جنگ جَمَل نخستین جنگ دوره حکومت امام علی(ع) بود که چندین ماه پس از خلافت امام توسط گروهی به رهبری عایشه همسر پیامبر اسلام(ص) و طلحه و زبیر علیه امام علی(ع) به راه افتاد. عایشه و همراهانش این جنگ را به بهانه خون‌خواهی عثمان به راه‌ انداختند. این جنگ در روز ۱۰ جمادی الاولی سال ۳۶ قمری و در اطراف بصره رخ داد و زمان آن از ظهر تا غروب آفتاب بود. عایشه در این نبرد بر شترِ نرِ سرخ‌مویی سوار بود و علت نامگذاری این جنگ به جمل (شتر نر) همین است.

جنگ جمل
زمان۱۰ جمادی الاولی یا ۱۵ جمادی‌الثانی سال ۳۶ هجری
مکانخریبه
مختصاتاز نواحی بصره
نتیجهپیروزی امام علی(ع)
علت جنگگروهی از مسلمانان ـ که به دلیل شکستن بیعت با امام علی(ع)، ناکثین (یعنی پیمان‌شكنان) نامیده شدند ـ به جنگ با وی برخاستند.
جنگندگان
طرفین جنگاصحاب امام علی(ع)
اصحاب جمل(ناکثین/پیمان‌شكنان)
فرماندهان
فرماندهان جنگامام علی(ع)
عایشه، طلحه و زبیر
تلفات
خساراتعده شهدای سپاه امام را از ۴۰۰ تا ۵۰۰۰ تن نوشته‌اند.
۶۰۰۰ تا ۲۵۰۰۰ تن کشته از اصحاب جمل

جنگ جمل نخستین جنگ داخلی مسلمانان محسوب می‌شود که با پیروزی سپاه امام علی(ع) و کشته شدن طلحه و زبیر و بازداشت عایشه و فرستادن او به مدینه به پایان رسید. از آنجا که سران سپاه جمل با امام علی به‌عنوان خلیفه، بیعت کرده و سپس بیعت خود را شکسته و وارد جنگ شده بودند، به ناکثین (بیعت‌شکنان) معروف شدند و این جنگ نیز جنگ با ناکثین نامیده شد.

جنگ جمل باعث انتقال مرکز خلافت مسلمین از مدینه به کوفه در عراق شد و به‌علت بروز درگیری بین چند تن از صحابه و شخص خلیفه، زمینه‌ای برای ظهور برخی نظریه‌های جدید کلامی و فقهی میان مذاهب اسلامی در باب سیاست گشت.

رخدادها و کلیات

جنگ جمل، اولین جنگ دوران امام علی(ع)،[۱] و نخستین جنگ میان دو گروه مسلمان بود.[۲] این جنگ را نخستین رویارویی میان عثمانیه با شیعه قلمداد کرده‌اند که به شکست عثمانیه منجر شد.[۳] نبرد در ۱۰ جمادی الاولی[۴] یا به روایتی دیگر در نیمه جمادی‌الثانی سال ۳۶ قمری[۵]، بین سپاه امام علی(ع) و اصحاب جمل (طلحه، زبیر و عایشه)، در نزدیکی بصره آغاز شد.[۶]

جنگ،‌ به هنگام ظهر آغاز شد و تا غروب آفتاب ادامه یافت و به شکست اصحاب جمل انجامید.[۷] امام علی(ع) پس از جنگ جمل، در ۱۲ رجب ۳۶ هجری وارد کوفه شد و در آنجا سکونت گزید.[۸] امام علی(ع) در خطبه شقشقیه، به پیمان‌شکنی عده‌ای در دوران خلافت خود اشاره کرده است.[۹] ابن ابی الحدید، در شرح نهج البلاغه، پیمان‌شکنان یا ناکثین را اصحاب جمل دانسته و روایتی را نقل کرده که بر اساس آن، حضرت محمد(ص) به امام علی(ع) خبر داده است که با ناکثین و قاسطین و مارقین خواهد جنگید.[۱۰]

سپاه طلحه و زبیر در حالی آماده جنگ شد که عایشه، همسر پیامبر، بر شتری سوار شده و پیشاپیش صفوف سربازان پیش می‌رفت.[۱۱] این نبرد به همین دلیل جنگ جمل نامیده شد.[۱۲] هزینه جنگ جمل از سوی یعلی بن امیة و عبدالله بن عامر تامین شد؛[۱۳][یادداشت ۱] یعلی بن امیة، حاکم صَنعا در دوره عثمان، با ۶۰۰ شتر به همراه ۶۰۰ هزار درهم[۱۴] و همچنین عبدالله بن عامر،[۱۵] حاکم بصره در زمان عثمان، با اموالی که برخی منابع تاریخی آن را «فراوان» توصیف کرده[۱۶] و برخی دیگر آن را ۴۰۰ هزار درهم دانسته‌اند، به ناکثین کمک کردند.[۱۷] فرمانده اصلی لشکر اصحاب جمل، زبیر دانسته شده است.[۱۸]

برخی منابع، کشته‌شدگان اصحاب جمل از بصره را دو هزار و پانصد نفر دانسته‌اند که ۱۳۵۰ تن از قبیله اَزْد و ۸۰۰ نفر از قبیله بنی ضبَّه بوده‌اند.[۱۹] در روایات دیگر، شمار کشته‌های اصحاب جمل از شش هزار تا ۲۵ هزار تن ذکر شده است[۲۰] و این تعداد در سپاه امام علی(ع)، در منابع مختلف از ۴۰۰ تا ۵ هزار نفر ذکر شده است.[۲۱]

بر اساس گزارش‌های تاریخی، هشتاد تن از شرکت‌کنندگان در جنگ بدر، و ۱۵۰۰ نفر از اصحاب پیامبر(ص) در سپاه امام علی(ع) جنگیده‌اند.[۲۲] برخی از چهره‌های برجسته در سپاه امام علی(ع) عبارتند از ابو ایوب انصاری،[۲۳] خزیمة بن ثابت،[۲۴] عبیدالله بن عباس،[۲۵] محمد بن حنفیه،[۲۶] عبدالله بن جعفر طیار،[۲۷] عمار بن یاسر،[۲۸] عثمان بن حنیف،[۲۹] عدیّ بن حاتم،[۳۰] عمرو بن حمق،[۳۱] جاریة بن قدامة، حجر بن عدی،[۳۲] زید بن صوحان،[۳۳] صعصعة بن صوحان، مالک اشتر،[۳۴] شریح بن هانی،[۳۵] و محمد بن ابی بکر[۳۶] چهره‌های سرشناس در سپاه اصحاب جمل هم عبارتند از مروان بن حکم،[۳۷] عبدالله بن عامر،[۳۸] یعلی بن امیة، کعب بن سور، عمیرة بن یثربی، و سعد بن سود.[۳۹]

آغاز جنگ

جنگ جمل پس از آن آغاز شد که امام‌ علی (ع) مسلم بن عبدالله مجاشعی، یکی از سپاهیان خود را مأمور کرد تا نسخه‌ای از قرآن کریم را در بین دو لشکر بلند کند و همه را به آنچه در قرآن است و به پرهیز از تفرقه دعوت کند. وی پس از آنکه دستور امام علی(ع) را انجام داد، توسط سپاه اصحاب جمل کشته شد.[۴۰] پس از این رخ‌دادها امام علی(ع) جنگ را روا دانست.[۴۱]

امام علی(ع) یاران خود را از آغاز کردن جنگ پرهیز داده بود. او همچنین سفارش کرد که مجروحی را نکشند، کسی را مثله نکنند، بی‌اجازه وارد خانه‌ای نشوند، به کسی ناسزا نگویند، زنی را هَجْو نکنند و جز آنچه در اردوگاه اصحاب جمل است‌، برندارند.[۴۲]

تعداد و آماده‌سازی دو سپاه

طلحه و زبیر پس از آنکه از امام علی(ع) برای ادای عمره مفرده اجازه خواستند، از مدینه به مکه رفتند،[۴۳] و با عایشه، عبدالله بن عامر و یعلی بن امیة دیدار کردند.[۴۴] بنابر برخی روایات، طلحه و زبیر در مکه با عایشه دیدار و او را دعوت به خروج علیه امام علی(ع) کردند و در پاسخ به عایشه که پرسید آیا از وی می‌خواهند که بجنگد، او را به خون‌خواهی قتل عثمان و همچنین تشکیل شورای مسلمین برای تعیین خلیفه تشویق کردند.[۴۵]

اصحاب جمل با سپاهی ۹۰۰ نفری از مردم مدینه و مکه، به سوی بصره حرکت کردند[۴۶] و سپاه آنها به تدریج به سه هزار نفر رسید.[۴۷] به نقل بلاذری سپاه جمل را کسانی از جمله سعید بن عاص، مروان بن حکم و عبدالرحمن بن عتاب همراهی می‌کردند. مغیرة بن شعبة نیز ابتدا مردم را به همراهی با سپاه جمل تشویق می‌کرد،‌ اما چندی بعد به طائف رفت و از جنگ کناره گرفت.[۴۸]

طرفِ راست لشکر اصحاب جمل، از قبیله ازد و به فرماندهی صبرة بن شیمان بودند و طرفِ چپ، از قبایل تمیم، ضَبّه و رُباب بوده و فرمانده آنان هلال بن وکیع گزارش شده است.[۴۹] بنابر روایات تاریخی، سپاه اصحاب جمل، سی هزار یا بیش از آن بوده‌اند.[۵۰]

امام علی(ع) پس از آنکه از رفتن طلحه، زبیر و عایشه به سوی بصره آگاهی یافت، سهل بن حنیف انصاری را به‌جای خود امیر مدینه ساخت و به ذی‌قار در نزدیکی بصره رفت. سپس عثمان بن حنیف انصاری را والی بصره قرار داد.[۵۱]

پس ار آن امام علی(ع) با سپاه ۷۰۰ نفری، متشکل از ۴۰۰ تن از مهاجران و انصار که آماده حرکت به شام بودند، از شهر بیرون رفت تا شاید شورشیان را بازگرداند، اما چون به ربذه، در سه میلی مدینه رسید، معلوم شد که شورشیان دور شده‌اند.[۵۲] امام‌(ع) چند روز در ربذه ماند. در اینجا ششصد نیروی سواره از قبیله طَی به وی پیوستند[۵۳] و از مدینه برای او مرکب و سلاح رسید.[۵۴]

سپاهیان امام علی(ع)، هفت گروه از قبایل گوناگون بودند. فرماندهی میمنه (سمت راست) لشکر امام علی(ع) با مالک اشتر و فرماندهی میسره (سمت چپ) با عمار بن یاسر بود. همچنین نعمان بن ربعی انصاری، فرمانده پیاده‌نظام بوده و پرچم لشکر را محمد بن حنفیه حمل می‌کرده است.[۵۵] در این جنگ، امام حسن(ع) در میمنه و امام حسین(ع) در میسره بود.[۵۶] تعداد سپاهیان امام علی(ع)، ۱۹ یا ۲۰ هزار تن ذکر شده است.[۵۷] سپاه امام از دو گروه مدنیان و کوفیان تشکیل شده بود که اهل مدینه حاضر در سپاه را تا ۴۰۰۰ نفر گفته‌اند که ۸۰۰ نفرشان انصاری بودند که از این میان، ۴۰۰ نفرشان از باقیماندگان بیعت رضوان بودند.[۵۸]

عده‌ای، از هر دو طرف کناره گرفتند؛ از جمله اَحْنَف بن قیس که به امام‌(ع) گفت اگر بخواهی با دویست نفر از خانواده‌ام به تو می‌پیوندم و اگر نه‌، با قبیله خود، بنی سعد، کناره می‌گیرم و چهار هزار شمشیر را از تو بازمی‌دارم‌. امام ترجیح داد که وی کناره گیرد.[۵۹]

تلاش برای جلوگیری از جنگ

هنگامی که امام وارد بصره شد، از سمت طَفّ داخل شد و در جایی که زاویه خوانده می‌شد اقامت کرد.[۶۰] سپس به راه خود ادامه داد. طلحه و زبیر و عایشه نیز از فُرضه (بندر) به راه افتادند. پس از رسیدن امام به بصره‌، دو گروه با هم روبه‌رو شدند.[۶۱] عایشه نیز از اقامتگاهش به مسجد حُدّان‌، در محله قبیله ازد، که میدان جنگ در حوالی آن بود، نقل مکان کرد.[۶۲]

امام علی‌ (ع) تمایلی به جنگ نداشت و تا سه روز پس از ورود به بصره‌، با ارسال پیغام‌هایی‌، می‌کوشید تا شورشیان را باز دارد و آنان را به همراهی با خویش بخواند.[۶۳] روز جنگ نیز، از صبح تا ظهر، اصحاب جمل را دعوت می‌کرد تا بازگردند.[۶۴]

امام‌ (ع) در نامه‌ای به طلحه و زبیر، از مشروعیت خلافت خویش‌، بیعت آزادانه مردم‌، بی‌گناهی خویش در قتل عثمان، حقانیت نداشتن طلحه و زبیر در خون‌خواهی عثمان‌، و اقدام نادرست طلحه و زبیر در نقض دستور قرآن (بیرون آوردن همسر پیامبر(ص)از خانه و قرارگاه خود) سخن گفت‌.

امام‌ (ع) در نامه‌ای به عایشه نیز هشدار داد که برخلاف دستور قرآن از خانه‌اش بیرون آمده [یادداشت ۲] و به بهانه اصلاح بین مردم و خون‌خواهی عثمان‌، لشکرکشی کرده و خود را گرفتار گناهی بزرگ ساخته است‌.

طلحه و زبیر، در نامه‌ای به امام‌، بر نافرمانی خویش اصرار ورزیدند و عایشه نیز پاسخی نداد.

به دنبال آن‌، عبدالله بن زبیر مردم را بر ضد امام‌ (ع) شوراند، که امام حسن(ع) با سخنانی‌ پاسخش را داد.[۶۵]

آنگاه امام علی(ع)، زید بن صوحان و سپس عبدالله بن عباس را برای گفتگو با طلحه و زبیر و عایشه فرستاد، اما گفتگوها ثمری نداشت و از آن میان عایشه سرسخت‌تر بود چون وقتی ابن عباس به او گفت خدا را درباره خون مسلمانان در نظر بگیر به ابن عباس گفت کدام خون مسلمانان؟ علی خودش و همراهانش را به کشتن می‌دهد.[۶۶]

گفتگو با سران جمل
علی‌ (ع) از نزدیک با طلحه و زبیر سخن گفت و به زبیر، که او را نصیحت‌ پذیرتر می‌دانست‌، حدیثی از پیغمبر(ص) را یادآوری کرد که پیامبر به زبیر فرموده بود روزی تو ظالمانه با علی خواهی جنگید و زبیر ضمن گفتن استرجاع تأیید کرد و گفت اگر این را به یاد داشتم‌، به این راه نمی‌آمدم‌، به خدا هرگز با تو نمی‌جنگم‌.[۶۷]

آنگاه زبیر به عایشه گفت که می‌خواهد جنگ را ترک کند، اما (عایشه) [۶۸] و به نقلی عبدالله بن زبیر به پدر گفت‌، که این دو لشکر را باهم روبه‌رو کرده‌ای و حال که به روی یکدیگر شمشیر کشیده‌اند، می‌خواهی آنان را رها کنی‌؟ تو پرچم‌های پسر ابی‌طالب را دیده‌ای که به دست جوانان دلیر است و بیمناک شده‌ای‌. زبیر گفت سوگند‌یاد‌کرده‌ام که با علی نجنگم پسرش به او گفت کفاره شکستن سوگندت را بده بنا بر نقل طبری، زبیر نیز به اصرار عبدالله‌، کفاره قسم خود را با آزاد کردن بنده‌اش بنام مَکحول داد و آماده جنگ شد.[۶۹]برخی از شاعران این شکستن سوگند را دستمایه هجو زبیر قرار داده‌اند.[۷۰]

عاقبت طلحه و زبیر و عایشه

هنگامی که سپاه جمل می‌گریخت‌، مروان بن حَکَم تیری به پای طلحه زد و او را زخمی کرد. طلحه را به خانه‌ای در بصره منتقل کردند و او در آنجا، به علت خون‌ریزی‌، درگذشت‌. گفته‌اند که مروان به اَبان‌، پسر عثمان‌، گفت که یکی از کشندگان پدرت را از میان برداشتم‌.[۷۱]

جنگ‌های دوران امام علی(ع) سپاه مقابل تاریخ وقوع
جنگ جمل سپاه طلحه و زبیر ۱۵ جمادی‌الثانی ۳۶ق
جنگ صفین سپاه معاویه صفر ۳۷ق
جنگ نهروان سپاه خوارج صفر ۳۸ق

بنابر برخی منابع‌، زبیر نیز، پشیمان از کار خویش‌، قبل از جنگ از میان اصحاب جمل بیرون رفت‌.[۷۲] از روایتی دیگر برمی‌آید که پس از شکست سپاه جمل‌، زبیر از معرکه گریخت و به مدینه رفت.[۷۳] به هر روی‌، هنگامی که زبیر میدان را ترک کرد، عَمرو بن جُرموز، با چند تن از یارانش‌، به تعقیب او پرداخت و در جایی به‌نام وادی‌السِّباع او را غافل‌گیرانه کشت‌.[۷۴] امام از این واقعه و کشته شدن زبیر اظهار ناخشنودی کرد و چون شمشیر وی را دید، با یادآوری دلیری‌های زبیر در جنگ‌های صدر اسلام‌، فرمود این شمشیر بارها اندوه را از چهره رسول خدا (ص) زدود.[۷۵]

پس از جنگ‌، عایشه را از هودج بیرون آوردند و برای او خیمه‌ای برپا کردند. علی(ع) او را به سبب جنگ‌افروزی سرزنش کرد. سپس به برادر وی‌، محمد بن ابی بکر، فرمود تا او را به بصره بَرَد. عایشه چند روز آن‌جا ماند تا بعداً روانه مدینه شود، اما چون مهلت پایان یافت و او در رفتن تعلل ورزید، امام‌(ع)، عبدالله بن عباس را پیش وی فرستاد و به او هشدار داد. آنگاه وی را همراه با سی مرد و بیست زنی که لباس مردانه پوشیده بودند، به همراه محمد (یا عبدالرحمن‌) بن ابی‌بکر، با احترام و مشایعت‌، به مدینه روانه کرد.[۷۶]با وجود این تدبیر عایشه که به دنبال پیدا کردن نقطه ضعفی در حکومت امام علی(ع) بود او را متهم به همراه ساختن ناموس پیامبر با نامحرمان کرد و پيوسته از اين كار گله مى كرد ولی بعداً وقتی متوجه شد محافظان او زنانی بودند که لباس مردانه برتن داشتند از اعتراض خود پوزش طلبيد و گفت: خدا فرزند ابوطالب را پاداش نيک دهد كه حرمت رسول خدا را در مورد من رعايت كرد.[۷۷] بعدها عایشه هرگاه روز جمل را به یاد می‌آورد، آرزو می‌کرد که ای کاش قبل از آن مرده بود و در آن حادثه حضور نمی‌یافت‌. وی هنگامی که آیه «و قَرْنَ فی بُیوتِکُنَّ»[۷۸] را می‌خواند، چندان می‌گریست که روبندش خیس می‌شد.[۷۹]

در مسیر بصره، عایشه در بین راه به هرجا می‌رسید نام آنجا را می‌پرسید تا اینکه به آب‌های حوأب رسیدند و سگ‌های آنجا واق واق کردند. وقتی از نام آنجا اطلاع پیدا کرد قصد جدایی از سپاه و مراجعت به مکه را داشت[۸۰] زیرا پیامبر(ص) گفته بود: «روزی را می‌بینم که سگ‌های حوأب به یکی از شما زنان واق واق می‌کنند، حمیرا (عایشه) مبادا تو باشی».[۸۱] عبدالله بن زبیر پنجاه نفر را جمع کرده و قسم خوردند که این جا حوأب نیست[۸۲] و عایشه را از تصمیمش منصرف کردند. این گزارش در بسیاری از منابع اهل سنت آمده[۸۳] و برخی نیز آن را صحیح دانسته‌اند.[۸۴]

پیشینه و دلایل بروز جنگ

پیمان‌شکنی طلحه و زبیر

امام علی(ع) در ذیحجه سال ۳۵ هجری قمری، در پی اصرار و اتفاق‌نظر مردم از جمله مهاجران و انصار؛ زمام خلافت را به دست گرفت‌. طلحه و زبیر که نخست چشم به خلافت دوخته بودند، وقتی موفق نشدند و خلافت به امام علی‌(ع) رسید، انتظار داشتند به فرمانروایی ولایات برسند.[۸۵]

طلحه و زبیر از امام علی(ع) خواستند که امارت کوفه و بصره را به آنان دهد،[۸۶] ولی امام‌(ع) رضایت دادن به ولایت طلحه و زبیر بر کوفه و بصره را همانند رضایت دادن به معاویه در شام دانست و با این خواسته آنان مخالفت کرد.[۸۷]

چهار ماه پس از به‌خلافت رسیدن علی‌(ع)، طلحه و زبیر که دریافتند با خلافت امام علی‌(ع)، مردم از ایشان روی‌گردان شده‌اند و دیگر جایی در مدینه ندارند، از امام اجازه خواستند که برای انجام عمره به مکه روند.[۸۸] با این حال‌، امام فرمود که آنان به عمره نمی‌روند، بلکه قصد نیرنگ دارند.[۸۹]

طلحه و زبیر، برای توجیه پیمان‌شکنی خویش‌، مدعی شدند که از ترس و با اکراه بیعت کرده‌اند و لذا تعهدی در فرمان‌برداری از امیرمؤمنان‌ (ع) ندارند.[۹۰]

نقش معاویه در جنگ جمل

به باور علامه طباطبایی، طلحه و زبیر، به تحریک معاویه دست به برپایی جنگ جمل زدند[۹۱] و طلحه و زبیر و یعلی بن منبه، با دستور سری معاویه در مکه جمع شده و مردم را علیه امام علی تحریک کردند.[۹۲] بنا بر گزارش ابن أبی الحدید، پس از آن که علی (ع) برای معاویه نامه نوشت و از او درخواست بیعت کرد، معاویه نامه‌ای به زبیر نوشت که در آن آمده بود: «...همانا از مردم شام برای تو بیعت گرفتم، آنان دعوت مرا پذیرفتند و گروه گروه جمع شدند، پس کوفه و بصره را دریاب، مبادا پسر ابوطالب بر تو پیشی گیرد، چراکه مهم‌تر از این دو شهر وجود ندارد، پس از تو برای طلحه بیعت گرفتم، خون‌خواهی عثمان را آشکار کنید و مردم را به‌سوی آن بخوانید.»[۹۳]

هم‌پیمانی با عایشه

طلحه و زبیر، برای پیش‌برد مقاصد خود، از عایشه، که پیش از قتل عثمان برای عمره به مکه رفته بود، درخواست کردند که به خون‌خواهی عثمان و انتقام از کشندگان وی‌، که اکنون از یاران نزدیک علی و سرداران او شده‌اند، با آنان همراه شود. پس از مدتی‌، سرانجام‌، عایشه خواست آنان را پذیرفت‌.[۹۴]
امیرالمؤمنین(ع) در خطبه ۱۷۱ نهج البلاغه به این نکته این‌گونه اشاره کرده است: «به سوی جنگ بیرون شدند در حالی که حرم رسول خدا صلّی الله علیه و آله را همچون کنیزی که برای فروش می‌برند به دنبال خود کشاندند».[۹۵]

زبیر پسر عمه پیامبر(ص) و امام علی‌ (ع) و شوهر خواهر عایشه بود. پسرش‌، عبدالله، نقش عمده‌ای در همراه ساختن عایشه با طلحه و زبیر و برافروختن آتش جنگ ایفا کرد.[۹۶] عایشه نیز از علی‌ (ع) کینه داشت‌[۹۷] و همین امر نیز در پیوستن او به طلحه و زبیر مؤثر افتاد. امام علی (ع) نیز درباره نقش عبدالله در گمراه ساختن و انحراف پدرش از اهلبیت(ع) می‌فرماید:«زبير» همواره از ما اهل بيت بود تا آن زمان كه فرزند شومش عبداللّه نشو و نما كرد. [۹۸] ان أميرالمؤمنين (ع) يقول: ما زال الزبير منا أهل البيت حتى شبّ ابنه عبد الله. [۹۹]

بدین ترتیب‌، طلحه و زبیر و دیگر جدایی‌طلبان که می‌دانستند کارشان بدون عایشه همسر رسول خدا(ص)، که مورد توجه مردم بود به نتیجه نمی‌رسد با کسب موافقت عایشه سپاهی فراهم ساختند.[۱۰۰]

عبدالله بن عامر بن کُرَیز و یعلی بن امیه نیز با اموال و شترهای بسیار (بنابر بعضی اخبار، با ۶۰۰ شتر و ششصد هزار درهم یا دینار) که خراج یمن بوده است٬‌ از یمن به آنان پیوستند و همه در خانه عایشه گرد آمدند. [۱۰۱]

سخنان طلحه و زبیر و عایشه در بصره

به‌خواست عایشه، عبدالله بن عامر با نامه‌ای از او به سران بصره، مخفیانه وارد شهر شد و عایشه با همراهانش تا حُفَیر یا حَفر ابی‌موسی پیش رفت‌.[۱۰۲] چون خبر به مردم بصره رسید، عثمان بن حُنَیف (فرماندار علی‌(ع) در بصره‌)، عِمران بن حُصَین و ابوالاسود دُؤَلی را نزد عایشه فرستاد تا سبب آمدن وی و مخالفت او را بپرسند.[۱۰۳] فرستادگان عثمان بن حنیف، در محلی به نام حفر ابوموسی به عایشه رسیدند.[۱۰۴]

عایشه گفت‌: اوباش (غوغاء) به حرم پیامبر(ص) حمله کردند و پیشوای مسلمانان‌ (عثمان) را به ستم کشتند و اموال محترم را غارت کردند و حرمت شهر حرام و ماه حرام را شکستند. من آمده‌ام تا مسلمانان را از کار آنان آگاه سازم و آنچه را که برای اصلاح این وضع باید انجام داد، بگویم‌.[۱۰۵]

آن دو به عایشه یادآوری کردند که‌ به امر خدا و همچون دیگر همسران رسول‌ (ص)، باید در خانه‌ات بمانی‌.[۱۰۶] طلحه و زبیر نیز گفتند که به خون‌خواهی عثمان آمده‌اند و بیعت آنان از روی اکراه بوده است‌.[۱۰۷]

عایشه در مکه هم برای مردم سخنرانی کرده و گفته بود: «ای گروه مسلمانان؛ همانا عثمان مظلوم کشته شد». و سپس مردم را علیه علی (ع) و جنگ با ایشان، تحریک کرد.[۱۰۸]

پس از آنکه سپاه عایشه و طلحه و زبیر وارد بصره شدند، در مکانی به نام مربد توقف کردند.[۱۰۹] مردم بصره همراه با عثمان بن حنیف هم در مِربَد تجمع کردند.[۱۱۰] طلحه در خطبه‌ای که در بین مردم بصره ایراد کرد، قصد خود را از جنگ با امام علی، تلاش برای اصلاح امت پیامبر(ص) و ترویج اطاعت خدا بیان کرد.[۱۱۱]

طلحه با تمجید فراوان از عثمان،[۱۱۲] او را خلیفه مظلوم خواند و سپس خود و یارانش را در پی خون‌خواهی عثمان معرفی کرد.[۱۱۳] زبیر هم سخنانی مشابه بر زبان راند و سپس جمعی از مردم به موافقت با آنان برخاستند و برخی دیگر سخنان طلحه و زبیر را دروغ خواندند و یادآوری کردند که این دو بیشترین مخالفت را با عثمان داشته‌اند.[۱۱۴]

پس از طلحه و زبیر، عایشه در حالی که درون کجاوه، بر شتر خود سوار بود و با صدایی بلند سخن می‌گفت، عثمان را خلیفه مظلومی خواند که پس از آنکه از گناهانش توبه کرده، به ظلم کشته شده است.[۱۱۵] عایشه، خواسته خود را کشتن قاتلان عثمان دانست.[۱۱۶] پس از سخنان عایشه، برخی از مردم او را تصدیق کرده و برخی دیگر او را دروغگو خواندند.[۱۱۷] این اختلاف باعث درگیری و زد و خورد شد.[۱۱۸] این درگیری به جنگ بین دو گروه انجامید و کشته‌ها و زخمی‌هایی در پی داشت.[۱۱۹] سپس دو طرف توافق کردند که دارالاماره، بیت المال و مسجد بصره، تا ورود امام علی(ع)، در اختیار عثمان بن حنیف باشد و طلحه و زبیر و یاران آن دو آزاد باشند.[۱۲۰]

دیدگاه امام علی(ع) درباره آغازکنندگان جنگ

با توجه به سخنان امام علی(ع)، می‌توان دو دلیل را برای آتش‌افروزی مخالفان ذکر کرد:

دلیل اول:

قدرت‌طلبی طلحه و زبیر
آن حضرت در خطبه ۱۴۸ نهج البلاغه چنین می‌فرماید: هریک از دو تن [=طلحه و زبیر] کار[=خلافت] را برای خود امید می‌دارد، دیده بدان دوخته و رفیقش را به حساب نمی‌آرد.
دلیل دوم:

کینه‌توزی
این نکته قابل انکار نیست که کینه‌هایی نسبت به علی(ع) وجود داشته است؛ امیرالمؤمنین(ع) سابقه این امر را در مواردی برمی‌شمارد، از جمله اینکه:

  1. چون پیامبر(ص) مرا بر پدر عایشه برتری داده بود.
  2. چون پیامبر(ص) مرا برای اخوت با خویش اختصاص داد.
  3. چون خداوند دستور داد که همه درب‌‎های منتهی به مسجد بسته شود حتی درب خانه پدر عایشه، اما درب خانه من بسته نشد. (ماجرای سد الابواب)
  4. چون در روز خیبر پیامبر اکرم‌ (ص) بعد از ناکامی دیگران، پرچم را به من دادند و من نیز پیروز شدم و این امر موجب غمگین شدن آنان گردید و….[۱۲۱]

علاوه بر این، طلحه و زبیر امیدوار بودند که علی(ع) در امور با آن‌ها مشورت نماید؛ چراکه این دو خود را با علی(ع) در رتبه و مقام مساوی می‌دانستند، آن‌ها امیدوار بودند که با مرگ عثمان، بخشی از حکومت را به دست گیرند، چه آنان تردیدی در به دست آوردن حکومت بصره و یمن نداشتند٬ ولی چون خواست خود را مطرح کردند٬ حضرت علی آن‌ها شایسته این امر ندانست. [۱۲۲]

از زبیر نیز چنین نقل شده است: «خون‌خواهی عثمان را رها نخواهم کرد. به خدا سوگند؛ با اجبار با علی (ع) بیعت کرده‌ام».[۱۲۳]

امام علی(ع) در واکنش به این ادعا، خود طلحه و زبیر را قاتلان اصلی عثمان معرفی کرد[۱۲۴] و فرمود: این خون‌خواهی برای آن است که کسی علیه خود آنان ادعایی نکند.[۱۲۵]

سران سپاه جمل؛ خون‌خواهی عثمان را تنها بهانه‌ای برای ابراز مخالفت خود با علی (ع) مطرح کرده بودند؛ چراکه عایشه با عثمان چندان رابطۀ حسنه‌ای نداشته است. نقل شده است که عایشه پیراهن رسول خدا(ص) را نزد عثمان می‌برد و به او می‌گوید: هنوز رطوبت کفن رسول خدا(ص) خشک نشده که تو چنین، احکام او را تحریف می‌کنی.[۱۲۶] حتی جمله معروف: «اقتلوا نعثلا فقد کفر؛ نعثل (عثمان) را بکشید که او کافر شده». در منابع اهل سنت از عایشه نقل شده است:

«هنگام محاصره عثمان، عایشه به مکه مسافرت کرد و در زمان برگشت از مکه به سمت مدینه؛ مردی به نام عبید بن ابی سلمه (که از اقوام مادری‌اش بود) را دید. عایشه به او گفت: چه خبر داری؟ گفت: عثمان کشته شد و مردم هشت روز [بدون خلیفه] ماندند. عایشه پرسید: بعد از آن چه شد؟ گفت: مردم به اتفاق با علی بیعت کردند.... سپس عایشه گفت: مرا به مکه برگردانید. او را به مکه بردند در حالی‌که می‌گفت به خدا عثمان مظلوم کشته شده است. به خدا من به خون‌خواهی او قیام خواهم کرد. آن مرد گفت: چرا و برای چه؟ به خدا سوگند نخستین کسی که با عثمان مخالفت و ستیز کرد تو بودی. تو همیشه می‌گفتی: اقتلوا نعثلا فقد کفر؛ نعثل (عثمان) را بکشید که او کافر شده. گفت: مردم از او توبه خواستند و او توبه کرد و بعد از توبه او را کشتند. من گفتم و آنها گفتند و گفته آخر من بهتر از اول است».[۱۲۷] بنابراین، عایشه چنین جمله‌ای گفته بود و از دعوت‌کنندگان به قتل عثمان بود و بر انتساب این جمله به خود هیچ انکاری نداشت.

پس از جنگ جمل، امام علی(ع) با خواندن خطبه ۸۰ نهج البلاغه در نکوهش عایشه،[۱۲۸] به آسیب‌شناسی جنگ جمل پرداخت[۱۲۹] و برخی ویژگی‌های زنان را برشمرد تا در آینده رویدادهایی مانند جنگ جمل، که به دلیل پیروی از یک زن (عایشه) رخ داد، اتفاق نیفتد.[۱۳۰]

دیدگاه مذاهب و جریان‌های فکری اسلامی

برخی از علمای معتزله معتقدند که عایشه و یارانش قصد امر به معروف و نهی از منکر داشته‌اند.[۱۳۱]

در عین حال، ابن ابی الحدید معتزلی درباره برپاکنندگان جنگ جمل می‌گوید: همه این‌ها از نظر یاران معتزلی ما، نابودند به جزعایشه و طلحه و زبیر؛ زیرا این سه توبه کردند و بدون توبه، حکم این‌ها نیز بخاطر اصرارشان بر بغی، دوزخ است.[۱۳۲]

پانویس

  1. طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۸ش، ص۴۲.
  2. دلشاد تهرانی، سودای پیمان‌شکنان، ۱۳۹۴ش، ص۱۴.
  3. جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۱۳۸۸ش، ص۴۰.
  4. شیخ مفید، الجمل والنصرة، ۱۳۷۴ش، ص۳۳۶؛ مسعودی‌، مروج الذهب، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۵۱؛ یعقوبی‌، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج‌۲، ص‌۱۸۲.
  5. طبری، تاريخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج‌۴، ص‌۵۰۱.
  6. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۴۱؛ حموی‌، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ذیل کلمه «خُرَیبَة»؛ سمعانی، الأنساب، ۱۴۰۰ق، ج۱۲، ص۱۸۰.
  7. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۳۷.
  8. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۵۴.
  9. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۲۰۰.
  10. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۲۰۱.
  11. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۳۵-۳۶؛ دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۹.
  12. مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ص۳۹۰-۳۹۱.
  13. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۲۰۷؛
  14. ابن كثیر، البداية والنهاية، ۱۳۹۸ق، ج۷، ص۲۳۰.
  15. ابن كثیر، البداية والنهاية، ۱۳۹۸ق، ج۷، ص۲۳۰.
  16. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۲۰۷.
  17. مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۵۷.
  18. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۳۲۴.
  19. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۵۸.
  20. مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۷۱؛ خلیفة ‌بن خیاط‌، تاریخ خلیفة بن خیاط، ۱۴۱۵ق، ص‌۱۱۲؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص‌۵۳۹؛ ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص‌۴۸۷-۴۸۸.
  21. مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۷۱؛ خلیفة ‌بن خیاط‌، تاریخ خلیفة بن خیاط، ۱۴۱۵ق، ص‌۱۱۲؛ ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص‌۴۸۷.
  22. شیخ طوسی، الأمالي، ۱۳۸۰ش، ص۱۰۰۱؛ التميمي المغربي، شرح الأخبار، ۱۴۳۱ق، ص۴۰۱.
  23. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۶۱.
  24. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۶۱.
  25. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۶۱.
  26. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ۱۴۱۶ق، ص۶۱.
  27. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۶۱.
  28. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ۱۴۱۶ق، ص۳۵۹.
  29. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۲۲۶.
  30. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.
  31. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۳۲۰.
  32. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۳۲۰.
  33. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۲۳۲و۳۲۰.
  34. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۳۵۹.
  35. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۳۱۹.
  36. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۳۱۹.
  37. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش ص۳۲۴.
  38. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۳۲۴.
  39. دلشاد تهرانی، سودای پیمان‌شکنان، ۱۳۹۴ش، ص۱۵۸.
  40. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۳۶-۳۷.
  41. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۳۷؛ یعقوبی‌، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج‌۲، ص‌۱۸۲؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص‌۵۰۹.
  42. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۳۶؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص‌۵۰۹.
  43. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۱.
  44. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۱.
  45. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۳.
  46. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۳، ص۲۲؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص۴۵۴.
  47. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۲؛ ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص‌۴۵۳.
  48. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۳.
  49. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۳۵.
  50. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص‌۵۰۵-۵۰۶؛ ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص‌۴۶۱.
  51. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۲.
  52. حموی‌، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ذیل کلمه ربَذَة.
  53. مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۵۸-۳۵۹.
  54. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج‌۲، ص‌۱۵۸؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص‌۴۷۷-۴۷۹؛ خلیفة ‌بن خیاط‌، تاریخ خلیفة بن خیاط، ۱۴۱۵ق، ص‌۱۱۰.
  55. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۳۵؛ شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۳۳۶.
  56. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۳۴۸.
  57. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص‌۵۰۵-۵۰۶؛ ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص‌۴۶۱.
  58. خلیفه، تاریخ خلیفه،‌ ۱۴۱۵ق، ص۱۱۰؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۶۴.
  59. شیخ مفید، الجمل والنصرة، ۱۳۸۵ق، ص۲۹۵؛ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۳۴؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص۵۰۰-۵۰۵؛ ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۶۳.
  60. مسعودی‌، مروج الذهب، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۵۹-۳۶۱.
  61. خلیفة ‌بن خیاط‌، تاریخ خلیفة بن خیاط، ۱۴۱۵ق، ص‌۱۱۱؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص‌۵۰۰-۵۰۱.
  62. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص۵۰۳.
  63. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص‌۵۰۱؛ شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۳۳۴.
  64. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص‌۱۴۹.
  65. ابن قتیبه‌، الامامه و السیاسه، ۱۴۱۰ق، ج‌۱، ص‌۷۰-۷۱؛ ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص‌۴۶۵-۴۶۷.
  66. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص‌۳۱۳-۳۱۷؛ ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص‌۴۶۷.
  67. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۲، ص۱۶۷.
  68. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۲، ص۱۶۷.
  69. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۳، ص۵۱۳.
  70. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۳، ص۵۱۴.
  71. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۵۰.
  72. ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص‌۴۷۰-۴۷۱.
  73. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج‌۲، ص‌۱۸۱.
  74. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص۵۱۱.
  75. ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص‌۴۷۱-۴۷۲.
  76. مسعودی‌، مروج الذهب، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۷۰.
  77. شیخ مفید، الجمل، ص۲۲۱؛ سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۷۴ش، ص۴۶۲.
  78. سوره احزاب، آیه ۳۳.
  79. ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۸۷.
  80. أحمد بن حنبل، مسند، مؤسسة قرطبه، ج۶، ص۵۲.
  81. ابن قتیبة، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۸۲.
  82. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۴؛ بیهقی، المحاسن والمساوی، ۱۴۲۰ق، ص۴۳.
  83. إبن أبی شیبة، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۵۳۶؛ حنظلی، مسند إسحاق بن راهویه، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۸۹۱؛ حاکم النیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۲۹؛ مسند أبی یعلی، ۱۴۰۴ق، ج۸، ص۲۸۲.
  84. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۳۹۸ق، ج۶، ص۲۱۲؛ هیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۲۳۴؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، دار المعرفه، ج۱۳، ص۵۵.
  85. شریف رضی،‌ نهج البلاغه‌، ۱۴۱۳ق، خطبه ۱۴۸، ص۱۶۷.
  86. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص۴۲۹.
  87. ابن قتیبه‌، الإمامة والسیاسة، ۱۴۱۰ق، ج‌۱، ص‌۷۰-۷۱؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص‌۴۳۸.
  88. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۲.
  89. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج‌۲، ص‌۱۵۸؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص‌۴۲۹.
  90. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۲؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص۴۳۵.
  91. طباطبایی، رسالت تشیع در دنیای امروز، ۱۳۸۷ش، ص۱۴۸.
  92. طباطبایی، رسالت تشیع در دنیای امروز، ۱۳۸۷ش، ص۱۸۴.
  93. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص ۲۳۱
  94. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج‌۲، ص‌۱۵۹؛ دینوری‌، الاخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص‌۱۴۴؛ ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص‌۴۵۲.
  95. نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، خطبه ۱۷۱.
  96. ابن اثیر، اسد الغابه، قاهره، ج‌۲، ص‌۲۴۹-۲۵۰ و ج‌۳، ص‌۲۴۲-۲۴۳.
  97. نهج البلاغه‌، خطبه ۱۵۶؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص‌۵۴۴.
  98. مکارم شیرازی، نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان، ۱۳۳۸۴ش، ج۱، ص۸۴۹.
  99. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۲، ص۱۶۷.
  100. طبری، تاریخ الاممو الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص‌۴۵۰-۴۵۱.
  101. ابن‌مسکویه، تجارب الأمم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۴۶۹؛ ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۶۰۷.
  102. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج‌۲، ص‌۱۶۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص‌۴۶۱.
  103. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۴.
  104. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۴.
  105. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۳، ص۲۳و۲۴.
  106. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۳، ص۲۴.
  107. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج‌۲، ص‌۱۶۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص‌۴۶۱.
  108. مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۲۲۸.
  109. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۳، ص۲۵.
  110. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۵.
  111. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۳۰۴.
  112. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۵.
  113. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۵.
  114. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۵.
  115. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲۳، ص۲۵.
  116. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۵.
  117. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۵-۲۶.
  118. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۳، ص۲۵-۲۶.
  119. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۶.
  120. بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۲۶.
  121. مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ۱۳۷۴ش، ص۴۰۹.
  122. رک:ابن‌قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج‌۱، ص‌۷۱.
  123. مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۲۳۱.
  124. مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۲، ص۱۲۱؛ شریف رضی، نهج البلاغه، ۱۴۱۳ق، خطبه ۱۳۷، ص۱۵۶.
  125. شریف رضی، نهج البلاغه، ۱۴۱۳ق، خطبه ۱۷۳، ص۲۰۶.
  126. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۶، ص۲۱۵.
  127. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص۴۵۹.
  128. ابن‌ابى‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۶، ص۲۱۴.
  129. دین‌پرور، منشور جاودانه، ۱۳۸۹ش، ص۳۰۵.
  130. ابن‌میثم، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۲۲۳.
  131. شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۶۴.
  132. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۹.

یادداشت

  1. درباره جهالت افرادی که پیرامون عایشه گرده آمده بودند و تعصب جاهلانه آنان در تاریخ آمده است که آنان به قدری به این شتر تعصب داشتند و آن را تعظیم می کردند که نقل شده مدفوع شتر عایشه را می‌گرفتند و آن را می‌شکافتند و می‌بوییدند و می‌گفتند: مدفوع شتر مادرِ ما، بوی عطر مشک می‌دهد. الطبری، تاريخ الطبري، موسسه اعلمی، ج۳، ص۵۳۰.
  2. براساس آیات۳۲ و ۳۳ سوره احزاب وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ (ترجمه: و در خانه‌هایتان بنشینید و آرام گیرید (و بی‌حاجت و ضرورت از منزل بیرون نروید) و مانند دوره جاهلیت پیشین با آرایش و خود آرایی بیرون نیایید)همسران پیامبر باید در خانه هایشان می نشستند و بدون دلیل خارج نمی شدند (تفسیر نمونه ج۳، ص ۹۶۰) ولی در ماجرای جمل این دستور قرآنی نقض شد و امام علی (ع) به این مخالفت با دستور قرآن اشاره کرده است. و در مقاطع دیگر نیز به آن اشاره داشته است. نهج‌البلاغه خطبه ۱۷۱

منابع‌

  • ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم‌، ج۱، قاهره، دار إحیاء الکتب العربیة، ۱۳۸۵ق.
  • ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم‌، قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق.
  • إبن‌أبی‌شیبة، عبدالله بن محمد، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، تحقیق کمال یوسف الحوت، ریاض، مکتبة الرشد، ۱۴۰۹ق.
  • ابن‌اثیر، علی بن محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، تحقیق محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره‌، بی‌نا، بی‌تا.
  • ابن‌اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر و دار بیروت، ۱۳۸۵ق.
  • ابن‌أعثم كوفي‌، محمد بن علی، الفتوح‌، تحقیق علی شیری‌، بیروت، دار الأضواء، ۱۴۱۱ق.
  • ابن‌حجر عسقلانی، أحمد بن علی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق محب الدین الخطیب، ‌بیروت، دار المعرفة، بی‌تا.
  • ابن‌عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، بیروت، دارالكتب العلمیۀ، ۱۴۰۳ق.
  • ابن‌قتیبة، عبدالله بن مسلم، الإمامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۰ق.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البداية والنهاية، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ۱۳۹۸ق.
  • ابن‌میثم، میثم بن علی، شرح نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر کتاب، ۱۴۰۴ق.
  • أحمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل،‌ قاهره، مؤسسة قرطبة، بی‌تا.
  • بلاذری، احمد بن یحیی، جمل من أنساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، با اشراف مکتب البحوث والدراسات، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
  • بیهقی، ابراهیم بن محمد، المحاسن والمساوی، تحقیق علی عدنان، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۰ق.
  • ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و...، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • ابن‌مسکویه، ابوعلی مسکویه الرازی، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۹ش.
  • تميمي المغربي، نعمان بن محمد، شرح الأخبار: فی فضائل الأئمة الأطهار، قم، مؤسسة النشر الإسلامي، ۱۴۳۱ق.
  • جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، تهران، نشر علم، ۱۳۸۸ش.
  • حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، ‌بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۱ق.
  • حموی‌، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
  • حنظلی، إسحاق بن إبراهیم، مسند إسحاق بن راهویه، تحقیق عبد الغفور بن عبد الحق البلوشی، المدينة، مکتبة الإیمان، ۱۴۱۲ق.
  • خلیفة ‌بن خیاط‌، تاریخ خلیفة ‌بن خیاط‌، تحقیق مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت‌، بی‌نا، ۱۴۱۵ق.
  • دلشاد تهرانی، مصطفی، سودای پیمان‌شکنان: تحلیل فتنه جمل با تکیه بر نهج البلاغه، تهران، دریا، ۱۳۹۴ش.
  • دین‌پرور، سید جمال‌الدین، منشور جاودانه، تهران، بنیاد نهج البلاغه، ۱۳۸۹ش.
  • دینوری‌، احمد بن داود، الأخبار الطوال‌، قاهره، مطبعة السعادة، ۱۳۳۰ق.
  • سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، ناشر: مؤسسه امام صادق (عليه السلام) قم، ۱۳۷۴ش.
  • سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الأنساب، تصحیح عبدالرحمن بن یحیی معلمی، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیة، ۱۴۰۰ق.
  • شریف الرضی، نهج البلاغة، تحقیق عزیزالله عطاردی قوچانی، تهران، بنیاد نهج البلاغه، ۱۴۱۳ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، الأمالي، تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری و بهراد جعفری، تهران، ‌دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۸۰ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، شیعه در اسلام، به کوشش سید هادی خسروشاهی، قم، موسسه بوستان کتاب، ۱۳۸۸ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، رسالت تشیع در دنیای امروز (گفتگویی دیگر با هنری کربن)، تحقیق خسروشاهی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۷ش.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک (تاریخ طبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار المعارف، ۱۹۷۰م.
  • مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
  • مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب ومعادن الجوهر، تحقیق و تعلیقه سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۱ق.
  • مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، تحقیق سید علی میرشریفی، قم، مکتب الإعلام الإسلامی، ۱۳۷۴ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین(ع)، تهران،‌ دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۸۶ش.
  • موصلی التمیمی، أحمد بن علی، مسند أبی یعلی، تحقیق حسین سلیم أسد، ‌دمشق، دار المأمون للتراث، ۱۴۰۴ق.
  • هیثمی، علی بن أبی بکر، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ‌القاهرة و بیروت، دار الریان للتراث و ‌دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
  • یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا.

پیوند به بیرون