اسلام ایرانی (کتاب)
اطلاعات کتاب | |
---|---|
نامهای دیگر | En Islam iranien: aspects spirituels et philosophiques |
نویسنده | هانری کربن |
تاریخ نگارش | ۱۹۷۱–۱۹۷۳م |
موضوع | تحلیل تحول اندیشههای فلسفی و معنوی در ایران |
زبان | فرانسوی |
تعداد جلد | ۴ |
تعداد صفحات | ۱۷۴۶ |
قطع | پالتویی |
ترجمه به دیگر زبانها | فارسی • عربی • بوسنیایی • بلغاری |
اطلاعات نشر | |
ناشر | گالیمار |
محل نشر | پاریس |
تاریخ نشر | ۲۴ اکتبر ۱۹۹۱م |
شابک | 978-2-07-072407-9 |
ترجمه فارسی | |
نام کتاب | چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی |
مترجم | انشاءالله رحمتی |
مشخصات نشر | تهران • نشر سوفیا |
اسلام ایرانی (به فرانسوی: En Islam iranien: aspects spirituels et philosophiques) کتابی به زبان فرانسوی دربارهٔ تحول اندیشههای فلسفی و معنوی در ایران با محوریت تبیین نقشی خاص برای ایرانیان در تفسیر شیعی و باطنی از اسلام. نویسنده این کتاب هانری کُرْبَن، شیعهپژوه و ایرانشناس فرانسوی، است. سید حسین نصر کتاب اسلام ایرانی را یکی از برجستهترین آثاری میداند که دربارهٔ ایران نوشته شده است.
کتاب اسلام ایرانی را مفصلترین و مهمترین کتاب کربن دانستهاند. قسمت عمدهای از این کتاب دربارهٔ جایگاه تشیع در پیدایش اسلام ایرانی و چگونگی بازتاب معارف شیعی در آن است؛ به طوری که در شش دفتر از هفت دفتر آن به وجهی از وجوه این بازتاب پرداخته شده است. کربن هدفش از نگارش این کتاب را معرفی نبوغ معنوی روح ایرانی برای تأسیس جهانبینیهای فلسفی و معنوی برشمرده است؛ نبوغی که تشیع و فلسفه اشراق دو جلوه مهم آن هستند.
هانری کربن زمینه پیدایش ایده کتاب اسلام ایرانی را عدم یکپارچگی در چشماندازهای مختلف نسبت به اسلام دانسته است. از نظر او، در جهان اسلام، جهان ایرانی مجموعهای از اندیشههای معنوی خاص را عرضه کرده که مورد نیاز انسان در جهان جدید خواهد بود. این اندیشهها حاصل ترکیب فلسفه و عرفان و حاصل نبوغ معنوی ایرانی است.
کتاب اسلام ایرانی شامل هفت دفتر است که در چهار جلد سامان یافته است. «تشیع دوازدهامامی»، «سهروردی و افلاطونیان پارس»، «خاصّان عشق»، «تشیع و تصوف»، «مکتب اصفهان»، «مکتب شیخیه» و «امام دوازدهم و فتوت» عناوین این هفت دفتر هستند.
از جمله نقدهایی که بر کتاب اسلام ایرانی وارد شده دربارهٔ رویکرد اصلی این کتاب است که در عنوان آن بازتاب یافته است: اینکه عنوان اسلام ایرانی میتواند بهمعنای نوع خاصی از اسلام باشد که ایرانیان آن را ساختهاند؛ اینکه این عنوان میتواند معنایی نژادگرایانه و مبتنی بر برتریدادن به یک جغرافیای خاص داشته باشد. همچنین، برخی نظرات کربن در اسلام ایرانی، برای نمونه نظراتش درباره شیخیه، همراه با تعصبورزی قلمداد شده است. از سوی بعضی محققان، به برخی از این نقدها پاسخ داده شده است.
جایگاه
کتاب اسلام ایرانی را مفصلترین[۱] و مهمترین[۲] کتاب هانری کربن (۱۹۰۳–۱۹۷۸م)، شیعهپژوه و ایرانشناس فرانسوی، دربارهٔ تحول اندیشههای فلسفی و معنوی در ایران قلمداد کردهاند.[۳] کار کربن در این کتاب را تبیین نقشی خاص برای ایران در تفسیر شیعی و باطنی از اسلام دانستهاند.[۴] به همین دلیل، قسمت عمدهای از این کتاب دربارهٔ جایگاه تشیع در پیدایش اسلام ایرانی و چگونگی بازتاب معارف شیعی در آن است؛ به طوری که از میان هفت دفتر این کتاب، بهجز دفتر سوم (خاصان عشق)، در باقی دفترها به وجهی از وجوه این بازتاب پرداخته شده است.[۵]
کربن هدف خود از نگارش این کتاب را معرفی نبوغ معنوی روح ایرانی برای تأسیس جهانبینیهای فلسفی و معنوی برمیشمرد؛[۶] نبوغی که از نظر او تشیع و فلسفه اشراق دو جلوه مهم آن هستند.[۷] از نظر کربن عدم توجه به این نبوغ معنوی خسارتی برای فرهنگ معنوی جهانی، بهخصوص برای غربیان، خواهد بود.[۸]
سید حسین نصر کتاب اسلام ایرانی را یکی از برجستهترین آثاری میداند که دربارهٔ ایران نوشته شده است.[۹] او اسلام ایرانی را چکیده چهل سال پژوهش کربن در زمینه عرفان و حکمت در ایران قلمداد کرده است.[۱۰] کربن نگارش این کتاب را حاصل کوششی بیستساله شمرده است؛[۱۱] کوششی که بهدلیل دشواری تسلط بر منابع و اصطلاحات عرفانی و فلسفی اسلام ایرانی و انتقال آن به زبانهای غربی از سوی او جانکاه تلقی شده است.[۱۲]
کتاب اسلام ایرانی شامل هفت دفتر است که در چهار جلد سامان یافته است.[۱۳]
زمینه پیدایش و روش پژوهش
هانری کربن زمینه پیدایش ایده کتاب اسلام ایرانی را عدم یکپارچگی در چشماندازهای مختلف نسبت به اسلام دانسته است:[۱۴] از نظر او، همانگونه که میتوان دربارهٔ اسلام ترکی یا اندونزیایی صحبت کرد، میتوان از اسلام ایرانی نیز سخن گفت.[۱۵] به نظر کربن، در جهان اسلام، جهان ایرانی مجموعهای از اندیشههای معنوی خاص را عرضه کرده که مورد نیاز انسان در جهان جدید خواهد بود.[۱۶] از نظر او، این اندیشهها حاصل ترکیب فلسفه و عرفان و حاصل نبوغ معنوی ایرانی است.[۱۷]
کربن روش کار خود در کتاب اسلام ایرانی را روشی پدیدارشناسانه[یادداشت ۱] برمیشمرد.[۱۸] از نظر او، پژوهش دربارهٔ اسلام ایرانی مواجهه با واقعیت دینی اسلام است آنچنان که برای انسان ایرانی پدیدار شده است.[۱۹] کربن برای این نوع مواجه از مفهوم زیارت در فرهنگ شیعی استفاده میکند.[۲۰] او تأکید میکند که منظورش از این زیارت «زیارت ایرانی» است؛ زیارتی که در آن «جان آدمی» توسط انسان زیارت میشود.[۲۱]
« | هانری کربن: آنچه در کتاب اسلام ایرانی عمدتاً سعی در معرفیاش دارم، اهلیت و استعداد مخصوص و منحصر به فرد چیزی است که برخی نبوغ ایرانی و برخی دیگر قریحه زوالناپذیر جان ایرانیاش میخوانند. منظورم اهلیت و استعدادی است که بهراستی صلاحیت تأسیس یک جهانبینی فلسفی را داراست، بی آنکه هرگز تخلق شخصی به حقایق روحانی را از نظر دور بدارد.[۲۲] | » |
جلد اول: تشیع دوازدهامامی
جلد اول کتاب اسلام ایرانی حاوی دفتر اول این کتاب با عنوان «تشیع دوازدهامامی» است که در آن برخی وجوه اصلی این مذهب که از ابتدای ورود آن به ایران رسوخ کرده، تحلیل شده است؛[۲۳] از جمله اینکه در تشیع، بر اساس تأویل باطنی، وجود ملکوتی چهارده معصوم تجلی خداوند است.[۲۴] به همین دلیل، وجه دنیایی چهارده معصوم دارای نوعی حکمت است که ارائه تأویل باطنی از قرآن را ممکن میکند؛ تأویلی که باب آن برای شیعه، برخلاف اهلسنت، تا زمان ظهور امام دوازدهم باز است.[۲۵] این موجب شده که، برخلاف تسنن که طریقتهای صوفیانه وجه معنوی آن است، معنویت شیعه دایرهای وسیعتر از تصوف پیدا کند و حکیمان شیعه بدون عضویت در طریقت دارای معارف باطنی و معنوی باشند.[۲۶] این دفتر بهلحاظ ارائه تفسیر حکمی و عرفانی از مفهوم ولایت بهصورت توأمان بسیار برجسته تلقی شده است.[۲۷]
جلد دوم: سهروردی و افلاطونیان پارس
جلد دوم کتاب اسلام ایرانی حاوی دفتر دوم این کتاب با عنوان «سهروردی و افلاطونیان پارس» است.[۲۸] در این دفتر به وجه دیگری از معنویت اسلام ایرانی پرداخته شده که با تشیع بسیاری از حکیمان ایران بهطوری مبنایی عجین شده است.[۲۹] این وجه نوعی حکمت مشرقی یا اشراقی است که در آثار شهابالدین سهروردی تکوین کامل یافته است.[۳۰] این حکمت که تلاشی است برای ایجاد ارتباط میان معنویت حکیمان ایران باستان با معنویت اسلامی بعداً در نظامهای حکمی شیعی ایران، چون حکمت متعالیه، ادامه پیدا میکند.[۳۱]
جلد سوم: خاصان عشق و تشیع و تصوف
جلد سوم کتاب اسلام ایرانی مشتمل بر دو دفتر است:[۳۲]
- دفتر سوم (خاصان عشق): در این دفتر با اتکا بهمیراث عرفانی روزبهان بَقْلی شیرازی، از عارفان اسلام ایرانی، به تحلیل عشق در تصوف اسلامی پرداخته شده است.[۳۳] در این دفتر نشان داده شده که در این مکتب عرفانی عشق همراه با پاکدامنی میتواند عشق انسانی را به عشق ربانی تبدیل کند.[۳۴]
- دفتر چهارم (تشیع و تصوف): در این دفتر به ادامه مباحث دفتر اول پرداخته شده و رابطه بین تشیع و تصوف بر اساس آثار چهار تن از صوفیان اسلام ایرانی تبیین شده است.[۳۵] در فصل نخست که دربارهٔ سید حیدر آملی است، آثارش بهعنوان مرحلهای اساسی در رشد تفکر معنوی شیعی معرفی شده است؛ زیرا از نظر کربن، آملی کوشیده تا تشیع را بهعنوان طریقتی باطنی و باطن اسلام معرفی کند و نشان دهد که اکتفا به ظاهر معارف ائمه(ع) یکجانبهنگری نسبت به این معارف است.[۳۶] در فصل دوم، به رسالهای از یک صوفی شیعی ناشناخته در حدود قرن هشتم قمری پرداخته شده که حدیثی دربارهٔ باطن قرآن[یادداشت ۲] را شرح کرده است.[۳۷] در فصل سوم، به بحث دربارهٔ رسالهای از ابنتُرکه اصفهانی (درگذشت: ۸۳۵ق)، از مشهورترین شارحان شیعی ابنعربی، پرداخته شده که به تأویل آیه ۱ سوره قمر پرداخته است.[۳۸] ابنترکه در این رساله نشان داده که تصوف بهمعنای اصلی آن در غیاب نظریه امامت شیعی امکانپذیر نیست.[۳۹] در فصل چهارم، بحث دربارهٔ رویکرد علاءالدوله سمنانی (درگذشت: ۷۳۶ق)، از مشهورترین صوفیان اسلام ایرانی، است که تفسیر باطنی همهجانبه آیات قرآن را تا آخرین حد آن پیش برده است.[۴۰]
جلد چهارم: مکتب اصفهان، مکتب شیخیه و امام دوازدهم و فتوت
جلد چهارم کتاب اسلام ایرانی از سه دفتر تشکیل شده است:[۴۱]
- دفتر پنجم (مکتب اصفهان): در این دفتر به مکتب فلسفی اصفهان بهعنوان دوره شکوفایی اسلام ایرانی در دوره صفوی پرداخته شده است؛ شکوفایی که از نظر کربن در هیچ جای دیگر از جهان اسلام نظیری ندارد.[۴۲] در فصل اول این دفتر، به میراث حکمی میرداماد، بهعنوان فیلسوفی مشائی در مکتب اصفهان، پرداخته شده و مکاشفههای او بهعنوان نمونهای از توانایی ذهن و ضمیر شیعی برای دسترسی به عالم مثال قلمداد شده است.[۴۳] در فصل دوم، به جایگاه ملاصدرا در مکتب اصفهان، اتکای آموزههای او بر میراث حکیمان ایران باستان، پذیرفتهشدن آموزههایش بهعنوان اصول حکمت در میان ایرانیان و شباهت اندیشههایش به آموزههای فلسفی برخی حکیمان غربی پرداخته شده است.[۴۴] در فصل سوم، به قاضی سعید قمی و جایگاه او در تلفیق الهیات سلبی شیعی در معرفت خداوند با نوعی الهیات ثبوتی مبتنی بر تجلی ازلی الهی در «چهارده شخص نورانی» پرداخته شده است.[۴۵]
- دفتر ششم (مکتب شیخیه): در این دفتر به شیخیه، روند تاریخی آن و جایگاهش در رشد و تعمیق معارف باطنی شیعه بر اساس احیاء برخی مضامین باطنی فراموششده در میراث ائمه(ع) پرداخته شده است؛ مضامینی که موجب پیدایش عقایدی دیریاب و مناقشهبرانگیز، مانند رکن رابع، در میان شیخیه شده است.[۴۶]
- دفتر هفتم (امام دوازدهم و فتوت): موضوع این دفتر امام دوازدهم(ع)، «امام غایب از نظر، ولی حاضر در دلهای شیعیان خویش»، بهعنوان حسن ختام بر کتاب اسلام ایرانی تلقی شده است.[۴۷] شخصیتی که از نظر کربن، بیش از ده قرن، سیره و شخصیت او حاضر در ذهن و ضمیر شیعی و در «تاریخ قُدْسی» آنان است.[۴۸] به نظر کربن، با ظهور امام دوازدهم(ع) تجلی الهی در قالب چهارده معصوم(ع) کامل میشود و بر فلسفه تاریخ شیعی پایانی قرار داده میشود.[۴۹] از نظر او، شخصیت امام دوازدهم نزد شیعه تطبیقی با موعود زردشتی (سوشیانْت) دارد.[۵۰] به نظر کربن، آنچنان که اخلاق زردشتی در قامت آیین جوانمردی بروز یافته، در شیعه نیز بر محور شخصیت امام دوازدهم(ع) نوعی اندیشه جوانمردی روحانی شکل گرفته که پیونددهنده منش ایران زردشتی با ایران شیعی است.[۵۱]
هانری کربن:
قصد و غایت من در کتاب اسلام ایرانی تفهیم و ابلاغ این اعتقاد است که فرهنگ معنوی ایرانزمین نمیتواند و نباید بیش از این از «مدار فرهنگی» جهان غایب باشد.[۵۲]
نقدها
از جمله نقدهایی که بر کتاب اسلام ایرانی وارد شده دربارهٔ رویکرد اصلی کربن در این کتاب است که در عنوان آن بازتاب یافته است.[۵۳] این نقدها چنین تقریر و پاسخ داده شده است:[۵۴]
- عنوان اسلام ایرانی میتواند بهمعنای نوع خاصی از اسلام باشد که ایرانیان آن را ساختهاند.[۵۵] این نقد چنین پاسخ داده شده است: از منظر پدیدارشناسانه کربن، اسلام ایرانی همان حقیقت اسلام است بهگونهای که بر ذهن و ضمیر ایرانی پدیدار شده است؛ پدیداری که دارای امتیازات خاص و حتی منحصر به فرد است.[۵۶] اما این برتری متعلق به ذهن و ضمیر ایرانی نیست، بلکه از آن اسلام است که ظرفیتهایی نهانی داشته که برای ذهن و ضمیر ایرانی جلوه کاملتری کرده است؛ آنچنان که برای نمونه از ابتدا اسلام نزد ایرانیان در دو قالب ظاهری و باطنی پدیدار شده و همین موجب توجه آنان به اهمیت تأویل و لزوم وجود کتاب ناطق (معصومان) در کنار کتاب صامت (قرآن) شده است.[۵۷]
- عنوان اسلام ایرانی میتواند معنایی نژادگرایانه و مبتنی بر برتریدادن یک جغرافیای خاص داشته باشد.[۵۸] در پاسخ گفته شده که این نقد حاصل نگاهی عرفی و قداستزادییشده به دین است.[۵۹] در این نوع نگاه اصل قدسی دین نادیده گرفته میشود و دین بر مبنایی تاریخی، اجتماعی، جغرافیایی و نژادی تفسیر میشود.[۶۰] کربن در اسلام ایرانی بهدنبال جلوگیری از این قداستزادیی است و نشان میدهد که اسلام ایرانی مفهومی متافیزیکی و ورای نژاد و جغرافیاست.[۶۱]
بر دیگر وجوه کتاب اسلام ایرانی نیز نقدهای وارد شده است: از جمله اینکه برخی نظرات کربن در اسلام ایرانی همراه با تعصب قلمداد شده است؛ برای نمونه در قسمتهایی که کربن به شیخیه پرداخته گفته شده که او تلاش کرده تا جایگاهی بیش از حد برای شیخیه و مؤسس آن، شیخ احمد احسائی، در تاریخ حکمت اسلام ایرانی تثبیت کند.[۶۲] با توجه به همین نگاه همراه با تعصب مؤلف در این موارد، به مترجم کتاب (انشاءالله رحمتی) نیز نقد شده که چرا کتاب اسلام ایرانی را انتقادی ترجمه نکرده است.[۶۳] امری که به خواننده چنین القا میکند که تمام نظرات کربن صحیح است؛ با اینکه دربارهٔ علوم فلسفی چنین نگاه خوشبینانهای خلاف احتیاط عقلی و غیرعالمانه است.[۶۴]
چاپ، نشر و ترجمه
سید حسین نصر زمان انتشار کامل کتاب اسلام ایرانی را بین سالهای ۱۹۷۱م تا ۱۹۷۳م در پاریس گزارش کرده است.[۶۵] به نقل از منابع، بهمحض انتشار کتاب، بهدلیل جذابیت موضوع آن برای ایرانیان، برنامههایی برای ترجمه فارسی و انگلیسی این کتاب در ایران آغاز شد.[۶۶] این برنامهها بهدلیل حجم زیاد کتاب، سختی مطالب آن و تغییراتی که انقلاب اسلامی در نهادهای مسئول این برنامه ایجاد کرد به سرانجام نرسید و ترجمه کامل این اثر به فارسی با تأخیری حدوداً چهلساله مواجه شد.[۶۷]
در سال ۱۳۹۸ش، ترجمه کامل کتاب اسلام ایرانی بر پایه متن فرانسوی بهکوشش دهساله انشاءالله رحمتی، استاد دانشگاه و مترجم آثار کربن به فارسی، بههمراه توضیحات مفصل مترجم با عنوان چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی انجام گرفت.[۶۸] ترجمه فارسی کامل دیگری از این کتاب با عنوان اسلام در سرزمین ایران: چشماندازهای معنوی و فلسفی بههمت انتشارات مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در سال ۱۴۰۰ش انجام گرفته است.[۶۹] همچنین، از ترجمه انتشارنیافته سید ضیاءالدین دهشیری (درگذشت: ۱۳۷۹ش)، مترجم و پژوهشگر، از کتاب اسلام ایرانی یاد شده است.[۷۰] همچنین، تکنگاشتی[یادداشت ۳] دربارهٔ شیخیه، که بعداً به دفتر هفتم کتاب اسلام ایرانی تبدیل شد، در سال ۱۳۴۶ش به فارسی ترجمه شده بود؛[۷۱] گفته شده که این ترجمه بهدلیل عدم وجود مباحث مقدماتی برای آن در ایران بازتابی نیافت.[۷۲] کتاب اسلام ایرانی به زبانهای دیگری چون عربی،[۷۳] بوسنیایی و بلغاری نیز ترجمه شده است.[۷۴]
پانویس
- ↑ بدوی، فرهنگ کامل خاورشناسان، ۱۳۷۵ش، ص۲۹۰.
- ↑ مهری، «دیداری با هانری کربن بهمناسبت انتشار کتاب در اسلام ایرانی»، ص۱۴۹؛ جرجانی، «تأملاتی در باب اسلام ایرانی»، ص۲۱۷.
- ↑ مهری، «دیداری با هانری کربن بهمناسبت انتشار کتاب در اسلام ایرانی»، ص۱۴۸.
- ↑ عمادی حائری، «هانری کربن و اسلام ایرانی: از پدیدارشناسی دین تا فلسفهٔ نبوی»، ص۴۱.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۶۳–۶۵.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۳۸.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۸۱–۸۲.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۵۹؛ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۳۸.
- ↑ نصر، «زندگی و آثار و افکار استاد هانری کربن»، ص۱۶.
- ↑ نصر، «زندگی و آثار و افکار استاد هانری کربن»، ص۱۶؛
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۶۲.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۵۹.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، مقدمه مؤلف، ص۵۸.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۶۱.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۶۱.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۳۸.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۳۸.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۶۲.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۶۲.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۵۹.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۵۹.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۳۸.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۶۳.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۶۳.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۶۳–۶۴.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۶۴–۶۵.
- ↑ پازوکی و دیگران، «نیمنگاهی به چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی»، ص۲۱.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۷۷.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۷۳.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۷۳.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۷۳–۷۴.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۷۵.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۹ش، ج۳، ص۲۵–۳۲.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۹ش، ج۳، ص۲۵–۳۲.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۹ش، ج۳، ص۳۲.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۹ش، ج۳، ص۳۳.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۹ش، ج۳، ص۳۵–۳۶.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۹ش، ج۳، ص۳۷.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۹ش، ج۳، ص۳۷.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۹ش، ج۳، ص۳۷–۳۸.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۷۵.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۱۵۰.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۱۵۰–۱۵۱.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۱۵۱–۱۵۳.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۱۵۴.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش اول، ص۱۵۵–۱۵۶.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش دوم، ص۲۳۶.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش دوم، ص۲۳۶.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش دوم، ص۲۳۷.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش دوم، ص۲۳۷.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش دوم، ص۲۳۷.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۵۹.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، مقدمه مترجم، ج۱، ص۲۳.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، مقدمه مترجم، ج۱، ص۲۳–۲۸.
- ↑ مجتهدی و دیگران، «رویکرد هانری کربن به اسلام ایرانی؛ نشست نقد و بررسی کتاب چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی»، ص۸؛ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، مقدمه مترجم، ج۱، ص۲۴.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، مقدمه مترجم، ج۱، ص۲۶.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، مقدمه مترجم، ج۱، ص۲۶–۲۷.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، مقدمه مترجم، ج۱، ص۲۳.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، مقدمه مترجم، ج۱، ص۲۴.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، مقدمه مترجم، ج۱، ص۲۴.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، مقدمه مترجم، ج۱، ص۲۴.
- ↑ ذکاوتی قراگوزلو، «اشارهای بر ترجمه اسلام ایرانی هانری کربن»، ص۲۰–۲۱.
- ↑ ذکاوتی قراگوزلو، «اشارهای بر ترجمه اسلام ایرانی هانری کربن»، ص۲۱.
- ↑ ذکاوتی قراگوزلو، «اشارهای بر ترجمه اسلام ایرانی هانری کربن»، ص۲۱.
- ↑ نصر، «زندگی و آثار و افکار استاد هانری کربن»، ص۱۶.
- ↑ نصر، «زندگی و آثار و افکار استاد هانری کربن»، ص۱۶–۱۷؛ رحمتی، «چرا اسلام ایرانی؟»، در تارنمای بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی سینا.
- ↑ رحمتی، «چرا اسلام ایرانی؟»، در تارنمای بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی سینا؛ کربن، «وجوه فلسفی و معنوی اسلام ایرانی (بخش اول)»، مقدمه مترجمان، ص۶۵.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۸ش، ج۴، بخش دوم، پیشگفتار مترجم، ص۱۳–۱۴.
- ↑ کربن، اسلام در سرزمین ایران: چشماندازهای معنوی و فلسفی، ۱۴۰۰ش، مقدمه مترجم، ص۱۱.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، مقدمه مترجم، ج۱، ص۳۵.
- ↑ کربن، مکتب شیخی از حکمت الهی شیعی، ۱۳۴۶ش، مقدمه مترجم، ص۷.
- ↑ ذکاوتی قراگوزلو، «اشارهای بر ترجمه اسلام ایرانی هانری کربن»، ص۲۰.
- ↑ کربن، عن الاسلام فی ایران، ۲۰۰۰م، ص۱۹–۲۴؛ کربن، فی الاسلام الایرانی، ۲۰۰۴م، ص۴.
- ↑ کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، مقدمه مترجم، ج۱، ص۳۴؛ کربن، «وجوه فلسفی و معنوی اسلام ایرانی»، مقدمه مترجمان، بخش اول، ص۶۵.
یادداشت
- ↑ پدیدارشناسی (Phenomenology) یکی از جنبشهای اصلی فلسفه غربی در سده بیستم میلادی دانسته شده که معتقد به مطالعه پدیدهها و توصیف آنها با درنظرگرفتن نحوه بروز آنها برای انسان، قبل از اینکه بخواهد آنها را تأویل یا بهلحاظ ارزشی قضاوت کند، است (کاباستیونس، «آغازگاه پدیدارشناسی»، ص۵۳؛ رضانژاد، «پدیدارشناسی چیست و چگونه میتوان آن را در زندگی روزمره کاربردپذیر کرد؟»).
- ↑ «إنَّ لِلقُرآنِ ظَهراً وبَطناً و لِبَطنِهِ بَطنٌ إلی سَبعَةِ أبطُنٍ» (سید حیدر آملی، جامع الاسرار، ۱۳۶۸ش، ص۱۰۴).
- ↑ این تکنگاری در سالنامه ۱۹۶۰–۱۹۶۱م دانشکده مطالعات ادیان دانشگاه سُوربُن چاپ شده بود (کربن، مکتب شیخی از حکمت الهی شیعی، ۱۳۴۶ش، مقدمه مترجم، ص۷).
منابع
- بدوی، عبدالرحمن، فرهنگ کامل خاورشناسان، ترجمه شکرالله خاکرند، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۵ش.
- پازوکی، شهرام و دیگران، «نیمنگاهی به چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی»، در کتاب ماه فلسفه، شماره ۸۲، تیر ۱۳۹۳ش.
- ذکاوتی قراگوزلو، علیرضا، «اشارهای بر ترجمه اسلام ایرانی هانری کربن»، در نشریه جهان کتاب، شماره ۳۴۹–۳۵۱، خرداد-مرداد ۱۳۹۷ش.
- رحمتی، انشاءالله، «چرا اسلام ایرانی؟» (گفتوگو)، در تارنمای بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی سینا، درج: ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ش، بازدید: ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ش.
- رضانژاد، الهام، «پدیدارشناسی چیست و چگونه میتوان آن را در زندگی روزمره کاربردپذیر کرد؟»، در تارنمای مرکز آموزش های آزادتخصصی علوم انسانی، درج: ۲۶ آبان ۱۴۰۰ش، بازدید: ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ش.
- سید حیدر آملی، حیدر بن علی، جامع الاسرار و منبع الانوار، تحقیق هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸ش.
- عمادی حائری، سید محمد، «هانری کربن و اسلام ایرانی: از پدیدارشناسی دین تا فلسفهٔ نبوی»، در ایرانشهر امروز، شماره ۴، آبان و آذر ۱۳۹۵ش.
- کاباستیونس، «آغازگاه پدیدارشناسی»، در تاریخ فلسفه راتلج (ج۸:فلسفه قارهای در سده بیستم)، ویراستار ریچارد کرنی، ترجمه حسن مرتضوی، تهران، نشر چشمه، ۱۴۰۰ش.
- کربن، هانری، اسلام در سرزمین ایران: چشماندازهای معنوی و فلسفی (ج۴: مکتب اسپهان، مکتب شیخیه، امام دوازدهم و فتوت)، ترجمه رضا کوهکن، تهران، انتشارات مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ۱۴۰۰ش.
- کربن، هانری، چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی (ج۱: تشیع دوازده امامی)، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، نشر سوفیا، ۱۳۹۱ش.
- کربن، هانری، چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی (ج۲: سهروردی و افلاطونیان پارس)، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، نشر سوفیا، ۱۳۹۱ش.
- کربن، هانری، چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی (ج۳: خاصان عشق، تشیع و تصوف)، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، نشر سوفیا، ۱۳۹۹ش.
- کربن، هانری، چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی (ج۴، بخش اول: مکتب اصفهان، مکتب شیخیه)، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، نشر سوفیا، ۱۳۹۸ش.
- کربن، هانری، چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی (ج۴، بخش دوم: امام دوازدهم و فتوت)، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، نشر سوفیا، ۱۳۹۸ش.
- کربن، هانری، عن الاسلام فی ایران (مشاهد روحیة و فلسفیة)، ترجمه نواف موسوی، بیروت، دار النهار، ۲۰۰۰م.
- کربن، هانری، فی الاسلام الایرانی (جوانب روحیة و فلسفیة)، ترجمه ذوقان قرقوط، قاهره، مکتبة مدبولی، ۲۰۰۴م.
- کربن، هانری، مکتب شیخی از حکمت الهی شیعی، ترجمه فریدون بهمنیار، تهران، نشر تابان، ۱۳۴۶ش.
- کربن، هانری، «وجوه فلسفی و معنوی اسلام ایرانی (بخش اول)»، ترجمه زینب پودینه آقایی و رضا کوهکن، در اطلاعات حکمت و معرفت، سال سوم، شماره ۷، مهر ۱۳۸۷ش.
- مجتهدی، کریم و دیگران، «رویکرد هانری کربن به اسلام ایرانی؛ نشست نقد و بررسی کتاب چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی»، در کتاب ماه فلسفه، شماره ۸۲، تیر ۱۳۹۳ش.
- مهری، حسین، «دیداری با هانری کربن بهمناسبت انتشار کتاب در اسلام ایرانی» (گفتوگو با هانری کربن)، در یادی از هانری کربن، بهکوشش شهرام پازوکی، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ۱۴۰۰ش.
- نصر، سید حسین، «زندگی و آثار و افکار استاد هانری کربن»، در جشننامه هانری کربن، بهکوشش سید حسین نصر، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مکگیل شعبه تهران با همکاری دانشگاه تهران و انجمن شاهنشاهی فلسفه ایران، ۱۳۵۶ش/۱۳۹۷ق.