عبدالله بن زبیر

مقاله متوسط
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
شناسه ارزیابی نشده
نارسا
نیازمند خلاصه‌سازی
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از عبد الله بن زبیر)
عبدالله بن زبیر
مشخصات فردی
نام کاملعَبْدُاللّه بْن الزُبَیْر بْن الْعَوام
کنیهابوبکر • ابوخُبَیب
زادروزسال اول قمری
زادگاهمدینه
محل زندگیمکه، مدینه
مهاجر/انصارصحابه
خویشاوندانزبیر بن عوام
درگذشت۷۳ق مکه
مدفنمکه
مشخصات دینی
حضور در جنگ‌هاجنگ یرموکجنگ جمل
هجرت بهمکه
دلیل شهرتحاکم مکه
نقش‌های برجستهپایه‌گذاری آل زبیر • بازسازی کعبه
دیگر فعالیت‌هابیعت نکردن با امام علی (ع)؛ بیعت نکردن با یزید


عَبْدُاللّه بْن الزُبَیْر بْن الْعَوام مشهور به ابن‌زبیر (۱-۷۳ق)، از داعیه‌داران خلافت پس مرگ معاویه در مکه است. او فرزند زبیر بن عوام است و به علت سن کمش در زمان حیات پیامبر(ص) او را جزو صحابه صغار قرار می‌دهند. او نخستین مولود مهاجران در مدینه بود. شهرت ابن‌زبیر بیشتر به واسطه بیعت نکردن با یزید بن معاویه و پناه بردنش به مکه است که منجر به حمله سپاه یزید به این شهر شد. یکی از بازسازی‌های مشهور کعبه را به او نسبت می‌دهند. ابن‌زبیر از عوامل موثر در جنگ جمل بود و با امام علی(ع) جنگید. وی در مکه به دست سپاهیان شام به فرماندهی حجاج بن یوسف ثقفی کشته شد.

خاندان

عبدالله بن زبیر بن عوّام بن خُوَیلد از تیره بنی‌اسد، با کنیه‌های ابوبکر و ابوخُبَیب. پدرش زبیر بن عوام، صحابی مشهور و عمه‌زاده پیامبر و مادرش اسماء دختر ابوبکر است.[۱]

تولد

بنا بر مشهور، عبدالله بن زبیر نخستین مولود مسلمانان پس از هجرت، در شهر مدینه بود و در شوال سال اول قمری به دنیا آمد.[۲]مسلمانان با شنیدن خبر تولد او، به اظهار شادمانی پرداختند؛ زیرا یهودیان ادعا کرده بودند که با جادو، مانع تولد نوزادان مسلمانان می‌شوند و نسل مسلمانان را منقرض می‌کنند. گفته‌اند که پیامبر(ص) نیز شاد شد و کام ابن‌‌زبیر را با خرما برداشت و او را عبدالله نامید و ابوبکر در گوش‌هایش اذان و اقامه گفت.[۳]

با توجه به برخی از روایات شیعه و سنی ازدواج زبیر با اسماء از طریق متعه بوده[۴] و عبدالله بن زبیر اولین نوزادی است که از این طریق متولد می‌شود.[۵]

ابن‌زبیر در هفت یا هشت سالگی، همراه جمعی از کودکان مسلمان با پیامبر(ص) بیعت کرد و از این رو، او را از صحابه صِغار پیامبر شمرده‌اند.[۶]

دوره پس از پیامبر(ص)

ابن‌زبیر در روزگار پیامبر خردسال بود. گفته شده او در دوره ابوبکر در نبرد یرموک(سال۱۵ق./۶۳۶م.)علیه روم همراه پدرش زبیر بوده است.[۷]
به نقل طبری(م. ۳۱۰ق.)، او در حمله به مناطق شمال ایران فعلی(خراسان قدیم) در سال ۲۹-۳۰ق. همراه سعید بن العاص بود.[۸] در ماجرای جمع‌آوری و یکسان‌سازی مصاحف، از کاتبان نسخه‌های قرآن بود.[۹]در حمله به مغرب در سال ۲۷ یا ۲۸ق. تحت فرماندهی عبدالله بن سعد بن ابی‌سَرْح شرکت داشت.[۱۰] ابن‌زبیر در ماجرای شورش مردم علیه عثمان، بر خلاف پدر و خاله‌اش عایشه، در کنار عثمان بود و از او دفاع می‌کرد.[۱۱]او نمایندگی عثمان را در مواجهه با معترضان و امامت جماعت را هنگام محاصره خانه‌اش بر عهده گرفت و در این ماجرا زخمی شد.[۱۲]

دوره امام علی(ع)

ابن‌زبیر از زمینه‌سازان و حاضران در شورش علیه امام علی(ع) و جنگ جمل بوده است.[۱۳] در روایتی [یادداشت ۱] از امام علی(ع)، او عامل شورش و جدایی زبیر از اهل بیت خوانده شده است.[۱۴] ابن‌زبیر برای جلوگیری از پشیمانی و کناره‌گیری پدرش زبیر از ماجرای جمل تلاش کرد که موفق نشد.[۱۵] عائشه هنگام مرگ او را وصی خود کرد[۱۶] و در ماجرای جنگ جمل، عائشه تحت تاثیر او بوده است.[۱۷]

هنگام ورود لشکریان جمل به بصره ابن‌زبیر که فرمانده پیاده نظام بود، بر خلاف پیمان آتش بسی که با عثمان بن حُنَیف حاکم بصره تا رسیدن امام علی(ع) بسته بودند، با گروهی، ۴۰ نفر از محافظان مسلمان را کشت و بیت المال را تصرف کرد.[۱۸]

شورش و ادعای خلافت

پس از مرگ معاویه، عبدالله بن زبیر از بیعت با یزید سرپیچید. بنابر برخی گزارش‌ها، ابن‌زبیر وجود امام حسین(ع) را در حجاز، مزاحم خلافت خود می‌دانست؛ زیرا مردم تا شخصیتی مانند امام حسین(ع)در حجاز بود، به ابن‌زبیر رو نمی‌آوردند و چون فهمید که امام حسین(ع) قصد کوفه دارد، او را تشویق به رفتن کرد.[۱۹] ابن‌‌زبیر با پیامبر(ص) و دو همسرش خدیجه و عایشه خویشاوندی نزدیکی داشت، پدرش از صحابه نزدیک پیامبر(ص)بود و از برخی امتیازات دیگر مانند عضویت پدرش در شورای خلافت عمر برخوردار بود.[۲۰] افزون بر این، او ادعا داشت که عثمان با او درباره خلافت پیمان بسته است. اینها همه باعث می‌گشت تا خود را به خلافت بیش از بنی امیه مستحق بداند.

معاویه پس از شهادت امام علی(ع) توانست از ابن‌زبیر با تهدید و تطمیع برای خویش بیعت بگیرد[۲۱] ولی به جانشین خود یزید درباره احتمال تمرّد ابن‌زبیر از بیعت با او پس از مرگ خویش هشدار داد.[۲۲]پس از مرگ معاویه، یزید به توصیه پدر، ابن‌زبیر برای بیعت زیر فشار گذاشت و جان او را تهدید کرد و ابن‌زبیر به مکه و خانه خدا پناه برد.[۲۳] او از خود با لقب «عائذ البیت» (پناهنده به خانه خدا) یاد می‌کرد[۲۴] که گویا اشاره به روایتی دارد که بنابر آن، شخصی از دست ستمکاران به کعبه پناه خواهد برد و عاقبت، دشمنان ستمگرش نابود خواهند شد.[۲۵]

ابن‌زبیر در ابتدا خود را آماده بیعت با یزید نشان می‌داد ولی پس از ماجرای کربلا، به صورت تلویحی یزید را برای خلافت نالایق خواند.[۲۶] سرانجام یزید به او دستور داد تا بیعت کند ولی ابن‌زبیر نپذیرفت.[۲۷] عمرو بن سعید، حاکم مکه و مدینه، به دستور یزید سپاه کوچکی را برای اجبار ابن‌زبیر به بیعت به مکه فرستاد ولی از سپاهی متشکل از هواداران زبیر شکست خورد.[۲۸] فرمانده این سپاه که برادر ناتنی یزید بود[۲۹] همراه گروهی به اسارت ابن‌زبیر درآمد و سپس در زندان کشته شد.[۳۰]در این زمان، مکه عملا در دست ابن‌زبیر بود.[نیازمند منبع]شهر مدینه نیز به سبب واقعه کربلا و نیز ناشایستگی یزید برای خلافت، وضعیت ملتهب و به ابن‌زبیر تمایل داشت.[۳۱]

ابن‌زبیر به مردم مدینه نامه نوشت و از آنان درخواست تا با او به عنوان خلیفه مسلمین بیعت کنند و مردم مدینه با عبدالله بن مُطیع عَدوی به نیابت از او بیعت کردند.[۳۲]در پی آن، مردم عثمان بن محمد، حاکم یزید و گروهی از بنی امیه رااز شهر بیرون کردند.[۳۳]

یزید لشکری به حجاز فرستاد لشکر یزید پس از محاصره مدینه از مردم خواست تا از یزید تبعیت کنند[۳۴] و برای سرکوب ابن‌زبیر و هوادارانش همراهی کنند. پس از خودداری مردم مدینه از پذیرش این تقاضا،[۳۵] در ۲۸ ذی‌حجه سال ۶۳ق. دو سپاه مردم مدینه و شام رو به روی یکدیگر قرار گرفتند.[۳۶]

محاصره اول مکه و ابن‌زبیر

سپاه شام پس از شکست مردم مدینه، به فرمان یزید سه روز جان و مال و ناموس مردم را بر خود مباح کرد[۳۷]و به قتل عام مردم و صحابه پیامبر و هتک حرمت نوامیس پرداخت و بدین ترتیب، فاجعه حَرّه رقم زده شد. سپاه شام سپس برای سرکوب زبیر و هوادارنش راهی مکه شد.[۳۸]

ابن‌زبیر و یارانش از ۱۳ صفر سال ۶۴ قمری. تا ۴۰ روز پس از مرگ یزید در ۱۴ ربیع‌الاول سال ۶۴ در محاصره سپاه شام بودند.[۳۹] ابن‌زبیر در مسجدالحرام مستقر شد و شامیان بر بلندی‌ها و کوه‌های مشرف بر مسجدالحرام منجنیق نصب کردند[۴۰] و با پرتاب سنگ و گلوله‌های قیراندود و آتشین، زبیر و افرادش را زیر آتش گرفتند. سرانجام، سنگ‌های منجنیق به کعبه خوردند و پرده‌های میان رکن یمانی و حجرالاسود و چوب‌های ساج بنای کعبه آتش گرفت.[۴۱]یعقوبی(م ۲۹۲ق) نقل کرده است که ابن‌زبیر، آتش را خاموش نکرد تا مردم مکه را علیه سپاه شام مصمم کند.[۴۲]گروه‌ها و دسته‌های گوناگونی در کنار ابن‌زبیر با انگیزه دفاع از مسجدالحرام علیه سپاه شام جنگیدند؛ از جمله ۲۰۰ حبشی که پادشاه حبشه برای دفاع از کعبه اعزام کرده بود.[۴۳]

سپاه شام موفق به شکستن مقاومت ابن‌زبیر و مردم مکه نشد و چون یزید درگذشت، چهل روز بعد خبرش به سپاه شام رسید و این سپاه بدون موفقیت، از محاصره دست کشید و به شام بازگشت.

خلافت

به نوشته کتاب تاریخ خلیفه، ابن‌زبیر ۹ رجب سال ۶۴ق مردم را دعوت به بیعت با خودکرد.[۴۴] گفته‌اند که پس از مرگ یزید بن معاویه، خلافت ابن‌زبیر در شام نیز طرفداران مهمی پیدا کرد و بدین رو، فرمانده سپاه شام پیش از حرکت به سوی شام، از ابن‌زبیر خواست تا از آنچه گذشته مانند واقعه حره چشم پوشند و همراه او برای در دست گرفتن خلافت به شام بیاید ولی ابن‌زبیر به دلایلی نپذیرفت.[۴۵][۴۶]

به زودی مردم بیشتر ممالک اسلامی، از جمله دمشق، کوفه، بصره، یمن و نواحی مختلف خراسان با نمایندگان ابن‌زبیر به نیابت از او بیعت کردند.[۴۷] ابن‌زبیر بر وابستگان بنی امیه سخت گرفت و آنان را از مکه بیرون کرد[۴۸] و از جمله سعد مولای عتبة بن ابی‌سفیان را با حدود پنجاه نفر در محدوده حرم کشت[۴۹] کاری که با اعتراض شدید عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس روبه‌رو شد.[۵۰]

رابطه ابن‌زبیر با بنی هاشم در دوره خلافت او نیز بهبود نیافت. محمد بن حنفیه در مقابل درخواست بیعت ابن‌زبیر، پاسخ مثبت نداد و اتفاق‌نظر همه مسلمانان بر خلافت او را شرط کرد؛ شرطی که دست‌یافتنی نبود.[۵۱]ابن‌زبیر در خطبه‌ای به امام علی(ع) توهین کرد و محمد بن حنفیه نیز خطبه‌ای در اعتراض ایراد نمود و مردم و بزرگان قریش را به واکنش فراخواند.[۵۲]ماجرای اصرار ابن‌زبیر بر بیعت محمد بن حنفیه به همینجا ختم نشد و همچنان ادامه یافت و پس از قیام مختار در کوفه و اخراج عبدالله بن مطیع، عامل ابن‌زبیر، او بار دیگر محمد بن حنفیه را زیر فشار گرفت و این بار او و یارانش را در حجره زمزم زندانی کرد و گفت که با خدا عهد کرده است که اگر محمد بیعت نکند، او را در این مکان بسوزاند یا گردن بزند.[۵۳] گفته‌اند که محمد بن حنفیه در نامه‌ای به کوفه، از مختار کمک خواست[۵۴]و مختار گروهی را به مکه فرستاد و این در حالی بود که زبیر اطراف محل حبس محمد را برای آتش زدن هیزم گذاشته بود.[۵۵]گروه ۱۵۰ نفری اعزامی از کوفه با شعار یا لثارات الحسین، وارد مسجدالحرام شدند و زندانیان را آزاد کردند و برای حفظ حرمت مسجد، به جای شمشیر چوبدستی برداشتند. مختار نیز به مسجد نیرو اعزام کرد و دو گروه در مقابل یکدیگر به صف ایستادند.[۵۶]سه روز بعد، از کوفه نیروی امدادی رسید و بدین رو، محمد توانست از مسجد بیرون آید و همراه یارانش تا زمان قتل مختار(۶۷ق.)[۵۷] در شعب علی اقامت نمود.[۵۸]پس از آن، میان عبدالله بن زبیر و محمد بن حنفیه همواره اختلاف و درگیری بود.[۵۹]

رفتار ابن‌زبیر با ابن‌عباس نیز همراه تندی و خشونت بود و گاه او بر منبر به ابن عباس اهانت می‌کرد.[۶۰] ابن عباس هیچ گاه با او بیعت نکرد و او را شایسته خلافت نمی‌دانست[۶۱] و معتقد بود که او عامل هتک حرمت حرم الهی است.[۶۲] با توجه به جایگاه علمی و دینی ابن عباس، این موضوع به وجهه ابن‌زبیر آسیب می‌زد.[۶۳] افزون بر این، ابن عباس سابقه جهاد در رکاب علی(ع) در جنگ جمل را داشت. برخی نظرات فقهی او نیز برای ابن‌زبیر خوشایند نبود از جمله فتوای او به جواز متعه که محل اختلاف شدید آنها بود. ابن عباس حتی تصریح کرده بود که ابن‌زبیر خود حاصل چنین ازدواجی است و مادر ابن‌زبیر نیز این موضوع را تایید کرده بود.[۶۴]رابطه خصمانه آنها سرانجام موجب گشت تا ابن‌زبیر، ابن عباس را از مکه اخراج کند؛ ولی درگیری و جنگ سرد آنها همچنان از طائف محل اقامت ابن عباس و ابن‌زبیر در مکه همچنان ادامه یافت.[۶۵]

محاصره دوم

ابن‌‌زبیر پس از قدرت یافتن، بنی‌امیه از جمله مروان بن حَکم بیمار و پیر و پسرش عبدالملک را از مدینه اخراج کرد و این باعث شد تا مروان به عنوان خلیفه رقیب ابن‌زبیر در شام میان بنی‌امیه و طرفدارانشان فرصت عرض اندام بیابد.[۶۶] مروان موفق شد در نبرد مَرْج راهِط در ذی‌حجه سال ۶۴ق.[۶۷]بر هواداران شامی ابن‌زبیر چیره شود و ضحاک بن قیس را بکشد[۶۸]و در زمانی کوتاه قدرت ابن‌زبیر در شام را پایان بخشد. مصر نیز در سال ۶۵ق. به دست مروان از سلطه ابن‌زبیر بیرون آمد.[۶۹]

پس از دستیابی عبدالملک بن مروان به قدرت در شام به سال ۶۵ق. ابن‌زبیر از موسم حج برای تبلیغ علیه او و بیعت گرفتن از حاجیان برای خود سود جست و در خطبه‌هایش در روز عرفه و ایام منا در مکه، با یاد‌کردن از لعنت پیامبر بر حَکم بن ابی‌العاص، جد عبدالملک، و دودمانش، شامیان را به خود متمایل می‌کرد.[۷۰] در برابر، عبدالملک شامیان را از رفتن به حج بازداشت و با فتوای یکی از عالمان درباری به نام زُهری، آنان را به حج‌ در بیت‌ المقدس و طواف پیرامون صخره مسجدالاقصی واداشت. شامیان در ایام حج گرد این صخره طواف می‌کردند و اعمال حج را در روز عرفه و عید قربان، همان جا انجام می‌دادند.[۷۱]

اختلافات داخلی بنی امیه و تهدید رومیان و خوارج، مروانیان را از رویارویی جدی با ابن‌زبیر بازداشت[۷۲] تا آن که در سال ۷۲ق. عبدالملک پس از شکست و قتل مصعب بن زبیر و تصرف عراق، حجاج بن یوسف ثقفی را برای سرکوب ابن‌زبیر به حجاز فرستاد.[۷۳]حجاج در ذی قعده سال ۷۲ق. با آگاهی از ناتوانی نظامی ابن‌زبیر و پس از رسیدن نیروی کمکی ۵۰۰۰ نفری وارد مدینه شد و حاکم زبیری آن را اخراج کرد.[۷۴] سپس به سوی مکه حرکت و ابن‌زبیر را در مسجدالحرام محاصره نمود. این محاصره در ذی‌حجه سال ۷۲ق. آغاز شد و پس از شش ماه و ۱۷ روز با قتل ابن‌زبیر در سه‌شنبه۱۷ جمادی‌الاول سال ۷۳ق. پایان یافت. برخی مدت این محاصره را هشت ماه و ۱۷ روز دانسته‌اند.[۷۵]بر پایه گزارشی، عبدالملک در آغاز، حجاج را از تهاجم نظامی به مکه بر حذر داشته و از او خواسته بود تا با محاصره اقتصادی ابن‌زبیر را به تسلیم وادارد.[۷۶]

در موسم حج سال ۷۲ق. ابن‌زبیر در مسجدالحرام در محاصره بود و چون از وقوف در عرفات و رمی جمرات بازماند، حج نگزارد.[۷۷]به خواست برخی صحابه مانند ابن‌ عمر یا جابر بن عبدالله انصاری و ابوسعید خُدری، حجاج بن یوسف تا پایان موسم حج و بازگشت حاجیان از منا، دست از حمله کشید و سپس از حاجیان خواست که به شهرهای خود بازگردند تا جنگ را ادامه دهد.[۷۸]او خود را امیرالحاج خواند و با مردم حج گزارد و با لباس رزم در عرفات حاضر شد[۷۹]، هرچند به سبب جلوگیری ابن‌زبیر، طواف کعبه و سعی میان صفا و مروه را انجام نداده بود.[۸۰]

حجاج مانع رسیدن آذوقه به زبیریان شد و آنان تنها به آب زمزم دسترسی داشتند.[۸۱]او با منجیق زبیریان را سخت کوبید و در این میان، سنگ‌هایی نیز به کعبه اصابت کرد.[۸۲] سنگ‌های منجنیق دیوار مشرف بر چاه زمزم را فروریخت و کناره‌های کعبه را ویران کرد[۸۳]و حجرالاسود را از جای خود بیرون افکند.[۸۴]سپس حجاج دستور داد تا با گلوله‌های آتشین مسجد را هدف گیرند. این کار که پرده‌های کعبه را سوزاند، ابن‌زبیر را واداشت تا برای جلوگیری از آسیب بیشتر کعبه، با فرستادن قسمتی از نیروهایش به بیرون از مسجد، میدان نبرد را توسعه دهد.[۸۵]وی برای جلوگیری از آسیب دیدن دیگر بار حجرالاسود، حفاظی بر آن نهاد.[۸۶]

خاندان و یاران عبدالله بن زبیر و برادرش عروه، او را به صلح با عبدالملک و تأسی به امام حسن(ع) فرامی‌خواندند. وی در واکنش به این پیشنهاد، عروه را با همه شأن و جایگاهش سخت تنبیه کرد.[۸۷]این وضعیت در کنار اعلان عفو عمومی حجاج[۸۸]سبب گشت یاران ابن‌زبیر و حتی پسرانش خبیب و حمزه برای حفظ جان خود تسلیم شوند.[۸۹]

کشته شدن ابن‌زبیر

ابن‌زبیر سرانجام پس از جنگ با سپاه شام به دست مردانی از بنی‌سکون و بنی‌مراد کشته شد.[۹۰]در این نبرد ۲۴۰ نفر همراه ابن‌زبیر کشته شدند و خون برخی از آنان تا درون کعبه جاری شد.[۹۱]سر او را همراه سر عبدالله بن مطیع و عبدالله بن صفوان به مدینه بردند[۹۲]و آن‌جا نصب کردند.[۹۳]سپس این سرها را برای عبدالملک بردند و هر یک از حاملان سرها ۵۰۰ دینار پاداش گرفت.[۹۴]روایت‌های دیگر، محل قتل ابن‌زبیر را نزدیک قبرستان حَجون( یا حُجون) دانسته‌اند.[۹۵]بر پایه برخی روایت‌ها، عبدالملک سر ابن‌زبیر را برای تسلیم‌کردن عبدالله بن خازم، حاکم ابن‌زبیر در خراسان، به آن دیار فرستاد و او سر را همان جا دفن کرد.[۹۶]

حجاج پیکر ابن‌زبیر را تا یک سال از پا آویخت.[۹۷] سرانجام به خواهش مادرش اسماء پیکر را به او دادند. اسماء پیکر فرزندش را در قبرستان حجون مکه به خاک سپرد.[۹۸]بر پایه گزارش مصعب بن عبدالله، پیکر ابن‌زبیر را به مدینه انتقال دادند و در خانه مادر بزرگش صفیه( مادر زبیر بن عوام) دفن کردند که بعدها به مسجد پیامبر(ص)ملحق شد.[۹۹]

ابن‌زبیر در منابع

گزارش‌های تاریخی در مورد عبدالله بن زبیر متفاوت است، برخی از روایات که بیشتر از طرف حامیان وی نقل شده او را مبالغه آمیز تمجید کرده است. ولی برخی دیگر از روایات و گزارش‌‎ها او را مذمت کرده است.

فضیلت‌

در منابع اهل سنت، فضیلت‌های بسیاری برای ابن‌زبیر نقل شده است. برخی عبادت‌های شگفتی را به او نسبت داده‌اند. برخی پژوهشگران تاریخ اسلام،[۱۰۰] با ذکر تحلیل‌هایی در صحت روایات حاوی این فضیلت‌ها تردید کرده‌اند؛ فضیلت‌هایی همچون: سجده‌ [۱۰۱] و رکوع بسیار طولانی[۱۰۲]؛ سخن گفتن به ۱۰۰ زبان[۱۰۳] و همسخن ‌شدن با جنیان.[۱۰۴]

مذمت

در مقابل، روایات دیگری در منابع اهل سنت موجود است که از وی به خوبی یاد نمی‌کند. برخی منابع به روایتی اشاره کرده است که در آن پیامبر(ص) به او می‌فرماید:وای بر مردم از دست تو! و وای بر تو از دست مردم![۱۰۵] احمد بن حنبل نیز روایتی از عثمان در مذمت ابن‌زبیر نقل کرده است. در این روایت عثمان به عبدالله بن زبیر می‌گوید: من از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: قوچی از قریش در مکه الحاد می‌کند که اسم او عبد الله است و بر او نصف گناهان مردم است![۱۰۶]

حضرت علی(ع) در جنگ جمل خطاب به زبیر، فرزندش عبدالله را باعث انحراف او از اهل بیت دانسته[۱۰۷] امام علی (ع) در سخنی دیگر درباره عبدالله بن زبیر گفته است: زبیر همواره از ما اهلبیت بود تا آن زمان که فرزند شوم ونامبارکش عبدالله نشو و نما کرد. [۱۰۸][یادداشت ۲]و امام حسن(ع) او را نادان خطاب می‌کند.[۱۰۹] برخی از عملکردهای وی باعث انتقادهای زیادی شده است از جمله: تهدید به آتش زدن بنی هاشم به علت امتناع از بیعت با وی.[۱۱۰]

ابن‌زبیر با اهل بیت(ع) کینه‌ای دیرین داشته است.[۱۱۱]ناسزاهای او به علی(ع) در برخی منابع نقل شده است.[۱۱۲]گفته‌اند که او چهل هفته در خطبه نماز جمعه از ذکر صلوات خودداری کرد تا مبادا بنی هاشم به آن افتخار کنند.[۱۱۳]این باعث شده است تا حتی برخی عالمان دینی اهل سنت در اعتبار او به عنوان راوی تردید کنند[۱۱۴]

بازسازی کعبه

کعبه بنابر منابع تاریخ محلی مکه، چند بار بازسازی شده که یکی از بازسازی‌های مشهور آن را به ابن‌زبیر نسبت می‌دهند. گفته‌اند پس از آن که بر اثر پرتاب گلوله‌های آتشینِ لشکریان یزید با منجنیق آتش گرفت و آسیب دید، ابن‌زبیر کعبه را ویران و بر مساحت و اندازه اصلی از نو بنا کرد.[۱۱۵]او همچنین در دوره حکومتش بر مکه خانه‌هایی را در اطراف مسجد الحرام خرید و به مسجد ملحق کرد.[۱۱۶] [۱۱۷]

پانویس

  1. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۰۵.
  2. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، خامسه۲، ص۳۱-۳۲؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۴۳۷؛ ابن‌حجر عسقلانی، الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۸۰؛ تاریخ الطبری/ترجمه،ج۳،ص:۹۲۴.
  3. الطبقات، خامسه۲، ص۳۱-۳۲؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۴۳۷؛ ابن‌حجر عسقلانی، الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۸۰.
  4. طحاوی حنفی، شرح معانی الاثار، ۱۳۹۹ق، ج۳، ص۲۴؛ عسکری، ازدواج موقت در اسلام، ص۵۲، ۵۰.
  5. ابن عبدربه، العقد الفرید، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۱۴.
  6. ابن‌حجر عسقلانی، الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۸۱؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۴۳۰؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۳۶۴.
  7. نک: تاریخ طبری، ج۳، ص۵۷۱؛ ابن‌حجر عسقلانی، الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۳۳۴.
  8. تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۷۰؛ همچنین نک: دائرةالمعارف اسلام، ج۱، ص۵۵، ذیل مدخل “ʿAbd Allāh b. al-Zubayr”
  9. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۱۷۶؛ ابن‌اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۲۸؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۳۳۵.
  10. بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۲۲۴؛ ابن‌جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۳۴۴.
  11. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ۱۴۱۵ق، ص۱۰۲؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۷، ص۱۸۱.
  12. الطبقات، ج۲، ص۳۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۵۶۴.
  13. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۲۶۵.
  14. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۸؛ ابن‌اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۳۹.
  15. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۷۰؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۶۳.
  16. نک: فتح الباری، ج۴، ص۴۷۶.
  17. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۱۰؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۰ق، ج۴، ص۲۴۶.
  18. بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۳۶۵؛ ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۶۸.
  19. فرزندان آل ابی طالب/ترجمه،ج۱،ص:۱۶۴.
  20. درباره شورا نک: تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۰؛ ابن‌قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۲.
  21. ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۳۳۸؛ اخبار الدولة العباسیه، ۱۳۹۱ق، ص۶۰.
  22. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۱۴۵؛ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۴۱۲ق، ص۲۲۶.
  23. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۱۴؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۳۹.
  24. المصنف، ابن ابی شیبه، ج۸، ص۶۰۸؛ صحیح مسلم، ج۸، ص۱۶۷.
  25. المصنف، ابن ابی شیبه، ج۸، ص۶۰۸؛ صحیح مسلم، ج۸، ص۱۶۷.
  26. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۱۹؛ ابن‌جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۳۴۷.
  27. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۲۷-۳۲۸؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۷۵.
  28. الطبقات، ج۵، ص۱۴۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۳۰.
  29. نک: الطبقات، ج۵، ص۱۴۱؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۱۹۸.
  30. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۳۱.
  31. ابو علی مسکویه، تجارب الأمم، ۲۰۰۰م، ج ۲، ص۸۵؛ تاریخ الطبری، ج ۵، ص۴۸۰.
  32. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۳۷.
  33. مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۶۹.
  34. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۴۰؛ مقدسی، البدء و التاریخ، بور سعید، ج۶، ص۱۳-۱۴.
  35. ابن‌جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۱۶.
  36. ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۲۶۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۵۳.
  37. ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۲۵.
  38. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۳۱؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۲۲۰.
  39. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۵۹؛ ابن‌عساکر، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۳۸۷.
  40. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۵۹.
  41. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۱۹۸، ص۲۰۳؛ اخبار الکرام، ص۱۳۳.
  42. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۲.
  43. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۶۲، ۳۷۲.
  44. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ۱۴۱۵ق، ص۱۶۰.
  45. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۴۴، ۳۷۲.
  46. برای تفصیل این دلایل نک: نجاتی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ذیل مدخل «ابن‌زبیر»(http://hajj.ir/99/3019#_ftn127)
  47. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۷۳-۳۷۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۵.
  48. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۵۶.
  49. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۵۶.
  50. اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۳۶۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۳۵.
  51. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۷۲؛ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۶، ص۲۴۸.
  52. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۸۰؛ شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۲.
  53. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۷۲-۴۷۳؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۷۶.
  54. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۱؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۷۶؛ تجارب الامم، ج۲، ص۱۸۸.
  55. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۷۵؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۷۶.
  56. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۷۶-۴۷۷؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۷۷.
  57. ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۲۸۷.
  58. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۷۸؛ اخبار الدولة العباسیه، ۱۳۹۱ق، ص۱۰۷.
  59. نجاتی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ذیل مدخل «ابن‌زبیر»(http://hajj.ir/99/3019#_ftnref195)
  60. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۵۵؛ اخبار الدولة العباسیه، ۱۳۹۱ق، ص۱۱۰.
  61. اخبار الدولة العباسیه، ۱۳۹۱ق، ص۹۲.
  62. اریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۰؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۳۳۹.
  63. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۷.
  64. اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۲۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۵۵-۵۶؛ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۶، ص۳۲۶.
  65. نک: بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۸۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۸۰.
  66. الطبقات، ج۵، ص۳۱؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۲۴۱.
  67. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۲۷۳؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۳۸.
  68. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۲؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۵۳۷.
  69. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۸۸.
  70. اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۳۵۶؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۲۸۰.
  71. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۱؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۲۸۰؛ حیاة الحیوان، ج۲، ص۵۸.
  72. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۳۷؛ دولت امویان، ص۱۱۰.
  73. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۹۵؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۳۱۵.
  74. تاریخ طبری، ج۶، ص۱۷۵؛ الکامل، ج۴، ص۳۵۰.
  75. تاریخ طبری، ج۶، ص۱۷۵؛ ابن‌جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۱۲۴.
  76. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۶، ص۳۳۸.
  77. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۰۷؛ الکامل، ج۴، ص۳۵۰.
  78. اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۳۷۲؛ الکامل، ج۴، ص۳۵۰.
  79. تاریخ طبری، ج۶، ص۱۷۵؛ ابن‌جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۱۲۰.
  80. الکامل، ج۴، ص۳۵۰؛ الطبقات، خامسه۲، ص۹۳.
  81. الطبقات، خامسه۲، ص۹۴؛ اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۳۱.
  82. الطبقات، خامسه۲، ص۹۵؛ الانباء، ص۵۰.
  83. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۶، ص۳۴۰؛ حیاة الحیوان، ج۲، ص۵۹.
  84. ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۳۱۵.
  85. اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۳۶۰؛ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۶، ص۳۴۱.
  86. الوافی بالوفیات، ج۵، ص۳۹۰؛ مجمع الزوائد، ج۷، ص۵۰۳.
  87. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۳۸.
  88. الطبقات، خامسه۲، ص۹۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۱۲۴؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۳۳۰.
  89. تاریخ طبری، ج۶، ص۱۸۸؛ الکامل، ج۴، ص۳۵۲.
  90. الطبقات، خامسه۲، ص۹۹؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۳۴۲.
  91. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۱۰؛ الجوهرة فی نسب النبی، ج۱، ص۳۲۰.
  92. ابن‌عساکر، تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۱۵۱؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۴۵۲.
  93. تاریخ طبری، ج۶، ص۱۹۲؛ ابن‌حجر عسقلانی، الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۲۲.
  94. الطبقات، خامسه۲، ص۱۱۳-۱۱۴؛ الکامل، ج۴، ص۳۵۶.
  95. تجارب الامم، ج۲، ص۲۴۷؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۳۴۲.
  96. ابن‌عساکر، تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۱۵۱؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۳۲۶.
  97. الکامل، ج۴، ص۳۵۷؛ نهایة الارب، ج۲۱، ص۱۴۱؛ مجمع الزوائد، ج۷، ص۵۰۷؛ الجوهرة فی نسب النبی، ج۱، ص۳۱۹.
  98. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۱۲۹؛ نهایة الارب، ج۲۱، ص۱۴۱.
  99. ابن‌عساکر، تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۲۵۴؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۴۴۷.
  100. برای نمونه نک: نجاتی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ذیل مدخل «ابن‌زبیر».(http://hajj.ir/99/3019#_ftn298)
  101. ابن‌عساکر، تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۱۷۰؛ نهایة الارب، ج۲۱، ص۱۴۳.
  102. ابن‌عساکر، تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۱۷۱؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۳۳۴.
  103. ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۴۴۴؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۳۳۹.
  104. ابن‌عساکر، تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۱۸۵؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، مکتبة المعارف، ج۸، ص۳۳۶.
  105. شیبانی، الآحاد والمثانی، ج۱، ص۴۱۴؛ ویل للناس منک وویل لک من الناس
  106. مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص۶۴ش ۴۶۱.یُلْحِدُ بِمَکَّةَ کَبْشٌ مِن قُرَیشٍ اسْمُهُ عبد اللَّهِ علیه مِثْلُ نِصْفِ أَوْزَارِ الناس.
  107. تاریخ طبری، ج۳، ص۴۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۱۴.
  108. نهج‌البلاغه ، قصار ۴۵۳
  109. زمخشری، المستقصی فی أمثال العرب، ج۲، ص۱۱۸
  110. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۲۰، ص۱۴۷.
  111. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۸۲؛ اخبار الدولة العباسیه، ۱۳۹۱ق، ص۱۱۶.
  112. نک: الطبقات، خامسه۲، ص۸۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۸۰.
  113. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۸۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۷۹؛ شرح نهج‌ البلاغه، ج۴، ص۶۱.
  114. نک: شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۰.
  115. ازرقی، أخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، أزرقی، ج۱، ص: ۲۸۹.
  116. ازرقی، أخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، أزرقی، ج۲، ص: ۷۰.
  117. درباره تفصیل بازسازی خانه کعبه نک: در این باره نک: نجاتی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ذیل مدخل «ابن‌زبیر»(http://hajj.ir/99/3019

یادداشت

  1. کان علی(علیه السلام) یقول: «ما زال الزّبیر رجُلاً منّا أهلَ البیتِ حتّی نشأ ابنه عبدالله، فافسده». ابن‌ابی‌الحدید،شرح نهج البلاغه، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۴، ص۷۹.
  2. کان علی(علیه السلام) یقول: «ما زال الزّبیر رجُلاً منّا أهلَ البیتِ حتّی نشأ ابنه عبدالله، فافسده».ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۴، ص ۷۹.

منابع

بیشتر اطلاعات و منابع این مدخل، از مقاله «ابن‌زبیر» نوشته محمد سعید نجاتی در دانشنامه حج و حرمین شریفین(با تغییر و تصرف) اخذ شده است.

  • ابوعلی مِسْکَوَیة، احمد بن محمد، تجارب الأمم وتعاقب الهمم، تهران، انتشارات سروش، چاپ دوم، ۲۰۰۰م.
  • ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل،‌ بیروت، دار إحیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸ق.
  • ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، بی‌تا، بی جا.
  • ابن‌ابی‌شیبه، المصنّف، به کوشش سعید محمد،‌ دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
  • ابن‌اثیر، علی بن ابی الکرم، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
  • ابن‌اثیر، علی بن محمد الجزری، الکامل فی التاریخ، بیروت،‌ دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • ابن‌اعثم الکوفی، الفتوح، به کوشش علی شیری، بیروت،‌ دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
  • ابن‌جوزی، المنتظم، به کوشش نعیم زرزور، بیروت،‌ دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲ق.
  • ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابة في تمييز الصحابة، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌سعد، الطبقات الکبری، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت،‌ دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • ابن‌عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • ابن‌عبدربه، احمد بن محمد بن عبد ربه، العقد الفرید،‌ بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌عساکر، علی بن الحسن إبن هبة، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری،‌ دار الفکر، بیروت، ۱۹۹۵.
  • ابن‌قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، بیروت، دار الأضوء، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، بیروت، مکتبة المعارف، بی‌تا.
  • احمد بن حنبل(۲۴۱ق)، مسند أحمد، مؤسسة قرطبة، مصر.
  • احمد بن یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت،‌ دار صادر، ۱۴۱۵ق.
  • بلاذری، احمد بن یحیی، جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت،‌ دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، بیروت، مکتبة الهِلال، ۱۹۸۸م.
  • بلاذری، انساب الاشراف، به کوشش زکار، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
  • خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، بیروت،‌ دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق.
  • ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، بیروت، دار الکتب العربی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
  • ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دهم، ۱۴۱۴ق.
  • زمخشری، محمود بن عمرو بن أحمد، المستقصی فی أمثال العرب،‌ دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۹۸۷م.
  • سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمن بن یحیی، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۸۲ق.
  • شیبانی، أحمد بن عمرو، الآحاد والمثانی، تحقیق د. باسم فیصل أحمد الجوابرة، دار الرایة، الریاض، الطبعة الأولی، ۱۴۱۱ق.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری،‌ دار الکتب العلمیة، بیروت.
  • طحاوی حنفی، أحمد بن محمد، شرح معانی الآثار، تحقیق محمد زهری النجار، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۳۹۹ق.
  • عبدالرزاق الصنعانی، المصنّف، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی، بی‌تا.
  • فاکهی، اخبار مکه، به کوشش عبدالملک دهیش، بیروت،‌ دار خضر، ۱۴۱۴ق.
  • محمد بن احمد المقدسی، احسن التقاسیم، قاهره، مکتبة مدبولی، ۱۴۱۱ق.
  • مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب ، به کوشش اسعد داغر، قم،‌ دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
  • مقدسی، مطهر بن طاهر، البَدْء و التاریخ، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.
  • مولف ناشناخته، أخبار الدولة العباسیة، بیروت، دار صادر، ۱۳۹۱ق.
  • Gibb, H.A.R. “ʿAbd Allāh b. al-Zubayr” ,E.I. ,second ed. Leiden: E. J. Brill, 1986.

پیوند به بیرون