفضلاء، ۱۴۳۱ق، ج۳، ص۱۹۰.
  2. حرّ عاملی، امل‌الآمل فی علماء جبل عامل، ۱۳۶۲ش، قسم ۲، ص۸۰، ۱۰۶.
  3. ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق،‌ ج۱، ص۴۷.
  4. آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ۱۴۰۳، ج۷، ص۲۱۱.
  5. آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ۱۴۰۳، ج۲۰، ص ۱۷۵.
  6. افندی‌اصفهانی، تعلیقه امل الآمل، ۱۴۰۱ق، ج۵، ص۳۳.
  7. آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲۰، ص۳۳۰-۳۳۱.
  8. ذهبی، سیر اعلام‌ النبلاء، ۱۴۰۱ق، ج۲۱، ص۳۳۲.
  9. رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق، ج۱، مقدمه، ص ۴۱.
  10. رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق،ج۱، مقدمه، ص ۴۴.
  11. رک: گرجی، تاریخ فقه و فقها، ۱۳۷۹ش، ص ۲۳۱.
  12. ابن‌ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق،‌ ج۳، ص۶۵۲.
  13. بخردیان، سرائر و انگیزه‌های تألیف آن، ۱۳۹۳ش، ص۳۴.
  14. بخردیان، سرائر و انگیزه‌های تألیف آن، ۱۳۹۳ش، ص۳۴
  15. سلطانی، با ابن ادریس در کتاب سرائر، ۱۳۷۴ش، ص۹۴.
  16. رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۶۵.
  17. مهدوى راد، تطور فقه شيعه و جايگاه سرائر در آن، ص۳.
  18. رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۸۹.
  19. رک: ابن ادریس، السرائر،۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۲۹.
  20. رک: ابن ادریس، السرائر،۴۱۰ق، ج۱، ص۴۹۵.
  21. رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق،ج۱، ص۳۸۲.
  22. رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق،ج۳، ص۶۰۴.
  23. ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق،ج۲، ص۱۸۷.
  24. رک: ابن ادریس، السرائر،۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۹۶.
  25. رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق،ج۲، ص۳۹۲.
  26. رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۶۵۶.
  27. رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق،ج۱، ص۱۵۷.
  28. بخردیان، سرائر و انگیزه‌های تألیف آن، ۱۳۹۳ش، ص۳۴.
  29. مهدوى راد، تطور فقه شيعه و جايگاه سرائر در آن، ص۳ ؛ نیز رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق،ج۱، ص۸۹
  30. ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق،ج۳، ص۳۸۷.
  31. ابن ادریس، السرائر،۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۵۷.
  32. ابن ادریس، السرائر،۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۹۶.
  33. رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۱.
  34. رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۵۲.
  35. رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۸۳.
  36. مهدوى راد، تطور فقه شيعه و جايگاه سرائر در آن، ص۳.
  37. رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۴.
  38. رازی، الفهرست،۱۳۶۶ش، ص۱۱۳.
  39. ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۵۶۸
  40. خویی، معجم رجال الحدیث، الناشر : مؤسسة الخوئي الإسلامية، ج۱۶، ص۶۷.
  41. خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۶۳
  42. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۸ش، ج۲۰، ص۱۴۳؛مطهری، الهامى از شيخ الطائفه، ۱۳۴ش،‌ ج۳، ص۳۲۹.
  43. صدر، المعالم الجديدة، ۱۳۹۵ش،ص۷۲ به نقل از مهدوى راد، تطور فقه شيعه و جايگاه سرائر در آن، ص۴.
  44. سلطانی، با این ادریس در کتاب سرائر، ۱۳۷۴ش، ص۹۶.
  45. ابن ادریس حلی، السرائر، ج۱، ص۴۷.
  46. ابن ادریس، السرائر، ج۲، ص۴۸۵.
  47. سلطانی، با این ادریس در کتاب سرائر، ۱۳۷۴ش، ص۹۶.
  48. سلطانی، با ابن ادریس در کتاب سرائر، ۱۳۷۴ش، ص۹۷.
  49. رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۵۳۷.
  50. رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۵۳۷-۵۳۹.
  51. رک: ابن ادریس، السرائر، ج۲، ص۲۰۲-۲۰۴.
  52. رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۴.
  53. برای نمونه رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق،‌ ج۱، ص۶۹.
  54. سلطانی، با ابن ادریس در کتاب سرائر، ۱۳۷۴ش، ص۱۰۳.
  55. برای نمونه رک: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق،‌ ج۱، ص۵۴.
  56. ابن ادریس، السرائر، ج۱، ص۴۹۵ و ج۲، ص۳۱۳.

یادداشت

  1. خویی در معجم رجال الحدیث أحمد بن محمد بن السيار را از اصحاب امام هادی و عسکری(ع) دانسته است. [۴۰]

منابع

  • آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیروت، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، ۱۴۰۳ق.
  • ابن ادریس، فخر الدین محمد بن احمد، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چ۲، ۱۴۱۰ق.
  • افندی اصفهانی، عبداللّه‌ بن عیسی، تعلیقة امل‌الآمل، قم، چاپ احمد حسینی، ۱۴۱۰ق.
  • ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام‌ النبلاء، بیروت، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، ۱۴۰۱ق.
  • حرّ عاملی، محمد بن حسن، امل‌الآمل فی علماء جبل عامل، چاپ احمد حسینی، بغداد( ۱۳۸۵)، چاپ افست قم، ۱۳۶۲ش.
  • سلطانی، محمدعلی، با ابن‌ادریس در کتاب سرائر، در مجموعه مقالات کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی «نقش زمان و مکان در اجتهاد»، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، ۱۳۷۴ش.
  • مهدوی راد، محمدعلی، تطور فقه شیعه و جایگاه سرائر در آن، در دوماهانامه آیینه پژوهش، سال ۱۳۶۹ش، ش۴.
  • مطهرى، مرتضى، الهامى از شيخ الطائفه، در یادنامه شيخ طوسى( به كوشش محمد واعظ زاده)، مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، ۱۳۵۴ش.

پیوند به بیرون

کتاب السرائر: کتابخانه فقاهت