یقین: تفاوت میان نسخهها
P.motahari (بحث | مشارکتها) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
[[حدیث|روایات]] بسیاری از [[پیامبر(ص)]] و [[امامان شیعه]] درباره یقین گزارش شده است. در روایات، یقین مرحلهای بالاتر از [[ایمان]] و [[اسلام]] و [[تقوا]] دانسته شده است. برطبق احادیث برخی از نشانههای اهل یقین عبارتاند از [[اخلاص]]، [[زهد]]، تلاش برای انجامدادن اعمال نیک، خشوع و خودداری از مجادله. | [[حدیث|روایات]] بسیاری از [[پیامبر(ص)]] و [[امامان شیعه]] درباره یقین گزارش شده است. در روایات، یقین مرحلهای بالاتر از [[ایمان]] و [[اسلام]] و [[تقوا]] دانسته شده است. برطبق احادیث برخی از نشانههای اهل یقین عبارتاند از [[اخلاص]]، [[زهد]]، تلاش برای انجامدادن اعمال نیک، خشوع و خودداری از مجادله. | ||
==اعتقاد قطعی، صادق و ثابت== | ==اعتقاد قطعی، صادق و ثابت== | ||
خط ۱۷: | خط ۱۶: | ||
[[ملامهدی نراقی]] نویسنده [[جامع السعادات]]، یقین را مهمترین فضیلت [[اخلاق|اخلاقی]] و بزرگترین کمال نفسانی شمرده و گفته است: کسی که به آن برسد، به والاترین مرتبه سعادت دست یافته است.<ref>نگاه کنید به نراقی، جامع السعادات، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۱۱۹.</ref> او یقین را کیمیایی دانسته است که تنها افراد نادری از [[عرفان|عارفان]] و [[حکیم|حکیمان]] بزرگ به آن نائل میشوند.<ref>نگاه کنید به نراقی، جامع السعادات، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۱۱۹.</ref> برپایه [[اخلاق ناصری]]، انسانها از جهت اندازه قرب به خداوند، به چهار رتبه اهل یقین، اهل احسان، ابرار و فائزان تقسیم میشوند. رتبه اهل یقین بالاترین این رتبهها است و حکیمان و علماء بزرگ را شامل میشود.<ref>نگاه کنید به نصیر الدین طوسی، اخلاق ناصری، ۱۴۱۳ق، ص۱۰۶.</ref> | [[ملامهدی نراقی]] نویسنده [[جامع السعادات]]، یقین را مهمترین فضیلت [[اخلاق|اخلاقی]] و بزرگترین کمال نفسانی شمرده و گفته است: کسی که به آن برسد، به والاترین مرتبه سعادت دست یافته است.<ref>نگاه کنید به نراقی، جامع السعادات، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۱۱۹.</ref> او یقین را کیمیایی دانسته است که تنها افراد نادری از [[عرفان|عارفان]] و [[حکیم|حکیمان]] بزرگ به آن نائل میشوند.<ref>نگاه کنید به نراقی، جامع السعادات، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۱۱۹.</ref> برپایه [[اخلاق ناصری]]، انسانها از جهت اندازه قرب به خداوند، به چهار رتبه اهل یقین، اهل احسان، ابرار و فائزان تقسیم میشوند. رتبه اهل یقین بالاترین این رتبهها است و حکیمان و علماء بزرگ را شامل میشود.<ref>نگاه کنید به نصیر الدین طوسی، اخلاق ناصری، ۱۴۱۳ق، ص۱۰۶.</ref> | ||
در کتاب [[میزان الحکمه]] نزدیک به ۱۳۰ [[حدیث]] از [[پیامبر(ص)]] و [[امامان شیعه]] درباره یقین گردآوری شده است.<ref>نگاه کنید به ریشهری، میزان الحکمه، ۱۳۷۹ش، | در کتاب [[میزان الحکمه]] نزدیک به ۱۳۰ [[حدیث]] از [[پیامبر(ص)]] و [[امامان شیعه]] درباره یقین گردآوری شده است.<ref>نگاه کنید به ریشهری، میزان الحکمه، ۱۳۷۹ش، ج۱۴، ص۷۱۶۸تا۷۱۸۹.</ref>در برخی از این روایات یقین ستون ایمان،<ref>ریشهری، میزان الحکمه، ۱۳۷۹ش، ج۱۴، ص۷۱۷۰.</ref> کمیابترین چیز،<ref>ریشهری، میزان الحکمه، ۱۳۷۹ش، ج۱۴، ص۷۱۷۰.</ref> بهترین عبادت،<ref>ریشهری، میزان الحکمه، ۱۳۷۹ش، ج۱۴، ص۷۱۷۲.</ref>و برتر از ایمان و اسلام و تقوا<ref>ریشهری، میزان الحکمه، ۱۳۷۹ش، ج۱۴، ص۷۱۷۳.</ref>معرفی شده است. | ||
==مراتب== | ==مراتب== | ||
علماء [[اخلاق]] معتقدند یقین درجههای مختلف دارد. به گفته [[فیض کاشانی]] حدیث [[پیامبر(ص)]] که میگوید: «[[عیسی بن مریم]] روی آب راه میرفت و اگر یقین بیشتری داشت در هوا نیز راه میرفت»،<ref>ریشهری، میزان الحکمه، ۱۳۷۹ش، | علماء [[اخلاق]] معتقدند یقین درجههای مختلف دارد. به گفته [[فیض کاشانی]] حدیث [[پیامبر(ص)]] که میگوید: «[[عیسی بن مریم]] روی آب راه میرفت و اگر یقین بیشتری داشت در هوا نیز راه میرفت»،<ref>ریشهری، میزان الحکمه، ۱۳۷۹ش، ج۱۴، ص۷۱۸۹.</ref> دلالت میکند که یقین مراتبی دارد و پایانی بر آن نیست.<ref>فیض کاشانی، الحقائق، ۱۴۰۹ق، ص۱۹۳.</ref> او نوشته است که پیامبران هم هریک در مرتبهای متفاوت از آن قرار دارند.<ref>فیض کاشانی، الحقائق، ۱۴۰۹ق، ص۱۹۳.</ref> در برخی منابع اخلاقی با استناد به [[آیات|آیاتی]] از [[قرآن]] که در آنها از «[[علم الیقین]]»، «[[عین الیقین]]» و «[[حق الیقین]]» سخن آمده است،<ref>نگاه کنید به سوره تکاثر، آیههای ۵و۷؛ سوره واقعه، آیه ۹۵.</ref> سه مرتبه برای یقین بیان شده است: | ||
* '''علم الیقین''': نخستین مرتبه یقین است و به معرفتی میگویند که به وسیله استدلال به دست آمده است.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۳.</ref> زمانی که از نور آتش معرفت پیدا میکنیم که در جایی آتشی روشن است، به آن علم الیقین داریم.<ref>نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، ص۷۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۳.</ref> | * '''علم الیقین''': نخستین مرتبه یقین است و به معرفتی میگویند که به وسیله استدلال به دست آمده است.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۳.</ref> زمانی که از نور آتش معرفت پیدا میکنیم که در جایی آتشی روشن است، به آن علم الیقین داریم.<ref>نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، ص۷۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۳.</ref> | ||
* '''عین الیقین''': در مرتبه دومِ یقین، با مشاهده مستقیم معرفت حاصل میشود.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۳.</ref> آنگاه که از دیدن خود آتش، به وجود آن پی میبریم به عین الیقین رسیدهایم.<ref>نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، ۱۳۶۹ش، ص۷۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۴.</ref> عین الیقین با ریاضت و تصفیه نفس به دست میآید.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۴.</ref> | * '''عین الیقین''': در مرتبه دومِ یقین، با مشاهده مستقیم معرفت حاصل میشود.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۳.</ref> آنگاه که از دیدن خود آتش، به وجود آن پی میبریم به عین الیقین رسیدهایم.<ref>نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، ۱۳۶۹ش، ص۷۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۴.</ref> عین الیقین با ریاضت و تصفیه نفس به دست میآید.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۴.</ref> | ||
خط ۲۶: | خط ۲۵: | ||
===یقین و فناء=== | ===یقین و فناء=== | ||
به باور [[ملامهدی نراقی]] در مرحله سوم یقین، انسان به معلوم متصل میشود و خود را با آن یکی میبیند؛ اما هنوز بهرهای از وجود را برای خود احساس میکند؛ مثل زمانی که در آتش قرار دارد، اما در آن نمیسوزد. او مرحله بعدی نیز در نظر | به باور [[ملامهدی نراقی]] در مرحله سوم یقین، انسان به معلوم متصل میشود و خود را با آن یکی میبیند؛ اما هنوز بهرهای از وجود را برای خود احساس میکند؛ مثل زمانی که در آتش قرار دارد، اما در آن نمیسوزد. او مرحله بعدی نیز در نظر میگیرد که در آن عارف وجود خودش را محو در خداوند میبیند. وی این حالت را فناء مینامد وآن را به حالت انسانی تشبیه میکند که در آتش قرار گرفته و در آن سوخته و از بین رفته است. به گفته او اهل سلوک از این مرحله به «حقیقت حق الیقین» تعبیر کردهاند.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۴.</ref> | ||
این تعریف از فناء در کلام [[نصیرالدین طوسی]] هم آمده است: اما او از فناء نام نبرده و | این تعریف از فناء در کلام [[نصیرالدین طوسی]] هم آمده است: اما او از فناء نام نبرده و آن را همان حق الیقین دانسته است.<ref> نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، ۱۳۶۹ش، ص۷۷.</ref> | ||
==نشانههای اهل یقین== | ==نشانههای اهل یقین== | ||
در کتاب [[جامع السعادات]]، نشانههایی برای اهل یقین بیان شده است. به نوشته این | در کتاب [[جامع السعادات]]، نشانههایی برای اهل یقین بیان شده است. به نوشته این کتاب، اهل یقین در کارهای خود تنها به خداوند توجه دارند، به کسی جز او [[توکل]] و اعتماد نمیکنند، برای خود و دیگران هیچ نیرو و تأثیری قائل نیستند، میدانند که هرچه برایشان مقدر شده است، چه خوب باشد چه بد، حتما محقق خواهد شد و نسبت به سلامت و بیماری، فقر و غنا، ستایش دیگران و سرزنش آنها و عزت و ذلت بیتفاوتاند.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۱۹، ۱۲۰.</ref> خضوض و خشوع برای خدا، رویگردانی از غیر او و عمل به [[واجبات]] و [[مستحبات]] از دیگر علامتهای اهل یقیناند که در این کتاب مطرح شدهاند.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۱.</ref> [[ملامهدی نراقی]] علت چنین حالاتی را این دانسته است که اهل یقین باور دارند خدا امور آشکار و پنهان آنها را میبیند و میدانند که برای اعمالشان محاسبه خواهند شد.<ref>نراقی، جامع السعادات،۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۱.</ref> | ||
برطبق [[حدیثی]] در کتاب تحف العقول، [[پیامبر(ص)]] شش چیز را نشانه اهل یقین دانسته است: | برطبق [[حدیثی]] در کتاب تحف العقول، [[پیامبر(ص)]] شش چیز را نشانه اهل یقین دانسته است: | ||
# اعتقاد به خدا و [[ایمان]] به او | # اعتقاد به خدا و [[ایمان]] به او | ||
# اعتقاد | # اعتقاد به مرگ و ترس از آن | ||
# اعتقاد | # اعتقاد به [[بهشت]] و اشتیاق به آن | ||
# اعتقاد به رستاخیز و بیم از رسوایی | # اعتقاد به رستاخیز و بیم از رسوایی | ||
# اعتقاد به [[جهنم]] و تلاش برای رهایی از آن | # اعتقاد به [[جهنم]] و تلاش برای رهایی از آن | ||
خط ۴۸: | خط ۴۷: | ||
==پانویسها== | ==پانویسها== | ||
{{ | {{پانویس۲}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
* قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند. | * قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند. | ||
* ابن شعبه | * ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق/۱۳۶۳ش. | ||
* راغب اصفهانی، حسین بن محمد، | * راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم الدار الشامیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق. | ||
* ریشهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، انتشارات مؤسسه | * ریشهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، انتشارات مؤسسه فرهنگی دار الحدیث، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش. | ||
* طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق. | * طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق. | ||
* فیض کاشانی، محسن، الحقائق فی محاسن الاخلاق، تحقیق محسن عقیل، بیروت، دارالبلاغه، چاپ اول، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. | * فیض کاشانی، محسن، الحقائق فی محاسن الاخلاق، تحقیق محسن عقیل، بیروت، دارالبلاغه، چاپ اول، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. | ||
* نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، قم، تعلیق و تصحیح سیدمحمد کلانتر، اسماعیلیان، | * نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، قم، تعلیق و تصحیح سیدمحمد کلانتر، اسماعیلیان، | ||
* نصیرالدین طوسی، محمد، اخلاق ناصری، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق. | * نصیرالدین طوسی، محمد، اخلاق ناصری، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق. | ||
* نصیرالدین طوسی، محمد، اوصاف الاشراف، تحقیق و تعلیق سیدمهدی | * نصیرالدین طوسی، محمد، اوصاف الاشراف، تحقیق و تعلیق سیدمهدی شمسالدین، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۹ش. | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== |
نسخهٔ ۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۱۷
یقین، مرتبهای عالی از معرفت و از بالاترین مراحل سلوک و کمالات انسانی. در کتابهای اخلاقی یقین را اعتماد و توجه کامل به خدا و رویگردانی از غیر او معنا کرده و حالتی دانستهاند که در آن انسان نسبت به خوب و بد پیشامدها بیتفاوت است. علماء اخلاق برپایه آیات قرآن سه مرتبه «علم الیقین»، «عین الیقین» و «حق الیقین» را برای یقین بیان کرده و حق الیقین را ویژه عارفان و حکیمان بزرگ دانستهاند.
روایات بسیاری از پیامبر(ص) و امامان شیعه درباره یقین گزارش شده است. در روایات، یقین مرحلهای بالاتر از ایمان و اسلام و تقوا دانسته شده است. برطبق احادیث برخی از نشانههای اهل یقین عبارتاند از اخلاص، زهد، تلاش برای انجامدادن اعمال نیک، خشوع و خودداری از مجادله.
اعتقاد قطعی، صادق و ثابت
در لغتنامهها، کتابهای اخلاقی و تفاسیر، یقین نوعی از ادراک معرفی شده است که مرتبهای بالاتر از علم یا معرفت عادی دارد. برای مثال راغب اصفهانی آن را نوعی علم تعریف کرده است که ثبات دارد و از شناخت و فهم بالاتر است.[۱] علامه طباطبایی در بخشی از تفسیر المیزان یقین را ادراکی قوی شمرده است که از بین نمیرود و ضعیف نمیشود[۲] و در بخش دیگر آن کتاب، یقین را علمی دانسته است که در آن شکوشبهه راه نمییابد.[۳]
به گفته نصیرالدین طوسی در اوصاف الاشراف، یقین باوری قطعی و مطابق با واقع است که ازبینرفتن آن ممکن نیست. به عقیده او چنین باوری از دو معرفت ترکیب شده است: معرفت به چیزی و معرفت به اینکه معرفت نخست خلافش ممکن نیست.[۴] علماء اخلاق این تعریف از یقین را مرتبه نخست آن میدانند و آن را علم الیقین نام مینهند.[۵]
یقین از منظر اخلاق
محسن فیض کاشانی یقین را حالتی تعریف کرده است که در آن، انسان همه چیز را از خداوند میداند، به هیچ چیزی جز او توجه نمیکند، او را روزیده خود میداند و باور دارد که هرچه او مقدر کرده است، تحقق پیدا خواهد کرد.[۶] او حدیثی از امام صادق(ع) نقل کرده است که میگوید: یقین آن است که انسان با وجود خداوند از هیچ چیز ترس نداشته باشد.[۷]
اهمیت
ملامهدی نراقی نویسنده جامع السعادات، یقین را مهمترین فضیلت اخلاقی و بزرگترین کمال نفسانی شمرده و گفته است: کسی که به آن برسد، به والاترین مرتبه سعادت دست یافته است.[۸] او یقین را کیمیایی دانسته است که تنها افراد نادری از عارفان و حکیمان بزرگ به آن نائل میشوند.[۹] برپایه اخلاق ناصری، انسانها از جهت اندازه قرب به خداوند، به چهار رتبه اهل یقین، اهل احسان، ابرار و فائزان تقسیم میشوند. رتبه اهل یقین بالاترین این رتبهها است و حکیمان و علماء بزرگ را شامل میشود.[۱۰]
در کتاب میزان الحکمه نزدیک به ۱۳۰ حدیث از پیامبر(ص) و امامان شیعه درباره یقین گردآوری شده است.[۱۱]در برخی از این روایات یقین ستون ایمان،[۱۲] کمیابترین چیز،[۱۳] بهترین عبادت،[۱۴]و برتر از ایمان و اسلام و تقوا[۱۵]معرفی شده است.
مراتب
علماء اخلاق معتقدند یقین درجههای مختلف دارد. به گفته فیض کاشانی حدیث پیامبر(ص) که میگوید: «عیسی بن مریم روی آب راه میرفت و اگر یقین بیشتری داشت در هوا نیز راه میرفت»،[۱۶] دلالت میکند که یقین مراتبی دارد و پایانی بر آن نیست.[۱۷] او نوشته است که پیامبران هم هریک در مرتبهای متفاوت از آن قرار دارند.[۱۸] در برخی منابع اخلاقی با استناد به آیاتی از قرآن که در آنها از «علم الیقین»، «عین الیقین» و «حق الیقین» سخن آمده است،[۱۹] سه مرتبه برای یقین بیان شده است:
- علم الیقین: نخستین مرتبه یقین است و به معرفتی میگویند که به وسیله استدلال به دست آمده است.[۲۰] زمانی که از نور آتش معرفت پیدا میکنیم که در جایی آتشی روشن است، به آن علم الیقین داریم.[۲۱]
- عین الیقین: در مرتبه دومِ یقین، با مشاهده مستقیم معرفت حاصل میشود.[۲۲] آنگاه که از دیدن خود آتش، به وجود آن پی میبریم به عین الیقین رسیدهایم.[۲۳] عین الیقین با ریاضت و تصفیه نفس به دست میآید.[۲۴]
- حق الیقین: بالاترین مرتبه یقین است. در آن عالِم با معلوم وحدت پیدا میکند و خود را جزئی از وجود آن میبیند. مانند آنجا که انسان با ورود به آتش، به آن معرفت پیدا میکند.[۲۵] این مرتبه را ویژه آن دسته از عارفان میدانند که در محبت خدا غرق شدهاند و خود را نه موجودی مستقل، که جزئی از وجود او میدانند.[۲۶] به نوشته جامع السعادات، تنها با ترک عادات، ریشهکنکردن شهوات و ریاضتهای قوی و تلاشهای طاقتفرسا میتوان به حق الیقین رسید.[۲۷]
یقین و فناء
به باور ملامهدی نراقی در مرحله سوم یقین، انسان به معلوم متصل میشود و خود را با آن یکی میبیند؛ اما هنوز بهرهای از وجود را برای خود احساس میکند؛ مثل زمانی که در آتش قرار دارد، اما در آن نمیسوزد. او مرحله بعدی نیز در نظر میگیرد که در آن عارف وجود خودش را محو در خداوند میبیند. وی این حالت را فناء مینامد وآن را به حالت انسانی تشبیه میکند که در آتش قرار گرفته و در آن سوخته و از بین رفته است. به گفته او اهل سلوک از این مرحله به «حقیقت حق الیقین» تعبیر کردهاند.[۲۸]
این تعریف از فناء در کلام نصیرالدین طوسی هم آمده است: اما او از فناء نام نبرده و آن را همان حق الیقین دانسته است.[۲۹]
نشانههای اهل یقین
در کتاب جامع السعادات، نشانههایی برای اهل یقین بیان شده است. به نوشته این کتاب، اهل یقین در کارهای خود تنها به خداوند توجه دارند، به کسی جز او توکل و اعتماد نمیکنند، برای خود و دیگران هیچ نیرو و تأثیری قائل نیستند، میدانند که هرچه برایشان مقدر شده است، چه خوب باشد چه بد، حتما محقق خواهد شد و نسبت به سلامت و بیماری، فقر و غنا، ستایش دیگران و سرزنش آنها و عزت و ذلت بیتفاوتاند.[۳۰] خضوض و خشوع برای خدا، رویگردانی از غیر او و عمل به واجبات و مستحبات از دیگر علامتهای اهل یقیناند که در این کتاب مطرح شدهاند.[۳۱] ملامهدی نراقی علت چنین حالاتی را این دانسته است که اهل یقین باور دارند خدا امور آشکار و پنهان آنها را میبیند و میدانند که برای اعمالشان محاسبه خواهند شد.[۳۲]
برطبق حدیثی در کتاب تحف العقول، پیامبر(ص) شش چیز را نشانه اهل یقین دانسته است:
- اعتقاد به خدا و ایمان به او
- اعتقاد به مرگ و ترس از آن
- اعتقاد به بهشت و اشتیاق به آن
- اعتقاد به رستاخیز و بیم از رسوایی
- اعتقاد به جهنم و تلاش برای رهایی از آن
- اعتقاد به حساب الهی و محاسبه نفس.[۳۳]
اخلاص، زهد، تلاش در انجامدادن اعمال نیک، پرهیز از مجادله و خشوع، از دیگر نشانههای اهل یقین در روایاتاند.[۳۴]
جستارهای وابسته
پانویسها
منابع
- قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند.
- ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق/۱۳۶۳ش.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم الدار الشامیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- ریشهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، انتشارات مؤسسه فرهنگی دار الحدیث، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- فیض کاشانی، محسن، الحقائق فی محاسن الاخلاق، تحقیق محسن عقیل، بیروت، دارالبلاغه، چاپ اول، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
- نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، قم، تعلیق و تصحیح سیدمحمد کلانتر، اسماعیلیان،
- نصیرالدین طوسی، محمد، اخلاق ناصری، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- نصیرالدین طوسی، محمد، اوصاف الاشراف، تحقیق و تعلیق سیدمهدی شمسالدین، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
پیوند به بیرون
- «یقین»، نوشته زینب طاهری.
- «اخلاق در اسلام (۲۰): یقین و باور درونی»، نوشته علی مشکینی.
- «اخلاق در اسلام (۲۱): یقین و باور درونی»، نوشته علی مشکینی.
- ↑ نگاه کنید به راغب اصفهانی، مفردات، ۱۴۱۲ق، ذیل واژه «یقن».
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۴۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۴۸.
- ↑ نصیر الدین طوسی، اوصاف الاشراف، ص۷۷.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۳؛ نصیر الدین طوسی، اوصاف الاشراف، ۱۳۶۹ش، ص۷۷و۷۸.
- ↑ نگاه کنید به فیض کاشانی، حقائق الایمان، ۱۴۰۹ق، ص۱۹۳.
- ↑ نگاه کنید به فیض کاشانی، حقائق الایمان، ۱۴۰۹ق، ص۱۹۱.
- ↑ نگاه کنید به نراقی، جامع السعادات، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۱۱۹.
- ↑ نگاه کنید به نراقی، جامع السعادات، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۱۱۹.
- ↑ نگاه کنید به نصیر الدین طوسی، اخلاق ناصری، ۱۴۱۳ق، ص۱۰۶.
- ↑ نگاه کنید به ریشهری، میزان الحکمه، ۱۳۷۹ش، ج۱۴، ص۷۱۶۸تا۷۱۸۹.
- ↑ ریشهری، میزان الحکمه، ۱۳۷۹ش، ج۱۴، ص۷۱۷۰.
- ↑ ریشهری، میزان الحکمه، ۱۳۷۹ش، ج۱۴، ص۷۱۷۰.
- ↑ ریشهری، میزان الحکمه، ۱۳۷۹ش، ج۱۴، ص۷۱۷۲.
- ↑ ریشهری، میزان الحکمه، ۱۳۷۹ش، ج۱۴، ص۷۱۷۳.
- ↑ ریشهری، میزان الحکمه، ۱۳۷۹ش، ج۱۴، ص۷۱۸۹.
- ↑ فیض کاشانی، الحقائق، ۱۴۰۹ق، ص۱۹۳.
- ↑ فیض کاشانی، الحقائق، ۱۴۰۹ق، ص۱۹۳.
- ↑ نگاه کنید به سوره تکاثر، آیههای ۵و۷؛ سوره واقعه، آیه ۹۵.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۳.
- ↑ نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، ص۷۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۳.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۳.
- ↑ نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، ۱۳۶۹ش، ص۷۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، ۱۳۶۹ش، ص۷۷.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۱۹، ۱۲۰.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۱.
- ↑ نراقی، جامع السعادات،۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۱.
- ↑ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ۱۴۰۴ق، ص۲۰.
- ↑ ریشهری، میزان الحکمه، ۱۳۷۹ش، ج۱۴، ص۷۱۷۸تا۷۱۸۰.