خطبه فاطمه صغری در کوفه
(تغییرمسیر از خطبه فاطمه صغری)
خطبه فاطمه صغری در کوفه اشاره به خطبهای دارد که فاطمه دختر امام حسین(ع) پس از شهادت پدرش هنگامی که در اسارت بود در کوفه ایراد کرده است. او در این خطبه مصیبتهایی که از جانب کوفیان به اهل بیت رسیده است، را یادآور شده است.
منابع و محتوا
این خطبه را نخستین بار احمد بن علی طبرسی در کتاب الاحتجاج نقل کرده است.[۱] سید ابن طاووس نیز مشابه این خطبه را در کتاب لهوف با تفاوتهایی آورده است.[۲]
محتوای خطبه عبارت است از:
- حمد و ثناء خداوند و اقرار به رسالت پیامبر(ص).
- شهادت امام حسین(ع).
- عدم یاری کوفیان و شهادت امام علی(ع).
- جایگاه و فضائل اهل بیت(ع).
- سرزنش کوفیان.
- وعده عذاب دنیوی و اُخروی به کوفیان.
فاطمه صغری این خطبه را در زمان اسارت در کوفه ایراد کرده است. زید پسر امام کاظم(ع) از پدرانش روایت میکند فاطمه صغری پس از آنکه از کربلا وارد کوفه شد، خطبه را خواند:
الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّمْلِ والْحَصَى وزِنَةَ الْعَرْشِ إِلَى الثَّرَى. أَحْمَدُهُ، وأُؤْمِنُ بِهِ، وأَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ، وأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ ورَسُولُهُ (ص)، وأَنَّ أولادَه ذُبِحُوا بِشَطِّ الْفُرَاتِ مِنْ غَيْرِ ذَحْلٍ ولَا تِرَاتٍ.[۳]
سپاس خدای را به شماره ریگها و سنگها و هموزن آنچه از روی زمین تا عرش اوست. او را ستایش میکنم و به او ایمان دارم و توکلم به اوست و شهادت میدهم که خدا یکی است و شریکی برای او نیست و محمد (ص) بنده و پیغمبر اوست و گواهی میدهم که فرزندان او را کنار فرات سر بریدند، بیآنکه خونی از آنان طلبکار یا خونخواهی از او داشته باشند.
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَفْتَرِيَ عَلَيْكَ الْكَذِبَ وأَنْ أَقُولَ خِلافَ مَا أَنْزَلْتَ عَلَیْه مِنْ أَخْذِ الْعُهُودِ لِوَصِيِّهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الْمَسْلُوبِ حَقُّهُ، الْمَقْتُولِ مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ، كَمَا قُتِلَ وَلَدُهُ بِالْأَمْسِ فِي بَيْتٍ مِنْ بُيُوتِ اللَّهِ، وَ بِها مَعْشَرٌ مُسْلِمَةٌ بِأَلْسِنَتِهِمْ، تَعْساً لِرُؤوسِهِمْ، مَا دَفَعَتْ عَنْهُ ضَيْماً فِي حَيَاتِهِ ولَا عِنْدَ مَمَاتِهِ، حَتَّى قَبَضْتَهُ إِلَيْكَ مَحْمُودَ النَّقِيبَةِ، طَيِّبَ الْضَریبَة، مَعْرُوفَ الْمَنَاقِبِ، مَشْهُورَ الْمَذَاهِبِ، لَمْ تَأْخُذْهُ فِيكَ لَوْمَةُ لَائِمٍ، ولَا عَذْلِ عَاذِلٍ، هَدَيْتَهُ ـ يَا رَبِّ ـ لِلْإِسْلَامِ صَغِيراً، وحَمَدْتَ مَنَاقِبَهُ كَبِيراً، ولَمْ يَزَلْ نَاصِحاً لَكَ ولِرَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وآلِهِ حَتَّى قَبَضْتَهُ إِلَيْكَ، زَاهِداً فِي الدُّنْيَا غَيْرَ حَرِيصٍ عَلَيْهَا، رَاغِباً فِي الْآخِرَةِ، مُجَاهِداً لَكَ فِي سَبِيلِكَ، رَضَيْتَهُ فَاخْتَرْتَهُ، وهَدَيْتَهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ.
پروردگارا! من به تو پناه میبرم از اینکه بر تو دروغ و افترا ببندم یا برخلاف آنچه به پیغمبرت فرمودهای که از مردم برای وصی خود، علی ابن ابی طالب، بیعت بگیرد، سخنی بگویم. همان علی بن ابی طالبی که حقٌش را غصب کردند و او را بیگناه کشتند، چنانکه دیروز جماعتی که به زبان مسلمان و در دل کافر بودند، فرزند او را در سرزمین کربلا کشتند. هلاکت بر سران آنان باد! که نه در زندگانی و نه وقت جان دادن، ظلمها و ستمها را از او دریغ نکردند، تا آنکه تو او را ستوده منقبت، پاکیزه طبیعت، با خوبیهای شناخته شده و برتریهای آشکار نزد خویش بردی. خداوندا! ملامت هیچ ملامتکنندهای و سرزنش هیچ سرزنشکنندهای او را از عبودیت و بندگی تو بازنداشت. تو او را در کودکی به اسلام راهنمایی کردی و چون بزرگ شد، مناقب او را ستودی. او همواره در راه تو و برای خشنودی پیغمبر تو، امت را نصیحت کرد تا آنکه او را قبض روح فرمودی. او به دنیا بیاعتنا و بیعلاقه، و به آخرت راغب و مشتاق بود و در راه تو همواره با دشمنانت مبارزه و جهاد کرد. تو از او خشنود شدی و او را برگزیدی و به راه راست هدایت نمودی.
يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ! يَا أَهْلَ الْمَكْرِ والْغَدْرِ والْخُيَلَاءِ! إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ ابْتَلَانَا اللَّهُ بِكُمْ وابْتَلَاكُمْ بِنَا، فَجَعَلَ بَلَاءَنَا حَسَناً، وجَعَلَ عِلْمَهُ عِنْدَنَا، وفَهْمَهُ لَدَيْنَا؛ فَنَحْنُ عَيْبَةُ عِلْمِهِ ووِعَاءُ فَهْمِهِ وحِكْمَتِهِ وحُجَّتُهُ فِي الْأَرْضِ فی بِلَادِهِ لِعِبَادِهِ، أَكْرَمَنَا اللَّهُ بِكَرَامَتِهِ، وفَضَّلَنَا بِنَبِيِّهِ(ص) عَلَى كَثِيرٍ مِنْ خَلْقِه تَفْضِيلًا، فَكَذَّبْتُمُونَا، وكَفَّرْتُمُونَا، ورَأَيْتُمْ قِتَالَنَا حَلَالًا، وأَمْوَالَنَا نَهْباً، كَأَنَّا أَوْلَادُ تُرْكٍ أَوْ كَابُلٍ، كَمَا قَتَلْتُمْ جَدَّنَا بِالْأَمْسِ، وسُيُوفُكُمْ تَقْطُرُ مِنْ دِمَائِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لِحِقْدٍ مُتَقَدِّمٍ، قَرَّتْ بِذَلِكَ عُيُونُكُمْ، وفَرِحَتْ قُلُوبُكُمْ، اجْتِرَاءً مِنْكُمْ عَلَى اللَّهِ، ومَكْراً مَكَرْتُمْ واللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ.
ای اهل کوفه! ای اهل مکر و خدعه! خداوند ما را به شما مبتلا ساخت و شما را به وسیله ما امتحان و آزمایش نمود و ما را به این امتحان ستود. فهم و علم خود را به امانت، به ما سپرد. پس ماییم گنجینه علم و فهم و حکمت او و حجٌت خدا بر بندگانشان در روی زمین برای همه سرزمینها. خداوند ما را به کرامت خود بزرگ داشت و به سبب محمد (ص) بر بسیاری از مردم خود برتری داد. شما ما را تکذیب و تکفیر نمودید و ریختن خون ما را مباح و جنگیدن با ما را حلال و غارت اموال ما را جایز دانستید؛ گویا ما از اسیران ترکستان و کابل بودیم! چنانکه دیروز جد ما را کشتید و هنوز خون ما در اثر کینههای دیرین شما، از شمشیرهایتان میچکد و از بهتانی که به خدا بستید و خدعه و مکری که نمودید، چشمهای شما روشن و دلهای شما خوشحال و فرحناک است؛ ولی خداوند بهترینِ مکرکنندگان و انتقامگیران است.
فَلَا تَدْعُوَنَّكُمْ أَنْفُسُكُمْ إِلَى الْجَذَلِ بِمَا أَصَبْتُمْ مِنْ دِمَائِنَا، ونَالَتْ أَيْدِيكُمْ مِنْ أَمْوَالِنَا؛ فَإِنَّ مَا أَصَابَنَا مِنَ الْمَصَائِبِ الْجَلِيلَةِ والرَّزَايَا الْعَظِيمَةِ، فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ، «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ ولا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ واللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»[۴].
اکنون شما از ریختن خون و چپاول و غارت اموال ما خشنود نباشید؛ زیرا این مصائب، پیش از این در کتاب خدا نوشته شده [و خدا بر آن آگاه بود] و این بر خداوند سهل و آسان است. «تا بر آنچه از دستتان رفته است تأسف نخورید و به آن سودی که برایتان حاصل میشود، خوشحال نباشید؛ زیرا خداوند، حیلهگران و گردنکشان را دوست نمیدارد».
تَبّاً لَكُمْ، فَانْتَظِرُوا اللَّعْنَةَ والْعَذَابَ، فكَأَنْ قَدْ حَلَّتْ بِكُمْ، وتَوَاتَرَتْ مِنَ السَّمَاءِ نَقِمَاتٌ، فَيُسْحِتَكُمْ بِمَا كَسَبْتُمْ، «ويُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ»ref>سوره انعام، آیه ۶۵.</ref>، ثُمَّ تُخَلَّدُونَ فِي الْعَذَابِ الْأَلِيمِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِمَا ظَلَمْتُمُونَا، «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ»[۵]. وَيْلَكُمْ! أَ تَدْرُونَ أَيَّةَ يَدٍ طَاعَنَتْنَا مِنْكُمْ؟! أوأَيَّةَ نَفْسٍ نَزَعَتْ إِلَى قِتَالِنَا؟! أَمْ بِأَيَّةِ رِجْلٍ مَشَيْتُمْ إِلَيْنَا تَبْغُونَ مُحَارَبَتَنَا؟! فَقَسَتْ قُلُوبُكُمْ، وغَلُظَتْ أَكْبَادُكُمْ، وطُبِعَ عَلَى أَفْئِدَتِكُمْ، وخُتِمَ عَلَى سَمْعِكُمْ وبَصَرِكُمْ، وسَوَّلَ لَكُمُ الشَّيْطَانُ وأَمْلَى لَكُمْ، وجَعَلَ عَلَى بَصَرِكُمْ غِشَاوَةً، فَأَنْتُمْ لَا تَهْتَدُونَ.
ای اهل کوفه! هلاکت بر شما باد! و اکنون منتظر باشید که خیلی زود لعنت و عذاب خدا، پی در پی از آسمان بر شما وارد خواهد شد و شما را به کیفر کردارهای خود، معذّب خواهد نمود و بعضی از شما را به دست بعضی دیگر مبتلا خواهد کرد و از شما انتقام خواهد کشید. آنگاه روز قیامت، به جزای این ظلمها که در حق ما نمودید، در آتش دردناک دوزخ جاویدان خواهید بود. الا لعنة الله علی القوم الظالمین. اکنون شما از ریختن خون و چپاول و غارت اموال ما خشنود نباشید؛ زیرا این مصائب، پیش از این در کتاب خدا نوشته شده [و خدا بر آن آگاه بود] و این بر خداوند سهل و آسان است. «تا بر آنچه از دستتان رفته است تأسف نخورید و به آن سودی که برایتان حاصل میشود، خوشحال نباشید؛ زیرا خداوند، حیلهگران و گردنکشان را دوست نمیدارد».
تَبّاً لَكُمْ، يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ! کَمْ تِرَاتٍ لِرَسُولِ اللَّهِ قِبَلَكُمْ وذُحُولٍ لَهُ لَدَيْكُمْ، ثُمَّ غَدَرْتُمْ بِأَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) جَدِّي وبَنِيهِ عِتْرَةِ النَّبِيِّ الطَّیِّبین الْأَخْيَارِ؟ وافْتَخَرَ بِذَلِكَ مُفْتَخِرٌ، فَقَالَ:
ای اهل کوفه! هلاکت بر شما باد! آیا میدانید کدام خون از رسول خدا (ص) به گردن شماست و به سبب آن دشمنیهایی که با برادرش علی بن ابی طالب (ع) و فرزندان و عترت او کردید و بعضی از شما به این جنایتها افتخار مینمایید و میگویید:
نَحْنُ قَتَلْنَا عَلِيّاً وبَنِي عَلِيٍّ
بِسُيُوفٍ هِنْدِيَّةٍ ورِمَاحٍ
وَ سَبَيْنَا نِسَاءَهُمْ سَبْيَ تُرْكٍ
وَنَطَحْنَاهُمْ، فَأَيَّ نِطَاحٍ!
ترجمه: «ما علی و فرزندان علی (ع) را با شمشیرهای هندی و نیزهها کشتیم
و اهل بیتش را مانند اسیران ترک اسیر کردیم».
فَقالتْ: بِفِيكَ أَيُّهَا الْقَائِلُ الْكَثْكَثُ، ولَكَ الْأَثْلَبُ، اِفْتَخَرْتَ بِقَتْلِ قَوْمٍ زَكَّاهُمُ اللَّهُ، وطَهَّرَهُمْ، وأَذْهَبَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ، فَأكْظِمْ، وأَقْعَ كَمَا قَعَى أَبُوكَ، وإِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ، حَسَدْتُمُونَا -وَيْلٌ لَكُمْ- عَلَى مَا فَضَّلَنَا اللَّهُ عَلَيْكُمْ!
سنگ و خاک بر دهان تو، ای کسی که افتخار میکنی به کشتن مردمانی که خداوند آنان را از هر پلیدی پاک و پاکیزه گردانید! ای شخص ناپاک! خشم خود را بخور و بر جای خود بنشین؛ چنانکه پدرت نشست[یادداشت ۱]. همانا برای شخص، [پاداش] همان چیزی است که به جای آورده و از پیش فرستاده است. وای بر شما! آیا به ما حسد میبرید به چیزی که خداوند ما را به آن برتر داشته است؟
فَمَا ذَنْبُنَا أَنْ جَاشَ دَهْراً بُحُورُنَا
وَ بَحْرُكَ سَاجٍ لَا يُوَارِي الدَّعَامِصَا
«ما چه گناهی داریم اگر روزگار دریای [آرامشِ] ما را به خروش آورده [و نا آرام و طوفانی کرده] است، در حالی که دریای [اقبال و بخت] تو آرام است؛ آنگونه که کِرمهایش را پنهان نمیکند».[یادداشت ۲]
«﴿سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ٢١﴾ [حدید:21]» «﴿أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ ٤٠﴾ [نور:40]»
«﴿[برای رسیدن] به آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که پهنایش چون پهنای آسمان و زمین است [و] برای کسانی آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردهاند بر یکدیگر سبقت جویید این فضل خداست که به هر کس بخواهد آن را میدهد و خداوند را فزونبخشی بزرگ است ٢١﴾ [حدید:21]» «﴿یا [کارهایشان] مانند تاریکیهایی است که در دریایی ژرف است که موجی آن را میپوشاند [و] روی آن موجی [دیگر] است [و] بالای آن ابری است تاریکیهایی است که بعضی بر روی بعضی قرار گرفته است هر گاه [غرقه] دستش را بیرون آورد به زحمت آن را میبیند و خدا به هر کس نوری نداده باشد او را هیچ نوری نخواهد بود ٤٠﴾ [نور:40]»
قَالَ: فَارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ بِالْبُكَاءِ، وقَالُوا: حَسْبُكِ يَا ابْنَةَ الطَّيِّبِينَ، فَقَدْ أَحْرَقْتِ قُلُوبَنَا، وأَنْضَجْتِ نُحُورَنَا، وأَضْرَمْتِ أَجْوَافَنَا، فَسَكَتَتْ.
چون خطابه فاطمه به اینجا رسید، مردم با صدای بلند گریستند و گفتند: ای دختر پاکان و پاکیزگان! دلها و سینههای ما را آتش زدی و جگرهای ما را به آتش حزن و اندوه، سوزاندی؛ دیگر بس کن. پس فاطمه سلام الله علیها ساکت شد.
جستارهای وابسته
پانویس
یادداشت
- ↑ ابوالحسن شعرانی در دمع السجوم این فراز از خطبه (فَأکْظِمْ، وأَقْعَ کَمَا قَعَی أَبُوکَ) را این گونه ترجمه کرده است: پس از این غصه بسوز و مانند پدرت سگ اسافل خویش را بر زمین بسای. شعرانی، دمع السجوم، ترجمه نفس المهموم، ۱۳۷۴ق، ص۲۱۹.
- ↑ علامه شعرانی در توضیح این فراز میگوید منظور از این تمثیل د ر این بیت شعر این است که: دین ما جهانگیر شد و مردم آن را پسندیدند و پذیرفتند اما شما که دشمن دین بودید رأیتان باطل است و مردم قبول نکردند و شما حسد میبرید بر ما و ما را آزار میکنید. شعرانی، دمع السجوم ترجمه نفس المهموم، ۱۳۷۴ق، پاورقی، ص۲۱۹.
منابع
- سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطّفوف، ترجمه عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، چاپ هشتم، ۱۳۷۹ش.
- طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، تحقیق ابراهیم بهادری، قم، نشر اسوه، چاپ دوم، ۱۴۱۶ق.
شهیدان | |
---|---|
اسیران | |
عاملان | یزید • ابن زیاد • عمر سعد • شمر بن ذیالجوشن • سنان • خولی • حکیم بن طفیل • حرمله • شبث بن ربعی • ابن اشعث • عمرو بن صبیح • لشکر عمر بن سعد • ادامه |
گزارشگران | |
خونخواهان | |
نامهرسانها | |
خطبه و نامه | |
پیامدها | |
مکانها | کربلا • نینوا • فرات • غاضریه • نهر علقمه • طف • عذیبالهجانات • قصر بنیمقاتل • حسینیدالان
• قادسیه • تنعیم • خیمهگاه • مقام رأس الحسین • گودال قتلگاه • تل زینبیه • نواویس • شریعه فرات |
مرثیهسرایان | رباب • امالبنین • ابوالاسود دوئلی • کمیت بن زید اسدی • سید رضی • دعبل خزاعی • منصور نمری • سیف بن عمیره نخعی • کسایی مروزی • ادامه |
کتابها | |
دعا و زیارت | |
تحریفات | |
آثار هنری | |
ادبیات عاشورایی | |
وابسته | |
ردههای پنهان:
- مقالههای قابل قبول
- مقالههای با الگوی درجهبندی
- مقالههای با پیوند کافی
- مقالههای با رده ناقص
- مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات
- مقالههای بینیاز از عکس
- مقالههای با ناوبری
- مقالههای با رعایت شیوهنامه ارجاع
- مقالههای بدون کپیکاری
- مقالههای با استناد کامل
- مقالههای غیرجانبدارانه
- مقالههای با شناسه ناقص
- مقالههای رسا
- مقالههای جامع
- مقالههای خلاصهسازی شده
- مقالههای با درجه اهمیت ج