اَبومُسلم خُراسانی (کشتهشده در ۱۳۷ق) داعی مشهور بنیعباس که در سال ۱۲۹ هجری علیه بنیامیه قیام کرد. او از شعار الرضا من آل محمد استفاده میکرد به همین دلیل تعدادی از شیعیان با او همکاری کردند. قیام ابومسلم از مرو آغاز شد و به خلافت سلسله بنیعباس و کشتهشدن مروان بن محمد، آخرین خلیفه اموی، در مصر انجامید. او سپس والی خراسان شد و در سال ۱۳۷ق به دستور منصور، دومین خلیفه عباسی، به دلیل بیم از قدرتگرفتنِ او کشته شد.
داعی مشهور بنیعباس | |
اطلاعات کلی | |
---|---|
زادروز | بین سال ۱۰۰ق تا ۱۰۵ق |
زادگاه | شهرهای پوشنگ (نزدیک هرات) یا کوفه یا اصفهان |
وفات | شعبان ۱۳۷ق، به دستور منصور عباسی، کشته شد |
اطلاعات دیگر | |
فعالیتها | قیام علیه بنیامیه |
منصب | داعی بنیعباس در خراسان • والی خراسان |
درباره زندگی و شخصیت ابومسلم، روایتهای پراکنده و گاه متناقضی وجود دارد. او در نوجوانی با داعیان بنیعباس در کوفه آشنا شد و در سال ۱۲۹ هجری به دستور ابراهیم بن محمد، امام عباسی برای تبلیغ به خراسان رفت. ابومسلم دو نامه به امام صادق(ع) نوشت و از او برای پذیرفتن خلافت دعوت کرد، اما امام صادق(ع) نپذیرفت. او پس از سقوط بنیامیه، با افراد و قیامهای متمایلِ به امام صادق(ع) و علویان رفتار تندی داشت و آنان را سرکوب کرد.
زندگی و نسب
روایتها درباره تاریخ و محل تولد، والدین و تبار ابومسلم پراکنده و متناقض است. در برخی از این گزارشها جانبداری منفی یا مثبت دارند که گفته شده از سوی مخالفان ابومسلم مانند بنیعباس، و نیز توسط هواداران او یا مخالفان بنیعباس به وجود آمده است.[۱] سال تولد او بین ۱۰۰ تا ۱۰۵ق(۷۲۴م) تخمین زده شده، و ۱۳۷ق(۷۵۵م) سال مرگ او گفته شده است. در برخی منابع، نام او را ابراهیمبنختکان و کنیهاش را ابواسحاق گفتهاند.[۲] در جای دیگری، او را ابراهیمبنعثمان نامیدهاند.[۳] برخی مورخان تبار او را پارسی دانسته و اسم وی را بهزادانبنبَنداد هُرمز نوشته شده و ادعا شده که بنداد، پدر ابومسلم، بعد از مسلمان شدن، نام خود را به عثمان تغییر داد.[۴] همچنین گفته شده در دیدار ابومسلم با ابراهیمبنمحمد، امام عباسی، ابراهیم از او خواسته که کنیه و نام خود را به ابومسلم عبدالرحمان بن مسلم تغییر دهد تا بهتر بتواند فعالیت کند.[۵] شهرهای پوشنگ (نزدیک هرات)، کوفه و اصفهان به عنوان زادگاه ابومسلم ثبت شدهاند.[۶]
پدر ابومسلم در بیشتر متون تاریخی، عرب یا از موالیان عرب معرفی شده است.[۷] برخی منابع، پدر ابومسلم را ساکن یکی از روستاهای اصفهان دانستهاند که دهقانی میکرد.[۸] او سپس به خدمت ادریس بن مَعقل عِجلی درآمد و اندکی پیش یا پس از تولد ابومسلم درگذشت.[۹] دوران فعالیت ابومسلم همزمان با امامت حضرت جعفر صادق(ع)(امامت: ۱۴۸-۱۱۴ق) و خلافت هُشامبنعبدالملک (خلافت: ۱۲۵-۱۰۵ق)، وَلیدبنیَزید(۱۲۶-۱۲۵ق)، یزیدبنولید(شش ماه ۱۲۶ق)، ابراهیمبنولید(۱۲۷-۱۲۶ق)، مَروانبنمحمد(۱۳۲-۱۲۷ق)، سَفّاح (۱۳۶-۱۳۲ق) و منصور (۱۵۸-۱۳۶ق) بود.[۱۰]
ابومسلم در شعبان ۱۳۷ق به دستور منصور عباسی، خلیفه دوم بنیعباس کشته شد. گفته شده منصور، به دلیل بدگمانی، ترس از شورش و نافرمانی ابومسلم، او را کشت.[۱۱]
پیوستن به دعوت بنیعباس
در منابع تاریخی مربوط به زندگی ابومسلم، فردی به نامهای موسی سَرّاج یا ابوموسی سراج[۱۲] یا عیسی بن موسی سراج[۱۳] دیده میشود که مقیم کوفه بود. او در کار زین و لگام اشتغال داشت و ابومسلم شاگرد یا کارگر او بوده است.[۱۴] این فرد از طرفداران یا داعیان بنیعباس بوده[۱۵] و ابومسلم از طریق او یا در سفر با او، با دیگر داعیان عباسی در عراق به خصوص کوفه آشنا گشت.[۱۶] بعضی نیز نوشتهاند که ابومسلم، بین سالهای ۱۱۵ تا ۱۲۰ق رابط بین داعیان زندانی و آزاد و ابوموسی سراج بود.[۱۷] این داعیان سپس ابومسلم را به امام عباسی، ابراهیم بن محمد بن علی، معروف به ابراهیم امام معرفی کردند.[۱۸] برخی نوشتهاند ابومسلم با محمد بن علی، پدر ابراهیم نیز ارتباط داشت.[۱۹][یادداشت ۱] ابومسلم پس از فوت محمد بن علی نیز، به عنوان غلام آلمَعقل، بین دو داعی بنیعباس، بُکَیر بن ماهان (زندانی در کوفه) و ابوسَلمه خَلاَل، داماد بُکَیر، واسطه پیام بود.[۲۰] این دو در ۱۲۵ق، اندکی پیش از کشتهشدن یحیی بن زید در جَوزجان، همراه عدهای از داعیان خراسان برای دیدن ابراهیم امام به مکه رفتند.[۲۱] پس از مرگ بکیر، ابوسلمه با هدف آشکار کردن قیام و شروع پوشیدن جامههای سیاه به خراسان بازگشت و ابومسلم را نیز همراه خود برد.[۲۲] در ۱۲۷ یا ۱۲۸ق ابومسلم همراه ابوسلمه، در شراة با ابراهیم امام دیدار داشت. برخی منابع نوشتهاند ابراهیم از زیرکی ابومسلم تعریف کرد و ابوسلمه، او را به ابراهیم واگذار کرد.[۲۳] ابراهیم از او خواست کنیه و نام خود را تغییر دهد.[۲۴]
قیام علیه بنیامیه
ابومسلم در ۱۲۹ق به دستور ابراهیم عباسی به خراسان رفت و ابراهیم، هواداران خود را به اطاعت او دستور داد.[۲۵] در این زمان، اختلاف بین قبایل عرب در خراسان افزایش یافته بود و نصر بن سَیّار، حاکم اموی نمیتوانست امور را کنترل کند.[۲۶] شروع کار ابومسلم ابتدا با مخالفت سلیمان بن کَثیر، داعی مشهور خراسان روبرو شد؛ ولی او پس از مدتی با ابومسلم همکاری کرد.[۲۷] ابومسلم در روستای سَفیدَنج مرو اقامت گزید و افرادی را به تَخارستان (تالِقان)، خوارَزم و مناطق اطراف مرو برای هماهنگی و جذب افراد بیشتر فرستاد.[۲۸]
قرار بود قیام ابومسلم در ماه محرم ۱۳۰ق شروع شود ولی با اطلاع نصر بن سیار از این نقشه، قیام در عید فطر ۱۲۹ق با پوشیدن لباسهای سیاه و برپایی نماز فطر در سفیدنج شروع شد.[۲۹] ۱۸ روز بعد، ابومسلم در اولین جنگ با نصر پیروز شد.[۳۰] او در نیمه ۱۳۰ق وارد مرو شد و از مردم بیعت گرفت.[۳۱] سپس قَحطبة بن شَبیب طایی، فرمانده سپاهیان ابومسلم، شهرهای طوس، نیشابور، جرجان و قومِس را گرفت.[۳۲] در این هنگام، ابراهیم امام در زندان مروان بن محمد، به بیماری یا مسمومیت درگذشت.[۳۳] او برادرش، عبدالله بن محمد سفاح را جانشین خود کرد.[۳۴] چندی بعد حسن و حُمَید، فرزندان قحطبه با لشکر خود، وارد کوفه شدند و همراه ابوسلمه، با سفاح بیعت کردند. مروان بن محمد نیز در مصر کشته شد.[۳۵]
شیوه تبلیغ و فعالیت
ابومسلم در دعوت خود از اصطلاح الرضا من آل محمد استفاده میکرد و به نام شخص معین اشاره نمیکرد.[۳۶] همچنین او، عبارات «یا لثارات الحسین و زيد و يحيى» و «یا منصور امت» را در شعارهای خود بکار میبرد.[۳۷] همچنین ابومسلم پاسخ روشنی درباره نسب خود نمیداد.[۳۸] به گفته برخی مورخان، مبهم بودن شخص موردنظر دعوت ابومسلم، باعث شد که بیشتر مخالفان بنیامیه از جمله شیعیان با او همکاری کنند.[۳۹] ابومسلم از اختلاف قبایل عرب در خراسان نیز برای غلبه بر نصربنسیار و پیشبرد امور خود استفاده کرد.[۴۰] او پس از استقرار در مرو، مخالفان مشهور خود را در خراسان از سر راه برداشت.[۴۱]
نوشتن نامه به امام صادق(ع)
فعالیت و قیام ابومسلم تا زمان مرگ او، همزمان با امامت جعفر بن محمد بود. در برخی منابع، از ارسال دو نامه برای او توسط ابومسلم روایت شده است. مسعودی نوشته که امام به دو نامه ابومسلم جوابی نداده است.[۴۲] او در نامه دوم نوشته بود که هزار جنگجو در اختیار من است. به انتظار فرمانت هستیم.[۴۳] اما فخر رازی آورده، جعفر بن محمد پاسخ داد: نه تو از یاران من هستی و نه این زمان، زمان من است.[۴۴] اسد حیدر، معتقد است امام صادق به خاطر عدم صداقت و عدم وفاداری ابومسلم این پاسخ را داده است.[۴۵] در برخی منابع، از واکنش مشابه امام صادق در برابر دریافت دو نامه از ابوسلمه خلال گزارش شده است.[۴۶][یادداشت ۲] او به آورنده نامه گفته است: مرا کاری با ابوسلمه نیست! او شیعه دیگران است.[۴۷] مرتضی مطهری علت این جواب امام را علم او به مصادره زحمات و نتایج نهایی قیام و حکومت آینده توسط بنیعباس میدانست.[۴۸] کلینی روایت دیگری را ثبت کرده که در شروع فعالیت ابومسلم در خراسان، افرادی مانند عبدالسلامبننعیم و سُدَیر به جعفر صادق نامه نوشتند: ما شرایط را برای خلافت شما مناسب میبینیم. نظر شما چیست؟ امام صادق(ع) نامهها را به زمین کوبید و گفت: افسوس! من امام و پیشوای آنها (ابومسلم و پیروانش) نیستم.[۴۹]
ارتباط ابومسلم با علویان و شیعیان
در منابع تاریخی، دیدگاه واقعی ابومسلم درباره علویان و شیعیان مبهم و پراکنده است. طبری روایتی درباره ابومسلم نقل کرده که از ارتباط یا تمایل او به مُغیرة بن سعید، رییس گروه غالیان در کوفه(۱۱۹ق) و نیز از آشنایی او با مالک بن اَعیُن جَهَنی، از راویان امام صادق گزارش میداد.[۵۰] از موضع و فعالیت ابومسلم درباره قیامهای زید بن علی (۱۲۱ یا ۱۲۲ق) و فرزندش یحیی بن زید (۱۲۵ق) اطلاعی در دست نیست گرچه اخباری وجود دارد که عدم همکاری داعیان و طرفداران عباسی را با این قیامها نشان میدهد.[۵۱] ابومسلم در ۱۳۰ق پس از فتح مرو و بلخ و جوزجان، جنازه یحییبنزید را از دار پایین آورد و بر آن نماز خواند و دفن کرد.[۵۲] او در همین سال دستور به کشتن عبدالله بن معاویه، نوه عبدالله بن جعفربنابیطالب داد. عبدالله در ۱۲۷ق علیه بنیامیه قیام کرده بود و پس از شکست، به تصور دریافت کمک ابومسلم، به هرات آمده بود.[۵۳] ابومسلم چند ماه پس از شروع خلافت سفاح(۱۳۲ق)، سلیمان بن کثیر را به گمان همکاری با علویان گردن زد.[۵۴] او سپس جنبش شریکبنشیخ را در بخارا سرکوب کرد و او را کشت. تعدادی از مورخان، شریک و ماهیت قیام او را شیعی دانستهاند.[۵۵] برخی نیز رضایت ابومسلم را در کشتن ابوسلمه توسط سفاح، ناشی از پیبردن به ارتباط او با علویان نوشتهاند.[۵۶] بلاذری(درگذشت ۲۷۹ق) مورخ قرن سوم، در کتاب انساب الاشراف نوشته است که ابومسلم، ابوالعباس سفاح را اندرز داد که مقر حکومت خود را از کوفه بخاطر تمایل مردم آن به آل علی، به جای دیگر منتقل کند.[۵۷]
خونخواهی
با مرگ ابومسلم، افراد و جریانهایی با عقاید متفاوت به خونخواهی و طرفداری او علیه بنیعباس قیام کردند. سَنباد، اسحاق ترک، مُقَنّع، جریان راوَندیه و جریان خُرَّمدینان از این جمله بودند.[۵۸]
تکنگاری
کتاب ابومسلمنامه نوشته ابوطاهر بن حسن طرطوسی، داستانپرداز و نویسنده سده ششم قمری است. موضوع کتاب، داستانِ زندگی، جنگها و تلاشهای ابومسلم خراسانی برای شکست مروانیان و استقرار حکومت عباسیان است. این کتاب در سال ۱۳۸۰ش در ۴ جلد و به صورت مشترک توسط سه انتشاراتِ معین، نشر قطره و انجمن ایران شناسی فرانسه در ایران، به چاپ رسید.
پانویس
- ↑ بهرامیان و سجادی، «ابومسلم خراسانی»، ۱۳۷۳ش، ج۶، ص۲۲۶-۲۴۴.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۵۵.
- ↑ نسفی، القند، ۱۳۷۸ش، ص۲۱۴.
- ↑ حموی، معجمالادباء، ۱۴۱۴ق، ج۵، ص۲۰۰.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۸ق، ج۳، ص۸۳.
- ↑ حموی، بلدان، ۱۳۹۹ق، ج۱، ص۷۵۸؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۸۶۹م، ج۷، ص۳۶۰؛به نقل از بهرامیان و سجادی، «ابومسلم خراسانی»، ۱۳۷۳ش، ج۶، ص۲۲۶-۲۴۴.
- ↑ بهرامیان و سجادی، «ابومسلم خراسانی»، ۱۳۷۳ش، ج۶، ص۲۲۶-۲۴۴.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۲۵.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۶۳.
- ↑ بهرامیان و سجادی، «ابومسلم خراسانی»، ۱۳۷۳ش، ج۶، ص۲۲۶-۲۴۴.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۸۶۹م، ج۷، ص۴۹۲-۴۸۹؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۹۱.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۱۲۵و۱۹۴.
- ↑ ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ۱۴۰۲ق، ج۵، ص۲۵۴
- ↑ مقریزی، المقفی، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۱۳۵.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۱۹۵.
- ↑ بهرامیان و سجادی، «ابومسلم خراسانی»، ۱۳۷۳ش، ج۶، ص۲۲۶-۲۴۴.
- ↑ مقریزی، المقفی، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۱۲۸.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۵۳-۲۵۴.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۵۴.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۸۶۹م، ج۷، ص۱۹۸.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۴۵.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۵۰.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۶۸.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۶۸.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۸۶۹م، ج۷، ۳۴۴.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۸۶۹م، ج۷، ص۳۴۴.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۷۰.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۷۲.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۷۳-۲۷۵.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۸۶۹م، ج۷، ص۳۵۸.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۸۶۹م، ج۷، ص۳۷۹-۳۷۸.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۳۲۳-۳۳۴.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۴۰۲ق، ج۵، ص۴۲۲؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۹۳۲م، ج۱۰، ص۴۰.
- ↑ العیون و الحدائق، ج۳، ص۱۲۰، لیدن، ۱۸۷۱م.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۸۶۹م، ج۷، ص۴۳۷-۴۴۲.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۸۳-۲۸۱.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۹، ص۳۱۷.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۸۳-۲۸۱.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۸۶۹م، ج۷، ص۳۸۰؛ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۰۱.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۷۷.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۸۶۹م، ج۷، ص۳۸۶-۳۸۸.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۶۸.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۶۸.
- ↑ فخر رازی، المحصل، ۱۴۱۱ق، ص۵۹۱.
- ↑ حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۰۶.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۶۸؛ حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۰۶.
- ↑ حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۰۶.
- ↑ مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار(ع)، ص۱۲۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۳۱.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۸۶۹م، ج۷، ص۱۲۹.
- ↑ اخبار الدولةالعباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۳۱-۲۳۰.
- ↑ اسد حیدر، الإمام الصادق و المذاهب الأربعة، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۱۳۸.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۸ق، ص۶۶.
- ↑ اصفهانی، مقاتل الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۱۵۹.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۸ق، ص۱۵۹؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۸۶۹م، ج۶،ص۱۱۲.
- ↑ ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج۲، ص۱۹۶؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۸۶۹م، ج۷، ص۴۴۹.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۰.
- ↑ بهرامیان و سجادی، «ابومسلم خراسانی»، ۱۳۷۳ش، ج۶، ص۲۲۶-۲۴۴.
یادداشت
- ↑ محمد بن علی، نوه ابنعباس، بود.
- ↑ ابوسلمه با برخي ازسران كوفه مشورت كرد و تصمیم گرفت كه شورايی از فرزندان امامعلی (ع) و عباس تشكيل گردد و آنان از ميان خود كسی را به خلافت برگزينند و در نهایت نامه هايی برای امام جعفر صادق (ع)، عبدالله بن حسن و عمر بن علی به حسين به مدينه فرستاد اما امام صادق (ع) نامه ابوسلمه را بی آنكه بخواند، سوزاند و گفت او شيعه غير ماست. عبدالله بن حسن نيز پس از مشورت با امام صادق (ع)، دعوت ابوسلمه را نپذيرفت و سرانجام عمر بن علی بن حسين نيز از آن سر باز زد. دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۵، ص۲۲۲۸
منابع
- اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، قم، مکتبةالحیدریة، ۱۴۰۵ق
- ابنخلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان، بیروت، دار صادر، ۱۳۹۸ق.
- اخبار الدولةالعباسیة، تحقیق:عبدالعزیز الدوری، عبدالجبار المطلبی، بیروت، دارالطلیعة، ۱۹۷۱م/۱۳۵۰ش.
- ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، ۱۴۰۲ق.
- ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، قاهره، مطبعة السلفیة، ۱۹۳۲م.
- العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۱م.
- التون، دانیل، تاریخ سیاسی واجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، ترجمه:مسعود رجبنیا، تهران، انتشارات علمی وفرهنگی، ۱۳۶۷ش.
- بهرامیان، علی؛ صادق سجادی، «ابومسلم خراسانی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۶، تهران، موسسه دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۳ش.
- بلاذری، احمد، انساب الاشراف، تحقیق: عبدالعزیز دوری، بیروت، جمعیة المستشرقین الالمانیة، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
- حموی، یاقوت، معجم الأدباء، بیروت، دار الغرب الإسلامی، الطبعةالأولی، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
- حموی، یاقوت، معجم البلدان، بیروت، دار إحیاء الثراث العربی، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
- حیدر، اسد، الإمام الصادق و المذاهب الأربعة، بیروت، دار التعارف، ۱۴۲۲ق.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، دخویه، لیدن، ۱۸۶۹م.
- فخر رازی، محمد بن عمر، المحصل، قاهره، مکتبه دار التراث، چ اول، ۱۴۱۱ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، نشر اسلامی، چ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مسعودی، علی بنالحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، قم، دارالهجرة، چ دوم، ۱۴۰۹ق.
- نسفی، عمر، القند فی ذکر علماء سمرقند، تهران، نشر میراث مکتوب، ۱۳۷۸ش.
- مقریزی، احمد، المقفی الکبیر، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۲۷ق/۲۰۰۶م.
- مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰ش.
پیوند به بیرون