کنیز
کَنیز، زن یا دختری غیرمسلمان که در جنگ میان مسلمانان و کفار به اسارت گرفته میشد. در متون دینی اسلام، بر مدارا با کنیزان تأکید شده است. مادر چند تن از امامان شیعه مانند نجمه مادر امام رضا(ع) و نرجس مادر امام مهدی(عج) کنیز بودهاند.
بنابر احکام اسلامی، کنیزان در مواردی آزاد میشوند؛ از جمله در کفاره برخی از گناهان و استیلاد. علاوه بر کتابهای حدیثی، در چند باب فقهی مانند تجارت، وصیت، ازدواج، ارث و قصاص دربارهٔ بردگان (زن و مرد) و آزادی آنها سخن گفته شده است. مسئله استیلاد و احکام مربوط به امولد در فقه اختصاص به کنیز دارد.
مفسران شیعه درباره تفاوت حجاب کنیز و زنان آزاد اختلافنظر دارند. شیخ طبرسی با اشاره به آیه ۵۹ سوره احزاب، قائل به عدم لزوم پوشش سر برای کنیزان است، تا از زنان آزاد شناخته شوند، اما برخی از مفسران مانند سید محمدحسین طباطبائی برآنند که پوشش نشانه پاکدامنی زن است که کنیزان و زنان آزاد را در بر میگیرد.
جایگاه
در اسلام به مسئله مدارا با کنیزان و تشویق به آزاد کردن آنها اشاره شده است.[۱] اشاره برخی آیات قرآن و روایات به مسائل کنیزان[۲] نشان از اصل وجود کنیز در زمان پیامبر(ص) و صدر اسلام دارد.[۳] بنابر آیه ۲۲۱ سوره بقره، کنیز باایمان بهتر از زن آزاد مُشرِک است.[۴] بنابر روایتی از پیامبر(ص)، کسی که بنده مسلمانی (مرد یا زن) را آزاد کند خدا بدن او را از آتش قیامت آزاد میکند.[۵] به نوشته بخاری، فقیه اهلسنت، پیامبر اسلام(ص) توصیه میکرد به کنیزانتان نگویید «کنیز من»، بلکه او را «دخترم» صدا بزنید.[۶]
به گفته شیخ مفید، مادر هفت تن از امامان شیعه مانند حمیده مادر امام کاظم(ع)،[۷] نجمه مادر امام رضا(ع)[۸] و نرجس مادر امام مهدی(عج)[۹] کنیز بودهاند.
در کتابهای فقهی شیعه مانند وسائل الشیعه نیز باب «کتابُ العِتْق» وجود دارد[۱۰] که به گفته مرتضی مطهری، متفکر شیعه، فقها با توجه به این مسئله که هدف اسلام «عِتْق» (آزادی) است نه «رِقّ» (بندگی)، باب «کتابُ العِتْق» را در فقه نوشتهاند.[۱۱]
مفهومشناسی
کنیز، زنان و دختران غیرمسلمانی هستند که در جنگها میان مسلمانان و کفار به اسارت گرفته میشدند.[۱۲] کنیز در لغت بهمعنای خدمتکار زنان، زن مملوکه و خادمه[۱۳] و زن برده است.[۱۴] در عربی به آن جاریه گویند.[۱۵] برده یا بنده (مرد یا زن) نیز انسانى است که تمام اختیاراتش به دست دیگرى سپرده شده و خرید و فروش مىگردد، و مالک مجاز است بهدلخواه خود هرگونه تصرفى در آن بکند.[۱۶]
کنیزان از دو راه به جامعه اسلامی وارد میشدند؛ برخی در میدان جنگ شرکت کرده و اسیر میشدند[۱۷] و بعضی دیگر زنانی بودند که قبلاً در جامعه غیراسلامی اسیر شده و بردهفروشها آنها را برای فروش به جامعه اسلامی انتقال میدادند.[۱۸]
کنیزان در صدر اسلام
با توجه به آیه ۶۷ سوره انفال، اسلام بردهگیری اسیران (زن یا مرد) پس از پایان جنگ مسلمانان با کفار را تأیید میکند.[۱۹] به گزارش ابناسحاق، مورخ اهلسنت در قرن اول و قرن دوم هجری قمری، پیامبر(ص) با پرداخت بهای آزادی جُوَیریه دختر حارث بن ابیضرار، از اسیران غزوه بنیمُصْطَلِق به ثابت بن قیس، با جویریه ازدواج کرد.[۲۰] همچنین در زمان هجرت و سپس سکونت پیامبر در مدینه، هر بردهای (زن یا مرد) که از صاحب مشرک خود در مکه به مدینه میگریخت، آزاد بود و بهای آن به صاحبش داده میشد.[۲۱]
پیش از اسلام، خرید و فروش کنیز در مکه مانند دیگر سرزمینهای آن زمان رایج بود[۲۲] و بازرگانان نیز از مناطق گوناگون آنها را به مکه میآوردند و میفروختند.[۲۳] برخی نیز کنیزان (بهتعبیر قرآن فَتَیات) خود را به زنا وامیداشتند و مزدشان را برای خود میگرفتند[۲۴] و قرآن نیز در آیه ۳۳ سوره نور این کار را نهی کرده است.
احکام
در فقه اسلامی احکامی دربارهٔ بردگان (زن و مرد) و آزادی آنها وجود دارد[۲۵] و در چند باب فقه از جمله تجارت، وصیت، طلاق، ارث و قصاص بحث شده[۲۶] و در برخی مباحث فقهی نیز آمده است؛ مانند کفاره نذری که به آن نذر عمل نشده[۲۷] و کفاره قسم.[۲۸]
همچنین بهرهمندی جنسی مالک از کنیز در اسلام تابع قوانین، احکام، شرایط و آداب فقهی، حقوقی و اخلاقی خاصی است که رعایت آنها لازم و واجب است و این مسئله به تفصیل در ابواب کتب فقهی (مانند باب نکاح) مطرح شده است.[۲۹]
برخی احکام مختص به کنیز و مسئله ام ولد نیز عبارت است از:
- اگر مالک، کنیز را به ازدواج شخصِ دیگری درآورد اما بعد از مدتی طلاق بگیرد، پس از سپری شدن مدتزمان عده طلاق با شوهرش، آن کنیز دوباره بر مالکش حلال میشود.[۳۰]
- فرزندانی که نتیجه رابطه جنسی مولا و کنیز بودهاند، غلام یا کنیزه نبوده و آزاد هستند.[۳۱]
- فروختن امولد یا هبه کردن آن به دیگری جایز نیست.[۳۲]
- امولد تا زمان مرگ مالک، برده است و پس از مرگ مالک از سهم ارث فرزند خود آزاد میگردد.[۳۳]
- امولد بهصورت مستقیم از مولا ارث نمیبرد[۳۴] اما مالک میتواند برای امولد مالی را وصیت کند.[۳۵]
آزادی کنیزان
اسلام برنامههایی برای آزادی بردگان (زن و مرد) تنظیم کرد که طبق آن بهتدریج آزاد میشدند، بیآنکه این آزادی، عکسالعمل نامطلوبی در جامعه به وجود آورد؛[۳۶] مانند مکاتبه،[یادداشت ۱] تدبیر[یادداشت ۲] و همچنین کفاره برخی از تخلّفات مانند کفاره قتل خطائی[۳۷] و خوردن عمدی روزه.[۳۸]
امولد
یکی از راههای آزادی کنیز در اسلام، استیلاد است؛ به این معنا که کنیزی از مالک خود حامله شود.[۳۹] چنین زنی بعد از فوت مالک، سهمِ ارثِ فرزند خود قرار میگیرد و خود به خود آزاد میگردد.[۴۰] در فقه شیعه به این کنیز، أُمِّوَلَد گفته میشود[۴۱] و از آن در چند باب فقه از جمله تجارت، وصیت، طلاق، ارث و قصاص بحث شده است.[۴۲]
حجاب کنیز
درباره تفاوت حجاب کنیز با زنان آزاد، اختلاف است. مفسران شیعه با توجه به آیه ۵۹ سوره احزاب[یادداشت ۳] درباره حجاب، و تفاوت حجاب کنیز با زنان آزاد، دیدگاه مختلفی دارند. شیخ طبرسی، مفسر شیعه قرن ششم هجری، در تفسیر مجمع البیان، دو تفسیر از آیه «ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ؛ آن کار (افکندن روسریهای بلند (جلباب) خود را بر خویش) نزدیکتر است به آنکه (به حجاب و عفت وحرّیت) شناخته شوند تا مورد تعرض و آزار (فاجران) قرار نگیرند» مطرح کرده است:
- طبق تفسیر نخست که نظر خود طبرسی است، منظور از شناختهشدن در عبارت فوق، این است که با این سختگیری و دقت در پوشش معلوم شود، آنها زن آزاد هستند و کنیز نیستند و برای همین مورد تعرض قرار نگیرند؛ زیرا در آن زمان برخی متعرض زنانی میشدند که آزاد نبودند.[۴۳]
- تفسیر دوم میگوید منظور از شناختهشدن، آن است که دانسته شود آن زنان اهل حجاب و پاکدامناند تا مردان فاسق سمت آنها نروند؛ زیرا افراد فاسق وقتی ببینند زنی پوشش مناسب دارد و پاکدامن است، متعرضش نمیشوند.[۴۴] علامه طباطبائی، مرتضی مطهری و ناصر مکارم شیرازی این برداشت را برگزیدهاند.[۴۵]
به نوشته کتاب تفسیر قمی، علت نزول آیه، آن بوده است که در زمان پیامبر(ص)، وقتی زنان برای نماز جماعت به مسجد میرفتند، برخی از جوانان سر راه آنها مینشستند و متعرضشان میشدند.[۴۶] بهگفته ناصر مکارم شیرازی، مفسر شیعه، بر اساس این آیه، به زنان آزاد مسلمان دستور داده شد که حجاب اسلامی را کامل رعایت کنند تا از کنیزان شناخته شوند و بهانهای برای مزاحمت بهدست هرزگان ندهند.[۴۷]
پانویس
- ↑ مکارم شیرازی، اسلام و آزادی بردگان، ۱۳۵۳ش، ص۱۰-۱۱.
- ↑ سوره نساء، آیه ۲۵ و ۹۲؛ سوره احزاب، آیه ۵۹؛ سوره مؤمنون، آيات ۵-۷.
- ↑ ابناسحاق، کتاب السیر و المغازی، ۱۳۹۸ق، ص۱۹۱ و ۲۶۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، ۱۳۷۴ش، ج۲۱، ص۴۱۳.
- ↑ طباطبائی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۲، ص۲۰۴-۲۰۵.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، کتاب العتق، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۹.
- ↑ بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۱۵۰.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۵.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۴۷.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۳۹.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، کتاب العتق، ۱۳۷۴ش، ج۲۳
- ↑ مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ج۳، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳.
- ↑ زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۸۸۹.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه کنیز.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه برده.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه کنیز.
- ↑ مكارم شيرازى، اسلام و آزادى بردگان، ۱۳۵۳ش، ص۵.
- ↑ گرامی، نگاهی به بردگی، ۱۳۸۵ش، ص۴۳.
- ↑ حسینی طباطبائی، بردگی از دیدگاه اسلام، ۱۳۷۲ش، ص۱۴.
- ↑ مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ج۳، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۲، طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۳ق، ج۶، ص۳۴۵؛ ج۱۸، ص۲۲۴.
- ↑ ابناسحاق، کتاب السیر و المغازی، ۱۳۹۸ق، ص۲۶۳.
- ↑ بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۴۸.
- ↑ زورق، شهر گمشده، ۱۳۹۴ش، ص۷۹-۸۰.
- ↑ حسینی طباطبائی، بردگی از دیدگاه اسلام، ۱۳۷۲ش، ص۱۴.
- ↑ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۲ق، ج۱۸، ص۱۰۴.
- ↑ نگاه کنید به: نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ولاء العتق، ۱۳۶۲ش، ج۳۹، ص۲۲۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، کتاب العتق، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۹۹.
- ↑ انصاری، الموسوعة الفقهیة المیسرة، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۶۵؛ هاشمی شاهرودی، المعجم الفقهی لکتب الشیخ الطوسی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۸۴؛ هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۴۷۴-۴۷۵.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۳۷۸.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۳۷۴ش، ج۳۳، ص۱۷۸.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۱۴۰۴ق، ج۳۰، ص۲۸۴-۲۹۲.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۱۴۰۴ق، ج۳۰، ص۲۸۴.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۱۴۰۴ق، ج۳۴، ص۳۷۳؛ علامه حلی، تحریر الأحکام الشرعیة، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۲۸۵.
- ↑ علامه حلی، تحریر الأحکام الشرعیة، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۲۸۷؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۶، ص۳۷۲؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۴۰۴ق، ج۲۲، ص۳۷۳ و ج۳۴، ص۳۷۸.
- ↑ طوسی، المبسوط، المکتبة المرتضویه، ج۶، ص۱۸۶؛ علامه حلی، تحریر الأحکام الشرعیة، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۲۸۵؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۴۰۴ق، ج۳۴، ص۳۷۷.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۱۴۰۴ق، ج۳۹، ص۶۱.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۱۴۰۴ق، ج۳۴، ص۳۸۲.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، ۱۳۷۴ش، ج۲۱، ص۴۱۳.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۱۷، ص۶۴.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۵۵.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام: کتاب العتق، ۱۳۶۲ش، ج۳۴، ص۳۷۲.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام: کتاب العتق، ۱۳۶۲ش، ج۳۴، ص۳۷۷.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، کتاب العتق، ۱۳۶۲ش، ج۳۴، ص۳۷۲.
- ↑ انصاری، الموسوعة الفقهیة المیسرة، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۶۵؛ هاشمی شاهرودی، المعجم الفقهی لکتب الشیخ الطوسی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۸۴؛ هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۴۷۴-۴۷۵.
- ↑ شیخ طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ۱۴۱۵ش، ج۸، ص۱۸۱.
- ↑ فضلالله، من وحی القرآن، ۱۴۲۰ق، ج۱۸، ص۳۴۹؛ قمی، تفسیر قمی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۹۶؛ طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۸ش، ج۱۰، ص۵۲۷.
- ↑ طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۳ق، ج۱۶، ص۳۳۹-۳۴۰؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۱۹، ص۵۰۴-۵۰۵.
- ↑ قمی، تفسیر قمی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۹۶.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، ۱۳۷۴ش، ج۱۷، ص۴۲۷.
یادداشت
- ↑ مکاتبه: این است که کنیز با مالک خود قرارداد منعقد میکند که با پرداخت وجهی آزاد شود.(نجفی، جواهر الکلام: کتاب العتق، ۱۳۶۲ش، ج۳۴، ص۲۵۲.)
- ↑ تدبیر: یعنی مالک وصیت کند که کنیز پس از مرگ صاحبش آزاد باشد.(نجفی، جواهر الکلام: کتاب العتق، ۱۳۶۲ش، ج۳۴، ص۱۹۴.)
- ↑ یٰا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوٰاجِکَ وَ بَنٰاتِکَ وَ نِسٰاءِ اَلْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذٰلِکَ أَدْنیٰ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلاٰ یُؤْذَیْنَ وَ کٰانَ اَللهُ غَفُوراً رَحِیماً. «ای پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو روسریهای بلند (جلباب) خود را بر خویش بیفکنند این (کار) نزدیکتر است به آنکه (به حجاب و عفت) شناخته شوند تا مورد تعرض و آزار قرار نگیرند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است» (سوره احزاب، آیه ۵۹).
منابع
- ابنسعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق.
- المطلبی، محمد بن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، دمشق، دار الفکر، ۱۳۹۸ق.
- بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی أحكام العترة الطاهرة، قم انتشارات اسلامی، ۱۴۰۵ق.
- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، تحقیق محمد زهیر بن ناصر الناصر، دمشق، دار طوق النجاة، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۰ق.
- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، کتاب العتق، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، چاپ سوم، ۱۳۷۴ش/۱۴۱۶ق.
- حسینی طباطبائی، مصطفی، بردگی از دیدگاه اسلام، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش.
- زورق، محمدحسن، شهر گمشده؛ فاطمه چه گفت...؟ مدینه چه شد...؟، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، ۱۳۹۴ش.
- زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، تحقیق علی جواهرکلام، تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۲ش.
- شهید ثانی، زینالدین بن علی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، قم، کتابفروشی داوری، ۱۴۱۰ق.
- شیخ صدوق، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، تحقیق علىاكبر غفارى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، ۱۴۱۳ق.
- شیخ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ۱۴۱۵ش.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، تحقیق: محمدباقر بهبودی، تهران، المکتبه المرتضویه، بیتا.
- شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، تحقیق مؤسسه آلالبیت، قم، مؤسسه آلالبیت، ۱۴۱۳ق.
- طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، ۱۳۹۳ق.
- طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۱۲ق.
- طیب، عبدالحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، ۱۳۷۸ش.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحكام الشرعیة على مذهب الإمامیة، تحقیق ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امام صادق، ۱۴۲۰ق.
- غزالی، محمد بن محمد، إحیاء علومالدین، تحقیق عبدالرحیم بن حسین حافظ عراقی، مقدمه محمد خضر حسین، بیجا، دار الکتاب العربی، بیتا.
- قطبالدین راوندی، سعید بن هبةالله، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۶۷ش.
- گرامی، محمدعلی، نگاهی به بردگی، قم، دفتر حضرت آیتالله العظمی گرامی، ۱۳۸۵ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، تهران، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۴ق.
- مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، مجموعه آثار: ج۳، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۷ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار: ج۱۹، تهران، نشر صدرا، ۱۳۹۰ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، اسلام و آزادی بردگان، قم، مؤلّف، چاپ اول، ۱۳۵۳ش.