جعفر کاشفالغطاء
اطلاعات فردی | |
---|---|
نام کامل | جعفر بن خضر بن یحیی جناجی حلّی نجفی |
لقب | کاشف الغطاء • شیخ جعفر کبیر |
تاریخ تولد | ۱۱۵۶ق |
محل زندگی | عراق |
تاریخ وفات | ۲۲ رجب ۱۲۲۸ق |
شهر وفات | نجف |
خویشاوندان سرشناس | محمدحسین کاشف الغطاء (نوه) محمدباقر آقا نجفی اصفهانی(نوه دختری) محمدتقی رازی اصفهانی(داماد) |
اطلاعات علمی | |
استادان | وحید بهبهانی • سید محمد مهدی بحرالعلوم • سید صادق فحام |
شاگردان | صاحب جواهر • فرزندش علی • محمد تقی اصفهانی • سید محمد باقر اصفهانی • ابراهیم کلباسی • سید صدرالدین عاملی • محمدصالح برغانی |
اجازه روایت به | شیخ احمد احسایی • عبدعلی بن امید گیلانی • ملاعلی رازی نجفی • اسدالله دزفولی • سید عبدالله شبر |
تألیفات | کشف الغطاء • الحقّ المبین فی تصویب المجتهدین و تخطئه الاخباریین • بغیة الطّالب فی معرفة المفّوض و الواجب • غایه المراد فی احکام الجهاد • منهج الرشاد لمن اراد السداد |
سایر | مرجع تقلید |
فعالیتهای اجتماعی-سیاسی | |
سیاسی | مبارزه با وهابیان • مبارزه با اخباریان • صدور اجازه مبارزه با روس |
جعفر بن خضر بن یحیی جناجی حلّی نجفی، ملقب به کاشف الغطاء (۱۱۵۶ - ۱۲۲۸ق) از مراجع تقلید شیعه در قرن سیزدهم قمری بود. شیخ جعفر پس از استادش سید محمدمهدی بحرالعلوم، مرجعیت را بر عهده گرفت. او همچون استادش وحید بهبهانی به مبارزه با اخباریان پرداخت و آثاری در ردّ آرای آنان نگاشت.
شیخ جعفر در حمله وهابیان به نجف، به دفاع از این شهر پرداخت و نخستین عالم شیعی بود که در ردّ وهابیت کتاب نوشت. کاشف الغطاء آثاری در فقه، اصول و کلام هم دارد. مشهورترین اثر او کشف الغطاء است که به سبب نگارش آن به کاشف الغطاء مشهور شد. او منهج الرشاد لمن اراد السداد را در ردّ آراء وهابیان و الحقّ المبین فی تصویب المجتهدین و تخطئه الاخباریین را در ردّ اخباریان نگاشت. محمدحسن نجفی (صاحب جواهر)، از شاگردان وی بوده است. آل کاشف الغطاء، از خاندانهای علمی شیعی قرن ۱۳ و ۱۴ق، از تبار وی هستند.
نسب و زندگینامه
نسب آل کاشفالغطاء به مالک اشتر میرسد. پدر او خضر، از عالمان و زاهدان روزگار خود شمرده میشد، از جُناجیه در اطراف حله به قصد تحصیل به نجف رفت و در همان شهر ماند و در سال ۱۱۸۱ق درگذشت.[۱] شیخ جعفر در نجف متولد شد و در کربلا و نجف به تحصیل پرداخت و پس از آموختن علم تا پایان عمر در نجف ساکن بود. او در ۲۲ رجب ۱۲۲۸ق[۲] در نجف درگذشت و در مقبرهای که خود در محله عماره نجف آماده کرده بود (یکی از حجره های مدرسه خود) دفن شد. گنبدی بر مقبره او ساختهاند. جمعی از اولاد و اعقاب او در همین مقبره دفن شدهاند.[۳]
شیخ جعفر کاشفالغطاء، در صدر خاندان کاشفالغطاء قرار دارد که از خاندانهای علمی شیعی قرن ۱۳ و ۱۴ق است. محمدحسین کاشفالغطاء، از مراجع تقلید شیعه قرن ۱۴ قمری، نوه اوست.
تحصیل
کاشفالغطاء از شاگردان سید محمدمهدی بحرالعلوم (۱۱۵۵–۱۲۱۲ق) بود و به گفته سید موسی شبیری زنجانی، شیخ جعفر با اینکه تقریبا با بحرالعلوم همسن بود ولی به او احترام زیادی میگذاشت تا این حد که با تحتالحنک عمامه نعلین سید را تمیز میکرد و تبرک میجست.[۴] برای احترام به درس او میرفت و او را استاد خطاب میکرد و درباره مقام او چنین گفته است: اگر او مجتهد باشد من هیچ مجتهد نیستم.[۵] شیخ جعفر نزد پدر مقدمات علوم را خواند و پس از آن خارج فقه و اصول را نزد عالمان عراق مانند سید صادق فَحّام (۱۱۲۴–۱۲۰۵ق)، شیخ محمد دوْرَقی (م ۱۱۸۷ق)، شیخ فتّونی، وحید بهبهانی در کربلا آموخت و خود از مجتهدان و عالمان بلندآوازه گردید و به تدریس پرداخت.
فتوای جهاد شیخ جعفر کاشف الغطاء
ای کافّه اهل ایران از عراق و فارس و آذربایجان و خراسان، آماده شوید به جهاد کفّار لِئام، و برآورید تیغها از نیام، برای حفظ بیضه اسلام و در آیید در سلک یاوران مَلِک عَلّام و جهاد کنید به دفع کفار از شریعت سید انام (ص) وطریقه امیرالمؤمنین (ع) و سید الوصیین. اینک برای شما حوران آراسته و غلمان به خدمت برخواسته[خاسته]، پس بفروشید جانهای خود را به بهای گران که اندوخته شده است برای شما در جنات عالیه «لاتسمع فیها لاغیة فیها عین جاریة فیها سرر مرفوعة و اکواب موضوعة ونمارق مصفوفة و زرابی مبثوثة»[۶] قیام کنید به یاری مؤمنین تا در یابید بهشت برین را. آیا خطاب نمیکردید به خدا در دعای ماه مبارک رمضان که: شهادت نهایت آرزو و مطلوب ماست در عبارت «و قتلاً فی سبیلک فوفق لنا»[۷] آیا مکرر نمیگفتید میان مردم «لیتنا کنا مع الشهداء فی کربلاء»؟ پس راضی مشوید به کذب گفتار خود و مخالفت گفتار با کردار خود، بدانید که مقتول ثغور آذربایجان در دفاع اهل کفر و طغیان برای حفظ بیضه اسلام و مسلمین و حراست ناموس مؤمنات و مؤمنین مانند شهدای کربلا است در طلب رضای خداوند ارض و سماء. و به یاد آورید آرزوی خود را در قول: «لیتنا کنا حاضرین یوم الطفوف ونفدی نفوسنا للحسین و نجعلها وقایة دون طعن الرماح و ضرب السیوف»، پس اگر در قول صادقاید و به حق ناطق، پیش بگیرید پیشه شهداء را در امتثال امر بضعه بتول، زهرا، چه به خدا در این مقام حاضر است امام حسین (ع) و گویا در این کارزار شما را به یاری میخواند و همچنین خاتم انبیا و سید اوصیا و سایر ائمه، سیّما صاحب این عصر و امام این عهد میفرمایند: «ای پیروان پاک اعتقاد، به درستی که سیاست جهاد و دفع اهل کفر و عناد و جمع لشکر و سپاه مخصوص است به بزرگان بندگان و پیامبران و ائمه اُمَنا وکسی که قایم مقام ایشان است از علما و پس در حصول موانع ظهور و عدم امکان قیام ما و قیام علما این امور اذن دادیم به پادشاه این زمان و یگانه دوران که معترف است به اطاعت وسالک است در دفع دشمنان به طریق شریعت ما فتحعلی شاه (حفظه الله مما یخافه و یخشاه) و کسی را که ولی عهد وقایم مقام خود داشته و ملک آذربایجان را به او واگذاشته است، شاهزاده عباس میرزا (ادخله الله فی شفاعتنا وجعله فی الدنیا و الآخرة تحت ظلنا وفی حمایتنا) در جمع سپاه برای کسر شوکت کفار و اخذ اموال و اسر عیال و اطفال آنها. هر که در سپاه ایشان قتیل شود مثل آن است که در لشکر مابه قتل رسیده و آنکه اطاعت ایشان کند چنان است که اطاعت ما کرده باشد و هر که ایشان را یاری نکند، ندیم ندامت شود و محروم از شفاعت ما در روز قیامت باشد. ای شیعیان و چاکران که شنوندهاید گفتار ما را و پیروانیدکردار ما را، چون شما را خوانده شود این کتاب و مسموع شود این خطاب، برآورید تیغها از نیام و طلب کنید خون شهدا را در این مقام. بگویید به آواز بلند که دور و نزدیک شنوند: کجا است غیرت اسلام؟ کجا است حمیت شریعت سید انام؟ کجا است حرمت مردم و نساء که پرده نشینان عفت و ناموس اند و اکنون بعض ایشان محل زنا و فجور روس اند؟ کجایند اهل ناموس از امم؟ کجایند آنان که میگفتیم در حق ایشان «اکثر شیعتنا العجم»؟ اگر نکوشید با شنیدن این کلام ونخواهید جهاد دشمنان در این مقام، نمیرسید به شفاعت ما در روز قیام.[۸]
شاگردان
در حوزه درس او عالمان بسیاری شرکت کردند که عدّهای از آنان خود از فقیهان و محققان بزرگ شدند و در عرصه علوم دینی عراق و ایران درخشیدند. از آن میان میتوان به این کسان اشاره کرد:
- محمدحسن نجفی، صاحب جواهر (م۱۲۶۶ق)
- شیخ اسدالله دزفولی کاظمی (م۱۲۳۴ق)
- شیخ علی هزار جریبی (م۱۲۵۴ق)
- شیخ محمدتقی اصفهانی (م ۱۳۳۲ق)
- شیخ محسن اَعسَم (م۱۲۳۸ق)
- سید محمدبن امیر معصوم رضوی (م ۱۲۵۵ق)
- سیدمحمدباقراصفهانی (م ۱۲۶۰ق)
- شیخ ابراهیم کلباسی (م ۱۲۶۱ق)
- سید صدرالدّین عاملی (م ۱۲۶۳ق)
- چهار تن از فرزندانش: موسی، علی، حسن و محمد[۹]
کسانی چون شیخ احمد احسایی (م ۱۲۴۱ق)، شیخ عبدعلی بن امید گیلانی، شیخ ملاعلی رازی نجفی، شیخ اسدالله دزفولی و سید عبدالله کاظمی شُبَّر (م ۱۲۴۲ق) از او اجازه روایت یافتهاند.[۱۰]
زعامت دینی
شیخ جعفر پس از درگذشت بحرالعلوم، به رهبری دینی شیعیان عراق و ایران و دیگر کشورها دست یافت و بر شهرت و نفوذ اجتماعی و سیاسی او افزوده شد. با اینکه پیش از شیخ مرتضی انصاری نظریه وجوب تقلید از اعلم چندان رواج نداشت و از اینرو مقلّدان شیعی همزمان از مجتهدان مختلف و عمدتاً محلّی و منطقهای تقلید میکردند، کاشف الغطاء عملاً مرجع تقلید شیعیان جهان گردید.
مبارزه با اخباریها
در روزگار کاشف الغطاء برخورد علمی سختی میان عالمان اصولی و اخباری شیعی پدید آمده بود و هر یک از آن دو طایفه میکوشید نظر خود را اثبات و نظر مخالف را رد و محکوم کند. شیخ جعفر که از تربیت یافتگان مکتب اصولی وحید بهبهانی و طرفدار اجتهاد و استنباط بود و از به کارگیری عقل و استدلال در درک عقاید و احکام شرعی دفاع میکرد، به دفاع از علم اصول برخاست.
نمود برجسته این جدال، برخورد شدید او با شیخ محمد بن عبدالنّبی نیشابوری (م ۱۲۳۲ق) معروف به میرزا محمد اخباری عالم اخباری مشهور بود که بر اثر آن، میرزا محمد احساس خطر کرد و به ایران آمد و به فتحعلی شاه پناه برد. شیخ جعفر نخست کتابی با عنوان کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدوّالعلماء در رد آرای او نوشت و آن را برای شاه ایران فرستاد.[۱۱] و آنگاه خود به ایران آمد و کاری کرد که شاه قاجار شیخ محمد را از خود راند.[۱۲]
وی سپس ضمن سفر به اصفهان کتاب دیگری به نام الحق المبین برای فرزند خود شیخ علی نوشت و باز هم نظریات اخباریان را رد و محکوم کرد.[۱۳] میرزا محمد اخباری نیز کتابی با عنوان الصیحة بالحق در ردّ کتاب یاد شده تألیف کرد.[۱۴]
مبارزه با وهابیان
در سالهای آخر سده ۱۲ق/۱۸م پیروان محمد بن عبدالوهاب (۱۱۱۵–۱۲۰۷ق) در عربستان سر به شورش برداشتند و با ادعای پیرایشگری دینی، با بسیاری از اعتقادات فرقههای مختلف اسلامی (و بیشتر شیعیان) مخالفت ورزیدند و در عمل تلاش گستردهای را برای مبارزه با آنچه خود مظاهر غیردینی و شرکآلود میخواندند، آغاز کردند.
دامنه این طغیان از مرزهای عربستان و مکّه و مدینه گذشت و به عراق کشیده شد و دو شهر کربلا و نجف مورد هجوم وهابیان قرار گرفت. در حمله آنان به نجف (حدود ۱۲۲۱یا ۱۲۲۲ق)، شیخ جعفر کاشف الغطاء به دفاع از شهر و مقدسات و مردم آن برخاست و خود مسلّح شد و دیگر عالمان و طلاب و مردم را نیز مسلح ساخت و با مهاجمان جنگید و سرانجام آنان را مجبور به فرار کرد. وی پس از آن دستور داد دیواری استوار بر گرد شهر نجف بکشند تا در هنگام تاخت و تاز وهابیان، شهر و مردم آن در امان باشند.
در صحنه مبارزه علمی نیز وی کتابی به نام منهج الرشاد لمن اراد السداد در نقد و ردّ آراء وهابیان نوشت که گویا نخستین کتاب در این زمینه بود.[۱۵]
مسافرتها
کاشف الغطاء دوبار به حج رفت. یک بار در ۱۱۸۶ق و دیگر بار در ۱۱۹۹ق. در ۱۲۲۲ق عازم سفر به ایران شد و از تهران، اصفهان، قزوین، یزد، مشهد و رشت دیدار کرد و در همهجا از سوی مردم و علما به گرمی پذیرفته شد. جماعات و اجتماعات باشکوهی ترتیب داد و در همهجا با مردم سخن گفت.
اندیشه و عمل سیاسی
شیخ جعفر کاشفالغطاء در امور سیاسی دوران خود نقش داشت. او ارتباط دوستانهای با فتحعلیشاه قاجار داشت و از او با القاب و صفاتی ستایش برانگیز یاد میکرد.[۱۶] نفوذ سیاسی شیخ به قدری بود که وقتی پاشای بغداد در جنگهای مرزی از سپاهیان ایران شکست خورد، از او خواست واسطه مذاکرات صلح بین دو کشور باشد.[۱۷]
در زمان سفر به ایران، شیخ جعفر که در اوج شهرت و اقتدار دینی و سیاسی بود، در تهران به دیدار فتحعلیشاه قاجار رفت و در این دیدار شخصاً کتاب کشف الغطاء را به شاه تقدیم کرد و برای جهاد با کافران و گردآوری سربازان و ستاندن مالیات و زکات از مردم به منظور سامان دادن سپاه، اجازه رسمی به او داد.[۱۸]
مشروعیت سلطنت
کاشفالغطاء به مشروعیت ذاتی سلطنت قاجارها اعتقادی نداشت. او نیز مانند علمای دیگر، حق حاکمیت و ولایت را تنها از آن خدا، پیامبر و امامان میدانست. از نظر او علم نیز از عوامل ایجاد ولایت است و مجتهد با کسب علم میتواند حق ولایت را به دست آورد.[۱۹] حقی که شاهان از آن برخوردار نیستند. بنابر این مشروعیت سلطان تنها از آنجا است که برخی از کارها تنها از او بر میآید؛ به عبارت دیگر مشروعیت شاهان ذاتی نیست وعرضی است.[۲۰]برای مثال فقها امکان مادی و سیاسی جهاد را ندارند ولی این امر از پادشاه ساخته است.[۲۱]
حدود اختیارات فقیه
پژوهشگران درباره نظر شیخ جعفر کاشفالغطاء درباره محدوده و مرزهای ولایت فقیه اختلاف نظر دارند. او درباره برخی وظایف و اختیارات فقیه به تصریح سخن گفته است؛ از جمله جهاد و قضاوت و اجرای حدود و امور حسبه و امور مالی را از وظایف و اختیارات فقها دانسته است.[۲۲] اما درباره ولایت فقها در امر حکومت و سیاست بحث نکرده است.[۲۳] برخی برآنند که از مجموع آرای شیخ میتوان به باور او به ولایت عامه فقیه در امور حکومتی و سیاسی پی برد.[۲۴]
برخی دیگر تأکید میکنند که او تأسیس حکومت را از وظایف فقها نمیدانست.[۲۵] برخی نیز با توجه به اینکه او برپایی نماز جمعه در عصر غیبت را نمیپذیرد، او را بین نظریه تقلید و انتظار و نظریه نیابت عامه مردد دانستهاند.[۲۶]
تأکید بر اجرای حدود
وی به اجرای احکام اسلام بهویژه حدود و دیات و تعزیرات و امر به معروف و نهی از منکر اعتقاد راسخ داشت و با تمام قدرت و امکانات خود در این راه میکوشید، گاهی نیز پای فشردن او در اجرای حدود به حوادثی منتهی میشد[۲۷]
آثار
از کاشف الغطاء آثار علمی متنّوعی به جای مانده که عمدتاً در فقه، اصول، کلام و ادب عربی است:
- الحقّ المبین فی تصویب المجتهدین و تخطئه الاخباریین، چاپ تهران، ۱۳۰۶ق و ۱۳۱۹ق.
- کشف الغطاء عن مبهمات الشّریعة الغّراء، [۲۸] تهران، ۱۲۷۱ق و ۱۳۱۷ق؛ تبحّر و مهارت کاشف الغطاء بیشتر در فقه و اصول بود و آثار او در این دانشها بهویژه کتاب کشف الغطاء، نشانه چیرهدستی او در استنباط احکام است. وی این کتاب را در ضمن سفر به ایران نوشته در حالی که جز کتاب قواعد علامه حلّی کتاب دیگری همراه نداشته است. چنین نقل شده که شیخ مرتضی انصاری (۱۲۱۴–۱۲۸۱ق) گفته است: اگر کسی قواعد و اصول این کتاب را بداند، نزد من مجتهد است. او خود ادّعا کرده است که اگر همه کتابهای فقهی از دسترس من بیرون رود، باز قادر خواهم بود همه ابواب و مباحث فقهی را از آغاز تا انجام بنویسم[۲۹] تبحّر علمی و فقهی او مورد تأیید فقیهان معاصرِ او و پس از اوست.
- بُغیة الطّالب فی معرفة المفّوض و الواجب: رسالهای عملیه و کوتاه که بخش اول آن در اصول عقاید و بخش دوم آن در احکام است.[یادداشت ۱]
- التحقیق و التّنقیر فیما یتعلّق بالمقادیر
- الرّسالة الصّومیه[۳۱]
- مشکاة المصابیح شرح کتاب «المصابيح في الفقه المستنبط على الوجه الصحيح" سید مهدی بحرالعلوم [۳۲]
- رسالة فی العبادات المالیه
- غایة المراد فی احکام الجهاد که به درخواست عباس میرزا پسر فتحعلی شاه نوشته است. [۳۳]
- منهج الرشاد لمن اراد السداد.[۳۴]
پانویس
- ↑ معلم حبیبآبادی، مکارم الآثار، ۱۳۵۲ش، ج۳، ص۸۵۲؛ آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۰۴ق، ص۲۴۹.
- ↑ حائری، روزشمار قمری، ۱۳۸۱ش، ص۲۰۲.
- ↑ خوانساری، روضات الجنات، مکتبة اسماعیلیان، ج۲، ص۲۰۶.
- ↑ شبیری زنجانی، جرعهای از دریا، ج۲ ص۳۳۳.
- ↑ شبیری زنجانی، جرعهای از دریا، ج۲ ص۳۳۳.
- ↑ سوره غاشیه، آیه ۱۱–۱۵.
- ↑ اقبال الاعمال، دعای افتتاح، ج۱، ص۱۴۳؛ مفاتیح الجنان، دعای افتتاح؛ ابنقولویه، زیارت امام حسین (ع)، ص۳۰۵.
- ↑ نجفی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص۱۰۱ و ۱۰۲.
- ↑ حرزالدین، معارف الرجال، ج۱، ص۱۵۲–۱۵۳.
- ↑ حرزالدین، معارف الرجال، ج۱، ص۱۵۲–۱۵۳.
- ↑ آقابزرگ، الذریعه، ۱۴۰۸ق، ج۴۵، ص۱۸؛ خوانساری، روضات الجنات، ج۲، ص۲۰۴.
- ↑ آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۰۴ق، ص۲۵۰.
- ↑ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۷.
- ↑ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۸.
- ↑ آقا بزرگ تهرانی، طبقات علماء الشیعه، ص۲۵۱.
- ↑ حائری، نخستین رویاروییها با دو رویه تمدن غرب، ص ۳۲۹
- ↑ اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص ۱۴۸۳
- ↑ کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ص۳۹۴.
- ↑ هواسی، سلیمانی، یاری، «اندیشه فقهی و عمل سیاسی کاشفالغطاء…»، ص ۹۲
- ↑ حائری، نخستین رویاییها با دو رویه تمدن غرب، ص ۳۳۱؛ زرگرینژاد، اندیشه و سیاست در ایران قاجار، ج۱، ص ۴۷۲–۴۷۳
- ↑ هواسی، سلیمانی، یاری، «اندیشه فقهی و عمل سیاسی کاشفالغطاء…»، ص ۹۲
- ↑ کدیور، تحول گفتمان سیاسی شیعه در ایران، ص ۲۲۱
- ↑ عمید زنجانی، دانشنامه فقه سیاسی، ج۲، ص ۴۲۰
- ↑ عمید زنجانی، دانشنامه فقه سیاسی، ج۲، ص ۴۲۱؛ آبادیان و منزه، «اندیشه سیاسی شیخ جعفر کاشف الغطاء»، ص ۲۱۶؛ معرفت، شوون فقیه و ولایت فقیه در نگاه شیخ جعفر کاشف الغطا، ص ۴۲
- ↑ زرگرینژاد، اندیشه و سیاست در ایران قاجار، ج۱، ص۴۷۴
- ↑ هواسی، سلیمانی، یاری، «اندیشه فقهی و عمل سیاسی کاشفالغطاء…» ،ص۹۷
- ↑ اعیان الشیعه، امین، ج۴، ص۱۰۲.
- ↑ الطهراني، الذّريعة إلى تصانيف الشّيعة، ۱۴۰۸ق، ج۱۸، ص۴۵.
- ↑ قمی، فوائد الرّضویه، ص۷۰.
- ↑ https://makhtutat.inoor.ir/booklist?authorid=46
- ↑ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۱۱، ص۲۰۵.
- ↑ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۲۳، ص۱۶.
- ↑ تهرانی، الذریعه ، ۱۴۰۸ق، ج۱۶، ص۱۶.
- ↑ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۱۶۴.
یادداشت
منابع
- آبادیان، حسین، زهره منزه، «اندیشه سیاسی شیخ جعفر کاشف الغطاء»، تاریخ اسلام در آیینه پژوهش، شماره ۲۳، ۱۳۸۸.
- تهرانی، آقابزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ناشر: اسماعيليان قم و كتابخانه اسلاميه تهران، ۱۴۰۸ق، بی جا.
- آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، قرن ۱۳ و ۱۴، مشهد، ۱۴۰۴ق.
- اعتماد السلطنه، محمدحسن خان، تاریخ منتظم ناصری، تصحیح محمد اسماعیل رضوانی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۷.
- امین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، ۱۴۰۳ق.
- حائری، عبدالهادی، نخستین رویاییهای اندیشه گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۲
- خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، مکتبة اسماعیلیان، قم، بیتا.
- زرگرینژاد، غلامحسین، اندیشه و سیاست در ایران قاجار، تهران، نگارستان اندیشه، ۱۳۹۸
- شبیری زنجانی، سید موسی، جرعهای از دریا، قم، مؤسسه کتابشناسی، ۱۳۸۹ش.
- عمید زنجانی، دانشنامه فقه سیاسی، تهران، دانشگاه تهران،
- قمی، عباس، فوائد الرّضویه، تهران، ۱۳۲۷ش.
- کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، تهران، سنگی.
- معلم حبیبآبادی، محمدعلی، مکارم الآثار، اصفهان، ۱۳۵۲ش.
- هراسی، اسماعیل، مسلم سلیمانی یانی، سیاوش یاری، «اندیشه فقهی و عمل سیاسی کاشف الغطاء در باب مشروعیت حاکمیت سیاسی فتحعلیشاه»، پژوهشنامه تاریخ اسلام، شماره ۳۵، ۱۳۹۸