بابیه

مقاله قابل قبول
پیوند کم
رده ناقص
بدون جعبه اطلاعات
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
شناسه ناقص
از ویکی شیعه
بابیه
لوح هیکل، دستخط باب، لوگو آیین بابی
لوح هیکل، دستخط باب، لوگو آیین بابی
اطلاعات کلی
مؤسسسید علی‌محمد باب
سال تأسیس۱۲۵۹ق
شهرهای مهمحیفا • عکّا • شیرازبغداد
زیارتگاه‌هاخانه علی‌محمد باب در شیراز • مقام اعلی (مقبره باب) در کوه کرمل
نام‌های دیگرآیین بابی • دیانت بابی • بابیت
اطلاعات دینی
باورهامقام ذکریت • بابیت • نبوت • ظهور مَنْ یُظهره الله
رهبر/امام کنونیمیرزا حسینعلی نوری • میرزا یحیی صبح ازل
کتاب‌های مهمبیان فارسی • بیان عربی • تفسیر سوره یوسف • لوح هیکل
وضعیت کنونی
وضعیتغیرفعال
تاریخ انقراضشروع بهائیت و ازلیت


بابیه یا آیین بابی فرقه‌ای مذهبی است که در نیمه دوم سده ۱۳ق /۱۹م به دست سید علی‌محمد شیرازی (محرم ۱۲۳۵ - شعبان ۱۲۶۶/نوامبر ۱۸۱۹- ژوئیه ۱۸۵۰) از پیروان سید کاظم رشتی، (رهبر شیخیه)، در ایران تاسیس شد. شیعیان این فرقه را انحرافی و بیرون از دین اسلام می‌دانند.

سیدعلی محمد شیرازی کار خویش را با ادعای بابیت از طرف امام مهدی(عج) آغاز کرد و تا ادعای مقام الوهیت پیش رفت. او پس از ادعای نبوت، از نسخ و پایان یافتن زمان دین اسلام و ظهور انبیای دیگر بعد از پیامبر اسلام(ص) سخن گفت و احکام و قوانین جدیدی را بر پیروان خود واجب کرد.

باب با اینکه چند بار در حضور علمای شیعه از عقاید خود توبه کرد اما باز هم به ترویج عقاید خود ادامه داد. پس از اعدام وی سران این فرقه به کشور عثمانی (ترکیه کنونی) تبعید شدند. در آنجا برخی از پیروان باب به آیین او باقی ماندند و برخی دیگر به دنبال دعوی بهاء به آیین بهاییت گرویدند. بخشی از بابی‌ها که به آئین بهاییت نگرویدند، جانشینی صبح ازل برای باب را پذیرفتند. این گروه از بابیان خود را ازلی یا بیانی می‌دانند.

زمینه شکل‌گیری

شیخ احمد احسائی مؤسس فرقه شیخیه بر چهار اصل توحید، نبوت، امامت و اعتقاد به شیعه کامل تاکید داشتند. شیخیه معتقد بود که ائمه دوازده‌گانه، یعنی علی(ع) و یازده فرزندش، مظاهر و صفات الهی هستند. به عقیده آن‌ها، امام دوازدهم از نظرها غائب است که تا روز ظهور باید شخصی واسطه فیض بین امام و مردم باشد که به رکن رابع یا شیعه کامل تعبیر می‌شود.[۱]

پس از درگذشت سید کاظم رشتی، شاگرد و جانشین احسائی در سال ۱۲۵۹ق، از آنجا که وی جانشینی برای خودش مشخص نکرده بود، علی‌محمد مدعی شد که رکن رابع است و ادعای بابیتِ امام زمان(عج) را مطرح کرد.[۲]

بنیانگذار

سید علی‌محمد شیرازی معروف به باب، نقطه اُولی،[۳] سید امکان[۴] و حضرت اعلی، در روز اول محرم ۱۲۳۵ق از پدری به نام سید محمدرضا و مادری به نام فاطمه بیگم در شیراز به دنیا آمد.[۵] به گفته عبدالحسین آیتی، وی تحصیلات اولیه را در شیراز نزد شیخ عابد(محمد) معلم آغاز کرد.[۶]

اشراق خاوری، از مبلغان بهائیت، مدعی است که شیخ عابد از پیروان فرقه شیخیه و شاگرد شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی بود.[۷] درباره زندگی علی محمد باب پیش از ادعای بابیت اطلاع دقیقی در دست نیست،[۸] جز آنکه معلوم است علی‌محمد باب پس از مدتی تحصیل، به تجارت در بوشهر مشغول شد و سپس به کربلا رفت و در درس سید کاظم رشتی شرکت کرد؛[۹] البته بابیان، منکر شاگردی او نزد سید کاظم‌اند و او را «امّی» قلمداد می‌کنند.[۱۰]

تأسیس بابیت

پس از ادعای بابیت توسط علی‌محمد، گروهی از شیخیه نیز به او گرویدند[۱۱] اما اندکی بعد در ۱۲۶۰ق علی محمدباب ادعای بزرگ‌تری کرد و خود را قائم منتظر خواند. ظاهراً نخستین گروندگان به او را شیخیان متعصبی تشکیل می‌دادند که بنابر آموزه‌های شیخ احمد اَحسایی و سیدکاظم رشتی منتظر ظهور امام بودند، کسانی مانند ملاحسین بشرویه‌ای که در مسجد کوفه در انتظار ظهور اعتکاف کرده بود، چون خبر به او رسید، نزد علی محمد باب رفت و با او گفت و گو کرد و ادعایش را پذیرفت. علی محمد نیز او را «باب» خواند و برای دعوت به خراسان فرستاد تا مردم را گرد آورد و با درفش‌های سیاه خروج کنند.

خود علی محمد باب نیز برای اینکه به مقتضای حدیثی که می‌گوید: امام زمان از مکه ظهور خواهد کرد و رایاتش (حامیانش) از خراسان بیرون می‌آیند، عمل کرده باشد، به حجاز رفت ولی در آنجا جرأت اعلام دعوت خود را پیدا نکرد و به بوشهر بازگشت. بابیان معتقدند که وی در مکه «اظهار امر» کرد و به شریف مکه و شاه ایران و امپراتور عثمانی نامه نوشت و آنها را به اطاعت از خود فراخواند.[۱۲]

قلعه چهریق، محل زندانی شدن باب در ماکو

دستگیرشدن باب

زمانی که علی محمد باب در مکه بود، در نتیجه فعالیت ملاحسین و دیگر گروندگان، کار او بالا گرفت و از این رو، وقتی به ایران بازگشت، بی‌درنگ دستگیر شد و علما در شیراز مجلسی تشکیل داده، او را امتحان کردند.

اعتضادالسلطنه آورده است که باب در این مجلس صریحاً نوشته‌های خود را وحی الهی، و افصح از قرآن[۱۳] و دین خود را ناسخ اسلام دانست[۱۴] و وقتی نتوانست ادعای خود را اثبات کند، او را فلک کردند و وی نیز بر فراز منبر از سخنان و اعمال خود توبه کرد و همانجا بازداشت شد.

مدتی بعد به سفارش و کوشش منوچهرخان معتمدالدوله گرجی، والی اصفهان، باب وارد این شهر شد و چند ماهی را به آسودگی سپری کرد تا والی مرد. پس از این، علمای اصفهان به دربار نامه نوشتند و خواهان تنبیه علی محمد باب شدند. حاج میرزا آقاسی که خود مشرب صوفیانه داشت و نمی‌خواست نسبت به این دعاوی سخت‌گیری کند، دستور داد او را به ماکو تبعید کنند [یادداشت ۱]، اما به درخواست وزیر مختار روس، کینیاز دالگورکی - که از بروز آشوب در قفقاز بیم داشت - علی محمد را به قلعه چهریق در حدود ارومیه بردند.[۱۵]

بر اثر کوشش‌های بابیانی چون ملاحسین بشرویه‌ای و ملامحمدعلی بارفروشی و سپس قرةالعین، کار باب بالا گرفت. آنگاه علاوه بر کسانی چون ملاعبدالخالق یزدی و ملاعلی اصغر مجتهد نیشابوری و ملامحمدتقی هراتی و ملامحمدعلی زنجانی، جمع قابل توجهی گرد آمده، آماده شورش شدند. به دستور دولت، باب را به تبریز بردند و مجلسی تشکیل دادند و علما و از جمله چند تن از علمای شیخی با او به گفت و گو پرداختند.

از گزارشی که ناصرالدین میرزای ولیعهد در این باره به محمدشاه نوشته پیداست که علی محمد به رغم تکرار ادعای خود از پاسخ فروماند و در آخر هم خود را مسلمان و موحد و اهل ولایت ائمه خواند و توبه کرد و طلب بخشایش نمود.[۱۶] [یادداشت ۲]

اعدام باب

مقبره باب (مقام اعلی) و باغ‌های بهائی در کوه کرمل، در شهر حیفا.

آشوب‌های پیروان باب و بیم دولت از گسترش آن سبب شد تا به دستور دولت، باب را از چهریق به تبریز بردند و همراه یکی از یارانش به نام محمدعلی زنوزی در ۲۸ شعبان ۱۲۶۶ اعدام کردند.[۱۷]در برخی از منابع آمده است که باب را پیش از قتل در مجلسی حاضر کردند و وقتی ادعای خود را تکرار کرد، حکم به قتلش دادند.[۱۸] نویسنده‌ای بابی بر آن است که حکم قتل علی محمد را امیرکبیر، بدون اجازه و خواست شاه صادر کرد.[یادداشت ۳]

آشوب پیروان بابیت

آشوب پیروان بابیت قیام و آشوب مسلحانه‌ای که در خراسان، مازندران، فارس، زنجان و دیگر نقاط توسط بابیان پدید آمد، دولت مرکزی را به مقابله واداشت و آنان پس از چند جنگ خونین سرکوب، و چند تن از سران بابیه کشته شدند و برخی به حبس افتادند.[۱۹]

قضیه بَدَشت

شاید مهم‌ترین اجتماع بابیان پس از دستگیری علی محمد باب و انتقال او به قلعه چهریق، قضیه بَدَشت بوده است. گروهی از پیروان حلقه اولیه باب، به سرکردگی افرادی مانند حسین علی نوری، محمدعلی بارفروش و فاطمه برغانی برای آزاد سازی او عازم ماکو شدند تا با تبلیغ برای او بتوانند مردم را علیه حکومت شورانده، حکم آزادی باب را بگیرند. در این مسیر ایشان به محلی به نام بدشت رسیدند. در بدشت مصاحبت‌های این سه سرکرده، موجبات بدگمانی برخی از پیروان را فراهم آورده بود. در همین محل آنها القاب خویش را نیز انتخاب کردند؛ بارفروش ملقب به قُدّوس، نوری ملقب به بهاءالله و برغانی ملقب به طاهره و قُرّةُ العین شدند.

در این اجتماعات، قرة العین برای پیشبرد اهدافی که در سر داشت و نیز برای ایمن ماندن از خطر سوء قصد از طرف حامیان محمدتقی برغانی معروف به شهید ثالث ـ عمو و پدر همسرش ـ تصمیم به نسخ شریعت اسلام گرفت، در حالی که در این رأی از گفتگوها و هم اندیشی‌های حسینعلی نوری نیز بهره بسیار برد.

روزی که طاهره تصمیم به اعلان این تصمیم خود و انتساب آن به باب گرفت، جلسه‌ای تشکیل داده و از پشت پرده به سخنرانی برای ایشان پرداخت، ناگهان در میان بهت همگان، پرده با اشاره خود طاهره کنار رفت و قرة العین با لباس فاخر و زینتی با سر و صورت برهنه و آرایش شده جلو چشم مردان مرید علی محمد باب ظاهر شد. این صحنه چنان موجب حیرت و خشم عده‌ای گشت که فریاد کنان و به این باور که مرتد شده‌اند، مجلس را ترک گفتند و دیگر ماجرای قیام باب را پیگیری نکردند. طاهره برای تحریک بیشتر عده اندکی که باقیمانده بودند به میان جمعیت آمد و به قدم زدن در میان ایشان مشغول شد.

وقتی خبر این واقعه به گوش پیروان باب که در بدشت حاضر نبودند رسید، جملگی رأی به ارتداد ایشان دادند و از ایشان برائت جستند؛ اما حسینعلی و طاهره به مسیر خود ادامه دادند. حسینعلی بعدها از همین واقعه بهره برد و نسخ شریعت اسلام را به زمان حضور باب منتسب دانست و از این مسیر برای ادعای خویش مشروعیت قائل شد.[۲۰]

بابیان پس از باب

پس از کشته شدن باب سرکوب شدیدتری نسبت به بابیه اعمال گردید و بسیاری از سران آنان به قتل رسیدند و برخی زندانی شدند. گروهی نیز به بغداد گریختند[۲۱] که از میان آنها، دو تن از همه مشهورتر شدند: یکی میرزا یحیی نوری که باب به او لقب صبح ازل داده بود و در اواخر سال ۱۲۶۸ یا اوایل ۱۲۶۹ق به بغداد رفت ؛ دیگری برادر او میرزا حسینعلی نوری که چون در زندان بود، چند ماه دیرتر به بغداد رسید و معاون و کارگزار صبح ازل شد.

میرزا یحیی که به گفته برخی بابیان به عنوان وصی از سوی علی محمد باب به وصایت منصوب و مأمور شده بود تا ابواب جدیدی به کتاب بیان علی محمد بیفزاید، در بغداد دستگاهی پدید آورد و ۱۰ سال در آنجا به ریاست و دعوت پرداخت، اما غالب امور را برادرش حسینعلی اداره می‌کرد. در این مدت شماری از بابیان دعوی کردند که «من یُظهره الله»اند که باب بشارت ظهور او را داده بود. از آن سوی، نزاع‌های میان مسلمانان و بابیان در بغداد موجب شد تا دولت عثمانی صبح ازل و بابیه را به استانبول، و سپس به ادرنه روانه کند و اینان ۵ سال در آنجا ماندند.

در این دوره میرزا حسینعلی خود را «من یظهره الله» خواند و از برادر جدا شد و دستگاهی دیگر پدید آورد و بسیاری از بابیان به او گرویدند. دولت عثمانی هم از بیم جنگ میان دو فرقه که سخت به دشمنی می‌پرداختند، میرزا یحیی و اتباعش را به قبرس، و میرزا حسینعلی و یارانش را به عکا تبعید کرد. میرزا یحیی از آن پس فعالیت چندانی نشان نداد و فشار و تبلیغات بهائیان اندک اندک او و یارانش را به فراموشی افکند. وی مطابق وصیت علی محمد، متمم بیان را در ۴۷ باب به فارسی نوشت. این متمم از باب ۱۱ از واحد ۹، یعنی از آنجا که علی محمد بیان را خاتمه داد، آغاز می‌گردد. اما حسینعلی که خود را بهاءُالله می‌خواند، به فعالیت شدیدی دست زد و فرقۀ بهائیت را پدید آورد.[۲۲]

عقاید و آموزه ها

عقاید بابیه را می‌توان در دو حوزه اصول و فروع دین بررسی کرد:

اصول دین

۱. توحید: باب با توجه به شماره حروف نام خود و کلمه «رب»، خود را «رب الاعلی» نامید و ادعای ربوبیت و الوهیت کرد.[۲۳]

۲. نبوت: وی که به پیروی از بنیان‌گذاران شیخیه، فیض الهی را در هدایت خلق تعطیل بردار نمی‌دانست، خود را مؤسس دوره جدید نبوت می‌خواند[۲۴] او در کتاب بیان که آن را ناسخ قرآن می‌پنداشت، آورده است:

مراد از معرفت پروردگار، معرفت مظهر اوست و آنچه در مظاهر ظاهر می‌گردد «مشیت» اوست که خالق هر چیزی است، این مشیت نقطه ظهور است و در هر دوری و کوری بر حسب آن دوره ظاهر می‌گردد. محمد(ص) نقطه «فرقان» است و علی محمد نقطه «بیان»، و هر دو یکیند. نقطه بیان عیناً همان آدم بدیع فطرت است. ظهورات را نه ابتدایی است، نه انتهایی؛ قبل از آدم(ع) هم عوالمی بوده است و پس از «من یظهره الله» هم ظهورات دیگر به طور بی‌نهایت خواهد بود. هر ظهوری اشرف از ظهور پیش و مشتمل بر آن است؛ و مشیت اولیه در هر ظهوری، اقوی و اکمل از ظهور قبل است.[۲۵]

مراد باب از این سخن آن است که وی موجودی «ازلی» است که در دورانهای مختلف به مظاهر گوناگون ظاهر می‌شود و او همان آدم و نوح و ابراهیم و موسی(ع) و سایر پیامبران است. وی ظهور کسی را که از او به «من یظهره الله» تعبیر می‌کرد، بشارت داده، و او را اشرف و اعظم از خود شمرده است.[۲۶] از این گفته‌ها معلوم می‌شود که علی محمد خود را در ردیف پیامبران پیشین و بلکه برتر از آنان دانسته است و از برخی سخنانش بیش از این هم برمی‌آید.[۲۷]

۳. معاد: باب معاد و قیامت و مباحث مربوط به آنها را تأویل می‌کند. وی در کتاب «بیان» می‌گوید: با آمدن من قیامت اسلام برپا شد و من تا زنده‌ام، روز قیامت اسلام باقی است و روزی که بمیرم، قیامت به پایان می‌رسد و منظور از بعث و برانگیختن، این است که من می‌گویم؛ مثلا می‌گویم فلان کس که به من ایمان آورد، فلان شخص زمان صدر اسلام است و این شخص، او می‌شود![۲۸] به گفته باب، منظور از قیام مردگان، بیداری روحانی کسانی است که در قبرهای نادانی و غفلت به خواب رفته‌اند. روز جزاء، روز ظهور مظهر جدید است. بهشت، عبارت است از شادی و سرور معرفت و محبت الله و جهنم محرومیت از عرفان الهی است.[۲۹] از نظر باب این اصطلاحات معنایی جز این ندارند و دیگر معانی همچون برانگیخته شدن مردگان با بدن عنصری، وهم و تخیل است.[۳۰]

۴. مهدویت: وی ابتدا خویشتن را «باب» و «ذِکْر» نامید.[۳۱] اما بعدها در کتاب دلائل سبعه به صراحت دعوی مهدویت کرد. دعوی بابیت و مهدویت او در منابع بابیه به صراحت تکرار و بر آن تأکید شده است. میرزا جانی کاشانی آورده است:

نشانه‌های «حجت و امام منتظر» که سیدکاظم رشتی بیان کرده، همه بر علی محمد راست می‌آید و وی در آغاز مرتبه بابیت مخصوصه آثاری داشت و در ۱۲۶۰ق خود را قائم و حجت خواند و بابیت را به ملاحسین بشرویه‌ای تفویض کرد.[۳۲]

برخی از پیروان علی محمد باب،‌ در مقطعی عبارت «أشهد أن علی محمد بقیة الله» را در اذان قرار دادند.[۳۳]

فروع دین

۱.عدم جواز تدریس و تحصیل غیر از کتاب بیان: «لایجوز التدریس فی کتب غیر البیان».[۳۴] باب دستور فرمود که تدریس و تحصیل همه کتب غیر از کتاب بیان ایشان جایز نیست! در ادامه حضرت ایشان دستور می‌دهد که کلیه کتب علمی در هر رشته‌ای، باید به طور کلی نابود شوند؛ مگر در ترویج امر وی باشد![۳۵] البته باب احکامی مترقی در ترویج علم هم داشته‌اند، مثلاً گفته‌اند: «واجب است که هر نفسی برای وارثان خود، نوزده ورق کاغذ سفید لطیف، ارث باقی گذارد!».[۳۶]

۲. عدم جواز شکستن تخم مرغ: «و لاتضربن البیضه علی شئی یضیع مافیه قبل ان یطبخ، هذا ما قدجعل الله رزق نقطة الاولی فی ایام القیامه من عنده لعلکم تشکرون»: (تخم مرغ را قبل از آنکه بپزید، به جایی نزنید؛ چراکه آنچه درونش است ضایع می‌شود(اشاره به شکستن!) و خداوند تخم مرغ را روزی نقطه الاولی(باب) قرار داده است، شاید که سپاسگزار باشید).[۳۷]

۳. قتل غیر مومنین: «هرگاه از پیروان، کسی به سلطنت رسید، احدی را غیر از مؤمنین (به باب) روی زمین نگذارند».[۳۸]

۴. ازدیاد نسل از هر طریق: «اگر کسی نتوانست همسر خود را باردار کند، اذن دهد که از دیگری باردار شود، مشروط به آنکه شخص ثالث ایمان به باب داشته باشد».[۳۹]

۵. همه چیز پاک است جز منکرین باب: تمام اشیاء پاک هستند جز کسانی که به باب اعتقاد ندارند.[۴۰]

۶.روزه: در بابیه روزه ۱۹ روز است که نوزدهمین ماه آنان واجب است و عید فطرشان، عید نوروز است.[۴۱]

۷. نماز: نماز جماعت، حرام است فقط در نماز میت مومنین باید اجتماع کنند اما قصد فرادا نمایند.[۴۲]

۸. جواز ربا[۴۳]

کتاب‌های بابیت

علی‌محمد باب آثاری دارد که برخی از آن‌ها بدین شرح است:

انتقادات

  • محجوبی اردکانی در تعلیقاتش بر المآثر و الآثار و آیتی در کشف الحیل معتقدند که عقیده و ادعای باب متغیر، متنوع و مبهم بود.[۴۸] به گفته مصطفوی، سخنان باب متناقض بوده و او پیوسته مضطرب و متزلزل و پریشان‌حال است.[۴۹] علی‌محمد نخست ادعای رکنیت و نیابت از سید کاظم رشتی، سپس ادعای بابیت و نبوت کرده و کتاب بیان را می‌نویسد و قرآن را منسوخ می‌داند. وی پس از آن، ادعای ربوبیت و الوهیت کرده، اما در تبریز از گفته‌های خویش توبه می‌کند.[۵۰]
  • درباره تحصیل علی‌محمد نیز نظرات مختلفی بیان‌ شده است. میرزا جانی کاشانی و فاضل مازندرانی از مبلغان بهائیت علی‌محمد را شخصی اُمّی که سواد عربی نداشت، معرفی می‌کند[۵۱] و حضور او در درس سید کاظم رشتی را صرفاً جهت استفاده از درس موعظه‌اش می‌داند.[۵۲] ولی مولف کتاب بهائی‌گری انکار شاگردی باب از سید کاظم رشتی را صحیح نمی‌داند.[۵۳] به گفته محمدعلی خادمی، مؤلف کتاب بی‌بهائیِ باب و بهاء، بهائیان از یک طرف ادعا می‌کنند که باب درس نخواند و از طرف دیگر می‌گویند که معلم او در راه بابیت کشته شده‌است.[۵۴]
  • بنا به نظر مؤلف کتاب مطالع الانوار از مبلغین بهائی، باب برای شروع دعوت به مکه رفت تا دعوت خود را از مکه اعلام کند[۵۵] ولی مؤلف کتاب بهائی‌گری، این نقل را نمی‌پذیرد و ذکر می‌کند که هیچ نشانه‌ای از رفتن باب به مکه ظاهر نشد و احتمال این‌که سید علی‌محمد از ترس جانش در مکه حرفی نزده باشد هم وجود دارد.[۵۶]
  • باب در سه شهر شیراز، اصفهان و تبریز به مناظره با علما پرداخت.[۵۷] در هر سه شهر نیز با جملات بی معنا و همراه با غلط‌های عربی که موجب تمسخرش شد روبرو گشت.[۵۸] کسروی در کتاب بهائی‌گری، مدعی است که بهاءالله نیز معترف به غلط‌های زیاد و جملات پوچ باب شده بود تا حدی که دستور به نابودی کتاب‌های باب داده بود.[۵۹] گرچه مولف الکواکب الدریة، معتقد است که سوالات مطرح‌شده توسط علمای شیعه در جلسات مناظره، بیرون از موضوع، کنایه‌ای و تمسخرآمیز بود؛[۶۰] ولی کسروی ذکر می‌کند باب اگر راستگو و نبی خدا بود، می‌بایست پاسخ مناسبی می‌داد.[۶۱]

آثاری در رد بابیه

ردیه‌هایی که بر باب و بابیه نوشته شده، بسیار زیاد است. برخی از آن آثار اینهاست :

  1. کتاب ازهاق الباطل اثر حاجی محمدکریم خان کرمانی از سران بزرگ شیخیه و معاصر با باب.
  2. پسر او حاجی محمدخان کرمانی هم ۳ رساله، از جمله الشمس المضیئه و تقویم العوج، در رد بابیه و اثبات عقاید شیخیه نگاشت.[۶۲]
  3. حاج میرزا ابوالقاسم زنجانی که در شورش بابیان زنجان حضور داشته، ۴ رساله در رد بر آنها نوشته بوده است.
  4. ملاعبدالرسول مدنی کاشانی هم کتابی در رد بابیه به نام الرد علی البابیه و البهائیه نگاشت که در بردارنده عقاید و نظرات علمای شیعه درباره امام مهدی(ع) و علامتهای ظهور در پاسخ به باب است.[۶۳]
  5. کتاب السیف التتار فی دفع شبهات الکفار از عبدالله مامقانی، از رؤسای شیخیه.[۶۴]
  6. کتاب منهاج الطالبین اثر حاج حسین قلی جدیدالاسلام که به بررسی آراء بابیه و صوفیه و معانی حروف - بحث مورد توجه بابیه - پرداخته است.[۶۵]
  7. رساله در ردّ بابیه از میرزا یحیی ارومی که منتخبی است از اسرار العقاید یکی از قدیمی‌ترین آثار در این زمینه است.[۶۶]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۹.
  2. محمدی اشتهاردی، بابی‌گری و بهایی‌گری، ۱۳۸۳ش، ص۴۶؛ جمعی از نویسندگان، دایرةالمعارف تشیع، ۱۳۸۰ش، ج۳، ص۴.
  3. آیتی، الکواکب الدریة، بی‌تا، ج۲، ص۲۱۹.
  4. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۱۱.
  5. اشراق خاوری، مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندی، بی‌تا، ص۵ و ۵۸-۵۹.
  6. آیتی، کشف الحیل، ۱۳۲۶ش، ج۲، ص۶۳.
  7. اشراق خاوری، مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندی، بی‌تا، ص۵۹.
  8. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۱۰؛ کاشانی، رجوم الشیاطین، ۱۳۲۲ق، ص۱۰-۱۱.
  9. آیتی، کشف الحیل، ۱۳۲۶ش، ج۲، ص۶۳.
  10. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۱۰؛ کاشانی، رجوم الشیاطین، ۱۳۲۲ق، ص۱۰-۱۱.
  11. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۰۶.
  12. گلپایگانی، رسائل و رقائم، ص۹۴.
  13. باب، بیان فارسی، بی‌تا، ص۵۴.
  14. اعتضادالسلطنه، فتنة باب، ۱۳۵۱ش، ص۱۶.
  15. ایوانف، ص۲۱۲-۲۱۳، به نقل از: سجادی، «بابیه»، ص۴۲۸۴.
  16. هدایت، روضة الصفای ناصری، ۱۳۳۹ش، ص۳۱۰-۳۱۲؛ اعتضادالسلطنه، فتنة باب، ۱۳۵۱ش، ص۱۵-۱۷، ۲۰، ۲۳ ؛ آیتی، کشف الحیل، ۱۳۲۶ش، ج۲، ص۶۳؛ جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبه‌نامه علی‌محمد باب»، ص۲۶۸-۲۷۱.
  17. هدایت، روضة الصفای ناصری، ۱۳۳۹ش، ص۴۲۸-۴۳۳،۴۵۶-۴۵۷؛ اعتضادالسلطنه، فتنة باب، ۱۳۵۱ش، ص۳۳-۷۳؛ جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۵۵-۱۷۴، ص۲۴۱-۲۴۳؛ کاشانی، رجوم الشیاطین، ۱۳۲۲ق، ص۵۶-۵۸.
  18. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۲۴۵-۲۴۹.
  19. ابوالحسنی(منذر)، «امیر کبیر در مقابله با باب و بهاء»، ص۲۵۳؛ رجبی، «حضور در انجمن‌های ماسونی و شبه‌ماسونی»، ص۱۷۳؛ کسروی، بهائی‌گری، ۱۳۲۳ش، ص۳۳.
  20. اشراق خاوری، عبدالحمید؛ ترجمه و تلخیص تاریخ نبیل زرندی و مطالع الانوار؛ صص ۲۵۵ـ۲۷۵.
  21. اعتضادالسلطنه، فتنة باب، ۱۳۵۱ش، ص۷۹-۱۰۶.
  22. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۲۴۴.
  23. گلپایگانی، الفرائد، ۲۰۰۱م، ص۴۰۲.
  24. شاهرودی، مرآت، ۱۲۱.
  25. باب، بیان عربی، بی‌تا، ص۳-۱۰؛ باب، بیان فارسی، بی‌تا، ص۵۰، ۸۱-۸۲.
  26. باب، بیان عربی، بی‌تا، ص۱۱؛ باب بیان فارسی، بی‌تا، ص۳۰.
  27. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۲۴۴.
  28. موسوی‌زاده، منادیان تاریکی، ۱۳۹۳ش، ص۱۰۶، به نقل از: علی‌محمد شیرازی، بیان، باب سابع از واحد ثانی.
  29. اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۲۹.
  30. اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۳۰.
  31. اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۱۸.
  32. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۰۲-۱۰۶.
  33. الگار، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ۱۳۵۶ش، ص۱۹۵.
  34. باب، بیان فارسی، بی‌تا، ص۱۳۰.
  35. باب، بیان فارسی، بی‌تا، ص۱۹۸.
  36. باب، بیان فارسی، بی‌تا، ص۲۷۴.
  37. باب،‌ بیان عربی، بی‌تا، ص۴۲.
  38. باب، بیان فارسی، بی‌تا، ص۲۶۲.
  39. باب، بیان فارسی، بی‌تا، ص۱۹۸.
  40. باب، بیان عربی، بی‌تا، ص۴۷.
  41. باب، بیان، بی‌تا، باب۱۸.
  42. باب، بیان فارسی، بی‌تا، ص۳۲۴.
  43. باب، بیان، بی‌تا، باب۱۸.
  44. کنت دوگوبینو، مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی، بی‌تا، ص۲۶۲-۲۶۳.
  45. مسیو نیکولا، مذاهب ملل متمدنه تاریخ سید علی‌محمد باب، ۱۳۲۲ش، ص۳۱.
  46. مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۱۳.
  47. نگاه کنید به مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۱۴-۲۰۵.
  48. آیتی، کشف الحیل، ۱۳۲۶ش، ج۲، ص۶۳؛ جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبه‌نامه علی‌محمد باب»، ص۲۶۸-۲۷۱.
  49. نگاه کنید به مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۲۰۶.
  50. مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۲۰۷.
  51. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۰۹؛ فاضل مازندرانی، ظهور الحق، بی‌تا، ج۲، ص۲۳.
  52. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۱۰.
  53. کسروی، بهائی‌گری، ۱۳۲۳ش، ص۲۵.
  54. خادمی، بی‌بهائی باب و بهاء، ۱۳۹۰ش، ص۵۷.
  55. اشراق خاوری، مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندی، بی‌تا، ص۱۰۹.
  56. کسروی، بهائی‌گری، ۱۳۲۳ش، ص۲۵-۲۶.
  57. جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبه‌نامه علی‌محمد باب»، ص۲۶۸-۲۷۱.
  58. کسروی، بهائی‌گری، ۱۳۲۳ش، ص۲۶.
  59. کسروی، بهائی‌گری، ۱۳۲۳ش، ص۲۶-۲۷.
  60. آیتی، الکواکب الدریة، بی‌تا، ج۲، ص۳۹۶.
  61. کسروی، بهائی‌گری، ۱۳۲۳ش، ص۳۰.
  62. گلپایگانی، کشف الغطاء، ص۵۳-۵۴؛ کرمانی، الشمس المضیئة، ۱۳۲۲ق، ص۲-۳.
  63. مدنی کاشانی، الرد علی البابیة و البهائیة، ۱۳۷۴ق، ص۲۷- ۳۸.
  64. مدنی کاشانی، الرد علی البابیة و البهائیة، ۱۳۷۴ق، ص۲۲- ۳۸.
  65. مثلاً نک: ص۱۶-۱۷، ص۲۰۳-۲۱۰.
  66. سجادی، «بابیه»، ص۴۲۸۴.

یادداشت

  1. نامه حاجی میرزا آقاسی به علما در کتابخانه شماره ۱ مجلس شورای اسلامی موجود است.(سجادی، صادق، «بابیه»، در دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۱، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ص۴۲۸۴.)
  2. اصل توبه نامه که براون آن را چاپ کرده، در کتابخانه شماره ۱ مجلس شورا موجود است.(جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبه‌نامه علی‌محمد باب»، در کتاب بهائیت آنگونه که هست، تهران، موسسه فرهنگی مطبوعاتی، ۱۳۸۷ش، ص۲۶۸-۲۷۱.)
  3. متن فتوای علما در اعدام باب نیز در کتابخانه شماره ۱ مجلس شورا موجود است.(سجادی، صادق، «بابیه»، در دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۱، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ص۴۲۸۴.)

منابع

  • آیتی، عبدالحسین (آواره)، کشف الحیل، تهران، ۱۳۰۴ش.
  • آیتی و دیگران، بیان الحقایق (تکمیل کشف الحیل)، تهران، حافظ.
  • آیتی، عبدالحسین، الکواکب الدرّیة فی مآثرالبهائیة، مصر، ۱۳۴۲ق.
  • ابوالحسنی(منذر)، علی، «امیر کبیر در مقابله با باب و بهاء»، در کتاب بهائیت آنگونه که هست، تهران، موسسه فرهنگی مطبوعاتی، ۱۳۸۷ش.
  • اسلمنت، جی . ای. بهاءالله و عصر جدید، ترجمه ع. بشیر الهی، ه. رحیمی و ف. سلیمانی، برزیل، منشورات دار النشر البهائیة، ۱۹۸۸م.
  • اشراق خاوری، عبدالحمید، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، بی‌جا، تاریخ مقدمه ۱۳۳۹ ش.
  • اشراق خاوری، عبدالحمید، مطالع الانوار، بی‌جا: بی‌تا.
  • اعتضادالسلطنه، فتنة باب، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۱ش.
  • باب، علی محمد، احسن القصص، یا قیوم الأسماء، نسخة خطّی.
  • باب، علی محمد، ایقان، نسخة خطّی.
  • باب، علی محمد، بیان عربی، نسخة خطّی.
  • باب، علی محمد، بیان فارسی، نسخة خطّی.
  • باب، علی محمد، لوح هیکل الدین، نسخة خطّی.
  • ج.‌ای. اسلمنت؛ بهاء الله و عصر جدید، ترجمه ع. بشیر الهی و ف. سلیمانی، برزیل: دارالنشرالبهائیه، ۱۹۸۸م.
  • جدیدالاسلام، حسین قلی، منهاج الطالبین، بمبئی، ۱۳۲۱ق.
  • جانی کاشانی، میرزا، نقطة الکاف، لِیدِن هلند، انتشارات بریل، ۱۳۲۸ق.
  • جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبه‌نامه علی‌محمد باب»، در کتاب بهائیت آنگونه که هست، تهران، موسسه فرهنگی مطبوعاتی، ۱۳۸۷ش، ص۲۶۸-۲۷۱.
  • رجبی، علی، «حضور در انجمن‌های ماسونی و شبه‌ماسونی»، در کتاب بهائیت آنگونه که هست، تهران، موسسه فرهنگی مطبوعاتی، ۱۳۸۷ش.
  • سجادی، صادق، «بابیه»، در دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۱، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
  • شاهرودی، احمد، «تنبیه الغافلین»، همراه حق المبین، تهران، ۱۳۳۳ق.
  • فاضل مازندرانی، اسرارالا´ثار، بی‌جا. بی‌تا. (حرف رـ ق).
  • فاضل مازندرانی، اسرارالا´ثار خصوصی، بی‌جا، بی‌تا.
  • فاضل مازندرانی، کتاب ظهورالحق، بی‌جا، بی‌تا.
  • کاشانی، حبیب الله، رجوم الشیاطین، تهران، ۱۳۲۲ق.
  • کرمانی، محمد، الشمس المضیئة، تهران، ۱۳۲۲ق.
  • کسروی، احمد، بهائی‌گری، بی‌جا، چاپخانه پیمان، چاپ دوم، ۱۳۲۳ش.
  • گلپایگانی، ابوالفضل محمد بن محمدرضا، الفرائد، آلمان: مؤسسه ملی مطبوعات امری آلمان، ۲۰۰۱م.
  • گلپایگانی، ابوالفضل، کشف الغطاء، چاپ ترکستان.
  • گلپایگانی، ابوالفضل، رسائل و رقائم، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
  • مدنی کاشانی، عبدالرسول، الرد علی البابیة و البهائیة، تهران، ۱۳۷۴ق.
  • ‌موسوی‌زاده، سید حسین‌علی با همکاری پژوهشکده باقرالعلوم،، منادیان تاریکی: افشای باورهای بهائیت، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
  • نجفی، محمد باقر، بهائیان، بی‌جا، ۱۳۵۷ ش.
  • هدایت، رضا قلی، روضة الصفای ناصری، قم، ۱۳۳۹ش.
  • یزدانی، احمد، نظراجمالی در دیانت بهائی، تهران، ۱۳۲۹ ش.
  • Ivanov, M.S., Antifeodal'nye vosstaniya v Irane v seredine XIX v., Moscow, 1982

پیوند به بیرون