عصمت پیامبران پاکی پیامبران از ارتکاب هرگونه گناه، زشتی و بدی. عصمت پیامبران را از اصول مشترک همه ادیان دانسته‌اند؛ اما درباره چیستی و مراتب آن اختلاف‌نظر وجود دارد. عالمان مسلمان درباره مصونیت پیامبران از شرک، کفر و عدم خطا در دریافت و ابلاغ وحی، اتفاق نظر دارند؛ اما درباره مصونیتشان از دیگر گناهان و همچنین مصونیت از خطا در امور روزمره دچار اختلاف نظر شده‌اند. به باور بیشتر آنها، پیامبران در این دو زمینه هم معصوم هستند.

اعتقادات شیعه
‌خداشناسی
توحیداثبات خداتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذاتصفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهاصالت قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعتامامت تنصیصی
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیهایمان مرتکب کبیره


منشأ عصمت پیامبران را ناشی از لطف خداوند یا علم راسخ آنان درباره طاعت و گناه دانسته‌اند که اولاً قابل تعلیم نیست و ثانیاً مغلوب شهوت‌ها نمی‌‌شود.

در قرآن از عصمت پیامبران، به صراحت، سخن گفته نشده است؛ اما مفسران ذیل آیاتی مانند آیه ۳۶ سوره بقره درباره اخراج آدم و حوا از بهشت، درباره عصمت سخن گفته‌اند. متکلمان مسلمان برای اثبات عصمت پیامبران، از دلایل عقلی همچون دلیل اعتماد استفاده کرده‌اند. آنها در این زمینه، به آیاتی از قرآن، از جمله آیه هفتم سوره حشر نیز استناد می‌کنند.

مخالفان عصمت پیامبران به آیاتی از قرآن استناد کرده‌اند که عصمت همه پیامبران یا برخی از آنان را زیر سوال برده است. در پاسخ گفته شده است این آیات، متشابه بوده و باید با ارجاع به آیات محکم، تأویل و تفسیر شود. همچنین آیات ناسازگار با عصمت پیامبران، بر ترک اولی حمل شده که با معنای متعارفِ از خطا و گناه متفاوت است.

مفهوم‌شناسی

عصمت پیامبران، به معنای پاکی پیامبران از ارتکاب هرگونه زشتی و بدی.[۱] و نیز مصونیت آنان از خطا در دریافت و ابلاغ وحی است.[۲] عصمت انبیا را ویژگی‌ای درونی دانسته‌اند که سبب می‌شود آنان اعمال نادرست را از اعمال نیکو به‌وضوح تشخیص دهند.[۳] کسی که صاحب عصمت است، حجاب و مانعی در برابر او وجود ندارد و می‌تواند حقایق را با چشم خود ببیند؛[۴] به همین دلیل گفته‌اند معصوم تحت تاثیر هواهای نفسانی قرار نمی‌گیرد.[۵]

محمدجواد مغنیه، مفسر شیعه قرن چهاردهم هجری، با اتکا به دلایل عقلی معتقد است که پیامبران در تمام آنچه به دین و احکام آن مربوط می‌شود، دچار هیچ خطا و گناهی نمی‌شوند و از لحاظ پاکی و قداست و نیز آگاهی و شناخت به خدا و بندگان او، به مقامی نایل می‌شوند که مخالفت با دستورات الهی از روی عمد و سهو ناممکن می‌شود.[۶]

در فرهنگ اسلامی برای بیان مفهوم عصمت پیامبران از کلماتی مانند تنزیه[یادداشت ۱]، توفیق، صدق و امانت نیز استفاده شده است.[۷]

متکلمان و فلاسفه اسلامی نیز بر اساس مبانی و اصولشان، تعریف‌های مختلفی از عصمت ارائه داده‌اند:

  • تعریف متکلمان: متکلمان عدلیه (امامیه[۸] و معتزله[۹]) عصمت را براساس لطف تعریف کرده‌اند.[۱۰] طبق تعریف آنها، عصمت عبارت است از لطفی که خدا به بنده خود عطا می‌کند و بنده به واسطه آن، کار قبیح یا گناه انجام نمی‌دهد.[۱۱] اشاعره نیز عصمت را به نیافریدن گناه در شخص معصوم از سوی خدا تعریف کرده‌اند.[۱۲]
  • تعریف فلاسفه: فلاسفه مسلمان، عصمت را به ملکه نفسانی[یادداشت ۲] تعریف کرده‌اند که با وجود آن از صاحب عصمت،‌ گناهی سر نمی‌زند.[۱۳]

جایگاه و اهمیت

عصمت پیامبران در زمینه وحی را از اصول مشترک و مورد اتفاق همه ادیان الهی می‌دانند؛[۱۴] هرچند درباره چیستی و مراتب آن، میان الهی‌دانان ادیان، از جمله متکلمان مسلمان اختلاف‌نظر وجود دارد.[۱۵]

برخی معتقدند عصمت پیامبران از ابتدای ظهور اسلام در میان مسلمانان رواج یافته است. برای مثال گزارش کرده‌اند که خلیفه اول در تجلیل از پیامبر اکرم (ص)، او را معصوم از خطا دانسته است.[۱۶] همچنین نقل کرده‌اند که امام علی(ع) برای تبیین مقام انبیا، از واژه عصمت استفاده کرده است.[۱۷] با این حال برخی از اندیشمندان بر این عقیده‌اند که کاربرد اصطلاح عصمت، همچون دیگر اصطلاحات کلامی، مربوط به بعد از پیدایش علم کلام و هم‌زمان با امامت امام صادق(ع) بوده است.[۱۸] در قرآن به‌صورت صریح از عصمت پیامبران سخن نیامده است؛[۱۹] ولی مفسران در تفسیر آیاتی از قرآن به آن پرداخته‌اند. آیات ۳۶ سوره بقره،[۲۰] ۲۳ سوره اعراف و ۱۲۱ سوره طه درباره داستان آدم و حوا و برخورد آنها با شیطان، آیه ۳۳ سوره آل عمران درباره برگزیدگی برخی پیامبران و همچنین آیات ۳ تا ۵ سوره نجم درباره اینکه پیامبر اکرم (ص) با تکیه بر وحی سخن می‌گوید، نه از روی هوا و هوس از جمله این آیات است.[۲۱]

گستره

عصمت پیامبران در چند مرحله و مرتبه تصویر شده است که به‌ترتیب عبارت‌اند از: عصمت از شرک و کفر، مصونیت در دریافت و ابلاغ وحی، مصونیت از گناه کبیره و صغیره و مصونیت از خطا در امور روزمره. به گفته جعفر سبحانی، متکلمان مسلمان در خصوص مرتبه اول و دوم، اتفاق‌نظر دارند.[۲۲] همه بر این باورند که پیامبران قبل و بعد از نبوت مرتکب شرک یا کفر نشده و نمی‌شوند.[۲۳] همچنین متکلمان شیعه و سنی برآن‌اند که انبیا در دریافت، حفظ و ابلاغ وحی از خیانت عمدی،[۲۴] سهو و خطا[۲۵] مصون هستند. البته در این میان قاضی عبدالجبار، پیشوای معتزلیان در قرن پنجم قمری، کذب سهوی را در تبلیغ رسالت جایز دانسته است.[۲۶]

در خصوص مرتبه سوم هم میان متکلمان شیعه اتفاق‌نظر هست؛[۲۷] یعنی به باور آنان، پیامبران از هر گونه گناه کبیره و صغیره معصوم هستند.[۲۸] تنها شیخ مفید انجام‌دادن گناه صغیرهٔ سهوی را که حاکی از خِفت‌ِّطَبع نباشد، برای پیامبران پیش از بعثتشان ممکن دانسته است.[۲۹]

مرتبه چهارم، یعنی مصونیت از خطا در امور روزمره را هم بیشتر عالمان شیعه پذیرفته‌اند و می‌گویند گفتار و کردار پیامبران در امور فردی و اجتماعی روزمره نیز مصون از خطا است؛[۳۰] البته شیخ صدوق با استناد به روایت ذوالشمالین،[۳۱] سهو النبی را پذیرفته و اعتقاد به عصمت پیامبران از اشتباه در امور فردی و روزمره را غلو و تفویض دانسته است.[۳۲] درباره سهو پیامبر(ص)، در کتاب اصول کافی نیز روایاتی نقل شده است.[۳۳] در مقابل، علامه شعرانی در نقد ادعای شیخ صدوق، معتقد است که تمام کارهای پیامبر(ص) تبلیغ محسوب می‌شود و اگر سهو در کارهای روزمره پیامبر جائز باشد، امکان وجود سهو در تبلیغ دین هم وجود خواهد داشت و این با غرض عصمت مخالف است. همچنین به گفته او مسلمانان به کاری که پیامبر (حتی اگر یک بار) انجام داده تمسک می‌کنند.[۳۴] شیخ بهایی در جواب شخصی که می‌گفت: مرحوم ابن بابویه به جواز سهوالنبی قایل شده است، می‌گوید: «بلکه ابن بابویه اشتباه کرده است؛ چرا که او نسبت به پیامبر اولی‌ است که اشتباه کند و احتمال خطای او بیشتر است»[۳۵] شیخ طوسی در تهذیب می‌نویسد: روایات سهو النبی را عقول نمی‌پذیرد «وهذا مما تمنع العقول منه» [۳۶] علامه طباطبایی هم با استثنای پیامبر اسلام(ص) به دلیل فضیلت خاص الهی‌اش، معتقد است مواردی که با وحی و هدایت مردم ارتباط ندارد، خارج از بحث عصمت است. به گفته او بنا بر آیاتی از قرآن، پیامبران در امور روزمره دچار اشتباه و نسیان شده‌اند که برخی موارد آن عبارت‌اند از: نسیان حضرت آدم درباره عهدش، درخواست حضرت نوح مبنی بر نجات فرزند گنهکارش از طوفان، خروج غضبناک حضرت یونس از قومش و قضاوت اشتباه حضرت موسی درباره حضرت هارون پس از گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل.[۳۷]

منافات نداشتن عصمت پیامبران با اختیار

گروهی بر این باورند که عصمت و اختیار با هم منافات‌دارند. برخی برپایه این مبنا، عصمت پیامبران را انکار کرده‌اند و برخی دیگر جبری‌بودن عصمت پیامبران را نتیجه گرفته‌اند.[۳۸] از استدلال‌های گروه اخیر، این است که انسان ملازم با خطا و گناه است و هر اندازه تلاش کند، در برخی موقعیت‌ها، مرتکب خطا می‌شود. بنابراین زمانی که انسانی به مقام عصمت دسترسی پیدا می‌کند، قطعاً در اثر جبر عوامل بیرونی است. اینان برای اثبات جبری‌بودن عصمت پیامبران به آیات قرآن هم تمسک کرده‌اند.[۳۹]

از جمله این آیات، آیه ۴۶ سوره ص است که در آن عبارت «اخلصناهم» (آن‌ها را خالص کردیم)، در خصوص پیامبران به کار رفته است. همچنین است آیه تطهیر، که طبق آن، خداوند تنها برخی از انسان‌ها را از گناهان پاک کرده است.[۴۰]

در مقابل این نظر، علامه طباطبایی گفته است خدا به پیامبران علم داده است تا باطن گناه را درک کنند. بنابراین آن‌ها به‌علت آگاهی از زشتی گناه، مرتکب آن نمی‌شوند، نه از روی جبر. او علم انبیا به گناهان را به علم انسانی به مسموم‌بودن یک غذا تشبیه ‌کرده است که در نتیجه آن از خوردن غذای مسموم دوری می‌کند.[۴۱]

جعفر سبحانی هم نوشته است مقام عصمت به اراده خدا نصیب معصوم می‌شود و برخی آیات بر موهبتی‌بودن آن تأکید دارند؛ ولی مقدمات کسب مقام عصمت، با تلاش و مبارزه با خواست‌های نفسانی محقق می‌شود. بنابراین با اختیار قابل‌جمع است.[۴۲]

دلایل

دلایل عصمت پیامبران را به دو دسته دلایل عقلی و نقلی تقسیم کرده‌اند:

دلایل عقلی

مهم‌ترین دلیل عقلی بر عصمت پیامبران را جلب اعتماد مردم به آنها دانسته‌اند.[۴۳] بر اساس این دلیل که آن را «دلیل اعتماد» نام نهاده‌اند،[۴۴] اگر عمل پیامبران با گفتارشان مطابق نباشد، مردم رهبری‌شان را نخواهند پذیرفت.[۴۵]

دیگر دلیل عقلی، نقض‌ِغرضِ رسالت است. گفته‌اند با توجه به وجوب اطاعت از پیامبران، اگر آن‌ها گناهی انجام دهند، آیا باید از آنها پیروی کنیم یا خیر؟ اگر پیروی کنیم نقض‌ِغرض پیش می‌آید؛ زیرا پیامبران برای هدایت آمده‌اند. پیروی‌نکردن هم به تحقیر شأن رسالت پیامبران منجر خواهد شد.[۴۶]

دلایل نقلی

دلایل نقلی شامل آیات قرآن و روایات است. به‌گفته مفسران آیاتی چند از قرآن بر عصمت پیامبران دلالت دارند. علامه طباطبایی آیات ۶۴، ۶۹ و ۱۶۵ سوره نساء، آیه ۹۰ سوره انعام و آیه ۱۷ سوره کهف را از جمله این آیات می‌داند.[۴۷]

در آیه ۱۷ سوره کهف آمده است: «هرکه را خدا هدایت کند، او هدایت‌یافته است». به‌باور علامه طباطبایی، این آیه هرگونه گمراهی‌ای را از هدایت‌یافته‌گان نفی می‌کند و از آنجا که هر گناهی نوعی گمراهی است، دلالت می‌کند که پیامبران هیچ گناهی مرتکب نمی‌شوند.[۴۸]

در روایات متعددی بر قطعی بودن عصمت انبیا تأکید شده است.[۴۹] از جمله آن‌ها روایتی است از امام باقر(ع) که در آن آمده است: «انبیا گناه نمی‌کنند؛ چون همگی معصوم و پاک‌اند و آنان مرتکب گناه کوچک یا بزرگ نمی‌شوند.»[۵۰]

اشکالات و پاسخ‌ها

مخالفان عصمت پیامبران با استناد به برخی از آیات قرآن و روایات عصمت پیامبران را انکار کرده‌اند.

نومیدی و بدگمانی به وعده الهی

منکران عصمت پیامبران،‌ براساس آیه «حَتَّیٰ إِذَا اسْتَیأَسَ الرُّ‌سُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُ‌نَا فَنُجِّی مَن نَّشَاءُ...؛ تا هنگامی که فرستادگان [ما] نومید شدند و [مردم‌] پنداشتند که به آنان واقعاً دروغ گفته شده، یاری ما به آنان رسید...»[۵۱] به نومیدی و بدگمانی پیامبران به وعده الهی استدلال کرده و آن را دلیل بر انکار عصمت آنها دانسته‌اند؛ زیرا لازمه جمله «وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا» این است که پیامبران گمان کردند خداوند به آنها درباره نصرت دروغ گفته است.[۵۲]

در جواب این شبهه، علامه طباطبایی مقصود از ضمیر در «ظنّوا» را مردم دانسته نه پیامبران. در این صورت معنای آیه چنین می‌شود: لجاجت مردم در عدم اجابت دعوت پیامبران باعث مأیوس شدن پیامبران شد و مردم گمان کردند وعده عذاب دروغ است.[۵۳] [یادداشت ۳] آیت الله سبحانی همه ضمایر در آیه را به پیامبران ارجاع داده و معتقد است پیامبران گمان نکردند که خدا به آنها دروغ گفته؛‌ بلکه وضع و حال آنان به گونه‌ای شده بود که دیگران چنین تصوری درباره آن پیامبران داشتند.[۵۴]

راهیابی القائات شیطانی بر پیامبران

از ظاهر آیه «وَمَا أَرْ‌سَلْنَا مِن قَبْلِک مِن رَّ‌سُولٍ وَلَا نَبِی إِلَّا إِذَا تَمَنَّیٰ أَلْقَی الشَّیطَانُ فِی أُمْنِیتِهِ فَینسَخُ الله مَا یلْقِی الشَّیطَانُ...؛ و پیش از تو [نیز] هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم جز اینکه هر گاه چیزی تلاوت می‌نمود، شیطان در تلاوتش القای [شبهه‌] می‌کرد. پس خدا آنچه را شیطان القا می‌کرد محو می‌گردانید...»[۵۵] برای انکار عصمت و سلب اعتماد از پیامبران استفاده شده است؛[۵۶] زیرا طبق مضمون آیه شیطان در اندیشه، زبان و خواسته‌های پیامبران مداخله می‌کرد؛ ولی خداوند آنچه را که شیطان القا کرده بود، محو و نابود می‌کرد.[۵۷] افسانه غرانیق مؤیدی بر این دیدگاه دانسته شده است.[۵۸]

چنین تفسیری از مفاد آیه را مخالف دیگر آیات قرآن[۵۹] دانسته‌اند که شیطان در اراده و تصمیمات بندگان خدا هیچ دخالتی ندارد و قطعا روشن‌ترین مصداق بندگان خدا پیامبران هستند.[۶۰] برخی چگونگی مداخله شیطان را وسوسه مردم و شورش و مخالفت آنها علیه پیامبران دانسته‌اند که پیامبران را در دست‌یابی به نقشه‌ها و آرزوهایشان (گسترش دین الهی و هدایت مردم) ناکام می‌سازد.[۶۱] محو آثار مداخله شیطان را نیز همان نصرت‌های الهی معرفی کرده‌اند.[۶۲]

گناه‌کار بودن همه مردم حتی پیامبران

گفته شده در آیه «وَلَوْ یؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَ‌ک عَلَیهَا مِن دَابَّةٍ...؛ و اگر خداوند مردم را به [سزای‌] ستمشان مؤاخذه می‌کرد، جنبنده‌ای بر روی زمین باقی نمی‌گذاشت...»[۶۳] ظلم به تمام مردم نسبت داده شده و مراد از ظلم، معصیت است؛ پس آیه دلالت دارد که تمام مردم از جمله پیامبران گناه‌کارند.[۶۴]

فخررازی در پاسخ گفته است با استناد به آیاتی همچون آیه ۳۲ سوره فاطر، همه مردم ظالم نیستند؛ بلکه مراد از واژه «الناس» در آیه یا همه ظالمین مستحق عذاب هستند یا مشرکانی که در آیات پیشین از آنها سخن گفته شده بود.[۶۵] از نظر علامه طباطبایی، مراد از ظلم در آیه اعم از معصیت و ترک اولی است و ممکن است ترک اولی از پیامبران صادر می‌شود.[۶۶]

آیات ناسازگار با عصمت برخی از پیامبران

ظاهر برخی از آیات قرآن را ناسازگار با عصمت عده‌ای از پیامبران همچون آدم(ع)،[۶۷] نوح(ع)،[۶۸] ابراهیم(ع)،[۶۹] موسی(ع)،[۷۰] یوسف(ع)،[۷۱] یونس(ع) و [۷۲] پیامبر اسلام(ص)[۷۳] معرفی کرده‌اند.[۷۴]

آیت الله سبحانی مهم‌ترین شبهات و دستاویز منکران عصمت انبیاء را همین آیات دانسته است.[۷۵] احمد امین مصری، با استناد به همین آیات[۷۶] عصمت پیامبران از گناه کبیره و صغیره را قبل و بعد از نبوت، غلو و مخالف صریح آیات قرآن شمرده است.[۷۷]

پاسخ‌های کلی

مفسران تک تک آیات ناسازگار با عصمت پیامبران را مورد بررسی قرار داده و شبهات مربوطه را نقد کرده‌اند؛[۷۸] اما پاسخ‌های کلی نیز ارائه شده است از جمله:

  • آیات ناظر بر عصمت انبیاء، آیات محکمات و آیات در ظاهر مخالف عصمت پیامبران،‌ آیات متشابه هستند که باید با ارجاع به آیات محکمات تفسیر و معنا شوند.[۷۹]
  • اگر دلیلی برخلاف مقتضای دلایل قطعی وجود داشت، یا باید آن را کنار گذاشت یا به تأویل برد؛ بنابراین آیاتی که در ظاهر با عصمت پیامبران ناسازگار است، باید تاویل برده شوند.[۸۰]
  • اگر ترک اولی را بر پیامبران جایز بدانیم، در این صورت تمام آیاتی که با عصمت پیامبران ناسازگار است، بر ترک اولی حمل می‌شود؛ ولی اگر ترک اولی را جایز ندانیم، باید گفت آن قضایا دارای مصلحتی بوده‌اند که ما آن را درک نمی‌کنیم مانند داستان حضرت موسی(ع) و خضر(ع).[۸۱]

در بعضی روایات نیز به آیات که ظاهرشان عدم عصمت پیامبران است اشاره شده و به آنها پاسخ داده شده است؛[۸۲] از جمله در روایتی از امام رضا(ع) نقل شده است در مجلس مأمون با حضور علمای ادیان و فرق مختلف، شخصی به نام علی بن جهم پرسید آیا شما معتقد به عصمت پیامبران هستید؟ امام رضا(ع) فرمود:‌ بله. سپس علی بن جَهْم درباره چگونگی تفسیر آیاتی همچون آیه ۱۲۱ سوره طه، آیه ۸۷ سوره انبیاء و آیه ۲۴ سوره یوسف سؤال کرد که امام رضا(ع) ضمن نهی از نسبت دادن زشتی‌ها به پیامبران و تفسیر به رأی آیات قرآن، تفسیر صحیح تک تک آیات را فرمودند.[۸۳]

کشته شدن قبطی توسط حضرت موسی

موسی(ع) با دو مرد مواجه شد که با یکدیگر درگیر بودند. یکی از آن‌ دو که جزو پیروانش بود،‌ از او درخواست کمک کرد. موسی برای رهایی او، با مشت ضربه‌ای بر قبطی زد که منجر به مرگ او شد.[۸۴] پس از آن، موسی(ع) گفت: «این از عمل شیطان است»[۸۵] و «خدایا من به خودم ستم کردم و آمرزشت را نصیب من فرما».[۸۶]

برخی معتقدند این داستان، نشانه معصوم نبودن موسی(ع) است؛ زیرا اگر قبطی مستحق قتل نبوده، موسی(ع) با کشتن او معصیت کرده[۸۷] و اگر قبطی، مستحق قتل بوده، موسی(ع) گناه کرده و براساس آیات قرآن از خداوند طلب بخشش کرده است.[۸۸] در مقابل، مفسران معتقدند مرد قبطی مستحق قتل بود و کشتن او گناه محسوب نمی‌شد. هرچند بهتر بود که موسی(ع) کشتن او را به تأخیر می‌انداخت؛ زیرا این کار، موجب به زحمت افتادن وی و خروجش از مصر شد. این ترک اولای موسی(ع) بوده و استغفار او نیز برای همین ترک اولی بوده است.[۸۹]

برخی مفسران اهل سنت معتقدند کشتن قبطی، قتل خطایی بوده و قتل خطایی از گناهان صغیره است و موسی(ع) به خاطر ارتکاب این صغیره، استغفار کرده است.[۹۰] [یادداشت ۴]

کتاب‌شناسی

درباره عصمت پیامبران در بیشتر کتب کلامی بحث و گفتگو شده است.[۹۱] افزون بر این کتبی مستقل هم در این باره به نگارش درآمده است از جمله:

  • تنزیه الانبیاء، اثر سیدمرتضی(۳۵۵-۴۳۶ق)، فقیه و متکلم امامی قرن چهارم و پنجم، به بررسی عصمت انبیاء و ائمه(ع) پرداخته و به شبهات و آیات و روایاتی که در ظاهر منافی عصمت انبیاء هستند، پاسخ داده است.[۹۲] این کتاب با عنوان‌ «تنزیه الانبیاء: پژوهشی قرآنی درباره عصمت پیامران و امامان(ع)» توسط امیر سلمانی رحیمی به فارسی ترجمه شده است.
  • عصمة الانبیاء، به قلم فخرالدین رازی(م۶۰۶ق)، فقیه، متکلم و مفسر اهل سنت. این کتاب که با انگیزه دفاع از ساحت پیامبران الهی در مقابل شبهات و تهمتها به نگارش درآمده،[۹۳] پس از اشاره به دیدگاه‌های گوناگون درباره عصمت انبیاء و ادله عصمت آنها،[۹۴] به بررسی و نقد شبهات مخالفین عصمت می‌پردازد[۹۵] و در فصول مختلف شبهات وارده بر پیامبرانی چون آدم، نوح، ابراهیم، موسی، داوود، سلیمان و پیامبر اسلام(ص) طرح و نقد می‌کند.[۹۶]
  • تنزیه الانبیاء عن ما نَسَبَ إليهم حُثالة‌ الاغبیاء، تألیف علی بن احمد معروف به ابن خُمَیر(م۶۴۰ق) از عالمان قرن ششم و هفتم قمری. این کتاب نیز در پاسخ به شبهات عصمت پیامبران به نگارش درآمده[۹۷] و شبهات درباره برخی از پیامبران‌(ع) همچون آدم، داوود، سلیمان، موسی، یونس و پیامبر اسلام(ص) را بررسی کرده است.[۹۸]

از دیگر آثار مستقل درباره عصمت انبیاء می‌توان این موارد را نام برد: «عصمة الانبیاء فی القرآن الکریم» جعفر سبحانی، «عصمة الانبیاء و الرسل» سیدمرتضی عسکری، «عصمة الانبیاء فی القرآن؛ مدخل الی النبوة العامة» سید کمال حیدری، «عصمة الانبیاء» زین العابدین عبدعلی طاهر الکعبی،‌ «عصمة الانبیاء بین الیهودیة و المسیحیة و الاسلام» محمود ماضی،‌ «مراجعات فی عصمة‌ الانبیاء من منظور قرآنی» عبدالسلام زین العابدین، «نور عصمت بر سیمای نبوت؛ پاسخ به شبهات قرآنی عصمت» جعفر انواری.

پانویس

  1. معرفت،‌ «عصمت پیامبران»، ص۷.
  2. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۶، ص۴۸-۴۹.
  3. تمیمی آمدی، غرر الحکم، ۱۳۹۰ش، ص۶۷۲؛ معرفت،‌ «عصمت پیامبران»، ص۶.
  4. معرفت، آموزش علوم قرآن، ۱۳۷۴ش، ص۲۱-۲۲.
  5. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۷ش، ج۲، (نبوت)، ص۱۵۸.
  6. مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۸۶.
  7. یوسفیان و شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۲۷-۳۰.
  8. مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۴۱۴ق، ص۱۲۸؛ سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ۱۴۰۵ق، ج۳،‌ ص۳۲۶؛ علامه حلی، باب الحادی عشر، ۱۳۶۵ش، ص۹.
  9. قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۵۲۹؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۱۲ و ۳۱۳.
  10. فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۱۴۲۲ق، ص۲۴۲.
  11. سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ۱۴۰۵ق، ج۳،‌ ص۳۲۶؛ علامه حلی، باب الحادی عشر، ۱۳۶۵ش، ص۹؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۱۴۲۲ق، ص۲۴۳.
  12. تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۱۲ و ۳۱۳.
  13. طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۳۶۹؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۱، ص۱۶۲؛ جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۸۵ش، ص۱۹۷.
  14. انواری، نور عصمت بر سیمای نبوت، ۱۳۹۷ش، ص۵۲.
  15. صادقی اردکانی، عصمت، ۱۳۸۸ش، ص۱۹.
  16. یوسفیان و شریفی، پژوهشی نو در عصمت معصومان(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۲۶.
  17. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۰۰ و ۱۶۴.
  18. سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج۲، ص۱۱۳-۱۶۷؛ مظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۴۳۲-۵۵۲ به نقل از یوسفیان و شریفی، پژوهشی نو در عصمت معصومان(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۲۶.
  19. یوسفیان و شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۴۱.
  20. مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۹۸.
  21. نقی‌پورفر، پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، ۱۳۸۱ش، ص۳۳۹-۳۴۵.
  22. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۳۱.
  23. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۶، ص۳۱۳؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۵۰.
  24. ایجی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ش، ج۸، ص۲۶۳.
  25. تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۵۰.
  26. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۳۱.
  27. مفید، النکت الاعتقادیه، ۱۴۱۳ق، ص۳۷؛ حلی، کشف المراد، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۵؛ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۳۱.
  28. برای نمونه نگاه کنید به مفید، النکت الاعتقادیه، ۱۴۱۳ق، ص۳۷؛ حلی، کشف المراد، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۵.
  29. مفید، اوائل المقالات، ۱۴۱۳ق، ص۶۲.
  30. مفید، عدم سهو النبی، ۱۴۱۳ق، ص۲۹و۳۰؛ حلی، کشف المراد، ۱۳۸۲ش،‌ ص۱۵۵-۱۵۷.
  31. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۵۸و۳۵۹.
  32. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۵۹.
  33. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۶۴؛ ج۳، ص۲۹۴ و ص۳۵۵-۳۵۶.
  34. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، پاورقی ج۱، ص۳۵۹.
  35. «روایات سهو النبی»، وبگاه مجمع جهانی شیعه شناسی.
  36. شیخ طوسی، تهذیب‌الاحکام، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۱۸۱.
  37. فاریاب، «عصمت پیامبران در منظومه فکری علامه طباطبایی»، ص۲۴-۲۸.
  38. یوسفیان و شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۳۹.
  39. یوسفیان و شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۳۹-۴۱.
  40. یوسفیان و شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۳۹-۴۱.
  41. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۵، ص۳۵۴.
  42. سبحانی، عصمة الانبیاء فی القرآن الکریم، ۱۴۲۰ق، ص۲۹؛ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۶۷ش، ج۲، ص۱۶۱.
  43. نگاه کنید به حلی، کشف‌المراد، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۵.
  44. اشرفی و رضایی، «عصمت پیامبران در قرآن و عهدین»، ص۸۶.
  45. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۲ش، ج۵، ص۳۷؛ سیدِ مرتضی، تنزیه‌الانبیاء، ۱۳۸۰ش، ص۵
  46. معرفت، آموزش علوم قرآن، ۱۳۷۴ش، ص۶۰۲.
  47. نگاه کنید به طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۱۳۵-۱۳۸.
  48. نگاه کنید به طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۱۳۵.
  49. نگاه کنید به کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق،‌ ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۴.
  50. صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ص۳۹۹.
  51. سوره یوسف،‌ آیه ۱۱۰.
  52. زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۵۲؛ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۵۲.
  53. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۱، ص۲۷۹.
  54. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۵۵-۵۹. برای آگاهی از پاسخ‌های دیگر نگاه کنید به: انواری، نور عصمت بر سیمای نبوت، ۱۳۹۷ش، ص۱۰۹-۱۱۵.
  55. سوره حج، آیه ۵۲.
  56. فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۱۲۲.
  57. فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۱۲۲؛ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۶۰.
  58. فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۱۲۲.
  59. نگاه کنید به: سوره حجر، آیه ۴۲؛ سوره اسراء، آیه ۶۵؛ سوره ص، آیه ۸۲و۸۳.
  60. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۶۰-۶۲.
  61. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۴، ص۳۹۱؛‌ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۶۲.
  62. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۶۳.
  63. سوره نحل، آیه ۶۱.
  64. فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۲۷.
  65. فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۲۷.
  66. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۲۸۱.
  67. سوره بقره،‌ آیه ۳۵-۳۷؛‌ سوره طه، آیه ۱۱۵و۱۲۱.
  68. سوره هود، آیه۴۵-۴۷.
  69. سوره صافات، آیه ۸۸و۸۹؛ سوره شعراء، آیه ۸۲.
  70. سوره اعراف،‌آیه ۱۵۰؛ سوره قصص، آیه ۱۵و۱۶؛ سوره طه،‌ آیه ۹۴.
  71. سوره یوسف،‌ آیه ۲۴.
  72. سوره انبیاء، آیه ۸۷؛ سوره صافات، آیات ۱۳۹-۱۴۸.
  73. سوره بقره،‌ آیه ۱۲۰؛‌ سوره نساء،‌ آیه ۱۰۵ و ۱۰۶؛ سوره توبه، آیه ۴۳؛ سوره محمد، آیه۱۹؛ سوره فتح، آیه ۱-۳؛ سوره عبس، آیه ۱-۱۰.
  74. نگاه کنید به: سبحانی، عصمة الانبیاء فی القرآن الکریم، ۱۴۲۰ق، ص۹۱-۲۲۹؛ جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۹۲ش، ص۲۴۶-۲۸۶؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۱۰۱-۱۶۰.
  75. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۵۲.
  76. احمد امین، ضحی الاسلام،‌ ۲۰۰۳م، ج۳، ص۲۲۸.
  77. احمد امین، ضحی الاسلام،‌ ۲۰۰۳م، ج۳، ص۲۳۵.
  78. به عنوان نمونه نگاه کنید به: سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۹-۱۳۱؛ سبحانی، عصمة الانبیاء فی القرآن الکریم، ۱۴۲۰ق، ص۹۱-۲۲۹؛ جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۹۲ش، ص۲۴۶-۲۸۶؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۱۰۱-۱۶۰.
  79. میلانی، عصمت از منظر فریقین،‌ ۱۳۹۴ش، ص۱۰۲و۱۰۳.
  80. میلانی، عصمت از منظر فریقین،‌ ۱۳۹۴ش، ص۱۰۰.
  81. میلانی، عصمت از منظر فریقین،‌ ۱۳۹۴ش، ص۱۰۱-۱۰۲.
  82. به عنوان نمونه نگاه کنید به: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۴.
  83. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۴.
  84. سوره قصص، آیه ۱۵.
  85. سوره قصص، آیه ۱۵.
  86. سوره قصص، آیه ۱۶.
  87. سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، الشریف الرضی، ص۶۷.
  88. فاضل مقداد، لوامع الهیة، ۱۳۸۰ش، ص۲۵۹.
  89. شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۱۳۷.
  90. زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۳۹۸
  91. به عنوان نمونه نگاه کنید به: حلی، کشف المراد، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۵-۱۵۷؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۴۹-۶۰؛ ایجی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ش، ص۲۶۳-۲۸۰.
  92. حیدری فطرت، «کتابشناسی توصیفی تنزیه الانبیاء و ائمه(ع)»، ص۱۰۳و۱۰۴.
  93. فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۲۵.
  94. فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۲۶-۳۴.
  95. فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۳۵.
  96. فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۳.
  97. ابن خمیر، تنزیه الانبیاء عن ما نَسَبَ إليهم حُثالة‌ الاغبیاء، ص۱۸و۱۹.
  98. ابن خُمَیر، تنزیه الانبیاء، ص۵و۶.

یادداشت

  1. چنانکه نام کتاب سید مرتضی درباره عصمت انبیا و ائمه «تنزیه الانبیاء» است و در کتاب الذریعة، از چهار کتاب دیگر با این عنوان نام برده شده است.(آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۴۵۶.)
  2. ملکه نفسانی، حالت ثابت نفسانی است که در روح انسان نفوذ کرده و به راحتی از بین نمی‌رود.(جرجانی، التعریفات، ۱۴۱۲ق، ص۱۰۱)
  3. مفسران احتمالات مختلفی در تفسیر این آیه ذکر کرده‌اند.(نگاه کنید به:‌ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۵۳-۵۵.)
  4. رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي آیه ۱۶ سوره قصص

منابع

  • ابن خمیر، علی بن احمد، تنزیه الانبیاء عن ما نَسَبَ إليهم حُثالة‌ الاغبیاء، دمشق، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۲۰ق.
  • احمد امین، ضحی الاسلام،‌ قاهره، مکتبه الاسره، ۲۰۰۳م.
  • اشرفی، عباس، رضایی، ام البنین، «عصمت پیامبران در قرآن و عهدین»، در فصلنامه پژوهشنامه معارف قرآنی، شماره ۱۲، ۱۳۹۲ش.
  • آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۳ق.
  • اکرمی، ایوب، نبوت (پژوهشی در نبوت عامه و خاصه)، تهران، جهاد دانشگاهی دانشگاه تربیت معلم، ۱۳۸۳ش.
  • انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت: پاسخ به شبهات قرآنی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، ۱۳۹۷ش.
  • ایجی، میر سید شریف، شرح المواقف، قم، الشریف الرضی، ۱۳۲۵ش.
  • بحرانی، ابن میثم، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامة، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۷ق.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، قم، الشریف الرضی، ۱۴۱۲ق.
  • تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، مصحح سید مهدی رجائی، قم، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن(تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۳)، قم،‌ نشر اسراء، ۱۳۹۲ش.
  • حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الاهیات، تعلیقه جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۳۸۲ش.
  • حیدری فطرت، جمال الدین، «کتابشناسی توصیفی تنزیه الانبیاء و ائمه(ع)»، مجله حدیث حوزه، ش۱، پاییز و زمستان ۱۳۸۹.
  • زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فى وجوه التأویل، بیروت، دارالکتب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
  • سبحانی، جعفر، عصمة الانبیاء فی القرآن الکریم، قم، موسسه امام صادق(ع)، ۱۴۲۰ق.
  • سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، موسسه امام صادق(ع)، ۱۳۸۳ش.
  • صادقی اردکانی، محمدامین، عصمت، قم، انتشارات حوزه علمیه، ۱۳۸۸ش.
  • صدوق، محمد بن علی، الخصال، مصحح علی اکبر غفاری، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۲ش.
  • صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، مصحح مهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، ۱۳۷۸ق.
  • صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۳ق.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
  • طوسی، خواجه نصیرالدین، تحصیل المحصل، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، تهذیب‌ الاحکام فی شرح المقنعه، تهران، ناشر: دار الکتب الإسلامیة،چاپ چهارم، ۱۳۶۵ش.
  • سید مرتضی، علی بن حسین، الذخیره فی علم الکلام، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق.
  • سید مرتضی، علی بن حسین، تنزیه الانبیاء، تهران، چاپ فاطمه قاضی شعار، ۱۳۸۰ش.
  • سید مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، تحقیق مهدی رجاپی، قم، دارالقرآن الکریم، ۱۴۰۵ق.
  • علامه حلی، حسن بن یوسف، الباب الحادی عشر، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، ۱۳۶۵ش.
  • فاریاب، محمدحسین، «عصمت پیامبران در منظومه فکری علامه طباطبایی»، در مجله معرفت، شماره ۲۱۴، ۱۳۹۴ش.
  • فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، اللوامع الالهیه فی المباحث الکلامیة، تحقیق و تعلیق شهید قاضی طباطبایی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق.
  • فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر(مفاتیح الغیب)، بیروت، داراحیاء‌التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فخررازی، محمد بن عمر، عصمة الانبیاء، بیروت، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • قاضی عبدالجبار، عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، تحقیق جورج قنواتی، قاهره، الدار المصریه، ۱۹۶۲-۱۹۶۵م.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت،‌ دار احیا التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۷ش.
  • معرفت، محمدهادی، «عصمت پیامبران»، در مجله پژوهش‌های اجتماعی اسلامی، شماره ۸، ۱۳۷۶ش.
  • معرفت، محمدهادی، آموزش علوم قرآن، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴ش.
  • مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، قم، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۲۴ق.
  • مفید، محمد بن نعمان، النکت الاعتقادیه، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمد بن نعمان، اوائل المقالات، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمد بن نعمان، تصحیح الاعتقادات الامامیه، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمد بن نعمان، عدم سهو النبی، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۸۶ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ش.
  • ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، مصحح محمد خواجوی، قم، انتشارات بیدار، ۱۳۶۱ش.
  • میلانی، سیدعلی، عصمت از منظر فریقین(شیعه و اهل سنت)،‌ قم، مرکز الحقایق الاسلامیه، ۱۳۹۴ش.
  • نقی‌پورفر، ولی‌الله، پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، تهران، اسوه، ۱۳۸۱ش.
  • یوسفیان، حسن و احمدحسین شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان علیهم السلام، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۸ش.

پیوند به بیرون