ماه‌های حرام، ماه‌هایی که خداوند رعایت حرمت آن‌ها را بر مؤمنان واجب کرده است. این ماه‌ها عبارتند از: ذی القعده، ذی‌الحجه، محرم و رجب. از زمان حضرت ابراهیم، این ماه‌ها دارای حرمت بودند. از جمله احکام فقهی ماه‌های حرام، حرمت جنگ و تشدید دیه قتل است.

اعراب گاه بر اساس اغراض شخصی، حرمت ماه محرم را به صفر منتقل کرده و ماه‌های دیگر را هم به تأخیر می‌انداخته‌اند. این عمل «نَسیء» نامیده شده و در قرآن گناهی بزرگ شمرده شده است.

معنای ماه حرام و زمان تشریع آن

به گفته طوسی در تفسیر تبیان، حرام بودن این ماه‌ها به این معناست که هتک و پرده‌دری محرمات در این ماه‌ها شدیدتر و بدتر از ماه‌های دیگر است.[۱] و عقاب گناهان و ثواب حسنات در این ماه‌ها افزایش می یابد.[۲]

برخی مفسرین دلیل نامگذاری این ماه‌ها به ماه‌های حرام را، حرام بودن جنگ[۳] و حرمت داشتن این ماه‌ها بیان کردند.[۴]

به اعتقاد بیشتر مفسران، حرمت ماه‌های حرام در شریعت حضرت ابراهیم(ع) تشریع [۵] و تا زمان جاهلیت محترم شمرده می‌شد.[۶] بگونه‌ای که به جهت حرمت این ماه‏‌ها اگر شخصی قاتل پدر خود را در این دوره زمانی مشاهده می‏‌کرد، متعرض او نمی شد.[۷] بیهقی در شعب الایمان می‌نویسد: اهل جاهلیت در ماه رجب، اسلحه های خود را کنار می‌گذاشتند، مردم در آرامش کامل بسر می‌بردند، در راهها امنیت کامل برقرار بود و هیچ یک از مردم خوف و هراسی از یکدیگر نداشتند. [۸] این سنت ابراهیمی تا ظهور اسلام همچنان در میان عرب رایج و محترم بود تا اینکه قرآن کریم آن را تأیید و امضاء کرد.[۹]

ماه‌های حرام

به گفته مفسران، قرآن چهار ماه از دوازده ماه قمری را حرام می‌داند.[۱۰] طبق نقلی که از پیامبر اسلام(ص) وارد شده است: از چهار ماه حرام، سه ماه، بصورت متوالی و پشت‌ سر هم می‌آیند که عبارتند از: ذی‌القعده، ذی‌الحجه و محرم و یک ماه یعنی ماه رجب بصورت جداگانه و منفرد می‌آید.[۱۱]

در قرآن

عبارت ماه حرام یا ماه‌های حرام، در چندین آیه آمده،[۱۲] اما در آیه ۳۶ سوره توبه، چهار ماه بودن آن‌ها بیان شده است:
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ‌ عِندَ اللَّـهِ اثْنَا عَشَرَ‌ شَهْرً‌ا فِي كِتَابِ اللَّـهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ مِنْهَا أَرْ‌بَعَةٌ حُرُ‌مٌ
 (ترجمه:در حقيقت، شماره ماه‌ها نزد خدا، از روزى كه آسمانها و زمين را آفريده، در كتاب [علم‌] خدا، دوازده ماه است؛ از اين [دوازده ماه‌]، چهار ماه، [ماهِ‌] حرام است.)[توبه–۳۶]

احکام ماه‌های حرام

ماه‎های حرام احکام شرعی مختص به خود را دارند که عبارتند از:

حرام بودن جنگ

در قرآن بر حرمت شدید جنگ در این ماه‌ها تصریح شده است: یسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ‌ الْحَرَ‌امِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ‌ (ترجمه:از تو درباره ماهى كه كارزار در آن حرام است مى‌پرسند. بگو: كارزار در آن، گناهى است بزرگ)[بقره–٢١٧]

اجازه دفاع در ماه حرام: هر چند آغاز جنگ در ماه حرام از گناهان بزرگ شمرده شده، اما در صورتی که مسلمانان در این ماه مورد حمله قرار بگیرند، دفاع از خود بر آنان واجب است: الشَّهْرُ‌ الْحَرَ‌امُ بِالشَّهْرِ‌ الْحَرَ‌امِ وَالْحُرُ‌مَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (ترجمه:ماهِ حرام، در برابر ماهِ حرام! (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند، و در آن با شما جنگیدند، شما نیز حق دارید مقابله به مثل کنید.) و تمام حرام‌ها، (قابلِ) قصاص است. و (به طور کلّی) هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدّی کنید و از خدا بپرهیزید (و زیاده‌روی ننمایید) و بدانید خدا با پرهیزکاران است.)[بقره–١٩٤]

امام خمینی در پاسخ به استفتائی، در این زمینه چنین پاسخ داده است:

در جنگ دفاعی، هر موقع که دفاع واجب باشد باید بر آن اقدام شود، اگر چه در ماه حرام باشد.[۱۳]

تشدید دیه

دیه قتل در این ماه‌ها، به میزان یک سوم دیه کامل، از قتل در ماه‌های دیگر بیشتر است.[۱۴]

نسیء

مفسران، نسیء در آیه ۳۷ سوره توبه را به معنای تغییر ماه‌های حرام به ماه‌های دیگر معنا کرده‌اند.[۱۵]در چگونگی تغییر ما‌ه‌های حرام از منابع متقدم نقل شده است: زمان جاهلیت در موسم حج، مردی از قبیله کِنانه می‌ایستاد و می‌گفت: من خون عده‌ای از قبیله طَیی و خَثعم را در ماه حرام، مباح کرده‌ام و حرمت آن ماه را به تاخیر انداخته‌ام و به جای آن، ماه صفر را ماه حرام قرار داده‌ام. چون سال آینده فرا می‌رسید؛ می‌گفت: ماه صفر را حلال کردم و حرمتش را به تعویق انداختم و بجای آن، ماه محرم را ماه حرام قرار دادم. آیه ۳۷ سوره توبه نازل شد و از این عمل نهی کرد.[۱۶] بیشتر مفسران علت جابجایی حرمت ماه‌ها را جنگ دانستند. [۱۷]

فلسفه حرمت ماه‌های حرام

به گفته ناصر مکارم شیرازی، حرمت جنگ در ماه‌های حرام، یکی از راه‌‌های پایان دادن به جنگ‌‌های طولانی مدت بود تا وسیله‌ای برای دعوت به صلح و آرامش باشد. هنگامی که چهار ماه از سال، اسلحه را کنار بگذارند، مجالی برای تفکر و اندیشه به وجود می‌‌آید و احتمال پایان دادن جنگ، بسیار زیاد است.[۱۸] سید محمدحسین طباطبایی معتقد است: با دست کشیدن از جنگ، امنیت عمومی در همه جا حکمفرما می‌شود تا مردم با فراهم آوردن وسائل آسایش به زندگی خود برسند و با طاعات الهی به قرب پروردگار خود راه یابند.[۱۹]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. طوسی، التبیان، دار إحیاء التراث العربی، ج۵، ص۲۱۴.
  2. قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۶۷؛ جصاص، احکام القرآن، ۱۴۰۵ق، ج۴، ص۳۰۸.
  3. طوسی، التبیان، دار إحیاء التراث العربی، ج۲، ص۱۴۹؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۰، ص۵۶.
  4. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۵۵۱.
  5. کاشانی، منهج الصادقین، تهران، ج۴، ص۲۶۷؛ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۲۱ق، ج۹، ص۲۷۱؛ ابن عربی، احکام القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۹۴۳؛ سیوطی، الدر المنثور، دارالفکر، ج٤، ص۱۸۸.
  6. طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج۸،‌ ص۲۱۸.
  7. طوسی، التبیان، دار إحیاء التراث العربی، ج۵، ص۲۱۴.
  8. بیهقی، شعب الایمان،۱۴۲۳ق، ج۵، ص۳۳۸.
  9. طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۲۱ق، ج۹، ص۲۶۶.
  10. کاشانی، منهج الصادقین، تهران، ج۴، ص۲۶۵؛ طوسی، التبیان، دار إحیاء التراث العربی، ج۵، ص۲۱۴؛ سیوطی، الدر‌ المنثور، دارالفکر، ج۴، ص۱۸۳.
  11. طوسی، تهذيب الأحكام، ۱۴۰۷ق، ج‏۴، ص۱۶۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۵، ص۳۳۹.
  12. ر.ک: سوره بقره: آیه ۱۹۴و ۲۱۷؛ سوره مائده: آیه ۲و ۹۷؛ سوره توبه: آیه۵، ۳۶، ۳۷.
  13. امام خمینی، استفتائات، ج١، ص ۵۱۵.
  14. امام خمینی، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۳۰.
  15. طوسی، التبیان فی تفسر القرآن، بیروت، ج۵، ص۲۱۶؛ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۲۱ق، ج۹، ص۲۷۱؛ سیوطی، الدر المنثور، دارالفکر، ج٤، ص۱۸۸.
  16. قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۹۰؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۱۷؛ جرجانی، درج الدرر فی تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۶۵؛ ابن عربی، احکام القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۹۴۳.
  17. ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۹، ص۲۴۳؛ کاشانی، منهج الصادقین، تهران، ج۴، ص۲۶۷؛ابن عاشور، التحرير والتنوير، ۱۹۸۴م، ج۱۰، ص۱۸۹؛ طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۵۴.
  18. مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۷ِ، ص۴۰۸.
  19. طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۲۱ق، ج۹، ص۲۶۸؛ الدر المنثور، دارالفکر، ج۴، ص۱۸۵.

منابع

  • ابن عربی، محمد بن عبدالله، احکام القرآن، تحقیق، علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ نوزدهم، ۱۳۷۷ش.
  • طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، تصحیح ابوالقاسم گرجی، قم، حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق،
  • ابن عاشور، محمد الطاهر، التحریر والتنویر، تونس، الدار التونسیة للنشر، ۱۹۸۴م.
  • طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تحقیق، حسن الموسوی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق
  • طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، نشر اسلام، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش.
  • سیوطی، عبدالرحمن، الدر‌ المنثور، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.
  • ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، تصحیح، محمدمهدی ناصح؛ محمدجعفر یاحقی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق،
  • کاشانی، فتح الله، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، کتابفروشی اسلامی، چاپ اول، بی‌تا.
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ ششم، ۱۴۲۱ق.
  • بیهقی، احمد بن حسین، شعب الایمان، تحقیق، عبدالعلی حامد، هند، مکتبة الرشد،۱۴۲۳ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • امام خمینی، تحریر الوسیلة، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، بهار ۱۳۷۹ / ربیع الاول ۱۴۲۱.
  • امام خمینی، استفتائات، دفتر انتشارات اسلامی، پاییز ۱۳۷۲.
  • انصاری مسعود، «ماه‌های حرام در قرآن کریم»، دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، ج ۲، تهران: دوستان [و] ناهید، ۱۳۷۷.
  • انصاری مسعود، «نسیء»، دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، ج ۲، تهران: دوستان [و] ناهید، ۱۳۷۷.
  • جصاص، احمدبن علی، احکام القرآن، تحقیق محمدصادق قمحاوی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طبری، محمدبن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • طوسی، محمدبن حسن، التبان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
  • قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.