زیارت جامعه کبیره

مقاله متوسط
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
شناسه ارزیابی نشده
نارسا
نیازمند خلاصه‌سازی
از ویکی شیعه
زیارت جامعه کبیره
اطلاعات دعا و زیارت
موضوعزیارتنامه امامان و باورهای تشیع درباره امامت و مقام ائمه اطهار(ع)
مأثور/غیرمأثورمأثور
صادره ازامام هادی(ع)
راویموسی بن عبدالله نخعی(برخی او را موسی بن عمران نخعی دانسته‌اند)
منابع شیعیمن لایحضره الفقیهعیون اخبار الرضا
منابع سنیفرائد السمطین
تک‌نگاری‌هاالأنوار الساطعة فی شرح زیارة الجامعة • حقائق الأسرار • الشموس الطالعة فی شرح الزیارة الجامعه • ادب فنای مقرّبان (جوادی آملی) • اسرار الزیارة و برهان الإنابة فی شرح زیارة الجامعة(آقا نجفی اصفهانی)، فی رحاب الزیارة الجامعة الکبیرة (محمد سند) • شرح زیارت جامعه کبیره یاتفسير قرآن ناطق، محمد محمدی ری‌شهری
زماندر هر زمان و مکان
دعاها و زیارات مشهور
دعای توسلدعای کمیلدعای ندبهدعای سماتدعای فرجدعای ابوحمزه ثمالیزیارت عاشورازیارت جامعه کبیرهزیارت وارثزیارت امین‌اللهزیارت اربعین


نیایش


زیارت جامعه کبیره توسط امام هادی(ع) در پاسخ به درخواست فردی برای زیارت بلیغ و کامل امامان بیان شده است. این زیارت، از زیارت‌های مشهور نزد شیعیان است. مضمون زیارت جامعه کبیره، مقام امامت و شأن ائمه اطهار(ع) و وظایف شیعیان در مقابل آنهاست. اولین بار این زیارت، توسط شیخ صدوق روایت شد. شرح‌های فراوانی بر زیارت جامعه نوشته شده است.

سبب نام‌گذاری

زیارت جامعه به نوعی از زیارتنامه‌ها گفته می‌شود که می‌توان برای هر یک از امامان معصوم(ع) یا همه آنان با هم، در هر زمان و مکان خواند.[۱] در میان این زیارتنامه‌ها «زیارت جامعه کبیره» به جهت برخورداری از مضامین والا و مفصل بودنش به این نام معروف شده است.[۲]

سند زیارت جامعه

متن این زیارت را اولین بار شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه[۳] و در عیون اخبار الرضا (ع) از امام هادی(ع) نقل کرده است. شیخ صدوق آن را از طریق محمد بن اسماعیل برمکی از موسی بن عبدالله نخعی و او از امام هادی نقل کرده است[۴] شیخ صدوق نام و عنوان موسی را در من لا یحضره الفقیه[۵] موسی بن عبدالله نخعی، در عیون اخبار الرضا(ع)، موسی ­بن عمران[۶] و در التوحید، موسی بن عمران نخعی کوفی نوشته است.[۷] جوینی خراسانی در فَرائِدُ السِّمْطَین [۸] آن را از حاکم نیشابوری از طریق شیخ صدوق آورده است.

این زیارتنامه بر پایۀ تقسیم حدیث به روش سَنَدی، به علت وجود موسی بن عبدالله نخعی در میان راویان آن، که شخصی ناشناخته است صحیح به حساب نمی‌آید. [۹] البته، از نظر حدیث‌شناسان سده‌های نخستین هجری که حدیث را تنها به صحیح و غیرصحیح تقسیم می‌کردند،[۱۰] این زیارتنامه صحیح به شمار می‌آمده است. اعتماد شیخ صدوق به این زیارت، خود از مُرجِّحات و از قرائن تقویت کننده سند آن است.[۱۱] شُبَّر[۱۲] این زیارت را در ردیف نهج البلاغه و صحیفه سجادیه قرار داده که فصاحت و بلاغت آنها در مرتبه‌ای است که صدور آن از غیر معصوم پذیرفتنی نیست. احسائی [۱۳] نیز پس از بررسی سند زیارت جامعه کبیره می‌گوید این زیارت از جهت لفظ و معنا در مرتبه‌ای است که انسانِ آگاه پی می‌برد که کلام معصوم است و لذا نیاز به بررسی سند ندارد.

علامه مجلسی درباره زیارت جامعه کبیره نوشته است: «این زیارت کامل‌ترین زیارت‌ها از دور یا نزدیک است.»[۱۴] مجلسی اول نیز در شرح من لایحضره الفقیه می‌گوید: «این زیارت، بهترین زیارت و کامل‌ترین آنهاست و من همواره در پرتو آن به زیارت ائمه اطهار(ع) در اعتاب مقدسه نایل می‌شدم.»

محدث نوری معتقد است که شیخ صدوق در روایت خود، متن آن را تلخیص و برخی قسمت‌ها را که منطبق بر عقایدش نبوده حذف کرده است.[۱۵]

محتوای زیارت جامعهٔ کبیره

در این زیارت، اهل بیت پیامبر جانشینان بر حق وی وصف شده‌اند و مسائلی مانند ارتباط ائمه با پیامبر اکرم، برشمردن مقامات علمی و اخلاقی و سیاسی ائمه، اسوه بودن آنان، ارتباط امامت و توحید و رابطه شناختِ امام با شناخت خدا اشاره شده است. از دیگر مباحث مطرح در این زیارت، عصمت اهل بیت (ع)، یکپارچگی خلقت ایشان، تولی و تبرّی و رجعت و تسلیم است. به دلیل محتوای این زیارت بر مضامینِ ناظر به مقامات امامان، امام هادی(ع) علیه‌السلام سفارش کرده که زائر پیش از خواندن این زیارت، صد بار تکبیر بگوید تا دچار غلو در حق امامان نشود.[۱۶]

آیت الله جوادی آملی :
زیارت نورانی جامعه کبیر به منزله تفسیر امامت است. یعنی همان‌طوری که قرآن، احتیاج به تفسیر دارد امامت هم احتیاج به تفسیر دارد که هر کدام از ائمه(ع) یک آیه یا چند آیه قرآن را تفسیر کردند، ولی وجود مبارک امام هادی کلّ قرآن را تفسیر کرد، چون عترت و قرآن همتای هم هستند.

زیارت جامعه تفسیر امامت است. پایگاه اسراء

فرازهایی از زیارت جامعه کبیره

در مقطع ابتدایی زیارت‌نامه، «السَّلامُ عَلَیکُمْ یا أَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ(سلام بر شما اى اهل بيت نبوّت، و جايگاه رسالت،و عرصه رفت‌وآمد فرشتگان)» امام هادی(ع) این معانی را آورده‌است:

  • اهل بیت(ع) پایگاه رسالت خداوندی بوده‌اند. چراکه خداوند متعال آن‌ها را گذشته از رهبری مسلمانان، برای تصدّی منصب رهبری بشریت انتخاب کرده‌است.

امام هادی(ع) در فراز «اَلسَّلامُ عَلی اَئِمَهِ الهُدی وَ مَصابیحِ الدُّجی(سلام بر پيشوايان هدايت، و چراغ‌هاى تاريكى)» بر نکات ذیل تاکید می‌کند:

  • اهل بیت(ع) پیشوایان هدایت‌اند و دیگر کسانی که از اهل بیت(ع) نیستند اما متصدّی امر امامت می‌شوند، مخالف خطّ هدایت بوده و جزو ائمۀ ضلال (پیشوایان گمراهی) محسوب می‌گردند. به همین دلیل است که معارف دین را جز از پیشوایان از اهل بیت پیامبر اکرم(ص) نباید گرفت و مسیر حرکت جز مسیر حرکت آنان نباید باشد.
  • ائمه(ع) کسانی هستند که دارای عقل کامل بوده، پناهگاه مردم جهان و وارثان پیامبران بوده و آنان مَثَل اعلای انسانیت‌اند که دیگران باید به آن‌ها اقتدا کنند و صاحبان دعوت به بهترین کمال‏‌ها هستند که دیگران باید دنباله‌رو آنان باشند.
  • اهل بیت(ع) محلّ معرفت خدا و مسکن برکت خدا هستند. آنان معدن حکمت خداوند متعال، حافظان سرّ حضرت حقّ، حاملان علم کتاب او و جانشینان پیامبر او هستند.
  • راه رسیدن به توحید کامل حق منحصراً ائمه(ع) هستند و این همان نکته مشهور در حدیث سلسلة الذهب است که ولایت راه رسیدن به قلعه توحید است.
  • این دعوت‌کنندگان به سوی حقّ دارای چند ویژگی هستند که اصالت آن‌ها را در مسیر الهی‏شان روشن می‏کند:
  1. آنان دعوت‌کنندگان به سوی خدا و راهنمایان مردم به راه‌های رضایت و خشنودی حضرت احدیت‌اند.
  2. ائمه(ع) در راه اطاعت از اوامر خداوند متعال ثابت قدم هستند.
  3. به خداوند متعال محبّت تام و تمام دارند.
  4. در توحید خداوند متعال مُخلِص هستند.
  5. شعائر الهی از قبیل امر و نهی خداوند متعال توسّط آنان آشکار می‌شود.
  6. آنان هیچگاه در کلام و گفتار و همچنین در عمل از امر خداوند متعال پیشی نمی‌گیرند.

در ادامه زیارت به اصلی‌‏ترین عناصر فکری تشیع اشاره می‌کند:

  • ایمان به این‌که جز خدای یکتا خدائی نیست و از هر گونه شریک منزّه است.
  • ایمان به این‌که حضرت محمد(ص) بنده خاصّ و برگزیده و رسول پسندیده خداوند است.

در فرازهایی از این زیارت به جنبه‌های عملی رفتار ائمه اطهار این چنین اشاره شده‌است:

  1. برقرار داشتن عهد و میثاق الهی و محکم نمودن پیمان طاعت آن ذات اقدس.
  2. نصیحت کردن مردم و خیرخواهی برای آنان در آشکار و پنهان برای رضای خدا.
  3. دعوت مردم به راه حقّ به وسیله برهان و حکمت و پند و موعظه نیکو.
  4. ایثار دائم در راه خداوند با گذشتن از جان و صبر کردن بر ناملایمات.
  5. برپاداشتن نماز و پرداخت زکات و عمل کردن دائم به سایر عبادات و حدود دین اسلام.
  6. حفظ شریعت اسلامی به جهت سالم ماندن از تحریف.
  7. تسلیم در برابر قضا و قدر الهی.
  8. تأکید بر وحدت راه پیامبران و تصدیق پیامبران گذشته.

فراز دیگر این زیارت «فالراغب عنکم مارق واللازم لکم لاحق والمقصر فی حقکم زاهق (روگردان از شما خارج از دين، و ملازمِتان ملحق‌شونده‌ی به شما، و كوتاهى‌كننده در حقّتان قرينِ نابودى است)» به عاقبت گروه دوستداران اهل بیت(ع) و دشمنان اهل بیت(ع) می‌پردازد و دوستداران را اهل سعادت و دشمنان را اهل شقاوت معرفی می‌کند.

در فقرات «فَبَلَغَ الله بِکُمْ اَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُکَرَّمینَ وَاَعْلی مَنازِلِ الْمُقَرَّبینَ وَاَرْفَعَ دَرَجاتِ الْمُرْسَلینَ» این نکات را بیان می‌کند:

  1. ضرورت ایمان به رجعت ائمه و بر پا شدن دولت آنان.
  2. اهمّیت زیارت قبور ائمه(ع).
  3. اهمّیت ایمان به رجعت.
  4. ضرورت آمادگی دائم برای کمک رسانی به دولت آنان تا این‌که آن دولت در سرتاسر زمین حکم فرما شود.
  5. ضرورت بیزاری جستن از دشمنان آنان.
  6. خوشحالی مؤمنین به آنچه خداوند متعال به دست اهل بیت(ع) روزی آنان گردانیده‌است.
  7. وحدت مسلمانان به صورت صحیح، جز تحت لوای اهل بیت(ع) تحقّق نخواهد یافت.
  8. ایمان به اهل بیت(ع) امری عاطفی نبوده بلکه باید از سر بیداری، ادراک، تحقیق و پژوهش باشد.
  • فراز پایانی دلالت دارد بر این که جایگاه پیامبر و آلش در پیشگاه الهی مختص به خود آنهاست به همین جهت شفاعتشان مقبول خداست و مقرب‌تر از آنان در همه هستی شفیعی نیست و این که امام هادی(ع) می‌گوید اگر می‌یافتم آنان را شفیع قرار می‌دادم نشانگر این است که نیست. اللَّهُمَّ إِنِّی لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَیک مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیتِهِ الْأَخْیارِ الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِی .

شرح‌های زیارت جامعه

بر این زیارت شرح‌های متعددی نوشته شده است. محمدتقی مجلسی (متوفی ۱۰۷۰ق) آن را دوبار شرح کرده است:

شیخ احمدبن زین الدین اَحسائی (متوفی ۱۲۴۱) نیز در کتابی به نام شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، در چهار مجلد، به شرح این زیارت پرداخته است. این شرح بر مشرب شیخیه نوشته شده و آکنده از مباحث کلامی و ادبی و حدیثی و فلسفی است. الانوار اللامعة، از شروح متأخر زیارت جامعه به قلم سید عبدالله شُبّر، نیز مختصر و مفید است.

دیگر شرح‌ها عبارتند از:

شرح های عربی

  • الأنوار الساطعة فی شرح زیارة الجامعة، جواد کربلایی [۱۸]
  • الأنوار اللامعة فی شرح الزیارة الجامعة سیّد عبدالله بن محمّدرضا شبّر کاظمی(۱۱۸۸ ـ ۱۲۴۲ق) تحقیق: فاضل فراتی و علاء کاظمی.[۱۹] این اثر با عنوان «با اختران تابناک ولایت» عباسعلی سلطانی گلشیخی ترجمه شده است.[۲۰]
  • حقائق الأسرار، محمد تقی آقا نجفی اصفهانی(م ۱۳۳۲ق )، تألیف: ۱۲۹۶ق [۲۱]
  • سند الزیارة الجامعة، سیّد یاسین موسوی [۲۲]
  • شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، شیخ احمد احسایی(۱۱۶۶ ـ م ۱۲۴۱ق) [۲۳] این کتاب، مکرّر در ایران و عراق به چاپ رسیده و در برگیرنده آرا و نظریات خاصّ مؤلّف است که فرقه شیخیه بدو منتسب‌اند و مورد پذیرش علمای شیعه قرار نگرفته است.
  • احادیث شرح الزیارة الجامعة، حسین المطوع [۲۴]
  • شرح الزیارة الجامعة الکبیرة(تلویح الإشارة فی تلخیص شرح الزیارة) احمد احسایی (م ۱۲۴۱ق) تلخیص: سیّد محمدحسین مرعشی شهرستانی (۱۲۵۵ ـ ۱۳۱۵ ق) [۲۵] مؤلف، در این کتاب، لُبّ مطالب را با حذف مکرّرات و مستطردات آورده و در حاشیه آن، متشابهات و اشتباهات کتاب را تصحیح نموده و خود را با نام مستعار «عبدالصمد حائری مازندرانی» شناسانیده است.
  • الشموس الطالعة فی شرح الزیارة الجامعه، آقا ریحان اللّه بن سیّد جعفر کشفی بروجردی (۱۲۶۷ ـ ۱۳۲۸ق) [۲۶]
  • الشموس الطالعة فی شرح الزیارة الجامعة، سیّد حسین همدانی درودآبادی (م ۱۳۴۴ق) [۲۷] [۲۸]
  • الصوارم القاطعة و الحجج اللاّمعة فی إثباة صحّة الزیارة الجامعة، عبدالکریم عقیلی [۲۹]
  • فی رحاب الزیارة الجامعة الکبیرة سیدعلی حسینی صدر [۳۰]

شرح های فارسی

  • ادب فنای مقرّبان، آیت الله جوادی آملی [۳۱]
  • شرح زیارت جامعه کبیره، فخرالمحققین شیرازی
  • اسرار الزیارة و برهان الإنابة فی شرح زیارة الجامعة محمّدتقی آقا نجفی اصفهانی (م ۱۳۳۲ق)، چاپ ۱۲۹۶ق. [۳۲]
  • أنوار الولایة الساطعة فی شرح زیارة الجامعة سیّد محمّد بن رضی الدین حسینی وحیدی شبستری(۱۳۳۵ ـ ۱۴۲۱ق) ترجمه و تحقیق: شیخ هاشم صالحی [۳۳]
  • الانوار التالعة فی شرح الزیارة الجامعة شیخ علی اصغر منوری تبریزی(م ۱۴۲۴ ق) [۳۴]
  • خُزّان العلم و اهل بیت الوحی سیّد حسین آیت اللهی جهرمی [۳۵]
  • سیمای ائمه: شرح زیارت جامعه، علی نظامی همدانی، تقریر: خانم حصاری همدانی [۳۶]
  • شرح زیارت جامعه کبیره محمدتقی مجلسی (۱۰۰۳ ـ ۱۰۷۰ق) مقدّمه و شرح حال: مهدی فقیه ایمانی اصفهانی [۳۷] این کتاب، برگرفته از لوامع صاحبقرانی ، شرح فارسی کتاب من لا یحضره الفقیه است. همچنین، زیارت جامعه را در روضة المتقین (شرح عربی کتاب من لا یحضره الفقیه) هم شرح نموده است.
  • شرح زیارت جامعه کبیره سیّد ضیاءالدین استرآبادی [۳۸]
  • شرح زیارت جامعه کبیره سیّد محمّدتقی نقوی قایینی [۳۹]
  • شرح زیارت جامعه کبیره محمّدهادی فخرالمحقّقین شیرازی (۱۳۴۰ ـ ۱۴۲۰ق)مقدّمه و تحقیق: سیّد محمّدجواد طبسی حائری [۴۰] [۴۱]
  • شرح زیارت جامعه کبیره (= پرتو ولایت) سیّد محمد وحیدی شبستری (۱۳۳۵ ـ ۱۴۲۱ق) تحقیق: هاشم صالحی [۴۲] [۴۳]
  • شرح و تفسیر زیارت جامعه کبیره، رحیم توکل [۴۴]
  • شمس طالعه در شرح زیارت جامعه، محمّد طبیب زاده احمدآبادی اصفهانی [۴۵]
  • علی علیه‌السلام و زیارت جامعه کبیره عبدالعلی گویا(۱۳۴۰ ـ ۱۴۱۵ق) [۴۶]
  • فوائد نافعه شریفه در شرح زیارت جامعه، محمّد توتونچی تبریزی (م ۱۳۹۵ق) [۴۷]
  • مقامات اولیا: شرحی بر زیارت جامعه کبیره، سیّد مجتبی حسینی [۴۸]
  • نجوم لامعه در شرح زیارت جامعه، ابوتراب هدایی (۱۲۷۴ ـ ۱۳۷۳ ش) [۴۹]
  • شرح زیارت جامعه کبیره یا تفسیر قرآن ناطق، ، محمد ری شهری( ۱۳۲۵ش)

کتاب‌های خطّی عربی

  • الأعلام اللامعة فی شرح الزیارة الجامعة، سیّد محمد طباطبایی بروجردی (م ح ۱۱۶۰ق) (جدّ پدری سیّد بحرالعلوم) [۵۰]
  • الانوار الساطعة فی شرح الزیارة الجامعة، علامه شیخ محمدرضا غراوی نجفی (۱۳۰۴ ـ ۱۳۸۵ ق) [۵۱]
  • أنیس الطلاّب، محمّد جعفر بن آقا محمّدعلی بن وحید بهبهانی پایان تألیف: ۱۲۴۵ق [۵۲]
  • شرح بعض عبارات الزیارة الجامعة الکبیرة، معین الدین بن محمّد صادق خادم الحسینی، [۵۳]
  • شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، بهاءالدین سیّد محمد نایینی مختاری (م ۱۱۳۰ ـ ۱۱۴۰ ق) (معاصر شیخ حرّ عاملی) [۵۴]
  • شرح الزیارة الجامعة الکبیرةمحمّد قاسم بن محمدکاظم رازی پایان تألیف: نوزدهم جمادی الثانی ۱۱۳۳ به نام شاه سلطان حسین صفوی [۵۵]
  • شرح الزیارة الجامعة الکبیرة علی نقی حائری طباطبایی (آل صاحب ریاض) (م ۱۲۸۹ق) [۵۶]
  • شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، حاج میرزا علی غروی علیاری تبریزی (۱۳۱۹ ـ ۱۴۱۷ق) [۵۷]
  • شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، سیّد محمدعلی موحد ابطحی اصفهانی (۱۳۴۷ ـ ۱۴۲۳ق) [۵۸]
  • شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، مؤلف: ناشناخته. [۵۹]
  • کاشف الأسرار، میرزا هدایة اللّه گلپایگانی

کتاب‌های خطّی فارسی

  • الإلهامات الرضویة، سیّد محمد بن محمود حسینی لواسانی تهرانی (م ۱۳۵۵ق) [۶۰]
  • القاطعة فی شرح [الـ]زیارة الجامعة، سیّد حسن رضوی قمی(... ـ ۱۳۵۸ق )، [۶۱]
  • شرح زیارت جامعه کبیره علاّ مه میرزا محمّدعلی چهاردهی رشتی نجفی (م ۱۳۳۴ق) [۶۲]
  • شرح زیارت جامعه کبیره، شیخ عباس حائری تهرانی (۱۲۹۸ ـ ۱۳۶۰ق) [۶۳]
  • شمس طالعه در شرح زیارت جامعه، علامه سیّد عبدالله موسوی بلادی بوشهری(۱۲۹۰ ـ ۱۳۷۲ق) [۶۴]

متن و ترجمه دعا

زیارت جامعه کبیره
متن ترجمه حسین انصاریان
اَشهَدُاَن لا اِلهَ اِلَّا الله وَحدَهُ لا شَریک لهُ، وَ اَشهَدُاَنَّ مُحَمَّدًا عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ گواهی می‌دهم که معبودی جز خدا نیست، یگانه و شریکی ندارد، و گواهی می‌دهم که محمد بنده و فرستاده اوست.
السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْی وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَی الْحِلْمِ وَ أُصُولَ الْکرَمِ وَ قَادَةَ الْأُمَمِ وَ أَوْلِیاءَ النِّعَمِ وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْأَخْیارِ وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْکانَ الْبِلادِ وَ أَبْوَابَ الْإِیمَانِ وَ أُمَنَاءَ الرَّحْمَنِ وَ سُلالَةَ النَّبِیینَ وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِینَ وَ عِتْرَةَ خِیرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ السَّلامُ عَلَی أَئِمَّةِ الْهُدَی وَ مَصَابِیحِ الدُّجَی وَ أَعْلامِ التُّقَی وَ ذَوِی النُّهَی سلام بر شما‌ای اهل بیت نبوّت، و جایگاه رسالت، و عرصه رفت وآمد فرشتگان، و مرکز فرود آمدن وحی، و معدن رحمت، و خزانه داران بهشت، و نهایت بردباری، و ریشه‌های کرم، و رهبران امّت‌ها، و سرپرستان نعمت‌ها، و بنیادهای نیکان، و استوانه‌های خوبان، و رهبران سیاسی بندگان، و پایه‌های کشورها، و درهای ایمان، و امینان خدای رحمان، و چکیده پیامبران، و برگزیده رسولان، و عترت بهترین گزیده پروردگار جهانیان، و رحمت و برکات خدا بر آنان باد، سلام بر پیشوایان هدایت، و چراغ‌های تاریکی، و پرچم‌های پرهیزگاری، و صاحبان خرد،
وَ أُولِی الْحِجَی وَ کهْفِ الْوَرَی وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِیاءِ وَ الْمَثَلِ الْأَعْلَی وَ الدَّعْوَةِ الْحُسْنَی وَ حُجَجِ الله عَلَی أَهْلِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ السَّلامُ عَلَی مَحَالِّ مَعْرِفَةِ الله وَ مَسَاکنِ بَرَکةِ الله وَ مَعَادِنِ حِکمَةِ اللهِ وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللهِ وَ حَمَلَةِ کتَابِ الله وَ أَوْصِیاءِ نَبِی اللهِ وَ ذُرِّیةِ رَسُولِ الله صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ رَحْمَةُ الله وَ بَرَکاتُهُ و دارندگان زیرکی، و پناهگاه مردمان، و وارثان پیامبران، و نمونه برتر، و دعوت نیکوتر، و حجّت‌های خدا بر اهل دنیا و آخرت و این جهان، و رحمت و برکات خدا بر آنان باد، سلام بر جایگاه‌های شناخت خدا، و مسکن‌های برکت خدا، و معدن‌های حکمت خدا، و نگهبانان راز خدا، و حاملان کتاب خدا، و جانشینان پیامبر خدا، و فرزندان رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش)، و رحمت و برکات خدا بر آنان باد، سلام بر دعوت کنندگان به سوی خدا، و راهنمایان بر خشنودی خدا، و استقراریافتگان در امر خدا، و کاملان در محبّت خدا، و مخلصان در توحید خدا، و آشکارکنندگان امر و نهی خدا، و بندگان گرامی خدا، آنان که به گفتار بر خدا پیشی نمی‌گیرند، و به دستورش عمل می‌کنند، و رحمت و برکات خدا بر آنان باد،
السَّلامُ عَلَی الدُّعَاةِ إِلَی الله وَ الْأَدِلاءِ عَلَی مَرْضَاةِ الله وَ الْمُسْتَقِرِّینَ [وَ الْمُسْتَوْفِرِینَ ] فِی أَمْرِ اللهِ وَ التَّامِّینَ فِی مَحَبَّةِ الله وَ الْمُخْلِصِینَ فِی تَوْحِیدِ اللهِ وَ الْمُظْهِرِینَ لِأَمْرِ الله وَ نَهْیهِ وَ عِبَادِهِ الْمُکرَمِینَ الَّذِینَ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ وَ رَحْمَةُ الله وَ بَرَکاتُهُ السَّلامُ عَلَی الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلاةِ وَ الذَّادَةِ الْحُمَاةِ وَ أَهْلِ الذِّکرِ وَ أُولِی الْأَمْرِ وَ بَقِیةِ اللهِ وَ خِیرَتِهِ وَ حِزْبِهِ وَ عَیبَةِ عِلْمِهِ سلام بر دعوت کنندگان به سوی خدا، و راهنمایان بر خشنودی خدا، و استقراریافتگان در امر خدا، و کاملان در محبّت خدا، و مخلصان در توحید خدا، و آشکارکنندگان امر و نهی خدا، و بندگان گرامی خدا، آنان که به گفتار بر خدا پیشی نمی‌گیرند، و به دستورش عمل می‌کنند، و رحمت و برکات خدا بر آنان باد، سلام بر پیشوایان دعوت کننده، و پیشروان هدایت کننده، و سروران سرپرست، و مدافعان حمایت کننده، و اهل ذکر و صاحبان فرمان، و باقیمانده خدا و برگزیدگان او، و گروه و صندوق دانش حق،
وَ حُجَّتِهِ وَ صِرَاطِهِ وَ نُورِهِ [وَ بُرْهَانِهِ ] وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیک لَهُ کمَا شَهِدَ اللهُ لِنَفْسِهِ وَ شَهِدَتْ لَهُ مَلائِکتُهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ الْمُنْتَجَبُ وَ رَسُولُهُ الْمُرْتَضَی أَرْسَلَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِیونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُکرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ الصَّادِقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ الْمُطِیعُونَ لِلهِ الْقَوَّامُونَ بِأَمْرِهِ الْعَامِلُونَ بِإِرَادَتِهِ، الْفَائِزُونَ بِکرَامَتِهِ و حجّت و راه و نور و برهان خدا، و رحمت و برکات خدا بر آنان باد، گواهی می‌دهم که معبودی جز خدا نیست، یگانه است و برای او شریکی نیست، چنان که خدا برای خویش گواهی داده، و فرشتگانش و دانشمندان از بندگانش برای او گواهی دادند، معبودی جز او نیست، عزیز و حکیم است، و گواهی می‌دهم که محمد بنده برگزیده، و فرستاده پسندیده اوست، او را به هدایت و دین حق فرستاد، تا بر همه آیین‌ها پیروزش گرداند؛ هرچند مشرکان ناخوش دارند، و گواهی می‌دهم که شمایید پیشوایان راهنما، راه یافته، معصوم، مکرّم، مقرّب پرهیزگار، راستگو، برگزیده، فرمانبردار خدا، قیام کننده به فرمانش، عمل کننده به خواسته اش، دست یافته به کرامتش،
اصْطَفَاکمْ بِعِلْمِهِ وَ ارْتَضَاکمْ لِغَیبِهِ وَ اخْتَارَکمْ لِسِرِّهِ وَ اجْتَبَاکمْ بِقُدْرَتِهِ وَ أَعَزَّکمْ بِهُدَاهُ وَ خَصَّکمْ بِبُرْهَانِهِ وَ انْتَجَبَکمْ لِنُورِهِ [بِنُورِهِ ] وَ أَیدَکمْ بِرُوحِهِ وَ رَضِیکمْ خُلَفَاءَ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَجا عَلَی بَرِیتِهِ وَ أَنْصَارا لِدِینِهِ وَ حَفَظَةً لِسِرِّهِ وَ خَزَنَةً لِعِلْمِهِ وَ مُسْتَوْدَعا لِحِکمَتِهِ وَ تَرَاجِمَةً لِوَحْیهِ وَ أَرْکانا لِتَوْحِیدِهِ وَ شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ أَعْلاما لِعِبَادِهِ وَ مَنَارا فِی بِلادِهِ وَ أَدِلاءَ عَلَی صِرَاطِهِ عَصَمَکمُ اللهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَکمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَکمْ مِنَ الدَّنَسِ شما را با دانشش برگزید، و برای غیبش پسندید، و برای رازش انتخاب کرد، و به قدرتش اختیار کرد، و به هدایتش عزیز نمود، و به برهانش اختصاص داد، و برای نورش برگزید، و به روحش تأیید فرمود، و شما را پسندید برای جانشینی در زمینش، و دلایل محکمی بر مخلوقاتش، و یاورانی برای دینش، و نگهبانانی برای رازش، و خزانه دارانی برای دانشش، و محل نگهداری برای حکمتش، و مفسّران وحیش، و پایه‌های یگانه پرستی اش، و گواهانی بر خلقش، و پرچم‌هایی برای بندگانش، و مراکز نوری در کشورهایش، و راهنمایانی بر راهش، خدا شما را از لغزش‌ها حفظ کرد، و از فتنه‌ها ایمن داشت، و از آلودگی پاک کرد،
وَ أَذْهَبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَکمْ تَطْهِیرا فَعَظَّمْتُمْ جَلالَهُ وَ أَکبَرْتُمْ شَأْنَهُ وَ مَجَّدْتُمْ کرَمَهُ وَ أَدَمْتُمْ [أَدْمَنْتُمْ ] ذِکرَهُ وَ وَکدْتُمْ [ذَکرْتُمْ ] مِیثَاقَهُ وَ أَحْکمْتُمْ عَقْدَ طَاعَتِهِ وَ نَصَحْتُمْ لَهُ فِی السِّرِّ وَ الْعَلانِیةِ وَ دَعَوْتُمْ إِلَی سَبِیلِهِ بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکمْ فِی مَرْضَاتِهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَی مَا أَصَابَکمْ فِی جَنْبِهِ [حُبِّهِ ] وَ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَیتُمُ الزَّکاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیتُمْ عَنِ الْمُنْکرِ وَ جَاهَدْتُمْ فِی الله حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّی أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ وَ بَینْتُمْ فَرَائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ نَشَرْتُمْ [وَ فَسَّرْتُمْ ] شَرَائِعَ أَحْکامِهِ وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ وَ صِرْتُمْ فِی ذَلِک مِنْهُ إِلَی الرِّضَا وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضَاءَ و پلیدی را از شما ببرد، و پاکتان نمود، پاک کردنی شایسته، پس شما هم عظیم شمردید شوکتش را، و بزرگ دانستید مقامش را، و ستودید کرمش را، و ادامه دادید ذکرش را، و استوار نمودید پیمانش را، و محکم کردید گره طاعتش را، و در نهان و آشکار برای او خیرخواهی نمودید، و مردم را با حکمت و پند نیکو به راه او دعوت کردید، و جان خود را در خشنودی او نثار نمودید، و بر آنچه در کنار او به شما دررسید صبر کردید و نماز را بپا داشتید، و زکات پرداختید، و به معروف امر نمودید، و از منکر نهی کردید، و جهاد فی الله نمودید، آن گونه که شایسته بود، تا دعوتش را آشکار کردید، و واجباتش را بیان فرمودید، و حدودش را بر پا داشتید، و قوانین احکامش را پخش نمودید، و روش او را انجام دادید، و در این امور از جانب خدا به مقام رضا دررسیدید، و تسلیم قضای او گشتید،
وَ صَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضَی فَالرَّاغِبُ عَنْکمْ مَارِقٌ وَ اللازِمُ لَکمْ لاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِی حَقِّکمْ زَاهِقٌ وَ الْحَقُّ مَعَکمْ وَ فِیکمْ وَ مِنْکمْ وَ إِلَیکمْ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ وَ مِیرَاثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَکمْ وَ إِیابُ الْخَلْقِ إِلَیکمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَیکمْ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَکمْ وَ آیاتُ اللهِ لَدَیکمْ وَ عَزَائِمُهُ فِیکمْ وَ نُورُهُ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَکمْ وَ أَمْرُهُ إِلَیکمْ مَنْ وَالاکمْ فَقَدْ وَالَی الله وَ مَنْ عَادَاکمْ فَقَدْ عَادَی اللهَ وَ مَنْ أَحَبَّکمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللهَ [وَ مَنْ أَبْغَضَکمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللهَ ] وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ، و رسولان گذشته او را تصدیق نمودید، پس روگردان از شما خارج از دین، و ملازمتان ملحق شونده به شما، و کوتاهی کننده در حقّتان قرین نابودی است، و حق همراه شما و در شما و از شما و به سوی شماست، و شما اهل حق و سرچشمه آن هستید، و میراث نبوّت نزد شماست، و بازگشت خلق به سوی شما، و حسابشان با شماست، و سخن جدا کننده حق از باطل نزد شماست، آیات خدا پیش شما، و تصمیمات قطعی‌اش در شما، و نور و برهانش نزد شماست، و امر او متوجه شماست، آن که شما را دوست داشت خدا را دوست داشته، و هر که شما را دشمن داشت خدا را دشمن داشته، و هر که به شما محبّت ورزید به خدا محبت ورزیده، و هرکه با شما کینه توزی نمود با خدا کینه ورزی نموده است، و هرکه به شما چنگ زد به خدا چنگ زده است،
أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ [السَّبِیلُ الْأَعْظَمُ ] وَ شُهَدَاءُ‌دار الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ‌دار الْبَقَاءِ وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْآیةُ الْمَخْزُونَةُ وَ الْأَمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَی بِهِ النَّاسُ مَنْ أَتَاکمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ یأْتِکمْ هَلَک إِلَی اللهِ تَدْعُونَ وَ عَلَیهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إِلَی سَبِیلِهِ تُرْشِدُونَ وَ بِقَوْلِهِ تَحْکمُونَ سَعِدَ مَنْ وَالاکمْ وَ هَلَک مَنْ عَادَاکمْ وَ خَابَ مَنْ جَحَدَکمْ وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَکمْ وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّک بِکمْ وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَیکمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَکمْ وَ هُدِی مَنِ اعْتَصَمَ بِکمْ مَنِ اتَّبَعَکمْ فَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ وَ مَنْ خَالَفَکمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ وَ مَنْ جَحَدَکمْ کافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَکمْ مُشْرِک، شمایید راه راست‌تر و گواهان خانه فنا، و شفیعان خانه بقا، و رحمت پیوسته، و نشانه انباشته، و امانت نگاه داشته، و درگاه حقّی که مردم به آن آزموده می‌شوند، آنکه به سوی شما آمد نجات یافت، و هرکه نیامد هلاک شد، شما مردم را به سوی خدا می‌خوانید، و به وجود او راهنمایی می‌کنید، و همواره در حال ایمان به او هستید، و تسلیم او می‌باشید، و به فرمانش عمل می‌کنید، و به راهش ارشاد می‌نمایید و به گفته‌اش حکم می‌کنید، هرکه شما را دوست داشت خوشبخت شد، و هرکه شما را دشمن داشت به هلاکت رسید، و هر که شما را انکار کرد زیانکار شد، و هرکه از شما جدایی نمود گمراه گشت، هرکه به شما تمسّک جست به رستگاری رسید، و هرکه به شما پناه آورد ایمنی یافت، کسی که شما را تصدیق نمود سالم ماند، و هرکه متمسّک به شما شد هدایت یافت، کسی که از شما پیروی کرد بهشت جای اوست، و هرکه با شما مخالفت ورزید آتش جایگاه اوست، هرکه منکر شما شد کافر است، و هر که با شما جنگید مشرک است،
وَ مَنْ رَدَّ عَلَیکمْ فِی أَسْفَلِ دَرْک مِنَ الْجَحِیمِ أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا سَابِقٌ لَکمْ فِیمَا مَضَی وَ جَارٍ لَکمْ فِیمَا بَقِی وَ أَنَّ أَرْوَاحَکمْ وَ نُورَکمْ وَ طِینَتَکمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ خَلَقَکمُ اللهُ أَنْوَارا فَجَعَلَکمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّی مَنَّ عَلَینَا بِکمْ فَجَعَلَکمْ فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یذْکرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلاتَنَا [صَلَوَاتِنَا] عَلَیکمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلایتِکمْ طِیبا لِخَلْقِنَا [لِخُلُقِنَا] وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکیةً [بَرَکةً] لَنَا وَ کفَّارَةً لِذُنُوبِنَا فَکنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمِینَ بِفَضْلِکمْ وَ مَعْرُوفِینَ بِتَصْدِیقِنَا إِیاکمْ و هر که شما را ردّ کرد در پست‌ترین جایگاه از دوزخ است، گواهی می‌دهم که این شأن و مقام درگذشته برای شما پیشی داشت و برایتان در آینده زمان جاری است، و همانا ارواح و نور و سرشت شما یکی است، پاکیزه و پاک شد، برخی از آن از برخی دیگر است، خدا شما را نورهایی آفرید، و گرداگرد عرش خود قرار داد، تا با آوردنتان به دنیا بر ما منّت نهاد، و قرارتان داد در خانه‌هایی که اجازه داد رفعت یابند و نام او در آنها ذکر شود، و درودهای ما را بر شما قرار داد، و آنچه ما را از ولایت شما به آن مخصوص داشت، مایه پاکی برای خلقت ما، و طهارت برای جان ما، و تزکیه برای وجود ما، و کفاره گناهان ماست، پس ما در نزد خدا از تسلیم شدگان به فضل شما، و شناخته شدگان به تصدیق جایگاه شما بودیم،
فَبَلَغَ الله بِکمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُکرَّمِینَ وَ أَعْلَی مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِینَ حَیثُ لا یلْحَقُهُ لاحِقٌ وَ لا یفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لا یسْبِقُهُ سَابِقٌ وَ لا یطْمَعُ فِی إِدْرَاکهِ طَامِعٌ حَتَّی لا یبْقَی مَلَک مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِی مُرْسَلٌ وَ لا صِدِّیقٌ وَ لا شَهِیدٌ وَ لا عَالِمٌ وَ لا جَاهِلٌ وَ لا دَنِی وَ لا فَاضِلٌ وَ لا مُؤْمِنٌ صَالِحٌ وَ لا فَاجِرٌ طَالِحٌ وَ لا جَبَّارٌ عَنِیدٌ وَ لا شَیطَانٌ مَرِیدٌ وَ لا خَلْقٌ فِیمَا بَینَ ذَلِک شَهِیدٌ خدا شما را به شریف‌ترین جایگاه گرامیان و برترین منازل مقرّبان، و رفیع‌ترین درجات فرستادگان برساند، چنان که از پی رسنده‌ای به آن نرسد، و بالا رونده‌ای به آن راه نیابد، و سبقت گیرنده‌ای از آن پیشی نجوید، و طمع کننده‌ای در یافتن آن طمع نورزد، تا آنجا که باقی نماند ملک مقرّبی، و نه پیامبر مرسلی، و نه صدّیقی، و نه شهیدی، و نه دانایی، و نه نادانی، و نه پستی، و نه والایی، و نه مؤمن شایسته‌ای، و نه فاجر بدکاری، و نه گردنکش لجوجی، و نه شیطان نافرمانی، و نه خلق دیگری که در این میان گواه باشد
إِلا عَرَّفَهُمْ جَلالَةَ أَمْرِکمْ وَ عِظَمَ خَطَرِکمْ وَ کبَرَ شَأْنِکمْ وَ تَمَامَ نُورِکمْ وَ صِدْقَ مَقَاعِدِکمْ وَ ثَبَاتَ مَقَامِکمْ، وَ شَرَفَ مَحَلِّکمْ وَ مَنْزِلَتِکمْ عِنْدَهُ وَ کرَامَتَکمْ عَلَیهِ وَ خَاصَّتَکمْ لَدَیهِ وَ قُرْبَ مَنْزِلَتِکمْ مِنْهُ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ أُسْرَتِی أُشْهِدُ الله وَ أُشْهِدُکمْ أَنِّی مُؤْمِنٌ بِکمْ وَ بِمَا آمَنْتُمْ بِهِ کافِرٌ بِعَدُوِّکمْ وَ بِمَا کفَرْتُمْ بِهِ مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِکمْ وَ بِضَلالَةِ مَنْ خَالَفَکمْ مُوَالٍ لَکمْ وَ لِأَوْلِیائِکمْ مُبْغِضٌ لِأَعْدَائِکمْ وَ مُعَادٍ لَهُمْ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکمْ مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ مُطِیعٌ لَکمْ عَارِفٌ بِحَقِّکمْ، مگر اینکه خدا بر آنان بشناساند، جلالت امر شما، و عظمت مقام، و بزرگی شأن، و کامل بودن نور، و درستی مسندها، و ثابت بودن مقام، و شرافت موقعیت، و منزلت شما را نزد خویش، و کرامتتان را بر او، و خصوصیتی که نزد او دارید و نزدیکی مقامی که نسبت به او برای شماست، پدر و مادرم و اهل و مال و طایفه‌ام فدای شما، خدا و شما را گواه می‌گیرم، که من به شما و به آنچه شما ایمان آوردید باور دارم، نسبت به دشمنتان و آنچه را شما به آن کفر ورزیدید کافرم، بینایم به مقام شما و به گمراهی آنکه با شما مخالفت کرد، دوستدار شما و دوستان شمایم، خشمناکم نسبت به دشمنان شما و دشمن آنانم، در صلحم با هرکه با شما در صلح است و در جنگم با هر که با شما جنگید، حق می‌دانم آنچه را شما حق دانستید، و باطل می‌دانم آنچه را شما باطل دانستید، به فرمان شمایم، عارف به حقّتان هستم،
مُقِرٌّ بِفَضْلِکمْ مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِکمْ مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِکمْ مُعْتَرِفٌ بِکمْ مُؤْمِنٌ بِإِیابِکمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکمْ مُنْتَظِرٌ لِأَمْرِکمْ مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِکمْ آخِذٌ بِقَوْلِکمْ عَامِلٌ بِأَمْرِکمْ مُسْتَجِیرٌ بِکمْ زَائِرٌ لَکمْ لائِذٌ عَائِذٌ بِقُبُورِکمْ مُسْتَشْفِعٌ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِکمْ وَ مُتَقَرِّبٌ بِکمْ إِلَیهِ وَ مُقَدِّمُکمْ أَمَامَ طَلِبَتِی وَ حَوَائِجِی وَ إِرَادَتِی فِی کلِّ أَحْوَالِی وَ أُمُورِی مُؤْمِنٌ بِسِرِّکمْ وَ عَلانِیتِکمْ وَ شَاهِدِکمْ وَ غَائِبِکمْ وَ أَوَّلِکمْ وَ آخِرِکمْ وَ مُفَوِّضٌ فِی ذَلِک کلِّهِ إِلَیکمْ وَ مُسَلِّمٌ فِیهِ مَعَکمْ، به برتری شما اقرار دارم، تحملّ کننده دانش شمایم، پرده‌نشین پیمان و حرمت شما می‌باشم، به شما معترفم، به بازگشتتان مؤمنم، رجعتتان را تصدیق دارم، چشم به راه فرمان شمایم، در انتظار حکومت شما به سر می‌برم، گیرنده گفته شما هستم، عمل کننده به فرمان شما می‌باشم، پناهنده به شمایم، زائر شما هستم، ملتجی و پناهنده به قبر شمایم، خواهنده شفاعت به درگاه خدای عزّ و جلّ به وسیله شما می‌باشم، و به سوی او به سبب شما تقرّب می‌جویم، و مقدّم کننده شما پیش روی خواسته‌ام و حاجاتم و ارادتم در همه احوال و امورم، به نهان و آشکارتان، و حاضر و غائبتان، و اوّل و آخرتان ایمان دارم، و در همه اینها واگذارنده کار به شمایم، و در اینها به همراه شما تسلیمم،
وَ قَلْبِی لَکمْ مُسَلِّمٌ وَ رَأْیی لَکمْ تَبَعٌ وَ نُصْرَتِی لَکمْ مُعَدَّةٌ حَتَّی یحْیی اللهُ تَعَالَی دِینَهُ بِکمْ وَ یرُدَّکمْ فِی أَیامِهِ وَ یظْهِرَکمْ لِعَدْلِهِ وَ یمَکنَکمْ فِی أَرْضِهِ فَمَعَکمْ مَعَکمْ لا مَعَ غَیرِکمْ [عَدُوِّکمْ ] آمَنْتُ بِکمْ وَ تَوَلَّیتُ آخِرَکمْ بِمَا تَوَلَّیتُ بِهِ أَوَّلَکمْ وَ بَرِئْتُ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَعْدَائِکمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّیاطِینِ وَ حِزْبِهِمُ الظَّالِمِینَ لَکمْ [وَ] الْجَاحِدِینَ لِحَقِّکمْ وَ الْمَارِقِینَ مِنْ وِلایتِکمْ وَ الْغَاصِبِینَ لِإِرْثِکمْ [وَ] الشَّاکینَ فِیکمْ [وَ] الْمُنْحَرِفِینَ عَنْکمْ وَ مِنْ کلِّ وَلِیجَةٍ دُونَکمْ وَ کلِّ مُطَاعٍ سِوَاکمْ وَ مِنَ الْأَئِمَّةِ الَّذِینَ یدْعُونَ إِلَی النَّارِ فَثَبَّتَنِی اللهُ أَبَدا مَا حَییتُ عَلَی مُوَالاتِکمْ وَ مَحَبَّتِکمْ وَ دِینِکمْ وَ وَفَّقَنِی لِطَاعَتِکمْ وَ رَزَقَنِی شَفَاعَتَکمْ، دلم تسلیم شماست، رأیم تابع شماست، و یاری ام برای شما مهیاست، تا زمانی که خدا دینش را به وسیله شما زنده کند، و شما را در ایامش بازگرداند، و برای عدالتش آشکارتان نماید، و در زمینش پابرجایتان فرماید، پس با شمایم با شما، نه با غیر شما، به شما ایمان آوردم، آخرین شما را دوست دارم، همانطور که اوّلین شما را دوست داشتم، به سوی خدا از دشمنانتان بیزاری می‌جویم، و نیز بیزاری نمودم از جبت و طاغوت و شیاطین و گروهشان، آن ستم کنندگان به شما، و منکران حقّتان، و خارج شدگان از ولایتتان، و غصب کنندگان میراثتان، و شک کنندگان در حقانیتتان، و منحرف شوندگان از حضرتتان، و از هر اعتماد و دوستی صمیمی با غیر شما و از هر اطاعت شده‌ای جز شما، و از رهبرانی که مردم را به آتش دوزخ می‌خوانند، پس خدا همیشه پابرجایم بدارد، تا که زنده‌ام بر موالات و محبّت و دین شما، و به اطاعت از شما موفّقم فرماید، و شفاعت شما را نصیبم کند،
وَ جَعَلَنِی مِنْ خِیارِ مَوَالِیکمْ التَّابِعِینَ لِمَا دَعَوْتُمْ إِلَیهِ وَ جَعَلَنِی مِمَّنْ یقْتَصُّ آثَارَکمْ وَ یسْلُک سَبِیلَکمْ وَ یهْتَدِی بِهُدَاکمْ وَ یحْشَرُ فِی زُمْرَتِکمْ وَ یکرُّ فِی رَجْعَتِکمْ وَ یمَلَّک فِی دَوْلَتِکمْ وَ یشَرَّفُ فِی عَافِیتِکمْ وَ یمَکنُ فِی أَیامِکمْ وَ تَقَرُّ عَینُهُ غَدا بِرُؤْیتِکمْ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی مَنْ أَرَادَ اللهَ بَدَأَ بِکمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکمْ مَوَالِی لا أُحْصِی ثَنَاءَکمْ وَ لا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ کنْهَکمْ وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَکمْ وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْیارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ وَ حُجَجُ الْجَبَّارِ بِکمْ فَتَحَ الله وَ بِکمْ یخْتِمُ [اللهُ ] وَ بِکمْ ینَزِّلُ الْغَیثَ، و مرا از برگزیدگان دوستانتان قرار دهد، و از پیروی کنندگان نسبت به آنچه شما به آن دعوت کردید، و مرا از آنانی قرار دهد که از آثار شما متابعت می‌کنند و به راه شما می‌روند، و به هدایت شما هدایت می‌جویند، و در گروه شما محشور می‌شوند، و در زمان رجعتتان دوباره به دنیا بازمی گردند، و در دولت شما به فرمانروایی می‌رسند، و در دوران سلامت کامل شما مفتخر می‌گردند، و در روزگار شما اقتدار می‌یابند، و فردا چشمشان به دیدار شما روشن می‌شود، پدر و مادر و جان و خانواده و مالم فدای شما، هرکه آهنگ خدا کند، به وسیله شما آغاز می‌کند، و هرکه او را به یکتایی پرستد، طریق توحیدش را از شما می‌پذیرد، و هرکه قصد حق کند، به شما توجه می‌نماید،‌ای سرورانم، نمی‌توانم ثنای شما را شماره کنم، و در امر مدح گفتن، قدرت رسیدن به حقیقت شما را ندارم، و در مقام وصف نمودن، توانایی بیان منزلت شما در من نیست، و حال آنکه شما نور خوبان و هادیان نیکان و حجّتهای خدای جبّارید، خدا با شما آغاز کرد، و با شما ختم می‌کند، و به خاطر شما باران فرو می‌ریزد،
وَ بِکمْ یمْسِک السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلا بِإِذْنِهِ وَ بِکمْ ینَفِّسُ الْهَمَّ وَ یکشِفُ الضُّرَّ وَ عِنْدَکمْ مَا نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ وَ هَبَطَتْ بِهِ مَلائِکتُهُ وَ إِلَی جَدِّکمْ و تنها برای شما آسمان را از اینکه بر زمین فرو افتد نگاه می‌دارد، مگر با اجازه خودش، و به وسیله شما اندوه را می‌زداید، و سختی را برطرف می‌نماید، و نزد شماست آنچه را بر رسولانش نازل فرموده، و فرشتگانش به زمین فرود آورده‌اند، و به جانب جدّ شما
(و اگر زیارت امیر مؤمنان علیه‌السلام باشد، به جای «و إِلَی جدّکم» بگو: وَ إِلَی أَخِیک)

بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِینُ آتَاکمُ اللهُ مَا لَمْ یؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِینَ طَأْطَأَ کلُّ شَرِیفٍ لِشَرَفِکمْ وَ بَخَعَ کلُّ مُتَکبِّرٍ لِطَاعَتِکمْ وَ خَضَعَ کلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِکمْ وَ ذَلَّ کلُّ شَی ءٍ لَکمْ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِکمْ وَ فَازَ الْفَائِزُونَ بِوِلایتِکمْ بِکمْ یسْلَک إِلَی الرِّضْوَانِ وَ عَلَی مَنْ جَحَدَ وِلایتَکمْ غَضَبُ الرَّحْمَنِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی ذِکرُکمْ فِی الذَّاکرِینَ وَ أَسْمَاؤُکمْ فِی الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُکمْ فِی الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُکمْ فِی الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُکمْ فِی النُّفُوسِ وَ آثَارُکمْ فِی الْآثَارِ وَ قُبُورُکمْ فِی الْقُبُورِ فَمَا أَحْلَی أَسْمَاءَکمْ وَ أَکرَمَ أَنْفُسَکمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَکمْ وَ أَجَلَّ خَطَرَکمْ وَ أَوْفَی عَهْدَکمْ [وَ أَصْدَقَ وَعْدَکمْ ]، کلامُکمْ نُورٌ وَ أَمْرُکمْ رُشْدٌ وَ وَصِیتُکمُ التَّقْوَی وَ فِعْلُکمُ الْخَیرُ وَ عَادَتُکمُ الْإِحْسَانُ،

و به سوی برادرت (پیامبراکرم)روح الأمین برانگیخته شد، خدا آنچه به شما عنایت کرده به احدی از جهانیان مرحمت نفرموده، هر شرافتمندی در برابر شرف شما سر به زیر انداخته، و هر متکبّری در مقابل طاعت شما گردن نهاده، و هر جبّاری نسبت به برتری شما فروتن گشته است، و هر چیزی برای شما خوار شده است، و زمین به نورتان روشن گشت، و رسیدگان به ولایت شما رستگار شدند، با شما راه به سوی بهشت را می‌توان پیمود، خشم حضرت رحمان است بر کسی که منکر ولایت شما شد، پدر و مادر و جان و اهل و مالم فدای شما باد، یاد شما در قلوب یادکنندگان، و نامتان در نام‌ها، و تن‌هایتان در تن‌ها، و ارواحتان در ارواح، و جان‌هایتان در جان‌ها، و آثارتان در آثار، و قبرهایتان در قبرهاست، چه شیرین است نامهایتان، و گرامی است جانهایتان، و بزرگ است مقامتان، و عظیم است مرتبه بلندتان، و با وفاست پیمانتان، و راست است وعده تان، سخن شما نور، و دستورتان راهنما، و سفارشتان تقوا، و کارتان خیر، و روشتان احسان،
وَ سَجِیتُکمُ الْکرَمُ وَ شَأْنُکمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ وَ قَوْلُکمْ حُکمٌ وَ حَتْمٌ وَ رَأْیکمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ إِنْ ذُکرَ الْخَیرُ کنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی کیفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنَائِکمْ وَ أُحْصِی جَمِیلَ بَلائِکمْ وَ بِکمْ أَخْرَجَنَا اللهُ مِنَ الذُّلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْکرُوبِ وَ أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَکاتِ وَ مِنَ النَّارِ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی بِمُوَالاتِکمْ عَلَّمَنَا اللهُ مَعَالِمَ دِینِنَا وَ أَصْلَحَ مَا کانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانَا وَ بِمُوَالاتِکمْ تَمَّتِ الْکلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ، و اخلاق و خویتان بزرگواری، و کار و رفتارتان حق و راستی و مدارا، و گفتارتان حکم و حتم، و رأیتان دانش و بردباری و دوراندیشی است، اگر از خوبی یاد شود، آغاز و ریشه و شاخه و سرچشمه و جایگاه و نهایتش شمایید، پدر و مادر و جانم فدای شما، چگونه ثنای نیکوی شما را وصف کنم، و آزمایش‌های زیبای شما را بشمارم، خدا ما را به وسیله شما از خواری درآورد، و غم‌های غرق کننده را از ما زدود، و ما را از پرتگاه هلاکت‌ها و آتش دوزخ رهانید، پدر و مادر و جانم فدای شما، خدا در پرتو دوستی شما، دستورات دینمان را به ما آموخت، و از دنیایمان آنچه که فاسد شده بود، اصلاح نموده، و به موالات شما دین کامل شد، و نعمت عظمت یافت،
وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ وَ بِمُوَالاتِکمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ وَ لَکمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ وَ الدَّرَجَاتُ الرَّفِیعَةُ وَ الْمَقَامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَکانُ [وَ الْمَقَامُ ] الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْجَاهُ الْعَظِیمُ وَ الشَّأْنُ الْکبِیرُ وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً إِنَّک أَنْتَ الْوَهَّابُ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً، و جدایی به گردهمایی رسید، و به موالات شما طاعت واجب شده پذیرفته می‌گردد، و برای شماست مودّت واجب، و درجات بلند، و مقام پسندیده، و جایگاه معلوم نزد خدای عزّ و جلّ، و شرف عظیم، و رتبه کبیر، و شفاعت پذیرفته،‌ای پروردگار ما، به آن چه نازل فرمودی ایمان آوردیم، و از پیامبر پیروی کردیم، پس ما را در شمار گواهان بنویس،‌ ای پروردگار ما، دل‌های ما را پس از اینکه هدایت نمودی منحرف مکن، و به ما از نزد خود رحمت ببخش، همانا تو بسیار بخشنده‌ای، منزّه است پروردگار ما، که وعده پروردگار ما امری انجام یافته است
یا وَلِی اللَّهِ إِنَّ بَینِی وَ بَینَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لا یأْتِی عَلَیهَا إِلا رِضَاکمْ فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَکمْ عَلَی سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاکمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَکمْ بِطَاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِی وَ کنْتُمْ شُفَعَائِی فَإِنِّی لَکمْ مُطِیعٌ مَنْ أَطَاعَکمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللهَ وَ مَنْ عَصَاکمْ فَقَدْ عَصَی اللهَ وَ مَنْ أَحَبَّکمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللهَ وَ مَنْ أَبْغَضَکمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللهَ اللَّهُمَّ إِنِّی لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَیک مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیتِهِ الْأَخْیارِ الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِی فَبِحَقِّهِمُ الَّذِی أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَیک أَسْأَلُک أَنْ تُدْخِلَنِی فِی جُمْلَةِ الْعَارِفِینَ بِهِمْ وَ بِحَقِّهِمْ وَ فِی زُمْرَةِ الْمَرْحُومِینَ بِشَفَاعَتِهِمْ إِنَّک أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ وَ صَلَّی الله عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ [تَسْلِیما] کثِیراً وَ حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ ای ولیّ خدا به درستی که بین من و خدای عزّ و جلّ گناهانی است که آنها را جز رضایت شما پاک نمی‌کند، پس به حقّ خدایی که شما را امین بر راز خود قرار داد، و زیر نظر گرفتن زندگی بندگانش را از شما خواست، و طاعت خود را به طاعت شما مقرون نمود، هرآینه بخشش گناهانم را از خدا بخواهید و شفیعان من شوید، که من فرمانبردار شمایم، کسی که شما را اطاعت کرد، خدا را اطاعت نموده، و هر که از شما نافرمانی نمود، خدا را نافرمانی کرده است، و هرکه شما را دوست داشت، خدا را دوست داشته، و هر که شما را دشمن داشت خدا را دشمن داشته است.

خدایا اگر من شفیعانی را به درگاه تو نزدیک‌تر از محمّد و اهل بیتش، آن خوبان و پیشوایان و نیکان می‌یافتم، آن‌ها را شفیعان خود قرار می‌دادم، پس به حقشّان که برای آنان بر خود واجب کرده‌ای، مرا در گروه عارفان به آنها و آشنای به حقّشان، و در شمار رحم شدگان به شفاعت آن بزرگواران وارد کن، به درستی که تو مهربان‌ترین مهربانانی، و درود خدا بر محمّد و خاندان پاکش و سلام خدا، سلامی بسیار، بر آنان باد، و خدا ما را بس است، و نیکو کارگشایی است.

مطالعه بیشتر

جستارهای وابسته

زیارت غدیریه

زیارت جامعه

پانویس

  1. خانی، «جامعه، زیارت»، ج۱۷، ص۳۵۶.
  2. ری شهری، محمد، شرح زیارت جامعه کبیره یا تفسیر قرآن ناطق، ج۱، ص۷.
  3. من لایحضره الفقیه: ج۲، ص۶۱۰
  4. ابن بابویه، ج۲، ص۶۱۰
  5. صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۰۴ب، ج ۲، ص۶۰۹.
  6. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۰۵.
  7. صدوق، التوحید، ۱۴۱۶ق، ص۱۶۴.
  8. فرائد السمطین، ج۲، ص۱۷۹ـ۱۸۶
  9. رجوع کنید به احسائی، ج۱، ص۳۰
  10. رجوع کنید به مدیر شانه چی، ص۱۴۶
  11. رجوع کنید به احسایی، ج۱، ص۳۱
  12. شُبَّر، ص ۳۳
  13. احسائی، ج۱، ص۳۰
  14. مجلسی، زادالمعاد، ص۳۰۱
  15. مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۷۰ـ۱۷۱
  16. محمدتقی مجلسی، ۱۳۷۷ ش، ج۸، ص۶۶۶
  17. بحار الانوار، ج۹۹، ص۱۳۴ـ ۱۴۴
  18. قم، مؤسسه دارالحدیث، ۱۳۷۷ش، ۵ ج، دوم، وزیری
  19. قم، مکتبة الأمین، ۱۴۲۲ق، ۲۰۸ص، وزیری
  20. مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی، ۱۳۷۲ ش، ۲۴۴ص، وزیری
  21. اصفهان، ۱۲۹۶ق. ۳۵
  22. دمشق، حوزة أهل البیت(ع)، ۱۴۱۹ق، ۶۰ص، رقعی
  23. بیروت، دارالمفید، ۱۴۲۰ق، ۴ ج، وزیری.
  24. کویت، ۴ ج (قطور)
  25. بیروت، مؤسسة البلاغ، ۱۴۲۴ق، ۱۷۰ص، وزیری
  26. تهران، ۱۳۵۴ق. ر. ک: الذریعة، ج ۱۴، ص ۲۲۲
  27. تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۸ق، ۵۴۴ ص، رقعی
  28. این کتاب، یکی از بهترین شروح زیارت جامعه و حاوی تحقیقات ارزشمند و مطالب سودمند است.
  29. قم، مؤسسة بضعة المصطفی، ۱۴۲۱ق، ۱۸۰ص، وزیری
  30. قم، دارالغدیر، ۱۳۸۲ش، وزیری، ۷۰۰ ص
  31. از این مجموعه تاکنون، هشت جلد توسط انتشارات اسراء منتشر شده است
  32. این نوشتار، ترجمه شرح عربی ایشان، به نام حقائق الأسرار است که در حاشیه آن به چاپ رسیده است. ر. ک: الذریعه، ج ۲، ص ۳۵ و ج ۷، ص ۲۹
  33. قم، وفایی، ۱۳۷۶ش، ۳۰۰ص، وزیری
  34. قم، مؤمنین، ۱۳۸۰ش، وزیری، ۵۲۱ ص
  35. مجتمع شهید مصلی نژاد، ۱۳۷۷ش، ۱۰۸ ص، رقعی
  36. قم: فرایض، ۱۳۷۸ش، ۳ جلد، ۵۳۶+۳۶۸+۳۶۸ص، وزیری
  37. اصفهان: حسینیه عمادزاده، ۱۳۷۳ش، ۱۹۰ص (۴۰ ص، زندگی نامه و مقدمه + ۱۵۰ ص) وزیری
  38. تهران: مکتب قرآن، ۱۳۷۲ ش / ۱۴۱۳ ق، ۳۴۱ص، وزیری
  39. تهران: نشر صادق(ع)، ۱۳۷۸ش، ۵۳۰ص، وزیری
  40. مشهد، فدک، ۱۳۶۸ ش / ۱۴۱۰ق، ۲ ج (۵۵۲ + ۵۵۰ص )، وزیری
  41. این شرح، یکی از بهترین شرح‌های زیارت جامعه به فارسی و آکنده از فواید تاریخی، حدیثی، تفسیری، ادبی و لغوی است.
  42. قم: وفایی، ۱۳۷۸ش، ۳۰۲ص، وزیری.
  43. این کتاب، به عربی ترجمه شده است.
  44. تهران، کلینی، ۱۳۷۲ش / ۱۴۱۴ق، ۱۵۸ص، رقعی.
  45. تهران، ۱۳۷۶ق، ۲ ج، سوم
  46. تهران، زراره، ۱۳۷۸ش، ۳۱۰ص، وزیری.
  47. تبریز، ۱۳۴۱ش.
  48. تهران، نیستان، ۱۳۷۹ش، ۳۳۳ ص، وزیری
  49. مشهد، چاپ خانه خراسان، ۱۳۶۶ش، ۳۲۴ص، رقعی.
  50. نسخه خطّی آن، به ش ۱۹۴ در کتابخانه فاضل خوانساری (در شهر خوانسار) به کتابت شیخ موسی خوانساری موجود است ر. ک: الذریعه، ج ۲، ص ۲۳۹؛ فهرست کتاب خانه، ج ۱، ص ۱۴۲.
  51. المنتخب من اعلام الفکر والادب / ۴۹۶
  52. بخشی از کتاب، شرح زیارت جامعه است ر. ک: الذریعة، ج ۲، ص ۴۵۹
  53. نسخه خطّی آن به ش ۷۴۹د، در کتابخانه دانشکده الهیات دانشگاه تهران موجود است ر. ک: فهرست کتابخانه الهیات، ج ۱، ص ۳۰۸
  54. نسخه خطّی آن به ش ۳۹۱۸ در کتابخانه آیت اللّه گلپایگانی (قم) موجود است ر. ک: الذریعة، ج ۱۳، ص ۳۰۶؛ فهرست کتاب خانه، ج ۱، ص ۱۳۹.
  55. نسخه خطّی آن به ش ۳۹۴۳ در کتابخانه دانشگاه تهران موجود است. ر. ک: فهرست کتاب خانه، ج ۱۲، ص ۲۹۳۳
  56. شرح مزحی گسترده‌ای بوده که ناتمام مانده است. ر. ک: الذریعة، ج ۱۳، ص ۳۰۶
  57. ر. ک: السلسلات فی الإجازات، ج ۲، ص ۵۷۸؛ مجلّه آینه پژوهش، ش ۴۳، ص ۱۱۱
  58. المسلسلات فی الإجازات، ج ۲، ص ۵۸۳؛ مجلّه آینه پژوهش، ش ۷۶، ص ۱۳۲
  59. نسخه خطی آن، در مجموعه ش ۴۳۷۳ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی، در ۴۶ برگ موجود است ر. ک: فهرست کتابخانه مجلس، ج ۱۲، ص ۸۳
  60. ر. ک: الذریعة، ج ۲، ص ۳۰۲
  61. نسخه خطّی آن، به خط مؤلف، در ۱۴۶برگ (۲۹۲ صفحه )، در کتابخانه آیت اللّه گلپایگانی قم به ش ۲۴۰/۳۹ موجود است
  62. ر. ک: الذریعه، ج ۱۳، ص ۳۰۶
  63. ر. ک: نقباء البشر، ج ۴، ص ۹۹۰؛ گنجینه دانشمندان، ج ۴، ص ۴۲۶
  64. ر. ک: الذریعة، ج ۱۴، ص ۲۲۳.

منابع

  • ابن بابویه، محمدعلی، من لایحضره الفقیه، مصحح: غفاری، علی اکبر، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۳ق.
  • احسائی، احمد بن زین الدین، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، بیروت، ۱۴۲۰ق.
  • جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، محقق:محمودی، محمد باقر، موسسه المحمودی، بیروت.
  • شبر، سید عبدالله، الانوار الامعة فی شرح زیارة الجامعة، بیروت، ۱۴۰۳ق، چاپ افست قم (بی‌تا).
  • طوسی، محمد بن حسین، تهذیب الاحکام، مصحح: خرسان، حسن الموسوی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۰۷ق.
  • مدیر شانه‌چی، کاظم، علم الحدیث، قم ۱۳۶۲ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، داراحیاء تراث عربی، بیروت، ۱۴۰۳ق.
  • مجلسی، محمدباقر، زادالمعاد، بیروت، چاپ علاءالدین اعلمی، ۱۴۲۳ق، ۲۰۰۳م.
  • نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، موسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، بیروت، ۱۴۱۱ق.