فرعون: تفاوت میان نسخهها
imported>Saeedzamani جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Saeedzamani جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
در روز موعود ساحران با مشاهده معجزه حضرت موسی به درستی آن واقف شده و به خدا ایمان آوردند. لیکن فرعون همچنان بر عقیده خود باقی ماند و با مشاهده این صحنه ساحران را شاگردان موسی خواند که بر علیه او توطئه نمودهاند و به شدت بر آنان غضبناک شده آنها را به بریدن دست و پا و مصلوب کردنشان تهدید نمود. اما ساحران دست از ایمان خود برنداشتند و به فرعون پاسخهایی دادند که نشان از ایمان خالص آنها داشت<ref>سوره اعراف، آیات ۱۱۳ تا ۱۲۲؛ سوره شعراء، آیات ۴۳ تا ۵۰.</ref> من جمله آنکه گفتند: «ما هرگز تو را بر دلایل روشنی که به سوی ما آمده و بر آنکه ما را آفرید، ترجیح نمیدهیم پس هر حکمی را که میتوانی صادر کن! تو فقط در مورد زندگی دنیا میتوانی حکم کنی.»<ref>سوره طه، آیات ۷۲.</ref> | در روز موعود ساحران با مشاهده معجزه حضرت موسی به درستی آن واقف شده و به خدا ایمان آوردند. لیکن فرعون همچنان بر عقیده خود باقی ماند و با مشاهده این صحنه ساحران را شاگردان موسی خواند که بر علیه او توطئه نمودهاند و به شدت بر آنان غضبناک شده آنها را به بریدن دست و پا و مصلوب کردنشان تهدید نمود. اما ساحران دست از ایمان خود برنداشتند و به فرعون پاسخهایی دادند که نشان از ایمان خالص آنها داشت<ref>سوره اعراف، آیات ۱۱۳ تا ۱۲۲؛ سوره شعراء، آیات ۴۳ تا ۵۰.</ref> من جمله آنکه گفتند: «ما هرگز تو را بر دلایل روشنی که به سوی ما آمده و بر آنکه ما را آفرید، ترجیح نمیدهیم پس هر حکمی را که میتوانی صادر کن! تو فقط در مورد زندگی دنیا میتوانی حکم کنی.»<ref>سوره طه، آیات ۷۲.</ref> | ||
قتل و کشتار، شیوه دیگر فرعون برای مقابله با دعوت حضرت موسی بوده است. چنانکه رویه کشتن فرزندان پسر و به خدمت گرفتن زنان را بار دیگر از سر گرفت. این بار برای کسانی که به موسی میآوردند.<ref>سوره اعراف، آیه ۱۲۷.</ref> و مطابق با آیه ۲۵ [[سوره غافر]] هامان وزیر فرعون و قارون؛ زراندوزی که خود از قوم بنیاسرائیل است<ref>سوره قصص، آیه ۷۶.</ref> نیز با او در تصمیم به این اقدام شریک بودند. | قتل و کشتار، شیوه دیگر فرعون برای مقابله با دعوت حضرت موسی بوده است. چنانکه رویه کشتن فرزندان پسر و به خدمت گرفتن زنان را بار دیگر از سر گرفت. این بار برای کسانی که به موسی ایمان میآوردند.<ref>سوره اعراف، آیه ۱۲۷.</ref> و مطابق با آیه ۲۵ [[سوره غافر]] هامان وزیر فرعون و قارون؛ زراندوزی که خود از قوم بنیاسرائیل است<ref>سوره قصص، آیه ۷۶.</ref> نیز با او در تصمیم به این اقدام شریک بودند. | ||
فرعون حتی تصمیم به قتل موسی نیز گرفت. اقدامی که گویا مخالفانی در دربار او داشته است، چرا که در قرآن با این عبارت آمده است :«وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسی وَ لْیدْعُ رَبَّه؛ فرعون گفت: مرا رها کنید تا موسی را بکشم و او پروردگارش را [برای نجات خود] بخواند»<ref>سوره غافر، آیه ۲۶</ref> شخصیتی که مانع از اجرای این تصمیم میگردد [[مؤمن آل فرعون|مومن آل فرعون]] است که ایمان خود را تا پیش از این پنهان نگه میداشت و چون جان پیامبر خود را در خطر دید با استدلالهای بلیغ به دفاع از او پرداخت.<ref>سوره غافر، آیات ۲۸ و ۲۹.</ref> | فرعون حتی تصمیم به قتل موسی نیز گرفت. اقدامی که گویا مخالفانی در دربار او داشته است، چرا که در قرآن با این عبارت آمده است :«وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسی وَ لْیدْعُ رَبَّه؛ فرعون گفت: مرا رها کنید تا موسی را بکشم و او پروردگارش را [برای نجات خود] بخواند»<ref>سوره غافر، آیه ۲۶</ref> شخصیتی که مانع از اجرای این تصمیم میگردد [[مؤمن آل فرعون|مومن آل فرعون]] است که ایمان خود را تا پیش از این پنهان نگه میداشت و چون جان پیامبر خود را در خطر دید با استدلالهای بلیغ به دفاع از او پرداخت.<ref>سوره غافر، آیات ۲۸ و ۲۹.</ref> | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
به نقل از بیومی مهران، دراسات تاریخیة من القرآن الکریم، ۱۹۸۸م، ج۲، ص۲۶۴.</ref> | به نقل از بیومی مهران، دراسات تاریخیة من القرآن الکریم، ۱۹۸۸م، ج۲، ص۲۶۴.</ref> | ||
* آمنهوتپ یکم (۱۵۲۶ - ۱۵۰۶ ق.م)<ref>دستیاران، «عدم تطابق زمانی حضرت موسی(ع) با رامسس دوم»، ص۵۱ تا ۵۳</ref> | * آمنهوتپ یکم (۱۵۲۶ - ۱۵۰۶ ق.م)<ref>دستیاران، «عدم تطابق زمانی حضرت موسی(ع) با رامسس دوم»، ص۵۱ تا ۵۳</ref> | ||
* «تحوتمس» سوم (۱۴۹۰- ۱۴۳۶ ق. م) یا پسرش، | * «تحوتمس» سوم (۱۴۹۰- ۱۴۳۶ ق. م) یا پسرش، آمنهوتپ دوم (۱۴۳۶- ۱۴۱۳ ق. م)<ref> هاکس، قاموس الکتاب المقدس، ج۲، ص۹۳۳. به نقل از بیومی مهران، دراسات تاریخیة من القرآن الکریم، ۱۹۸۸م، ج۲، ص۲۷۵.</ref> | ||
* اخناتون و توت عنخ آمون (۱۳۴۸-۱۳۲۷ ق.م)<ref>فروید، موسی و یکتاپرستی، ۱۳۴۸ ش، ص۱۸ - فروید موسی را پیرو دین اخناتون (پادشاه یگانهپرست از دودمان هجدهم) دانسته و خروج او را مربوط به زمان توت عنخ آمون میداند که به شدت سعی در حذف اثار اخناتون و بازگشت به آیین گذشته سلاطین مصر (آمون پرستی) بود.</ref> | * اخناتون و توت عنخ آمون (۱۳۴۸-۱۳۲۷ ق.م)<ref>فروید، موسی و یکتاپرستی، ۱۳۴۸ ش، ص۱۸ - فروید موسی را پیرو دین اخناتون (پادشاه یگانهپرست از دودمان هجدهم) دانسته و خروج او را مربوط به زمان توت عنخ آمون میداند که به شدت سعی در حذف اثار اخناتون و بازگشت به آیین گذشته سلاطین مصر (آمون پرستی) بود.</ref> | ||
* رامسس دوم (۱۲۹۰- ۱۲۲۴ ق. م) و مرنپتاه یا مفنتاح (۱۲۲۴- ۱۲۱۴ ق. م): این دیدگاه را که دیدگاه قاموس کتاب مقدس نوشته هاکس است، بسیاری از نویسندگان مسلمان قبول نمودهاند.<ref>نک:قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۱۶۴؛ بیآزار شیرازی، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص۲۰۸؛ حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ۱۳۸۴ ش، ص۲۸۴؛بلاغی، حجة التفاسیر، ۱۳۸۶ ق، جلد اول مقدمه، ص۲۸۲و۲۸۳.</ref> | * رامسس دوم (۱۲۹۰- ۱۲۲۴ ق. م) و مرنپتاه یا مفنتاح (۱۲۲۴- ۱۲۱۴ ق. م): این دیدگاه را که دیدگاه قاموس کتاب مقدس نوشته هاکس است، بسیاری از نویسندگان مسلمان قبول نمودهاند.<ref>نک:قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۱۶۴؛ بیآزار شیرازی، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص۲۰۸؛ حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ۱۳۸۴ ش، ص۲۸۴؛بلاغی، حجة التفاسیر، ۱۳۸۶ ق، جلد اول مقدمه، ص۲۸۲و۲۸۳.</ref> |
نسخهٔ ۲۳ دسامبر ۲۰۱۸، ساعت ۲۰:۴۴
اطلاعات کلی | |
---|---|
نام | فرعون |
محل زندگی | مصر |
فِرعون فرمانروای مصر در زمان حضرت موسی(ع) است. قرآن، فرعون را پادشاهی جبار معرفی میکند که مدعی بود پرودگار مردم مصر است. او قوم بنیاسرائیل یعنی نوادگان حضرت یعقوب(ع) را که پیش از این در زمان پیامبری حضرت یوسف در مصر ساکن شده بودند، به خدمت و بیگاری گرفته بود و حتی با انگیزه پیشگیری از ولادت حضرت موسی دستور داده بود فرزندان پسر بنیاسرائیل را به محض ولادت به قتل برسانند.
موسی پس از رسیدن به پیامبری مأمور شد که با فرعون سخن بگوید تا ایمان آورد و بنیاسرائیل را رها سازد اما علیرغم ظهور معجزات و نشانهها به دست حضرت موسی(ع)، حاضر به تسلیم شدن به دعوت توحیدی او و رها نمودن بنیاسرائیل نشد و در مقابل حضرت موسی ایستادگی نمود.
در نهایت در پی شکافتهشدن آب دریا و عبور حضرت موسی(ع) و پیروان او از قوم بنیاسرائیل به معجزه الهی، فرعون و سپاهیانش، آنها را در دریا تعقیب نموده و غرق شدند.
واژه فرعون
اهل لغت غالباً معتقدند فرعون لغتی غیر عربی است[۱] و اکثراً آن را لغتی قبطی دانسته و در مورد معنای آن به نقل قولی اکتفا نمودهاند که میگوید فرعون در زبان قبطی به معنی تمساح بوده است.[۲] اما برخی محققان گفتهاند فرعون در شکل مصریاش «بر- عا» یا «بر- عو»، در آغاز به معنی خانه بلند یا بزرگ بوده است و به قصر شاهی اطلاق میشده است اما به مرور، نام احترامآمیزی برای خود شاه میگردد .[۳]
برخی فرعون را صرفاً لقب پادشاه مصر در زمان موسی(ع) دانستهاند[۴] اما دیدگاه غالب آن است که فرعون لقبی عمومی برای سلاطین مصر بود[۵] و گفته شده اطلاق آن بر سلاطین مصر، از سلسله هجدهم به بعد از سلسلههای ۲۹گانه مصر باستان رایج گردیده است.[۶] عدهای نیز فرعون را لقبی برای ملوک عمالقه[۷] یا ملوک عمالقه در مصر[۸] دانستهاند.
لفظ فرعون ۷۴ بار در قرآن ذکر شده است[۹] که همه موارد به فرعون زمان موسی اشاره دارد و فرمانروای مصر در زمان حضرت یوسف به ملک یاد شده است.[۱۰]
شیوه حکومتی فرعون
فرعون در قرآن، پادشاهی مستبد معرفی شده که برای خود خدایانی جز خدای واحد داشته و آنها را میپرستیده[۱۱] و در عین حال خود ادعای خدائی داشته است.[۱۲] البته از عبارت «أَنَا رَبُّکمُ الْأَعْلی»[۱۳] که قرآن از زبان او خطاب به مصریان نقل میکند برمیآید که او خود را رب و پروردگار مردم مصر میپنداشت نه خدای مطلق.[۱۴]
فرعون فردی مستکبر و سلطه گر بود و برای تقویت سلطه خود، مردم را گروه گروه نموده بین آنها اختلاف می انداخت تا با قدرت ایستادگی در مقابل او را پیدا نکنند.[۱۵] او همچنین وزيرى به نام هامان، مشاورانى در دربار و سپاهى نيرومند داشت[۱۶] که در استکبار و سلطه خود به آنها تکیه داشت.[۱۷]
فرعون خود را اختیاردار اعتقادات افراد میدانست
و با افرادی که مخالف خواسته او اعتقادی پیدا مینمودند به سختترین صورتی برخورد مینمود. من جمله اینکه آنها را زندان می نمود[۱۸] یا به سخت ترین وجهی شکنجه می نمود چنانچه قرآن از او با صفت "ذو الاوتاد" یاد میکند.[۱۹] و مطابق با روایات این وصف به این لحاظ برای او آمده است که مخالفانِ خود را با میخها (اوتاد) به زمین میکوبید و بر همان حال باقی میگذاشت تا بمیرند.[۲۰]
رفتار فرعون با بنی اسرائیل
قرآن عموما ضمن داستانهای بنی اسرائیل و حضرت موسی سخن از فرعون به میان آورده است.[۲۱] مطابق با توصیف قرآن فرعون طایفه بنیاسرائیل را به استضعاف کشیده، پسران آنها را میکشت و زنانشان را به خدمت میگرفت.[۲۲]
بنیاسرائیل اولاد یعقوب نبی بودند که در زمانی که حضرت یوسف عزیز مصر شد به سبب قحطی از کنعان به مصر کوچیده بودند و تا زمان ظهور حضرت موسی، نسل آنها در آنجا بسیار شده بود[۲۳] قرآن انگیزه فرعون از کشتن پسران بنیاسرائیل را مشخص ننموده است. و چیزی که بیشتر در منابع آمده داستانی است که از سُدّی از مفسران عهد تابعین نقل شده، به این صورت که فرعون خواب عجیبی دید و کاهنان آن را به ولادت پسری در بین بنیاسرائیل تعبیر نمودند که عاقبت او را خواهد کشت. لذا فرعون برای پیشگیری از این اتفاق، دستور به کشتن فرزندان پسر بنی اسرائیل داد.[۲۴] اما مطابق با روایات نقل شده از امام صادق(ع) و امام باقر(ع)، بنیاسرائیل بر اساس وعدهای که حضرت یوسف به آنها داده بود، در انتظار ولادت موسی و هلاکت فرعون به دست او بودند. و خبر اعتقاد آنان به فرعون رسیده بود تا اینکه زمانی کاهنان و ساحران دربار نیز به او گفتند که امسال فرزندی از بنیاسرائیل متولد میشود که هلاکت دین تو و قوم تو به دست اوست و فرعون چون این را شنید دستور داد تا بر زنان آنها قابلههایی بگمارند تا به محض ولادت پسری در بنیاسرائیل او را به قتل برسانند.[۲۵]
پرورش موسی(ع) در قصر فرعون
پس از آنکه حضرت موسی متولد شد، خدا به مادرش وحی نمود که او را بر روی آب دریا رها کند. فرعونیان موسی را از دریا گرفتند و به نزد فرعون آوردند، اما همسر فرعون از کشتن او ممانعت نمود و فرعون را راضی به نگه داشتن او در نزد خودشان نمود.[۲۶] قرآن در این خصوص از همسر فرعون نقل میکند که برای ترغیب فرعون گفت: " لَا تَقْتُلُوهُ عَسی أَن ینفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا؛ او را نکشید شاید به ما نفعی برساند یا او را فرزند خود قرار دهیم"
برخی این سخن همسر فرعون را دلالت کننده بر این میدانند که فرعون و همسرش فرزندی نداشتهاند.[۲۷]
هنگامی که موسی به سن جوانی رسید روزی مشاهده نمود که بین فردی از بنیاسرائیل که از طرفداران او بود با مردی قبطی زد و خورد رخ داده است. موسی به طرفداری از پیرو خود برخواست و مشتی به مرد قبطی زد و او بر اثر این ضربه کشته شد. پس از این واقعه موسی از ترس قصاص فرعونیان از مصر به سوی مدین فرار نمود.[۲۸]
واکنش فرعون به رسالت موسی(ع)
حضرت موسی در مدین با حضرت شعیب آشنا شده و در ازای به همسری گرفتن دختر او، هشت یا ده سال در مدین مانده او را خدمت نمود.[۲۹] و پس از آنکه آنجا را به همراه خانوادهاش ترک نمود به رسالت مبعوث گشته مأمور شد با معجزاتی که خدا به او داده بود نزد فرعون برود و رسالت خود را تبلیغ کند و او را که به تعبیر قرآن طغیان نموده بود با لحنی نرم هدایت نماید.[۳۰]
قرآن اولین رویارویی موسی و فرعون را در چندین سوره گزارش نموده است. بین این گزارشها تفاوتهایی وجود دارد از این جهت که در برخی از آنها بخشهایی از محاورات موسی و فرعون ذکر شده که در برخی دیگر نیامده یا بخش دیگری از این محاورات آمده است. مطابق با این گزارشها موسی به همراه برادرش هارون که از طرف خدا سِمَت وزیری او را داشت به نزد فرعون رفته و خود را به عنوان رسول پروردگار معرفی نمودند[۳۱] و او را به سوی پاکی و تقوای الهی فراخواندند[۳۲] و از او خواستند که بنیاسرائیل را رها کند که به همراه آنها [به کنعان سرزمین اجدادشان] روانه شوند[۳۳] فرعون ابتدا از موسی خواست که پروردگارش را برای او توصیف کند اما پس از توصیف حضرت موسی او را به تمسخر گرفته دیوانهاش خواند و او را در صورت باز نگشتن از عقیدهاش تهدید به زندان نمود.[۳۴]
موسی پس از آنکه از متقاعد کردن کلامی فرعون مأیوس شد برای اثبات مدعایش معجزات پیامبری خود را ارائه نمود.[۳۵] پس عصایش را انداخت و ناگهان اژدهایی حقیقی نمایان شد و دستش را به گریبان برده بیرون آورد در حالتی که سپید و روشن بود.[۳۶] اما فرعون و اطرافیان او پس از دیدن این معجزات نیز همچنان موسی را تکذیب نمودند و به او نسبت ساحری دادند.[۳۷]
فرعون در خصوص نحوه برخورد با دعوت موسی با اطرافیانش مشورت نمود و آنها او را راهنمایی کردند به اینکه با موسی قراری بگذارد و تا آن هنگام افرادی را برای پیدا کردن ساحران ماهر به شهرهای مصر فرستاده، آنها را برای مقابله با موسی فرابخواند.[۳۸] موسی این دعوت را پذیرفت و روز زینت را که روز عید مصریان بود[۳۹] به عنوان زمان آن انتخاب نمود و خواست که همه مردم به هنگام ظهر در وعدهگاه جمع شوند[۴۰]
در روز موعود ساحران با مشاهده معجزه حضرت موسی به درستی آن واقف شده و به خدا ایمان آوردند. لیکن فرعون همچنان بر عقیده خود باقی ماند و با مشاهده این صحنه ساحران را شاگردان موسی خواند که بر علیه او توطئه نمودهاند و به شدت بر آنان غضبناک شده آنها را به بریدن دست و پا و مصلوب کردنشان تهدید نمود. اما ساحران دست از ایمان خود برنداشتند و به فرعون پاسخهایی دادند که نشان از ایمان خالص آنها داشت[۴۱] من جمله آنکه گفتند: «ما هرگز تو را بر دلایل روشنی که به سوی ما آمده و بر آنکه ما را آفرید، ترجیح نمیدهیم پس هر حکمی را که میتوانی صادر کن! تو فقط در مورد زندگی دنیا میتوانی حکم کنی.»[۴۲]
قتل و کشتار، شیوه دیگر فرعون برای مقابله با دعوت حضرت موسی بوده است. چنانکه رویه کشتن فرزندان پسر و به خدمت گرفتن زنان را بار دیگر از سر گرفت. این بار برای کسانی که به موسی ایمان میآوردند.[۴۳] و مطابق با آیه ۲۵ سوره غافر هامان وزیر فرعون و قارون؛ زراندوزی که خود از قوم بنیاسرائیل است[۴۴] نیز با او در تصمیم به این اقدام شریک بودند.
فرعون حتی تصمیم به قتل موسی نیز گرفت. اقدامی که گویا مخالفانی در دربار او داشته است، چرا که در قرآن با این عبارت آمده است :«وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسی وَ لْیدْعُ رَبَّه؛ فرعون گفت: مرا رها کنید تا موسی را بکشم و او پروردگارش را [برای نجات خود] بخواند»[۴۵] شخصیتی که مانع از اجرای این تصمیم میگردد مومن آل فرعون است که ایمان خود را تا پیش از این پنهان نگه میداشت و چون جان پیامبر خود را در خطر دید با استدلالهای بلیغ به دفاع از او پرداخت.[۴۶]
برخی از آیات قرآن نشان میدهد که فرعون برای قوم خود در قیافه خیرخواهی ظاهر میشد. چنانکه در دفاع از تصمیم خود مبنی بر به لزوم به قتل رساندن موسی میگوید: من جز آنچه را درست میبینم به شما ارائه نمیکنم، و شما را جز به راه رشد هدایت نمیکنم.[۴۷] علامه طباطبائی از آیه ۳۸ سوره قصص که میگوید: «وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا أَیهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَکمْ مِنْ إِلهٍ غَیری؛ و فرعون گفت:ای مهتران قوم! من برای شما به معبودی جز خود علم پیدا ننموده ام» چنین استنباط میکند که در واقع او با این کلام سعی داشت خود را فردی منصف نشان بدهد و چنین اظهار میکرد که از آیات و معجزات موسی و دعوت او برایش روشن نشده که معبودی در عالم هست، که رب همه عالمیان باشد، و خدایی جز خودش برای مردم مصر در نزد او ثابت نشده است. و اینکه پس از آن به هامان وزیر خود دستور داد کهای هامان! برجی بساز شاید بر معبود موسی آگاهی و اطلاع یابم! نیز در راستای همین عوام فریبی بود.[۴۸]
عذابهای آل فرعون
مطابق با آنچه در قرآن آمده، چون قبطیان و اتباع فرعون که قرآن، آنها را آل فرعون میخواند به خدا ایمان نیاوردند خدا آنان را چند سال مبتلا به قحطی نمود تا شاید به یاد خدا بیفتند و دست از اعمال ناشایسته خودشان بردارند اما فرعونیان هر وقت خیر و برکت و نعمتی به آنها میرسید آن را به شایستگی خود نسبت میدادند و هر وقت آفت و بلا و محنتی به آنها روی میآورد، میگفتند این از نحوست و شومی موسی و پیروان اوست.[۴۹]
عذاب قوم فرعون در مراحل بعدی شدت یافت و خدا آنها را به بلاهای متعددی همچون طوفان و ملخ و کنه و قورباغهها و خون آلود شدن آب نیل دچار نمود.[۵۰] این بلاها که به تعبیر قرآن مفصلات بودند یعنی یکی یکی و با فاصله نازل میشدند، هر بار فرعونیان را به ستوه و تنگنا میآوردند تا جایی که از موسی طلب دعا مینمودند تا عذاب از آنها برداشته شود و در عوض آنها به او ایمان آورند و بنیاسرائیل را بدو واگذار کنند اما چون موسی به درخواست آنان دعا مینمود و عذاب برداشته میشد، نقض عهد میکردند.[۵۱]
مرگ فرعون
از آنجا که فرعون و پیروانشان سرانجام حاضر به قبول دعوت موسی علیهالسلام یا تسلیم بنیاسرائیل به او نشدند، خداوند در نهایت به موسی دستور داد که ایمان آورندگان را شبانه با خود بردارد و از مصر خارج شود گر چه فرعونیان او را دنبال خواهند نمود و به او وعده داد که آنها سرانجام در دریا غرق خواهند شد[۵۲] موسی فرمان خدا را اجرا نمود و هنگامی که در مسیر به دریا رسید به فرمان الهی با عصا به آب دریا زد و آب دریا برای او و قومش شکافته شد تا از آن عبور کنند و چون قوم فرعون به دنبال آنها به میانه دریا آمدند آب آنها را فرا گرفته و غرق نمود.[۵۳]
قرآن میگوید هنگامی که فرعون در حال غرق شدن بود به خدا اقرار نمود اما خطاب رسید که اکنون ایمان میآوری؟! در حالی که پیش از این عصیان میورزیدی و از تبهکاران بودی پس امروز بدن تو را نجات میدهم تا برای آیندگانت نشانهای باشی و یقیناً بسیاری از مردم از نشانههای ما بیخبرند.[۵۴]
شخصیت تاریخی فرعون
در مورد اینکه کدام فرعون مصر معاصر حضرت موسی بوده، بین محققان اختلاف بسیاری وجود دارد. برخی از محققان، دو فرعون را به عنوان فرعون زمان حضرت موسی تعیین نمودهاند به پیروی از تورات که دو فرعون را معاصر حضرت موسی میداند: "فرعون تسخیر" که تا زمان فرار موسی به مدین زنده بوده است و «فرعون خروج» که فرمانروای مصر به هنگام رسالت و خروج حضرت موسی و بنیاسرائیل از مصر بوده است.[۵۵]افرادی که پژوهشگران مسلمان و غیر مسلمان به عنوان فرعون -یا دو فرعون- معاصر موسی معین نمودهاند به ترتیب تاریخی عبارتند از:
- «احمس» اول (۱۵۷۵- ۱۵۵۰ ق. م)[۵۶]
- آمنهوتپ یکم (۱۵۲۶ - ۱۵۰۶ ق.م)[۵۷]
- «تحوتمس» سوم (۱۴۹۰- ۱۴۳۶ ق. م) یا پسرش، آمنهوتپ دوم (۱۴۳۶- ۱۴۱۳ ق. م)[۵۸]
- اخناتون و توت عنخ آمون (۱۳۴۸-۱۳۲۷ ق.م)[۵۹]
- رامسس دوم (۱۲۹۰- ۱۲۲۴ ق. م) و مرنپتاه یا مفنتاح (۱۲۲۴- ۱۲۱۴ ق. م): این دیدگاه را که دیدگاه قاموس کتاب مقدس نوشته هاکس است، بسیاری از نویسندگان مسلمان قبول نمودهاند.[۶۰]
پانویس
منابع
- ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
- ابن سیده، علی بن اسماعیل، المحکم و المحیط الأعظم، بیروت،دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۲۱ق.
- ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق.
- ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، بیروت،دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۱ق.
- اسفراینی، شاهفور بن طاهر، تاج التراجم فی تفسیر القرآن للاعاجم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
- بغدادی، علی بن محمد، لباب التاویل فی معانی التنزیل، بیروت،دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
- بیآزار شیرازی، عبد الکریم، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۰ش.
- بیومی مهران، محمد، دراسات تاریخیة من القرآن الکریم، بیروت،دار النهضة العربیه، دوم، ۱۹۸۸م.
- ثعالبی، عبدالملک بن محمد، فقه اللغة، بیروت،دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۱۴ق.
- ثعلبی، عرائس المجالس، بمبئی، مطبع الحیدری، ۱۲۹۳ق.
- جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، بیروت،دار العلم للملایین، ۱۳۷۶ق.
- بلاغی، سید عبد الحجت، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، قم، حکمت، ۱۳۸۶ ه.ق.
- حریری، محمد یوسف، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، قم، هجرت، ۱۳۸۴ش.
- حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت،دار الفکر، اول، ۱۴۱۴ق.
- خیراللهی، سید عباس و دیگران، «بررسی تطبیقی سیمای فرعون در قرآن و عهد قدیم»، در مجله الهیات تطبیقی، شماره۱۱، بهار و تابستان ۱۳۹۳ش.
- دستیاران، رضا، «عدم تطابق زمانی حضرت موسی(ع) با رامسس دوم»، در مجله کیهان فرهنگی، شماره ۱۶۳، اردیبهشت ۱۳۷۹ش.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت،دار القلم، اول، ۱۴۱۲ق.
- زمخشری، محمود بن عمر، أساس البلاغة، بیروت،دار صادر، اول، ۱۹۷۹م.
- زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت،دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
- سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، بیروت،دار التعارف للمطبوعات، اول، ۱۴۱۹ق.
- شعرانی، ابوالحسن و قریب، محمد، نثر طوبی (دائره المعارف لغات قرآن کریم)، تهران، اسلامیه، ۱۳۸۶ش.
- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسلامی جامعۀ مدرسین حوزه علمیه، پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۷۲ ه.ش.
- طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت،دار المعرفه، ۱۴۱۲ق.
- طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، ۱۳۶۹ش.
- فروید، زیگموند، موسی و یکتاپرستی، ترجمه قاسم خاتمی، ۱۳۴۸ش.
- فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ۴جلد،دار الکتب العلمیة - بیروت، چاپ: اول، ۱۴۱۵ق.
- فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر الصافی، تهران، انتشارات الصدر، دوم، ۱۴۱۵ق.
- قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران،دار الکتب الاسلامیه، ششم، ۱۳۷۱ش.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم،دار الکتاب، چهارم، ۱۳۶۷ش.
- کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی، ۱۳۳۶ش.
- مركز فرهنگ و معارف قرآن، دايرة المعارف قرآن كريم، بوستان كتاب قم، سوم، ۱۳۸۲ش.
- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش.
- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ش.
- موسی، حسین یوسف و الصعیدی، عبدالفتاح، الإفصاح فی فقه اللغة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چهارم، ۱۴۱۰ق.
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۱۳۷۵ ش، ج۴، ص۳۷۵؛ راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ۱۴۱۲ ق، ج۱، ص۶۳۲؛ قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۱۶۳؛ ابن سیده، المحکم و المحیط الأعظم، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۴۶۸.
- ↑ زمخشری، أساس البلاغة، ۱۹۷۹ م، ص۴۷۱؛ قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۱۶۳؛ ازهری، تهذیب اللغة، ۱۴۲۱ ق، ج۳، ص۲۳۴
- ↑ بیومی مهران، دراسات تاریخیة من القرآن الکریم، ۱۹۸۸م، ج۲، ص۱۲۱
- ↑ جوهری، الصحاح، ۱۳۷۶ق، ج۶، ص۲۱۷۷
- ↑ موسی و الصعیدی، الإفصاح، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۱۵؛ مصطفوی، التحقیق، ۱۳۶۰ش، ج۹، ص۶۵؛ بغدادی، لباب التأویل، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۳؛ طیب، أطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص۲۸؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۲۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۶، ص۲۸۰.
- ↑ بیومی مهران، دراسات تاریخیة من القرآن الکریم، ۱۹۸۸م، ج۲، ص۱۲۱.
- ↑ اسفراینی، تاج التراجم، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۹۶؛ کاشانی، منهج الصادقین، ۱۳۳۶ ش، ج۱، ص۱۸۲؛ طبرسی،، مجمع البیان، ۱۳۷۲ ش، ج۱، ص۲۲
- ↑ سبزواری، ارشاد الاذهان، ۱۴۱۹ ق، ص۱۳.
- ↑ حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ۱۳۸۴ ش، ص۲۸۳
- ↑ شعرانی و قریب، نثر طوبی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۳.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۲۷
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۸، ص۲۲۲
- ↑ سوره نازعات، آیه ۲
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۸، ص۲۲۳
- ↑ سوره قصص، آیه۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۱۶، ص۸
- ↑ مركز فرهنگ و معارف قرآن، دايرة المعارف قرآن كريم، ۱۳۸۲ش، ج۶، ص۴۷۰
- ↑ سوره شعراء، آیه ۵۷؛ سوره قصص، آیه ۳۹
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۸، ص۲۲۹.
- ↑ سوره ص، آیه۱۲
- ↑ سبزواری، ارشاد الاذهان، ۱۴۱۹ ق، ص۴۵۸
- ↑ حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ۱۳۸۴ ش، ص۲۸۳
- ↑ سوره قصص، آیه ۴؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۷ ق، ج۱۶، ص۸.
- ↑ شعرانی و قریب، نثر طوبی، ۱۳۸۶ش، ص۲۱
- ↑ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ ق، ج۲۰، ص۱۹؛ ثعلبی، عرائس المجالس، ۱۲۹۳ ق، ص۲۲۹؛ سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ ق، ج۵، ص۱۱؛ اسفراینی، تاج التراجم، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۹۶.
- ↑ قمی، تفسیر قمی، ۱۳۶۷ ش، ج۲، ص۱۳۵؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ ق، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ سوره قصص، آیات ۷ تا ۹.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۱۶، ص۱۲.
- ↑ سوره قصص، آیات ۱۸ تا ۲۲.
- ↑ سوره قصص، آیات ۲۳ تا ۲۸.
- ↑ سوره قصص، آیات ۲۹ تا ۳۲؛ سوره طه، آیه ۲۴ و ۴۳؛ سوره نازعات، آیه ۱۷؛ سوره طه، آیات ۴۲ تا ۴۸.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۰۴؛ سوره طه، آیه ۴۷؛ سوره شعراء، آیه ۱۶.
- ↑ سوره نازعات، آیات ۱۸ و ۱۹.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۰۵؛ سوره طه، آیه ۴۷؛ سوره شعراء، آیه ۱۷
- ↑ سوره شعراء، آیات ۲۵ تا ۲۹
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۰۶ و سوره شعراء، آیه ۳۱.
- ↑ سوره اعراف، آیات ۱۰۵ تا ۱۰۸؛ سوره شعراء، آیات ۳۰ تا ۳۳
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۰۹؛ سوره یونس، آیه ۷۶؛ سوره طه، آیات ۵۶ و۵۷؛ سوره مومنون، آیه ۴۸؛ سوره شعراء، آیات ۳۴ و ۳۵؛ سوره قصص، آیه ۳۶؛ سوره نازعات، آیه ۲۱.
- ↑ سوره اعراف، آیات ۱۰۹ تا ۱۱۲؛ سوره طه، آیات ۵۸ تا ۶۰.
- ↑ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ ق، ج۱۳، ص۱۵۹.
- ↑ سوره طه، آیه ۵۹.
- ↑ سوره اعراف، آیات ۱۱۳ تا ۱۲۲؛ سوره شعراء، آیات ۴۳ تا ۵۰.
- ↑ سوره طه، آیات ۷۲.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۲۷.
- ↑ سوره قصص، آیه ۷۶.
- ↑ سوره غافر، آیه ۲۶
- ↑ سوره غافر، آیات ۲۸ و ۲۹.
- ↑ سوره غافر، آیه ۲۹
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۱۶، ص۳۷.
- ↑ سوره اعراف، آیات ۱۳۰ و ۱۳۱
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۳۳
- ↑ سوره اعراف، آیات ۱۳۴ و ۱۳۵.
- ↑ سوره دخان، آیات ۲۳ و ۲۴.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۳۶.
- ↑ سوره یونس، آیات ۹۰ تا ۹۲.
- ↑ خیراللهی، «بررسی تطبیقی سیمای فرعون در قرآن و عهد قدیم»، ۱۳۹۳ش، ص۲۲.
- ↑ H. R. Hall,The Ancient History of the Near Ecst, London, ۳۶۹۱, p. ۶۰۴- E به نقل از بیومی مهران، دراسات تاریخیة من القرآن الکریم، ۱۹۸۸م، ج۲، ص۲۶۴.
- ↑ دستیاران، «عدم تطابق زمانی حضرت موسی(ع) با رامسس دوم»، ص۵۱ تا ۵۳
- ↑ هاکس، قاموس الکتاب المقدس، ج۲، ص۹۳۳. به نقل از بیومی مهران، دراسات تاریخیة من القرآن الکریم، ۱۹۸۸م، ج۲، ص۲۷۵.
- ↑ فروید، موسی و یکتاپرستی، ۱۳۴۸ ش، ص۱۸ - فروید موسی را پیرو دین اخناتون (پادشاه یگانهپرست از دودمان هجدهم) دانسته و خروج او را مربوط به زمان توت عنخ آمون میداند که به شدت سعی در حذف اثار اخناتون و بازگشت به آیین گذشته سلاطین مصر (آمون پرستی) بود.
- ↑ نک:قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۱۶۴؛ بیآزار شیرازی، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص۲۰۸؛ حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ۱۳۸۴ ش، ص۲۸۴؛بلاغی، حجة التفاسیر، ۱۳۸۶ ق، جلد اول مقدمه، ص۲۸۲و۲۸۳.