اویسیه

از ویکی شیعه

اُوِیسیه، یکی از طریقه‌های صوفیه در سده‌های ۶ و ۷ق. صوفیانِ این طریقت را از آن رو اویسی خوانده‌اند که در سلوک صوفیانه، شبیه اویس قرنی، تابعی مشهور، بوده‌اند. طریقت اویسی جدید، امروزه علاوه بر ایران، در کشورهای آمریکا و کانادا هم تبلیغ و ترویج می‌شود و مدرسه‌ای به نام «مدرسه تصوف اسلامی» برای آموزش‌های طریقه مزبور در آن کشورها دایر شده است.

تعریف

به آن دسته از صوفیانی که در سلوک، به شیخ و پیری معین انتساب نداشته و منازل سلوک را با توسل به روحانیت رسول اکرم(ص) طی می‌کرده‌اند اویسی گفته شده است.[۱] این فرقه در صوفیان شیعه و سنی طرفدار و پیرو داشت.

این تعریف از اویسیه هر چند در همه ادوار تصوف نزد مشایخ و دانشمندان خانقاهی مقبول و پذیرفته بوده است، اما اشارات نویسندگان صوفی دوره‌های بعد، همچون عبدالرحمان جامی نشان می‌دهد که این عنوان از قرن ۸ق به بعد، بر صوفی سالکی اطلاق می‌شده است که به ظاهر از شیخ حاضر متابعت و پیروی نمی‌کرده، و به پیر و شیخی از مشایخ گذشته متوسل می‌شده، و حل مشکلات سلوک را از روحانیت او می‌خواسته است. چنانکه بهاءالدین نقشبند از روحانیت خواجه عبدالخالق غُجدُوانی بهره می‌گرفته، و اویسی نامیده شده و زین الدین ابوبکر تایبادی با توسل به روحانیت احمد جام ژنده پیل منازل سلوک را طی کرده و اویسی خوانده شده، و گفته‌اند که عطار نیشابوری بر اثر تجلی نور منصور حلاج بر روح او پرورش یافته و اویسی محسوب شده است.[۲]

این دسته از عارفان را به آن سبب اویسی خوانده‌اند که در سلوک صوفیانه، شبیه به اویس قرنی، تابعی مشهور بوده‌اند.[۳]

تاریخ پیدایش

از تاریخ پیدایش طریقه اویسیه اطلاع دقیقی در دست نیست. کمبود اطلاعات تاریخی درباره اویسیان احتمالاً به سبب سنت و روش اخفا و استتار بوده که آنان به استناد آن، از آشکار ساختن احوال و آراء خویش اجتناب می‌کرده‌اند.

میل شدید اویس قرنی به پنهان‌نگاه‌داشتن احوالش روشن است.[۴] این روش بنابر نگارش‌ها و اسناد متأخر اویسی، حتی در سده‌های متأخر هم رواج داشته[۵]، اما مشایخ صوفیه و مؤلفان نخستین نگارش‌های مدوّن عرفانی، اویس قرنی را از جمله اولیاءالله و از بزرگان اهل تصوف دانسته‌اند و اقوال و احوال او را محور و موضوع پاره‌ای از آراء و آداب صوفیانه قرار داده‌اند[۶]

هجویری وقتی از طریقه‌ها و سلسله‌های صوفیه یاد می‌کند،[۷] از گروه یا افرادی به اسم اویسیه نام نمی‌برد، و در نگارش‌های عرفانی و خانقاهی هم تا روزگار عطار نیشابوری، نام مشرب یا طریقه اویسیه دیده نمی‌شود. از سده ۷ق به بعد ابوالقاسم کرکانی، ابویزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی و عبدالقادر جیلانی را به عنوان اویسی معرفی می‌کنند.[۸]

عطار نیشابوری (ح ۵۴۰-۶۱۸ق) از «قومی» به نام «اویسیان» یاد می‌کند و مقام آنان را «عظیم و عالی» می‌داند[۹]؛ بنابراین می‌توان دریافت که اویسیه به عنوان مشربی عرفانی در نیمه سده ۶ق شناخته‌شده بوده است.

یکی از نویسندگان اویسی در سده ۱۰ق، برای نخستین بار تذکره مشایخ اویسیه را نوشته و مدعی شده که شیخ عبدالله یمنی از جمله مشایخ اویسیه نزد اویس قرنی سلوک کرد و سپس طریقه اویسیه را به دیگر روندگان طریقت آموخت[۱۰]. او همچنین ستق بغراخان عبدالکریم، پادشاه ترک مسلمان قراخانی (د ۳۴۴ق) را در شمار پیروان اویسیه،[۱۱] نام برده است. از این رو می‌توان دریافت که پیروان طریقه اویسی، کسانی را که به سده‌های اولیه اسلام تعلق داشته‌اند، از بزرگان این طریقت و در شمار هم‌مسلکان خود می‌شناخته‌اند.

اویسیه پس از عطار

پس از روزگار عطار نیشابوری هم این طریقه در میان اهل عرفان و تصوف مطرح بوده، و سالکان طریقه‌های خانقاهی با توسل به روحانیت رسول اکرم(ص) یا یکی از اولیاءالله، تربیت می‌یافته‌اند.

اویسیه در سلسله چشتیه

در سلسله چشتیه، آنگاه که «پیر دلیل» یافت نمی‌شده، سالک چشتی، پس از غسل توبه، غسل اویسی می‌کرده و به روح اویس قرنی فاتحه می‌خوانده و به سلوک می‌پرداخته است.

بر اثر چنین روشی در سلوک سلسله چشتیه بوده است که برخی از شعب آن سلسله، به نام‌های سلسله اویسیه رسول نمائیه (منسوب به سیدحسن رسول نما) و سلسله اویسیه صابریه (منسوب به صابر چشتی) نامیده شده‌اند.[۱۲] در میان پیروان شیخ احمد جام ژنده پیل هم صوفیانی بوده‌اند که به داشتن مشرب اویسی مشهور بوده‌اند.[۱۳]

مشایخی که پس از عبدالله یمنی، به روش اویسی تربیت شدند و بر طریقه اویسی سلوک می‌کردند، در نقاط مختلف از شبه قاره و ایران و آسیای صغیر و شام پراکنده بوده‌اند، ولی نام و نشان بیشتر مشایخ اویسی را نمی‌توان در آثار و نگارش‌های عرفانی دیگر سراغ گرفت.[۱۴] در میان مشایخ این طریقه از چندین زن عارف هم با نسبت اویسی یاد شده است.[۱۵]

تفسیر واژه اویسی

اویسیه در سده ۱۰ق با توجه به ارزش حروفی نام‌ها، واژه «اویسی» را اینگونه تفسیر می‌کرده‌اند که «الف» آن به کلمه «اللّه» اشاره دارد که اسم ذات است. و چون اللّه ولایت را در ذات بنی آدم آفرید، لذا قوت ولایت در اویسیان بیشتر است. «واو» نیز اشاره به ولایت دارد که هر ولی اویسی از جمله اولیائی است که تحت قبه الهی هستند. «یا»ی اول اشاره دارد به «یگانه» که اویسی چنان است که بین او و حق، دویی و اثنینیت راه نمی‌یابد. «سین» که برداشته از سیاست سلطان است، عین سیاست حق است، و چون مشایخ اویسی متجلی به صفت قهاریت حقند و قهاریت، سیاست می‌آفریند، پس متصف به سیاستند. «یا»ی ثانی نیز «یا»ی نسبت است که نسبت عارف را به طریقه اویسی محقق می‌دارد.[۱۶]

طبقات مشایخ اویسی

مشایخ این طریقه در ۱۲ طبقه بوده‌اند که همه آنان در تحت ۳ عنوان شناخته می‌شده‌اند:

  1. رسومیه: در میان مردم سلوک می‌کرده، و مرید می‌گرفته، و ارشاد می‌کرده‌اند.
  2. الوهیه: غرق بحر الوهیت، و همواره مشغول ذکر کلمه «الله» بوده‌اند. اینان ازدواج نمی‌کرده و هر ۵ نفر از آنان یک حلقه ذکر تشکیل می‌داده‌اند و در هر نوبت، ۵ هزار بار ذکر کلمه «الله» می‌گفته‌اند.
  3. علویه: مجذوبان مشایخ اویسی را به این نام می‌خوانده‌اند، زیرا با جذبه به سوی عالم علوی می‌شتافته‌اند.[۱۷]

اویسیه در سلسله نقشبندیه

در سلسله نقشبندیه، مشرب اویسی جایگاه بلند و منیع داشته است. خواجه محمد پارسا تصریح می‌کند که بیشتر مشایخ خواجه بهاءالدین، اویسی بوده‌اند.[۱۸]

خواجه بهاءالدین نقشبند که مشرب اویسیان را در تصوف اسلامی قرینه مشرب بَرخیان (منسوب به برخ اسود) در بنی اسرائیل دانسته،[۱۹] بر پایه توجه به روحانیت اویس قرنی، به تجرد و انقطاع از ظواهر رسیده است.[۲۰]

گرایش نقشبندیه به مشرب اویسیه، بارها در متون نقشبندی گزارش شده و همین امر سبب شد تا آنان در سده ۱۲ق مسلک اویسی را به سلسله‌ای تبدیل کنند[۲۱] که به اعتقاد آنان توسط حسن بصری انتشار یافته است[۲۲].

اویسیه و عارفان شیعه

حدود صد سال پس از ایجاد سلسله اویسیه توسط نقشبندیان، سالکانی در میان عارفان شیعی وجود داشتند که اویسی بودن را مشربی عرفانی می‌شناختند و بر این باور بودند که اگر سالکی در رؤیا به زیارت یکی از ائمه اطهار(ع) نائل شود و بدون احتیاج به پیر و مراد، تحت تربیت روحی آن امام قرار گیرد، می‌تواند از زمره اویسیه باشد. از این رو، در تاریخ تصوف ایران، در اواخر سده ۱۳ق مصطلحاتی چون اویسی امام حسین(ع) و اویسی امام رضا(ع) معروف بود و کسانی مطابق مفهوم سنتی و دیرینه اویسیه، به سلوک عرفانی می‌پرداخته‌اند.[۲۳]

اویسیه در قرن ۱۳ق

با آنکه صوفیانی از دیگر سلسله‌های تصوف در ایران قرن ۱۳ق - مانند معصوم علیشاه شیرازی[۲۴] از سلسله نعمت اللهیه- برخلاف این گروه تبلیغ می‌کرده‌اند و اویس قرنی را مجذوب دانسته، و به حکم مجذوبیت امکان ارشاد و نشر «سلسله» را از جانب او مردود می‌شمرده‌اند،[۲۵] با اینهمه، جلال الدین علی عنقا (۱۲۶۴- ۱۳۲۳ق) سلسله اویسیه جدید را در ایران تأسیس کرد[۲۶] و اتباع او بر این باور شدند که نشر سلسله اویسیه توسط علی عنقا، ادامه و استمرار سلسله اویسیه‌ای است که نجم الدین کبری در سده ۷ق آن را تجویز و تصویب می‌کرده است.[۲۷]

دیگر پیروان سلسله اویسیه جدید در ایران کوشیدند تا سلسله خود را همراه و همگون و دنباله پیوسته و بی‌انقطاع اویسیه قدیم به شمار آورند،[۲۸] بی‌آنکه بین اویسیه قدیم به عنوان مشربی عرفانی، و اویسیه جدید به صورت سلسله‌ای خانقاهی فرق بگذارند. در دوره معاصر، شاه مقصود صادق عنقا به عنوان قطب اویسیه جدید، سلسله مذکور را مطابق دیگر سلسله‌های خانقاهی ایران سازمان داد و از علوم جدید مانند جامعه شناسی، فلسفه غرب و روان شناسی در تبیین مفاهیم عرفانی بهره برد و آن را طریقت شاه مقصودی اویسی نامید.[۲۹]

طریقت اویسی جدید

طریقت اویسی جدید، امروزه علاوه بر ایران، در کشورهای آمریکا و کانادا نیز تبلیغ و ترویج می‌شود و مدرسه‌ای به نام «مدرسه تصوف اسلامی» برای آموزشهای طریقه مزبور در آن کشورها دایر شده است.

اما مشرب عرفانی اویسی اولیه نه تنها در شرق جهان اسلام، بلکه به عنوان طریقتی خانقاهی در سرتاسر جهان اسلام رواج داشته است. در ترکیه گذشته از شیخ یسیر اویسی استانبولی که در حوالی نیمه دوم سده ۶ق می‌زیسته،[۳۰] باید از شیخ اویس رومی یاد کرد که مریدان بسیار داشته است. او از آسیای صغیر به بعلبک کوچید و در آنجا به ارشاد پرداخت.

به نظر بورینی[۳۱] اصحاب او همچون اویسیان دیگر بر این باور بودند که چون ولیی فوت شود، امداد و کرامت وی نیز بریده می‌شود. جز او، سیدمحمد نور مَلامی - عارف سده ۱۳ق ترکیه - نیز که در مکه با اویسیان آشنا شده بود، اصول این طریقت را در ترکیه تبلیغ می‌کرد.[۳۲]

پانویس

  1. عطار، ۲۸-۲۹؛ پارسا، ۱۵؛ جامی، ۱۶، ۵۰۲؛ ابن کربلایی، ج ۱،ص ۵۱۰ -۵۱۱؛ داراشکوه، ۲۹-۳۰
  2. جامی، ۳۹۰، ۴۹۹، ۵۹۷؛ نیز نک: داراشکوه، همانجا؛ فروزانفر، ۳۲-۳۳
  3. عطار، همان جا؛ جامی، ۱۶، ۳۹۰، ۴۹۹، ۵۰۲، ۵۹۷
  4. نک: نیشابوری، ۹۸-۹۹؛ نیز نک: ه د، اویس قرنی.
  5. نک: تذکره...، ۹.
  6. (نک: ابونعیم، ج ۲، ص ۷۹-۸۷؛ ابن جوزی، ج ۳،ص ۴۳-۵۷؛ قشیری، ۱۲۱؛ هجویری، ۵۰، ۹۹، ۱۰۰، ۱۰۲؛ بدری کشمیری، ۴۶-۴۷؛ بدخشی، ۶۵ -۶۷؛ نیز: حسینی، ۱۰۶ ؛ شیمل، ص۲۸-۲۹
  7. ص ۲۱۸-۳۴۱
  8. نک: پارسا،جامی، همان جاها؛ ابن کربلایی، ج ۱،ص ۵۱۱؛ داراشکوه، همان جا؛ معصوم‌علیشاه، ج ۲،ص ۴۸
  9. ص ۲۸-۲۹
  10. تذکره، ۱۰-۱۲
  11. نک: همان، ۳، ۹۲- ۹۸
  12. صابری، ۲۰۵-۲۰۷؛ نیز نک: آریا، ۱۹۵
  13. نک: بهدادنی،۵۱۲.
  14. برای اسامی مشایخ مذکور، نک: تذکره، ۲۳ بب
  15. تذکره، ۴۳۷- ۴۸۸
  16. تذکره، ۴-۶
  17. همان، ۶ -۹
  18. تذکره، ص ۱۴- ۱۵
  19. کاشفی، ج ۱،ص ۱۰۳.
  20. صلاح، ۹۵-۹۶
  21. نک: احمد، ۱۸۶، ۱۹۰، ۲۱۵
  22. همو، ۲۲۰ بب
  23. نک: مدرسی، همان، ۴۲۹-۴۳۰
  24. نک: ج ۱،ص ۵۱ -۵۲
  25. قس : نفیسی، ۱۹۰
  26. مدرسی، سیری، ۴۳۲-۴۳۳
  27. قس : محسنی، ۷۲-۷۴
  28. نک: کسروی، ۳۵-۱۰۲
  29. مدرسی، همان،
  30. نک: تذکره، ۲۵۴-۲۶۴
  31. ج۲،ص۸۹
  32. نک: گولپینارلی، ۲۶۹، ۲۷۸

منابع

  • آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، تهران، ۱۳۶۵ش.
  • ابن جوزی، عبدالرحمان، صفه الصفوه، به کوشش محمود فاخوری، بیروت، ۱۴۰۶ق /۱۹۸۶م.
  • ابن کربلایی، حافظ حسین، روضات الجنان، به کوشش جعفر سلطان القرایی، تهران، ۱۳۴۴ش.
  • ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیه الاولیاء، قاهره، ۱۳۵۱ق /۱۹۳۳م.
  • احمد بن محمود، لطائف نفسیه در فضائل اویسیه، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، شم ۷۰۷۳.
  • اعتضادالسلطنه، علیقلی، اکسیر التواریخ، تهران، ۱۳۷۰ش.
  • بدخشی، جعفر، خلاصه المناقب، به کوشش اشرف ظفر، اسلام آباد، ۱۳۷۴ش /۱۹۹۵م.
  • بدرالدین، حسین، مقدمه بر دو رساله عرفانی نجم الدین کبری، تهران، ۱۳۶۲ش.
  • بدری کشمیری، بدرالدین، سراج الصالحین، به کوشش سراج الدین، اسلام آباد، ۱۳۷۶ش.
  • بورینی، حسن، تراجم الاعیان، به کوشش صلاح الدین منجد، دمشق، ۱۹۶۳م.
  • بهدادنی خوافی، محمود، «ملفوظات»، برگ بی‌برگی، به کوشش عارف نوشاهی، تهران، ۱۳۷۸ش.
  • پارسا، خواجه محمد، قدسیه، به کوشش احمد طاهری عراقی، تهران، ۱۳۵۴ش.
  • تذکره بغراخانی، به کوشش محمد منیرعالم، اسلام آباد، ۱۳۷۶ش.
  • جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.
  • داراشکوه، محمد، سکینه الاولیاء، به کوشش تاراچند و محمدرضا جلالی نائینی، تهران، ۱۳۴۴ش.
  • دخیل الله، علی، التجانیه، ریاض، دارطیبه ؛ دیوان بیگی، احمد، حدیقهالشعراء، به کوشش عبدالحسین نوایی،تهران،۱۳۶۵ش.
  • سپهر،عبدالحسین، مرآت الوقایع مظفری و یادداشتهای ملک المورخین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۸ش.
  • صابری، محمدحسن، تواریخ آئینه تصوف، مکتبه صابریه، ۱۹۷۱م.
  • صلاح بن مبارک بخاری، انیس الطالبین، به کوشش توفیق هاشم پور سبحانی، تهران، ۱۳۷۱ش.
  • عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش.
  • فروزانفر، بدیع الزمان، شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری، تهران، ۱۳۵۳ش.
  • قشیری، عبدالکریم، الرسالهالقشیریه، قاهره، ۱۳۵۹ق /۱۹۴۰م.
  • کاشفی، علی، رشحات عین الحیات، به کوشش علی اصغر معینیان، تهران، ۱۳۵۶ش.
  • کسروی اشتهاردی، کریم، تذکره طریقت اویسی، تهران، کتابفروشی زوّار.
  • گولپینارلی، عبدالباقی، ملامت و ملامتیان، ترجمه توفیق هاشم پور سبحانی، تهران، ۱۳۷۸ش.
  • لاری، عبدالغفور، حل مشکلات نفحات الانس، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، شم ۱۷۶۸.
  • محسنی، منوچهر، تحقیق در احوال و آثار نجم الدین کبری اویسی، تهران، ۱۳۴۶ش.
  • مدرسی چهاردهی، نورالدین، «اویسی»، وحید، تهران، ۱۳۵۶ش، شم ۲۱۹-۲۲۰.
  • مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری در تصوف، تهران، ۱۳۶۱ش.
  • معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش.
  • «میکده محبت»، به کوشش محمدحسین تسبیحی، دانش، اسلام آباد، ۱۳۷۶ش، شم ۵۰؛ نفیسی، سعید، سرچشمه تصوف در ایران، تهران، ۱۳۴۳ش.
  • اتنیشابوری، حسن، عقلاء المجانین، به کوشش عمر اسعد، بیروت، ۱۴۰۷ق / ۱۹۸۷م.
  • هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش و. ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
  • Hussaini, A.S., X Uways al-Qaran / and the Uways / W = f / s n , The Muslim World, Leiden, 1967, vol.
  • LVII; Schimmel, A., Mystical Dimensions of Islam, Chapel Hill, 1975.

پیوند به بیرون