اطفال (در قیامت)
خداشناسی | |
---|---|
توحید | اثبات خدا • توحید ذاتی • توحید صفاتی • توحید افعالی • توحید عبادی • صفات ذات • صفات فعل |
فروع | توسل • شفاعت • تبرک • استغاثه |
عدل الهی | |
حُسن و قُبح • بداء • امر بین الامرین | |
نبوت | |
عصمت پیامبران • خاتمیت • پیامبر اسلام • معجزه• اصالت قرآن | |
امامت | |
باورها | عصمت امامان • ولایت تكوینی • علم غیب • خلیفةالله • غیبت • مهدویت • انتظار فرج • ظهور• رجعت • امامت تنصیصی |
امامان | امام علی • امام حسن • امام حسین • امام سجاد • امام باقر • امام صادق • امام کاظم • امام رضا • امام جواد • امام هادی • امام عسکری • امام مهدی |
معاد | |
برزخ • معاد جسمانی • حشر • صراط • تطایر کتب • میزان | |
مسائل برجسته | |
اهلبیت • چهارده معصوم • کرامت • تقیه • مرجعیت • ولایت فقیه • ایمان مرتکب کبیره |
اَطْفال در قیامت، موضوع یکی از بحثهای علم کلام است و به حساب اعمال افراد نابالغ پس از مرگ اشاره دارد. متکلمان، اتفاق نظر دارند که در روز قیامت اطفال مؤمنان به بهشت میروند؛ اما درباره سرنوشت اطفال مشرکان که به تکلیف نرسیده و از دنیا رفتهاند اختلاف نظر وجود دارد. برخی متکلمان معتقدند که خداوند آنان را به جهنم میبرد؛ اما دیگران چنین باوری ندارند. برخی از آیات قرآن کریم، از جمله آیه الحاق ذریه و آیه ۱۵ سوره اسراء را به این مسئله مربوط دانستهاند. در میان مذاهب کلامی اسلام، متکلمان امامیه بر این باورند که عذاب کردن کودکان نابالغ، با عدالت خداوند منافات دارد و خداوند هرگز ظلم نمیکند. معتزله نیز بر این باورند که همه کودکان چه والدینی مومن داشته باشند و چه مشرک به بهشت میروند. دربارۀ نظر اشاعره نیز دو روایت وجود دارد. طبق یک روایت، دربارۀ سرنوشت اطفال مشرکان نمیتوان نظر داد و بایستی سکوت کرد؛ اما طبق روایت دیگر عذاب اطفال در قیامت منافاتی با عدل خداوند ندارد؛ زیرا ما در دنیا نیز شاهدیم که گاهی کودکان درنج میبرند.
طرح بحث
بحث سرنوشتِ اطفال در روز قیامت، از فروع بحث عدل الهی و با بحث تکلیف و مبحث اعواض مرتبط استد. یکی از پرسش هایی که در علم کلام مطرح شده است این است که «کودکانی که قبل از بلوغ از دنیا میروند در آخرت چه حکمی خواهند داشت؟» یا اینکه «حکم فرزندان غیر بالغ کفار چیست؟ آیا مومن محسوب میشوند یا کافر؟» در میان مذاهب کلامی، دربارۀ سرنوشت اطفال در قیامت اختلاف نظر وجود دارد. متکلمان امامیه معتقدند که عذاب کردن کودکانی که مستحق کیفر نیستند، ظلم است و خداوند هرگز ظلم نمیکند.[۱] اما ابوحنیفه در این موضوع توقف کرده و از بهشتی یا جهنمی بودن آنان اظهار بیاطلاعی نموده است.[۲] معتزله که مدافعان عدل الهی و حسن و قبح عقلی هستند، بر این باورند که بر خداوند روا نیست اطفال را در آخرت عذاب کند و همه کودکان اعم از اینکه پدرانشان مؤمن باشند، یا مشرک، در بهشتند. بر همین اساس اسکافی (متوفای ۲۴۰ق/۸۵۴م. متکلم مکتب معتزلی مذهب بغداد) ردیهای بر ازارقه نوشت.[یادداشت ۱] اما در میان اشعریان دیده میشود که این مسئله را مجاز دانستهاند و افرادی همچون ابوبکر باقلانی (متوفای ۴۰۳ق) معتقدند که خداوند نهتنها در آخرت، بلکه اگر در همین دنیا نیز اطفال را مبتلا به درد و رنج کند، تکلیف مالایطاق نماید و در مقابل اینها هیچ پاداشی در نظر نگیرد، همچنان عادل است،[۳]
در قرآن
مفسران مسلمان، برخی از آیات قرآن را مربوط به مسئله سرنوشت کودکان در قیامت دانستهاند.[۴] این آیات هم شامل سرنوشت فرزندان نابالغ مومنان میشود و هم به سرنوشت کودکان کفار میپردازد:
آیه الحاق ذریه
«وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیتُهُم بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَیءٍ ۚ کلُّ امْرِئٍ بِمَا کسَبَ رَهِینٌ» (ترجمه:و کسانی که گرویده و فرزندانشان آنها را در ایمان پیروی کردهاند، فرزندانشان را به آنان ملحق خواهیم کرد و چیزی از کار[ها]شان را نمیکاهیم. هر کسی در گرو دستاورد خویش است.)[طور–۲۱]
طبرسی گفته است که منظور از ذریه در آیه ۲۱ طور فرزندان کوچک و بزرگ آنان است... تا همراهی با آنان باعث روشنی چشم پدرانشان باشد.[۵]
قمی نیز در تفسیر خود از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمود: حضرت فاطمه(س) فرزندان شیعیان را تربیت مینماید تا در روز قیامت به پدرانشان ملحق شوند. همچنین در روایت دیگری نقل شده تربیت اطفال مومنان را حضرت ابراهیم(ع) بعهده دارد.
آیه ۱۵ سوره اسراء
امَنِ اهْتَدَیٰ فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَیٰ وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّیٰ نَبْعَثَ رَسُولًا (ترجمه:هر کس به راه آمده تنها به سود خود به راه آمده، و هر کس بیراهه رفته تنها به زیان خود بیراهه رفته است و هیچ کس بار گناه دیگری را بر نمیدارد، و ما تا رسول نفرستیم، عذاب نمیکنیم.)[أسراء–۱۵]
مفسران شیعه، آیه ۱۵ سوره اسراء را دلیل بر مجازات نشدن فرزندان مشرکان در قیامت دانستهاند.[۶] طبق روایتی از مصادر اهل سنت نیز خدیجه(س) از پیامبر دربارۀ فرزندان مشرکان پرسید. پیامبر(ص) آنان را در زمرۀ پدرانشان دانست. خدیجه(س) سپس پرسید که در آخرت چه خواهند شد. پیامبر فرمود: «خداوند خود بهتر میداند». خدیجه(س) سپس دربارۀ وضع فرزندان مشرکان پس از گسترش اسلام پرسید و این آیه نازل گردید.[۷] بر این اساس برخی مفسران اهل سنت نیز کوشیدهاند روایات مربوط به عذاب شدن فرزندان نابالغ مشرکان را به گونهای تفسیر کنند که با این آیه منافات نداشته باشد.[۸]
در علم کلام
نظر شیعه
متکلمان شیعه درباره فرزندان کافران هم معتقدند که آنها وارد جهنم نمیشوند، بلکه یا وارد بهشت میشوند و یا در اعراف ساکن خواهند بود. [۹] در برخی روایات نیز وارد شده است که خداوند در روز قیامت آنان را مکلف میکند و بعد از آزمایش، عدهای به تکلیف عمل میکند به بهشت میروند و برخی که عصیان میکنند به جهنم میروند.»[۱۰] خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب تجرید الاعتقاد به این مساله پرداخته و دلایل مخالفان را نیز پاسخ داده است.[۱۱] از نظر او عذاب کردن کسی که مکلف نبوده قبیح است و سخن نوح در «وَلَا یلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کفَّارًا» (آیه ۲۷سوره نوح) نیز [که فرمود کافران به جز فرزندان کافر و فاجر به دنیا نمیآورند] مجاز است. به گفته علامه حلی مقصود نوح این بوده که فرزندان کافران در بزرگسالی کافر و فاجر خواهند شد نه اینکه در کودکی هم اینگونه باشند».(و التقدير أنهم يصيرون كذلك لا حال طفوليتهم.)[۱۲]
نظر خوارج
خوارج در این مورد دیدگاههای متفاوتی دارند و فرقه شناسان از این روی آنان را به ۳ گروه تقسیم کردهاند:
- گروه اول مانند ازارقه که میگویند حکم اطفال مشرکان، حکم پدران آنهاست و به جهنم میروند؛
- گروه دوم مثل اباضیه که هم عذاب و هم عفو را از طرف خداوند جایز میدانند.
- گروه سوم که میگویند اطفال مشرکان و مؤمنان در بهشت جای دارند.[۱۳]
پرسشی که در برابر گروه اول طرح میشود، این است که اگر پدران مشرک پس از مرگ اطفالشان، مسلمان شوند، حکم اطفال چه خواهد شد. عدهای از آنان معتقدند که حکم فرزندان در این هنگام به تبع پدرانشان تغییر خواهد کرد و برخی نیز بر این گمانند که ملاک اصلی، وضع پدران به هنگام مرگ اطفال است.[۱۴]
نظر معتزله
قاضی عبدالجبار نظریه پرداز بزرگ معتزله برای اثبات عدم عذاب کودکان در قیامت ادله مختلفی میآورد:
او نخست به تعریف عذاب اخروی میپردازد؛ عذاب اخروی وارد آوردن زیان خالصی است برای خوار داشتن شخصی که سزاوار آن است. تعذیب در اینجا همانند ثواب اخروی است که تنها مکلفان دارای استحقاق از آن برخوردار میشوند. پس همان گونه که خداوند تنها به مستحق ثواب میدهد، در اینجا نیز فقط مستحق کیفر را دچار عذاب میکند، البته خداوند گاه شخصی را که مستحق کیفر نیست، به واسطه عبرت آموزی، یا عوض بخشیدن، در معرض عذاب قرار میدهد. افزون بر این، به نظر قاضی عبدالجبار اگر خداوند کودکان را عذاب کند، این کار ستم است و ستم قبیح است و خدا کار قبیح انجام نمیدهد. وی در این مورد از ادله سمعی نیز بهره گرفته است: این دلایل همگی بر محور نظریه تکلیف میگردد و مؤید این معناست که عذاب کردن طفل پیش از رسیدن به مرتبه تکلیف درست نیست. آیه ای از قرآن کریم میگوید: «وَمَا کنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّیٰ نَبْعَثَ رَسُولًا» (ترجمه:...و ما تا پیامبری برنینگیزیم، به عذاب نمیپردازیم.)[اسراء–۱۵] و روشن است که پیامبران برای اطفال مبعوث نشدهاند. آیه دیگر میگوید: «کلُّ نَفْسٍ بِمَا کسَبَتْ رَهِینَةٌ» (ترجمه:هر کسی در گرو دستاورد خویش است)[مدثر–۳۸] و بدیهی است که کودک دستاوردی حاصل نکرده است.
قاضی عبدالجبار روایاتی نیز در این زمینه نقل میکند. مثلاً از پیامبر(ص) روایت شده است که: «قلم را از کودک تا زمانی که به حد بلوغ نرسیده است، برداشتهاند». پس براساس این روایت نیز تعذیب اطفال جایز نیست.[۱۵] در عین حال، قاضی عبدالجبار و اکثر معتزله برآنند که ابتلای کودکان به درد و رنج (در دنیا) اگر بیدلیل صورت گیرد، ظلم است و قبیح، ولی اگر برای عبرت افراد بالغ و نیز با پیامد عوض و جبران خداوند باشد، ایرادی ندارد و ظلم محسوب نمیشود.[۱۶]
دیدگاه اشعریان
درباره عقیده ابوالحسن اشعری (متوفای ۳۲۴ق /۹۳۶م) راجع به عذاب شدن اطفال کافران و مشرکان در قیامت، دو روایت وجود دارد:
- به روایت ابن فورَک (متوفای ۴۰۶ق.)[۱۷] مبنای اشعری در زمینه ثواب و عقاب اخروی عقلی نیست و او معتقد است که فقط از راه روایت و نقل میتوان ثواب و عقاب اخروی انسان را تعیین کرد. براساس روایات باید درمورد تعذیب اطفال کافران سکوت پیشه کرد و نمیتوان در این مورد نفیاً یا اثباتاً داوری کرد. دلیل اشعری این است که در این زمینه روایاتی نقل شده است که برخی از آنها متعارض و غیرقابل اعتمادند و بعضی نیز ساکتند و عاری از داوری.
- روایت دوم از عقیده اشعری؛ در الابانه آمده است که در تعذیب اخروی اطفال کافران اشکالی مشاهده نمیکند، چه، معتزله نیز معتقدند که خداوند در دنیا کودکان را در معرض عذاب قرار میدهد و مثلاً آنان را به جذام مبتلا میکند. از این رو، اگر عذاب دادن اطفال از سوی خداوند در دنیا جایز باشد و در عین حال این امر لطمهای به عدل الهی وارد نکند، پس اشکالی ندارد که معتقد باشیم خداوند اطفال کافران را در آخرت به منظور شکنجه دادن پدرانشان عذاب کند و در عین حال نیز عدل الهی محفوظ بماند.[۱۸] اشعری به استدلالهای معتزله در این مورد اشکالهایی وارد کرده که قاضی عبدالجبار به این اشکالها پاسخ داده است.[۱۹]
پیشینه بحث
مشابه این بحث در بین مسیحیان و یهودیان نیز وجود داشته است. در حوزه مسیحیت موضوع رستگاری کودکان با مسأله غسل تعمید و گناه نخستین بیارتباط نبوده و بناچار به مشاجرات کلامی کشیده است. قدیمترین مدرکی که درباره مباحث کلامی مربوط به اطفال در اسلام وجود دارد، به سده نخست قمری باز میگردد، آنجا که نجْدة بن عامر خارجی مذهب، نامهای به شورشیِ هم کیش خود و سرکرده اَزارَقه، نافع ابن ازرق(۶۵ق /۶۸۵م) مینویسد و از او به سبب عقیدهاش درباره کشتن اطفال مشرکان انتقاد میکند و نافع نیز با آیه «وَلَا یلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کفَّارًا» (ترجمه:و کافران جز پليدكار ناسپاس نزايند.)[نوح–۲۷] پاسخ میدهد.[۲۰]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ سدیدالدین حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۰.
- ↑ عبدالکریم عثمان، نظریة التکلیف، ج۱، ص۲۹۷.
- ↑ باقلانی، التمهید، ص۳۴۱.
- ↑ حویزی، تفسیر نورالثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۴۴؛ صادقی تهرانی، الفرقان، قم، ج۱۷، ص۱۰۳؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۷ش، ج۷، ص۳۷۱؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵-۱۴۱۶ق، ج۸، ص۳۴-۳۵.
- ↑ شبّر،حق الیقین فی معرفة أصول الدین،۱۴۲۴ق، ج۲، ص۲۹۵.
- ↑ حویزی، تفسیر نورالثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۴۴؛ صادقی تهرانی، الفرقان، قم، ج۱۷، ص۱۰۳؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۷ش، ج۷، ص۳۷۱.
- ↑ سیوطی، لباب النقول، بیروت، ص۱۲۲.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵-۱۴۱۶ق، ج۸، ص۳۴-۳۵.
- ↑ طوسی، تجرید الاعتقاد، ۱۴۰۷ق، ص۲۰۲.
- ↑ برای این دسته از روایات نک: تجرید الاعتقاد، ۱۴۰۷ق، صص۲۹۴ تا ۲۹۶.
- ↑ خواجه نصیر طوسی|نصیرالدین طوسی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۹۵.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۹۵.
- ↑ اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۴۰۰ق، ۱۹۸۰م، ج۲، ص۲۵۳.
- ↑ .اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۴۰۰ق، ۱۹۸۰م، ج۲، ص۲۵۳.
- ↑ عبدالکریم عثمان، نظریة التکلیف، ص۲۹۸- ۲۹۹.
- ↑ عبدالکریم عثمان، نظریة التکلیف، ج۱، ص۲۹۹.
- ↑ ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، ج۱، ص۱۴۴- ۱۴۵.
- ↑ اشعری، الابانة عن اصول الدیانة، ج۱، ص۵۰-۵۱.
- ↑ عبدالکریم عثمان، نظریة التکلیف، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۰.
- ↑ محمد مبرد، الکامل، ج۳، ص۱۲۱۵-۱۲۱۷.
یادداشت
منابع
- قرآن کریم.
- آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵-۱۴۱۶ق.
- ابن فورک، محمد، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، به کوشش دانیل ژیماره، بیروت، ۱۹۸۶م.
- اشعری، علی، الابانه عن اصول الدیانه، مدینه، ۱۹۷۵م.
- باقلانی، محمد، التمهید، به کوشش ر.ج. مکارتی، بیروت، ۱۹۵۷م.
- بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محیی الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
- حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.
- سدیدالدین حمصی رازی، محمود، المنقذ من التقلید، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
- سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر، بابالنقول فی أسبابالنزول، بیروت، دار الکتب العلمیة، بیتا.
- صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن والسنة، قم، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۶-۱۴۱۰ق.
- طوسی، محمد بن محمد، تجرید الاعتقاد، ناشر: مكتب الاعلام الاسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
- عثمان، عبدالکریم، نظریه التکلیف، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
- قرآن کریم، مانکدیم، [ تعلیق ] شرح الاصول الخمسه، به کوشش عبدالکریم عثمان، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
- قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۷ش/۱۹۹۰م.
- مبرد، محمد، الکامل، به کوشش محمداحمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق / ۱۹۸۶م.
- نصیرالدین طوسی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
- همو، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دایره المعارف بزرگ اسلامی