شیعه
اصول دین (عقاید)
عقائد اصلی توحیدنبوتمعادعدل الهیامامت
سایر عقائد عصمتعلم غیبولایتمهدویتغیبتانتظارظهوررجعتبداء
فروع دین (احکام عملی)
احکام عبادی امر به معروف و نهی از منکرتولیتبری
احکام غیرعبادی امر به معروف و نهی از منکرتولیتبری
منابع اجتهاد کتابسنتعقلاجماع
اخلاق
فضائل کظم غیظسخاوتتوکل
رذائل كبرریاسخن‌چینیحسد
منابع قرآننهج البلاغهصحیفه سجادیهسایر کتاب‌ها
مسائل چالشی
جانشینی پیامبرشفاعتتوسلتقیهعزاداریمتعهعدالت صحابه
شخصیت‌ها
امامان شیعه امام علی(ع) • امام حسن(ع)امام حسین(ع)امام سجاد(ع)امام باقر(ع)امام صادق(ع)امام کاظم(ع)امام رضا(ع)امام جواد(ع)امام هادی(ع)امام عسکری(ع)امام مهدی(عج)
صحابه مردان
سلمانمقدادابوذرعمار
زنان
خدیجهفاطمه(س) • زینبام کلثوماسماءام ایمنام‌سلمه
عالمان ادیباناصولیانشاعرانرجالیانفقیهانفیلسوفانمفسران
زیارتگاه‌ها
مسجد الحراممسجدالنبیبقیعمسجد الاقصیحرم امام علیمسجد کوفهحرم امام حسینحرم کاظمینحرم عسکریینحرم امام رضاحرم فاطمه معصومهحرم حضرت زینب
اعیاد مذهبی
عید فطرعید قربانعید غدیرعید مبعث
سوگواری‌ها
سوگواری محرمدهه محرمتاسوعاعاشورادهه صفراربعینایام فاطمیه
رویدادها
مباهلهواقعه غدیرواقعه سقیفهماجرای فدکجنگ جملجنگ صفینجنگ نهروانواقعه کربلا
کتاب‌ها
الاستبصارالکافیتهذیب الاحکاممن لایحضره الفقیهکتاب‌های شیعه
فرق تشیع
امامیهاسماعیلیهزیدیهکیسانیه

امامت رهبری جامعه اسلامی و جانشینی پیامبر(ص) در امور دینی و دنیوی است. این آموزه، از اصول اعتقادی مذهب شیعه و از اختلافات بنیادین اعتقادی میان شیعه و اهل سنت است. اهمیت مسئله امامت نزد شیعیان باعث شده که آنان امامیه لقب گیرند.

در ضرورت و وجوب امامت، میان فرقه‌های مسلمان، اختلافی نیست؛ اما در نوع آن اختلاف‌نظر وجود دارد. برخی اشاعره بر این باورند که امامت واجب شرعی است و برخی معتزله گفته‌اند واجب عقلی است و برعهده مردم است که خودشان امام تعیین کنند. امامیه معتقدند که امامت، وجوب عقلی دارد و بر خدا واجب است که امام تعیین کند؛ بدین معنا که عقلاً خوب است که خداوند به مقتضای حکمتش، امام تعیین کند و ترک آن قبیح است.

از نظر امامیه، امامت پیمان الهی است و خداوند این مقام را به بندگان برگزیده‌اش اعطا کرده است. آنان، امامت را عامل کامل‌شدن دین و تداوم هدایت بشر پس از پیامبر(ص) دانسته‌اند.

امامیه و برخی فرقه‌های مسلمان برای امام، ویژگی‌هایی همچون عصمت و افضلیت در همه فضایل انسانی در نظر گرفته‌اند. امامیه بر این باورند که امام باید بر اساس بیان صریح و روشن از سوی خدا، پیامبر یا امام قبل انتخاب شود. آنان معتقدند امام علی(ع) و سایر امامان(ع) شیعهٔ پس از وی، معصوم بوده و برترین افراد از جهت فضایل انسانی در عصر خودشان بوده‌اند و لذا امامان امت به شمار می‌روند.

رهبری سیاسی جامعه اسلامی، اقامه و اجرای حدود الهی، پاسداری و حراست از دین و اموری از این قبیل را از اهداف و فلسفه امامت بر شمرده‌اند. امامیه علاوه بر این امور، مرجعیت دینی را نیز از اهداف امامت دانسته‌اند.

جایگاه و اهمیت

مسئله امامت از مسائل بسیار مهم، اختلافی و بحث‌برانگیز در میان مذاهب اسلامی است.[۱] امامت از نظر امامیه امتداد نبوت پیامبر اسلام و عامل بقا و استمرار آن است و امام همان وظایفی را که برعهده پیامبر بوده انجام می‌دهد.[۲] اعتقاد به امامت همچنین از نظر امامیه، از اصول دین است و برای همین، مسئله‌ای کلامی به شمار می‌رود؛[۳] حال آن‌که برخی از اشاعره و معتزله[۴] و برخی از دیگر مذاهب اهل‌سنت، آن را از فروع دین و مسئله‌ای فقهی تلقی کرده‌اند.[۵]

محمدحسین کاشف‌الغطاء در کتاب اصل الشیعة و اصولها، باور به امامت را از اصولی دانسته است که شیعه را از دیگر فرق اسلامی متمایز می‌کند.[۶] از همین رو قائلان به امامتِ امامان دوازده‌گانه به امامیه مشهورند[۷] و کسی که آن را قبول نداشته باشد از دایره تشیع خارج می‌گردد.[۸]

علامه حلی در مقدمه کتاب مِنهاجُ الكِرامة فی معرفةِ الاِمامه، مسئله امامت را از بزرگ‌ترین مسائل و از ارکان ایمان شمرده است که به‌ سبب درک آن، جاودانگی در بهشت و رهایی از غضب خدای رحمان به دست می‌آید.[۹]

کلینی در کتاب الکافی روایتی از امام رضا(ع) در بیان اهمیت امامت نقل کرده است.[۱۰] در این روایت، امامت با ویژگی‌هایی مانند مقام پیامبران، میراث اوصیاء، خلافت الهی، جانشینی پیامبر، زمام دین و نظام مسلمین، اصلاح دنیا و عزتمندی مؤمنان، ریشه بالنده اسلام و شاخهٔ برافراشته آن، معرفی شده است.[۱۱]

امامت عهد الهی

مطابق آیه ۱۲۴ سوره بقره، پس از آن‌که حضرت ابراهیم به مقام امامت رسید، این مقام را برای ذریه‌اش درخواست نمود که خداوند در جواب وی گفت: «لاینالُ عَهدی الظّالِمینَ؛ عهد من به ظالمان نمی‌رسد.»[۱۲] بسیاری از مفسران گفته‌اند منظور از «عهد» در این آیه امامت است.[۱۳] از همین رو امامیه بر این باورند که امامت، منصبی است که از سوی خداوند به برخی بندگان برگزیده‌اش اعطا می‌شود.[۱۴]

امامت عامل تکمیل دین

امامیه با توجه به آیه اکمال و آیه تبلیغ و روایاتی از امامان معصوم(ع) که ذیل این آیات نقل شده است،[۱۵] امامت را عامل تکمیل دین دانسته‌اند.[۱۶] از نظر آنان آیه اکمال دین، در روز عید غدیر، پس از آن‌که پیامبر(ص)، امام علی(ع) را به امامت و جانشینی خود برگزید، نازل گردید و خبر از اکمال دین، با این عمل، داده شد.[۱۷]

همچنین با استناد به آیه تبلیغ می‌گویند امامت از چنان جایگاهی برخوردار است که اگر پیامبر(ص) آن را ابلاغ نمی‌کرد، گویی رسالت الهی خویش را ابلاغ نکرده بود و زحماتش از بین می‌رفت.[۱۸]

امامت، تداوم هدایت

امامیه با استناد به آیه هادی و روایاتی که ذیل آن نقل شده،[۱۹] امامت را تداوم هدایت بشر پس از پیامبر(ص) دانسته‌اند.[۲۰] محمد بن جریر طبری (متوفای ۳۱۰ق)، از مفسران اهل‌سنت، در کتاب تفسیرش، روایتی را با چند واسطه از ابن‌عباس نقل کرده که وقتی آیه هادی نازل شد، پیامبر دستش را بر سینه خود گذاشت و گفت: «من انذاردهنده و هشداردهنده‌ام» و با دستش به شانه امام علی اشاره کرد و گفت: «ای علی، تو هدایت‌کننده‌ای (هادی) و پس از من، هدایت‌شوندگان به دست تو هدایت می‌شوند.»[۲۱]

مفهوم‌شناسی

امامت، بنا به یک تعریف که به‌گفته محقق لاهیجی، مورداتفاق متکلمان مسلمان است،[۲۲] پیشواییِ همه مردم در امور دین و دنیا، به نیابت و جانشینی از پیامبر اسلام(ص) است.[۲۳]

تعاریف دیگری نیز برای امامت ارائه شده است. برای نمونه، سیف‌الدین آمدی (۵۷۵-۶۲۲ق)، از متکلمان اهل سنت، در تعریف امامت گفته است: «جانشینی شخصی از اشخاص، از رسول خدا(ص)، در اجرای قوانین شریعت و حفظ جامعه است، به‌گونه‌ای که تبعیت از او بر تمام امت واجب است.»[۲۴] میر سیدشریف جرجانی (۷۴۰-۸۱۶ق)، متکلم اشعری، در کتاب شرح المواقف و تفتازانی (۷۲۲-۷۹۲ق)، متکلم و فقیه اشعری، در شرح المقاصد همین تعریف را پذیرفته و ارائه کرده‌اند.[۲۵] همچنین گفته‌اند امامت، جانشینی پیامبر برای حراست از دین و رهبری سیاسی جامعه است.[۲۶]

به‌گفته ناصر مکارم شیرازی این تعاریف، تنها، با یک مسئولیت ظاهری در حد ریاست حکومت، از سنخ دینی آن سازگار است و عنوان جانشینی پیامبر را به خود گرفته و چنین امامی می‌تواند از سوی مردم برگزیده شود؛ حال آن‌که از نظر امامیه، مقام امامت امری الهی است و تعیین امام از سوی خداوند است و به تعیین و نصب مردم نیست.[۲۷] برخی همچون قاضی نورالله تستری در تعریف امامت گفته‌اند: «منصبی الهی و خدادادی است که تمام مراتب والا و فضایل، غیر از نبوت و آنچه لازمه آن است را دارد.»[۲۸]

وجوب امامت و نحوه تعیین امام

مناصب شرعی
پیامبر
امام
قاضی
حاکم شرع
امام جمعه
امام جماعت
ولی فقیه
مرجع تقلید
امیر الحاج
نایب خاص
نایب عام

در خصوص ضرورت امامت، بین شیعه و سایر فِرَق اسلامی، اختلافی نیست؛[۲۹] اما درباره نوع این وجوب و نحوه تعیین امام، اختلاف‌نظر وجود دارد.[۳۰] البته گفته‌اند که برخی متکلمان معتزله و گروهی از خوارج، بر این نظرند که امامت، اساساً واجب نیست.[۳۱] سایر فرقه‌هایی که می‌گویند واجب است، در وجوب عقلی یا شرعی بودن آن اختلاف‌نظر دارند.[۳۲] جبائیان (پیروان ابوعلی جبایی از معتزلیان بصره)، اصحاب حدیث و اشاعره براین باورند که امامت واجب شرعی است، نه عقلی.[۳۳] در مقابل، گروهی از معتزله، ماتریدیه و اباضیه، امامت را واجب عقلی دانسته‌اند؛ اما بر این باورند که نصب و تعیین امام به‌عهده مردم است.[۳۴]

امامیه به وجوب عقلی امامت قائل‌اند و می‌گویند نصب و تعیین امام، عقلاً بر خداوند واجب است.[۳۵] منظور از وجوب در این بحث، وجوب فقهی نیست؛ بلکه وجوب کلامی است که مترتب بر بحث حسن و قبح عقلی است؛ یعنی خوب است که خداوند، به‌مقتضای حکمتش، امام تعیین کند و ترک آن، خلاف مقتضای حکمت وی و قبیح است.[۳۶]

امامت لطف است

امامیه برای اثبات وجوب نصب و تعیین امام از سوی خداوند، به قاعده لطف استدلال کرده‌اند.[۳۷] قاعده لطف به این معنا است که هر کاری که به نزدیک شدن انسان‌ها به اطاعت از خدا یا دور شدن آنها از گناه بینجامد، انجام آن بر خداوند لازم است و خدا حتماً آن کار را انجام می‌دهد؛[۳۸] مانند تشریع تکالیف دینی و ارسال پیامبران که انسان‌ها از این راه، با تکالیف دینی‌شان آشنا می‌شوند.[۳۹] مطابق این قاعده، وجود امام لطف است؛ چون سبب می‌شود بندگان به طاعت الهی نزدیک و از انجام اموری که مورد نهی خداوند است دور شوند.[۴۰] بنابراین نصب و تعیین امام بر خداوند واجب است.[۴۱]

ویژگی‌های امام

امام، یعنی فردی که دارای مقام امامت است،[۴۲] باید ویژگی‌های زیر را دارا باشد:

عصمت

امامیه و اسماعیلیه بر این باورند که امام باید معصوم باشد[۴۳] و برای اثبات آن به ادله‌ای همچون برهان امتناع تسلسل، برهان حفظ و تبیین شریعت توسط امام، برهان وجوب اطاعت از امام، برهان نقض غرض، برهان انحطاط و سقوط امام در صورت ارتکاب گناه استدلال کرده‌اند.[۴۴]

همچنین گفته‌اند امام باید از جمیع عیب‌های ظاهری مانند بیماری‌های پوستی، نقص‌های مربوط به اصل و نسب و اشتغال به فنون و شغل‌های بی‌ارزش و امور منزجرکننده‌ای که موجب دوری مردم از وی می‌شوند و به نوعی با لطف بودن وی (نزدیک‌کنندگی بندگان به طاعت خداوند و دورکنندگی آنان از گناه) منافات دارد مبرا باشد.[۴۵]

افضلیت

از نظر امامیه و گروهی از مُرجِئه، مُعتزله و زیدیه، امام باید در علم، دین، کرامت، شجاعت و در همه فضایل نفسانی و بدنی، برتر از همه مردمان عصر خود باشد؛[۴۶] چرا که اولاً اگر امام در فضیلت، مساوی دیگران باشد، انتخاب او به عنوان امام، ترجیح بلا مُرَجِّح است (برگزیدن یکی از دو امر مساوی، بدون وجود دلیل رجحان‌آور) که عقل آن را قبیح می‌داند و اگر پایین‌تر از دیگران باشد، ترجیح شخص پایین‌تر بر شخص برتر (تقدیم مفضول بر فاضل) پیش می‌آید که عقلاً درست نیست.[۴۷] ثانیاً آیاتی مانند آیه ۳۵ سوره یونس و آیه ۹ سوره زمر، نیز بر لزوم تبعیت از فاضل و ترجیح او بر مفضول دلالت دارند.[۴۸]

تعیین براساس نص

امامیه بر این باورند که امام باید به‌واسطه بیانی روشن و صریح (اصطلاحاً «نَصِّ جَلی») از سوی خدا، پیامبر یا امام قبلی، تعیین شود[۴۹] و برای این باور به ادله زیر استناد کرده‌اند:

  • از ویژگی‌های امام این است که معصوم باشد و عصمت امری درونی است که برای غیر خدا و غیر کسی که خدا او را آگاه کرده، قابل درک نیست. بنابراین باید به‌وسیله نص، وی را به مردم شناسانده شود.[۵۰]
  • پیامبر(ص) که امت خود را در کوچک‌ترین احکام رهبری می‌کرد و هرگاه یک یا دو روز از مدینه خارج می‌شد، کسی را به‌جای خود برای رسیدگی به امور مسلمانان جایگزین می‌نمود، چگونه ممکن است که مهم‌ترین امر مانند خلافت و جانشینی پس خودش را مُهمَل گذارد و کسی را به‌جای خود تعیین نکرده باشد؟ بنابراین از سیره و روش وی چنین به دست می‌آید که امام پس از خود را تعیین کرده و به‌وسیله نص، به مردم شناسانده است.[۵۱]
  • روایاتی از امامان معصوم وجود دارد که بر وجوب تعیین امام به‌وسیله نص دلالت دارند.[۵۲]

بنی‌عباس و طرفدارانشان گفته‌اند امام به‌وسیله نص معتبر، میراث یا انتساب به پیامبر(ص) نیز ثابت می‌شود.[۵۳] زیدیه بر این باورند که اگر فردی از نسل حضرت فاطمه(س) دعوت به خویش کند و با شمشیر برای امر به معروف و اجرای احکام اسلام قیام کند، امامتش صحیح است و سایر فرقه‌های مسلمان بر این نظرند که امام به‌وسیله نص یا تعیین اهل حل و عقد (عالمان، رؤسا و افراد متنفذ جامعه) ثابت می‌شود.[۵۴]

فلسفه امامت

درباره فلسفه امامت و هدف از آن، دیدگاه‌های مختلفی ارائه شده است.[۵۵] معتزله، فلسفه امامت و هدف از آن را تحقق بخشیدن به امور شرعی مانند اقامه حدود الهی، اجرای احکام و نظایر آن دانسته‌‌اند.[۵۶] ماتُریدیه و اشاعره علاوه بر این موارد، اموری همچون فرماندهی و تدبیر سپاه، پاسداری از مرزها، تجهیز نیروی‌های نظامی، مبارزه با آشوبگران، حمایت مظلومان و سرکوبی ستمگران، فصل خصومت‌ها و منازعه‌ها، تقسیم غنایم و اموری از این قبیل که به‌عهده آحاد جامعه نیست را از جمله اهداف و فلسفه امامت دانسته‌اند.[۵۷]

امامیه علاوه بر این امور،[۵۸] برخلاف سایر فرقه‌های مسلمان، تبیین شریعت و مرجعیت دینی پس از پیامبر(ص) را نیز از اهداف مهم و حساس امامت برشمرده‌اند.[۵۹] کاشف‌الغطاء برای اثبات لزوم تبیین شریعت به‌واسطه امام و مرجعیت دینی آنان چنین استدلال کرده است: همان‌گونه که وجود مُؤسِس و آورنده احکام، برای علم به احکام الهی، عقلاً لازم است، وجود مُبَیِّن (بیان‌کننده) این احکام نیز لازم است و فقدان هریک از این‌دو موجب جهل به احکام الهی می‌شود.[۶۰] همچنین تعداد زیادی از آیات و روایات نبویِ مُجمَل و متشابه وجود دارد که برای تبیین، نیاز به فردی دارد که جزئیات آنها و متشابهات قرآن و سنت نبوی علم داشته باشد.[۶۱]

از دیگر اموری که وجود امام را ضروری می‌کند و از فلسفه‌های امامت به‌شمار می‌رود، حفظ شریعت است.[۶۲] بر این اساس، وجود امام باعث می‌شود دین از تغییر و تحریف محفوظ بماند؛ چراکه گذشت زمان، وجود دشمنان، فهم نادرست متون و عوامل دیگر می‌تواند در انحراف مردم از تعلیمات اصیل اثرگذار باشد و همچنین از آنجا که دست‌کم، در فهم دیگران از قرآن، احتمال خطا و اشتباه دارد، به کسی نیاز است که فهمش از قرآن، مصون از خطا باشد و وجودش ملاک و معیاری برای تشخیص خطای فهم دیگران قرار گیرد و این فرد همان امام و جانشین پیامبر است که باید معصوم باشد.[۶۳]

امامت امام علی(ع)

بنا به دیدگاه شیعه، امام علی(ع) جانشین بلافصل پیامبر(ص) و امام پس از وی است.[۶۴] برای اثبات آن به آیاتی از قرآن مانند آیه تبلیغ، آیه ولایت، آیه مودت، آیه اولی الامر، آیه اِکمال دین، آیه تطهیر و آیه صادقین استدلال کرده‌اند.[۶۵] علامه حلی در کتاب نهج الحق و کشف الصدق به ۸۴ آیه در اثبات امامت امام علی(ع) و جانشینی وی پس از پیامبر استناد کرده است.[۶۶] شیعیان معتقدند از سوی پیامبر نص صریح و روشن (نص جلی) بر امامت و جانشینی بلافصل امام علی وجود دارد و به روایات متواتری که در منابع روایی‌شان و منابع روایی اهل سنت وارد شده مانند حدیث غدیر، حدیث منزلت و حدیث ثقلین تمسک می‌کنند.[۶۷]

امامیه همچنین با استناد به برخی نصوص روایی و تاریخی بر این باورند که برترینِ مردم پس از پیامبر در علم، شجاعت، عدالت و سایر فضایل انسانی، امام علی بود و لذا از میان صحابه تنها او استحقاق جانشینی پیامبر را داشت.[۶۸]

امامت سایر امامان(ع)

به باور امامیه، منصب امامت پس از امام علی(ع) به امام حسن(ع) و سپس امام حسین(ع) و پس از وی، به نُه نفر از اولاد او، یعنی امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق(ع)، امام کاظم(ع)، امام رضا(ع)، امام جواد(ع)، امام هادی(ع)، امام حسن عسکری(ع) و حضرت مهدی(عج) رسیده است.[۶۹]

متکلمان امامیه برای اثبات امامت سایر امامان(ع)، به حدیث دوازده خلیفه[۷۰] و همچنین نصوص متواتری که در آنها به امامت هریک از امامان(ع) به‌طور معین و جداگانه تصریح شده، تمسک جسته‌اند.[۷۱] همچنین از نظر امامیه، عصمت و افضلیت از شرایط و ویژگی‌های امام به شمار می‌روند و با توجه به برخی نصوص، سایر امامانِ پس از امام علی، هم معصوم بوده‌اند و هم در علم و سایر فضایل انسانی، برترینِ مردم عصر خودشان بوده‌اند.[۷۲]

کتاب‌شناسی

برخی از آثاری که در موضوع امامت به رشته تحریر درآمده به شرح زیر است:

  • اَلاِفصاح فی الاِمامه، تألیف شیخ مفید: نویسنده در این کتاب مسائلی همچون تعریف امامت و ضرورت شناخت امام، اثبات امامت امام علی و افضلیت وی نزد خدا و پیامبر(ص)، ابطال ادعای امامت ابوبکر و ردَ افضلیت وی، عدم اجماع امت بر امامت ابوبکر و مسائلی از همین قبیل را بحث کرده است.[۷۳]
  • اَلشَافی فی الامامة، نوشته سیدِ مرتضی: این کتاب ناظر به کتاب «المُغنی مِنَ الحِجاج فی الامامه» اثر قاضی عبدالجبار معتزلی و در پاسخ به شبهات وی دربارۀ امامت نوشته شده است.[۷۴] این کتاب در همان زمان نگارش و در قرن‌های بعد موردتوجه عالمان شیعه و سنی قرار گرفت و آثاری در تلخیص یا نقد آن نوشته شد که از آن میان تلخیص‌الشافی، نوشته شیخ طوسی است.[۷۵]
  • مِنهاجُ الکِرامة فی معرفةِ الاِمامه، اثر علامه حلی: علامه حلی در این کتاب ابتدا مسائل عمومی درباره امامت، مانند تعریف و بحث درباره ضرورت آن را بیان کرده و سپس به اثبات امامت و جانشینی بلافصل امام علی(ع) و امامت سایر ائمه(ع) پرداخته است.[۷۶] گفته می‌شود ابن‌تیمیه کتاب مِنهاجُ السُّنةِ النَّبویة را در ردّ این کتاب نوشت.[۷۷] سیدعلی حسینی میلانی، کلام‌پژوه و مدرس حوزه علمیه قم، بر کتاب منهاج الکرامه شرحی نوشت و در آن نظرات ابن‌تیمیه را رد کرد. این کتاب با عنوان «شرح منهاج الکرامة»، در پنج جلد به چاپ رسید.[۷۸]
  • امامت و رهبری، از مرتضی مطهری: این مجموعه، دربردارنده شش سخنرانی از مطهری درباره امامت است که در ۱۳۴۹ش در انجمن اسلامی پزشکان ایراد شده است.[۷۹]
  • الاِمامةُ العُظمی عندَ اَهلِ السُّنةِ و الجَماعه، نوشته عبدالله دمیجی از عالمان اهل سنت: نویسنده، در این کتاب، پس از تعریف امامت و بحث از وجوب و ضرورت آن، به بیان دیدگاه اهل سنت درباره امامت پرداخته است.[۸۰]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۲۴؛ میلانی، «مقدمه»، در کتاب دلائل الصدق، تألیف محمدحسن مظفر، ۱۴۲۲ق، ص۲۶.
  2. سبحانی، خدا و امامت، ۱۳۶۲ش، ص۹؛ طاهرزاده، مبانی نظری نبوت و امامت، ۱۳۹۲ش، ص۷۵.
  3. میلانی، الإمامة فی أهم الكتب الكلامیة وعقیدة الشیعة الإمامیة، ۱۴۱۳ق، ص۲۲.
  4. برای نمونه نگاه کنید به تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۲؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۴۴.
  5. سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسة النشر الاسلامی، ج۱، ص۲۹۵-۲۹۶.
  6. کاشف‌الغطاء، اصل الشیعة و اصولها، مؤسسة الامام علی(ع)، ص۲۲۱.
  7. کاشف‌الغطاء، اصل الشیعة و اصولها، مؤسسة الامام علی(ع)، ص۲۱۲.
  8. کاشف‌الغطاء، اصل الشیعة و اصولها، مؤسسة الامام علی(ع)، ص۲۱۲.
  9. علامه حلی، منهاج الكرامة فی معرفة الإمامة، ۱۳۷۹ش، ص۲۷.
  10. کلینی، الکافی، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۴۹۱-۴۹۲.
  11. کلینی، الکافی، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۴۹۱-۴۹۲.
  12. سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  13. برای نمونه نگاه کنید به تفسیر طبری، طبری، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۵۱۱؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۴۳؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۷۷.
  14. مطهری، امامت و رهبری، ۱۳۹۰ش، ص۱۳۱.
  15. برای نمونه نگاه کنید به کلینی، الکافی، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۲۸۹ و ج۱۵، ص۸۰.
  16. طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۲۷۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۱۷۴؛ مطهری، امامت و رهبری، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۱-۱۲۵.
  17. طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۲۷۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۱۷۴.
  18. طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۳۸۲؛ علامه حلی، منهاج الكرامة فی معرفة الإمامة، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۷؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۳۱۴-۳۱۶.
  19. برای نمونه نگاه کنید به کلینی، الکافی، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۴۷۱-۴۷۳.
  20. برای نمونه نگاه کنید به طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۱۵؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۸ق، ج۱۱، ص۳۰۵ و ص۳۲۷-۳۲۸.
  21. طبری، تفسیر طبری، ۱۴۱۵ق، ج۱۶، ص۳۵۷.
  22. محقق لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۴۶۲.
  23. برای نمونه نگاه کنید به بحرانی، القواعد المرام، ۱۴۰۶ق، ص۱۷۴؛ فاضل مقداد، شرح الباب الحادی عشر، ۱۴۲۷ق، ص۴۰؛ علامه مجلسی، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۳۶.
  24. آمدی، أبكار الأفكار فی أصول الدين، ۱۴۲۳ق، ج۵، ص۱۲۱.
  25. جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۴۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۲.
  26. دمیجی، الامامة العظمی عند اهل السنة و الجماعة، دار طیبة، ص۲۸.
  27. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۹، ص۲۰.
  28. تستری، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۰۰.
  29. دمیجی، الامامة العظمی عند اهل السنة و الجماعة، دار طیبة، ص۴۵-۴۶؛ ربانی گلپایگانی، درآمدی بر شیعه‌شناسی، ۱۳۸۵ش، ص۲۱۷.
  30. برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۰؛ علامه مجلسی، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۳۶.
  31. دمیجی، الامامة العظمی عند اهل السنة و الجماعة، دار طیبة، ص۴۵-۴۶؛ علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۰.
  32. علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۰؛ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۷۵.
  33. علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۰.
  34. طوسی، قواعدالعقائد، ۱۴۱۳ق، ص۱۱۰؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۵؛ طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۶؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۴۵.
  35. علامه حلی، کشف المراد، ص۴۹۰؛ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۷۵؛ علامه مجلسی، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۳۶.
  36. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۴، ص۳۱۱.
  37. برای نمونه نگاه کنید به طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۲۶؛ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۷۵؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۵۳.
  38. ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیه، ۱۳۹۲ش/۱۴۳۵ق، ص۱۰۶؛ فخر رازی، المحصل، ۱۴۱۱ق، ص۴۸۱-۴۸۲.
  39. ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیة، ۱۳۹۲ش/۱۴۳۵ق، ص۱۱۴-۱۱۶.
  40. طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۲۶.
  41. طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۲۶؛ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۷۵.
  42. بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۷۴.
  43. شیخ مفید، اوائل المقالات، انتشارات دانشگاه تهران، ص۳۹؛ علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۲.
  44. برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۲-۴۹۴؛ شعرانی، شرح تجرید الاعتقاد، ۱۳۷۶ش، ص۵۱۰-۵۱۱.
  45. بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۸۰.
  46. شیخ مفید، اوائل المقالات، انتشارات دانشگاه تهران، ص۳۹-۴۰؛ علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۵؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۳۳۶.
  47. علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۵؛ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۸۰.
  48. برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۵؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۳۳۶؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۳۴.
  49. علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۵؛ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۸۱؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۳۴.
  50. علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۶؛ شعرانی، شرح فارسی تجرید الاعتقاد، ۱۳۷۶ش، ص۵۱۳.
  51. علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۶؛ شعرانی، شرح فارسی تجرید الاعتقاد، ۱۳۷۶ش، ص۵۱۳.
  52. علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۶۸-۶۹؛ حائری، الإمامة وقیادة المجتمع، ۱۴۱۶ق، ص۶۴-۶۵.
  53. علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۵؛ شعرانی، شرح فارسی تجرید الاعتقاد، ۱۳۷۶ش، ص۵۱۳.
  54. علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۵-۴۹۶؛ شعرانی، شرح فارسی تجرید الاعتقاد، ۱۳۷۶ش، ص۵۱۳-۵۱۴.
  55. برای نمونه نگاه کنید به قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۲م، ج۱، ص۳۹؛ تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، ۱۴۰۷ق، ص۹۷؛ علامه حلی، الفین، ۱۴۰۵ق، ص۲۶-۲۹.
  56. برای نمونه نگاه کنید به قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۲م، ج۱، ص۳۹؛ قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۱۴۲۲ق، ص۵۰۹.
  57. برای نمونه نگاه کنید به تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، ۱۴۰۷ق، ص۹۷؛ باقلانی، تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ۱۴۰۷ق، ص۴۷۷-۴۷۸.
  58. برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، الفین، ۱۴۰۵ق، ص۲۶-۲۹.
  59. بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۷۸؛ مطهری، امامت و رهبری، ۱۳۹۰ش، ص۲۹-۳۲.
  60. کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۴.
  61. کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۴.
  62. علامه حلی، کشف المراد؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۱۷.
  63. علامه حلی، کشف المراد؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۱۷.
  64. برای نمونه نگاه کنید به شیخ مفید، اوائل المقالات، انتشارات دانشگاه تهران، ص۳۹-۴۰؛ سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ۱۴۱۰ق، ج۴، ص۳۱۱.
  65. برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ۱۹۸۲م، ص۱۷۲-۱۷۵؛ فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۳۴۱.
  66. برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ۱۹۸۲م، ص۱۷۲-۲۱۱.
  67. برای نمونه نگاه کنید به امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۱۵۲-۱۸۴ و ج۳، ص۲۰۰-۲۰۱ و ج۷، ص۱۲۵ و ج۱۰، ص۲۵۹.
  68. برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، کشف المراد؛ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۸۳-۱۸۶؛ فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۳۵۲-۳۷۴.
  69. شیخ صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ص۹۳؛ علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۳۹۷؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۷۹ش، ص۱۹۸-۱۹۹.
  70. برای نمونه نگاه کنید به شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۸۰؛ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۹۰.
  71. برای نمونه نگاه کنید به شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۲۵۳؛ علامه حلی، کشف المراد، ص۵۳۹؛ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۹۰؛ فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۳۷۵.
  72. علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۵۳۹-۵۴۰؛ فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۳۷۴-۳۷۵.
  73. برای نمونه نگاه کنید به شیخ مفید، الافصاح فی الامامة، ۱۴۱۳ق، ص۷۹ و ص۹۰ و ص۱۳۱ و ص۱۳۹ و ص۲۲۹ و ص۲۳۱.
  74. سیدمرتضی، الشافی فی الامامة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۳.
  75. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ۱۴۰۸ق، ج۱۳، ص۸.
  76. حسین مبارک، «مقدمه»، در کتاب منهاج الکرامة فی معرفة الامامة، تألیف علامه حلی، ص۲۴-۲۵.
  77. میلانی، شرح منهاج الکرامة، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۱۱۳.
  78. میلانی، شرح منهاج الکرامة، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۱۱۳.
  79. انتشارات صدرا، «مقدمه»، در کتاب امامت و رهبری، تألیف مرتضی مطهری، ص۷.
  80. دمیجی، الامامة العظمی عند اهل السنة و الجماعة، دار طیبة، ص۱۳-۱۴.

منابع

  • آمدی، سیف الدین، أبکار الأفکار فی أصول الدین، قاهره، دار کتاب، ۱۴۲۳ق.
  • امینی، عبدالحسین، الغدیر، قم، مرکز الغدیر، ۱۴۱۶ق.
  • باقلانی، محمد بن طیب، تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، لبنان، مؤسسة الكتب الثقافیة، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • بحرانی، ابن‌میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، قم، مكتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
  • تستری، قاضی نورالله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، قم، مكتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • تفتازانی، سعد الدین، شرح العقاید النسفیه، قاهره، مکتبة الکلیات الازهریة، ۱۴۰۷ق.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، قم، الشریف الرضی، ۱۴۰۹ق.
  • جرجانی، میر سیدشریف، شرح المواقف، قم، الشریف الرضی، ۱۳۲۵ق.
  • حائری، سیدکاظم، الإمامة وقیادة المجتمع، قم، مکتب آیت‌الله سیدکاظم حائری، ۱۴۱۶ق.
  • دمیجی، عبدالله، الامامة العظمی عند اهل السنة و الجماعة، ریاض، دار طیبة، بی‌تا.
  • ربانی گلپایگانی، علی، القواعد الکلامیه، قم، مؤسسه امام صادق، چاپ چهارم، ۱۳۹۲ش/۱۴۳۵ق.
  • ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی به شیعه‌شناسی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۵ش.
  • سبحانی، جعفر، خدا و امامت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۲ش.
  • سید مرتضی، الشافی فی الامامة، تحقیق: عبدالزهرا حسینی خطیب، تهران، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۱۰ق.
  • شعرانی، ابوالحسن، شرح تجرید الاعتقاد، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چاپ هشتم، ۱۳۷۶ش.
  • شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، قم، الشریف الرضی، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، قم، كنگره شیخ مفید، ۱۴۱۴ق.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد، الافصاح فی الامامة، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات، تحقیق: مهدی محقق، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، بی‌تا.
  • صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۵ق.
  • طاهرزاده، اصغر، مبانی نظری نبوت و امامت، اصفهان، لب المیزان، ۱۳۹۲ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۵۳ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، شیعه در اسلام، قم، انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۷۹ش.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۵ق.
  • طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۵ق.
  • طوسی، نصیرالدین، تلخیص المحصل، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۵ق، چاپ دوم.
  • علامه حلی، حسن بن یوسف، الفین، کویت، مکتبة الفین، ۱۴۰۵ق.
  • علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ شانزدهم، ۱۴۳۷ق.
  • علامه حلی، حسن بن یوسف، منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، تحقیق: عبدالرحیم مبارک، مشهد، مؤسسه پژوهش و مطالعات عاشورا، ۱۳۷۹ش.
  • علامه حلی، حسن بن یوسف، نهج الحق و کشف الصدق، بیروت، دار الکتاب اللبنانی، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
  • علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • علامه مجلسی، محمدباقر، حق الیقین، تهران، انتشارات اسلامیه، بی‌تا.
  • فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۵ق.
  • فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، شرح الباب الحادی عشر، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۲۷ق.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، المحصل، عمان، دارالرازی، ۱۴۱۱ق.
  • فیاض لاهیجی، گوهر مراد، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۳ش.
  • قاضی عبدالجبار، المغنی فی أبواب التوحید والعدل، الإمامة، قاهره، الدار المصریه، ۱۹۶۲م.
  • قاضی عبدالجبار، عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، تعلیه احمد بن حسین ابی‌هاشم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • کاشف‌الغطاء، شیخ جعفر، كشف‌الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۲۰ق.
  • کاشف‌الغطاء، محمدحسین، اصل الشیعة و اصولها، قم، مؤسسة الامام علی(ع)، بی‌تا.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، قم، دار الحدیث، ۱۳۸۷ش.
  • مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۹۰ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۹۰ش.
  • مظفر، محمدحسین، دلائل الصدق لنهج الحق، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ نهم، ۱۳۸۶ش.
  • میلانی، سید علی، «مقدمه»، در کتاب دلائل الصدق لنهج الحق، تألیف محمدحسن مظفر، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • میلانی، سید علی، الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة وعقیدة الشیعة الإمامیة، قم، الشریف الرضی، ۱۴۱۳ق.
  • میلانی، سید علی، شرح منهاج الکرامة فی معرفة الامامة، تهران، مرکز پژوهشی ميراث مکتوب، ۱۴۲۸ق.
  • نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد، تلخیص المحصل، بیروت، دار الاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد، قواعدالعقائد، تحقیق: علی‌حسن خازم، دار الغربة، بیروت، ۱۴۱۳ق.