تجرد نفس
تجرد نفس بهمعنای اینکه نفس، مادی نبوده و ویژگیهای ماده مانند مکان، زمان و جهت ندارد و قابل اشاره حسی نیست. تجرد نفس را یکی از معارف مهم قرآنی و فلسفی دانستهاند که اثبات و تصور صحیح معاد و حیات پس از مرگ، مبتنی بر آن است. همچنین تجرد نفس را مهمترین و مفیدترین بحث علم النفس شمردهاند.
گفته شده همه فیلسوفان مسلمان، نفس را مجرد میدانند؛ هرچند در نحوه تجرد آن اختلاف دارند. فیلسوفان مشائی و اشراقی معتقدند که نفس انسان، از ابتدای پیدایش و همچنین در بقا به لحاظ ذاتش، مجرد عقلی است. مجرد عقلی، هیچ یک از خصوصیات ماده را ندارد. در مقابل، ملاصدرا و پیروانش معتقدند نفس انسانی در آغاز پیدایش، مادی است و سپس در اثر حرکت جوهری به تجرد مثالی میرسد؛ فقط انسانهای اندکی (انسانهای کامل) به تجرد عقلی میرسند. مجرد مثالی گرچه ماده ندارد؛ اما در برخی از ویژگیها مانند رنگ، شکل، حجم و وزن با مادیات مشترک است.
متکلمان مسلمانی همچون شیخ صدوق و شیخ مفید، ابوحامد غزالی، فیاض لاهیجی، عَضُدالدین ایجی و میرسید شریف جُرْجانی و سَعْدالدین تَفْتازانی، از متکلمان اشاعره، نیز نفس انسان را مجرد از ماده میدانند.
قائلان به تجرد نفس، دلایل عقلی و نقلی متعددی برای اثبات دیدگاه خود ارائه کردهاند. از نظر ملاصدرا، شرع و عقل در تجرد نفس هماهنگ بوده و به تجرد آن اذعان دارند. آیه «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَر؛ سپس آن را آفرینش تازهای دادیم»، آیه «نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحی؛ در او از روح خود دمیدم» و آیه «اللَّهُ يَتَوَفىَّ الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا؛ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض میکند» از جمله آیاتیاند که در اثبات تجرد نفس مورد استناد قرار گرفتهاند. به احادیثی مانند «حدیث من عرف نفسه من عرف ربه» نیز بر تجرد نفس استناد شده است.
بیشتر متکلمان مسلمان و همه مادیگرایان را منکر تجرد نفس و معتقد به مادی بودن آن دانستهاند. متکلمان مسلمان، فقط خداوند را مجرد میدانند و بیشتر آنان، نفس را به اجزاء اصلی بدن تفسیر کردهاند که از اول تا آخر عمر باقی است و تغییر نمیکند.
سید مرتضی، شیخ طوسی، ابوالحسین بصری، از متکلمان برجسته معتزله، ابن میثم بحرانی، متکلم شیعی سده هفتم قمری، و علامه مجلسی از جمله متکلمان معتقد به مادی بودن نفس به شمار میروند. از نظر علامه مجلسی، دلایل عقلی مسلم بر تجرد یا مادی بودن نفس وجود ندارد و ظاهر آیات و روایات دلالت بر مادی بودن آن دارند.
کتابها و مقالات متعددی درباره تجرد نفس و چگونگی آن نگارش و منتشر شده است.
جایگاه و اهمیت
تجرد و غیرمادی بودن نفس، یکی از معارف مهم قرآن و فلسفه اسلامی[۱] و از مباحث دیرینه و پراهمیت علم النفس فلسفی شمرده شده است.[۲] برخی آن را مهمترین و مفیدترین بحث علم النفس دانستهاند.[۳]
گفته شده اثبات معاد، قیامت کبری و بازگشت ارواح به بدنهای عنصری و مادی در قیامت یا بدنهای مثالی در برزخ، مبتنی بر تجرد نفس و بقای آن است.[۴] از نظر محمدتقی مصباح یزدی، فیلسوف شیعی، در صورتی میتوان حیات پس از مرگ را به صورت صحیح تصور کرد که روح را مجرد و غیر از بدن و خواص آن دانست.[۵] در صورت عدم باور به تجرد نفس، فرض معاد و حیات مجدد، معقول نخواهد بود.[۶] همچنین تجرد نفس را یکی از دلایل فیلسوفان در اثبات جاودانگی نفس پس از مرگ شمردهاند.[۷]
تبیین اصالت و استقلال نفس، توجیه عقلانی بقای پس از مرگ و سعادت و شقاوت برزخی و اخروی را از آثار و ثمرات اثبات تجرد نفس شمردهاند.[۸] همچنین تجرد نفس را از مسائلی دانستهاند که در آن، مکاتب الهی و مادی (ماتریالیسم) در مقابل هم صفآرایی کرده و راهشان جدا شده است.[۹]
به گفته فیاض لاهیجی، بدون معرفت به تجرد نفس، به حقیقت انسان نمیتوان پی برد.[۱۰] گفته شده دیدگاه رایج و غالب در انسانشناسی مسیحی در طول دو هزار سال، اعتقاد به نفس و تجرد آن بوده است.[۱۱]
از تجرد نفس در فلسفه و کلام اسلامی در مباحثی چون علم النفس، [۱۲] حقیقت انسان[۱۳] و مسئله معاد[۱۴] سخن گفته شده است.
در تفاسیر قرآن نیز در ذیل برخی آیاتمانند آیه ۱۵۴ سوره بقره از تجرد نفس بحث شده است.[۱۵]
مفهومشناسی
تجرد نفس به این معنا دانسته شده که نفس نه جسم است و نه جسمانی و نه لوازم و ویژگیهای جسم را دارد.[۱۶] به گفته میرداماد مجرد آن است که هیچ یک از عوارض و ویژگیهای ماده همچون مکان و زمان، جهت و بُعد و امتداد را ندارد.[۱۷] علامه طباطبایی گفته است مراد از تجرد نفس این است که نفس، موجود مادی، قابل تقسیم و دارای مکان و زمان نیست.[۱۸] از نظر غلامرضا فیاضی، از اساتید فلسفه اسلامی در قم، مجرد آن است که افزون بر اینکه جسم طبیعی و جسمانی نیست، قابل اشاره حسی نیز نیست.[۱۹]
از دیدگاه عبدالرسول عبودیت، از اساتید فلسفه اسلامی در قم، مجرد چیزی است که وابسته به ماده نیست به گونهای که بدون ماده میتواند باقی بماند خواه در حدوث و پیدایشش وابسته به ماده باشد مانند نفس انسانی خواه وابسته نباشد مانند عقول.[۲۰]
اقسام مجرد: مثالی و عقلی
مجرد به دو نوع تقسیم شده است:
- مجرد مثالی: این نوع از مجرد گرچه ماده ندارد؛ اما در برخی از ویژگیها مانند رنگ، شکل، حجم و وزن با مادیات مشترک است.[۲۱]
- مجرد عقلی: این قسم نه تنها مادی نیستند، بلکه هیچ یک از خصوصیات ماده را نیز ندارند.[۲۲]
موافقان تجرد نفس
تجرد نفس انسان را مورد اتفاق همه فیلسوفان مسلمان دانستهاند؛ اما در جزئیات آن مانند اینکه تجرد نفس، عقلی است یا مثالی، اختلاف نظر وجود دارد.[۲۳] فیلسوفان مشائی و اشراقی معتقدند که نفس انسان، از ابتدای پیدایش و در بقا ذاتاً مجرد عقلی است؛[۲۴] از نظر ابنسینا، نفس انسانی (نفس ناطقه) مجرد و روحانی و غیر از این بدن محسوس است. از دیدگاه وی، بدن ابزار تحصیل معارف و تکامل نفس به شمار میرود.[۲۵]
از دیدگاه ملاصدرا، نفس انسانی ابتدای خلقتش، مادی است و سپس در اثر حرکت جوهری به تجرد مثالی میرسد؛ انسانهای اندکی (انسانهای کامل) نیز به تجرد عقلی میرسند. دیدگاه ملاصدرا به «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا» معروف است؛ یعنی نفس به صورت جسمانی خلق میشود؛ اما در ادامه به تجرد میرسد و به صورت مجرد باقی میماند.[۲۶] از نظر وی، محال است انسان از نفس مجرد و بدن مادی ترکیب شده باشد. به همین دلیل، نفس به لحاظ نفس بودنش (یعنی ارتباطش با بدن) و در پیدایشش، جسمانی است و بر اثر تکامل از طریق حرکت جوهری اشتدادی و تکاملی مجرد میگردد.[۲۷] از نظر ملاصدرا، تجردی که ویژگی ضروری نفس انسان است، تجرد مثالی است نه عقلی.[۲۸]
غلامرضا فیاضی، برخلاف دیگر فیلسوفان معتقد است که انسان و حیوان دو نفس دارند: نفس مجرد که حقیقت انسان و حیوان است و روح نامیده میشود و نفس مادی که صورت بدن است و با مرگ بدن از بین میرود.[۲۹]
بعضی از متکلمان مسلمان همچون نوبختیان[۳۰] شیخ صدوق و شیخ مفید،[۳۱] خواجه نصیرالدین طوسی،[۳۲] فیاض لاهیجی،[۳۳] از متکلمان امامیه، ابوحامد غزالی، [۳۴] راغب اصفهانی،[۳۵] عَضُدالدین ایجی و میرسید شریف جُرْجانی[۳۶] و سَعْدالدین تَفْتازانی، از متکلمان اشاعره،[۳۷] و برخی از معتزله[۳۸] نیز نفس انسان را مجرد از ماده میدانند. ملا احمد نراقی از علمای شیعی اخلاق، نیز قائل به تجرد نفس بود.[۳۹]
افلاطون را نخستین کسی شمردهاند که به تجرد نفس باور داشت.[۴۰] گفته شده افلاطون به صورت مستقل از تجرد نفس بحث نکرده است؛ اولین بار، اَفْلوطین (۲۰۵- ۲۷۰م)، فیلسوف یونانی و بنیانگذار مکتب نوافلاطونی، تمایز نفس و بدن و تجرد آن را به صراحت بیان کرد و دلایل عقلی و تجربی برای آن ارائه کرد.[۴۱] بعضی از دلایل فیلسوفان مسلمان را برگرفته از فلوطین دانستهاند.[۴۲]
دلایل تجرد
برای اثبات تجرد نفس دلایل عقلی[۴۳] و نقلی[۴۴] متعددی ارائه شده است. از نظر ملاصدرا، شرع و عقل در تجرد نفس هماهنگ بوده و هر دو به تجرد آن اذعان دارند[۴۵]
دلایل عقلی
برای تجرد نفس، دلایل عقلی متعددی از سوی فیلسوفان ارائه شده است؛ از جمله فخر رازی دوازده دلیل[۴۶] و ملاصدرا یازده دلیل[۴۷] نقل کردهاند. محمدتقی مصباح یزدی دلایل تجرد نفس را به اعتبار مقدماتشان به دو دسته تقسیم کرده است: دسته اول: دلایلی که از مقدمات غیرفلسفی تشکیل و مبتنی بر دستاوردهای علوم تجربی است مانند دلایلی که در آنها از رؤیاها و احضار ارواح یا مقدمات تجربی مانند دگرگونی همه سلولهای بدن در طول عمر استفاده میشود؛ دسته دوم دلایل فلسفی که همه مقدماتش فلسفی است.[۴۸]
دلیل اول: وحدت هویت: هویت انسان از ابتدای تولد تا پایان عمر بدون تغییر باقی است؛ اما بدن همواره در حال دگرگونی است به گونهای که گفته شده هر هفت سال یا ده سال یک بار همه اجزای بدن تغییر میکند. بنابراین هویت انسان، همان بدن نیست؛ بلکه امر مجردی است که نفس نام دارد.[۴۹]
دلیل دوم: انسان معلق یا هوای طَلْق: طبق این برهان، اگر فرض شود که فردی به صورت یکباره و دفعی در یک فضای آزاد خلق شود به گونهای که کاملاً از اشیای خارجی و بدن و اعضایش غافل باشد. در این حالت، آن فرد خودش را درک میکند و از خودش غافل نیست با اینکه از همه اعضای بدنش غافل است.[۵۰] در تکمیل این دلیل گفته شده اگر نفس جزئی از بدن باشد، درک و علم به نفس باید مستلزم علم به بدن باشد، در حالی که میتوان حالتی تصور کرد که انسان از بدنش غافل است، ولی به نفسش علم دارد. بنابراین نفس جزئی از بدن نیست و مادی نخواهد بود. پس مجرد است.[۵۱] این دلیل را کمکی برای تفسیر و تصور صحیح از علم حضوری نفس به خود دانستهاند.[۵۲] خواب و رؤیا مثال واقعی و ملموس این برهان شمرده شده است؛ انسان در حالت خواب با اینکه از همه اعضای بدن غافل است، اما از خودش غافل نیست. ازاینرو، نفس مستقل از بدن و مجرد است.[۵۳]
دلیل سوم: ادراک کلیات: این برهان از این قرار است:
- انسان مفاهیم کلی مانند انسان و حیوان را درک میکند که بر افراد مختلف صدق میکند.
- مفهوم کلی، شکل، اندازه و حالت ندارد، ازاینرو، مجرد است؛ در غیر این صورت نمیتوانست مشترک بین اشخاص متعدد باشد.
- مفاهیم کلی وجود خارجی ندارند و در ذهن موجودند.
- محال است که محل و حامل مفهوم کلی که مجرد است، جسم باشد؛ زیرا اگر جسم باشد، آن مفهوم کلی نیز باید به تبع آن جسم، شکل و حالت و اندازه داشته باشد.
- بنابراین حامل مفاهیم کلی باید مجرد باشد. پس نفس که حامل و درککننده مفاهیم کلی است، مجرد است.[۵۴]
دلایل نقلی
آیات متعددی را دال بر تجرد نفس دانستهاند از جمله: آیه ۱۴ سوره مؤمنون «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَر؛ سپس آن را آفرینش تازهای دادیم»، [۵۵] آیه ۲۹ سوره حجر و آیه ۷۲ سوره ص «نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحی؛ در او از روح خود دمیدم»، [۵۶] آیه ۴۲ سوره زمر «اللَّهُ يَتَوَفىَّ الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَ الَّتىِ لَمْ تَمُتْ فىِ مَنَامِهَا؛ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض میکند، و ارواحی را كه نمردهاند نیز به هنگام خواب میگیرد»، [۵۷] آیه ۹ سوره سجده، [۵۸] آیه ۱۰ و ۱۱ سوره سجده[۵۹] و آیه ۹۳ سوره انعام.[۶۰] به گفته ملاصدرا همه آیات مربوط به معاد و احوال انسانها در آخرت بر تجرد نفس دلالت دارند.[۶۱]
گفته شده براساس آیه ۱۴ سوره مؤمنون، خداوند بعد از بیان مراحل مادی خلقت انسان همچون عَلَقَه (خون بسته)، مُضْغَه (گوشت پاره) و گوشت و استخوان، از خلقت دیگری از سنخ غیرمادی سخن گفته شده که همان نفس مجرد است.[۶۲] جعفر سبحانی، متکلم شیعه، در دلالت آیه ۴۲ سوره زمر گفته است گرفتن جان و روح برخی از انسانها و نگرفتن روح بعضی دیگر، نشان از وجود موجودی غیر از بدن است که از دگرگونی و نابودشدن در امان است. چنین موجودی قطعاً مجرد خواهد بود.[۶۳]
روایات متعددی همچون «حدیث من عرف نفسه من عرف ربه»، «قلب المؤمن عرش الله» و روایات خلقت روحها پیش از خلقت جسدها نیز برای اثبات تجرد نفس مورد استناد قرار گرفتهاند.[۶۴]
شواهد تجربی همچون تجربههای نزدیک به مرگ، احضار ارواح، خوابهای مغناطیسی (هیپنوتیزم)، خواب و رؤیا، اعمال مرتاضان و تلهپاتی (انتقال فکر و اطلاعات از راه دور و بدون ارتباط فیزیکی) از دیگر دلایل تجرد نفس شمرده شدهاند.[۶۵] هرچند تلاشهایی برای اثبات مادی بودن این پدیدهها صورت گرفته، اما گفته شده تفسیر غیرمادی این پدیدهها آسانتر و قانعکنندهتر است.[۶۶]
منکران تجرد نفس
گفته شده دو گروه به مادی بودن نفس معتقدند:
- متکلمان مسلمان: این گروه فقط خداوند را مجرد میدانند و دیگر موجودات را مادی میدانند.[۶۷]
- مادیگرایان: این گروه وجود مجردات را به کلی انکار میکنند که نتیجه آن انکار تجرد نفس خواهد بود.[۶۸]
علامه طباطبایی، اهل حدیث را نیز جزو منکران تجرد نفس نام برده است.[۶۹] بیشتر متکلمان مسلمان را معتقد به مادی بودن نفس دانستهاند؛ اما در تفسیر آن اختلاف دارند.[۷۰] نقل شده بیشتر متکلمان، نفس را به اجزاء اصلی بدن تفسیر کردهاند که از اول تا آخر عمر باقی است و تغییر نمیکند.[۷۱]
از جمله متکلمان قائل به مادی بودن نفس عبارتند از: سید مرتضی، [۷۲] شیخ طوسی، [۷۳] ابوالحسین بصری، از متکلمان برجسته معتزله، [۷۴] ابنمیثم بحرانی، شارح نهج البلاغه و متکلم شیعی سده هفتم قمری.[۷۵] از دیدگاه علامه مجلسی، دلایل عقلی مسلم بر تجرد یا مادی بودن نفس وجود ندارد؛ ظاهر آیات و روایات دلالت بر مادی بودن آن دارند. وی برآن است که میان تجرد نفس و جسم نورانی و ملکوتی بودن و داخل در بدن بودن نفس تردید وجود دارد. از نظر او، تکفیر معتقدان به تجرد نفس صحیح نیست.[۷۶]
برخی با انکار تجرد نفس، آن را جسم لطیف نورانی دانسته و معتقدند هیچ یک از دلایل تجرد روح دلالت بر تجرد آن ندارد؛ بلکه آنچه از دلایل و آیات و روایات استفاده میشود این است که روح از اجسام مادی عنصری نیست.[۷۷]
برخی از فیلسوفان و متکلمان مسیحی نیز هر گونه نفس مجرد را انکار کردهاند و معتقدند که آموزههای مسیحی مانند معاد نیز با این دیدگاه سازگار است.[۷۸]
دلایل انکار تجرد
منکران تجرد نفس دلایل گوناگونی برای دیدگاه خود ارائه کردهاند که برخی از آنها عبارتند از:
- یکی از دلایل متکلمان مسلمان در انکار تجرد نفس، آیه «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْء؛ هیچ چیزی مانند او نیست»[۷۹] است که هرگونه مشابهت با خداوند را نفی میکند.[۸۰]
- یکی از مهمترین و مشهورترین دلایل منکران تجرد نفس، مشکل ارتباط و تعامل نفس مجرد با بدن مادی دانسته شده است.[۸۱] برخی از منکران، اشکال تعامل نفس و بدن را حلناشدنی[۸۲] و مرموز و مبهم توصیف کردهاند. [۸۳]
- از دیگر دلایل معتقدان به مادی بودن نفس، وابسته بودن نفس به مغز و سلولهای مغزی بیان شده است. از نظر آنها، هنگام ظهور شعور و تفکر، مغز از خود عکس العمل و فعالیت بیشتری نشان میدهد؛ از طرف دیگر، هنگامی که به مغز یا قسمتی از آن آسیبی برسد، انسان تفکر صحیح یا برخی امور مربوط به ادراک و تفکر یا حافظه خود را از دست میدهد.[۸۴]
در پاسخ به این اشکال گفته شده اگر شعور و ادراک وابسته به مغز و اعصاب است و یا در مواقعی که مغز آسیب میبیند، قسمتی از آگاهیها و ادرکات انسان از بین میرود، به خاطر این است که بدن و مغز و اعصاب ابزار فعالیت نفس به شمار میرود و فعالیتهای نفس به وسیله آنها صورت میگیرد. ازاینرو، اگر این ابزار آسیبی ببیند، فعالیتهای نفس نیز تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.[۸۵]
- از جمله نقدهای منکران تجرد نفس، مسئله تفرد و تمایز نفوس در یک زمان است. به سبب چه چیزی یک نفس یا دو نفس وجود دارد؟ اگر نفوس متجسد باشند، بدنها موجب تفرد و تشخص آنها میشوند و به ازای هر بدن، یک نفس وجود دارد؛ اما اگر نفوس مستقل و جدا از بدنها وجود داشته باشند، در این صورت تفاوتی میان وجود یک نفس با برخی تفکرات و دو نفس با نیمی از همان تفکرات نیست. اگر تفاوتی میان وجود یک نفس یا دو نفس نباشد، در این صورت نفس مجردی وجود نخواهد داشت. [۸۶]
- مهمترین دلیل مادیگرایان در انکار تجرد نفس را اعتقاد به حسگرایی و نفی هر موجود غیرمادی شمردهاند. از نظر ماتریالیستها، چیزی فراتر از عالم ماده وجود ندارد.[۸۷]
کتابشناسی
درباره تجرد نفس و چگونگی آن کتابها و مقالات متعددی نگارش و منتشر شده است. برخی از کتابها از این قرار است:
- مجرد سیّال؛ بررسی چگونگی تجرد نفس با تغیّر آن، علیرضا اسعدی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۵ش.
- بازنگاهی به تجرد نفس، رسول حسینپور، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
- تجرد نفس در فلسفه اسلامی و فلسفه ذهن، اثر مصطفی ایزدی یزدانآبادی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، ۱۴۰۱ش.
- تجرد نفس از دیدگاه آقامجتبی قزوینی و آیتالله جوادی آملی، علی قدردان قراملکی، قم، انتشارات حکمت اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۱ش.
پانویس
- ↑ نیکزاد، «دلایل تجرد نفس»، ص۷۴.
- ↑ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۸۳.
- ↑ نیکزاد، «دلایل تجرد نفس»، ص۷۴.
- ↑ آشتیانی، لوامع الحقائق فی اصول العقائد، ۱۳۹۰ش، ص۴۴۰.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۹.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۵۵.
- ↑ نگاه کنید به: فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۵۴۷.
- ↑ نیکزاد، «دلایل تجرد نفس»، ص۷۴.
- ↑ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۳۳.
- ↑ فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۱۴۶.
- ↑ Baker, "Christians Should Reject Mind-Body Dualism", p334-337; Van Inwagen, The possibility of resurrection and other essays in Christian Apologetics, 1998, p65.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: ابنسینا، النفس من کتاب الشفاء، ۱۳۷۵ش، ص۲۸۸-۳۰۳؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۲۶۰-۳۲۳؛ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۸۳-۲۴۹.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۵۱ و ۱۴۳.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۵۵.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۳۵۰.
- ↑ نگاه کنید به: ایجی-جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۲۴۷؛ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۸۵؛ ذاکری، «ادله قرآنی فخر رازی بر تمایز نفس از بدن و تجرد آن»، ص۱۸۹.
- ↑ میرداماد، کتاب القبسات، ۱۳۶۷ش، ص۱۶۷.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۳۶۴.
- ↑ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۸۴.
- ↑ عبودیت، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، ۱۳۹۱ش، ج۳، ص۸۴.
- ↑ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۸۵.
- ↑ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۸۵.
- ↑ عبودیت، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، ۱۳۹۱ش، ج۳، ص۱۱۴؛ یوسفی، رابطه نفس و بدن، ۱۳۹۷ش، ص۱۲۹.
- ↑ عبودیت، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، ۱۳۹۱ش، ج۳، ص۱۱۴ و ۱۱۵؛ یوسفی، رابطه نفس و بدن، ۱۳۹۷ش، ص۱۲۹.
- ↑ ابنسینا، احوال النفس، ۲۰۰۷م، ص۱۸۳.
- ↑ نگاه کنید به: ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۳۴۵، ۳۴۷ و ۳۹۳.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۵، ص. ۲۸۹.
- ↑ عبودیت، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، ۱۳۹۱ش، ج۳، ص۱۱۸ و۴۳۰.
- ↑ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۹۲ و ۲۴۴.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۱۸۴.
- ↑ مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ۱۳۷۲ش، ص۴۸۳.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۱۸۴.
- ↑ فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۱۴۴.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۱۸۴؛ ایجی-جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۲۴۷.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۱۸۴؛ ایجی-جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۲۴۷.
- ↑ ایجی-جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۲۴۷ و ۲۵۰.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۹۸.
- ↑ تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱۹۹۶م، ج۱، ص۸۷۸.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، انتشارات هجرت، ص۱۹-۲۱.
- ↑ داووی، «آراء یونانیان درباره جان و روان»، ص۴۳۹؛ یوسفی، رابطه نفس و بدن از دیگاه ملاصدرا و کتاب و نفس، ۱۳۹۷ش، ص۵۰و۵۱.
- ↑ برخواه، «تجرد نفس»، ص۵۶۹.
- ↑ برخواه، «تجرد نفس»، ص۵۶۹.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: فخر رازی، المباحث المشرقیه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۴۵-۳۷۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۲۶۰-۳۰۲؛ ایجی-جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۲۴۷-۲۵۰؛ آشتیانی، لوامع الحقائق فی اصول العقائد، ۱۳۹۰ش، ص۴۴۰-۴۴۴؛ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۲۰۰-۲۳۰.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۳۰۲-۳۰۷؛ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۴۳-۴۶؛ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۲۳۹-۳۴۵.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۳۰۳.
- ↑ فخر رازی، المباحث المشرقیه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۴۵-۳۷۲.
- ↑ نگاه کنید به: ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۲۶۰-۳۰۲.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۱۹۸ و ۱۹۹.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۴۲؛ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۲۲۳.
- ↑ ابنسینا، النفس من کتاب الشفاء، ۱۳۷۵ش، ص۳۴۸؛ طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۹۲و۲۹۳؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۴۴.
- ↑ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۲۱۸ و ۲۲۰.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۲۰۰.
- ↑ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۲۲۰.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۲۷۹ و ۲۸۰.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۳۰۴؛ آشتیانی، لوامع الحقائق فی اصول العقائد، ۱۳۹۰ش، ص۴۴۴و۴۴۵.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۳۰۴؛ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۵۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۳۵۱؛ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۴۳-۴۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۳۵۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۰ق، ج۱۶، ص۲۵۲؛ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۴۳-۴۵؛ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۵۸.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۵۹.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۳۰۵.
- ↑ آشتیانی، لوامع الحقائق فی اصول العقائد، ۱۳۹۰ش، ص۴۴۴و۴۴۵.
- ↑ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۴۵.
- ↑ نگاه کنید به: ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۳۰۵-۳۰۷.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۱۹۸ و ۱۹۹؛ مکارم شیرازی، معاد و جهان پس از مرگ، ۱۳۸۸ش، ص۱۹۶-۲۲۴؛ دیوانی، حیات جاودانه، ۱۳۸۶ش، ص۳۵.
- ↑ دیوانی، حیات جاودانه، ۱۳۸۶ش، ص۳۵.
- ↑ ایجی-جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۲۴۷؛ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۹۹.
- ↑ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۹۹.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۳۶۵ و ۳۶۶.
- ↑ نگاه کنید به: علامه حلی، تسليك النفس الى حظيرة القدس، ۱۴۲۶ق، ص۱۲۳؛ ایجی-جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۲۴۷ و ۲۵۰؛ فیاض لاهیجی، شوارق الالهام، انتشارات مهدوی، ج۲، ص۳۵۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج. ۵۸، ص۹۲.
- ↑ فیاض لاهیجی، شوارق الالهام، انتشارات مهدوی، ج۲، ص۳۵۹؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۰۵.
- ↑ سیدمرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ۱۴۱۱ق، ص۱۱۳ - ۱۱۵: سید مرتضی، رسائل الشريف المرتضى، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص. ۱۳۰ و ج۲، ص. ۲۷۱ و ج۴، ص. ۳۰.
- ↑ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربی، ج۳، ص۴۷.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج. ۵۸، ص۹۵.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج. ۵۸، ص۹۵.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۸، ص۱۰۴.
- ↑ نوری طبرسی، کفایة الموحدین، انتشارات علمیه اسلامیه، ج۱، ص۲۸۲ و ۲۸۳.
- ↑ See: Baker, The Metaphysics of Everyday Life; an Essay in Practical Realism, 2007, p341؛ Van Inwagen, The possibility of resurrection and other essays in Christian Apologetics, 1998, p53-65.
- ↑ سوره شوری، آیه ۱۱.
- ↑ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۹۹.
- ↑ Baker, Material Persons and the Doctrine of resurrection, 2001, p163.
- ↑ .Baker, Material Persons and the Doctrine of resurrection, 2001, p163
- ↑ Baker, Christians Should Reject Mind-Body Dualism, 2005a, p. 334.
- ↑ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۳۴.
- ↑ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۳۵.
- ↑ .Baker, Death and the Afterlife, 2005b, p. 375
- ↑ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۹۹.
منابع
- آشتیانی، میرزا احمد، لوامع الحقائق فی اصول العقائد، تحقیق محسن آشتیانی، قم، کنگره علامه آشتیانی، ۱۳۹۰ش.
- ابنسینا، حسین بن عبدالله، احوال النفس؛ رسالة فی النفس و بقائها و معادها، تحقیق و تعلیق احمد فؤاد اهوانی، پاریس، دار بیبلیون، ۲۰۰۷م.
- ابنسینا، حسین بن عبدالله، النفس من کتاب الشفاء، تحقیق حسن حسنزاده آملی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۳۷۵ش/۱۴۱۷ق.
- ایجی، عضدالدین و میرسید شریف جرجانی، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، افست قم، الشریف الرضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
- برخواه، انسیه، «تجرد نفس»، در دانشنامه جهان اسلام، ج۶، زیرنظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تحقیق و تعلیق عبدالرحمن عمیره، افست قم، الشریف الرضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- تهانوی، محمدعلی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۱۹۹۶م.
- جرجانی، میر سید شریف، التعریفات، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- داووی، علیمراد، «آراء یونانیان درباره جان و روان»، در مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، شماره ۷۲ و ۷۳، فروردین و تیر ۱۳۴۹ش.
- دیوانی، امیر، حیات جاودانه (پژوهشی در قلمرو معادشناسی)، قم، مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ۱۳۸۶ش.
- ذاکری، مهدی، «ادله قرآنی فخر رازی بر تمایز نفس از بدن و تجرد آن»، فصلنامه نقد و نظر، شماره ۶۶، بهار ۱۳۹۰ش.
- سبحانی، جعفر، اصالت روح از نظر قرآن، قم، توحید قم، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
- سیدمرتضی، علی بن حسین، الذخیره فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، قم، مؤسسه نشر الاسلامی، ۱۴۱۱ق.
- سیدمرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، تحقیق سید مهدی رجائی، قم، دار القرآن الکریم، ۱۴۰۵ق.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تصحیح احمد حبیب عاملی، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، بیتا.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
- طوسی، خواجه نصیرالدین، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، نشر البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- عبودیت، عبدالرسول، درآمدی به نظام حکمت صدرائی (ج۳)، تهران - قم، سمت - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، تسلیک النفس الی حظیرة القدس، تحقیق فاطمه رمضانی، قم، مؤسسة الإمام الصادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، قم، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۳ق.
- فخر رازی، محمد بن عمر، المباحث المشرقیه فی علم الالهیات و الطبیعیات، قم، انتشارات بیدار، چاپ دوم، ۱۴۱۱ق.
- فیاض لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، اصفهان، انتشارات مهدوی، بیتا.
- فیاض لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، نشر سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- فیاضی، غلامرضا، علم النفس فلسفی، تحقیق و تدوین محمدتقی یوسفی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم، ۱۳۹۳ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، تهران، چاپ و نشر بینالملل سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ هفدهم، ۱۳۸۴ش.
- مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، معاد و جهان پس از مرگ، قم، سرور، چاپ هفتم، ۱۳۸۸ش.
- مکدرموت، مارتین، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ترجمه احمد آرام، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۲ش.
- ملاصدرا، محمد بن ابراهيم، الحكمة المتعالیة في الأسفار العقلية الأربعة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- میرداماد، سید محمدباقر، کتاب القبسات، به اهتمام مهدی محقق و دیگران، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۷ش.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، قم، انتشارات هجرت، بیتا.
- نوری طبرسی، اسماعیل بن احمد، کفایة الموحدین، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، بیتا.
- نیکزاد، عباس، «دلایل تجرد نفس»، در فصلنامه کلام اسلامی، شماره ۴۳، پاییز ۱۳۸۱ش.
- یوسفی، محمدتقی، رابطه نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا و کتاب و سنت، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، ۱۳۹۷ش.
- Baker, Lynne Rudder, The Metaphysics of Everyday Life; an Essay in Practical Realism, New York, Cambridge University Press, 2007.
- Baker, Lynne Rudder, Christians Should Reject Mind-Body Dualism, Contemporary Debates in Philosophy of Religion, Edited by Michael L. Peterson and Raymond J. VanArragon. Blackwell Publishing, 2005.
- Baker, Lynne Rudder, Death and the Afterlife. The Oxford handbook of philosophy of religion, Edited by William J. Wainwright, New York, Oxford University Press, 2005.
- Baker, Lynne Rudder, Material Persons and the Doctrine of resurrection, Faith and Philosophy, Vol. 18, No. 2, 2001.
- Van Inwagen, Peter, The possibility of resurrection and other essays in Christian Apologetics, Boulder, WestviewPress, 1998.