کلام اسلامی

مقاله نامزد خوبیدگی
شناسه ارزیابی نشده
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از دانش کلام)

کلام اسلامی شاخه‌ای از علوم اسلامی است که درباره اصول عقاید اسلامی بحث و از آن دفاع می‌کند. همچنین کلام اسلامی متکفل پاسخ به سوالاتی است که درباره علل احکام شرعی، مجموعه تعالیم دینی و فعل خداوند در تشریع احکام مطرح می‌شود. متکلم برای اثبات مسائل خود و قانع‌کردن مخاطب، از روش‌های مختلف همچون برهان، تمثیل و جدل استفاده می‌کند. از این علم با نام‌هایی چون علم اصول دین، علم اصول عقاید و فقه اکبر نیز یاد شده است.

درباره تاریخ پیدایش این علم گفته شده بحث‌های کلامی از همان آغاز اسلام مطرح و نخستین مسئله آن، جبر و اختیار بوده است. مباحثی همچون صفات خداوند مخصوصا توحید و عدل الهی، حُسن و قُبح افعال، قضا و قَدَر، نبوت، معاد و امامت از مباحث مهم در علم کلام‌اند.

اختلاف بر سر مباحث کلامی باعث پیدایش فرقه‌های کلامی بسیاری در اسلام شده است. مهم‌ترین فرقه‌هایی که برای شیعه ذکر شده، امامیه، زیدیه، اسماعیلیه و کیسانیه هستند و فرقه‌های کلامی اهل سنت را مُرجئه، اهل حدیث، اشاعره، ماتُریدیه و وهابیت برشمرده‌اند. شیخ مفید (درگذشت۴۱۳ق)، خواجه نصیر الدین طوسی(درگذشت ۶۷۲ق) و علامه حلی(درگذشت ۷۲۶ق) را از متکلمان برجسته امامیه، قاضی عبدالجبار معتزلی، ابوالحسن اشعری، ابوحامد غزالی و فخر رازی را از متکلمان مشهور اهل‌سنت دانسته‌اند. کتاب‌های تصحیح الاعتقاد، تجرید الاعتقاد و کشف المراد، از کتاب‌های مهم کلامی شیعه و شرح الاصول الخمسه، شرح المقاصد و شرح المواقف از آثار کلامی اهل‌سنت شمرده است.

کلام جدید علمی است که درباره یکی‌بودن یا متفاوت‌بودن آن با کلام (قدیم) اختلاف نظر وجود دارد. برخی از مباحث کلام جدید از این قرار است: تعریف، منشأ، قلمرو و زبان دین، نیاز بشر به دین، عقل و دین، عقل و ایمان، علم و دین، تجربه دینی و تکثرگرایی دینی.

تعریف و نام‌ها

علم کلام یکی از علوم اسلامی است که درباره عقاید اسلامی[یادداشت ۱] بحث می‌کند؛[۱] این‌گونه که آنها را توضیح می‌دهد، برای آنها استدلال می‌کند و از آنها دفاع می‌کند.[۲] البته تعریف‌های دیگری هم از این علم ارائه شده است که هریک ویژگی‌ای از این علم را بیان می‌کنند؛[۳] مانند اینکه علم کلام، حرفه‌ای نظری است که به‌ کمک آن می‌توان عقاید دینی را با استدلال اثبات کرد؛[۴] یا علمی است که درباره ذات و صفات و افعال خداوند بحث می‌کند.[۵] زمخشری علم کلام را فقه اکبر معرفی کرده است.[۶] فیض کاشانی در کتاب مفاتیح الشرایع فراگرفتن علم کلام را از طاعات قلبی مستحب دانسته که فایده‌اش پاسخ گفتن به اهل بدعت است.[۷]

  • نام‌ها و علت نام‌گذاری

مشهورترین نام برای این علم، «کلام» است و دانشمندِ این علم را «مُتَکَلِّم» گویند.[۸] درخصوص اینکه چرا این علم را «کلام» نامیده‌اند، علت‌های مختلفی بیان شده است [یادداشت ۲] که بهترینشان[۹] را این دانسته‌اند که علم کلام قدرت مناظره و جدال را در شخص تقویت می‌کند و مناظره چیزی غیر از تکلّم و گفتگو نیست.[۱۰] در گذشته، علم کلام را با نام‌های دیگری هم می‌شناختند: علم اصول دین، علم اصول عقاید، فقه اکبر، علم توحید، علم الذات و الصفات.[۱۱]

موضوع، اهداف و روش

  • موضوع

متکلمان درباره موضوع علم کلام، هم‌رأی نیستند. برخی معتقدند این علم موضوع مشخصی ندارد؛[۱۲] اما آنان که معتقدند علم کلام موضوع دارد، هر یک موضوعی برای این علم بیان کرده‌اند. مهم‌ترین آنها این موارد است:[۱۳] موجود بما هو موجود،[۱۴] معلومات خاص (معرفت‌هایی که برای اثبات عقاید دینی از آنها استفاده می‌شود)،[۱۵] وجود خداوند و وجود ممکنات، ذات خداوند و صفات او،[۱۶] عقاید دینی.[۱۷] همچنین گفته شده است تحول و تکامل علم کلام در طول تاریخ موجب شده است موضوع آن در زمان‌های مختلف، متفاوت باشد.[۱۸]

  • اهداف و فایده‌ها

متفکران مسلمان اهدافی برای علم کلام برشمرده‌اند؛ از جمله:

  1. استنباط و استخراج عقاید اسلامی (دین‌شناسی تحقیقی)،[۱۹]
  2. توضیحِ مفاهیم و مسائل اعتقادی اسلامی،[۲۰]
  3. ارائه منظم آموزه‌های اعتقادی،[۲۱]
  4. اثبات اعتقادات و آموزه‌های دینی،[۲۲]
  5. دفاع از عقاید دینی در برابر شُبهه‌ها و ایرادها.[۲۳]
  • روش

علم کلام متناسب با اهداف، رویکردها، مسائل و مخاطبان مختلفی که دارد، از روش‌های مختلفی در استدلال‌هایش استفاده می‌کند.[۲۴] گفته‌اند این علم برای شناخت عقاید دینی و اثبات آنها، نیازمند روشی است که یقین‌آور باشد؛ مثل روش قیاس (قیاسِ منطقی)؛ اما برای دیگر اهدافش که ازجمله آنها دفاع از عقاید دینی است، افزون بر روش‌های یقین‌آور، می‌تواند از دیگر روش‌ها استفاده کند؛ روش‌هایی چون تمثیل، خطابه، جدل و انواع روش‌های عقلی و نقلی و حتی تجربی و تاریخی.[۲۵]

زمان و عوامل پیدایش و گسترش

درباره ریشه‌های اصلی علم کلام ابن ابی‌الحدید معتقد است علم كلام و اعتقادات، كه اشرف علوم است، از كلام امام على(ع) اقتباس شده است.[۲۶] محقق اربلى نیز تصریح کرده است که پيشوايان مكتب‏‌هاى كلامى؛ يعنى اشاعره، معتزله، شيعه و خوارج، همه خود را منسوب به آن حضرت مى‏ دانند.[۲۷]

نظر مشهور این است[۲۸] که پس از فتوحات اسلامی و گسترش دامنه حکومت اسلامی، مسلمانان با پیروان دیگر ادیان و مذاهب درآمیختند و همین موجب انتشار عقاید و آرای مذاهب و ادیان مختلف شد. پس مسلمانان برای دفاع از عقاید اسلامی و پاسخ به اشکال‌ها و شبهه‌های اعتقادی، روش‌ها و مباحث کلامی را رونق دادند و از این طریق علم کلام شکل گرفت.[۲۹]

طبق دیدگاهی دیگر، برای اینکه تاریخ پیدایش علم کلام مشخص شود، ابتدا باید منظور از علم کلام را روشن کرد.[۳۰] اگر مقصود از علم کلام، گفتگو درباره عقاید دینی باشد، تاریخ پیدایش آن، هم‌زمان با تاریخ ظهور اسلام است؛ زیرا این مباحث در قرآن و روایات و در بحث‌های پیامبر(ص) با بت‌پرستان و اهل کتاب درباره توحید، نبوت و معاد جریان داشته است. [۳۱]

اما اگر منظور، مباحثه‌های کلامی میان خود مسلمانان و پیدایش فرقه‌های دینی و کلامی است، تاریخ پیدایش آن، پس از رحلت پیامبر(ص) است. از مهم‌ترین اختلافات در آن زمان، اختلاف بر سر مسئله امامت و خلافت و قضا و قدر و صفات خداوند و ماجرای حَکَمیَت بود که به‌دنبال این اختلافات، فرقه‌های قَدَریه، مشبِّهه، خوارج و دیگران به‌وجود آمدند.[۳۲] اگر هم منظور از کلام، ظهور مذاهب کلامیِ دارای اصول و قواعد تعریف‌شده و روش معین کلامی است، تاریخ پیدایش آن به آغاز قرن دوم هجری باز می‌گردد.[۳۳]

عوامل پیدایش و گسترش

عوامل مختلفی برای پیدایش دانش کلام و گسترش آن در میان مسلمانان بیان شده است؛ ازجمله:

۱. آموزه‌های قرآنی و روایی و نیاز مردم: نخستین عامل پیدایش علم کلام، آموزه‌های قرآنی و روایی و نیاز مردم برای فهم این آموزه‌ها بیان شده است.[۳۴] قرآن به آموزه‌های اعتقادی توجه ویژه نشان داده و ایمان به آنها را لازم خوانده است.[۳۵] بنابراین دانشمندان اسلامی برای فهم این آموزه‌ها علم کلام را پایه‌ریزی کردند.[۳۶] [یادداشت ۳]

۲. اختلافات و منازعات سیاسی: پاره‌ای از کشمکش‌های سیاسی و اجتماعی موجب شد بحث‌های کلامی رونق بگیرند و کم‌کم علم کلام شکل بگیرد؛ مثل بحث درباره «خلافت و امامت» بعد از رحلت پیامبر(ص)، مسئله «ایمان و ارتکاب گناه کبیره» و «حَکَمیَت» که خوارج مطرح کردند، یا مسئله «جبر و اختیار» که امویان برای توجیه قدرت خویش پیش کشیدند.[۳۷]

۳. درآمیختن مسلمانان با غیرمسلمانان: هنگامی که مسلمانان با غیرمسلمانان مثل ایرانیان و رومیان و مصریان ارتباط پیدا کردند، اختلاف عقاید اسلامی با عقاید دیگر ملت‌ها آشکار شد و تعارض میان آنان آغاز گردید. مسلمانان برای دفاع از آموزه‌های اساسی اسلام، بحث‌های کلامی را پیش کشیدند و به آنها رونق دادند؛ بنابراین دانش کلام گسترش یافت.[۳۸]

۴. درآمیختن با دیگر مذاهب: پس از آنکه سرزمین‌های اسلامی گسترش یافت، مردم از دیگر ادیان و مذاهب به اسلام روی آوردند. آنان اصولی را که اسلام با آنها مخالف بود، رها کردند؛ اما درباره برخی از باورهایشان ـ که نظر اسلام درباره آنها در ابتدا چنان واضح نبود ـ تفسیری اسلامی و قرآنی ارائه کردند؛ [یادداشت ۴] بنابراین دانشمندان اسلامی تلاش کردند به‌کمک بحث‌های کلامی، هم نظر اسلام را روشن کنند و هم از درهم‌آمیختن چنین عقایدی جلوگیری کنند.[۳۹]

۵. نهضت ترجمه: مطرح‌شدن، تخصصی‌شدن و مرتب‌شدن برخی از مسائل کلام اسلامی، در عصر نهضت ترجمه رخ داد. این نهضت از نیمه دوم قرن دوم هجری (۱۵۰ق) آغاز شد و تا چندین قرن ادامه داشت.[۴۰]

مراحل تحول و دگرگونی

برای تحول و دگرگونی علم کلام اسلامی مراحل مختلفی گفته‌اند. محمدتقی سبحانی از محققان تاریخ علم کلام، مراحل دگرگونی این علم را چهار مرحله بیان می‌کند و می‌نویسد در این مرحله‌بندی عمومی، میان مذاهب اسلامی تفاوت‌هایی نیز وجود دارد: ۱. مرحله اصالت و استقلال، ۲. مرحله رقابت و اختلاط، ۳. مرحله ادغام و استحاله، ۴. مرحله احیا و تجدید.[۴۱] این تقسیم‌بندی با توجه به داد و ستد علم کلام با دانش‌های بیرونی، به‌ویژه فلسفه انجام شده است.[۴۲]

به گفته محمدتقی سبحانی، مرحله نخستْ پنج سده صدر اسلام را در بر می‌گیرد و خود شامل سه مرحله می‌شود: الف) پیدایش و شکل‌گیری، ب) تکوین کلام نظری، ج) تدوین کتاب‌های جامع کلامی.[۴۳] در مرحله دوم (مرحله رقابت و اختلاط)، متکلمان با گشاده‌دستی به جذب مفاهیم و روش‌های فلسفی روی آوردند و به بازسازی کلام بر اساس این مفاهیم نو دست زدند و از سوی دیگر سخت‌گیرانه به دفاع از عقاید کلامی در برابر اندیشه‌های فلسفی پرداختند. این مرحله از قرن پنجم هجری تا قرن نهم هجری به طول انجامید.[۴۴]

در مرحله سوم (مرحله ادغام و استحاله)، کلام اهل‌سنت به‌شدت افول کرد و در شیعه کاملاً فلسفی شد.[۴۵] مرحله چهارم (مرحله احیا و نوسازی) از سده دوازدهم آغاز شد. در این مرحله، برخی از ضرورت تأسیس «کلام جدید» سخن راندند و تلاش‌هایی برای توسعه دانش کلام و پاسخ‌گویی به پرسش‌های جدید شد. برای معرفی این تلاش‌ها، از اصطلاحاتی چون «نومعتزلی»، «نواشعری» یا «نوسلفی‌گری» استفاده شده است. در عالم تشیع، در کنار احیای اندیشه‌های صدرایی در علم کلام که گاه از آن به فلسفه «نوصدرایی» یاد می‌شود، شاهد احیای مدرسه کلامی متأخرین، مثل علامه حلی در میان فقیهان و احیای مدرسه فکری کوفه و قم هستیم که غالباً با عنوان «مکتب تفکیک» از آن یاد می‌شود.[۴۶]

قلمرو کلام و مهم‌ترین مباحث آن

مسائل علم کلام منحصر در اصول دین یا اصول عقاید نیست، بلکه متکلم وظیفه دارد هرگونه اشکالی را که درباره مجموعه تعالیم و احکام دینی مطرح می‌شود، پاسخ دهد؛ بنابراین علم کلام وظیفه دارد هم از اصول دین و هم از فروع دین دفاع کند.[۴۷] مثلاً پاسخ به پرسش درباره فلسفه حجاب یا اینکه چرا قرآن به‌صورت تدریجی نازل شده است یا پاسخ به اشکالاتی که درباره اعجاز قرآن یا فصاحت آن مطرح می‌شود، برعهده کلام است؛ اگرچه تعیین حکم حجاب برعهده علم فقه و تعیین منظور و معانی آیات برعهده علم تفسیر است. [۴۸]

گفته شده نخستین مسئله کلامی در میان مسلمانان، مسئله جبر و اختیار بوده است.[۴۹] از دیگر مباحث مهم در علم کلام این موارد است: بحث درباره صفات خداوند مخصوصاً توحید و عدل الهی، مسئله حُسن و قُبح افعال، قضا و قَدَر، بحث نبوت، معاد، تکلیف و معجزه.[۵۰]

کلام امامیه افزون بر مباحث گفته‌شده، درباره اثبات وجود خدا، عصمت پیامبر و امام، امامت، اثبات معاد جسمانی، شفاعت، تقیه، رجعت و بداء هم بحث می‌کند.[۵۱]

تفاوت و رابطه علم کلام با فلسفه

اگر چه در هر دو از این علم مباحث عقلی مطرح می شود لیکن تفاوت های مهمی با هم دارند. در این باره مطالب زيادى گفته‏ شده است، ولى به عبارت ساده‏ تر مى‏ توان گفت اگر درباره خدا و جهان، كه ما نيز جزئى از آن هستيم، آزادانه بحث شود و اين قيد و شرط در ميان نباشد كه نتيجه بحث الزاما با يكى از اديان موافق درآيد، چنين بحثى را فلسفه گويند؛ امّا اگر متفکر به اين قيد مقيّد و ملزم باشد و از دین در برابر مخالفان حراست كند و در تعقّل از حريم دين خارج نگردد، چنین بحث و پژوهشى علم كلام خواهد بود.[۵۲] برخی از اندیشمندان بر این باورند که با توسعه و دامنه پیدا کردن مباحث کلامی پای کلام به بسیاری از مسائل فلسفی کشیده شد از قبیل بحث در جواهر و اعراض و ترکب جسم از اجزاء؛ و در نتیجه بسیاری از مسائل که در قلمرو فلسفه بود در قلمرو علم کلام هم قرار گرفت تا بدان حد که اگر کسی کتب کلام - خصوصاً کتب کلامی‌ را که از قرن هفتم به بعد تألیف شد- مطالعه کند درمی یابد که اکثر مسائل کلامی اسلامی همان مسائلی است که فلاسفه- خصوصا فلاسفه اسلامی- در کتب خود طرح کرده اند.[۵۳] برخی دیگر بر این باورند که تمایز اساسی بین فلسفه و کلام در مبادی آنهاست. به این معنی که مبادی «فلسفه» عقلی است، یعنی علاوه بر اینکه مسائلش عقلی است، اما کلام حتی اگر عقلی باشد، مبادی و مبانی خود را از وحی می‌گیرد و هدفش اثبات مسائل وحی و اصول اعتقادی است؛ یعنی وحی و متفرعاتش را مسلم فرض می‌کند و سعی می‌نماید که آن را اثبات کند؛ ولی فلسفه بنا به تعریف، مبادی خود را از عقل می‌گیرد و هیچ چیزی را که بداهت عقلی نداشته باشد، مفروض نمی‌داند. البته اینها به این معنی نیست که فیلسوف معتقد نباشد. فرق میان فلسفه و کلام در واقع التزام به وحی است در کلام و عدم التزام به وحی است در فلسفه؛ اما این التزام به معنای اعتقاد نیست.[۵۴]

فرقه‌ها و مذهب‌های کلامی

منظور از فرقه‌های کلامی، فرقه‌هایی هستند که منشأ پیدایش آنها آرای خاص اعتقادی و کلامی بوده است.[۵۵] نخستین اختلاف اعتقادی،[۵۶] و مهم‌ترین و بزرگ‌ترین نزاع دینی در میان مسلمانان اختلاف بر سر جانشینی پیامبر(ص) بود.[۵۷] این اختلاف دو مذهب مهم اسلامی یعنی شیعه و سنی را به‌وجود آورد:[۵۸]

فرقه‌های کلامی شیعی

مهم‌ترین فرقه‌هایی که برای شیعه ذکر شده، امامیه، زیدیه، اسماعیلیه و کیسانیه هستند.[۵۹] درباره غالیان گفته شده ازآن‌رو که قائل به الوهیتِ (خدابودن) امام علی(ع) بودند، باید خارج از مسلمانان دانسته شوند.[۶۰]

  • امامیه

امامیه یا شیعه اثناعشری در اصطلاح به کسانی گفته می‌شود که معتقدند امام علی(ع) جانشین بلافصل پیامبر(ص) است و پس از او دو فرزندش حسن و حسین و نُه نفر از نسل حسین(ع) امام‌اند.[۶۱] گفته شده است اگرچه شیعه از همان زمانِ پیامبر(ص) وجود داشت، به‌سبب خفقانِ دوره بنی‌امیه، امامیه به‌عنوان گروهی منسجم با یک مدرسه کلامی خاص، پس از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) ظهور یافت. این دو امام فرصت یافتند معارف شیعه ازجمله کلام امامیه را بنیان نهند. در این زمان (سده دوم هجری) متکلمان برجسته‌ای چون هِشام بن حَکَم، هِشام بن سالم و مؤمن طاق پرورش یافتند.[۶۲]

در توصیف کلام امامیه آمده است که کلام امامیه نه با عقل‌گریزیِ اصحاب حدیث و حنبلیان موافق بوده و نه با عقل‌گرایی افراطیِ مُعتزله همراهی داشته است. همچنین با جمودگرایی اشاعره و نادیده‌گرفتن نقش عقل در کشف عقاید، سر آشتی نداشته است. منابع معارف امامیه قرآن، سنت پیامبر و اهل بیت و عقل است. پنج اصل توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد به‌عنوان اصول عقاید امامیه معرفی شده‌اند.[۶۳]

  • زیدیه

زیدیه کسانی‌اند که پس از امام حسین(ع) به امامت زید فرزند امام سجاد(ع) معتقدند.[۶۴] به‌اعتقاد آنان پیامبر(ص) فقط به امامت سه امام نخست تصریح کرده است و پس از آنان، امام کسی است که شرایطی ازجمله جهاد علنی و مبارزه مسلحانه با ستمگران داشته باشد.[۶۵] برخی از اندیشه‌های کلامی زیدیه این موارد است: اندیشه توحید به‌معنای نفی تشبیه از خداوند، اصل وعد و وعید، اصل امر به معروف و نهی از منکر و اینکه مرتکبِ گناه کبیره، نه مؤمن است و نه کافر، بلکه فاسق است.[۶۶]

  • اسماعیلیه

اسماعیلیه کسانی‌اند که به امامت شش امام اولِ شیعیان دوازده‌امامی معتقدند و می‌گویند بعد از امام صادق(ع) (امام ششم)، فرزندش اسماعیل یا نوه‌اش محمد بن اسماعیل، امام است.[۶۷] مهم‌ترین ویژگی این فرقه، باطنی‌گری و تأویل آیات و احادیث و معارف و احکام اسلامی است. آنان معتقدند متون دینی و معارف اسلامی ظاهر و باطن دارند. امام باطن آنها را می‌داند و فلسفه امامت، تعلیم باطن دین و بیان معارف باطنی است.[۶۸]

فرقه‌های کلامی اهل سنت

مُرجئه، اهل حدیث، اشاعره، ماتُریدیه و وهابیت فرقه‌های کلامی اهل سنت‌اند.[۶۹] درباره خوارج که به‌دنبال ماجرای حکمیت به‌وجود آمدند،[۷۰] گفته شده، این گروه اگرچه در ابتدا گروهی سیاسی بودند، در ادامه به فرقه‌ای کلامی با عقایدی متفاوت از دیگران تبدیل شدند. مهم‌ترین اعتقاد خوارج این است که شخصِ مرتکب گناه کبیره، کافر است.[۷۱]

در واکنش به عقاید خوارج، دو گروه مُرجئه و معتزله به‌وجود آمدند. مرجئه معتقد بودند عمل صالح یا گناه هیچ تأثیری در ایمان ندارد؛ اما معتزله راهی میانه‌تر برگزیدند[۷۲] و گفتند مرتکب کبیره، نه مؤمن است، نه کافر، بلکه میان این دو است.[۷۳] معتزله رؤیت خدا با چشم ظاهری را غیرممکن می‌دانند و در بحث جبر و اختیار، طرف‌دار اختیار مطلق انسان‌اند.[۷۴]

به‌باور اهل حدیث عقاید را باید تنها از ظاهر قرآن و احادیث دریافت کرد. پیروان این فرقه با علم کلام مخالف بودند، چه کلامی عقلی که عقل را دلیل مستقل برای عقاید می‌داند و چه کلام نقلی که از عقل استفاده می‌کند. معروف‌ترین شخصیت این گروه، احمد بن حنبل است.[۷۵] اهل حدیث خداوند را قابل رؤیت می‌دانند[۷۶] و در بحث جبر و اختیار، نظریه جبر را می‌پذیرند.[۷۷]

اشاعره به پیروان ابوالحسن اشعری (۲۶۰ـ۳۲۴ق) گویند.[۷۸] اشاعره صفاتی را که در متون دینی درباره خدا آمده است، مانند «یدالله» (دست خدا) و «وجه‌الله» تأویل نمی‌کنند و می‌گویند خداوند دست و صورت دارد، اما چگونگی آن برای ما مشخص نیست.[۷۹] آن‌ها همچنین در بحث جبر و اختیار، نظریه کسب را مطرح کردند که جمع بین اختیار و جبر است.[۸۰]

ماتُریدیه که به‌دست ابومنصور ماتریدی (درگذشت ۳۳۳ق) بنیان گذاشته شد، همچون مذهب اشعری، به‌دنبال راهی میان اهل‌حدیث و معتزله بود. این فرقه کلامی عقل را معتبر می‌داند و برای کشف و دریافت اصول عقاید از آن بهره می‌گیرد. این مذهب، حُسن و قُبح افعال را می‌پذیرد، اراده انسان را در انجام کارها دخیل می‌داند و خداوند را قابل رؤیت می‌شمارد.[۸۱]

وهابیت فرقه‌ای است که به‌دست محمد بن عبدالوهاب (درگذشت ۱۲۰۶ق) تأسیس شد. وهابیان دیگر مسلمانان را به شرک در عبادت و بدعت‌گذاری در دین متهم می‌کنند.[۸۲] بنابر آموزه‌های وهابی، توسل به اولیای الهی و طلب شفاعت از آنان، سفر به قصد زیارت قبر پیامبر(ص) و اهل بیت، تبرُّک و طلب شفا از آثار اولیای الهی، تعمیر و زیارت قبر اولیای الهی و ساختن مسجد در کنار قبور و نذر بر اهل قبور شِرک است.[۸۳]

کتاب‌های مهم کلامی و متکلمان مشهور

کتاب‌های اوائل المقالات، تصحیح الاعتقاد، تجرید الاعتقاد و کشف المراد، از کتاب‌های مهم کلامی شیعه امامی است.[۸۴] شیخ مفید(۳۳۶یا۳۳۸-۴۱۳ق)، خواجه نصیر الدین طوسی(۵۹۷-۶۷۲ق) و علامه حلی(۶۴۸-۷۲۶ق) هم از متکلمان برجسته امامیه هستند.[۸۵]

برخی از متکلمان مهم و کتاب‌های کلامی اهل‌سنت هم به‌تفکیک مذهب کلامی‌شان عبارت است از:

  • معتزله: قاضی عبدالجبار. کتاب: شرح الاصول الخمسه[۸۶]
  • اَشاعره: ابوالحسن اشعری. کتاب: مقالات‌الاسلامیّین.[۸۷] قاضی ابوبکر باقِلانی. کتاب: تمهیدالاَوائِل. ابوحامد غزالی. کتاب: الاقتصاد فی الاعتقاد. فخرالدین رازی. کتاب: المُحَصَّل الاَربعین فی اصول الدین. سعدالدین تفتازانی. کتاب: شرح‌المقاصد.
  • ماتُریدیه: ابومنصور ماتُریدی. کتاب: التوحید.
  • سَلَفیه: ابن‌تیمیه. کتاب: مِنهاج السّنة النبویه.[۸۸]

کلام جدید

درباره چیستی کلام جدید و اینکه آیا با کلام قدیم (کلام اسلامی) کاملاً متفاوت است یا خیر، نظرها مختلف است. برخی بر این باورند که کلام جدید همان کلام قدیم است، با این تفاوت که شبهات جدید یا مسائل جدید در این علم مطرح شده یا در ساختار یا موضوع آن، تحول ایجاد شده است؛ اما برخی دیگر این دو علم را متمایز از هم دانسته[۸۹] و «التزام به دینی خاص» و «رویکرد جانبدارانه» را از ویژگی‌های کلام قدیم بیان کرده‌اند.[۹۰]

از سویی گفته شده است آنچه در زبان فارسی «کلام جدید» خوانده می‌شود، غالباً همان چیزی است که غربیان آن را «فلسفه دین» می‌نامند.[۹۱] مباحثی که در کلام جدید مطرح می‌شود، غالباً این مباحث است: تعریف دین، منشأ دین، نیاز بشر به دین، قلمرو دین، زبان دین، عقل و دین، عقل و ایمان، علم و دین، تجربه دینی، تکثرگرایی دینی.[۹۲]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۵۷.
  2. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۵۷. بنابر نظر برخی این تعریف، تعریفی برتر است؛ چراکه شامل موضوع، هدف و روش علم کلام است و نه تنها به جنبه دفاعی کلام که به جنبه اثباتی آن (توضیح و تبیین عقاید اسلامی) توجه کرده است (نگاه کنید به ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ۱۳۸۷ش، ص۶۱تا۶۴؛ جبرئیلی، سیر تطور کلام شیعه، ۱۳۹۶ش، ص۳۹ـ۴۰).
  3. برای آگاهی از همه تعریف‌ها ر.ک: ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ۱۳۸۷ش، ص۶۱. کاشفی، کلام شیعه، ص۲۴.
  4. ایجی، المواقف، عالم الکتب، ص۷. با اندکی تفاوت: لاهیجی، شوارق الالهام، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۵۱.
  5. جرجانی، التعریفات، ۱۳۷۰ش، ص۸۰.
  6. زمخشری٬ کشاف٬ ج۱ ٬ ص۸۷
  7. فیض کاشانی، مفاتیح الشرایع، ج۲، ص۱۶.
  8. ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ۱۳۸۷ش، ص۶۷.
  9. جبرئیلی، سیر تطور کلام شیعه، ۱۳۹۶ش، ص۳۸.
  10. ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ۱۳۸۷ش، ص۷۳.
  11. جبرئیلی، سیر تطور کلام شیعه، ۱۳۹۶ش، ص۳۷، پانویس ۲؛ ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ۱۳۸۷ش، ص۶۷.
  12. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۶۳.
  13. جبرئیلی، سیر تطور کلام شیعه، ۱۳۹۶ش، ص۴۱.
  14. علامه حلی، نهایة المرام، مؤسسه امام صادق(ع)، ج۱، ص۱۲؛ لاهیجی، شوارق الالهام، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۳.
  15. نگاه کنید به تفتازانی، شرح‌المقاصد، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۷۳.
  16. نگاه کنید به تفتازانی، شرح‌المقاصد، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۸۰.
  17. ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ۱۳۸۷ش، ص۳۱و۳۲.
  18. طبقات المتکلمین، مؤسسه امام صادق(ع)، ج۱، ص۱۷.
  19. لاهیجی، شوارق‌الالهام، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص؟.
  20. ایجی، المواقف، عالم الکتب، ص۸.
  21. کاشفی، کلام شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۳۷.
  22. شوارق الالهام، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۷۳ـ۷۴.
  23. فیض کاشانی، مفاتیح الشرایع، ج۲، ص۱۶؛ لاهیجی، شوارق‌الالهام، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۷۳و۷۴. فارابی، احصاءالعلوم، ص۷۶و۷۷.
  24. نگاه کنید به کاشفی، کلام شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۴۱و۴۲؛ ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ۱۳۸۷ش، ص۵۵.
  25. جبرئیلی، سیر تطور کلام شیعه، ۱۳۹۶ش، ص۴۳و۴۴.
  26. ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغه، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۱۷.
  27. اربلی، كشف الغمّه في معرفة الأئمة، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۱۳۱.
  28. ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۹.
  29. شبلی، تاریخ علم کلام، ۱۳۸۶ش، ص۸.
  30. ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۹.
  31. ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۹؛‌ همچنین نگاه کنید به مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۵۹.
  32. ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۹ـ۱۱۰.
  33. ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ۱۳۸۷ش، ص۱۱۰.
  34. نگاه کنید به کاشفی، کلام شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۴۸.
  35. مثل آیه ۱۳۶ و ۱۶۲ سوره نساء، آیه ۱۵ سوره حجرات، آیه ۱۷۷ سوره بقره، آیه ۱۱۱ سوره مائده، آیه ۱۵۸ سوره اعراف.
  36. کاشفی، کلام شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۴۸.
  37. کاشفی، کلام شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۴۹.
  38. شبلی، تاریخ علم کلام، ۱۳۲۸ش، ص۸.
  39. کاشفی، کلام شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۴۹و۵۰.
  40. کاشفی، کلام شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۴۹و۵۰.
  41. سبحانی، «کلام امامیه ریشه‌ها و رویش‌ها»، ص۱۰.
  42. سبحانی، «کلام امامیه ریشه‌ها و رویش‌ها»، ص۱۰.
  43. سبحانی، «کلام امامیه ریشه‌ها و رویش‌ها»، ص۱۲ـ۱۸.
  44. سبحانی، «کلام امامیه ریشه‌ها و رویش‌ها»، ص۱۸ـ۲۰.
  45. سبحانی، «کلام امامیه ریشه‌ها و رویش‌ها»، ص۲۰ـ۲۱.
  46. سبحانی، «کلام امامیه ریشه‌ها و رویش‌ها»، ص۲۱ـ۲۲.
  47. ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ص۱۰۲؛ کاشفی، کلام شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۴۰.
  48. ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ص۱۰۲.
  49. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۶۰.
  50. نگاه کنید به فهرست کتاب‌های کلامی. همچنین نگاه کنید به ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ۱۳۸۳ش، پیشگفتار؛ کاشفی، کلام شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۷و۶۱.
  51. نگاه کنید به فهرست کتاب‌های کلامی مثل علامه حلی، کشف‌المراد، ۱۴۱۳ق؛ شیخ صدوق، الاعتقادات، کنگره شیخ مفید؛ بحرانی، قواعد‌المرام، ۱۴۰۶ق.
  52. حلبی، تاريخ علم كلام در ايران و جهان، ۱۳۷۶ش، ص۷
  53. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۶۰-۶۱.
  54. .http://www.buali.ir/fa/article/394/
  55. برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۹.
  56. اشعری، مقالات الاسلامیین، بیروت، ص۲.
  57. برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۱۶و۱۷.
  58. برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۱۶ـ۱۷.
  59. صابری، تاریخ فرق اسلامی، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۳۲؛ برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۶۲.
  60. برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۶۲.
  61. طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۱۹۷و۱۹۸؛ برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۶۵و۶۶.
  62. برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۶۵و۶۶.
  63. برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۸۱و۸۲.
  64. سلطانی، تاریخ و عقاید زیدیه، نشر ادیان، ص۱۷و۱۸.
  65. برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۸۹.
  66. صابری، تاریخ فرق اسلامی، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۸۱تا۸۵.
  67. شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۷۰و۱۷۱.
  68. برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۹۵.
  69. برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۱۰۷ـ۱۵۰.
  70. شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۰۶.
  71. برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۱۷تا۲۰.
  72. برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۱۷ـ۲۰.
  73. تاریخ فلسفه در اسلام، مرکز نشر دانشگاهی، ج۱، ص۲۸۴.
  74. شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۴۹-۵۰.
  75. برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۱۲۰تا۱۲۳.
  76. سبحانی، بحوثٌ فی الملل و النحل، ج۱، ص۲۲۶.
  77. سبحانی، بحوثٌ فی الملل و النحل، ج۱، ص۲۲۰-۲۲۱.
  78. شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۸۶.
  79. شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۹۱-۹۲.
  80. شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۸۸-۸۹.
  81. برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۱۳۶تا۱۴۱.
  82. ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ۱۳۷۷ش، ص۱۷۵و۱۷۶.
  83. برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۱۴۶تا۱۴۷.
  84. کاشفی، کلام شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۲.
  85. کاشفی، کلام شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۲.
  86. ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی، ۱۳۸۲ش، ص۲۸۴-۲۸۵.
  87. ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی، ۱۳۸۲ش، ص۲۸۴.
  88. حسینیان، «فهرستی از مهم‌ترین منابع دست‌اول کلامی».
  89. نگاه کنید به خسروپناه، مسائل جدید کلامی و فلسفه دین، ۱۳۸۸ش، ص۲۳تا۳۰؛ ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ۱۳۸۷ش، ص۱۴۳.
  90. یوسفیان، کلام جدید، ۱۳۹۰ش، ص۱۵و۱۶.
  91. یوسفیان، کلام جدید، ۱۳۹۰ش، ص۱۸.
  92. ربانی گلپایگانی، درآمدی بر کلام جدید، ۱۳۸۹ش، فهرست کتاب.

یادداشت

  1. یعنی مسائل و معارفی که باید آنها را شناخت و بدانها معتقد بود و ایمان آورد مانند مسئله توحید، صفات ذات باری تعالی، نبوّت عامّه و خاصّه مجموعه آثار، ج۳، ص۵۷
  2. دلایلی که برای نام‌گذاری کلام بیان شده است: ۱. مهم‌ترین یا اولین مسئله‌ای که متکلمان درباره آن سخن گفته‌اند، بحث از حدوث و قِدَم «کلام الهی» بود؛ ۲. سرفصل‌های مباحث این علم با «الکلام فی کذا» آغاز می‌شد؛ ۳. علم کلام قدرت مناظره، جدال و گفت‌‌وگو را در شخص تقویت می‌کند و مناظره، چیزی غیر از تکلّم و گفتگو نیست؛ ۴. استواریِ دلایل، مایه استواری سخن است و علم کلام از استدلال‌های استوار استفاده می‌کند؛ ۵. متکلمان علم خود را کلام نامیدند تا در برابر فیلسوفان از علم منطق اظهار بی‌نیازی کنند (جبرئیلی، سیر تطور کلام شیعه، ۱۳۹۶ش، ص۳۷ـ۳۸). به هریک از این دلایل انتقادهایی شده است؛ ازجمله درباره وجه اول گفته‌اند پیش از بحث از حدوث و قِدم «کلام الهی» نیز علم کلام با همین نام مشهور بوده است (نگاه کنید به ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ۱۳۸۷ش، ص۷۰).
  3. گفتنی است در زمان پیامبر(ص)، غیرمسلمانان نیز پرسش‌های کلامی مطرح می‌کردند و قصد آنان گاه برای آگاهی از دین اسلام و گاه برای امتحان‌کردن پیامبر(ص) بود. بخشی از مباحثه‌های پیامبر(ص) با بت‌پرستان و اهل کتاب درباره توحید، نبوت و معاد، در قرآن و کتاب‌های تاریخی آمده است (نگاه کنید به ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ۱۳۸۷ش، ص۱۱۰).
  4. مثلاً یهودیان درباره «تجسیم خداوند»، «عصمت خداوند» و «امکان نسخ شریعت» یا مسیحیان درباره «عینیت صفات با ذات خداوند» و «مخلوق یا غیرمخلوق‌بودن کلام الهی» یا زرتشتیان درباره مسئله «خیر و شر» می‌کوشیدند تفسیری التقاطی از اسلام و آیین خود برای آنها ارائه کنند.

منابع

  • اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تصحیح: هلموت ریتر، بیروت، دارالنشر و فرانز شتاینر، [بی‌تا].
  • ایجی، عضدالدین عبدالرحمان بن احمد، المواقف فی علم الکلام، بیروت، عالم الکتب، [بی‌تا].
  • بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، تحقیق: علی حسینی اشکوری، قم، مکتبة آیت‌الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۶ق.
  • برنجکار، رضا، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، قم، کتاب طه، چ۴، ۱۳۸۹ش.
  • تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش: میرمحمد شریف، ترجمه فارسی: زیر نظر نصرالله پورجوادی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۲ش.
  • تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، تحقیق: عبدالرحمن عمیره، قم، الشریف الرضی، ۱۴۱۲ق.
  • جبرئیلی، محمدصفر، سیر تطور کلام شیعه، دفتر دوم: از عصر غیبت تا خواجه نصیر طوسی، تهران، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۶ش.
  • حسینیان، «فهرستی از مهم‌ترین منابع دست‌اول کلامی»، وبگاه ثقلین، تاریخ درج مطلب: ۲ بهمن ۱۳۹۵، تاریخ بازدید: ۱۳ دی ۱۳۹۹.
  • خسروپناه، عبدالحسین، مسائل جدید کلامی و فلسفه دین، قم، انتشارات بین المللی المصطفی، چ۱، ۱۳۸۸ش.
  • ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر علم کلام، قم، دارالفکر، چ۱، ۱۳۸۷ش.
  • ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چ۱، ۱۳۷۷ش.
  • ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی (توحید، صفات و عدل الهی)، قم، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، چ۱، ۱۳۸۳ش.
  • ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر کلام جدید، قم، مرکز نشر هاجر، چ۵، ۱۳۸۹ش.
  • سبحانی، جعفر، بحوثٌ فی الملل و النحل، قم، مؤسسه امام صادق، چاپ اول، ۱۴۲۷ق.
  • شبلی نعمانی، تاریخ علم کلام، ترجمه سیدمحمدتقی فخر داعی، تهران، اساطیر، چ۱، ۱۳۸۶ش.
  • شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق محمد بن فتح‌الله بدران، قم، الشریف الرضی، ۱۳۷۵ش.
  • شیخ صدوق، علی بن محمد، الاعتقادات، تحقیق: علی میرشریفی و عصام عبدالسید، قم، کنگره شیخ مفید، [بی‌تا].
  • ضمیری، محمدرضا، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی، قم، مؤسسه آموزشی‌پژوهشی مذاهب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • صابری، حسین، تاریخ فرق اسلامی، تهران، انتشارات سمت، چ۵، ۱۳۸۸ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، شیعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۳ش.
  • علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق: حسن حسن‌زاده آملی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
  • علامه حلی، حسن بن یوسف، نهایة المرام، تحقیق: فاضل عرفان، اشراف: جعفر سبحانی تبریزی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، [بی‌تا].
  • فارابی، ابونصر محمد بن محمد، احصاء العلوم، تحقیق: علی بو ملحم، بیروت، دار و مکتبة الهلال، ۱۹۹۶م.
  • فیض کاشانی، محمدمحسن، مفاتیح الشرایع، بی نا، بی تا، بی تا.
  • کاشفی، محمدرضا، کلام شیعه، ماهیت، مختصات و منابع، قم، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، چ۳، ۱۳۸۷ش.
  • لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام فی شرح تجرید الاعتقاد، اکبر اسد علیزاده، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۲۵ق (کتابخانه دیجیتال نور).
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران ـ قم، انتشارات صدرا، چ۱۵، ۱۳۸۹ش.
  • معجم طبقات المتکلمین، اشراف: جعفر سبحانی، قم، اللجنة العلمیه فی مؤسسة الامام الصادق(ع)، [بی‌تا].
  • یوسفیان، حسن، کلام جدید، تهران، انتشارات سمت، چ۳، ۱۳۹۰ش.
  • محدث اربلى، ‏كشف الغمة في معرفة الأئمة، تبريز، بنى هاشمى، چ۱، ‏۱۳۸۱ق‏
  • ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغة، قم، ‏مكتبة آية الله المرعشي،‏ ۱۳۸۳ش‏.

پیوند به بیرون