پیامبر امی: تفاوت میان نسخهها
imported>Hasaninasab |
imported>Hasaninasab |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۸ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۱۲
پیامبر اُمّی توصیفی قرآنی برای حضرت محمد(ص) و به معنای پیامبری که درس نخوانده و ناآشنا به خواندن و نوشتن بوده است.
قرآن اُمی بودن را از صفاتی میداند که پیامبر اسلام در تورات و انجیل به آنها معرفی شده است. اُمی بودن را فضیلتی برای پیامبر اسلام دانستهاند؛ زیرا پیامبر با اینکه سوادی برای خواندن و نوشتن نداشت تا علم بیاموزد، اما دارای علم آسمانی بود و عوامل هدایت و رستگاری را برای انسانها فراهم کرد. محققان معتقدند آوردن قرآنی که مشتمل بر علوم و حکمتهای مختلف است توسط فردی که نوشتن و خواندن را فرانگرفته، از معجزات الهی به حساب میآید.
توصیف اُمی در قرآن
کلمه «اُمی» دوبار در قرآن به صورت مفرد[۱] ذکر شده است[۲] و در هر دو مورد در وصف پیامبر اسلام میباشد.[۳] قرآن اُمی بودن را از صفاتی میداند که پیامبر اسلام در تورات و انجیل به آنها معرفی شده است.[۴] محمد جواد مغنیه از مفسران شیعه، معتقد است اُمی بودن صفت خاص پیامبر اسلام است و شامل دیگر پیامبران نمیشود.[۵]
کلمه «اُمی» چهار بار در قرآن به صورت جمع «اُمیین»[۶] و «اُمیون»[۷] ذکر شده است.[۸] در این آیات گروههای مختلف از جمله یهودیها،[۹] عربها[۱۰] و مشرکان عرب به عنوان اُمی شناخته شدهاند.[۱۱]
معنای «اُمی»
برای کلمه «اُمی» معانی مختلفی ذکر شده است.[۱۲]
درس ناخوانده و ناآشنا به نوشتن
اُمی را به معنای درس ناخوانده دانستهاند.[۱۳] به این صورت که شخص همانگونه که از مادر متولد شده و خواندن و نوشتن را نمیداند، در ادامه زندگی نیز سواد نیاموخته و توانایی خواندن و نوشتن ندارد.[۱۴]
شیخ طوسی عالم شیعی قرن پنجم، پیامبر اُمی را به معنای کسی که نمیتواند بنویسد، معنا کرده است.[۱۵] علامه طباطبایی نیز امی را به معنای فردی که نه میتواند بخواند و نه میتواند بنویسد معنا کرده است.[۱۶] رشید رضا از مفسران اهل سنت، امی را به معنای کسی که چیزی را نخوانده و چیزی را آموزش ندیده، دانسته است.[۱۷] شهید مطهری معتقد است اکثریت علماء طرفدار این نظریه هستند و یا این نظر را ترجیح میدهند.[۱۸]
برخی مفسران به این نکته نیز توجه دادهاند که علاوه بر کلمه اُمی، برخی آیات دیگر[۱۹] صریح در این مطلب هستند که پیامبر قدرت خواندن و نوشتن نداشت.[۲۰]
فردی منسوب به اهل القری
شهر مکه با نام «أُمُّ الْقُری» نیز شناخته میشود.[۲۱]
برخی مفسران معتقدند «پیامبر امی» به معنای این است که این پیامبر منسوب به شهر مکه است.[۲۲]
روایتی از امام باقر(ع) نقل شده که نبی اُمی را به معنای پیامبری از مکه دانسته است.[۲۳] در روایت دیگری نیز امام باقر(ع) مخالف تفسیر نبی اُمی به فردی که نمیتواند بخواند، است. ایشان این تفسیر از امی را در تعارض با آیه دوم سوره جمعه
دانسته و معتقد است امی به معنای فردی منسوب به مکه میباشد.[۲۴]
قومی که کتاب آسمانی نداشتند
برخی معتقدند امی به کسانی گفته میشود که از اهل کتاب نیستند.[۲۵] و پیامبر امی به این معنا است که خداوند آن پیامبر را در میان قومی که صاحب کتاب و شریعت نیستند، مبعوث کرده است.[۲۶] به همین جهت تعبیر «اُمیون» که جمع کلمه اُمی است در قرآن در مورد قوم عرب استفاده شده که کتاب آسمانی نداشتهاند.[۲۷] و این تعبیر، عربهای با سواد که قدرت خواندن و نوشتن را داشتند را نیز شامل میشود.[۲۸]
فضیلت یا مذمت
کمال بودن این وصف برای پیامبر را از این جهت دانستهاند که پیامبر با اینکه نه سوادی برای خواندن داشت و نه توانایی برای نوشتن تا بتواند کسب علم کند، دارای علم آسمانی بود.[۲۹] مفسران معتقدند پیامبر با وجود امی بودن، مردم را از جهالت به سمت هدایت و رستگاری راهنمایی کرده است[۳۰] و آوردن قرآنی که مشتمل بر علوم و حکمتهای مختلف است، توسط فردی که نوشتن و خواندن را فرانگرفته، از معجزات الهی به حساب میآید.[۳۱] در نتیجه برخی محققان، اُمی بودن را از دلائل نبوت پیامبر دانستهاند.[۳۲]
اُمیبودن و عدم توانایی در خواندن و نوشتن در عین حالی که برای پیامبر اسلام فضیلت میباشد، برای دیگران مذمت حساب شده است. قرآن این صفت را برای مذمت یهودیها و عربها استفاده کرده است.[۳۳] برخی در مقام تشبیه، صفت امی و نسبی بودن فضیلت و مذمت بودن آنرا به مانند صفت تکبر دانستهاند که در مورد خداوند کمال است و برای غیر او، مذمت حساب میشود.[۳۳]
پانویس
منابع
- ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دارصادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، بیروت، دارالعلوم، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- ربیعنیا، ابوطالب، «امی»، دائره المعارف قرآن کریم، ج۱۴. قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲ش.
- رشید رضا، تفسیر المنار، مصر، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۰م.
- زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق قصیرعاملی، احمد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بیتا.
- صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، محقق محسن کوچه باغی، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طرابیشی، جرج، من اسلام القرآن الی اسلام الحدیث، بیروت، دارالساقی،۲۰۱۰م.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، محقق احمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، ۱۳۷۵ش.
- طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق هاشم رسولی محلاتی، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، ۱۳۸۹ق.
- فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، انتشارات الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
- قرشی، سید علیاکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، چاپ سوم، ۱۳۷۷ش.
- قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
- قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش.
- مطهری، مرتضی، پیامبر امی، تهران، صدرا، ۱۳۸۱ش.
- مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۴۲۴ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- ↑ سوره اعراف، آیات ۱۵۷و ۱۵۸.
- ↑ طرابیشی، من اسلام القران الی اسلام الحدیث، ۲۰۱۰م، ص۸۹.
- ↑ طیب، أطیب البیان، ۱۳۷۸ش، ج۵، ص۴۷۷ و ج۶، ص۴.
- ↑ قرشی، تفسیر أحسن الحدیث، ۱۳۷۷ش، ج۴، ص۱۷
- ↑ مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۴۰۴.
- ↑ سوره آلعمران، آیات۲۰ و ۷۵؛ سوره جمعه، آیه۲.
- ↑ سوره بقره، آیه۷۸.
- ↑ طرابیشی، من اسلام القران الی اسلام الحدیث، ۲۰۱۰م، ص۸۹.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۳، ص۵۶۳.
- ↑ مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۷، ص۳۲۲.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۷، ص۱۷۵.
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۱۳۷۵ش، ج۶، ص۱۱.
- ↑ قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۱۱۹.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۱۲، ص۳۴.
- ↑ شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج۴، ص۵۵۹.
- ↑ طباطبائی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۱۵.
- ↑ رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۲، ص۳۸۵.
- ↑ مطهری، پیامبر امی، ۱۳۸۱ش، ص۴۰.
- ↑ سوره عنکبوت، آیه۴۸.
- ↑ مطهری، پیامبر امی، ۱۳۸۱ش، ص۳۶-۴۰
- ↑ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۷، ص۳۸.
- ↑ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۴۲؛حسینی شیرازی، تبیین القرآن، ۱۴۲۳ق، ص۱۸۲.
- ↑ عیاشی، التفسیر، ۱۳۸۰ق، ج۲، ص۳۱.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۲۶.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۷۵.
- ↑ طرابیشی، من اسلام القرآن الی اسلام الحدیث، ۲۰۱۰م، ۸۹-۹۰.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۸۷.
- ↑ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۹، ص۹۱.
- ↑ ربیعنیا، «امی»، ص۴۰۰.
- ↑ مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۴۰۴.
- ↑ ربیعنیا، «امی»، ص۴۰۰.
- ↑ قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۱۲۰.
- ↑ ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ ربیعنیا، «امی»، ص۴۰۰.