پرش به محتوا

آقا نجفی قوچانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
imported>Mohamadpur
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mohamadpur
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۸: خط ۳۸:
=== انصراف از تحصیل ===
=== انصراف از تحصیل ===
آقانجفی تلاش کرد به پدرش بقبولاند که همین مقدار تحصیل برای او کافی است و برای اثبات نظر خود به شعری از [[شیخ بهائی]] از کتاب نان و حلوا استناد کرد که «علم رسمی سر به سر قیل است و قال/نه از او کیفیتی حاصل نه مال». اما پدرش ضمن نصیحت او با این بیان که {{حدیث|والناس موتی و أهل العلم أحیاء}}او را در حالی که ۱۳ سال داشت، وادار به ادامه تحصیل و روانه شهر قوچان کرد.<ref>قوچانی، سیاحت شرق، به تصحیح رمضانعلی شاکری، ص۴۵.</ref>  
آقانجفی تلاش کرد به پدرش بقبولاند که همین مقدار تحصیل برای او کافی است و برای اثبات نظر خود به شعری از [[شیخ بهائی]] از کتاب نان و حلوا استناد کرد که «علم رسمی سر به سر قیل است و قال/نه از او کیفیتی حاصل نه مال». اما پدرش ضمن نصیحت او با این بیان که {{حدیث|والناس موتی و أهل العلم أحیاء}}او را در حالی که ۱۳ سال داشت، وادار به ادامه تحصیل و روانه شهر قوچان کرد.<ref>قوچانی، سیاحت شرق، به تصحیح رمضانعلی شاکری، ص۴۵.</ref>  
=== فرزندان ===
=== همسر و فرزندان ===
آقا نجفی از همسر اول خود چهار دختر به نام‌های حمیده، خدیجه، معصومه و بی‌بی شریعه داشته‌ است. وی همچنین از همسر دوم خود دارای دو پسر به نام‌های علی و مهدی شد.<ref>شاکری، مزاری در آغوش تاریخ، بخش نتیجه کتاب.</ref>
آقا نجفی دوبار ازدواج کرد. در هجدهم ماه [[رمضان]] سال ۱۳۲۵ ه‍.ق با دختری منسوب به یکی از خانواده‌های ایرانی مقیم [[کربلا]] به نام سکینه بیگم ازدواج کرد<ref>سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی، ص۴۱۹.</ref> و از وی در [[عراق]] دارای چهار دختر و یک پسر شد. دو دختر و پسر آقا نجفی در عراق وفات یافتند که در [[وادی السلام]] دفن شدند و دو دختر دیگر را که دو قلو بودند با خود به ایران آورد. وی در سال ۱۳۱۸ش، دو سال پس از فوت همسرش، ازدواج مجدد کرد و از همسر دوم خود به نام فاطمه بیگم دارای دو پسر به نام‌های علی و مهدی شد.<ref>شاکری، مزاری در آغوش تاریخ، بخش نتیجه کتاب.</ref>
== زیست علمی ==
== زیست علمی ==
آقا نجفی پس از سه سال تحصیل در قوچان، پیاده از راه [[سبزوار]] و [[نیشابور]] به [[مشهد]] رفت.<ref>قوچانی، سیاحت شرق، به تصحیح رمضانعلی شاکری، ص۶۰.</ref> و در [[مدرسه دو درب]] و [[مدرسه پریزاد|پریزاد]]<ref>قوچانی، سیاحت شرق، ص۵۷۹، زیرنویس.</ref> ادبیات و سطح را تا قوانین فرا گرفت.
آقا نجفی پس از سه سال تحصیل در قوچان، پیاده از راه [[سبزوار]] و [[نیشابور]] به [[مشهد]] رفت.<ref>قوچانی، سیاحت شرق، به تصحیح رمضانعلی شاکری، ص۶۰.</ref> و در [[مدرسه دو درب]] و [[مدرسه پریزاد|پریزاد]]<ref>قوچانی، سیاحت شرق، ص۵۷۹، زیرنویس.</ref> ادبیات و سطح را تا قوانین فرا گرفت.
خط ۴۸: خط ۴۸:


آقا نجفی که در ابتدا به تحصیل بی‌علاقه بود، چنان اشتیاق به آن پیدا می‌کند که به فکر [[ریاضت]] می‌افتد، البته به خاطر منع مذهبی، از ریاضت منصرف می‌شود ولی در عین حال به مراقبت و تزکیه نفس سخت مقید می‌شود.
آقا نجفی که در ابتدا به تحصیل بی‌علاقه بود، چنان اشتیاق به آن پیدا می‌کند که به فکر [[ریاضت]] می‌افتد، البته به خاطر منع مذهبی، از ریاضت منصرف می‌شود ولی در عین حال به مراقبت و تزکیه نفس سخت مقید می‌شود.
آقا نجفی در هجدهم ماه [[رمضان]] سال ۱۳۲۵ ه‍.ق با دختری منسوب به یکی از خانواده‌های ایرانی مقیم [[کربلا]] به نام سکینه بیگم ازدواج کرد<ref>سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی، ص۴۱۹.</ref> و از وی در [[عراق]] دارای چهار دختر و یک پسر شد. دو دختر و پسر آقا نجفی در عراق وفات یافتند که در [[وادی السلام]] دفن شدند و دو دختر دیگر را که دو قلو بودند با خود به ایران آورد.


آقا نجفی در کتاب [[سیاحت شرق]] خاطرات زیادی از ناملایمات و خوشی‌های زندگی بیست ساله خود در [[نجف]] آورده که شیرین‌ترین خاطره مربوط به مرگ مرده شور نجف است: در جریان شیوع مرض وبای سال ۱۳۲۲ق که بر اثر آن روزانه حدود چهار صد تن از مردم نجف می‌مردند، مرده شور نجف از مردن اشخاص خوشحال بود، زیرا از شستن هر نفر یک تومان می‌گرفت و از این راه حدود هشت، نه هزار تومان در آن زمان جمع کرده بود و به این خاطر دعا می‌کرد مرض وبا ادامه یابد ولی عاقبت خودش به وبا مبتلا شد و درگذشت.<ref> سیاحت شرق، ص۳۵۴،چهارمین سال اقامت آقا نجفی در نجف. </ref>آقا نجفی بعد از بیست سال زندگی در [[نجف]] از فوت پدرش در قوچان آگاه می‌شود و ناگزیر تصمیم به مراجعت به ایران می‌گیرد و در روز سوم رمضان المبارک ۱۳۳۸ ه‍.ق (۱۹۲۰م) رهسپار وطن می‌گردد.<ref>سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی، ص۶۷۵.</ref> او پس از زیارت مرقد [[امام هشتم]] علیه‌السلام در مشهد و توقفی کوتاه در این شهر به درخواست مردم قوچان به آن جا وارد و در قوچان ماندگار می‌شود و متجاوز از بیست و پنج سال بقیه عمر را در مقام [[فقاهت]] و [[حاکم شرع]] در قوچان می‌گذراند و در ضمن به اداره [[حوزه علمیه]] دینی و تدریس در [[مدرسه عوضیه]]<ref>مدرسه عوضیه را مرحوم حاج عوض وردی فرزند حاج محمدعلی خبوشانی در سال ۱۱۱۱ق در شهر قدیم قوچان بنا نهاد که بر اثر زلزله سال ۱۳۱۱ به کلی ویران و در سال ۱۳۲۰ق به جای آن در شهر جدید قوچان مدرسه‌ای به همان نام ساختند که امروز [[مسجد جامع]] است. اترک نامه، رمضانعلی شاکری، ص۲۹۶.</ref> می‌پردازد.<ref>سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی، ص۲۹۶.</ref>
آقا نجفی در کتاب [[سیاحت شرق]] خاطرات زیادی از ناملایمات و خوشی‌های زندگی بیست ساله خود در [[نجف]] آورده که شیرین‌ترین خاطره مربوط به مرگ مرده شور نجف است: در جریان شیوع مرض وبای سال ۱۳۲۲ق که بر اثر آن روزانه حدود چهار صد تن از مردم نجف می‌مردند، مرده شور نجف از مردن اشخاص خوشحال بود، زیرا از شستن هر نفر یک تومان می‌گرفت و از این راه حدود هشت، نه هزار تومان در آن زمان جمع کرده بود و به این خاطر دعا می‌کرد مرض وبا ادامه یابد ولی عاقبت خودش به وبا مبتلا شد و درگذشت.<ref> سیاحت شرق، ص۳۵۴،چهارمین سال اقامت آقا نجفی در نجف. </ref>آقا نجفی بعد از بیست سال زندگی در [[نجف]] از فوت پدرش در قوچان آگاه می‌شود و ناگزیر تصمیم به مراجعت به ایران می‌گیرد و در روز سوم رمضان المبارک ۱۳۳۸ ه‍.ق (۱۹۲۰م) رهسپار وطن می‌گردد.<ref>سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی، ص۶۷۵.</ref> او پس از زیارت مرقد [[امام هشتم]] علیه‌السلام در مشهد و توقفی کوتاه در این شهر به درخواست مردم قوچان به آن جا وارد و در قوچان ماندگار می‌شود و متجاوز از بیست و پنج سال بقیه عمر را در مقام [[فقاهت]] و [[حاکم شرع]] در قوچان می‌گذراند و در ضمن به اداره [[حوزه علمیه]] دینی و تدریس در [[مدرسه عوضیه]]<ref>مدرسه عوضیه را مرحوم حاج عوض وردی فرزند حاج محمدعلی خبوشانی در سال ۱۱۱۱ق در شهر قدیم قوچان بنا نهاد که بر اثر زلزله سال ۱۳۱۱ به کلی ویران و در سال ۱۳۲۰ق به جای آن در شهر جدید قوچان مدرسه‌ای به همان نام ساختند که امروز [[مسجد جامع]] است. اترک نامه، رمضانعلی شاکری، ص۲۹۶.</ref> می‌پردازد.<ref>سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی، ص۲۹۶.</ref>
خط ۵۶: خط ۵۵:
او در یکی از گروه‌های کشیکی که در سال ۱۳۴۵ق برای حرم [[سلطان ابراهیم (قوچان)|سلطان ابراهیم]] در شهر کهنه قوچان تشکیل داده بود خود نیز شرکت داشت و نوبتی کشیک افتخاری می‌داد.<ref>سرزمین و مردم قوچان، محمد جابانی، ج ۲، ص۸۲.</ref> قوچانی در دو نوبت که شهر قوچان در ناامنی بود و مورد حمله یاغیان قرار گرفت،<ref>سال ۱۳۰۴ شمسی شهر مورد حمله لهاک خان سالار قرار گرفت و سال ۱۳۲۱ شمسی موقع غائله فرج بیک شهر نزدیک بود به ناامنی و جنگ داخلی کشیده شود که در هر دو مورد مرحوم [[آقا نجفی قوچانی]] با دخالت بموقع مانع شدند. اترک نامه، ص۱۲۹ و۱۳۶.</ref> دخالت کرد و با نفوذ خود مانع حمله آنان به شهر گردید. در سال ۱۳۰۷ش به اتفاق همسر خود به زیارت [[مکه]] مشرف شد.
او در یکی از گروه‌های کشیکی که در سال ۱۳۴۵ق برای حرم [[سلطان ابراهیم (قوچان)|سلطان ابراهیم]] در شهر کهنه قوچان تشکیل داده بود خود نیز شرکت داشت و نوبتی کشیک افتخاری می‌داد.<ref>سرزمین و مردم قوچان، محمد جابانی، ج ۲، ص۸۲.</ref> قوچانی در دو نوبت که شهر قوچان در ناامنی بود و مورد حمله یاغیان قرار گرفت،<ref>سال ۱۳۰۴ شمسی شهر مورد حمله لهاک خان سالار قرار گرفت و سال ۱۳۲۱ شمسی موقع غائله فرج بیک شهر نزدیک بود به ناامنی و جنگ داخلی کشیده شود که در هر دو مورد مرحوم [[آقا نجفی قوچانی]] با دخالت بموقع مانع شدند. اترک نامه، ص۱۲۹ و۱۳۶.</ref> دخالت کرد و با نفوذ خود مانع حمله آنان به شهر گردید. در سال ۱۳۰۷ش به اتفاق همسر خود به زیارت [[مکه]] مشرف شد.


آقا نجفی در سال ۱۳۱۸ش، دو سال پس از فوت همسرش، ازدواج مجدد کرد و از همسر دوم خود به نام فاطمه بیگم دارای دو پسر به نام‌های علی و مهدی شد.


او سرانجام در [[۹ اردیبهشت]] ۱۳۲۲ شمسی برابر با [[جمعه]] [[۲۶ ربیع‌الثانی]] ۱۳۶۳ق (۲۰ مارس ۱۹۴۴ م) در ۶۸ سالگی در قوچان به دیار باقی شتافت، همان دیاری که تصویر اعمال آن را در کتاب [[سیاحت غرب]] خود به خوبی ترسیم کرده است.<ref>سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی، ص۶۷۹.</ref>
او سرانجام در [[۹ اردیبهشت]] ۱۳۲۲ شمسی برابر با [[جمعه]] [[۲۶ ربیع‌الثانی]] ۱۳۶۳ق (۲۰ مارس ۱۹۴۴ م) در ۶۸ سالگی در قوچان به دیار باقی شتافت، همان دیاری که تصویر اعمال آن را در کتاب [[سیاحت غرب]] خود به خوبی ترسیم کرده است.<ref>سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی، ص۶۷۹.</ref>

نسخهٔ ‏۲۰ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۵۴

آقا نجفی قوچانی
اطلاعات فردی
نام کاملسید محمد حسن حسینی
لقبآقا نجفی قوچانی
تاریخ تولد۱۲۹۵ق
محل زندگیمشهد، اصفهان، نجف، قوچان، قم
تاریخ وفات۱۳۶۳ق
شهر وفاتقوچان
اطلاعات علمی
استادانملا محمد کاشی، جهانگیر خان قشقائی، سید محمد باقر درچه ای، شیخ علی بابا فیروزکوهی، آخوند خراسانی، ملا محمد باقر اصطهباناتی و سید محمد کاظم یزدی
محل تحصیلمشهد، اصفهان، نجف
تألیفاتسیاحت غرب، سیاحت شرق، شرح دعای صباح، عذر بدتر از گناه، شرح و ترجمه رسالة تُفّاحیه ارسطو، حیوةالاسلام فی احوال آیة الله‌ الملک‌ العلآم، حاشیه بر کفایة الاصول و....
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
اجتماعیفقیه و حاکم شرع قوچان


سید محمدحسن حسینی (۱۲۹۵-۱۳۶۳ق) مشهور به آقا نجفی قوچانی، از عالمان و فقیهان قرن چهاردهم قمری. او نویسنده کتاب‌های سیاحت غرب و سیاحت شرق است. محمدحسن از شاگردان میرزا جهانگیر خان قشقائی و آخوند خراسانی بوده و در سن ۳۰ سالگی به درجه اجتهاد رسید.

وی پس از بیست سال زندگی در نجف به ایران بازگشت و پس از آن تا هنگام مرگ در سال ۱۳۶۳ قمری در قوچان، به تدریس، ارشاد پرداخته و در گرفتاری‌ها از مردم حمایت می‌کرد و با آن که در هنگام مرگ در منطقه قوچان و حتی برخی شهرستان‌های اطراف نفوذ معنوی داشت، از مال دنیا چیزی نداشت.

شرح دعای صباح، شرح و ترجمه رساله تُفّاحیه و حاشیه بر کفایه الاصول از جمله تيألیفات وی است.

زندگی‌نامه

سید محمدحسن در ۱۲۹۵ق در روستای خسرویه از توابع قوچان به دنیا آمد و در شب جمعه ۲۶ ربیع‌الثانی ۱۳۶۳ق/۲۰ مارس ۱۹۴۴م/۱۳۲۳ش در ۶۸ سالگی در قوچان درگذشت و در حسینیه خود در قوچان به خاک سپرده شد.

سید محمد پدر آقا نجفی کشاورز بوده و سواد مقدماتی داشته، ولی علاقه‌مند به تحصیل فرزندش بوده و مقدمات این کار را از سنین کودکی و از همان مکتب روستای خروه فراهم کرده، به طوری که آقا نجفی قبل از هفت سالگی قرآن را نزد پدر ختم کرد. پدر سید محمد‌حسن آقا نجفی فارس‌زبان و مادرش کرد بوده و زلال نام داشته است. پدربزرگ آقا نجفی نیز سید جواد نام داشته و همین، علت انتخاب فامیل جوادی و جوادی مقدم توسط بعضی فرزندان اوست.[۱]

آقا نجفی در کودکی مریض و رنجور بوده، ولی از همان کودکی علاوه بر دانش‌اندوزی، کارهایی مثل نهالکاری، درودگری و پشته‌کشی و آبیاری می‌کرده است. او در مدتی کوتاه دروس فارسی و عربی مرسوم آن زمان را در مکتب‌خانه روستا به اتمام رساند.

انصراف از تحصیل

آقانجفی تلاش کرد به پدرش بقبولاند که همین مقدار تحصیل برای او کافی است و برای اثبات نظر خود به شعری از شیخ بهائی از کتاب نان و حلوا استناد کرد که «علم رسمی سر به سر قیل است و قال/نه از او کیفیتی حاصل نه مال». اما پدرش ضمن نصیحت او با این بیان که والناس موتی و أهل العلم أحیاء او را در حالی که ۱۳ سال داشت، وادار به ادامه تحصیل و روانه شهر قوچان کرد.[۲]

همسر و فرزندان

آقا نجفی دوبار ازدواج کرد. در هجدهم ماه رمضان سال ۱۳۲۵ ه‍.ق با دختری منسوب به یکی از خانواده‌های ایرانی مقیم کربلا به نام سکینه بیگم ازدواج کرد[۳] و از وی در عراق دارای چهار دختر و یک پسر شد. دو دختر و پسر آقا نجفی در عراق وفات یافتند که در وادی السلام دفن شدند و دو دختر دیگر را که دو قلو بودند با خود به ایران آورد. وی در سال ۱۳۱۸ش، دو سال پس از فوت همسرش، ازدواج مجدد کرد و از همسر دوم خود به نام فاطمه بیگم دارای دو پسر به نام‌های علی و مهدی شد.[۴]

زیست علمی

آقا نجفی پس از سه سال تحصیل در قوچان، پیاده از راه سبزوار و نیشابور به مشهد رفت.[۵] و در مدرسه دو درب و پریزاد[۶] ادبیات و سطح را تا قوانین فرا گرفت.

در سال ۱۳۱۳ قمری (۱۸۹۵میلادی) در سن ۱۹ سالگی همراه یکی از همدرسانش پیاده از راه طبس و کویر به یزد و از آنجا به اصفهان رفت و در مسجد «عربون» ساکن گردید. در اصفهان منظومه حاج ملاهادی سبزواری را نزد آخوند کاشی، رسائل را نزد شیخ عبدالکریم گزی و حکمت را نزد میرزا جهانگیرخان قشقایی فراگرفت.[۷] گاهی نیز در درس فقه و خارج محمد تقی آقا نجفی اصفهانی حاضر می‌شد.

تحصیلات آقا نجفی قوچانی در مشهد و اصفهان با دشواری بسیار همراه بود، چنان که گاه ناچار می‌شد برای گذران زندگی کار کند و یا برخی از کتابهای خود را به بهای اندک بفروشد، وی در سال ۱۳۱۸ و در سن بیست و سه سالگی پس از چهار سال توقف در اصفهان یا یکی از دوستانش که شاگردش نیز بود پیاده عازم عتبات عالیات گردید.[۸] چون به نجف رسید در حجره‌ای واقع در یکی از مدارس شهر ساکن شد.[۹] و به حوزه درس آخوند ملا محمدکاظم خراسانی راه یافت.[۱۰] همین امر موجب شد تصمیم بگیرد برای ادامه تحصیل در نجف بماند. او به آخوند ارادت می‌ورزید، به گونه‌ای که در قیام آخوند و سایر علمای نجف به هواخواهی از مشروطیت، وی نیز از طرفداران مشروطیت گردید. ایشان حقایقی از نقش روحانیت در جنبش مشروطه را در سیاحت شرق یاد کرده است.

آقا نجفی که در ابتدا به تحصیل بی‌علاقه بود، چنان اشتیاق به آن پیدا می‌کند که به فکر ریاضت می‌افتد، البته به خاطر منع مذهبی، از ریاضت منصرف می‌شود ولی در عین حال به مراقبت و تزکیه نفس سخت مقید می‌شود.

آقا نجفی در کتاب سیاحت شرق خاطرات زیادی از ناملایمات و خوشی‌های زندگی بیست ساله خود در نجف آورده که شیرین‌ترین خاطره مربوط به مرگ مرده شور نجف است: در جریان شیوع مرض وبای سال ۱۳۲۲ق که بر اثر آن روزانه حدود چهار صد تن از مردم نجف می‌مردند، مرده شور نجف از مردن اشخاص خوشحال بود، زیرا از شستن هر نفر یک تومان می‌گرفت و از این راه حدود هشت، نه هزار تومان در آن زمان جمع کرده بود و به این خاطر دعا می‌کرد مرض وبا ادامه یابد ولی عاقبت خودش به وبا مبتلا شد و درگذشت.[۱۱]آقا نجفی بعد از بیست سال زندگی در نجف از فوت پدرش در قوچان آگاه می‌شود و ناگزیر تصمیم به مراجعت به ایران می‌گیرد و در روز سوم رمضان المبارک ۱۳۳۸ ه‍.ق (۱۹۲۰م) رهسپار وطن می‌گردد.[۱۲] او پس از زیارت مرقد امام هشتم علیه‌السلام در مشهد و توقفی کوتاه در این شهر به درخواست مردم قوچان به آن جا وارد و در قوچان ماندگار می‌شود و متجاوز از بیست و پنج سال بقیه عمر را در مقام فقاهت و حاکم شرع در قوچان می‌گذراند و در ضمن به اداره حوزه علمیه دینی و تدریس در مدرسه عوضیه[۱۳] می‌پردازد.[۱۴]

بازگشت او به قوچان و سکونت در آن، به حوزه علمیه این شهر رونقی بسزا بخشید. محضر درس آقا نجفی همه روزه قبل از طلوع آفتاب دایر بود. با همه طبقات حشر و نشر داشت، در صدور احکام مردی قاطع، در محضر درس، استادی بزرگ و در برخورد با مردم انسانی ساده و متواضع و در عین حال بسیار شجاع و صریح و با هیبت بود. در گرفتاریها حامی حقیقی مردم بود.

او در یکی از گروه‌های کشیکی که در سال ۱۳۴۵ق برای حرم سلطان ابراهیم در شهر کهنه قوچان تشکیل داده بود خود نیز شرکت داشت و نوبتی کشیک افتخاری می‌داد.[۱۵] قوچانی در دو نوبت که شهر قوچان در ناامنی بود و مورد حمله یاغیان قرار گرفت،[۱۶] دخالت کرد و با نفوذ خود مانع حمله آنان به شهر گردید. در سال ۱۳۰۷ش به اتفاق همسر خود به زیارت مکه مشرف شد.


او سرانجام در ۹ اردیبهشت ۱۳۲۲ شمسی برابر با جمعه ۲۶ ربیع‌الثانی ۱۳۶۳ق (۲۰ مارس ۱۹۴۴ م) در ۶۸ سالگی در قوچان به دیار باقی شتافت، همان دیاری که تصویر اعمال آن را در کتاب سیاحت غرب خود به خوبی ترسیم کرده است.[۱۷]

تحصیلات و اساتید

در مکتب، کتاب‌های فارسی مرسوم و جزواتی از قرآن مجید و مقداری ترسّل و نصاب و حساب جُمَل و اعداد هندسی را خواند، ولی تمایلی به ادامه تحصیل نشان نداد. گرچه پدرش اهل علم نبود، اصرار داشت فرزندش برای ادامه تحصیل به مکتب برود.

در ۱۳ سالگی از خسرویه به قوچان رفت و پس از ۳ سال تحصیل، پیاده از راه سبزوار و نیشابور، به مشهد رفت و در مدرسه دو درب ادبیات و سطح را تا قوانین فراگرفت.

در ۱۳۱۳ق/۱۸۹۵م در سن ۲۰ سالگی همراه یکی از همدرسانش پیاده از راه کویر طبس وارد یزد شد و از آن‌جا به اصفهان رفت و در مسجد عربون ساکن گردید. در اصفهان منظومه حاج‌ ملاهادی سبزواری را نزد آخوند کاشی، رسائل را از شیخ عبدالکریم گزی و حکمت را نزد میرزاجهانگیرخان قشقایی فرا گرفت. گاهی نیز در درس فقه و خارج محمد تقی آقا نجفی اصفهانی حاضر می‌شد. تحصیلات آقانجفی قوچانی در اصفهان با دشواری بسیار همراه بود چنان‌که گاه ناچار می‌شد برای گذران زندگی، برخی از کتاب‌های خود را به بهای اندک بفروشد.

وی پس از ۴ سال توقف در اصفهان، روانه عراق شد و پیاده آهنگ نجف کرد. و چون بدان‌جا رسید، در حجره‌ای متروک واقع در یکی از مدارس شهر ساکن شد. در نجف به حوزه درس محمد کاظم خراسانی راه یافت و تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل در آن‌جا بماند. وی سخت به آخوند ملامحمد کاظم خراسانی ارادت می‌ورزید به گونه‌ای که در جنبش مشروطیت و قیام آخوند و علمای نجف از طرفداران مشروطیت گشت و حقایقی از جنبش روحانیت را در کتاب سیاحت شرق یاد کرد. وی در ۳۰ سالگی به درجه اجتهاد رسید.

دیگر اساتید و شاگردان آقا نجفی

مقبره آقانجفی قوچانی در قوچان

شریعت اصفهانی و محمدباقر اصطهباناتی نیز از استادان او بودند.

از شاگردان وی می‌توان به نامهای ذیل اشاره کرد:

  • شیخ غلامرضا غروی، که شوهر دو خواهر آقا نجفی نیز بوده است.
  • شیخ علی قدوسی
  • شیخ محمد رئیسی
  • شیخ عبدالکریم
  • شیخ ذبیح الله اسلامی
  • شیخ آقا فاضل.

بازگشت به قوچان

وقتی در نجف بود، از فوت پدرش در قوچان آگاه شد و ناگزیر پس از ۲۰ سال توقف در آن شهر، درسال ۱۲۹۸ش/ ۱۳۳۸ق/۱۹۲۰م به ایران آمد و برای زیارت به مشهد رفت. پس از توقفی کوتاه در مشهد، به درخواست مردم قوچان وارد این شهر شد و ماندگار گشت.

وی متجاوز از ۲۵ سال از عمر خود را در مقام فقاهت و حاکمیت شرع در قوچان گذراند و در ضمن به اداره حوزه علوم دینی پرداخت.

آقانجفی در ماه‌های رمضان به قم می‌رفت و گاه در حجره استاد مطهری می‌ماند.

تألیفات

مشهورترین اثر آقانجفی سیاحت شرق و غرب است.[۱۸] وی دارای تألیفاتی دیگری در زمینه فقه و اصول و عرفان و اخلاق و سفرنامه نویسی است.از جمله آثار وی می‌توان به تألیفات ذیل اشاره کرد:

  • سیاحت شرق، این اثر از تألیفات مهم آقانجفی است و درباره سوانح عمر از ابتدای زندگی، گزارش تحصیلات او در شهرهای قوچان، مشهد و اصفهان و چگونگی ورودش به نجف اشرف و تحصیلات نهایی تا رسیدن به درجه اجتهاد است. وی در این کتاب ضمنِ شرح ماجرای زندگی و مشقّات دوران تحصیل که به مناسبت رویدادهای زندگیش پیش آمده، مباحث و معارف اسلامی را به استناد آیات و روایات با قلمی ساده شرح داده است. در این کتاب خواننده با نکات علمی و رویدادهای آن زمان آشنا می‌شود. چون آقانجفی خود در اوایل مشروطیت در نجف بوده، رویدادهای تاریخی و واکنش نهضت مشروطیت را در عراق بویژه در نجف، به تفصیل شرح داده است. مسائل تعلیم و تربیت و تزکیه نفس نیز در این کتاب به چشم می‌خورد. این کتاب در ۱۳۴۷ق/۱۹۲۸م نگارش یافته و در ۱۳۶۲ش در تهران چاپ شده است.
  • سیاحت غرب، در کیفیت عالم برزخ و سیر ارواح بعد از مرگ، خطی است و در ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م نگارش یافته است.
  • شرح دعای صباح، خطی، وی دعای صباح منسوب به امام‌ علی(ع) را به فارسی برگردانده و آن را شرح کرده است. نگارش این اثر در ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م پایان یافته است.
  • عذر بدتر از گناه، درباره مشروطیت ایران، انشای این رساله آمیزه‌ای از نثر عربی و فارسی است، نگارش آن متعلق به ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م است.
  • شرح و ترجمه رساله تُفّاحیه ارسطو از باباافضل کاشانی، خطی، نگارش ۱۳۵۴ق/۱۹۳۵م.
  • سفری کوتاه به آبادی‌های قوچان، که در ضمن آن به اوضاع اجتماعی و اعتقادی روستاییان نیز پرداخته است.
  • اثبات رجعت، خطی، عربی و فارسی، نگارش ۱۳۲۱ش.
  • حیوةالاسلام فی احوال آیة الله‌ الملک‌ العلآم، خطی، در شرح حال آخوند محمد کاظم خراسانی.
  • حاشیه بر کفایه الاصول.

مطالعه بیشتر

پانویس

  1. قوچانی، سیاحت شرق، ص۲۶.
  2. قوچانی، سیاحت شرق، به تصحیح رمضانعلی شاکری، ص۴۵.
  3. سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی، ص۴۱۹.
  4. شاکری، مزاری در آغوش تاریخ، بخش نتیجه کتاب.
  5. قوچانی، سیاحت شرق، به تصحیح رمضانعلی شاکری، ص۶۰.
  6. قوچانی، سیاحت شرق، ص۵۷۹، زیرنویس.
  7. سیاحت شرق به تصحیح رمضانعلی شاکری، ص۸۲.
  8. سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی، ص۲۱۴؛ همراه آقا نجفی میرزا حسن و اهل اصفهان بوده است.
  9. سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی، ص۲۸۹.
  10. سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی،ص ۳۲۴.
  11. سیاحت شرق، ص۳۵۴،چهارمین سال اقامت آقا نجفی در نجف.
  12. سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی، ص۶۷۵.
  13. مدرسه عوضیه را مرحوم حاج عوض وردی فرزند حاج محمدعلی خبوشانی در سال ۱۱۱۱ق در شهر قدیم قوچان بنا نهاد که بر اثر زلزله سال ۱۳۱۱ به کلی ویران و در سال ۱۳۲۰ق به جای آن در شهر جدید قوچان مدرسه‌ای به همان نام ساختند که امروز مسجد جامع است. اترک نامه، رمضانعلی شاکری، ص۲۹۶.
  14. سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی، ص۲۹۶.
  15. سرزمین و مردم قوچان، محمد جابانی، ج ۲، ص۸۲.
  16. سال ۱۳۰۴ شمسی شهر مورد حمله لهاک خان سالار قرار گرفت و سال ۱۳۲۱ شمسی موقع غائله فرج بیک شهر نزدیک بود به ناامنی و جنگ داخلی کشیده شود که در هر دو مورد مرحوم آقا نجفی قوچانی با دخالت بموقع مانع شدند. اترک نامه، ص۱۲۹ و۱۳۶.
  17. سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی، ص۶۷۹.
  18. شاکری، مزاری در آغوش تاریخ، مقدمه.

منابع

  • اترک نامه یا تاریخ جامع قوچان، رمضانعلی شاکری، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۵ش.
  • تشیع و مشروطیت در ایران،حائری، عبدالهادی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۰ش.
  • جغرافیای تاریخی قوچان،رمضانعلی شاکری، فرهنگ و هنر خراسان، ۱۳۴۶ش.
  • سرشماری عمومی نفوس و مسکن مهرماه ۱۳۶۵ش (فرهنگ آبادیهای کشور) مرکز آمار ایران، سال ۱۳۶۸ ش، شهرستان قوچان.
  • سیاحت شرق،آقانجفی قوچانی، به کوشش رمضانعلی شاکری، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲ش.
  • فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، محمدحسین پاپلی یزدی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی،۱۳۶۷.
  • فصلنامه مشکوة، شماره ۴۹، تاریخ درج: ‎۱۳۸۶/۹/۴.
  • مردم شناسی (سرزمین و مردم قوچان)، محمد جابانی، ج ۱ و ۲، انتشارات اطلس مشهد، سالهای ۶۶-۱۳۶۳.
  • مرگی در نور (زندگانی آخوندخراسانی)،کفایی، عبدالحسین، مشهد، زوار،۱۳۵۹ش.
  • مزاری در آغوش تاریخ، رمضانعلی شاکری، ۱۳۵۴ ش.
  • مطلع الشمس، اعتمادالسلطنه، ج ۲، چاپخانه آبان، تهران، ۱۳۶۲.
  • نگاهی به زندگی آقا نجفی قوچانی و مزارش / ایرج امانپور قرائی - گروه جغرافیای ممالک اسلامی.

پیوند به بیرون