خَوارِج، گروهی از سپاه امام علی(ع) در جنگ صفین که علی بن ابیطالب را متهم به کفر کردند و علیه او شوریدند. آنها که به دلیل خروج علیه خلیفه مسلمین، خوارج نامیده شدند، همه کسانی که حکمیت را پذیرفتند و معتقد به کفر علی نبودند، را کافر می‌شمردند.

شعار دادن علیه امام علی در مسجد کوفه، و تهدید وی به قتل، از کارهای خوارج شمرده شده است. آنان پس از اجرای حکمیت، در مخالفت با امام علی(ع) سرسخت‌تر شدند، با عبدالله بن وهب بیعت کردند، و در مسیر خروج از کوفه و رفتن به نهروان، مردم بی‌گناه را کشتند. امام علی پس از اتمام حجت با آنان، در سال ۳۸ق با آنها وارد جنگ شد و بسیاری از آنها کشته شدند. با این حال گروهی از آنها زنده ماندند. فرقه‌های مختلف خوارج در طول تاریخ منقرض شده‌اند و تنها اباضیه که آرای‌شان به عقاید سایر مسلمانان نزدیک‌تر است، در مناطقی از قبیل عمان و الجزایر حضور دارند.

در منابع اسلامی، ویژگی‌های مختلف و گاه متضادی برای خوارج ذکر شده است؛ از جمله اینکه اهل حفظ و قرائت قرآن بدون تدبر در آن بوده‌اند، جهل و تنگ‌نظری، غرور و ستیزه‌جویی و همچنین تعصب در باورها. آنها اولین گروه معارض و اولین فرقه دینی در تاریخ اسلام دانسته شده‌اند. به باور خوارج، کسی که مرتکب کبیره می‌شود، کافر است. بیشتر خوارج، با نصب خلیفه از سوی پیامبر(ص) مخالف و معتقد به انتخابی بودن خلیفه بودند. آنها همچنین سنگسار زناکار را رد کرده و با تقیه در قول و عمل مخالف بوده‌اند.

با آنکه گرایش به مباحث علمی در میان خوارج نخستین، بسیار کم بوده است، اما آثاری در علوم قرآنی، کلام، فقه و اصول فقه و همچنین درباره توحید و امامت، از آنها نقل شده است. به باور ابن‌ندیم، خوارج آثار خود را به دلیل مخالفت و فشار مردم پنهان می‌کرده‌اند. تألیفات مستقل و غیرمستقلی در ردّ اندیشه‌ها و اعمال خوارج گزارش شده است؛ از جمله روایاتی که در ردّ خوارج نقل شده است همچنین نگاشته‌های عالمانی همچون ابن‌ابی‌الحدید در ردّ اعتقاد آنان به کافر بودن کسانی که مرتکب گناه کبیره می‌شوند.

پیدایش و اسامی

پیدایش گروه خوارج را به حوادث پدید آمده در جنگ صفین مرتبط می‌دانند؛ زمانی که امام علی(ع) با نقض حکمیت مخالفت کرد.[۱] گروه مذکور گرچه خود در ابتدا پیشنهاد حکمیت را مطرح کرده بودند، اما پس از پذیرش آن از سوی امام علی(ع) و توقف جنگ، دست از خواسته خود برداشتند و امام علی(ع) را نیز به توبه دعوت کردند.[۲] خوارج، پذیرش حکمیت را کفر دانسته و پس از بازگشت امام علی(ع) به کوفه، به حروراء در نزدیکی کوفه رفتند.[۳]

خوارج، برخلاف نظر متکلمان و مورخان، خروج خود علیه امام علی(ع) را انکار حکومت و حاکمیت جور دانسته و از همین‌رو عمل خود را با هجرت پیامبر مقایسه کردند.[۴] علاوه بر نام مشهور خوارج که در سخنان امام علی نیز آمده است،[۵] اسامی دیگری نیز برای آن‌ها به‌کار رفته است؛ از جمله مُحَکِّمة، برگرفته از شعار «لا حکم الا لله» در مخالفت با حکمیت،[۶] حَروریّة، اشاره به محلی که خوارج به آنجا رفتند،[۷] و مارقة، به‌معنای منحرفان.[۸]

خوارج به سبب دشمنی با امام علی(ع)، گاه نواصب یا ناصبه نیز خوانده شده‌اند[۹] و از آن‌رو که نخستین بار، کسانی که مرتکب کبیره شده بودند را تکفیر کردند، مُکَفّره نامیده شده‌اند.[۱۰] اهل النهر یا اهل النهروان، نام دیگری برای خوارج است.[۱۱] آن‌ها همچنین به نام شُراة، به‌معنای کسانی که جان خود را به بهشت می‌فروشند، خوانده شده‌اند.[۱۲]

در ابتدا، کوفه و بصره از پایگاه‌های اصلی خوارج بود.[۱۳] شمار خوارج بصره بیشتر از کوفه بود؛ چراکه بسیاری از خوارج کوفه پس از گفت‌وگوی امام علی با آن‌ها، از خوارج جدا شدند.[۱۴] پس از آن خوارج در شهرها و نواحی بسیاری پراکنده شدند؛ از ایران و یمن تا شمال آفریقا و نواحی مغرب اسلامی.[۱۵] فرقه‌های مختلف خوارج در طول تاریخ منقرض شدند و تنها اباضیه که آرای آنان به عقاید سایر مسلمانان نزدیک است، در عمان، سیوه، حضرموت، جربه، زنگبار، طرابلس غرب و الجزایر همچنان حضور دارند.[۱۶]

اتهام کفر به امام علی(ع)

خوارج پس از مخالفت امام علی(ع) با خواست‌شان مبنی بر نقش حکمیت، جدایی از علی بن ابیطالب و تلاش‌های عبدالله بن عباس و امام علی(ع) برای بازگشت‌شان به کوفه،[۱۷] بار دیگر در کوفه هم به مخالفت برخاستند و همه کسانی که حکمیت را پذیرفته بودند و علی را کافر نمی‌دانستند،‌ کافر شمردند.[۱۸] آنان نه فقط حَکَمین،‌ بلکه وجود حاکم اسلامی را رد کردند.[۱۹] آنان در اماکن عمومی خصوصاً مسجد کوفه، به مخالفت صریح با حکمیت، متهم کردن امام علی(ع) به کفر و حتی تهدید او به قتل و سر دادن شعار در حین خطابه امام علی(ع) می‌پرداختند تا او را از پذیرش حکمیت منصرف و به ادامه جنگ متقاعد کنند. با این‌حال امام علی(ع) تا زمانی که آن‌ها به جنگ و خونریزی روی نیاوردند، با آنان نبرد نکرد.[۲۰]

پس از اجرای حکمیت در شعبان یا رمضان ۳۷ق میان ابوموسی اشعری و عمرو بن عاص و پایان بدون نتیجه آن پس از فریب خوردن ابوموسی از عمروعاص،[۲۱] امام علی(ع)، داوری حکمین را مغایر حکم قرآن دانست و بار دیگر برای جنگ با معاویه آماده شد و در نامه‌ای به عبدالله بن وهب راسبی و یزید بن حصین، دو تن از سران خوارج،که در نهروان گرد آمده بودند، از آنان خواست برای نبرد با معاویه و ادامه جنگ صفین به او بپیوندند. آنان در پاسخ از امام علی(ع) خواستند به کفر اعتراف و از آن توبه کند وگرنه از او دوری خواهند کرد. پس از اعلام رأی حکمین، خوارج در مخالفت با امام سرسخت‌تر شدند.[۲۲]

خوارج در ۱۰ شوال ۳۷ق با عبدالله بن وهب به‌عنوان امیر بیعت و درباره خروج از کوفه و رفتن به نهروان توافق کردند.[۲۳] ترکیب سپاهیان خوارج به گونه‌ای بود که هیچ یک از صحابه رسول خدا(ص) در میان خوارج حضور نداشتند.[۲۴] خوارج در مسیر حرکت، مردم بی‌گناه را کشتند. امام پس از دعوت آنان به حق و اتمام حجت، ناگزیر به جنگ با آن‌ها شد و در جنگ نهروان در سال ۳۸ق، بیشتر آنان را از میان برداشت. گروهی از آنان به ریاست فروة بن نوفل به علت تردید در رویارویی با امام علی(ع)، از همان آغاز از جنگ کناره گرفتند.[۲۵]

با وجود پیروزی امام علی(ع)، خوارج به‌مثابه گروهی سیاسی، فکری و نظامی برقرار ماندند. امام علی(ع)، شیعیان را از جنگ با خوارج پس از خود نهی کرد.[۲۶] امام حسن(ع) پس از صلح با معاویه، درخواست او برای جنگ با خوارج را رد کرد.[۲۷]

ویژگی‌ها

ویژگی‌های مختلف و گاه متضادی برای خوارج در کتب تاریخی و همچنین آثار مرتبط با گروه‌ها و فرقه‌های اسلامی ذکر شده است. این ویژگی‌های بیشتر مذموم، خوارج را دارای فهم نادرست از قرآن کریم، جاهل و تنگ‌نظر، اهل غرور و خودبرتربینی و نیز ستیزه‌جو و اهل تعصب تصویر کرده است. فهرستی از این ویژگی‌ها که در آثار مختلف اسلامی و از جمله در نهج البلاغه ذکر شده، عبارتند از:

  • عبادت بسیار بدون ایمان.[۲۸]
  • گرایش و تظاهر به زهد.[۲۹]
  • ناآشنایی به سنت پیامبر و احکام دین.[۳۰]
  • فهم نادرست از قرآن کریم و تطبیق نادرست آیات بر مقاصد خویش، همراه با سادگی و سطحی‌نگری[۳۱]
  • غرور و خودبرتربینی و کافر و گمراه دانستن عموم مسلمانان جز خویش[۳۲]
  • تمایل به جدل و مناظره و ضعف در احتجاج.[۳۳]
  • ستیزه‌جویی و لجاجت و تعصب و تندروی در آرا و عقاید.[۳۴]
  • نیک‌سخنی به‌همراه بدکرداری توأم با خشونت.[۳۵]
  • عدم دخالت منطق در کارهایشان بالاخص در امر به معروف و نهی از منکر.[۳۶]
  • عدالت‌خواهی و امر به‌معروف و نهی از منکر و جهاد با حاکمان جور به مثابه والاترین آرمان‌های اجتماعی[۳۷] به گونه‌ای که حتی قیام نکردن به امر به معروف و قعود از جهاد را گاهی کفر می‌دانستند.[۳۸]
  • فضیلت شمردن جهاد با اهل قبله و اسیر کردن یا کشتن کودکان و زنان آن‌ها و نرمش با اهل ذمه و مشرکان.[۳۹]
  • نظم‌ناپذیری و انشعابات پیاپی.[۴۰]
  • دشمنی با امام علی و کینه به وی حتی پس از شهادت.[۴۱]
  • جنگاوری و دلیری و شکیبایی بر سختی‌ها و انضباط نظامی[۴۲] که همین ویژگی، دلیل پیروزی بر امویان حتی با تعداد سپاهیان کمتر دانسته شده است. با این حال گزارش‌هایی از فرار آنان نیز در میدان‌های جنگ در دست است.[۴۳] خوارج گاه اسبان خود را پی (قطع کردن پای اسب) می‌کردند، نیام شمشیرها را می‌شکستند و متهورانه و یکپارچه به لشکر دشمن حمله می‌کردند و به هوای بهشت به سوی مرگ می‌شتافتند.[۴۴] به همین دلیل مشهور به ویژگی حمله خارجیه شدند. آنان به نشان بندگی و آمادگی برای مرگ و جانبازی، موی سر خود را می‌تراشیدند. از این رو، دیگر مسلمانان در مخالفت با آنان موی خود را کوتاه نمی‌کردند.[۴۵] گاه نیز وسط سر خود را می‌تراشیدند و موهای اطراف آن را نگه می‌داشتند.[۴۶]
  • جهالت، جمود، غرور، تنگ‌نظری و تلوّن عقیده.[۴۷]

نقش خوارج در تاریخ اسلام

خوارج، دارای تأثیرات مهمی در تاریخ اسلام دانسته شده‌اند؛ از جمله انشعاب و ایجاد دودستگی در سپاه امام علی(ع)[۴۸] که منجر به پیدایش اولین گروه معارض و فرقه دینی در تاریخ اسلام شد.[۴۹] خوارج در ابتدا رویکردی سیاسی داشت، اما در دوره خلافت عبدالملک بن مروان، تعالیم خود را با بحث‌های کلامی آمیختند.[۵۰]

به باور تاریخ‌نگارانی چون طبری و ابن‌اعثم، مقابله خوارج با امام علی(ع) و کشتن وی، فرصت را برای تصاحب حکومت توسط معاویه فراهم کرد.[۵۱] با این‌حال خوارج، برای جنگ با معاویه به سپاه امام حسن(ع) پیوسته[۵۲] و پس از صلح امام حسن، مبارزه با معاویه و امویان را ادامه دادند.[۵۳] آنها، امویان و طرفدارانشان را کافر می‌دانستند و معتقد بودند برای رفع ظلم، باید با کافران جهاد کرد.[۵۴]

خوارج با قیام‌های مهمی که در مخالفت با امویان شکل گرفت همراه شدند و به‌همین سبب به عبدالله بن زبیر، زید بن علی و ابومسلم خراسانی یاری رساندند.[۵۵] با این‌حال، آنان در مواردی با خلفای اموی سازش کردند و حکومت ناحیه یا منصبی را از طرف آنان عهده‌دار شدند.[۵۶] گاه نیز مستقلاً زمام قدرت را در پاره‌ای شهرها به دست گرفتند و با عناوینی همچون امام، امیرالمؤمنین و خلیفه خوانده شدند.[۵۷] امویان به‌ویژه در عراق و ایران، با شدت و خشونت تمام برای سرکوب خوارج کوشیدند.[۵۸] این جنگ‌ها از اسباب مهم ضعف و سقوط دولت اموی دانسته شده است.[۵۹]

مرتضی مطهری مجتهد و تاریخ‌پژوه شیعه:
اولین جریان جمودی که در دنیای اسلام پیش آمد جمودی است که خوارج به خرج دادند. اگر بخواهید بفهمید جمود با دنیای اسلام چه کرده است، همین موضوع را در نظر بگیرید که یک وقت می‌گوییم علی را کی کشت و یک وقت می‌گوییم چی کشت؟ اگر بگوییم علی را کی کشت؟ البته عبدالرحمن بن ملجم و اگر بگوییم علی را چی کشت؟ باید بگوییم جمود و خشک‌مغزی و خشکه‌مقدسی.

مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۲۱، ص۹۲

آراء و عقاید

یکی از مهم‌ترین عقاید خوارج، باور به کفر کسی است که مرتکب کبیره می‌شود. این باور، در پیدایش و تحول علم کلام، موثر دانسته شده است.[۶۰] برخی از باورها و عقاید خوارج عبارتند از:

  • امامت: آرای خوارج درباره امامت، برگرفته از نظر آنان درباره مرتکب کبیره بود. بر این اساس، کسی که مرتکب گناه کبیره شده، نباید امامت جامعه مسلمانان را بر عهده بگیرد و اگر بر مسند امامت باشد، بر مؤمنان واجب است که بر او خروج کنند.[۶۴] بیشتر خوارج، با نصب خلیفه از سوی پیامبر(ص) مخالفند و معتقدند هرکس که به کتاب و سنت عمل کند، شایستگی امامت را دارد و امامت، با بیعت دو تن نیز منعقد می‌شود.[۶۵] آنان به انتخابی بودن امام معتقد بودند[۶۶] و بر خلاف باور رایج در آن زمان، خلافت غیرقریش را هم ممکن می‌دانستند.[۶۷]
  • خلفای راشدین: خوارج با توجه به حوادث رخ‌داده در دوران خلفای چهارگانه، عمر و ابوبکر را به‌عنوان امام و خلیفه رسول خدا پذیرفتند، ولی در مورد عثمان فقط ۶ سال نخست حکومت او و در مورد امام علی، تا قبل از پذیرش حکمیت را صحیح شمردند و این دو را در مابقی دوران حکومت‌شان تکفیر کردند و معزول دانستند.[۶۸]
  • اندیشه‌های فقهی: از برخی فرقه‌های خوارج پاره‌ای آرای فقهی نقل شده است؛ از جمله رد سنگسار زناکار (با استناد به اینکه در قرآن کریم اشاره‌ای به آن نشده)، جایز بودن قتل اطفال و همسران مخالفان، اعتقاد به این‌که اطفال مشرکان نیز با پدران در آتش خواهند بود و مخالفت با تقیه در قول و عمل.[۶۹] به باور ازارقه، مسلمانانی که به خوارج تعلق ندارند باید کشته شوند، ولی قتل مسیحیان، زردشتیان یا یهودیان حرام است.[۷۰]

آثار علمی و ادبی

خوارج از نیمه سده دوم، به تدریج به تألیف کتاب‌های دینی، فقهی و تاریخی روی آورده و راویان و عالمان و فقیهانی از میان آنان برخاستند.[۷۱] آنان اهل نقل روایات نبودند و متن قرآن را تنها منبع فقهی می‌دانستند.[۷۲] مکتب فلسفی و فقهی وسیع و منسجمی از آنها در دست نیست؛ تنها یکی از فرقه‌های آن‌ها به نام اباضیه، آثاری در اعتقادات و تعالیم فقهی داشته‌اند.[۷۳]

ابن‌ندیم در کتاب فهرست خود، بر این باور است که خوارج، آثار خود را به دلیل مخالفت و فشار مردم، پنهان می‌کرده‌اند.[۷۴] با این‌حال، ابن‌ندیم، چند تن از عالمان خوارج را نام برده که آثاری در علوم قرآنی، کلام، فقه و اصول فقه تألیف کرده‌اند.[۷۵] آثار دیگری درباره توحید و امامت و همچنین ردیه‌هایی بر مخالفان‌شان از جمله معتزله، مرجئه، شیعه و غلاة، از خوارج نقل شده است.[۷۶]

خوارج همچنین خطیبان و شاعران بسیاری داشته و برخی از آنها مشهور بوده‌اند.[۷۷] بیشتر اشعار خوارج، رجزهایی دانسته شده که در جنگ‌ها گفته‌اند.[۷۸] پاره‌ای از خطبه‌ها و نامه‌های خوارج نیز نقل شده که منسوب به ۱۸ تن از سران آنها و درباره دعوت و سلوک دینی و سیاسی خوارج، و همچنین ترغیب به خروج و جهاد و امر به معروف است.[۷۹]

زمینه‌های شکل‌گیری

منابع اسلامی، عوامل مختلفی از جمله روحیه بادیه‌نشینی را در شکل‌گیری خوارج مؤثر دانسته‌اند. برخی نویسندگان، چهره‌های اصلی خوارج را سالوکان و اعرابیان روزگار جاهلیت دانسته‌اند که بر سران قبایل خود و سنت‌ها و ارزش‌های قبیله‌ای می‌شوریدند و برای کم‌ترین چیزها به هیجان می‌آمدند و می‌جنگیدند و از قبیله خود اخراج می‌شدند.[۸۰] بیشتر شخصیت‌های برجسته خوارج از میان این اعرابیان برخاستند و به هیچ‌یک از قبایل مشهور عرب وابستگی نداشتند.[۸۱] بر این اساس، هیچ‌یک از صحابه، اعم از مهاجرین و انصار به خوارج نپیوستند.[۸۲]

برخی دیگر از محققان، ظهور خوارج را در امتداد شورش بر عثمان دانسته‌اند[۸۳] و بر این باورند که قتل عثمان و اختلاف صحابه در باب مسئله خلافت، سبب طرح این رأی شد که می‌توان خلیفه را در صورت مخالفت با رأی مردم و احکام دین و همچنین سوء تدبیر و رعایت نکردن عدل و انصاف، برکنار کرد یا کشت.[۸۴] به تصریح منابع اسلامی مانند تاریخ طبری، رؤسای معترضان به عثمان که حدود ۳۰ تن بودند، بعدها از چهره‌های اصلی خوارج شدند.[۸۵]

افزون بر این، عوامل دیگری مانند ناخشنودی از رفتار امام علی(ع) در تقسیم غنایم بر اساس مساوات و نیز بروز جنگ‌های داخلی جمل و صفین که در آن‌ها برای نخستین بار مسلمانان رویاروی یکدیگر قرار گرفتند، از عوامل مؤثر در شکل‌گیری خوارج دانسته شده است.[۸۶] مرتضی مطهری اسلام‌پژوه (درگذشت ۱۳۵۸ش) براین باور است که منطق‌گریزی خوارج و دخالت‌ندادن آن در کارهایشان بالاخص در امر به معروف و نهی از منکر و خشک‌مغزی بزرگ‌ترین علت انقراض آنهاست.[۸۷]

نقد عقاید خوارج

از ابتدای پیدایش خوارج در تاریخ اسلام، آثار مختلفی در ردّ باورهای آنها تالیف شده یا در آثار حدیثی، روایاتی در تقبیح باورها و اعمال خوارج ذکر شده است. از جمله روایاتی حاکی از پیشگویی‌های پیامبر اسلام درباره خوارج و خروج آنان از دین که شیوه دینداری و عملکرد خوارج تقبیح شده و همچنین جنگیدن با آنان و کشتن‌شان دارای اجر دانسته شده است.[۸۸] همچنین علمای شیعه با استناد به حدیثی از پیامبر(ص)، کسانی که با امام علی به محاربه پرداخته‌اند و از جمله خوارج را کافر دانسته‌اند. بنابر روایت مذکور، کسی که با امام علی جنگ کند، مانند کسی است که با پیامبر جنگ کرده است.[۸۹]

در آثار تفسیری، استشهاد خوارج به قرآن کریم برای اثبات عقایدشان، مورد نقد و نقض قرار گرفته است؛ از جمله ادعای کافر بودن کسانی که مرتکب کبیره می‌شوند. خوارج با تکیه بر آیه ۹۷ سوره آل‌عمران، بر این باور بوده‌اند که هر کس حج نگزارد، مرتکب گناه کبیره و در نتیجه کافر شده است، پس ارتکاب گناهان کبیره، منجر به کفر می‌شود. در پاسخ به این استدلال گفته شده است که کفر در متون دينی معناى گسترده‌ای دارد و هر گونه مخالفت با حق، چه در مرحله عقايد و چه در مرحله دستورات فرعى را شامل می‌‏شود؛ ازاین‌رو، در آیه ۹۷ سوره آل عمران، کفر به معنای ترک حج از سوی شخص توانمند(دارای استطاعت شرعی) است؛ نه به معنای خروج از اسلام، آنطور که خوارج پنداشته‌اند.[۹۰] ابن‌حزم، ادعای خوارج در این‌باره را با استناد به آیات دیگری از قرآن کریم رد کرده است.[۹۱]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۵۱۳-۵۱۴؛ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۱۴، ۱۲۲؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۶۳، ۷۲، ۷۸؛ مسعودی، مروج الذهب، بیروت، ج۳، ص۱۴۴.
  2. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۴۸۴؛ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۱۱-۱۱۲.
  3. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۵۱۳-۵۱۴؛ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۱۴، ۱۲۲؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۶۳، ۷۲، ۷۸؛ مسعودی، مروج الذهب، بیروت، ج۳، ص۱۴۴.
  4. صنعانی، المصنَّف، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۱۵۲؛ ابن‌قتیبة، الامامة و السیاسة، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۱۲۱؛ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۸، ص۵۹؛ دینوری، الأخبار الطوال، ۱۹۶۰م، ص۲۶۹.
  5. نهج البلاغه، تصحیح محمد عبده، خطبه ۶۲؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۷۶.
  6. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۱۰-۱۱۲؛ شهرستانی، الملل والنحل، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۳۳؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۲۷۷.
  7. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۱۴، ۱۲۲؛ سمعانی، شعر الخوارج، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۲۰۷؛ یاقوت حموى، معجم البلدان، ذیل حروراء.
  8. شیخ صدوق، الأمالي، ۱۴۱۷ق، ص۴۶۴؛ مقدسى، البدء و التاریخ، ۱۸۹۹-۱۹۱۹م، ج۵، ص۱۳۵، ۲۲۴؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۳۰۴، ج۸، ص۱۲۷؛ بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۴۹؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۹۱؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۲۱۶.
  9. مقریزی، المواعظ و الاعتبار فى ذکر الخطط و الآثار، ۱۴۲۲-۱۴۲۵ق، ج۴، قسم ۱، ص۴۲۸.
  10. ابن‌تیمیه، مجموع الفتاوی، ۱۴۲۱ق، ج۴، جزء ۷، ص۲۶۱؛ ج ۷، جزء ۱۳، ص۲۰۸-۲۰۹.
  11. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۱۵، ۲۴۷؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۸۳، ۱۶۶.
  12. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۹، ص۲۷۲.
  13. طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۷۶.
  14. عاملی، علی (ع) و الخوارج، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۱۰۴.
  15. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ۱۴۱۵ق، ص۲۵۲؛ مسعودی، مروج الذهب، بیروت، ج۴، ص۲۷؛ مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، دار صادر، ص۳۲۳؛ حمیرى، الحور العین، ۱۹۷۲م، ص۲۰۲-۲۰۳.
  16. امین، ضحی الاسلام، دار الکتاب العربی، ج۳، ص۳۳۶؛ عاملی، علی (ع) و الخوارج، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۱۱۰، ۲۷۰؛ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۱۸۱.
  17. اسکافی، المعیار و الموازنة فی فضائل الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب، ۱۴۰۲ق، ص۱۹۸-۱۲۰؛ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۲۲-۱۲۳، ۱۳۳-۱۳۵؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۶۴-۶۶، ۷۳؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۲۷۸.
  18. مسعودی، مروج الذهب، بیروت، ج۳، ص۳۴.
  19. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۴۸۹، ۵۱۷؛ ابن‌ابی شیبة، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ۱۴۰۹ق، ج۸، ص۷۳۵، ۷۴۱؛ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۲۲، ۱۲۶، ۱۳۴، ۱۵۱؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۶۶، ۷۲-۷۴.
  20. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۲۶، ۱۳۳؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۷۲-۷۴؛ مسعودی، مروج الذهب، بیروت، ج۳، ص۱۴۴؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵-۱۳۸۶ق، ج۳، ص۳۳۵.
  21. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۱۷-۱۲۶، ۱۳۳؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۵۷، ۶۷، ۷۱؛ مسعودی، مروج الذهب، بیروت، ج۳، ص۱۴۵-۱۵۰.
  22. نهج البلاغه، تصحیح محمد عبده، خطبه ۳۵؛ دینوری، الأخبار الطوال، ۱۹۶۰م، ص۲۰۶؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۷۷-۷۸؛ معروف، الخوارج فی العصر الاموی، ۱۴۰۶ق، ص۸۵.
  23. طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۷۴-۷۵؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵-۱۳۸۶ق، ج۳، ص۳۳۵-۳۳۶.
  24. ذهبی، تاریخ‏ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۳،‌ص۵۸۹.
  25. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۱۶۹؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۸۰-۹۲؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۵۲۸.
  26. نهج البلاغه، تصحیح محمد عبده، خطبه ۶۰؛ ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵-۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۴، ۷۳.
  27. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۷۸-۷۹؛ عاملی، دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۷.
  28. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۴۹۱؛ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۲۱۲، ۴۱۷-۴۱۸؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، دار المعرفة، ج۲، ص۱۴۷-۱۴۸؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ۱۴۱۴ق، ج۱۰، ص۱۳۱-۱۳۲.
  29. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۴۹۱؛ ابن‌ماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب، بیروت، ج۷، ص۲۵۱-۲۵۲؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۹، ص۱۱.
  30. نهج البلاغه، تصحیح محمد عبده، خطبه ۳۶، ۱۲۷؛ حمیری، الحور العین، ۱۹۷۲م، ص۳۸۵؛ ابن‌تیمیه، مجموع الفتاوی، ۱۴۲۱ق، ج۱۱، جزء ۱۹، ص۳۹-۴۰؛ عاملی، علی (ع) و الخوارج، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۱۳، ۱۳۷-۱۴۱، ۱۶۷-۱۷۱.
  31. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۸، ص۵۱؛ ابن‌تیمیه، مجموع الفتاوی، ۱۴۲۱ق، ج۸، جزء ۱۳، ص۱۶؛ ابوشباب، الخوارج: تاریخهم، فرقهم، و عقائدهم، ۱۴۲۶ق، ص۵۹-۶۱؛ نجار، الخوارج: عقیدة و فکرا و فلسفة، ۱۹۸۸م، ص۱۴۲.
  32. ابن‌تیمیه، مجموع الفتاوی، ۱۴۲۱ق، ج۱۶، جزء ۲۸، ص۲۲۱؛ عقل، الخوارج: اول الفرق فى تاریخ الاسلام، ۱۴۱۹ق، ص۳۲-۳۳.
  33. ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵-۱۳۸۷ق، ج۴، ص۱۳۶-۱۳۹، ۱۶۹.
  34. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۴۵؛ دینوری، الأخبار الطوال، ۱۹۶۰م، ص۲۰۷-۲۰۸؛ نجار، الخوارج: عقیدة و فکرا و فلسفة، ۱۹۸۸م، ص۱۴۱-۱۴۲؛ ابوشباب، الخوارج: تاریخهم، فرقهم، و عقائدهم، ۱۴۲۶ق، ص۵۷-۵۹.
  35. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۳۹۴؛ احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، دار صادر، ج۳، ص۲۲۴، ج۵، ص۳۶.
  36. مطهری، اسلام ونیازهای زمان، صدرا، ج۱، ص۷۷.
  37. ابن‌قتیبة، الامامة و السیاسة، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۱۲۱؛ دینوری، الأخبار الطوال، ۱۹۶۰م، ص۲۰۲؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۳۶۷ق، ص۴۵؛ ابن‌حزم اندلسی، الفصل فی الملل والاهواء والنحل، ۱۳۱۷-۱۳۲۰ق، ص۲۰۴.
  38. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵-۱۳۸۶ق، ج۴، ص۱۶۷؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری، ۱۳۰۰-۱۳۰۱ق، ج۱۲، ص۲۵۱.
  39. فضل بن شاذان، الایضاح، ۱۳۶۳ش، ص۴۸؛ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۱۴۴، ۱۴۶؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۱۷۴، ج۶، ص۱۲۴.
  40. فضل بن شاذان، الایضاح، ۱۳۶۳ش، ص۴۸؛ عاملی، علی (ع) و الخوارج، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۱۷، ۲۴-۲۶، ۱۵۰-۱۵۲؛ ابوشباب، الخوارج: تاریخهم، فرقهم، و عقائدهم، ۱۴۲۶ق، ص۶۸-۶۹؛ نجار، الخوارج: عقیدة و فکرا و فلسفة، ۱۹۸۸م، ص۱۴۳.
  41. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۲۸-۱۲۹، ۲۵۷-۲۵۸.
  42. جاحظ، رسائل الجاحظ، ۱۳۸۴ق، ج۱، ص۴۱-۴۶؛ جاحظ، کتاب الحیوان، ۱۳۸۵-۱۳۸۹ق، ج۱، ص۱۳۶، ۱۸۵-۱۸۷، جاحظ، البیان و التبیین، ۱۳۶۷ق، ج۱، ص۱۲۸-۱۲۹؛ ابن‌قتیبة، الامامة و السیاسة، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۱۲۸؛ دینوری، الأخبار الطوال، ۱۹۶۰م، ص۲۷۹؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۶، ص۳۰۲؛ ابن‌عبد ربّه، العقد الفرید، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۱۸۳؛ بیهقی، المحاسن و المساوی، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۲۱۷، ج۲، ص۳۹۱؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۹، ص۱۲.
  43. عاملی، علی (ع) و الخوارج، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۷۷-۸۲، ۱۵۲-۱۵۳.
  44. جاحظ، کتاب الحیوان، ۱۳۸۵-۱۳۸۹ق، ج۱، ص۱۸۵-۱۸۷؛ ابن‌قتیبة، الامامة و السیاسة، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۱۲۸؛ دینوری، الأخبار الطوال، ۱۹۶۰م، ص۲۷۹.
  45. احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، دار صادر، ج۳، ص۶۴، ۱۹۷؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ذیل سبت، سبد؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری، ۱۳۰۰-۱۳۰۱ق، ج۸، ص۵۴؛ عینی، عمدة القاری: شرح صحیح البخاری، ۱۴۲۱ق، ج۲۲، ص۶۸، ج۲۵، ص۳۰۱-۳۰۲.
  46. ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵-۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۲۳.
  47. مطهری، یادداشت‌های استاد مطهری، ۱۳۷۸ش، ج۳، ص۳۸۰.
  48. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۱۳؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۶۲.
  49. نجار، الخوارج: عقیدة و فکرا و فلسفة، ۱۹۸۸م، ص۱۴۴؛ معیطه، الاسلام الخوارجی، ۲۰۰۶م، ص۱۴، ۱۷؛ عقل، الخوارج: اول الفرق فى تاریخ الاسلام، ۱۴۱۹ق، ص۲۴-۲۵.
  50. ابوالنصر، الخوارج فی الاسلام، ۱۹۴۹م، ص۴۱، ۱۰۱-۱۰۲.
  51. طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۷۸؛ ابن‌اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۵۷-۵۸.
  52. شیخ مفید، الارشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۰؛ بهاءالدین اربلی، کشف الغمّة فی معرفة الائمة، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۱۶۲.
  53. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۱۶۹؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۱۶۵-۱۶۶؛ عاملی، علی (ع) و الخوارج، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۵۱؛ قلماوی، ادب الخوارج فی العصر الاموی، ۱۹۴۵م، ص۱۵۰-۱۵۱.
  54. سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۱۵۸-۱۷۴.
  55. بخاری، التاریخ الصغیر، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۹۲-۱۹۳؛ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۶۰، ۳۷۳؛ اخبار الدولة العباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۹۷-۳۰۰؛ حمیرى، الحور العین، ۱۹۷۲م، ص۱۸۵-۱۸۷.
  56. ابن‌اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴۷، ص۲۷۴؛ شیخ مفید، الاختصاص، ۱۴۰۲ق، ص۱۲۲؛ عاملی، علی (ع) و الخوارج، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۷۱-۷۶، ۹۴-۹۶.
  57. مسعودی، مروج الذهب، بیروت، ج۴، ص۲۶-۲۷؛ ابن‌حزم اندلسی، الفصل فی الملل والاهواء والنحل، ۱۳۱۷-۱۳۲۰ق، ص۳۸۶؛ یاقوت حموی، معجم الادباء، ۱۹۹۳م، ج۱، ص۲۸، ج۶، ص۲۴۹۷؛ ابن‌کثیر، البدایة والنهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱۰، ص۳۰.
  58. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۰؛ دینوری، الأخبار الطوال، ۱۹۶۰م، ص۲۷۰-۲۷۷.
  59. عاملی، دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۹-۴۰؛ اخبار الدولة العباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۵۱؛ مسعودی، مروج الذهب، بیروت، ج۴، ص۷۹-۸۰.
  60. ولهاوزن، احزاب المعارضة السیاسیة الدینیة فی صدر الاسلام، ۱۹۷۶م، ص۴۶؛ ابن‌فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، ۱۹۸۷م، ص۱۴۹-۱۵۷.
  61. ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، ۱۹۸۸م، قسم ۳، ص۲۸۲؛ بغدادی، اصول الدین، ۱۳۴۶ق، ص۳۳۲؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۳۶۷ق، ص۷۳؛ ابن‌حزم اندلسی، الفصل فی الملل والاهواء والنحل، ۱۳۱۷-۱۳۲۰ق، ج۲، ص۱۱۳؛ ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵-۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۱۳.
  62. اشعری، المقالات و الفرق، ۱۳۴۱ش، ص۸۵-۸۶؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۳۶۷ق، ص۸۲-۸۳؛ شهرستانی، الملل والنحل، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۴۰-۱۴۱.
  63. جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۳۴؛ ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵-۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۱۴-۱۱۸؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۳۴-۳۳۸.
  64. بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۳۶۷ق، ص۷۳؛ ابن‌حزم اندلسی، الفصل فی الملل والاهواء والنحل، ۱۳۱۷-۱۳۲۰ق، ج۲، ص۱۱۳؛ اسفراینی، التبصیر فی الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ۱۳۵۹ق، ص۲۶.
  65. اشعری، المقالات والفرق، ۱۳۴۱ش، ص۸؛ نوبختى، فرق الشیعة، ۱۳۵۵ق، ص۱۰.
  66. شهرستانی، الملل والنحل، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۳۴.
  67. نوبختى، فرق الشیعة، ۱۳۵۵ق، ص۱۰؛ ابن‌حزم اندلسی، الفصل فی الملل والاهواء والنحل، ۱۳۱۷-۱۳۲۰ق، ج۲، ص۱۱۳؛ شهرستانی، الملل والنحل، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۳۴.
  68. ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، ۱۹۸۸م، قسم ۳، ص۲۸۲؛ ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵-۱۳۸۷ق، ج۲، ص۲۷۴.
  69. شهرستانی، الملل والنحل، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۴۰-۱۴۱.
  70. ابن‌حزم اندلسی، الفصل فی الملل والاهواء والنحل، ۱۳۱۷-۱۳۲۰ق، ج۴، ص۱۸۹.
  71. جولدتسیهر، العقیدة والشریعة فی الاسلام، ۱۳۷۸ق، ص۱۹۳؛ معروف، الخوارج فی العصر الاموی، ۱۴۰۶ق، ص۶۰؛ کشّی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۴۸ش، ص۲۲۹.
  72. شیخ مفید، الجمل و النُصرة لسید العترة فى حرب البصرة، ۱۳۷۴ش، ص۸۵.
  73. امین، ضحی الاسلام، دار الکتاب العربی، ج۳، ص۳۳۴-۳۳۷.
  74. ابن‌ندیم، الفهرست، تهران، ۱۴۱۷ق، ص۲۲۷، ۲۹۰.
  75. ابن‌ندیم، الفهرست، تهران، ۱۴۱۷ق، ص۲۹۰.
  76. ابن‌ندیم، الفهرست، تهران، ۱۴۱۷ق، ص۲۲۷-۲۲۸؛ سابعی، الخوارج و الحقیقة الغائبة، ۱۴۲۰ق، ص۲۸-۳۹.
  77. تنوخی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، ۱۳۹۱-۱۳۹۳ق، ج۳، ص۲۹۱.
  78. معروف، الخوارج فی العصر الاموی، ۱۴۰۶ق، ص۲۵۰-۲۵۲، ۲۵۶-۲۵۸؛ سمعانی، شعر الخوارج، ۱۹۷۴م، ص۱۰-۲۷؛ قلماوی، ادب الخوارج فی العصر الاموی، ۱۹۴۵م، ص۴۶-۴۸، ۵۰.
  79. معروف، الخوارج فی العصر الاموی، ۱۴۰۶ق، ص۲۹۳-۳۰۲؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ۱۴۱۵ق، ص۲۵۱-۲۵۲؛ جاحظ، البیان و التبیین، ۱۳۶۷ق، ج۲، ص۱۲۶-۱۲۹، ۳۱۰-۳۱۱؛ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۴۳۲-۴۳۵؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۷، ص۳۹۴-۳۹۷.
  80. معروف، قراءة جدیدة فی مواقف الخوارج و فکرهم و ادبهم، ۱۹۸۸م، ص۲۱-۲۳؛ شلبی، موسوعة التاریخ الاسلامی و الحضارة الاسلامیة، ۱۹۸۲م، ج۲، ص۲۱۰-۲۱۱؛ اخبار الدولة العباسیة، ۱۹۷۱ق، ص۳۳۵؛ ابن‌عبد ربّه، العقد الفرید، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۱۸۶.
  81. ابوالنصر، الخوارج فی الاسلام، ۱۹۴۹م، ص۱۴، ۲۱؛ بابطین، حرکة الخوارج، ۱۴۰۹ق، ص۲۵۰.
  82. جاحظ، کتاب الحیوان، ۱۳۸۵-۱۳۸۹ق، ج۶، ص۴۵۵؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۷، ص۳۹۶؛ ابن‌جوزی، تلبیس ابلیس، ۱۴۰۷ق، ص۱۰۶، ۱۱۰؛ معروف، الخوارج فی العصر الاموی، ۱۴۰۶ق، ص۶۰.
  83. ولهاوزن، احزاب المعارضة السیاسیة الدینیة فی صدر الاسلام، ۱۹۷۶م، مقدمه بدوی، ص۱۳؛ معیطه، الاسلام الخوارجی، ۲۰۰۶م، ص۱۷؛ معروف، الخوارج فی العصر الاموی، ۱۴۰۶ق، ص۵۵؛ ضیف، التطور و التجدید فی الشعر الاموی، ۱۹۸۷م، ص۸۷.
  84. ابوالنصر، الخوارج فی الاسلام، ۱۹۴۹م، ص۲۱-۲۳؛ ابوزهرة، تاریخ المذاهب الاسلامیة، ۱۹۷۱م، ج۱، ص۷۰-۷۱؛ معروف، الخوارج فی العصر الاموی، ۱۴۰۶ق، ص۲۱.
  85. طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۴۹؛ معروف، قراءة جدیدة فی مواقف الخوارج و فکرهم و ادبهم، ۱۹۸۸م، ص۲۵-۲۶؛ بکاری، حرکة الخوارج، ۲۰۰۱م، ص۱۷.
  86. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۳۵-۳۶، ۵۶-۵۷، ۱۳۴-۱۳۵؛ دینوری، الأخبار الطوال، ۱۹۶۰م، ص۱۵۱-۱۵۲، ۱۶۴-۱۶۵؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۴، ص۵۴۱-۵۴۲؛ بابطین، حرکة الخوارج، ۱۴۰۹ق، ص۲۹۳، ۲۰۰-۳۰۲، ۳۰۴؛ بکاری، حرکة الخوارج، ۲۰۰۱م، ص۱۱-۱۵؛ عاملی، علی (ع) و الخوارج، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۱۳۴-۱۳۷.
  87. مطهری، اسلام ونیازهای زمان، صدرا، ج۱، ص۷۷.
  88. برای نمونه رجوع کنید به: ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، ۱۹۸۸م، قسم ۳، ص۲۷۶؛ ابن‌حزم اندلسی، الفصل فی الملل والاهواء والنحل، ۱۳۱۷-۱۳۲۰ق، ج۴، ص۱۶۱؛ ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵-۱۳۸۷ق، ج۲، ص۲۶۵-۲۶۷.
  89. نصیرالدین طوسی، تجرید الاعتقاد، ۱۴۰۷ق، ص۲۹۵؛ علامه حلّى، کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، ۱۴۲۷ق، ص۵۴۰؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فى المباحث الکلامیة، ۱۳۸۰ش، ص۳۷۲.
  90. رجوع کنید به: ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵-۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۱۴؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۳۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ ش، ج۳، ص۱۸.
  91. ابن‌حزم اندلسی، الفصل فی الملل والاهواء والنحل، ۱۳۱۷-۱۳۲۰ق، ج۳، ص۲۳۵-۲۴۳؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۲۴-۳۲۵.

منابع

  • ابوالنصر، عمر، الخوارج فی الاسلام، بیروت، ۱۹۴۹م.
  • ابوحاتم رازی، احمد بن حمدان، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، تحقیق عبداللّه سلوم سامرائی، بغداد، ۱۹۸۸م.
  • ابوزهره، محمد، تاریخ المذاهب الاسلامیة، قاهره، ۱۹۷۱م.
  • ابوشباب، احمد عوض، الخوارج: تاریخهم، فرقهم، و عقائدهم، بیروت، ۱۴۲۶ق/۲۰۰۵م.
  • ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷ق/۱۹۶۵ـ۱۹۶۷م (افست، بیروت، بی‌تا).
  • ابن‌ابی‌شیبه، عبدالله بن محمد، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، تحقیق سعید محمد لحّام، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
  • ابن‌اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶ق/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶م، چاپ افست ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲ق/۱۹۷۹ـ۱۹۸۲م.
  • ابن‌اعثم کوفی، احمد، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
  • ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۲۱ق/۲۰۰۰م.
  • ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، تلبیس ابلیس، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
  • ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری، قاهره، بولاق، ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱ (چاپ افست بیروت، بی‌تا).
  • ابن‌حزم اندلسی، علی بن احمد، الفصل فی الملل والاهواء والنحل، مصر، ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰ق (افست، بیروت، بی‌تا).
  • ابن‌عبد ربّه، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۱ و ۲، تحقیق مفید محمد قمیحه، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م.
  • ابن‌فورک، محمد بن حسن، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، تحقیق دانیال ژیماره، بیروت، ۱۹۸۷م.
  • ابن‌قتیبة، الامامة و السیاسة، المعروف بتاریخ الخلفاء، تحقیق طه محمد زینی، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م، (چاپ افست بیروت، بی‌تا).
  • ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
  • ابن‌ماکولا، علی بن هبة الله، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف فی الاسماء و الکنی و الانساب، ج۷، تحقیق نایف عباس، بیروت، محمدامین دمج، بی‌تا.
  • ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب.
  • ابن‌ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، تحقیق ابراهیم رمضان، بیروت، دار المعرفه، چاپ دوم، ۱۴۱۷ق.
  • احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
  • اخبار الدولة العباسیة و فیه اخبار العباس و ولده، تحقیق عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلّبی، بیروت، دارالطلیعة للطباعة و النشر، ۱۹۷۱م.
  • اسفراینی، شهفور بن طاهر، التبصیر فی الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، تحقیق محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۵۹ق/۱۹۴۰م.
  • اسکافی، محمد بن عبدالله، المعیار و الموازنة فی فضائل الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۱م.
  • اشعری، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۴۱ش.
  • امین، احمد، ضحی الاسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا.
  • بابطین، یوسف، حرکة الخوارج: نشأتها و اسبابها، تحقیق شاکر مصطفی، کویت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م.
  • بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، تحقیق محمد ذهنی افندی، استانبول، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م (چاپ افست بیروت، بی‌تا).
  • بخاری، محمدبن اسماعیل، التاریخ الصغیر، تحقیق محمود ابراهیم زاید، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
  • بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، اصول الدین، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م (افست، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م).
  • بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، تحقیق محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
  • بکاری، لطیفة، حرکة الخوارج: نشأتها و تطورها الی نهایة العهد الاموی، بیروت، ۲۰۰۱م.
  • بلاذری، احمد بن یحیی، جُمَل من انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.
  • بهاءالدین اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّة فی معرفة الائمة، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
  • بیهقی، ابراهیم بن محمد، المحاسن و المساوی، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
  • تنوخی، مُحَسّن بن علی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، تحقیق عبود شالجی، بیروت، ۱۳۹۱ـ۱۳۹۳ق/۱۹۷۲ـ۱۹۷۳م.
  • جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
  • جاحظ، عمرو بن بحر، رسائل الجاحظ، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۴ق.
  • جاحظ، عمرو بن بحر، کتاب الحیوان، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، مصر، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹ق/۱۹۶۵ـ ۱۹۶۹م (چاپ افست بیروت، بی‌تا).
  • جرجانی، علی بن محمد، شرح المواقف، تحقیق محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر، ۱۳۲۵ق/۱۹۰۷م (افست قم، ۱۳۷۰ش).
  • جولدتسیهر، اجناس، العقیدة و الشریعة فی الاسلام، ترجمه و تعلیق محمد یوسف موسی و علی حسن عبدالقادر و عبدالعزیز عبدالحق، بغداد، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م.
  • حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، و بذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا.
  • حمیری، نشوان بن سعید، الحور العین، تحقیق کمال مصطفی، ۱۹۷۲م.
  • خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
  • خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
  • دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطِّوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م (افست قم، ۱۳۶۸ش).
  • ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، چ۲، بیروت، دار الكتاب العربی، ۱۴۱۳ق.
  • سابعی، ناصر، الخوارج و الحقیقة الغائبة، بیروت، ۱۴۲۰ق/۲۰۰۰م.
  • سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل: دراسة موضوعیة مقارنة للمذاهب الاسلامیة، ج۵، قم، ۱۳۷۱ش.
  • سمعانی، عبدالکریم بن محمد، شعر الخوارج، گردآوری احسان عباس، بیروت، دار الثقافة، ۱۹۷۴م.
  • شلبی، احمد، موسوعة التاریخ الاسلامی و الحضارة الاسلامیة، ج۲، قاهره، ۱۹۸۲م.
  • شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، تحقیق امیرعلی مهنا و علی حسن فاعور، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، الأمالی، قم، ۱۴۱۷ق.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، تحقیق علی اکبر غفاری، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، بیروت، ۱۴۱۴ق.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النُصرة لسید العترة فی حرب البصرة، تحقیق علی میرشریفی، قم، ۱۳۷۴ش.
  • صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
  • صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنَّف، تحقیق حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
  • ضیف، شوقی، التطور و التجدید فی الشعر الاموی، قاهره، ۱۹۸۷م.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری: تاریخ الأمم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، بی‌نا، بی‌تا.
  • طوسی، نصیرالدین، تجرید الاعتقاد، تحقیق محمدجواد حسینی جلالی، قم، ۱۴۰۷م.
  • عاملی، جعفر مرتضی، دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
  • عاملی، جعفر مرتضی، علی (ع) و الخوارج: تاریخ و دراسة، بیروت، ۱۴۲۳ق/۲۰۰۲م.
  • عقل، ناصر بن عبدالکریم، الخوارج: اول الفرق فی تاریخ الاسلام، ریاض، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۸م.
  • علامه حلّی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق حسن حسنزاده آملی، قم، ۱۴۲۷ق.
  • علی بن ابیطالب (ع)، نهج البلاغة، تحقیق محمد عبده، بیروت، بی‌تا.
  • عوض ابوشباب، احمد، الخوارج: تاریخهم، فرقهم، و عقائدهم، بیروت، ۱۴۲۶ق/۲۰۰۵م.
  • عینی، محمود بن احمد، عمدة القاری: شرح صحیح البخاری، تحقیق عبداللّه محمود محمد عمر، بیروت، ۱۴۲۱ق/۲۰۰۱م.
  • فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، تحقیق محمدعلی قاضی طباطبائی، قم، ۱۳۸۰ش.
  • فضل بن شاذان، الایضاح، تحقیق جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۶۳ش.
  • قلماوی، سهیر، ادب الخوارج فی العصر الاموی، قاهره، ۱۹۴۵م.
  • کشّی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، تلخیص محمد بن حسن طوسی، تحقیق حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
  • مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، بیروت.
  • مطهری، مرتضی، اسلام و نیازهای زمان، تهران، صدرا، بی‌تا.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ناشر صدرا، ۱۳۸۹ش.
  • مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، تهران، صدرا، ۱۳۷۸ش.
  • معروف، احمد سلیمان، قراءة جدیدة فی مواقف الخوارج و فکرهم و ادبهم، دمشق، ۱۹۸۸م.
  • معروف، نایف محمود، الخوارج فی العصر الاموی: نشأتهم، تاریخهم، عقائدهم و ادبهم، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
  • معیطه، احمد، الاسلام الخوارجی: قراءة فی الفکر و الفن و نصوص مختارة، دمشق، ۲۰۰۶م.
  • مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، بیروت، دار صادر.
  • مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، تحقیق کلمان هوار، پاریس، ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹م (چاپ افست تهران، ۱۹۶۲م).
  • مقریزی، احمد بن علی، المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، تحقیق ایمن فؤاد سید، لندن، ۱۴۲۲ـ۱۴۲۵ق/۲۰۰۲ـ۲۰۰۴م.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش.
  • نجار، عامر، الخوارج: عقیدة و فکرا و فلسفة، قاهره، ۱۹۸۸م.
  • نصر بن مزاحم، وقعة صفین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق (چاپ افست قم، ۱۴۰۴ق).
  • نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعة، تحقیق محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
  • ولهاوزن، یولیوس، احزاب المعارضة السیاسیة الدینیة فی صدر الاسلام: الخوارج والشیعة، ترجمه عبدالرحمان بدوی، کویت، ۱۹۷۶م.
  • یاقوت حموی، معجم الادباء، تحقیق احسان عباس، بیروت، ۱۹۹۳م.
  • یاقوت حموی، معجم البلدان، تحقیق فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ، ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳م (چاپ افست تهران، ۱۹۶۵م).


پیوند به بیرون