منصور عباسی

مقاله متوسط
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
شناسه ارزیابی نشده
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از منصور عباسى)
منصور عباسی
خلیفه عباسی
اطلاعات شخصی
نامابوجعفر عبدالله منصور
لقبمنصور دوانقی
پدرمحمد بن علی
مادرسلامه
محل دفنقبرستان معلاة در مکه
حکومت
سمتدومین خلیفه عباسی
سلسلهعباسیان
آغاز حکومت۱۳۶ق
پایان حکومت۱۵۸ق
همزمان باامام صادق،
اقدامات مهمقتل ابومسلم خراسانی،
آثار برجا ماندهساختن شهر بغداد
پیش ازابوعبدالله محمد مهدی
پس ازابوالعباس عبدالله سفاح


ابوجعفر عبدالله منصور مشهور به منصور دَوانیقی (حکومت:۱۳۶-۱۵۸ق)، دومین خلیفه عباسی و از نوادگان عباس بن عبدالمطلب. او را نخستین کسی دانسته‌اند که در زمان خلافتش، بین عباسیان و علویان فتنه انداخت. به دستور او بسیاری از سادات حسنی زندانی شدند. او هم‌عصر امام صادق(ع) بود و بنابر نقل ابن شهر آشوب، ایشان را به شهادت رساند.

در دوره خلافت او قیام‌های متعددی از جمله قیام نفس زکیه و قیام قتیل باخمرا رخ داد. ساخت شهر بغداد به دستور او انجام گرفت.

بنی‌عباس
خلفا
عنوان دورهٔ سلطنت
سفاح عباسی ۱۳۲-۱۳۶
منصور عباسی ۱۳۶-۱۵۸
مهدی عباسی ۱۵۸-۱۶۹
هادی عباسی ۱۶۹-۱۷۰
هارون عباسی ۱۷۰-۱۹۳
امین عباسی ۱۹۳-۱۹۸
مأمون عباسی ۱۹۸-۲۱۸
معتصم عباسی ۲۱۸-۲۲۷
واثق عباسی ۲۲۷-۲۳۲
متوکل عباسی ۲۳۲-۲۴۷
منتصر عباسی ۲۴۷-۲۴۸
مستعین عباسی ۲۴۸-۲۵۲
معتز عباسی ۲۵۲-۲۵۵
مهتدی عباسی ۲۵۵-۲۵۶
معتمد عباسی ۲۵۶-۲۷۸
معتضد عباسی ۲۷۸-۲۸۹
مکتفی ۲۸۹-۲۹۵
مقتدر ۲۹۵-۳۲۰
قاهر ۳۲۰-۳۲۲
راضی ۳۲۲-۳۲۹
متقی ۳۲۹-۳۳۳
مستکفی ۳۳۴-۳۳۳
مطیع ۳۳۴-۳۶۳
طائع ۳۶۳-۳۸۱
قادر ۳۸۱-۴۲۲
عبدالله قائم ۴۲۲-۴۶۷
مقتدی ۴۶۷-۴۸۷
مستظهر ۴۸۷-۵۱۲
مسترشد ۵۱۲-۵۲۹
منصور راشد ۵۲۹-۵۳۰
مقتفی ۵۳۰-۵۵۵
مستنجد ۵۵۵-۵۶۶
مستضی ۵۶۶-۵۷۵
احمد ناصر ۵۷۵-۶۲۲
ظاهر ۶۲۲-۶۲۳
مستنصر ۶۲۳-۶۴۰
مستعصم ۶۴۰-۶۵۶
وزرا و امرای سرشناس
ابومسلم خراسانی
ابوسلمه خلال
یحیی بن خالد برمکی
فضل بن یحیی برمکی
جعفر بن یحیی برمکی
حمید بن قحطبه طائی
علی بن عیسی بن ماهان
فضل بن ربیع
فضل بن سهل
طاهر بن حسین
عضدالدوله دیلمی
عیسی بن یزید جلودی
...
امامان هم‌عصر
امام صادق علیه‌السلام
امام موسی کاظم علیه‌السلام
امام رضا علیه‌السلام
امام جواد علیه‌السلام
امام هادی علیه‌السلام
امام حسن عسکری علیه‌السلام
امام مهدی عجل الله تعالی فرجه
رویدادهای مهم
قیام محمد نفس زکیه
واقعه فخ


زندگی‎نامه

عبدالله بن محمد، فرزند علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب در ۹۵ق در حمیمه متولد شد.[۱] مادرش کنیزی از نژاد بربر بود و سلامه نام داشت. کنیه‌اش ابوجعفر و لقبش منصور بود.[۲] در جریان جنبش عباسیان علیه بنی‌امیه برای به‌دست گرفتن خلافت، ابراهیم امام، برادر منصور، برادر دیگرش، سفاح را با وجود آنکه از منصور کوچک‌تر بود، جانشین خود و نامزد خلافت قرار داد؛ گفته شده به دلیل آنکه مادر منصور، کنیز بود[۳] و منصور به ولیعهدی برگزیده شد. او در خلافت سفاح، حاکم جزیره (بین دجله و فراتارمنستان و آذربایجان بود.[۴]

خلافت

وقتی سفاح (۱۰۵ - ذی‌الحجة ۱۳۶ق) درگذشت، منصور در سفر حج بود. او خود را به عراق رساند و چون از مدتی پیش به ولیعهدی معین شده بود زمام امور را به دست گرفت و از مردم برای خود بیعت گرفت.[۵]وی در پاسخ به پرسش سلیمان بن مهران مشهور اعمش درباره قاتل حسین بن علی گفت که در آتش در دوزخ است؛ اعمش پرسید آیا قاتل هر یک از دیگر فرزندان رسول خدا هم در دوزخ است؟ منصور سرش را مدتی تکان داد و گفت وای برتو ای اعمش «الملک عقیم» و این جمله را سه مرتبه تکرار کرد. [۶][یادداشت ۱]

ویژگی‌ها

منصور خود را پادشاه می‌دانست. از او نقل شده است که می‌گفت: خلفا، چهار نفرند: ابوبکر و عمر و عثمان و علی؛ و پادشاهان، چهار نفرند: معاویه، عبدالملک بن مروان، هشام بن عبدالملک و من.[۷] از او نقل شده است که می‌گفت:

«ای مردم! من سلطان خدا بر روی زمین و نگهبان او بر اموالش هستم. تقسیم می‌کنم آن را به اراده او و عطا می‌کنم به اجازه او. خداوند مرا قفلی بر آن نهاده که اگر بخواهد، آن را باز می‌کند و به شما عطا می‌نماید و روزی شما را تقسیم می‌کند و اگر بخواهد آن را قفل کند، مرا بر آن چون قفلی قرار می‌دهد.»[۸]

منصور فردی بخیل و تنگ‌نظر بود و از کارگران و صنعت‌گران بر سر مبالغ ناچیز حسابرسی می‌کرد و از این رو به دوانیقی مشهور شد.[۹] (دانق یا دانگ یک ششمِ یک درهم است) نقل شده است وقتی عبدالملک بن مروان خلیفه اموی مسجد الاقصی را بنا کرد، درهای آن را با ورقه‌های طلا و نقره پوشاند، اما منصور دوانیقی برای تعمیر مسجد، طلا و نقره‌ها را از درها جدا کرد و تبدیل به سکه کرد.[۱۰]

بر اساس پیش‌گویی امام علی‌(ع) دومین خلیفه بنی‌عباس، یعنی منصور، خون‌ریزترین آنها معرفی شده است. (و ثانيهم أفْتَكَهم) [۱۱] در این پیش‌گویی، امام علی(ع) از بر سر کار آمدن دو حکومت بر مسلمان‌ها خبر داده است[۱۲] که برخی حدیث‌شناسان این دو حکومت را بر خلافت بنی‌امیه و بنی‌عباس تطبیق کرده‌اند.[۱۳][یادداشت ۲]

اوضاع سیاسی اجتماعی

اوضاع سیاسی- اجتماعی حاکم بر این دوره، متأثر از تصادم و تبادل فرهنگ عربی و فرهنگ‌های ملل فتح شده نظیر ایران و روم بود. فرهنگ و عنصر ایرانی در این دوره، فرهنگ غالب بود و ساختارهای سیاسی، شکل ایرانی به خود گرفت. منصور که توانسته بود شورش‌های متعددی را سرکوب کند، به استحکام و تمرکز قدرت خود پرداخت و همانند یکی از پادشاهان ساسانی، حاکمیت مطلق داشت و والیان، وزیران، قضات، فرماندهان و... همه در زیر سلطه و اراده او بودند.[۱۴]

اوضاع اجتماعی دوره منصور شکل متفاوتی داشت. عنصر ایرانی در نتیجه نگاه حقارت آمیز عرب به موالی، نهضت شعوبیه را به وجود آورد. سنت‌های اجتماعی ملی در این دوره، دوباره در دو سطح حاکمیت عباسی و توده مردم رونق گرفت و جشن‌های نوروز، مهرگان و سده، به همراه شعر شاعران و موسیقی نوازندگان، خاطرات دوره ساسانی را تداعی می‌کرد. نظام دیوانی ساسانی به دوره عباسی انتقال یافت و دیوان رسائل، این بار در قالب ادبیات عربی با به دوش کشیدن مضامین ادبیات پهلوی و آمیختن آن با مضامین اسلامی جان تازه‌ای گرفت؛ به‌گونه‌ای که آگاهی از اندرزنامه‌ها، آیین‌نامه‌ها و متون پهلوی در کنار آموزه‌های اسلامی، اشتیاق خلفا را برانگیخت؛ امری که منصور بدان بسیار اهتمام می‌ورزید.[۱۵]

اقدامات

برخورد با فقها و بزرگان اهل سنت

هم‎زمان با قیام نفس زکیه در مدینه، مالک بن انس اعلام کرد که بیعت ساکنین مدینه با عباسیان که با زور و اکراه صورت گرفته بود، باطل است. ابوحنیفه، سفیان ثوری و دیگر فقهای کوفه و اهل حدیث نیز پشتیبانی خود را از این قیام اعلام کردند.

منصور پس از فتح مجدد مدینه و سرکوبی قیام ابراهیم، دستور داد تا مالک بن انس را تازیانه زنند و ابوحنیفه را تا آخر عمر در زندان نگه داشت.[۱۶] البته منصور بعدها برای مقابله با نفوذ امام صادق(ع) در صدد جذب مالک برآمد.[نیازمند منبع] گفته شده که منصور، ابوحنیفه را به جهت فتوایش بر قیام علیه حکومت او، مسموم کرد.[۱۷]

تلاش برای کمرنگ کردن جایگاه علمی امام صادق

با توجه به جایگاه ممتاز امام صادق و نفوذ علمی ایشان، منصور دوانقی به تکریم و احترام دیگران پرداخت تا از این راه امام را تحقیر کند. در همین راستا سخنگوی بنی‌عباس در شهر مدینه اعلام کرد: جز مالک بن انس و ابن ابی‌ذئب کسی حق ندارد در مسائل اسلامی فتوا دهد.[۱۸]

حکومت وقت با تمام امکانات خود به طرفداری از مالک و ترویج و تبلیغ وی پرداخت تا از این رهگذر، مردم را از مکتب امام صادق دور کند. روزی منصور به مالک گفت: «اگر زنده بمانم، فتاوای تو را مثل قرآن نوشته، به تمام شهرها خواهم فرستاد و مردم را وادار خواهم کرد به آنها عمل کنند».[۱۹]

زندانی کردن سادات حسنی

منصور را نخستین کسی دانسته‌اند که در زمان خلافتش، بین عباسیان و علویان فتنه انداخت، در حالی که قبل از آن، میان‌شان وحدت و دوستی برقرار بود.[۲۰]

منصور همه فرزندان امام حسن(ع) -غیر از نفس زکیه و ابراهیم (فرزندان عبدالله محض) که پنهان شده بودند- را دستگیر کرد، به زنجیر بست، و با خواری به حیره آورد و به زندان انداخت و آن قدر بر آنان سخت گرفت که شب را از روز باز نمی‌شناختند.[۲۱]

قتل ابومسلم

ابو مسلم خراسانی از رقیبان منصور به شمار می‌آمد و از زمان سفاح بین آن دو کدورت ایجاد شده و از طرفی قدرت فراوان ابومسلم مایه نگرانی دستگاه خلافت شده بود. از این رو منصور در سال ۱۳۷ق ابومسلم را به قتل رساند.[۲۲] قتل ابومسلم برای منصور بسیار گران تمام شد چرا که ابومسلم رهبر سیاسی نظامی و حتی پیشوای دینی خراسانیان محسوب می‌شد و در زمان منصور و پس از او، قیام‌­های بسیاری در خونخواهی او صورت گرفت که پیامدها و مشکلات بسیاری برای عباسیان به وجود آورد.[۲۳]

ساخت بغداد

ساختن شهر بغداد از مهمترین کارهای منصور بود. عباسیان از زمان به حکومت رسیدن خود به مدت سیزده سال، بدون پایتخت بودند تا اینکه بغداد را بنا نهادند. منصور در ساختن این شهر انگیزه‌های سیاسی، نظامی، انتقادی و آب و هوایی داشت.[۲۴]

وی ساختن پایتخت را در سال ۱۴۵ق آغاز کرد و هزاران کارگر، صنعتگر، نجار و آهنگر از شهرهای مختلف را استخدام کرد. کار ساختن بغداد چهار سال طول کشید و در ۱۴۹ق پایان یافت.[۲۵]

قیام‌ها بر ضد او

شورش عمویش عبدالله

همزمان با روی کار آمدن منصور، عموی او عبدالله بن علی در صدد رسیدن به خلافت بود. وی که نقش بسزایی در استواری پایه‌های قدرت بنی عباس ایفا کرده بود، انتظار داشت که پس از سفاح به خلافت برسد. وی که به فرمان سفاح با لشکری بزرگ به شام رفته و آماده جنگ با مردم این منطقه بود، پس از شنیدن خبر فوت سفاح بی­‌درنگ گروهی از نزدیکان و فرماندهان سپاه خویش را مجبور کرد گواهی دهند که سفاح وی را به ولیعهدی برگزیده است[۲۶] و لذا مردم شام با او بیعت کردند. منصور در برابر این خطر جدی، ابومسلم خراسانی را با وجود کینه‌ای که از او داشت به جنگ عبدالله فرستاد تا به این وسیله از دست هر دو یا حداقل یکی از آنان نجات یابد. ابومسلم با زیرکی سیاسی و نظامی بر عبدالله پیروز شد و عبدالله به سمت بصره فرار کرد و بعدها در زندان منصور کشته شد.[نیازمند منبع]

قیام نفس زکیه

قیام نفس زکیه، نخستین قیام علویان علیه خلافت بنی عباس بود. پس از پیمان‌شکنی عباسیان در سپردن خلافت به نفس زکیه،(از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) که با او به عنوان مهدی، بیعت شده بود) او در سال ۱۴۵ق در شهر مدینه علیه منصور عباسی قیام کرد ولی سرانجام به همراه بسیاری از طرفدارانش کشته شد.[نیازمند منبع]

قیام ابراهیم بن عبدالله

قیام ابراهیم بن عبدالله دومین قیام علویان علیه خلافت بنی عباس بود. ابراهیم که از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) بود، پس از برادر خود نفس زکیه در برابر منصور عباسی در بصره قیام کرد. در این قیام جمع زیادی از زیدیان، معتزلیان و تعدادی از فقهای بنام شرکت داشتند اما در نهایت قیام به نتیجه نرسید و ابراهیم در سال ۱۴۵ق در منطقه باخمرا در نزدیکی کوفه کشته شد.[نیازمند منبع]

سایر

  • قیام سنباد

قیام سنباد از جمله اولین حرکت‌هایی بود که در پی قتل ابومسلم شکل گرفت. البته خونخواهی ابومسلم برای سنباد بهانه‌ای بیش نبود. وی در پی آن بود که با استفاده از شور و احساسات ملی و مذهبی گروه‌های مختلف، سیادت عرب و اسلام را از میان بردارد و خلافت عباسی را با انتقام خون ابومسلم نابود کند. وی در جنگ با عاملان خلیفه شکست خورد و سرش را برای خلیفه هدیه بردند.[نیازمند منبع]

  • قیام اسحاق ترک

اسحاق ترک از دیگر مدعیان خونخواهی ابومسلم بود که در خصوص اصل و نسب او تردید وجود دارد. به نظر می‌رسد او نیز مانند سنباد طرفدار گرایش‌های مانوی و زرتشتی بود. نهضت اسحاق ترک دوام نداشت ولی زمینه مناسبی برای قیام سپید جامگان که بزرگترین مدعیان خون ابومسلم بودند فراهم کرد.[نیازمند منبع]

  • جنبش راوندیه

از مهمترین جنبش‌هایی است که در انتقام از ابومسلم شکل گرفت. راوندیان دارای اعتقادات مذهبی التقاطی بودند و در حالی که ظاهراً از علاقه به منصور عباسی دم می‌زدند، در صدد سرنگون کردن او بودند. آنان بیشتر از اهالی خراسان بزرگ بودند و می‌خواستند همان طور که منصور، ابومسلم را غافلگیر کرد و فریب داد، آنان نیز با ادعای علاقه به منصور او را به قتل برسانند.[نیازمند منبع]

  • از دیگر شورش‌های این دوره می‌توان به شورش استاذیس (از مجوسان خراسان که خود را موعود زرتشت می‌دانست و ادعای پیامبری داشت) و شورش‌های خوارج اشاره کرد که با سرکوبی توسط لشکریان خلیفه پایان یافت.[۲۷]

برخورد با امام صادق

احضارهای مکرّر امام

بخش آخر زندگی امام صادق(ع)، با دوران حکومت منصور عباسی مصادف بود. امام صادق در میان بنی هاشم به عنوان یک شخصیت معنوی منحصر به فرد مطرح بود. اسد حیدر در کتاب الامام الصادق و المذاهب الاربعه می‌نویسد:

«محبوبیت امام صادق(ع) روز به روز در میان مردم سرزمین‌های اسلامی بیشتر می‌شد. فقها و رجال حدیث، علی‌رغم اختلافاتی که بینشان بود، به آن حضرت مراجعه می‌نمودند و در مسائل مختلف از ایشان پرسش می‌کردند. محبوبیت و عظمت امام صادق همواره بر بیم و نگرانی منصور می‌افزود و به همین جهت هر از چندی به بهانه‌ای امام را به عراق احضار می‌کرد و همواره اندیشه قتل آن حضرت را در سر می‌پروراند.»[۲۸]

سید بن طاوس نیز در کتاب مهج الدعوات و منهج العبادات آورده است که منصور بارها امام صادق(ع) را به نزد خود در بغداد و کوفه و غیر آن احضار کرد.[۲۹]

دوری کردن امام از دستگاه خلافت

امام صادق (ع) معمولا از رفت و آمد به دربار منصور -جز در مواردی- سرباز می‌زد و به همین سبب از طرف منصور مورد اعتراض قرار می‌گرفت.[۳۰] روزی منصور به آن حضرت گفت چرا مانند دیگران به دیدار او نمی‌رود؟ امام در جواب فرمود:

«لَیْسَ لَنا ما نَخافُکَ مِنْ أجْلِهِ وَ لاعِنْدَکَ مِنْ أمرِ الآخرةِ ما نَرجوکَ لَهُ وَ لا أنْتَ فی نِعمَةٍ فَنُهَنِّئُکَ وَ لاتَراها نِقْمَةً فَنُعَزّیکَ بِها، فَما نَصْنَعُ عِنْدَکَ؟»[۳۱]
«ما کاری نکرده‌ایم که به جهت آن از تو بترسیم و از امر آخرت چیزی نزد تو نیست که بخاطر آن به تو امیدوار باشیم و این مقام تو، نعمتی نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتی برای خود نمی‌دانی تا به تو تسلیت بگوییم، پس پیش تو چه کاری داریم؟»

بدین گونه بود که امام نارضایتی خود را نسبت به حکومت منصور ابراز می‌داشت.[۳۲]

به شهادت رساندن امام صادق(ع)

منصور با توجه به کینه‌ای که نسبت به علویان داشت، امام صادق(ع) را به شدت زیر نظر داشت و اجازه زندگی آزادانه به او نمی‌داد. از سویی امام صادق(ع) نیز همانند پدرانش اعتقاد خود را مبنی بر اینکه امامت حق منحصر به فرد او بوده و دیگران آن را غصب کرده‌اند، پنهان نمی‌داشت. این روش برای منصور بسیار خطرناک بود. به این جهت منصور منتظر فرصتی بود تا به بهانه‌ای امام را به شهادت برساند.[نیازمند منبع] ابن عنبه می‌نویسد: منصور بارها تصمیم به قتل آن حضرت گرفت، ولی خدا او را حفظ کرد.[۳۳]

سخنان منصور درباره فضایل امام علی(ع):
منصور خطاب به اعمش: دوستی علی ایمان و دشمنی با او نفاق است... ای اعمش در میان مردم برو و از فضايل علی بن ابی طالب هر چه خواستی بگو و یک حرف را هم کتمان مکن. *

*منبع: خوارزمی، المناقب، ۱۴۱۱ق.

در منابع آمده است که منصور، امام صادق(ع) را مقاوم و تسلیم‌ناپذیر و "استخوان گلوگیر"، می‌نامد.[۳۴] همچنین نقل شده که منصور سوگند خورد امام صادق(ع) را به قتل خواهد رساند.[۳۵]

سرانجام امام صادق(ع) در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ قمری به شهادت رسید. ابن شهرآشوب در مناقب نوشته است که منصور امام صادق را مسموم کرد.[۳۶]

درگذشت

منصور در سال ۱۵۸ق در راه مکه بر اثر بیماری سوء هاضمه که مدت‌ها بدان مبتلا بود درگذشت. وی در هنگام مرگ ۶۸ سال داشت و در قبرستان معلاة در مکه دفن شد.[۳۷]

پانویس

  1. سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۲ق،‌‌ ص۲۷۷.
  2. سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۲ق،‌‌ ص۲۷۷؛ زرکلی، الاعلام، ۱۹۹۲م، ج۴، ص۱۱۷.
  3. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج‌۵، ص۳۸۲.
  4. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، نشر اساطیر، ج‌۲، ص۳۵۸.
  5. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، نشر اساطیر، ج‌۲، ص۳۵۸.
  6. خوارزمی، المناقب،۱۴۱۱ق، ص۲۹۴.
  7. ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج‌۱۰، ص۱۲۲.
  8. ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج‌۱۰، ص۱۲۲.
  9. دیار بکری، تاریخ الخمیس، دار صادر، ج‌۲، ص۳۲۴.
  10. حمیدی، تاریخ اورشلیم، ۱۳۸۱ش، ص۱۸۳.
  11. علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۱، ص۳۲۲؛ حسینی طهرانی، امام شناسی، ۱۴۲۷ق، ج۱۲، ص۱۷۰.
  12. ابن‌شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۲۷۶.
  13. علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۱، ص۳۲۲؛ حسینی طهرانی، امام شناسی، ۱۴۲۷ق، ج۱۲، ص۱۷۰.
  14. ضیف، تاریخ الادب العربی (العصرالعباسی الاول)، ۱۹۹۰م، ص۲۱.
  15. امانی چاکلی، «مقایسه جنبه‌های مختلف اندرزنامه اردشیر ساسانی و وصیت نامه منصور عباسی»، ص۱۲۰.
  16. جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۱۳۸۰ش، ص۳۲۶.
  17. نگاه کنید به: سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۲ق،‌‌ ص۲۷۸.
  18. ابن خلکان، وفیات الاعیان، منشورات الرضی، ج‌۴، ص۱۳۵.
  19. ذهبی، تذکرة الحفاظ، داراحیاء التراث العربی، ج۱، ص۲۱۲.
  20. سیوطی، تاریخ الخلفا، ۱۴۰۸ق، ص۳۱۷.
  21. الله‌اکبری، «رابطه علویان و عباسیان»، ص۲۲-۲۳.
  22. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، نشر اساطیر، ج۲، ص۳۶۷-۳۶۸.
  23. طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۴۶.
  24. طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۵۷.
  25. طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۶۲.
  26. تاریخ طبری، ج‌۴، ص۳۷۷
  27. طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۵۶.
  28. حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ۱۳۹۲ق، ج۶-۵، ص۴۷-۴۶.
  29. سید بن طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات‌، ۱۴۱۱ق، ص۱۸۴-۲۱۵.
  30. برای نمونه مراجعه کنید به: نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۳۰۷.
  31. اربلی، کشف الغمه، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۷۴۰.
  32. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۳۶۷-۳۶۹.
  33. ابن عنبه، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۹۵.
  34. "هذا الشجی معترض فی الحلق" رجوع کنید به: الشامی، الدر النظیم، ص۶۲۷؛ ابن عبد الوهاب، عیون المعجزات، ص۸۹
  35. برای نمونه رجوع کنید به: قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج‌۲، ص۶۴۷؛ جمال الدین یوسف بن حاتم شامی‌، الدر النظیم فی مناقب الأئمة، ص۶۳۳
  36. مناقب، ج۴، ص۲۸۰
  37. زرکلی، الاعلام، ۱۹۹۲م، ج۴، ص۱۱۷؛ خضری، تایخ خلافت عباسی، ص۳۴

یادداشت

  1. المُلک عقیم، یعنی حکومت نازاست، حکومت وارث ندارد، هر که از راه برسد ممکن است آن را تصرف کند ،یعنی میراثی نیست که طبق قوانین ارث به وارثان برسد و گاه پدر برای حفظ پادشاهی‌اش پسرش را می‏‌کشد.
  2. «وأن ثانيهم ـ وهو المنصور ـ كان أفتكهم أي أجرأهم وأشجعهم وأكثرهم قتلا للناس خدعة و غدار» منصور با جرئت و شجاعت وبی‌باکی و با حیله و نیرنگ بیشترین مردمان را در حکومتش کشت. مجلسی، بحارالانوار،۱۴۰۳ق، ج۴۱، ص۳۲۳

منابع

  • ابن‌اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت تهران، انتشارات علمی.
  • ابن‌خلکان، احمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، تحقیق: دکتر احسان عباس، قم، منشورات الرضی، چاپ دوم، بی‌تا.
  • ابن‌سعد، الطبقات الکبری، بیروت،‌ دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.
  • ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب(ع)، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.
  • ابن‌عنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، تحقیق محمد حسن آل طالقانی، نجف، مطبعة الحیدریة، چاپ دوم، ۱۳۸۰ق.
  • ابن‌کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت،‌ دار الفکر، بی‌تا.
  • ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، شرح و تحقیق: احمد صقر، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۹۸۷م/۱۴۰۸ق.
  • اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، قم، انتشارات الشریف الرضی، ۱۴۲۱ق.
  • الله‌اکبری، محمد، «رابطه علویان و عباسیان»، تاریخ در آینه پژوهش، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، شماره اول، پاییز ۱۳۸۱.
  • امانی چاکلی و دیگران، «مقایسه جنبه‌های مختلف اندرزنامه اردشیر ساسانی و وصیت نامه منصور عباسی»، سخن تاریخ، شماره ۲۱، سال نهم، بهار و تابستان ۱۳۹۴ش.
  • جعفری، حسین محمد، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه محمد تقی آیت اللهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دهم، ۱۳۸۰ش.
  • جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی ائمه، قم، انصاریان، چاپ ششم، ۱۳۸۱‌ش.
  • حسینی طهرانی، محمدحسین، امام شناسی، مشهد، انتشارات علامه طباطبایی، ۱۴۳۰ق.
  • حمیدی، جعفر، تاریخ اورشلیم، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۳۹۲‌ق.
  • خضری، احمدرضا، تایخ خلافت عباسی، تهران، سمت، ۱۳۷۹ش.
  • دیار بکری، حسین، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، بیروت،‌ دار صادر، بی‌تا.
  • ذهبی، شمس‌الدین محمد، تذکرة الحفاظ، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ دهم، ۱۹۹۲م.
  • سید بن طاوس، علی بن موسی، مهج الدعوات و منهج العبادات، قم،‌ دار الذخائر، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفا، تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید، بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۸ق.
  • ضیف، شوقی، تاریخ الادب العربی (العصرالعباسی الاول)، بیروت، دارالمعارف، چاپ دهم، ۱۹۹۰م.
  • طبری، محمدبن جریر؛ تاریخ طبری، تهران، اساطیر.
  • طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • یعقوبی، احمد بن واضح، تایخ یعقوبی، تهران، نشر اساطیر، بی‌تا.

پیوند به بیرون