آیه ۱۱۹ سوره انعام کسانی را که از خوردن گوشت حیوانات ذبح شده همراه با تسمیه، اجتناب می‌کنند، توبیخ کرده و با اشاره به بیان شدن تفصیلی گوشت‌های حرام در قبل، از استثنا در مورد استفاده از این گوشت‌ها که همان حالت اضطرار است، سخن به میان می‌آورد. در ادامه به کسانی‌که از روی هوای نفس گمراه شده و یا دیگران را گمراه می‌کنند، اشاره کرده و از آگاهی خود نسبت به رفتار آنها پرده برمی‌دارد.

آیه ۱۱۹ سوره انعام
مشخصات آیه
واقع در سورهسوره انعام
شماره آیه۱۱۹
جزء۸
اطلاعات محتوایی
مکان نزولمکه
موضوعاعتقادی، فقهی
دربارهتوبیخ کسانی که از خوردن گوشت حلال امتناع می‌کنند


مخاطب آیه مشرکان، کافران یا مسلمانان و یا همه انسان‌ها دانسته شده است. مفسران اشاره تفصیلی به گوشت‌های حرام را در آیات بعدی این سوره و یا سوره نحل و همچنین دو سوره بقره یا مائده دانسته‌اند. گفته شده منظور از اضطرار گرفتاری در بیابان و گرسنگی شدید و یا اجبار از سوی مشرکان و کافران است.

این آیه در برخی ابواب فقه مورد استناد واقع شده است. شبهه کافران در مورد فرق نداشتن ذبح انسان با تسمیه و حیوان مرده و همچنین توبیخ مسلمانانی که برای زهد و ریاضت از خوردن گوشت‌های حلال پرهیز می‌کنند از جمله شأن‌نزول‌های آیه دانسته شده است.

معرفی

آیه ۱۱۹ سوره انعام به توبیخ کسانی که از خوردن حیوانات حلال‌گوشت ذبح شده (ذبایح) با تسمیه، اجتناب می‌کنند، می‌پردازد.[۱] مکارم شیرازی نویسنده کتاب تفسیر نمونه معتقد است در آیه قبل به جایز بودن تناول این گوشت‌ها اشاره شده اما در این آیه همراه با استدلال بیشتری بیان شده است.[۲] در آیه قبل دستور به استفاده از گوشت‌هایی که نام خدا بر آن برده شده، می‌دهد و در این آیه برای تأکید مطلب از چرایی نخوردن این گوشت‌ها سؤال کرده و کسانی را که از خوردن آنها اجتناب می‌کنند، توبیخ می‌نماید. در مرحله بعد با اشاره به ذکر شدن گوشت‌های حرام در قبل و تأکید بر نخوردن آنها به استثنا در این زمینه که همان حالت اضطرار است، اشاره می‌کند.[۳]

برخی توبیخ و تأکید در این آیه را برای ترک خوردن گوشت‌های حلال ندانسته بلکه هدف آیه را خوردن تنها از این گوشت‌ها و پرهیز از غیر آنها دانسته‌‌اند.[۴]

آیه در ادامه به این نکته اشاره می‌کند که بسیاری از مردم از روی هوای نفس و بدون داشتن علم[۵] و دلیل و برهان[۶] گمراه می‌شوند[۷] و یا به گمراه ساختن دیگران می‌پردازند؛[۸] اما خداوند از کسانی که به حدود الهی تجاوز می‌کنند[۹] و از حق به باطل و از حلال به حرام می‌گرایند[۱۰] و یا طلب یاری از باطل کرده و سعی در مخفی کردن حق دارند.[۱۱] داناتر است.

«وَ ما لَکمْ أَلاَّ تَأْکلُوا مِمَّا ذُکرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَکمْ ما حَرَّمَ عَلَیکمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیهِ وَ إِنَّ کثیراً لَیضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَیرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدین”


چرا از چیزها (گوشت‌هایی) که نام خدا بر آنها برده شده نمی‌خورید؟! در حالی که (خداوند) آنچه را بر شما حرام بوده، بیان کرده است! مگر اینکه ناچار باشید؛ (که در این صورت، خوردن از گوشت آن حیوانات جایز است) و بسیاری از مردم، به خاطر هوی و هوس و بی‌دانشی، (دیگران را) گمراه می‌سازند؛ و پروردگارت، تجاوزکاران را بهتر می‌شناسد.[۱۲]


قرائتی نویسنده کتاب تفسیر نور، طبق این آیه اصل و قانون کلی در خوردنی‌ها را حلال بودن عنوان کرده و معتقد است هر چه حرام باشد، خداوند بیان کرده است و تکلیف‌های الهی، متناسب با شرایط زمان، مکان و توان انسان خواهد بود.[۱۳] این آیه در علم فقه و در باب ذبح و ذابح و شروط آن[۱۴] و همچنین در باب اطعمه و اشربه و خوردن محرمات در صورت اضطرار مورد استناد قرار گرفته است.[۱۵]

مخاطب آیه

در اینکه مخاطب آیه چه کسانی بودند، اختلاف‌نظر وجود دارد. گفته شده خطاب آیه ناظر به مشرکان،[۱۶] بزرگان قریش،[۱۷] کفار[۱۸] و حتی مسلمانان،[۱۹] مؤمنین[۲۰] و یا مرتاضین، دراویش و صوفیه است[۲۱] عده‌ای دایره مخاطب آیه را گسترده دانسته و شامل همه[۲۲] مسلمانان، اهل‌کتاب و مشرکان[۲۳] که از گوشت‌های حلال پرهیز می‌کنند، دانسته‌اند.

منظور از بیان تفصیلی قبل از آیه

مفسران در اینکه منظور آیه از بیان و شرح تفصیلی گوشت‌های حرام، کدام سوره و آیات است، اختلاف‌نظر دارند. گفته شده در این آیه به صورت کلی و عام به استفاده نکردن از گوشت‌های حرام اشاره شده[۲۴] و اشاره تفصیلی به گوشت‌های حرام به آیات بعدی این سوره و یا سوره نحل و همچنین دو سوره مکی، یعنی بقره یا مائده موکول شده است.[۲۵] در همه این موارد خوردن مردار، خون و گوشت خوک و آنچه نام خدا بر آن برده نشده، حرام دانسته شده است.[۲۶]

  • آیه ۳ سوره مائده.[۲۷] گفته شده بیشتر مفسران اول سوره مائده را از آیاتی دانسته‌اند که به صورت تفصیلی به این احکام اشاره کرده‌اند.[۲۸] به باور برخی مفسران، این سوره در مکه و سوره مائده در مدینه و پس از سوره انعام نازل شد؛ بنابراین طبق این آیه لازم است نکات تفصیلی قبل از این آیه نازل شده باشد.[۲۹]
  • آیه ۱۶۸[۳۰] یا ۱۷۳[۳۱] سوره بقره.[۳۲]
  • منظور آیه ۱۱۵ سوره نحل است که در آن صریحا قسمتی از گوشت‌های حرام و حیواناتی که برای غیر خدا ذبح می‌شوند، ذکر شده است.[۳۳] طباطبایی نویسنده کتاب تفسیر المیزان معتقد است که از این آیه چنین فهمیده می‌شود که باید خوردنی‌های حرام قبل از سوره انعام نازل شده باشد و در میان سوره‌های مکی، سوره نحل است که به این محرمات اشاره کرده است.[۳۴]
  • برخی در همین سوره و در آیه ۱۴۵ دانسته‌اند[۳۵] مکارم شیرازی معتقد است آیات آینده این سوره نیز به هنگام نزول این آیات هنوز نازل نشده بود.[۳۶]
  • منظور این است که از طریق وحی غیر از قرآن نازل شده[۳۷] که ابتدا از زبان پیامبر(ص) بیان شده و سپس قرآن در آیات بعدی جزئیات آن را بیان کرده است؛[۳۸] بنابراین منظور، بیان حکم این گوشت‌ها توسط پیامبر(ص) است؛ زیرا او چیزی جز وحی الهی نمی‌گفت.[۳۹]

عده‌ای از مفسران تمام این موارد را از مصادیق بیان تفصیلی مورد اشاره قرآن دانسته‌اند.[۴۰]

استثناء در حکم

خداوند در ادامه آیه به یک استثناء در مورد استفاده از گوشت‌های حرام اشاره می‌کند و آن در صورتی است که انسان مجبور به استفاده شود.[۴۱] مفسران برای حالت اضطرار به مصادیقی مانند گرفتاری در بیابان و گرسنگی شدید و یا اجبار از سوی مشرکان و کافران[۴۲] و یا ترس از مریضی[۴۳] اشاره کرده و معتقدند که شخص مضطر می‌تواند از گوشت مردار[۴۴] و همچنین گوشت‌های حرام دیگر استفاده کند.[۴۵]

در مورد مقدار استفاده از گوشت‌های حرام در صورت اضطرار نیز نظراتی از سوی مفسران ذکر شده است. شیخ طوسی معتقد است که انسان به‌اندازه‌ای که بتواند رمق خود را به دست آورد، جایز به مصرف گوشت حرام است؛[۴۶] اما دیگران به‌اندازه سیر شدن را نیز جایز دانسته‌اند.[۴۷]

شأن‌نزول

در ارتباط با شأن‌نزول آیه نظرات مختلفی ذکر شده است که تعدادی از آنها ناظر به کفار و مشرکان و تعداد دیگر ناظر به مسلمانان و مؤمنان است.

به باور برخی مفسران این آیه اشاره به پنداری در میان مشرکان عرب بود.[۴۸] این مشرکان با شبهه‌افکنی،[۴۹] خطاب به پیامبر(ص)، حرمت اکل میته (حرام بودن خوردن مردار) را نقد کرده و به طریقه ذبح حیوان توسط مسلمانان خرده می‌گرفتند.[۵۰] آنها می‌گفتند که بین ذبح حیوانی که نام خدا برده می‌شود با غیر آن چیست؟ و یا به چه دلیل حیوانی را که خود می‌کشید برای خوردن جایز می‌شمارید؛ اما حیوانی را که خدا کشته است، میته پنداشته و از خوردن آن پرهیز می‌کنید؟[۵۱] بنابراین یا باید هیچ‌کدام را نخورد، و یا هر دو را خورد.[۵۲] این آیه ضمن هوشیار کردن مردم، سخن آنها را رد کرده و به آنها پاسخ داده است.[۵۳]

مکارم شیرازی با اشاره به این شأن‌نزول معتقد است که مشرکان از سفسطه استفاده کرده‌اند؛ زیرا خداوند حیوان مرده را ذبح نکرده تا با حیواناتی که توسط انسان سر بریده می‌شود، مقایسه گردد. حیوان مرده کانون انواع بیماری‌هاست و گوشت آن فاسد است؛ بنابراین خداوند اجازه خوردن آن را نداده است.[۵۴] فخررازی نویسنده کتاب التفسیر الکبیر به نقل از دیگران به عمر بن لحی به‌عنوان یکی از کسانی که آیه در مورد آنها نازل شده، اشاره کرده است. در این نقل قول آمده است که آنها کسانی بودند که دین ابراهیم را تغییر دادند و با نام‌گذاری شترها، تعدادی از آنها را حرام کرده و خوردن مردار را جایز می‌دانستند.[۵۵]

عده‌ای از مفسران معتقدند که این شبهه در ذهن گروهی از مسلمانان شکل گرفت که این امر سبب شد تا از خوردن گوشت‌های حلال خودداری کنند.[۵۶] چنان‌که گفته شده خطاب آیه ناظر به مسلمانانی است که برای ریاضت و زهد از خوردن گوشت‌های حلال نیز خودداری می‌کردند.[۵۷]

پانویس

  1. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۵، ص۴۱۹؛ حسینی همدانی، انوار درخشان، ۱۴۰۴ق، ج‌۶، ص۱۳۴.
  2. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۵، ص۴۲۰.
  3. طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج‌۸، ص۱۰؛ حسینی همدانی، انوار درخشان، ۱۴۰۴ق، ج‌۶، ص۱۳۴؛ جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج‌۳، ص۵۳۹.
  4. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۵، ص۴۱۹؛ ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، بیروت، ج‌۷، ص۲۸.
  5. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۴، ص۵۵۲؛ شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج‌۴، ص۲۵۵.
  6. طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج‌۸، ص۱۰.
  7. عاملی، تفسیر عاملی، ۱۳۶۰ش، ج‌۴، ص۴ به نقل از دیگران
  8. طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج‌۸، ص۱۰؛ میبدی، کشف الأسرار، ۱۳۷۱ش، ج‌۳، ص۴۶۶؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج‌۴، ص۲۵۹؛ جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج‌۳، ص۵۳۹.
  9. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج‌۷، ص۳۳۲؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج‌۸، ص۲۲.
  10. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۴، ص۵۵۲؛ بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج‌۲، ص۱۸۰؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج‌۴، ص۲۵۹.
  11. فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج‌۱۳، ص۱۳۰؛ عاملی، تفسیر عاملی، ۱۳۶۰ش، ج‌۴، ص۴-۵.
  12. سوره نحل آیه ۹۷، ترجمه مکارم شیرازی.
  13. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج‌۲، ص۵۴۲.
  14. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۴۶۸؛ سبزواری، کفایة الاحکام، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۶۱۰؛ فیض کاشانی، مفاتیح الشرائع، قم، ج۲، ص۱۹۷.
  15. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۴۱۳ق، ج۱۲، ص۱۱۲.
  16. سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج‌۳، ص۴۲؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج‌۷، ص۷۳؛ ابن‌جوزی، زاد المسیر، ۱۴۲۲ق، ج‌۲، ص۷۱.
  17. ابن‌سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج‌۱، ص۵۸۶.
  18. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج‌۴، ص۲۵۹.
  19. ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، بیروت، ج‌۷، ص۲۸.
  20. شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج‌۴، ص۲۵۵؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج‌۸، ص۲۲.
  21. طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج‌۵، ص۱۸۸.
  22. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج‌۱۰، ص۲۴۵.
  23. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج‌۱۰، ص۲۴۶.
  24. شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج‌۴، ص۲۵۵.
  25. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج‌۱۰، ص۲۴۵.
  26. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج‌۱۰، ص۲۴۵.
  27. ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج‌۸، ص۲۲؛ سلطان علیشاه، بیان السعادة، ۱۴۰۸ق، ج‌۲، ص۱۵۱.
  28. فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج‌۱۳، ص۱۲۹.
  29. فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج‌۱۳، ص۱۲۹؛ ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، بیروت، ج‌۷، ص۲۷.
  30. طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج‌۵، ص۱۸۷.
  31. مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج‌۳، ص۲۵۵.
  32. میبدی، کشف الأسرار، ۱۳۷۱ش، ج‌۳، ص۴۶۶.
  33. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۵، ص۴۱۹؛ جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج‌۳، ص۵۳۹.
  34. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج‌۷، ص۳۳۲.
  35. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۴، ص۵۵۲؛ مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج‌۳، ص۲۵۵.
  36. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۵، ص۴۱۹.
  37. ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، بیروت، ج‌۷، ص۲۷.
  38. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۴، ص۵۵۲.
  39. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۵، ص۴۱۹.
  40. طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج‌۵، ص۱۸۷.
  41. طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج‌۸، ص۱۰.
  42. برای نمونه نگاه کنید به: طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۴، ص۵۵۲؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۵، ص۴۱۹.
  43. حلی، کنز العرفان، ۱۴۲۵ق، ج۲، ص۳۲۲.
  44. سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج‌۳، ص۴۲.
  45. ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج‌۸، ص۲۲.
  46. شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج‌۴، ص۲۵۴.
  47. شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج‌۴، ص۲۵۵ به نقل از دیگران.
  48. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج‌۱۰، ص۲۴۶.
  49. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج‌۲، ص۵۴۲.
  50. ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، بیروت، ج‌۷، ص۲۶.
  51. جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج‌۳، ص۵۳۹؛ ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، بیروت، ج‌۷، ص۲۸.
  52. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج‌۷، ص۳۳۲.
  53. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج‌۲، ص۵۴۲.
  54. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۵، ص۴۲۰.
  55. فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج‌۱۳، ص۱۲۹.
  56. مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج‌۳، ص۲۵۵.
  57. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج‌۴، ص۲۵۹؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج‌۲، ص۱۵۱.

منابع

  • آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • ابن‌سلیمان، مقاتل، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
  • ابن‌عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسة التاریخ، بی‌تا.
  • ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر، قم، موسسه انتشارات هجرت، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
  • حسینی همدانی، محمد، انوار درخشان در تفسیر قرآن، تهران، انتشارات لطفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • حلی، مقداد بن عبدالله، کنز العرفان فی فقه القرآن، قم، انتشارات مرتضوی، ۱۴۲۵ق،
  • سبزواری، محمدباقر، کفایة الاحکام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۲۳ق.
  • سلطان علیشاه، محمد بن حیدر، بیان السعادة فی مقامات العبادة، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه عمومی آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی(ره)، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، مؤسسة المعارف الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، بی‌تا.
  • صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۵ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش.
  • عاملی، ابراهیم، تفسیر عاملی، تهران، کتاب‌فروشی صدوق، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
  • فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)،‌ بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، تهران، مکتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
  • فیض کاشانی، محمدمحسن، مفاتیح الشرائع، قم، انتشارات کتابخانه آیت الله نجفی مرعشی، بی‌تا.
  • قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
  • قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
  • مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، قم، دارالکتاب الإسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش.
  • میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار و عدة الابرار، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.