رسالة الاهوازیه نامهای از امام صادق(ع) به عبدالله بن نجاشی، حاکم اهواز است که در آن توصیههایی درباره شیوه تعامل مسئولان حکومتی با مردم ارائه شده است. این نامه در پاسخ به پرسشهایی درباره مصرف زکات و انتخاب کارگزاران نوشته شده و بخشی از آن به حقوق مؤمنان اختصاص دارد. محتوای نامه شامل توصیههای اخلاقی و مدیریتی همچون تقوا، عدالت، رسیدگی به مردم و پرهیز از تجسس است.
برخی محققان در اصالت قسمتهایی از نامه، همچون بخش مربوط به حقوق شیعیان، مکاشفه امام حسین(ع) و گفتوگوی امام علی(ع) با شیطان، تردید کردهاند. همچنین، نامهای مختصر در کتابهای کافی و تهذیب الاحکام نقل شده که برخی آن را از نظر محتوا مشابه رسالة الاهوازیه دانستهاند؛ اما از نظر ساختار متفاوت است.
متن کامل رسالة الاهوازیه را نخستینبار ابنزهره (۵۶۵-۶۳۹ق) در کتاب «الاربعون حدیثا فی حقوق الاخوان» و سپس شهید ثانی در کتاب کشف الریبه ذکر کردهاند. این نامه در منابعی چون حلیة الابرار و مدینة المعاجز نیز با عنوان رسالة الأهوازیة آمده است.
رساله اهوازیه، پاسخی از امام صادق(ع) به نامه عبدالله بن نجاشی، حاکم اهواز است.[۱] این نامه در پاسخ به سه درخواست نجاشی درباره دستورالعملهایی برای زندگی فردی و اجتماعی، چگونگی مصرف زکات و معیارهای انتخاب کارگزاران صادر شده است. افزون بر این، بخشهایی از نامه به توصیههایی در زمینه رعایت حقوق مؤمنان اختصاص دارد. در متن نامه به آیه ۳۴ سوره توبه و آیه ۱۹ سوره نور و ۱۳ روایت استناد شده است.[۲]
به گفته داداشنژاد، پژوهشگر شیعی، در صحت و اصالت قسمتهایی از نامه، تردید وجود دارد. ازجمله:
بخش مربوط به حقوق شیعیان از نظر ساختار با سایر بخشهای نامه هماهنگ نیست و احتمال دارد بعدا به متن افزوده شده باشد؛ زیرا درخواست عبدالله بن نجاشی ناظر به چگونگی رفتار با همهٔ مردم بوده است، نه صرفاً با شیعیان.[۱۹]
در متن نامه، جمله «إِنَّ اَلْإِیمَانَ لاَ یثْبُتُ فِی قَلْبِ یهُودِیٍّ وَ لاَ خُوزِیٍّ أَبَداً» به امام علی(ع) نسبت داده شده که در آن خوزیها (گروهی از اهالی خوزستان) را مذمت میکند؛ در حالی که خوزیها در زمان امام علی(ع) مشهور نبودند تا مورد مذمت امام قرار گیرند؛ لذا احتمال دارد جعلی باشد.[۲۰] البته برخی، این عبارت را تفسیر کرده و معتقدند، خوزیها، گروهی از کافران[۲۱] و معتزلیهای خوزستان بوده که مورد مذمت قرار گرفتهاند نه تمامی خوزستانیها.[۲۲]
در بخشهایی از نامه، مطالبی چون مکاشفه امام حسین(ع) و گفتگوی امام علی(ع) با شیطان آمده است که در منابع تاریخی کهن همچون طبقات نوشته ابنسعد، انساب الاشراف اثر بلاذری، تاریخ طبری و مروج الذهب نوشته مسعودی که در صدد گزارش قیام امام حسین(ع) بودهاند ذکر نشده است. بههمین سبب، برخی احتمال دادهاند که این فرازها در قرن ششم هجری قمری توسط صوفیان به متن افزوده شده باشند.[۲۳]
شرح و ترجمه
شرحها و ترجمههایی بر رسالة الاهوازیه نگاشته شده است. ازجمله سید نعمتالله جزایری در الانوار النعمانیة[۲۴] به برخی فرازهای آن پرداخته و محمود غریفی نیز در کتاب الرسالة البهية في سيرة الحاكم مع الرعية (رسالة الإمام الصادق عليه السلام إلى والي الأهواز) متن کامل آن را شرح کرده است.[۲۵] آقابزرگ تهرانی، منهج الیقین را شرح رساله اهوازیه دانسته؛ اما علی صدرایی خویی، نسخهشناس شیعی، آن را نادرست میداند و معتقد است منهج الیقین، شرح وصیت امام صادق(ع) به شیعیان[۲۶] است.[۲۷]
نسخههای خطی متعددی از رساله الاهوازیه در کتابخانههای ایران و برخی کشورهای دیگر نگهداری میشود. از جمله آنها، نسخههایی مربوط به سال ۵۵۴ هجری قمری و سال ۱۰۲۱ هجری قمری است.[۳۱]
روایت نموده از عبد الله سلیمان که روزى در خدمت حضرت امام جعفر - ع - بودیم. غلام عبد الله نجاشى از او کتابى آورد و به آن حضرت داد. گشود و مطالعه فرمود. نوشته بود:
بسم الله الرحمن الرحیم. خدا عمر سیّد مرا دراز کند و از همۀ بدیها مرا فداى او گرداند و هیچ مکروهى نرساند که خدا وَلىِّ این کار و قادر است بر آن. اى سیّد و مولاى من، من مبتلا گشتهام به حکومت اهواز، اگر سیّد من صلاح داند، قانونى براى من قرار دهد و دستور العملى شفقت نماید که به آن عمل کنم و وسیلۀ قُرب من به خدا و رسول او باشد. مُلَخَّص بیان فرماید آنچه را صلاح مىداند که به آن عمل کنم و به که بدهم و از که بگیرم، زکات خود را کجا صرف کنم و با که مؤانست و مصاحبت کنم و بر که اعتماد کنم و که را امین دانم و به که پناه برم در اسرار خود؟ اگر این شفقت فرمایى. امید هست که خدا به هدایت و دلالت تو مرا خلاص کند که تویى حجّت خدا بر عبادش و امینِ او در بلادش. نعمت او همیشه بر تو دائم باد.
بعد از آن [حضرت] جواب نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم خدا تو را به صُنع خود احاطه نماید (با احسانش تو را دربرگیرد) و به لطف خود با تو مهربانى فرماید و به رعایت خود تو را حفظ کند که [او] صاحب اختیار و قادر بر این کار است. امّا بعد، رسول تو آمد و نامۀ تو را آورد و خواندم و دانستم هر چه را سؤال نمودهاى و نوشتهاى. نوشته بودى که مبتلا به ایالت اهواز شدم. این خبر مرا شاد کرد و دلگیر نمود. بگویم که از چه شاد شدم و چرا دلگیر گشتم إن شاء الله.
شادیم از آن است که شاید که خدا بوسیلۀ تو به فریاد بیچارگان دوستان آل محمّد - صلوات الله و سلامه علیهم - رسد و ذلیل آنها را عزیز کند و برهنۀ ایشان [را] بپوشاند و ضعیفشان را قوى گرداند و آتش مخالفان را از ایشان بنشاند
و امّا دلگیریم از این است که کمترین چیزى که از این جهت بر تو مىترسم این است که مبادا نسبت به یکى از دوستان ما تَغَیُّرى و خطایى کنى و بوى قدس بهشت را نشنوى
من خلاصۀ همۀ آنکه را سؤال کردى بیان نمایم [که] اگر به آن عمل کنى و از آن حد تجاوز ننمایى، امیدوارم که از راه نیفتى و به سلامت بمانى - إن شاء الله تعالى
از پدرانم به من رسیده که حضرت رسالت - ص - فرمود که هرکس که برادر مؤمن با او مشورت نماید و او خیرخواهى او را بجا نیاورد، خدا عقلش را از او سلب نماید. چون با من مشورت نمودى، من آنچه رأى من است مىگویم، اگر عمل کنى از آنچه مىترسى خلاص شوى.
بدان که خلاص و نجات تو در این است که خونها را نگاه دارى و دوستان خدا را نیازارى و با رعیت طریقۀ هموارى و بردبارى و خوش سلوکى به سلوک دارى و با ایشان نرمى کنى نه آن قدر که عاجز ایشان گردى و سخت باشى، نه آن قدر که بر ایشان سوار شوى. با پادشاه و جمعى که از جانب او پیش تو آیند مدارا کنى و گشادگىهاى رعیت را ببندى و ایشان را به هر چه خواهند، سر ندهى. بلکه ایشان را از خیر و حقّ واقف گردانى و به عدل هدایت نمایى إن شاء الله تعالى.
احتراز کن از بدگویان و سخنچینان. البته باید یک کسى از ایشان پیش تو راه نیابند. و هیچ روزى یا شبى نباشد که خدا بر تو مطلع شود که از ایشان چیزى قبول کردهاى یا چیزى شنیدهاى که بر تو خشم آرد. و پرده از کارت بردارد.
و امّا انس و اطمینان در کارها بر کسى و با کسى باید و شاید که امتحان کرده باشى که امین و در دین و مذهب با تو موافق باشد و خاصّ و عام را از هم جدا کن و همه را به تجربه برسان. در هر که خیر و رشد یابى او را پیش خود آر و با خود دار
و اجتناب کن از اینکه درهمى یا خلعتى یا مرکبى براى غیر خدا به شاعرى یا مُضحکى یا مسخرهاى دهى، مگر اینکه به قدر آن براى خدا به دیگرى بدهى. و باید که عطا و خَلْعت و اَنعام به سروران و شجاعان و رسولان و لشکریان و ایلچیان(پیک و قاصد) دهى و هر چه مىخواهى در وجوه به زکات و جوانمردى و تَصَدُّق و حجّ و خوردنى [صرف کنى] و جامه که در آن نماز مىکنى و به دوستان هدیه مىدهى و براى خدا و رسولان او هدیه مىفرستى [باید] از حلالترین مال باشد.
اى عبد الله جهد کن که طلا و نقره ذخیره نکنى تا از اهل این آیه نشوى که خداى - عزّ و جلّ - فرموده: اینست که جمعى که طلا و نقره را ذخیره مىکنند و در راه خدا صرف نمىکنند(آیه ۳۴ سوره توبه)
و زیادى که از حلوا و طعام مىماند، کمى از آن را به شکمهاى خالى برسان که به آنها غضب خداى تبارک و تعالى ساکن [مىشود]. و بدان که از پدرم شنیدم و او از پدرانش از امیر المؤمنین (ع) که رسول الله (ص) روزى به اصحاب مىگفت: ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده کسى که شب سیر بخوابد و همسایهاش گرسنه باشد. گفتند: یا رسول اللّه ما همه هلاک شدیم. فرمود: از زیادى طعام و میوه و روزى [و جامۀ] کهنه و پاره بدهید و غضب خدا را به آن بنشانید.
و تو را خبر کنم از خوارى دنیا و بىاعتباریش [نزد] مؤمنان پیشین و تابعان ایشان پدرم روایت نمود که وقتى امام حسین - علیه السلام - تهیۀ سفر کوفه فرمود، ابن عباس آمد و قسم خورد به خدا و خویشى، که تو را در کربلا مىکشند. فرمود: به قرابت من با تو از دنیا آرزویى و توقعى سواى جدایى ندارم. مىخواهم گفتگوى امیر المؤمنین (ع) با دنیا [را]، براى تو حکایت کنم، [ابن عباس] گفت: آرى به جان خودم که مشتاق آنم.
فرمود: شنیدم از امیر المؤمنین - ع - که فرمود: روزى در یکى از باغهاى فدک - بعد از آنکه به فاطمه (ع) منتقل شده بود کار مىکردم، ناگاه زنى دیدم آمد و به او رغبت کردم، از غایت حسن و جمالى که داشت شبیه به بُثَینَه بنت عامر نمود که جمیلترین زنان قریش بود. به من گفت مىخواهى مرا به خود تزویج نمایى تا از این کار که مىکنى بینیازت کنم و همۀ گنجهاى روى زمین را به تو نمایم که پادشاهى همیشه در خانۀ تو و اولاد تو باشد؟ گفتم: تو کیستى تا تو را از مردت خواستگارى کنم؟
پس از دنیا بیرون [رفت]. و از هیچ کس بر ذمّۀ أو حقّى و مظلمه [اى] نبود، بلکه محمود و از هر مذمّت و ملامت به سلامت بود. و همچنین [بعد] از او، ائمۀ دیگر چنانچه به شما رسیده اقتدا به او نمودند و به هیچ چیز از دنیا آلوده نبودند - علیهم السلام اجمعین و أحْسَن مثواهم. به تحقیق که من همۀ مکارم دنیا و آخرت را براى تو نوشته فرستادم، از صادق مُصَدَّق(تصدیق شده) رسول الله - صلّى الله علیه و آله - نصیحتى که در این نامه نوشته تو را خبر کردم. پس اگر [به آن عمل کنى و] مثل وزن جبال و امواج بحار خطا کرده باشى، از خدا امید دارم که به قدرت خود از همه بگذرد.
یا عبد الله زینهار که هیچ مؤمنى را نترسانى که پدرم محمّد بن على از پدرش از جدّش على بن ابى طالب - علیه السلام - روایت نمود که فرمود: هر کس نگاهى به مؤمن کند که او را بترساند، خدا او را بترساند، در روزى که هیچ پناهى به غیر پناه او باشد، و او را محشور کند به صورت مورچه، گوشت و جسد و همۀ اعضایش به این صورت باشد، تا اینکه به جاى خودش برساند.
و پدرم از پدران خود، امیر المؤمنین (ع) از حضرت پیغمبر - صلّى اللّه علیهم أجمعین - روایت فرمود که هرکس مؤمن بیچارهاى را دستگیرى کند، خدا دست او را بگیرد در روزى که پناهى سواى پناه او نباشد و از فَزَع اکبر(ترس و دلهره بزرگ) و بدىِ عاقبت ایمنش گرداند. و هرکس حاجت مؤمنى را برآورد، خدا حوایج بسیار او را برآورد که یکى از آنها بهشت باشد، و هر کس مؤمن برهنهاى را بپوشاند، خدا او را [جامۀ] زربفت و حریر بپوشاند. و تا رشتهاى از آن جامه در بدن او باشد در رضوان خدا فرورفته باشد. و هرکس مؤمن گرسنهاى را طعام دهد، خدا او را از نعمتهاى خوب بهشت طعام دهد. و هرکس مؤمن تشنهاى آب دهد، از رحیق مختوم سیراب گرداند و هرکس مؤمنى را خدمت کند از خدّام بهشت به او عطا فرماید و او را با اولیاى طاهرین خود در بهشت ساکن گرداند. و هرکس زنى براى مؤمنى تزویج کند که مونس و مددکار و غمخوارش باشد، خداى تعالى از حوران بهشت به او تزویج کند. و هر کس مؤمنى را بر دفع ظلم سلطان جائر اعانت نماید، خدا او را در گذشتن از صراط اعانت نماید وقتى پاها بر صراط در لغزیدن باشد. و هرکس به دیدن مؤمنى به خانهاش برود، بىحاجت و کارى، خدا او را از جملۀ زُوّار خود نویسد، و بر خدا لازم است که به زوّار خود اکرام و مهربانى کند.
پدرم از پدران خود از امیر المؤمنین (ع) روایت کردهاند که گفت: شنیدم رسول اللّه - صلّى اللّه علیه و آله و سلّم - را که به اصحاب خود مىفرمود: اى مردمان مؤمن نیست، و دلش ایمان نیاورده، هر که به زبان مىگوید مؤمنم، از پى خطاهاى مؤمنان برود. هر کس از پى خطاهاى مؤمنى رود خدا از پى خطاهاى او باشد. و در روز قیامت رسوایش کند و [او را در دنیا رسوا نماید] اگر چه در درون خانۀ خودش باشد.
و پدرم از پدرانش از على - علیهم السلام - روایت فرمود که خدا عهد و پیمان مؤمن را در زبان خود بر این گرفته که وقتى که حرف زند، تصدیقش نکنند و انتقام از دشمن خود نتواند کشید و تَسَلّى خشم خود نتواند مگر به فضیحت خود، و براى اینکه مؤمنى در روزگار جور، لجام در دهن دارد، چند روزى در دنیا به این مشقّت گذارند، تا به تلافى آن راحت دور و دراز بیابد. خدا عهد مؤمن را بر چند چیز گرفته که آسانترین آنها این است که مؤمنى مثل او که قائل است به قول او، بر او حسد برد و شیطان در کمینش باشد، و کافر به آنچه او ایمان و اعتقاد دارد، قتل او را دین شمارد. هتک حرمتش را غنیمت داند. پس با این احوال مؤمن را چه زندگى باشد؟
اى عبد الله پدرم از پدرانش از على از نبى - صلّى اللّه علیهم أجمعین - روایت کرده که جبرئیل آمد و گفت: یا محمّد خدا تو را سلام مىرساند و مىگوید: من نام مؤمن را از نامهاى خود، بیرون آوردم. پس مؤمن از من است و من از مؤمنم. کسى که به مؤمنى خوارى رساند، با من روبرو محاربه کرده است.
اى عبد الله، پدرم از پدرانش از على از نبىّ - صلّى الله علیهم - روایت کردهاند که فرموده: یا على با کسى مناظره مکن تا ملاحظۀ باطنش نکنى، و اگر باطنش خوب است، خدا دوست خود را نمىگذارد. و اگر باطنش بد است، تو هر چند سعى کنى که به او بد رسانى بیش از آنکه خودش معاصى الهى کرده نتوانى.
اى عبد الله، پدرم از پدرانش از على(ع) از نبىّ - صلّى الله علیهم أجمعین - روایت نمودهاند که کمترین کفر این است که مردى از مسلمانى کلمهاى بشنود و آن را حفظ کند تا رسوایش کنند. این جماعت را از رحمت خدا نصیبى نیست.
اى عبد الله، پدرم روایت نموده از پدرانش از على - صلوات الله علیه - که فرمود: کسى که براى مؤمنى چیزى که به چشم خود دیده و به گوش خود شنیده بگوید که عیب و نقص او باشد، از جملۀ جمعیتى که خداى تعالى فرموده: جمعى که مىخواهند قبایح در میان شایع شود، [محسوب خواهد شد و] جزاى ایشان عذاب زیاد الیم است.
اى عبد الله پدرم از پدرانش - صلوات الله علیهم - روایت نمود که فرمود: کسى که از مؤمنى چیزى روایت کند که خواهد نقض مروّتش نماید، خدا عذابش کند تا وقتى که از آنچه کرده عذر موجّهى بگوید؛ امّا هرگز نتواند. و هر کس به مؤمنى سرورى رساند، به رسول خدا رسانیده، و کسى که به رسول خدا مسرّت رساند، به خدا رسانیده و کسى که به خدا مسرّت رساند، سزاوار است به اینکه به بهشتش برد.
و من تو را وصیت مىکنم به تقواى خدا و طاعت او، و آنکه دست اعتصام به حبل المتین اطاعت اهل بیت نبوّت - علیهم السلام - زنى که هر که اطاعت ایشان کند، به راه راست خدا رفته. پس از خدا بترس و رضا و خواهش هیچ کس را بر رضا و خواهش خدا اختیار مکن، که این وصیتى است که خداى - عزّ و جلّ - خلق را براى آن کرده و از ایشان غیر این را قبول نمىکند، و سواى این در پیش او اعتبار ندارد.
و بدان که مردمان به چیزی بزرگتر از تقوى فرمان داده نشدهاند، و تقوى وصیت ما اهل بیت است. پس اگر توانى که از دنیا هیچ چیز که فردا از تو سؤال خواهند کرد، نداشته باشى، مدار.
و چون این نامۀ لازم الکرامه به عبد الله نجاشى رسید، گفت: والله(به خدا سوگند) که مولاى من راست گفته، هیچ کس به آنچه در این نامه نوشته عمل نکند، مگر که نجات یابد و عبدالله بن نجاشی در مدّت حیاتش به آن عمل مىنمود.[۳۳]
پانویس
↑داداشنژاد، «بررسی منابع و محتوای نامه امام صادق(ع) به نجاشی»، ص۱۸.
↑داداشنژاد، «بررسی منابع و محتوای نامه امام صادق(ع) به نجاشی»، ص۱۸.