ختنه
خَتنه بهمعنای برداشتن تمام یا بخشی از پوست آلت تناسلی. از دیدگاه برخی فقهای شیعه وجوب ختنه بر مردان از ضروریات مذهب و دین است و به موجب فقه امامی، خودداری از ختنه بر مردان جایز نیست و حتی اگر کسی در دوران کهنسالی مسلمان شود، ختنه بر او واجب است. ختنه کردن در مناطق گوناگون جهان اسلام با آداب و رسوم متفاوتی انجام میشود.
مفهومشناسی
مفهوم دقیق ختنه مردان بر پایه متون حدیثی و فقهی، عبارت است از برداشتن تمام یا بخشی از پوستی که حشفه را میپوشاند، و ختنه زنان بریدن بخشی از پوست آلت تناسلی در بالای محل خروج ادرار است.[۱] ختنه به عنوان سنّت اجتماعی و دینی در دورههای گوناگون میان مسلمانان رواج داشته و بر اثر تداخل با آداب و رسوم متداول در میان ملتها، جزئیات آن اشکال متفاوتی یافته است.[۲]
واژه ختنه از ریشه «خ ت ن» به معنای قطع کردن و بریدن و در کاربرد عام به معنای بریدن پوستِ بر آمده از آلت تناسلی مردان و زنان است. در متون عربی و دینی به جای آن بیشتر واژه خِتان به کار رفته است.[۳] همچنین کاربرد واژه اِعذار برای ختنه مرد و زن و نیز واژه خَفْض، به ویژه در مورد ختنه زنان، رواج دارد. به کسی که ختنه نشده باشد، اَقْلَف/ اَغْلَف گفته میشود.[۴]
ختنه در ادیان آسمانی
سنّت ختنه در ادیان و جوامع قدیمی نیز سابقه داشته است. بنابر آنچه در تورات[۵] ذکر شده، حضرت ابراهیم در ۹۹ سالگی مورد خطاب الهی قرار گرفت و مأمور شد که خود و اولاد ذکور از نسل خود را به نشانه پیمان بستن با خداوند ختنه کند. این سنّت در میان یهودیان هم متداول بوده و هست و آنان ختنه نکردن را بسیار ناپسند میشمارند. شیوه ختنه و شرایط آن در شریعت یهود با احکام اسلامی آن تشابه بسیار دارد. در مسیحیت ایمان به خدا و غسل تعمید به جای ختنه نشانه پیمان الهی تلقی شده است.[۶] یهودیان اغلف را نجس شمرده و از بسیاری از حقوق محروم میدانستند.[۷]
در آئین اسلام
در قرآن
در قرآن ختنه به صراحت ذکر نشده است، ولی احادیث و منابع تفسیری برخی آیات را اشاره کننده به آن دانستهاند. مثلا سنّتِ ابراهیمی ختنه از جمله مصادیق «کلمات» در آیه ۱۲۴ سوره بقره، وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ و مصداق آیین حنیف ابراهیم «مِلّةَ ابراهیمَ حنیفاً» در آیه ۱۲۵ سوره نساء و «حنفاء» در آیه ۵ سوره بینه به شمار رفته است[۸] همچنین مراد از «صِبغةَاللّه» در آیه ۱۳۸ سوره بقره به نظر برخی مفسران، شریعت الهی درباره ختنه است.[۹]
در احادیث
همچنین در احادیث به پیشینه این سنّت دیرین و شرایط و چگونگی آن در اسلام پرداخته شده است. برخی احادیث ختنه حضرت ابراهیم را در هشتاد سالگی ذکر کردهاند.[۱۰] پارهای احادیث نخستین مختون مرد را حضرت ابراهیم و نخستین مختون زن را هاجر مادر اسماعیل دانستهاند.[۱۱] بنابر برخی احادیث، پیامبر اکرم را پس از تولد، عبدالمطلب، و بر پایه برخی دیگر جبرئیل، ختنه کرد. روایاتی دیگر حاکی است که آن حضرت مختون متولد شده است؛[۱۲] همچنان که بنابر احادیث، برخی پیامبران و امامان نیز ختنه شده به دنیا آمدهاند و این از ویژگیهای امام به شمار رفته است.[۱۳]
بر این اساس، باید ختنه را سنّتی دانست که پیش از اسلام متداول بوده و پس از آن، البته با شرایط و قیودی خاص، تداوم یافته است. با این همه، مذاهب مختلف اسلامی درباره چگونگی حکم آن اختلاف نظر دارند.
در فقه امامیه
به موجب فقه امامی، خودداری از ختنه بر مردان جایز نیست. حتی اگر کسی در دوران کهنسالی به دین اسلام بگرود، ختنه بر او واجب است و وجوب ختنه از ضروریات دین خوانده شده است.[۱۴] بر این اساس، طواف شخص ختنه ناکرده (اغلف) باطل است[۱۵] و امامت جماعت او کراهت دارد.[۱۶] حتی برخی بر آنانند که بر پیکر شخص اغلف نمیتوان نماز میت گزارد.[۱۷] البته شماری از فقیهان امامی در برخی فروض میان مقصر بودن یا نبودن شخص مزبور و میان توانایی داشتن یا نداشتن برای ختنه، تفاوت قائل شدهاند.[۱۸]
در فقه اهل سنت
شافعیان و حنبلیان نیز به وجوب ختنه مردان قائلاند.[۱۹] در برابر، حنفیان و مالکیان ختنه کردن را بر مردان واجب ندانستهاند، بلکه از آنرو که ختنه را نوعی سنّت انگاشتهاند، آن را مستحب شمرده و کارهایی چون امامت جماعت را برای اغلف جایز و شهادت دادن او را پذیرفتنی دانستهاند.[۲۰]
دلایل وجوب
فقهای شیعه و اهل سنّت برای وجوب ختنه مردان به آیه ۱۲۳ سوره نحل (اَنْ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفاً: اینکه از آیین ابراهیم که ایمان او خالص بود، پیروی کن) استناد کردهاند. آنان به استناد احادیث، مراد از روش و سنّت ابراهیم در این آیه را ختنه دانستهاند، همچنانکه در منابع فقهی به احادیث متعدد دیگر و اجماع هم استناد شده است.[۲۱]
زمان وجوب ختنه
به نظر مشهور فقهای امامی، زمان وجوب ختنه، هنگام بلوغ است. هرچند شماری از فقها به وجوب ختنه بر ولیّ کودک قائلاند، ولی مخالفان این نظر، با استناد به اصل برائت آن را بر ولی واجب ندانسته و احادیثی را که اولیا را به ختنه فرزندان خود ترغیب کردهاند، دالّ بر استحبابِ این کار شمردهاند.[۲۲] همچنانکه اهل سنّت نیز ختنه نابالغ را بر ولی او مستحب دانستهاند.[۲۳]
احکام ختنهکننده
ختّان (ختنه کننده) میتواند در برابر کار خود اجرت دریافت کند و تنها درصورتی ضامن است که مهارت کافی نداشته باشد یا در کار خود تعدی یا تفریط نماید.[۲۴] به نظر برخی فقها، هرگاه مرد بالغ از ختنه خودداری کند، حاکم اسلامی موظف است او را به این کار وادارد.[۲۵]
ختنه زنان
بریدن بخشهایی از آلت تناسلی زنان که غالبا، به زعم باورمندان به وجوب یا استحباب این عمل، به منظور کاستن از شدت تمایلات جنسی زنان صورت میگیرد و موجب حفظ عفت آنان میشود،[۲۶] سنّتی قومی و محلی بوده که به بستر سنّت دینی وارد شده است. هرچند علاوه بر برخی پیروان ادیان غیرتوحیدی در سراسر جهان، در میان برخی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان نیز رایج است، هیچ ذکری از آن در عهد قدیم، عهد جدید یا قرآن وجود ندارد.
بیشتر مذاهب فقهی، ختنه زنان را واجب ندانسته و به استحباب آن قائلاند.[۲۷] از جمله مستندات این فقها، احادیث و به ویژه این حدیث مشهور است که ختنه برای مردان سنّت است و برای زنان فضیلت و شرافت (الخِتانُ سنّةٌ لِلرّجال و مَکْرُمَةٌ للنّساء)[۲۸] [یادداشت ۱] برخی فقها از این حدیث، وجوب ختنه بر مردان را هم استفاده کردهاند.[۲۹] در برابر، فقهای شافعی ختنه زنان را واجب شمرده و به احادیثی دیگر استناد کردهاند.[۳۰] باتوجه به رواج ختنه دختران در مصر و واکنش شدید برخی مدافعان حقوق زنان، در این کشور قوانینی به تصویب رسید تا ختنه دختران را محدود سازد.[۳۱]
حدیثی از پیامبر اکرم(ص) به صورتهای مختلف روایت شده که در آن، ایشان به زنی که در آن دوره دختران را ختنه میکرد فرمودند که این کار حلال است ولی باید به بریدن جزء کوچکی از اندام تناسلی اکتفا کرد.[۳۲] گفته شده به کار بردن واژه مُقطِّعةُالبُظور در حدیث نبوی خطاب به زن ختنه کننده، به جای واژههای متعارفی چون خاتِنَه یا مُبَظِّرَة، احتمالا نشان دهنده نوعی تخفیف و تحقیر این عمل از سوی آن حضرت است.[۳۳]
دیدگاههای فقهای مسلمان درباره ناروا بودن، روا بودن و وجوب و استحباب ختنه زنان بسیار متفاوت است. حدیث مورد بحث، در دو جامع حدیثی بخاری و مسلم نیامده و از این رو نزد بسیاری از علمای اهل سنّت، وثاقت کافی ندارد و اغلب فقهای مکاتب مختلف بر آنند که ختنه کردن زنان واجب نیست بلکه یک «مَکرُمَت»[یادداشت ۲] محسوب میشود.[۳۴] در سرزمینهایی چون سوریه و عربستان که در آنها فقه حنبلی (فقه پیروان احمد بن حنبل ) رواج دارد و نیز در مراکش، تونس و الجزایر که فقه مالکی(فقه پیروان مالک بن انس ) غالب است یا در ایران و عراق که فقه شیعی غلبه دارد، ختنه زنان رایج نیست و در مقیاس بسیار محدودی انجام میگیرد، ولی در مصر به سبب غلبه فقه شافعی که عمدتا به سبب زمینه بومی قائل به وجوب ختنه زنان است، در مقیاسی گسترده این عمل رواج دارد.[۳۵]
مستحبات ختنه
برای ختنه، قطع نظر از وجوب یا استحباب آن در مذاهب گوناگون، آدابی مستحب در احادیث و منابع فقهی ذکر شده است؛ مثلا:
- فقهای شیعه و شافعی به استناد احادیث (از جمله حدیث منقول درباره ختنه امام حسن(ع) و امام حسین(ع)) ختنه را در روز هفتم ولادت نوزاد مستحب شمردهاند،[۳۶] ولی در منابع فقه حنفی زمان ختنه سالهای مختلف (از هفت تا دوازده سالگی) ذکر شده است.[۳۷] برخی فقهای مالکی و حنبلی ختنه کردن در هفتمین روز تولد را، از آنرو که سنّت یهودیان بوده، مکروه شمردهاند.[۳۸]
- در احادیث شیعی از استحباب اطعام (وَلیمه) برای ختنه و نیز خواندن دعایی مخصوص هنگام ختنه سخن به میان آمده است.[۳۹] [یادداشت ۳]
- در شماری از منابع فقهی، آشکار ساختن ختنه دختران با دادنِ ولیمه مستحب به شمار نرفته یا تنها به دعوت از زنان توصیه شده است.[۴۰] در منابع دیگر، به استناد احادیثی که در آنها از معمول نبودن این سنّت در زمان پیامبر اکرم سخن رفته، اصولا ولیمه دادن برای ختنه مکروه شمرده شده است.[۴۱]
ابعاد فرهنگی اجتماعی
رسم ختنه در مناطق گوناگون جهان اسلام با آداب و رسوم متفاوتی برگزار میشود. از دیرباز ختنه پسران با جشن و مراسمی آشکار و ختنه دختران پنهانی و بیسروصدا انجام میشد.[۴۲] شکوه ختنه سورانها نیز اغلب با وضع مالی خانوادهها متناسب بود و دستِ کم مجلسِ ولیمهای بدین مناسبت برپا میشد. ختنه سوران برخی خلیفه زادگان و شاهزادگان شهرتی زبانزد یافت. برای نمونه المقتدر در ۳۰۲، برای ختنه پنج فرزندش ششصد هزار دینار پرداخت و جشنی باشکوه برپا کرد.[۴۳] محمودخان دشتی، داماد فتحعلی شاه (حکومت: ۱۲۱۲-۱۲۵۰) نیز در ختنه سوران پسرش که پس از چندین دختر به دنیا آمده بود از فرط شادمانی سکههایی به نام فرزندش زد و در میان اهالی شهر تحت فرمانش تقسیم کرد، البته این ماجرا سبب عزل او از سمتش شد.[۴۴]
ثروتمندان معمولاً همراه با فرزندان خود فقیرزادگانی را نیز ختنه میکردند. به گزارش ابن کثیر[۴۵] ملک ظاهر بیبرس به هنگام ختنه پسرش، ملک سعیدمحمد برکه خان، شماری از فرزندان امرا و اعیان و نیز ۱۶۴۵ تن از فرزندان «اولاد الناس» (دستهای از غلامان خارجی ممالیک) را نیز در ۶۶۲ ختنه کرد.[۴۶]
ختنهکننده و ابزارهای ختنه
وظیفه انجام ختنه اغلب بر عهده دلاکان یا سلمانیها بود. این اشخاص در مناطق گوناگون نامهای متفاوتی داشتند، از جمله: خاتن، ختّان، طَهّار، سنّتچی، حکیم و استاد. شیوهها و ابزارهای ختنه کم و بیش یکسان بود. خلف بن عباس زهراوی، پزشک و جراح قرن چهارم، شیوه و ابزارهای ختنه در زمان خود را به تفصیل شرح داده است.[۴۷] این شیوهها با اندکی تغییر در سدههای بعد نیز ادامه یافت. تیغ دلاکی، نی چوبی چاکدار، قیچی و چاقو از جمله ابزارهای ختنه بود. در الجزایر چاقوی سنگی نیز برای این عمل به کار میرفت که یادآور ختنه بنی اسرائیل با شمشیر سنگی به هنگام ورود به ارض موعود است.[۴۸] معمولا برای بهبود زخم از خاکستر پنبه سوخته استفاده میشد.
سنین کودکان برای ختنه کردن
در مناطق گوناگون کودکان را در سنین متفاوتی ختنه میکنند. برای مثال این مراسم در عربستان و به ویژه مکه معمولا بین سه تا هفت سالگی، در مصر اغلب بین پنج تا شش سالگی، در شمال آفریقا بین هفت روزگی تا سیزده سالگی، در ترکیه معمولا در هفت سالگی و در مجمع الجزایر اندونزی گاه در چهارده پانزده سالگی برگزار میشده است.[۴۹]
آداب و رسوم ختنه
در مکه
در مکه، ختنه پسران با جشنی پرشکوه همراه است، اما دختران بیسروصدا ختنه میشوند. پسری که قرار است ختنه شود، روزِ قبل از عمل لباسی مزین و گران قیمت میپوشد و سوار بر اسب از مقابل مردمی میگذرد که با ساز و آواز او را همراهی میکنند. شامگاه این روز نیز جشن ادامه مییابد و صبح روز بعد پیش از طلوع خورشید، خاتن مراسم ختنه را آغاز میکند. از خاتن پس از عمل در کنار مهمانان پذیرایی میشود.
در مصر
در مصر مراسم ختنه معمولا در کنار یک عروسی برگزار میشود تا در هزینهها صرفه جویی شود. در آنجا نیز پسران را قبل از ختنه از مقابل مردم میگذرانند. پسر لباس دخترانهای میپوشد و با رفتاری پرناز به میان جمع میآید. چارقدی نیز به قسمتی از چهره او میبندند تا چشم نخورد.
در ترکیه
در ترکیه این مراسم سنّت نام دارد و در حضور امام جماعت مسجد برگزار میشود. او برای سلامتی کودک دعاهایی میخواند. مراسم ختنه در آنجا نیز بیش و کم شبیه مراسم عرب هاست. در شمال افریقا اغلب چند پسر باهم ختنه میشوند و ثروتمندترین پدر مخارج مراسم را میپردازد. بدویان آن نواحی برای صرفه جویی در هزینهها هر دو سال یک بار مراسم ختنه دسته جمعی برگزار میکنند.[۵۰]
در جنوب شرقی الجزایر
در جنوب شرقی الجزایر پسران بین دو تا ده سالگی ختنه میشوند. در جشن ختنه برای کودک و گاه برای همه افراد خانواده لباس نو میخرند. کودک را جبه سفیدی از حریر یا کتان میپوشانند و به دست و پای وی حنا میبندند و زیورآلاتی بدو میآویزند. زنان در حین انجام ختنه آواز میخوانند. سپس پوست غلفه بریده شده را به نخ میکشند و آن را، در آبادی به نخل و در بادیه به شتر میآویزند.[۵۱]
در ایران
جشنهای ختنه سوران در ایران به تفصیل و اهمیت کشورهای عربی نیست.[۵۲] هانری ماسه[۵۳] برخی گزارشهای جالب جهانگردان در این باره را گرد آورده است. ختنه سوران در مناطق گوناگون ایران آداب متفاوتی دارد:
در گیلان ساعت سعد را مشخص کرده دوستان و نزدیکان و مطرب جمع میشوند و دلاک یا سلمانی را خبر میکنند. سپس تدارک پذیرایی میبینند و با بچه که معمولاً چهار پنج ساله است به زبان کودکانه از فایدههای ختنه میگویند و در هنگام انجام عمل با ساز و آواز و دست زدن حواس او را پرت میکنند.[۵۴]
در سروستان پسران در سه تا دوازده سالگی ختنه میشوند و ختنه سوران ممکن است دو روز طول بکشد. روز اول طبل و دهل مینوازند و عدهای تَرکه بازی میکنند. شب با مراسمی شبیه حنابندانِ داماد، به شوخی و رقص، بچه را حنا میبندند. روز بعد او را به حمام میبرند و بر اسب تزیین شدهای سوارش میکنند و در حالی که نُقل و سکه بر سرش میریزند به خانه بازش میگردانند. سرانجام هنگام عصر دلاک محله برای ختنه میآید.[۵۵]
در خراسان بچه را در سه یا هفت روزگی ختنه میکنند و اگر از این تاریخ بگذرد در پنج تا هفت سالگی با ختنه سورانی مفصّل این کار را انجام میدهند. صبحِ مراسم بچه را با دستهای مطرب به حمام میفرستند. در سر بینه حمام اسفند دود میکنند و کندر و بخور میسوزانند. سپس لباسهایی نو به پسرک میپوشانند و با شادی و هلهله او را به خانه باز میگردانند. خراسانیها نیز مانند یزیدیه[۵۶] یک نفر را به عنوان کریب/ کریو برمیگزینند تا در انجام ختنه به پدر کودک کمک کند. در طول عمل سه نوازنده دوتار و دهل و سرنا مینوازند و آوازهایی میخوانند. پس از انجام عمل، کریب و نزدیکان کودک هرکدام مبلغی به عنوان سرسنّتی یا عیدی به بچه میدهند و او را میبوسند.[۵۷]
در ادبیات و باورهای عامیانه
اَغلَف یا ختنه ناشده در ادبیات عامیانه بسیاری از کشورهای اسلامی کنایه از نامسلمان است.[۵۸] نیز اصطلاحِ «ابن الغلفاء» در عربی برای کنایه از مرد کثیرالشهوه به کار رفته است.[۵۹] در عربی مَثَل «بِأَلَمٍ ما تُخْتَنَنَّ»،[۶۰] که معادل است با «نابرده رنج گنج میسّر نمیشود»، مشهور است. فارسی زبانان مثل «ختنه سوران قاضی است» را وقتی به کار میبرند که اجتماعی عظیم برای موضوعی غیرمهم جمع شوند یا مقصود اصلی از انجام کاری را زیر پوشش کار دیگری پنهان کنند.[۶۱] همچنین عبارتِ «دست نامختون حلال نیست»، یعنی حیوانی که به دست مردی ختنه ناشده ذبح شود حلال نیست،[۶۲] را به کار میبرند. در زبان ترکی نیز مثلهایی از این دست رایج است.[۶۳]
گزارشهایی نیز از باورهای عامیانه مردم درباره ختنه نقل شده است. برای نمونه گروهی معتقد بودند که باید شمار کسانی که در یک روز باهم ختنه میشوند، فرد باشد و اگر نبود باید یک خروس را نیز سر برید تا این شمار فرد شود وگرنه یکی از پسرها میمیرد.[۶۴] امروزه تقریباً تمامی این باورها از اعتبار افتاده است.
پانویس
- ↑ رجوع کنید به ابنادریس حلّی، ج۳، ص۴۸۱؛ نووی، المجموع، ج۱، ص۳۰۱-۳۰۲؛ بهوتی حنبلی، ج۱، ص۹۳.
- ↑ رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «ختان».
- ↑ رجوع کنید به خلیل بن احمد؛ ابن منظور؛ فیروزآبادی، ذیل «ختن».
- ↑ رجوع کنید به ابن اثیر؛ ابن منظور، ذیل «ختن»، «خفض»، «غلف»، «قلف».
- ↑ رجوع کنید به سفر پیدایش، ۱۷: ۱، ۹۱۳.
- ↑ رجوع کنید به سفر پیدایش،: ۳۴ ۱۵۱۸؛ رومیان، ۲۵: ۲۲۹، ۴: ۳؛ د. جودائیکا، ج۴، ص۷۳۰-۷۳۴.
- ↑ رجوع کنید به ذیب، ص۵۲.
- ↑ رجوع کنید به طبری؛ طوسی، التبیان؛ طبرسی، ذیل همین آیات.
- ↑ رجوع کنید به طوسی، التبیان؛ طبرسی؛ ابن جوزی، ذیل آیه.
- ↑ رجوع کنید به احمدبن حنبل، ج۲، ص۳۲۲؛ بخاری، ج۴، ص۱۱۱؛ قاضی نعمان، ج۱، ص۱۲۴؛ قس خطیب شربینی، ج۴، ص۲۰۳ که سنین دیگری را نقل کرده است.
- ↑ رجوع کنید به حرّعاملی، ج۲۱، ص۴۴۳.
- ↑ رجوع کنید به ابن عبدالبرّ، ۱۴۱۰، ج۲۳، ص۱۴۰؛ سیوطی، ص۱۷۰؛ مجلسی، ج۱۵، ص۲۷۴، ج۱۷، ص۲۹۹.
- ↑ رجوع کنید به کلینی، ج۱، ص۳۸۸؛ صدوق، ۱۳۸۵-۱۳۸۶، ج۲، ص۵۹۴؛ حرّعاملی، ج۲۱، ص۴۳۸.
- ↑ نعم لو بلغ و لم یختن وجب أن یختن نفسه بلا خلاف أجده فیه، بل الإجماع بقسمیه علیه و ذلک لأن الختان واجب فی نفسه بالضرورة من المذهب و الدین التی استغنت بذلک عن تظافر النصوص کغیرها من الضروریات. جواهر الکلام ج۳۱، ص۲۶۱-۲۶۰
- ↑ رجوع کنید به مفید، ص۴۴۲؛ علم الهدی، ج۳، ص۳۹؛ طوسی، المبسوط، ج۱، ص۱۵۵؛ نجفی، ج۳۱، ص۲۶۳.
- ↑ محقق حلی، المختصر النافع، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۴۸.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به غروی تبریزی، ج۹، ص۱۳.
- ↑ رجوع کنید به علامه حلّی، ۱۴۱۲-۱۴۲۰، ج۳، ص۵۷، ۶۰؛ شهید اول، ص۲۷۰.
- ↑ رجوع کنید به نووی، المجموع، ج۱، ص۳۰۰۳۰۱؛ ابن تیمیه، ج۱، ص۲۴۳ ۲۴۴؛ نیز برای آرای دیگر در فقه شافعی رجوع کنید به نووی، المجموع، ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ رجوع کنید به ابن عبدالبرّ، ۱۴۰۷، ص۶۱۲؛ ابنحجر عسقلانی، ج۱۰، ص۲۸۷؛ طوری، ج۷، ص۱۶۱؛ آبیازهری، ج۱، ص۷۹.
- ↑ رجوع کنید به بیهقی، ج۸، ص۳۲۳-۳۲۵؛ طوسی، کتاب الخلاف، ج۵، ص۴۹۴-۴۹۵؛ ابن تیمیه، ج۱، ص۲۴۴-۲۴۵؛ خطیب شربینی، ج۴، ص۲۰۳.
- ↑ رجوع کنید به بحرانی، ج۲۵، ص۴۹، ۵۴؛ نجفی، ج۳۱، ص۲۶۱-۲۶۲.
- ↑ نووی، المجموع، ج۱، ص۳۰۲-۳۰۳.
- ↑ رجوع کنید به طوسی، کتاب الخلاف، ج۳، ص۵۰۳؛ ابن قدامه، ج۶، ص۱۲۰۱۲۱؛ علامه حلّی، ۱۴۱۴ق، ج۱۲، ص۱۸۵.
- ↑ رجوع کنید به ابن ادریس حلّی، ج۳، ص۴۸۱؛ نووی، روضةالطالبین، ج۷، ص۳۸۷-۳۸۸.
- ↑ رجوع کنید به جاحظ، ج۷، ص۲۷-۲۹؛ بلعمی، ص۱۴۲-۱۴۳؛ ابن قیم جوزیه، ص۱۴۷-۱۴۸.
- ↑ رجوع کنید به طوسی، النهایة، ص۵۰۲؛ ابن قدامه، ج۱، ص۷۰؛ نجفی، ج۳۱، ص۲۶۱.
- ↑ رجوع کنید به کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۳۷؛ بیهقی، ج۸، ص۳۲۵.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به ابن قُدامه؛ نجفی، همانجاها.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به نووی، المجموع، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۱؛ خطیب شربینی، ج۴، ص۲۰۲.
- ↑ سامى ذيب، مؤامرةالصمت ختان الذُّكُور و الإناث عنداليهود و المسيحيين و المسلمين الجدل الدينى و الطبى و الاجتماعى و القانونى،۲۰۰۳م. به نقل از دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۶۹۲۵.
- ↑ رجوع کنید به جاحظ، ج۷، ص۲۸؛ کلینی، ج۶، ص۳۸؛ ابن قیم جوزیه، ص۱۴۸؛ مجلسی، ص۸۴.
- ↑ رجوع کنید به د. اسلام، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به کلینی، ج۶، ص۳۷؛ ابن ابی زید، ص۱۰۳؛ ابن قدامه، ج۱، ص۷۰-۷۱؛ ابن قیم جوزیه، ص۱۲۷-۱۲۸، ۱۳۱، ۱۳۷، ۱۵۲؛ مجلسی، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به د. اسلام، همانجا؛ دایرةالمعارف زنان و فرهنگهای اسلامی، ج۳، ص۱۳۱.
- ↑ رجوع کنید به بیهقی، ج۸، ص۳۲۴؛ نووی، المجموع، ج۱، ص۳۰۳؛ شهیدثانی، ج۸، ص۴۰۲-۴۰۳.
- ↑ رجوع کنید به ابن نجیم، ج۳، ص۳۵۹؛ ابن عابدین، ج۷، ص۱۱۵.
- ↑ رجوع کنید به ابن حجر عسقلانی، ج۱۰، ص۲۸۹؛ بهوتی حنبلی، ج۱، ص۹۳.
- ↑ رجوع کنید به صدوق، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۳۱۳؛ شهیدثانی، ج۷، ص۲۵-۲۶؛ حرّعاملی،الناشر مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث ـ قم، ج۲۱، ص۴۴۴.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به خطیب شربینی، ج۳، ص۲۴۵.
- ↑ رجوع کنید به احمدبن حنبل، ج۴، ص۲۱۷؛ دسوقی، ج۲، ص۳۳۷؛ شوکانی، ج۶، ص۱۸۶.
- ↑ رجوع کنید به ابن حاج، ج۳، ص۲۹۶؛ ابن جُزی، ص۲۱۴
- ↑ ابن کثیر، ج۱۱، ص۱۳۸.
- ↑ سرنا، ص۲۸۱.
- ↑ ابن کثیر، ج۱۳، ص۲۸۵.
- ↑ نیز رجوع کنید به همان، ج۱۳، ص۲۸۵، پانویس ۳.
- ↑ رجوع کنید به ذیب، ص۳۸.
- ↑ د. اسلام، ذیل «ختان».
- ↑ د. اسلام، ذیل «ختان».
- ↑ رجوع کنید به د. اسلام، همانجا؛ نیز درباره تشریفات ختنه در برخی دیگر از مناطق افریقا و شرق آسیا رجوع کنید به همانجا.
- ↑ محمد اخضر، ص۲۰-۲۱.
- ↑ رجوع کنید به پولاک، ص۱۴۰.
- ↑ هانری ماسه، ج۱، ص۵۱-۵۳.
- ↑ رجوع کنید به پاینده، ص۳۶-۳۷.
- ↑ همایونی، ص۴۲۲-۴۲۳، ۴۸۹-۴۹۰.
- ↑ رجوع کنید به خضرسلیمان، ص۱۱۵-۱۱۸.
- ↑ رجوع کنید به شکورزاده، ص۱۶۰-۱۶۷؛ ماسه، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به دهخدا، ذیل واژه؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «ختنه نکرده».
- ↑ رجوع کنید به ابن قیم جوزیه، ص۱۴۷.
- ↑ میدانی، مجمع الامثال، ج۱، ص۱۸۸.
- ↑ دهخدا؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «ختنه سوران».
- ↑ شکورزاده، ص۱۵۹، پانویس ۳.
- ↑ رجوع کنید به تلعفری، ص۱۱۵.
- ↑ رجوع کنید به شکورزاده، ص۱۶۸-۱۶۹؛ پاینده، ص۳۸؛ همایونی، ص۴۲۳.
یادداشت
- ↑ علامه مجلسی در مرآة العقول در شرح حدیث کافی، «مَکرُمَة» را به معنای زبیایی بخش و عزیز شدن زن نزد همسرش دانسته است...وی احتمال داده است که ختنه زنان از اوامر ارشادی باشد که تنها مصالح دنیوی داشته باشد. «مكرمة» أي موجبة لحُسنها وكرامتها عند زوجها ، والمعنى أنها ليست من السنن بل من التطوعات ، ويحتمل أن يكون من الآداب والأوامر الإرشادية للمصالح الدنيوية ، والأول أظهر موافقا لقول الأصحاب. مجلسی، مرآة العقول، الناشردار الكتب الإسلاميّة، ج۲۱، ص۶۶.
- ↑ بزرگی و نوازش. دهخدا، لغتنامه، ذیل مکرمت
- ↑ امام صادق(ع) هنگام ختنه کودک این دعا را می خواند:اللهم هذه سنتك وسنة نبيك صلىاللهعليهوآله واتباع منا لك ولدينك بمشيتك وبارادتك لامر أردته وقضاء حتمته وأمر أنفذته فأذقته حر الحديد في ختانه وحجامته لامر أنت أعرف به مني ، اللهم فطهره من الذنوب وزد في عمره وادفع الآفات عن بدنه والاوجاع عن جسمه وزده من الغنى وادفع عنه الفقر فإنك تعلم ولا نعلم.
منابع بخش مباحث فقهی
- قرآن.
- کتاب مقدس.
- آبی ازهری، صالح عبدالسمیع، جواهرالاکلیل، بیروت: دارالمعرفة، بیتا.
- ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ صلاح بن محمدبن عویضه، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
- ابنادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریرالفتاوی، قم ۱۴۱۰-۱۴۱۱.
- صدوق، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۵۱۳۸۶، چاپ افست قم، بیتا.
- صدوق، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
- ابنتیمیه، شرح العمدة فی الفقه، ج۱، چاپ سعودبن صالح عطیشان، ریاض ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
- ابنجُزَی، قوانین الاحکام الشرعیة و مسائل الفروع الفقهیة، چاپ عبدالعزیز سیدالاهل، بیروت، ۱۹۶۸.
- ابنجوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، چاپ محمدبن عبدالرحمان عبدالله، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ابنحاج، المدخل، قاهره، ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
- ابنحجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری، بولاق ۱۳۰۰۱۳۰۱، چاپ افست، بیتا.
- ابنعابدین (محمد بن محمدامین)، حاشیة قرةعیون الاخبار تکملة ردالمحتار علی الدر المختار: شرح تنویرالابصار، در ابن عابدین (محمدامین)، حاشیة ردالمحتار علی الدر المختار: شرح تنویرالابصار، ج۷۸، چاپ افست بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
- ابنعبدالبرّ، التمهید، ج۲۳، چاپ سعید احمد اعراب، رباط، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
- ابنعبدالبرّ، الکافی فی فقه اهلالمدینة المالکی، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
- ابنقدامه، المغنی، بیروت، ۱۳۴۷، چاپ افست، بیتا.
- ابنقیم جوزیه، تحفة المودود باحکام المولود، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- ابنکثیر، البدایة والنهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
- ابنمنظور.
- ابننجیم، البحرالرائق شرح کنزالدقائق، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
- احمد بن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، بیتا.
- بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترةالطاهرة، قم ۱۳۶۳-۱۳۶۷ش.
- بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح البخاری، چاپ محمد ذهنی افندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت، بیتا.
- بهوتی حنبلی، منصوربن یونس،کشّاف القناع عن متن الاقناع، چاپ محمدحسن شافعی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
- بیهقی، احمدبن حسین، السنن الکبری، بیروت: دارالفکر، بیتا.
- پاینده، محمود، آئینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران ۱۳۵۵ش.
- پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران ۱۳۶۱ش.
- تلعفری، علی، «الامثال الترکمانیة فی الختان»، التراث الشعبی، سال ۶،ش ۲ و ۳ (۱۳۹۵).
- حرّعاملی.
- خضر سلیمان، «مراسیم الختان عند الیزیدیة»، التراث الشعبی، سال ۵،ش ۱۱ (۱۳۹۴).
- خطیب شربینی، محمدبن احمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
- خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
- دسوقی، محمدبن احمد، حاشیة الدسوقی علی الشرح الکبیر، بیروت: داراحیاءالکتب العربیة، بیتا.
- دهخدا، لغتنامه
- ذیب، سامی، ختان الذکور و الإناث عند الیهود و المسیحیین و المسلمین الجدل الدینی و الطبی و الاجتماعی و القانونی، ریاض ۲۰۰۰.
- ذیب، سامی، مؤامرةالصمت ختان الذُّکُور و الإناث عندالیهود و المسیحیین و المسلمین الجدل الدینی و الطبی و الاجتماعی و القانونی، دمشق ۲۰۰۳.
- سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، تنویرالحوالک شرح علی موطامالک، چاپ محمد عبدالعزیز خالدی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
- شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران ۱۳۶۳ش.
- شوکانی، محمد، نیل الأوطار من احادیث سید الاخیار: شرح منتقی الاخبار، بیروت، ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
- شهید اول، محمدبن مکی، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، چاپ سنگی، تهران، ۱۲۷۲.
- شهیدثانی، زین الدین بن علی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم ۱۴۱۳-۱۴۱۹.
- طبرسی؛ طبری، جامع.
- طوری، محمدبن علی، تکملة البحر الرائق شرح کنزالدقائق، در ابن نجیم، البحرالرائق، ج۷۹، بیروت، ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
- طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، بیتا.
- طوسی، محمدبن حسن، المبسوط فی فقه الامامیة، تهران: المکتبةالمرتضویة، ۱۳۸۷-۱۳۸۸.
- طوسی، محمدبن حسن، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت: دارالاندلس، بیتا، چاپ افست قم، بیتا.
- طوسی، محمدبن حسن، کتاب الخلاف، چاپ محمدمهدی نجف، جواد شهرستانی، و علی خراسانی کاظمی، قم ۱۴۰۷-۱۴۱۷.
- علامه حلّی، حسن بن یوسف، تذکرةالفقهاء، قم ۱۴۱۴.
- علامه حلّی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، قم ۱۴۱۲- ۱۴۲۰.
- علم الهدی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۵-۱۴۱۰.
- غروی تبریزی، علی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی: کتاب الصلاة، تقریرات درس آیت اللّه خوئی، ج۹، قم ۱۴۱۰.
- فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، ۱۳۸۱ش.
- فیروزآبادی، محمدبن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱.
- قاضی نعمان، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، چاپ آصف بن علی اصغر فیضی، قاهره، ۱۹۶۳ -۱۹۶۵، چاپ افست، قم، بیتا.
- کارلا سرنا، سفرنامه مادام کارلا سرنا: آدمها و آیینها در ایران، ترجمه علیاصغر سعیدی، تهران ۱۳۶۲ش.
- کلینی.
- مجلسی.
- محمد اخضر، «الافراح و الاحزان فی منطقة وادی ریغ»، التراث الشعبی، سال ۹،ش ۳ (۱۳۹۸).
- مفید، محمدبن محمد، المُقْنِعَة، قم ۱۴۱۰.
- میدانی، احمدبن محمد، مجمع الامثال، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- نجفی، محمدحسنبن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۳۱، چاپ محمود قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.
- نووی، یحیی بن شرف، المجموع: شرح المُهَذّب، بیروت: دارالفکر، بیتا.
- نووی، یحیی بن شرف، روضة الطالبین و عمدة المفتین، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، بیتا.
- همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران ۱۳۴۸-۱۳۴۹ش.
- محقق حلی، جعفر بن حسین، المختصر النافع فی فقه الامامیه، قم، مؤسسه المطبوعات الدینیه، ۱۴۱۸ق.
- Encyclopaedia Judaica, 2nd ed., Detroit 2007, s.v. "Circumsion".
- EI2, s.v. "Khitan" (by A. J. Wensinck).
- Henri Masse, Croyances et coutnmes persanes, suivies de contes et chansons populaires, Paris 1938.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی
- فوائد ختنه نوزادان، ناصر سیم فروش، طب سنتی اسلام و ایران: تابستان ۱۳۹۰ , دوره ۲ , شماره ۲ (پیاپی ۶)، قابل دریافت در پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی