بحث:داستان خضر و موسی
@Rezapour:
- اهمیت داستان نیامده در حالی که همین که گفته شود در سوره کهف (غار قرآن) آمده و چند آیه از این سوره آن را در بر دارد به نوعی بیان اهمیت آن است. در هیچ کجای مدخل نیامده که این داستان در سوره کهف آمده است.
- در تمام داستان پیش فرض این است که عبد من عبادنا خضر است در حالی نظر برخی این است.
- ساختار نیاز به اصلاح دارد. بهتر است در این قبیل مداخل بخشی به اصل ماجرا بپردازد، بخشی اهمیت آن را بیان کند و بخش دیگری حواشی آن را. یعنی این سه تیر اصلی باشد. به طور کلی می توان ساختار بهتری برای مقاله در نظر گرفت مثلا قبل از شروع داستان به نامگذاری آن و معرفی اشخاص و اهمیت پرداخت سپس از ابتدای داستان تا جدایی را ذیل یک عنوان با نام اصل ماجرا یا داستان با زیرعنوانهایش آورد و در بخش دیگری ذیل یک عنوان جامع بخشهای ابهامات، اعمال خضر و آموزش پیامبر اولوالعزم توسط بنده صالح را ادغام کرد و به ابهامات و اشکالات اشاره کرد و پاسخ آنها را نیز آورد.
- به نظرم در پایان شناسه اشاره شود که نام همراه موسی در قرآن نیامده اما برخی روایات او را خضر دانسته اند.
- برخی مطالب باعث طولانی شدن مدخل به ویژه در ابتدای آن شده است در حالی که نبود آنها هم مشکلی ایجاد نمی کند مثلا:
- همچنین از یک فرد با تعبیر «فتی؛ جوان» یاد شده[۵] که او را یوشع بن نون دانستهاند.[۶] این جوان، حضرت موسی(ع) را تا قبل از ملاقات خضر، همراهی میکند و بعد از ملاقات دیگر صحبتی از این جوان نیست. به همین جهت برخی معتقدند پس از ملاقات موسی(ع) با خضر، آن جوان به نزد بنیاسرائیل بازگشت.[۷]
- بخشی از مطالب زمینه های ملاقات با تیر آن همخوانی ندارد. تیتر کارهای خضر ضمن آنکه نامناسب است با مطالب بخش اصلا همخوانی ندارد.
- تعبیر عبد صالح برای خضر در این آیات به کار نرفته است شاید با این عنوان تیر نشود بهتر باشد.(آموزش پیامبر اولوالعزم توسط بنده صالح)
- با توجه به اینکه حضرت موسی پیامبر بهود بود نظر یهودیان درباره این داستان چیه آیا در منابع آنها بحثی شده است یا خیر؟
- همچنین در مورد کشتن جوان نیز، اشکال گرفته اند که قصاص قبل از جنایت جایز نیست؟ و کشتن جوان قصاص قبل از جنایت بوده است؟--Shamsoddin (بحث) ۹ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۴۸ (+0330)
نکات اصلاحی
- تیتر پیش از ملاقات برای مخاطب چه جذابیتی میتواند داشته باشد.
- در بخش پیش از ملاقات: عبارت (بنا بر نقل روایات) آمده و در ادامه نقل قول مستقیم شده است عبارت اصلا گزارشی نیست، آن هم بدون باز کردن گیومه. در ضمن ما نیازی به اینگونه نقل قول های کم اهمیت به شکل مستقیم نداریم.
- چهار پاراگراف در این بخش آمده که نظم منطقی ندارد و خواننده را گیج میکند.
- مانند:( در نهایت حضرت موسی برای ملاقات به سفر میرود) خواننده فکر میکند بحث درباره ملاقات موسی و خضر است ولی بحث جای دیگر میرود./
(حضرت موسی(ع) از مکان این ملاقات آگاه نبود) از مکان کدام ملاقات؟ ملاقات با جوان یا خضر./
(قرآن از این شخص با توصیف: «بندهای از بندگان که به او رحمت و علم از طرف پروردگار داده شده») عین عبارت قرآنی را آوردن زیبا نیست./
- بخش ملاقات و همراهی: (اما خضر به جهت اینکه موسی صبر و تحمل با او بودن را ندارد،) این عبارت درباره پیامبری که قرآن از او با عظمت یاد میکند بهتر است گزارشی باشد.
- برخی عبارتها بیشتر برای خواننده شبهه ایجاد میکند: مانند اینکه چگونه پیامبری بدون دلیل و دادگاه شخصی را به قتل میرساند(بهتر است گزارش شود)/یا متوجه نبودن موسی.
- بخش ابهامات داستان: (در این داستان، کلمات همراه با تعلیق و گاه نامفهوم) تا آخر. بیشتر شبیه داستان سرایی است. نکته خاصی ندارد.
- بخش کارهای خضر(پیامبران مراتب مختلفی دارند) اینکه برای ظاهر و باطن احکامی است با نص روایات مخالفت دارد و توجیه خوبی نیست. روایاتی که میگوید پیامبر بین مردم با بینه و شاهد قضاوت میکرده است. مگر اینکه اجرای حکم در آن دوره متفاوت بوده است.
- قلم مقاله هم یکدست نیست.
--Alipour (بحث) ۱۸ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۲۰ (+0330)--
پیشنهادات
- یکی از مهمترین مسائلی که در این مدخل مورد توجه قرار نگرفته است استفاده های عرفانی بسیار زیادی است که از این داستان شده است. تفسیرهای عرفانی و همچنین پرداختن بسیاری از عرفا در کتابهای خود به این داستان. به نظر بسیاری داستان خضر و موسی به نوعی رویاروی عرفان و عقل است که باید این مساله مورد توجه قرار گیرد.
- داستان خضر و موسی در ادبیات و هنر نیز مورد توجه بوده است و پرداختن به این مساله بسیار کم است.
- زبان نگارش نیاز به اصلاح دارد. مهدی بهرامی (بحث) ۱۸ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۳۹ (+0330)
نقدها
- گفته شود که این قصه از قصههای قرآنی است و در کدام سوره و در چه آیاتی آمده است.
- در همان بخش اول باید کل داستان بدون هیچ حاشیهای روایت شود. نباید پیشفرض گرفت که مخاطب اصل داستان را میداند یا آوردن داستان به صورت پراکنده ـ به گونهای الان است ـ فهم آن را برای مخاطب دشوار میکند.
- ساختار پیشنهادی این است که ابتدا معرفی داستان و اصل داستان بیاید. سپس جایگاه این داستان در میان شیعیان، بلکه به تفکیک میان متکلمان و عرفا و دیگران بیان شود. در آخر هم اشکالها و موراد ابهام بیاید. البته در همان ابتدای مقاله گفته شود که مراد از آن بنده، خضر و مراد از آن جوان، یوشع بوده است.
- تیترها مناسب نیستند.
- بند دوم در بخش ابهامات داستان ـ که با عبارت «در این داستان، کلمات همراه با تعلیق و گاه...» آغاز میشود ـ اصلا گزارشی نیست. باید گفته شود که متخصصان در داستانهای قرآنی، این داستان را چنین توصیف کردهاند.
- در بخش «در ادبیات فارسی» این گزاره نیازمند منبع است: «شاعران بسیاری به این داستان پرداخته و از آن سخن گفتهاند». برای منبعدهی میتوان به دو روش عمل کرد: ۱. به تألیفات شاعران بسیاری ارجاع شود. ۲. به محققی ارجاع شود که چنین گزارهای را ادعا کرده است. --علیرضا سالوند (بحث) ۱۹ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۳۷ (+0330)