برتری اهل‌بیت(ع)

مقاله قابل قبول
رده ناقص
کپی‌کاری از منابع خوب
استناد ناقص
جانبدارانه
شناسه ناقص
عدم جامعیت
نیازمند خلاصه‌سازی
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از برتری اهلبیت)

برتری اهل بیت(ع) یا افضلیت اهل بیت(ع)، از آموزه‌های شیعی به این معنا که اهل بیت پیامبر اکرم(ص) به دلیل برخورداری از کمالات و ویژگی‌های منحصر به فردی نظیر علم، عصمت و... نسبت به دیگران افضلیت و برتری دارند و بدین رو است که سزاوار تصدی مقام امامت و ریاست عامه‌اند و با وجود آنان، مقدم‌داشتن دیگران در این امور، عقلاً قبیح و ناروا است.

استدلال به مقام امامت

بنابر استدلال‌های متکلمان شیعه امامت اهل بیت(ع) دلیلی بر افضلیت آنان است؛ زیرا امامت مفضول بر افضل قبیح است.[۱] فلسفه امامت اقتضا می‌کند که امام به دلیل رسالت سنگینی که در هدایت و رهبری دینی و دنیوی مردم برعهده دارد، از همه افضل و شایسته‌تر باشد تا مردم او را در همه کمالات الگو بدانند و از او تبعیت کنند. لازمه چنین امری، پاکی و آراستگی شخص امام به عالی‌ترین آداب و صفات انسانی است. از این نظر هر کدام از امامان دوازده‌گانه شیعه، کامل‌ترین شخص زمان خود بوده‌اند، به گونه‌ای که عظمت شخصیت آنان مورد اعتراف همگان بوده و حتی کسانی که با آنان به مناظره و محاجّه می‌پرداختند نیز در مقابل عظمت علمی و معنوی آنان، اظهار خضوع می‌کردند.[۲]

سخن ابوحنیفه درباره استفاده علمی از امام صادق(ع):
هذا أبو حنيفة وهو من أهل السنة يفتخر ويقول بأفصح لسان: لولا السنتان لهلك النعمان، يعني السنتين اللتين جلس فيهما لأخذ العلم عن الإمام جعفر الصادق.» ابوحنیفه که از اهل‌سنت است با افتخار و با رساترین زبان‌ها گويد: اگر آن دو سال نبود حتما نعمان هلاک می‌شد؛ يعني آن دو سالی که نزد امام صادق (عليه السلام) علم می‌آموخت.

مختصر تحفة الاثناعشریه، آلوسی، ص ۸، مطبعة سلفیه، قاهره، سنه، ۱۳۷۸ق.

حدیث ثقلین

حدیث ثقلین از ادله نقلی متکلمان بر افضلیت اهل بیت پیامبر(ص) است. بنابر این حدیث، پیامبر(ص) آنان را در کنار قرآن قرار داده است، قرآن را ثقل اکبر و اهل بیت را ثقل اصغر نامیده است، و فرد دیگری را در ردیف قرآن قرار نداده است. بنابراین همان گونه که قرآن کریم بر مسلمانان برتری دارد، اهل بیت نیز از دیگران برترند.[نیازمند منبع]

سعدالدین تفتازانی در این باره گفته است: مفاد آیه تطهیر و حدیث ثقلین برتری اهل بیت بر دیگران است، و ملاک برتری آنان، صرف انتساب آنها به پیامبر نیست، زیرا بر اساس قرآن و سنت و اجماع، ملاک برتری علم و تقواست، این ملاک در اهل بیت وجود دارد، این مطلب از قرار گرفتن آنان در کنار قرآن و وجوب تمسک به آنان به دست می‌آید، زیرا تمسک به قرآن جز عمل به علم و هدایت قرآن نیست، همین گونه است تمسک به عترت.[۳]

آیه مباهله

آیه مباهله نیز بر برتری اهل کساء بر دیگر صحابه پیامبر دلالت می‌کند، زیرا بر اساس این آیه، پیامبر(ص) از جانب خداوند مأموریت یافته است تا از میان کودکان، مردان و زنان مسلمان افرادی را برای مباهله با نصرانی‌های نجران با خود همراه نماید. و پیامبر(ص) از مردان، حضرت علی(ع) و از زنان، حضرت زهرا(س) و از کودکان، حسن و حسین را برگزید.

بدون شک برای مباهله کسانی برگزیده می‌شوند که از نظر ایمان و قرب به خداوند از جایگاه بالایی برخوردار باشند، و در مباهله‌ای که یکی از افراد آن پیامبر(ص) است، باید کسانی با او همراه شوند که یا در مرتبه او باشند، و یا از دیگران نسبت به مقام او نزدیک‌تر باشند، و از طرفی اگر غیر از افراد یاد شده، فرد دیگری از مسلمانان نیز از چنان جایگاه بالای ایمانی و معنوی برخوردار بود پیامبر(ص) او را نیز برمی‌گزید، زیرا در مورد رفتار پیامبر(ص) احتمال کوچک‌ترین کار خلاف عدل و حکمت وجود ندارد.[۴]

ابوریاح، خدمت کار امّ سلمه از پیامبر(ص) روایت کرده که اگر در روی زمین افرادی گرامی‌تر از علی، فاطمه، حسن و حسین وجود داشت خداوند به من دستور می‌داد که به واسطه آنان مباهله کنم، اما خداوند به من دستور داد که به کمک آنان مباهله کنم، آنان برترین افرادند.[۵]

دیگر آیات و روایات

برتری اهل بیت از آیات و روایات دیگری مانند آیه مودت (شوری:۲۳) حدیث سفینه، حدیث باب الحطة، حدیث نجوم و مانند آنها نیز به دست می‌آید.

برتری چهارده معصوم بر پیامبران و ملائکه

علمای شیعه بر این باورند که پس از پیامبر اسلام(ص)، اهل بیت(ع) برترین مخلوقات و حتی برتر از پیامبران(ع) و ملائکه هستند.[۶] روایاتی که بر افضلیت ائمه(ع) بر جمیع مخلوقات دلالت دارند، مستفیض و بلکه متواتر دانسته شده است.[۷] علامه مجلسی برآن است اگر کسی در روایات جستجو کند به یقین و بدون تردید به افضلیت پیامبر(ص) و ائمه(ع) اذعان و اعتراف می‌کند و تنها جاهل به اخبار و روایات، افضلیت آنان را انکار می‌کند.[۸]

براساس آیه ابتلاء امامت برتر از نبوت دانسته شده و حضرت ابراهیم(ع) ابتدا پیامبر بود، سپس خداوند او را پس از آزمودن با وسائل گوناگون، امام قرار داد و مقامی بالاتر بخشید.[۹]

در روایت معتبری[۱۰] امام رضا(ع) از طریق پدران خود از امام علی(ع) و او از پیامبر(ص) نقل کرده است که فرمود: «... یا علی! همانا خداوند پیامبران را بر ملائکه مقربین برتری و فضیلت بخشید و مرا بر تمام پیامبران برتری و فضیلت بخشید. یاعلی! فضل و برتری بعد از من برای تو و ائمه(ع) بعد از توست...».[۱۱] در روایت دیگری امام صادق(ع) از رسول اکرم(ص) نقل کرده است: «یا علی من و تو و امامان از فرزندان تو سرور خلق‌ایم در دنیا و حاکمان‌ایم در آخرت».[۱۲] امام باقر(ع) نیز می‌فرماید: «خداوند چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم، چهارده نور از نور عظمتش خلق فرمود. پس آن چهارده نور ارواح ما بود».[۱۳] امام حسن(ع) می‌فرماید: «احدی از پیشینیان یعنی انبیا و اوصیا و اولیا بر امام(ع) در هیچ فضیلتی سبقت نگرفته‌اند، مگر به فضل نبوت».[۱۴]

البته برخی روایات نیز وجود دارند که بر برتری انبیاء بر اوصیاء دلالت دارند.[۱۵] همچنین عبدالجلیل قزوینی از فقیهان و متکلمان قرن پنجم معتقد است پیروان علم اصول، امام علی(ع) را برتر از اوصیاء می‌دانند اما در عین حال معتقدند مقام امام علی(ع) از انبیاء بالاتر نیست.[۱۶] او همچنین معتقد است گروه اخباری‌ها نیز که در این اعتقاد تندروی کرده‌اند امام علی(ع) را تنها بر غیر پیامبران اولوالعزم مقدم داشته‌اند.[۱۷]

رویکرد بزرگان اهل سنت به برتری امامان دوازده‌گانه

برخی علما و بزرگان اهل سنت افضلیت و برتری امامانِ اهل‌بیت(ع) را در نوشتارهای خویش بیان کرده‌اند. این سخنان بر دو گونه است: برخی بر برتری اهل‌بیت پیامبر (ص) به طور عام دلالت می‌کند و برخی دیگر بیانگر برتری هر یک از امامان اهل‌بیت (علیهم السلام) بر دیگران است که به چند نمونه اشاره می‌شود:

محمدبن‌مسلم زهری (متوفای ۱۲۴ق) جزو تابعین و فقیهی بود که علوم فقهای هفت‌گانه اهل سنت را از حفظ داشت.[یادداشت ۱] او در مورد مقام علمی امام سجاد(ع) می‌گوید: «ما رأیت أفقه من زین العابدین»: من هرگز فردی داناتر از زین‌العابدین ندیدم.[۱۹]

عبداللّه بن‌عطا از دانشمندان بزرگ و هم‌عصر با امام باقر(ع) در توصیف مقام رفیع علمی امام باقر (علیه‌السلام) می‌گوید: من علما و دانشمندان را نزد هیچ‌کس حقیرتر و کوچک‌تر از آنچه در برابر ابوجعفر دیدم نیافتم. من عالم بزرگی مثل حَکَم‌بن‌عُتَیبه را با همه مراتب علمی که در میان مردم داشت، در برابر ابوجعفر همانند کودکی نوآموز دیدم که در برابر استادش زانو زده است.[۲۰]

وقتی از ابوحنیفه، یکی از امامان مذاهب چهارگانه اهل سنت، در مورد داناترین فرد زمان سؤال شد، در پاسخ تصریح گفت: «ما رأیت أحداً أفقه من جعفربن‌محمد(ع)»: من هرگز عالم و فقیهی داناتر از جعفر بن محمد الصادق(ع) ندیدم.[۲۱]

مالک بن‌انس(۱۷۴ق) رئیس مذهب مالکی می‌گوید: «ما رأت عین ولا سمعت اذن ولا خطر علی قلب بشر أفضل من جعفر بن محمد الصادق علماً وعبادةً وورعاً»: هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر قلب هیچ بشری خطور نکرده است که کسی از جهت علم و عبادت و تقوا، افضل و برتر از جعفربن‌محمد باشد».[۲۲]

ابوعثمان عمربن‌بحر (متوفای ۲۵۵ق) می‌گوید: جعفربن‌محمد کسی است که دنیا را پر از علم و فقه خود کرد و اشخاصی مثل ابوحنیفه و سفیان ثوری و دیگران، مفتخر به شاگردی ایشان بوده‌اند.[۲۳]

محی‌ الدین عربی در مورد برتری و جایگاه اهل‌بیت(ع) تصریح می‌کند: هیچ مخلوقی در عالم آفرینش، هم‌وزن اهل‌بیت پیامبر (ص) پدید نیامده است. آنان سزاوار سروری و سیادت‌اند. دشمنی با آنان خُسران واقعی و محبت آنان عبادت حقیقی است.[۲۴]

ابن‌ صباغ مالکی (متوفای ۸۵۵ق.) در کتاب الفصول المهمة می‌گوید: علی(ع) بر همه حلال و حرام احاطه داشت و از احکام پیچیده و حقایق امور با خبر بود، هر حکمی را در محل خود به طور واضح می‌دانست.[۲۵]

عبداللّه بن‌محمد شبراوی (۱۰۹۲ - ۱۱۷۲ق) از فقهای اهل‌ سنت می‌گوید: اهل‌بیت رسول اللّه(ص) تمامی فضائل را یکجا داشتند. هر کس بخواهد فضائل آنان را بپوشاند، گو اینکه می‌خواهد نور آفتاب را بپوشاند! هیچ‌کس از آنان سؤالی نکرد، مگر اینکه جواب کافی و معقول شنید و کسی با آنان معارضه و محاجه ننمود، مگر اینکه مغلوب گردید.[۲۶]

محمدحسین ذهبی، استاد دانشگاه الأزهر و صاحب کتاب معروف التفسیر والمفسرون، در خصوص شخصیت ممتاز امیرمؤمنان علی(ع) می‌گوید: علی دریای بی‌پایان علم و دانش بود، از استدلال قوی و فصاحت و بلاغت بی‌نظیری برخوردار بود. او دارای عقل کامل و بصیرت نافذ بود که در بسیاری موارد صحابه برای حل مشکلات و فهم مسائل علمی و دینی به او مراجعه می‌کردند و از آن پناهگاه و مرجع در حل مشکلات کمک می‌گرفتند.[۲۷]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۳۶۶.
  2. سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۲۵۸؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۸۹.
  3. تفتازانی، شرح المقاصد، دارالمعارف العثمانیه، ج۵، ص۳۰۱-۳۰۳.
  4. حلی، نهج الحق، ۱۴۱۴ق، ص۱۷۹و ۲۱۵ ۲۱۶؛ فاضل مقداد، اللوامع الإلهیة، ۱۴۰۵ق، ص۵۱۵؛ مظفر، دلائل الصدق، مکتبة الذجاج، ج۲، ص۱۳۲-۱۳۳.
  5. قندوزی، ینابیع الموده، موسسة الاعلمی، ص۲۸۷.
  6. نگاه کنید به: صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ص۹۳؛ مفید، اوائل المقالات، ۱۴۱۳ق، ص۷۰ و ۷۱؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۶، ص۲۹۷؛ شبر، حق الیقین، ۱۴۲۴ق، ص۱۴۹.
  7. مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۶، ص۲۹۷؛ شبر، حق الیقین، ۱۴۲۴ق، ص۱۴۹.
  8. مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۶، ص۲۹۷ و ۲۹۸.
  9. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۱۸.
  10. مجلسی، روضة المتقین، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۵۵.
  11. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۲۶۲، ح۲۲.
  12. مجلسی، ترجمه حیاة القلوب، ۱۴۱۷ق، ص۱۱۸.
  13. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۴.
  14. مسعودی، مروج الذهب، موسسه دارالهجره، ج۱، ص۳۴۱.
  15. برای نمونه نگاه کنید به: صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق،‌ ج۲، ص۱۳۹.
  16. قزوینی، نقض، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ص۹۲۸.
  17. قزوینی، نقض، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ص۹۲۸.
  18. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۱۴، ص۴۴۳.
  19. ذهبی، تذکرة الحفاظ، دارالاحیاء التراث العربی، ج۱، ص۷۵.
  20. ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۴، ص۲۷۸؛ شافعی، مطالب السئول، ص۴۳۰.
  21. ذهبی، سیر اعلام النبلاء،۱۴۲۷ق، ج۶، ص۲۵۸؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، طبع توفیقیه، ج۹، ص۵۶.
  22. ابن شهر آشوب، المناقب، مطبعة الحيدرية - النجف الأشرف، ۱۳۷۵ق، ج۳، ص۳۷۲.
  23. رسائل جاحظ، ص۱۰۶.
  24. ابن عربی، فتوحات مکیه، دار صادر، ج۴، ص۱۳۹.
  25. ابن‌صباغ، الفصول المهمه، مطبعة العدل، ص۳۰ و ۳۴.
  26. شافعی شبراوی، الاتحاف، مصر، ص۱۷.
  27. ذهبی، التفسیر والمفسرون، الناشر: مكتبة وهبة، القاهرة، ج۱، ص۸۹.

یادداشت

  1. ابوبكر بن عبد الرحمن بن حارث بن هشام مخزومی، سعید بن مسیب مخزومی، قاسم بن محمد بن ابی‌بکر، خارجة بن زید بن ثابت انصاری، سلیمان بن یسار، عبیداللّه بن عبد اللّه بن عتبة بن مسعود و عروة بن زبیر. [۱۸]

منابع

  • ابن شهر آشوب، محمد بن علی، المناقب، مصحح هاشم رسولی، قم، علامه، بی‌تا.
  • ابن‌صباغ، علی‌بن‌محمد بن‌احمد، الفصول المهمة فی معرفة أحوال الأئمة (علیهم السلام)، نجف، مطبعة العدل، بی‌تا.
  • ابن عربی، محیی‌الدین محمدبن‌علی، الفتوحات المکیه، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
  • ابن‌عساکر، علی‌ بن‌ حسن، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق: علی شبیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
  • تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، پاکستان، دارالمعارف العثمانیه، بی‌تا.
  • حلی، حسن‌بن‌یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تصحیح و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۳ق.
  • حلّی، حسن بن یوسف، نهج الحق وکشف الصدق، قم، دارالهجرة، ۱۴۱۴ق.
  • ذهبی، شمس‌الدین محمدبن‌احمد بن‌عثمان (۷۴۸ق)، تذکرة الحفاظ، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • ذهبی، شمس‌الدین محمدبن‌احمد بن‌عثمان، سیر اعلام النبلاء، مؤسسة الرسالة، بیروت،۱۴۱۳ق/ ۱۹۹۳م.
  • سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، قم، المرکز العالمی للدراسات الإسلامیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • شافعی شبراوی، عبداللّه بن‌محمد،الاتحاف، مصر، بی‌نا، بی‌تا.
  • شافعی، کمال‌الدین محمدبن‌طلحه، مطالب السئول فی مناقب آل الرسول، تحقیق: ماجد احمد العطیه.
  • شبر، سیدعبدالله، حق الیقین فی معرفة اصول الدین، قم، انوار الهدی، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق.
  • صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الاعتقادات، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • صدوق، محمد بن علی بن بابویه، عیون اخبار الرضا(ع)، چاپ اول، تهران، نشرجهان، ۱۳۷۸ق.
  • فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله، اللوامع الالهیه، قم، مکتبة المرعشی، ۱۴۰۵ق.
  • قزوینی، عبدالجلیل، نقض، تهران، انتشارات انجمن آثار ملی، ۱۳۵۸ش.
  • قندوزی، سلیمان‌ بن‌ ابراهیم، ینابیع الموده، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بی‌تا.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوارالجامعة لدررأخبار الأئمة الأطهار(ع)، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مجلسی، محمدباقر، ترجمه حیاه القلوب، بیروت، دارالاعتصام، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانبور، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ناشر صدار، ۱۳۸۹ش، بی جا.
  • مظفر، محمدحسن، دلائل الصدق، تهران، مکتبة الذجاج، بی‌تا.
  • مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات، فی المذاهب و المختارات، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.