فتح ایران

مقاله قابل قبول
بدون جعبه اطلاعات
استناد ناقص
شناسه ارزیابی نشده
عدم جامعیت
از ویکی شیعه

فتح ایران پیروزی مسلمانان بر سلسله ساسانیان در طی جنگهای متعدد و غلبه بر سرزمین ایران بود. این فتح که از زمان ابوبکر آغاز شد، در زمان عمر به اوج خود رسید و تا سال ۳۰ق یعنی اواسط زمان خلافت عثمان ادامه داشت، اما در زمان خلافت حضرت علی(ع) متوقف شد.

علل شکست ساسانیان

شکست امپراتوری ایران از تازه مسلمانان از نظر نظامی بعید به نظر می‌رسید اما بعد از یک سال ایران به دست اعراب فتح شد. برای این شکست علت‌هایی از جمله موارد زیر گفته شده است.

  • ناخرسندی ایرانیان از حکومت طبقاتی ساسانیان. سربازان ایرانی می‌دانستند در صورت پیروزی باز هم می‌بایست ظلم طبقات بالاتر و حاکمان ساسانی را تحمل کنند. انگیزه‌ای برای دفاع نداشتند و در مواردی با اعراب همکاری می‌کردند. بستن سربازان ایرانی توسط فرماندهان برای جلوگیری از فرار کردن،‌ کشته شدن فرماندهان ایرانی توسط سربازان ایرانی و مشورت دادن به اعراب از جمله مواردی است که می‌توان شاهد بر این مدعا باشد.[۱]
  • ظلم و تعصب موبدان. زرتشتیان در نظام طبقاتی بسیار متعصب بودند به عنوان مثال معبد اغنیا از معبد فقرا جدا بود. ادوارد براون(Edward Browne ۱۹۶۲-۱۹۲۶.خاور شناس وایران شناس بریتانیایی) می‌نویسد: چهار هزار سرباز دیلمی (نزدیک بحر خزر) پس از مشاوره تصمیم گرفتند به میل خود اسلام آورند و به قوم عرب ملحق شوند. این عده در تسخیر جَلولا به تازیان کمک کردند.[۲] ایرانیان تعالیم اسلام مانند عدالت‌خواهی و برابری انسان‌ها را برای خود آرزو داشتند.[۳]
  • غوطه‌ور شدن سران کشور در فساد. این علت زوال سلطنت ساسانی را حضرت علی بیان کرده است. آنجا كه حضرت (ع) پس از ورود به مداين، به قصر ساسانيان وارد شد و بعد از شنيدن اشعارى از بعضى همراهان خويش كه در ناپايدارى نعمت هاى دنيوى و زوال قدرت‏‌ها سروده بودند، فرمود: خواندن شعر نيازى نيست؛ قرآن بخوانيد كه مى‌‏فرمايد:

كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيونٍ* وَ زُرُوعٍ وَ مَقَامٍ كَرِيمٍ*وَ نَعْمَة كَانُوا فِيهَا فَاكِهينَ* كَذَلِكَ وَ أَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِينَ* فَمَا بَكَتْ عَلَيهمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَ مَا كَانُوا مُنْظَرِينَ[دخان–۲۲-۲۶]

ترجمه:[وه!] چه باغ‏‌ها و چشمه‏‌سارانى [كه آنها بعد از خود] بر جاى نهادند. و كشتزارها و جايگاه‏‌هاى نيكو. و نعمتى كه از آن برخوردار بودند. [آرى،] اين‏‌چنين [بود] و آنها را به مردمى ديگر ميراث داديم. و آسمان بر آنان اشكى نريخت و مهلت نيافتند.

امام على (ع) با بیان این آیه [که در باره فرعونیان و میراث به جا مانده از آنها پس از غرق شدنشان در دریاست]؛ رمز نابودى ساسانيان را غوطه‏‌ور بودن در تمايلات حيوانى و نداشتن جايگاه مردمى مى‏‌داند.

جالب توجه اينكه خاقانى با الگوگیری از این سخنان على (ع) در قصيده‏‌اى طولانى چنین سروده است:

هان اى دل عبرت‏ بين از ديده نظر كن هان‏ايوان مداين را آيينه عبرت دان‏
دندانه هر قصرى پندى دهدت نو نوپند سر دندانه بشنو ز بن دندان‏

و سرانجام مى‌‏گويد:

پرویز به هر خوانی زرّین‌تره گستردی کردی زِ بساط ِ زر، زرّین‌تره را بُستان
پرويز كنون گم شد زان گمشده كمتر گوى‏زرين تره كو بر خان؟ رو كَمْ تَرَكُوا برخوان[۴]

فتوحات

علت اساسی حمله مسلمانان عرب نه تغییرات ارضی شبه جزیره چون خشکی و نه به دست آوردن راه‌های تجاری و حرص به غارت‌گری اعراب که از زمان قدیم بدان شهیر بودند، بود. بلكه علت واقعى و محرک اصلى اين هجوم برق‏‌آسا و توقف‏‌ناپذير تازيان قبل از هر چيز، دين جديد و اعتقادات تازه‏‌اى بود كه حضرت محمد (ص) به آنان ارزانى بخشيده بود.[۵]

در زمان خلافت ابوبکر

آغاز فتح ایران در زمان ابوبکر صورت گرفت. ابوبکر خالد بن ولید را برای سرکوب مرتدین فرستاد، نیروهای مرتدین پس از شکست به عراق عقب نشینی کردند و حمایت ساسانیان از آنان خود به خود مسلمانان و ساسانیان را در مقابل هم قرار داد.

عبدالحسین زرین‌کوب مورّخ معاصر ایرانی، رویارویی مسلمانان با ساسانیان را ادامه درگیری مسلمانان با مرتدین می‌داند. در تجارب الامم نیز از فراهم شدن سپاه انبوه ایرانی در کمک به مرتدین سخن رفته است.

در زمان خلافت عمر

عمر مایل به درگیری با ساسانیان نبود و وی گفت‌ای کاش دیواری از آهن بینشان بود تا نه آنها به ساسانیان کار داشتند و نه ساسانیان به آنها، اما با درگیری‌هایی که زمان ابوبکر شده بود چاره‌ای از این کار نبود و ساسانیان در صدد حمله بودند. در جنگ اول بین نیروهای عمر با ساسانیان، مسلمانان به فرماندهی ابوعبید ثقفی شکست خورده و ابوعبید کشته شد. این شکست بر تردید عمر افزود. اما شکست‌های بعدی ساسانیان در قادسیه و جلولاء باعث پیش روی نیروی اسلام شد.

نبرد قادسیه

این نبرد پیروزی نهایی مسلمانان و هزیمت ساسانیان بود. آنچه در این نبرد مورد توجه پژوهش‌گران قرار گرفته است٬ مذاکرات بین فرستادگان سپاه اسلام با بزرگان لشگر ایران بود. گفته شده است رستم پسر فرخزاد٬ فرمانده لشگر ساسانی٬ خود مایل به درگیری نبوده است.

او چون از زُهرة بن حَويّه، طلايه‏‌دار سپاه مسلمانان دلیل لشکرکشی مسلمانان را پرسید٬ زهره بدو گفت هدف ما رهانيدن مردم از پرستش بت و دعوت آنان به عبوديت الله است.(و اخراج العباد من عبادة العباد الی عبادة الله )ما اعتقاد داريم كه تمامى مردم، فرزندان آدم و حوایند و تمامى آنان با يكديگر برادر و برابرند.

رستم اين سخنان را ستود و گفت: اگر من و همراهانم تمام آنچه را كه توصيف كردى بپذيريم، چه خواهيد كرد؟ آيا به سوى شهر و ديار خويش باز خواهيد گشت؟ زهره گفت: آرى، سوگند به خداوند كه باز مى‌‏گرديم و از آن پس جز براى تجارت به سرزمين شما نزدیک نخواهیم شد.اما رستم موفق نشد دیگر بزرگان ساسانی را به خودداری از درگیری وادارد.

سومین مذاکره که با رِبعى بن عامر بود نیز نتیجه‌ای در پی نداشت. هر سه فرستاده مسلمانان، ایرانیان را در پذیرفتن سه امر مخیر می‌نمودند:

  • اسلام
  • پرداخت جزیه و باقی ماندن بر آئین قبلی
  • جنگ

سر انجام در نبردی چهار روزه و با کشته شدن رستم٬ نیروهای ساسانی به طرف شرق عقب‌نشینی کردند.[۶] برخی از شهرها اسلام آوردند چرا که دین اسلام را بهتر از دین خود یافتند. بعضی شهرها حاضر به پرداخت جزیه شدند چرا که مقدار آن را در مقابل خراج و مالیاتی که به ساسانیان می‌دیدند کمتر یافتند. برخی نیز وارد جنگ با مسلمانان شدند.

جنگ نهاوند

پس از شكست قادسيه يزدگرد چهار سال به تجهیز سپاه پرداخت. در سال ۲۱ق با سپاهى صد و پنجاه هزار نفری در نهاوند که شهری بزرگ با فاصله سه روزه در غرب همدان بود٬ با مسلمانان روبرو شدند. اما باز مسلمین پیروز شدند و این پیروزی بزرگ را فَتح‏ الفُتوح(پیروزی پیروزی‌ها) ناميدند. یزگرد به خراسان گریخت.[۷]

در زمان خلافت عثمان

در زمان خلافت عثمان نیز کار فتوحات ادامه پیدا کرده و با عقب نشینی یزدگرد، بقیه کشور نیز به دست مسلمانان افتاد. یزدگرد از پادشاه چین کمک خواست اما پادشاه چین به دو دلیل از یاری یزدگرد شانه خالی کرد.

  • دلیل اول: اینکه مسلمانان با مخیر کردن شما در سه چیز روش عادلانه‌ای را پیش گرفته‌اند از آنان بپذیرید.
  • دلیل دوم: با روحیه‌ای که مسلمانان می‌جنگند اگر من نیز به کمک شما بیایم شکست خواهم خورد.

یزدگرد به پادشاه چین پیشنهاد کرد تا مبالغ باقی مانده از خزائن شاهی را تسلیم وی کند تا او یاریش نماید، این پیشنهاد باعث اختلاف در نیروهای باقی مانده تحت امر یزدگرد شد. مخالفین این پیشنهاد بر موافقین غلبه کرده و آنان را کشتند و خزائن شاهی را نیز تسلیم مسلمانان کردند که تا خراسان پیشروی کرده بودند. یزدگرد نیز به صورت ناشناس به خانه آسیابانی در مرو رفت. آسیابان ایرانی نیز پس از شناختن یزدگرد وی را کشت. با کشته شدن یزدگرد، پادشاهی ساسانی منقرض گردید.

پس از آن مسلمین فتوح خود را دنبال كرده و تا جيحون رسيدند و سپس به كابل روى نهادند و از آن راه به سيستان و كرمان راه یافتند.[۸]

نقش و نگاه حضرت علی(ع)

فتوحات در زمان حضرت علی(ع) متوقف شد. به نظر ابن خلدون اگر حضرت علی(ع) هم به جنگ خارجی می‌پرداخت دچار مشکلات داخلی نمی‌شد، اما حضرت علی(ع) فتوحات را ادامه نداد.[نیازمند منبع]

عملکرد حضرت علی(ع) در قبال فتوحات نشان از عدم توافق با این موضوع دارد. حضرت علی با آنکه در زمان پیامبر(ص) در تمام جنگ‎ها حضور فعال داشت در طول ۲۵سال خلافت سه خلیفه اول به هیچ وجه در این فتوحات شرکت نکرد و پیشنهاد فرماندهی سپاه از سوی عمر را رد نمود. تنها نقش حضرت علی در این فتوحات(ع) در حد مشاوره است.

چون مشاورین خلیفه بدو گفتند مردم شام، بصره و کوفه را به جنگ فرا خواند٬ على(ع) با این پیشنهاد مخالفت کرده فرمود: «اگر خليفه همه سپاهيان را از اين مناطق فرا خواند، دشمنان‏ اسلام از فرصت استفاده كرده، به آن سرزمين‏‌ها حمله خواهند كرد و اگر خليفه خود در جنگ با ايرانیان حضور يابد، آنان در پيكار سخت‏تر خواهند جنگيد». او پيشنهاد كرد خليفه خود در مدينه بماند و به مردم شام، بصره و كوفه بنويسد یک سوم آنها به سپاه بپیوندند.[۹]

هم چنین به پیشنهاد او نعمان بن مقرّن مُزنى را فرمانده سپاهيان اسلام قرار داد. از ديگر مشاوره‌‏هاى على(ع) به خليفه دوم تشويق وى به فتح خراسان بزرگ بود.[۱۰]

مفاد مشاوره‌ها حاکی از آن است که حضرت علی علاوه بر نفع اسلام، نفع مناطق فتح شده و پایین آمدن تلفات از طرفین را مد نظر داشتند. پیشنهاد ایشان در مورد عدم فراخواندن نیروهای یمنی و... در این فتوحات بسیار به پایین آمدن تلفات و خسارات کمک کرد.[نیازمند منبع]

بررسی حضور حسنین(ع)

به نقل مورخینی مانند ابن اثیر و ابن خلدون، حسنین(ع) در هیچ جنگی بعد از رحلت پیامبر(ص) شرکت نکردند.[۱۱] در تاریخ طبری از شخصی به نام سیف بن عمر نقل می‌کند که حسنین(ع) در جنگ شرکت داشته‌اند. سیف بن عمر متهم به زندقه است و خود طبری نگاه مثبتی به وی ندارد.[۱۲] گفته شده است که حسنین(ع) در جنگ گرگان و طبرستان شرکت داشته‌اند. این در حالی است که منابع تاریخی از فتح گرگان با صلح گزارش می‌دهند و اصولا جنگی در این مناطق بوجود نیامده است.[۱۳]

حضرت علی(ع) از حضور امام حسن(ع) در جنگ صفین اکراه داشتند. حضرت فرمود: جلوی این جوان را بگیرید تا با مرگ خویش‌، پشت مرا نشکند،‌ من از رفتن این دو (حسنین ع) به جنگ دریغ دارم‌. مبادا با مرگ آنها، نسل رسول‌خدا(ص) قطع شود.[۱۴] با توجه به این نگاه، اجازه جنگ به حسنین(ع) که در زمان جنگ ایران ۱۳ تا ۱۹ سال داشته‌اند، بعید به نظر می‌رسد.

اسلام و ایرانیان

با این‌که در اثنا حملات اعراب مقاومت جدی از سوی ایرانیان صورت نگرفت و فلات ایران با اندک زحمتی به دست اعراب افتاد لیکن در مواردی مقاومت و شورش محلی روی داد. چنان که حملات و قيام‌هاى گوناگون كردها در اطراف فسا و دارابگرد و نیز اغتشاشات و شورش‌های برخی مردم همدان مدتی اعراب را زمین‌گیر کرد. علاوه این‌که تصرف طبرستان كه از لحاظ جغرافيايى در سطح پستى واقع شده و آب‏‌وهواى ديگرى داشت بى‏‌نتيجه ماند و سبب بقاى سلسله سلاطين زرتشتى تا قرن‌ها بعد در آن سرزمين گرديد و اين مناطق به صورت پناهگاهى براى زندگى قديمى ايرانى درآمد.[۱۵]

در هر صورت مسلمانان با زرتشتيان هم چون اهل كتاب رفتار نموده و آنان را كاملا در مسائل دين‏شان آزاد گذاشتند. اما ایرانیان دسته دسته به اسلام گرویدند. «توده‌‏هاى مردم نه تنها در خود در برابر جهان‏‌بينى و ايدئولوژى ضد تبعيض طبقاتى در اسلام مقاومتى احساس نمى‏‌كردند، بلكه درست در آرمان آن همان چيزى را مى‏‌يافتند كه قرن‏‌ها به بهاى آه و اشک و خون خريدار و جان‌نثار و مشتاق آن بودند و عطش آن را از قرن‏‌ها در خود احساس مى‏‌كردند».[۱۶]

برخى از دهقانان مالک كه رهبر مردم محلى نيز به شمار مى ‏آمدند٬ به اطاعت سرداران عرب درآمدند. در این صورت مصونيت جان٬ مال و دين آنها (زرتشتى، مسيحى، يهودى) از سوى حكام عرب تضمين مى ‏شد، دهقانان هم مى‏ توانستند در قلمرو املاكشان اعمال قدرت كنند؛ در مقابل باید حاكميت عرب هاى مسلمان را بپذيرند، خيانت نكنند و هر سال خراج بدهند.[۱۷]

عدم اجبار به پذیرش دین اسلام از آنجائی آشکار می‌شود که پيروان زردشت تا اواخر دولت عباسى در ايران آزادى مذهبى داشتند وآتشكده‏‌هاى زردشتيان در عراق و فارس و كرمان و سيستان و خراسان و آذربايجان برپا بود.[۱۸]. لیکن در پايان سده دهم اسلام، بدون گفتگو دين اكثريت قريب به اتفاق تمام مردم ايران بود.[۱۹]

اقبال لاهورى گفته است اگر از من بپرسيد بزرگ‏‌ترين حادثه تاريخ اسلام كدام است؟ بى‏‌درنگ خواهم گفت: فتح‏ ايران‏ ... اگر اعراب ايران را تسخير نكرده بودند، تمدن ناقص مى‌‏شد.[۲۰]

مسشترقان معتقدند تمدن اسلامى نتيجه پيوند جوانه نيرومند عرب بر روى پايه برومند تمدن ايرانى بود و راز نيرومندى عجيب و تحول ملكات و فضايل آن در همين مطلب نهفته است.[۲۱]

سال ها بعد در اثر خلافت على (ع) و اقامت آن حضرت در عراق و در ميان ايرانيان باعث گرديد تا اسلام ايرانيان حال ‏وهواى ديگر يابد. گرایش و علاقه و ارتباط آنان با علی(ع) ویژگی‌های خاصی به این تمدن بخشید. تا آنجا که مستشرقان بدان اسلام ایرانی نام نهادند. غرض ایشان از به كار بردن اين نام٬ نمودن ويژگی‌هاى فكرى و روحى‏‌اى بوده كه اسلام ايرانى را در مجموعه دنياى اسلام متمايز ساخته و آن را در موضعى خاص قرار داده است.[۲۲]سیدبن طاووس بر این باور است که فتوحات زمان خلفای سه‌گانه پس از پیامبر(ص) پیامدهای منفی فراوانی داشته زیرا مردم را به پیروی از کسانی فرامی خواندند که از اسرار ربّ العالمین و پیامبرخدا(ص) ناآگاه بودند و در نتیجه از گمراهی کفر به گمراهی دیگری(انحراف از موضو ع امامت) منتقل گشتند. [۲۳] [یادداشت ۱]

پانویس

  1. حامی، «عوامل سقوط سلسلۀ ساسانی در جنگ با اعراب»، ص۲۸۷.
  2. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۱۰۱ به نقل از علل پیشرفت و انحطاط مسلمین، ص۸۰.
  3. مطهری،‌ مجموعه آثار،‌ ۱۳۷۷ش، ج۱۴، ص۹۶.
  4. ابراهيمى وركيانى، تاريخ تحليلى اسلام از آغاز تا واقعه طف٬ ص۲۰۸
  5. اشپولر، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى، ۱۳۷۳ش، ج‏۱، ص۷
  6. نصيرى رضى، تاريخ تحليلى صدر اسلام٬ بی‌تا٬ ص۱۷۳-۱۷۷
  7. ابراهیم حسن٬ تاريخ سياسى اسلام، ۱۳۷۶ش٬ ج‏۱، ص۲۴۸
  8. ابراهیم حسن٬ تاريخ سياسى اسلام، ۱۳۷۶ش٬ ج‏۱، ص۲۴۹
  9. ابن اعثم کوفی٬ الفتوح٬ ج۲ ٬ ص۲۹۴
  10. ابن اعثم کوفی٬ الفتوح٬ ۱۴۱۱ق٬ ج۲ ٬ ص۲۹۴ - ۲۹۵
  11. زمانی، حقایق پنهان، ۱۳۸۰ش، ص۱۱۷.
  12. جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱۳۷۳ش، ص۱۲۴.
  13. طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۵، ص۲۱۱۷.
  14. نهج‌البلاغه، خطبه ۲۰۷
  15. اشپولر٬ ۱۲۷۳ش٬ تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى٬ ج‏٬ ص۲۰ و ۲۳ و ۲۹.
  16. صاحب الزمانى، ديباچه‏‌اى بر رهبرى، ص ۲۵۵
  17. گرانتوسكى، تاريخ ايران از زمان باستان تا امروز ۱۳۵۹ش٬ ص۱۸۱
  18. ابراهیم حسن، تاريخ سياسى اسلام ٬ترجمه پاینده، ۱۳۷۶ش٬ ج۱ ٬ ص۲۵۰
  19. گرانتوسكى، تاريخ ايران از زمان باستان تا امروز٬ ۱۳۵۹ش٬ ص۱۸۲
  20. بينش، آشنايى با تاريخ تمدن اسلامى، ۱۳۷۸ش٬ ص۱۲۵
  21. سارتن٬ سرگذشت علم٬ ۱۳۳۳ش٬ ص ۲۲۱
  22. ملایری٬ تاريخ و فرهنگ ايران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، ۱۳۷۹ش٬ ج۳، ص۲۵۴ (اسلام ايرانى را نخست لوئى ماسينيون‏ در رساله‏‌اى كه درباره سلمان فارسى در سال ۱۹۳۴م نوشته بود٬ به كار برد. چندين سال بعد همين عنوان را هانرى كربن براى كتاب چند جلدى خود، برگزيد و هدف از تأليف آن اثر بزرگ را هم معرفى همين ويژگی‌ها و آثار آنها در حيات روحى و معنوى اسلام ذكر نمود.)
  23. سیدبن طاووس، کشف المحجه لثمرة المهجه، ۱۳۷۰ق، ج۱، ص۵۸.

یادداشت

  1. أن ذلك الفتوح كان مقتضيا للجموح والعمى ... فانتقل أهل تلك البلاد من ضلال الكفر والبهتان إلى ضلال ما جرى بتقدم الناس على أبيك علي عليه السلام

منابع

  • حامی، احمد، «عوامل سقوط سلسلۀ ساسانی در جنگ با اعراب»، در مجله یاد، تهران، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، شماره ۶۷، ۱۳۸۲ش.
  • جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ت‍ه‍ران‌، وزارت‌ ف‍ره‍ن‍گ‌ و ارش‍اد اس‍لام‍ی‌، ۱۳۷۳ش.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات اساطیر، ۱۳۷۵ش.
  • زمانی، ح‍ق‍ای‍ق‌ پ‍ن‍ه‍ان‌: پ‍ژوه‍ش‍ی‌ از زن‍دگ‍ان‍ی‌ س‍ی‍اس‍ی‌ ام‍ام‌ ح‍س‍ن‌ م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ (ع‌)، ق‍م‌، دف‍ت‍ر ت‍ب‍ل‍ی‍غ‍ات‌ اس‍لام‍ی‌،چاپ سوم، ۱۳۸۰ش.
  • سیدبن طاووس، كشف المحجة لثمرة المهجة، نجف، منشورات المطبعة الحيدرية، ۱۳۷۰ق.
  • علل پیشرفت و انحطاط مسلمین، قم، نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران، بی‌تا.
  • مطهری،‌ مرتضی، مجموعه آثار،‌ تهران، انتشارات صدرا، چاپ سوم، ۱۳۷۷ش.
  • ابن اعثم الكوفى، أبو محمد أحمد، كتاب الفتوح، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، ۱۴۱۱ق.
  • گرانتوسكى، ادوين آردوويچ، تاريخ ايران از زمان باستان تا امروز، تهران، پويش، چ۱، ۱۳۵۹ش.
  • اشپولر، برتولد، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى، تهران، شركت انتشارات علمى فرهنگى، چ۴، ۱۳۷۳ش.
  • بينش، عبد الحسين، آشنايى با تاريخ تمدن اسلامى، تهران، اداره عقيدتى سياسى نمايندگى ولى فقيه در سپاه، چ۱، ۱۳۷۸ش.
  • ملايرى‏، محمد مهدى، تاريخ و فرهنگ ايران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، تهران‏، چ۱، ۱۳۷۸ش.
  • سارتن، جرج٬ سرگذشت علم، ترجمه احمد بی‌رشك، تهران،انتشارات كتاب‏فروشى ابن سينا، چ۱ ٬ ۱۳۳۳ش.
  • ابراهیم حسن، حسن، تاريخ سياسى اسلام٬ ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، جاويدان، چ۹، ۱۳۷۶ش.

پیوند به بیرون