فتح مکه

مقاله متوسط
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
شناسه ارزیابی نشده
از ویکی شیعه
فتح مکه
تصویری از سپاه اسلام قبل فتح مکه در کتاب سیرة النبی که در قرن یازدهم هجری به دستور سلطان مراد سوم حاکم عثمانی و توسط سید سلیمان کسیم پاشا تهیه شده شده است.
تصویری از سپاه اسلام قبل فتح مکه در کتاب سیرة النبی که در قرن یازدهم هجری به دستور سلطان مراد سوم حاکم عثمانی و توسط سید سلیمان کسیم پاشا تهیه شده شده است.
زمانرمضان سال هشتم هجری
مکانمکه
مختصاتمکه
نتیجهفتح مکه
علت جنگنقض صلح حديبيه توسط مشرکان مکه
تغییرات سرزمینیشهر مکه به سرزمین‌های اسلامی اضافه شد.
جنگندگان
طرفین جنگده هزار نفر از مسلمانان
سران مکه قبل از تشکیل سپاه تسلیم مسلمانان شدند.
فرماندهان
فرماندهان جنگحضرت محمد(ص)
ابوسفیان
تلفات
خساراتدر این جنگ مسلمانان بدون جنگ توانستند مکه را فتح کنند.
چون سران مکه تسلیم پیامبر شدند، پیامبر در این روز عفو عمومی اعلام کرد به جز عده معدودی که برخی کشته شدند و برخی امان‌نامه گرفتند.


فتح مکه واقعه فتح شهر مکه در سال هشتم هجری به دست مسلمانان و به فرماندهی پیامبر اکرم(ص) در واکنش به نقض پیمان حدیبیه توسط قریشیان بود. این فتح، نتایجی همچون روی‌آوردن مشرکان شبه‌جزیره عربستان به اسلام در سال‌های بعد را در پی داشت. سران مشرکان قریش از جمله ابوسفیان قبل از ورود مسلمانان به شهر مکه، اسلام آوردند.

پیامبر در فتح مکه با ندای اَلْیَوم یَومُ الْمَرحَمَه (امروز، روز رحمت و گذشت است) فرمان عفو عمومی صادر کرد. گذشت و عدم انتقام در این روز از مهمترین وقایع زندگی پیامبر(ص) دانسته شده است که سعه‌صدر و سیره رحمانی او در برابر دشمنان را نشان می‌دهد.

پیشینه فتح

علت وقوع فتح مکه نقض صلح حدیبیه توسط قریشیان شمرده شده است. در سال ششم هجری و پس از وقوع سه جنگ بزرگ بدر، احد و خندق، سرانجام مسلمانان و مشرکان در منطقه حدیبیه با یکدیگر قرارداد صلحی امضا کردند که طبق آن تعیین شد که ده سال میان طرفین صلح برقرار گردد.[۱]

اما دو سال بعد، قریش این صلح‌نامه را نقض کرد. قبیله بنی‌خزاعه با مسلمانان و قبیله بنی‌بکر با قریش هم‌پیمان بودند. در نبردی که در سال هشتم میان این دو قبیله رخ‌داد، مردانی از قریش به نفع بنی‌بکر، افرادی از بنی‌خزاعه را کشتند. این به معنای نقض صلح حدیبیه بود و با اینکه ابوسفیان شخصاً برای عذرخواهی به مدینه رفت، عذرش پذیرفته نشد و در اندک مدتی، پیامبر با سپاهی انبوه، که در زمان صلح و گسترش اسلام گردآمده بود، عازم فتح مکه شد.[۲]

عبدالحسین زرین‌کوب:

«اهل مکه پشیمان و وحشت‌زده ابوسفیان را به مدینه فرستادند تا محمد(ص) را از این آهنگ (حمله به مکه) منصرف دارند. اما دیگر دوران صلح گذشته بود و تا اهل مکه خبر شدند پیغمبر با ده هزار مسلمان خویش در ظرف یک هفته نزدیک دروازه شهرشان رسیده بود. مکه در مقابل وی مقاومت نکرد ... این بار محمد به عنوان فاتح اما باز مثل یک پیغمبر به شهر در آمد: بدون غارت بدون خونریزی.»[۳]

جایگاه فتح مکه

عالمان دینی، فتح مکه و چگونگی برخورد پیامبر(ص) با رؤسای کفار و مشرکین پس از پیروزی بر آنان را از مهم‌ترین وقایعی می‌دانند که سیره پیامبر(ص) در برابر دشمنان را نشان می‌دهد که تا چه اندازه از سعه صدر و عفو و گذشت برخوردار بود.[۴] مرتضی مطهری دربارهٔ فتح مکه می‌گوید: «پیغمبر اکرم مکه را بدون خونریزی، بدون هیچ ناراحتی و بدون اینکه کوچک‌ترین آسیبی به کسی برسد فتح کرد.»[۵]

سید جعفر شهیدی درباره فتح مکه می‌گوید «رفتاری که پیغمبر(ص) با مردم مکه کرد سماحت اسلام و بزرگواری پیغمبر این دین را در دیده مخالفان آشکار ساخت. قریش که به مدت ۲۰ سال از هیچ آزاری نسبت به محمد و پیروان او دریغ نکرده بودند از کیفر می‌ترسیدند و چون از او شنیدند که در پاسخ آنان گفت همه شما را آزاد کردم، مصمم شدند برای اسلام بجنگند.»[۶]

پیامبر(ص) در مقابل کسانی از مسلمانان که روز فتح مکه را فرصتی برای انتقام یافته بودند و می‌خواستند دست به کشتار بزنند، آن روز را روز رحمت نامید و از کار آنان جلوگیری کرد.[۷] پیامبر(ص) به فرماندهان خود گفت از جنگ و خونریزی پرهیز کنند مگر در مقابل با کسانی که از درِ جنگ درآیند.[۸]

اذان گفتن بلال در مکه در کتاب سیرةالنبی که در قرن یازدهم هجری به دستور سلطان مراد سوم حاکم عثمانی و توسط سید سلیمان کسیم پاشا تهیه شده است

ورود سپاه اسلام به مکه

پس از نقض صلح حدبیه توسط مشرکان، پیامبر با ده هزار مسلمان در ظرف یک هفته نزدیک دروازه شهر مکه شد. مکه در مقابل او هیچ مقاومتی نکرد.[۹] پیامبر(ص) مراقبت زیادی کرد تا قریش از حرکت سپاه اسلام آگاه نگردد. بدین جهت تا رسیدن سپاه به "مرّالظّهران" که در چند کیلومتری مکه است، اهالی مکه و جاسوسان و نفوذی‌های آنان هیچ خبری از حرکت جهادی سپاه اسلام نداشتند.[۱۰] برخی از مورخان و سیره‌نگاران، تاریخ فتح مکه را در روز سیزدهم رمضان سال هشتم ذکر کرده‌اند،[۱۱] ولی اکثر علمای شیعه و اهل سنت، ۲۰ رمضان را روز فتح مکه می‌دانند.[۱۲] گفته شده شعار مسلمانان در روز فتح مکه این بود: «نحن عباد الله حقا حقا؛ ما حقیقتاً بندگان شایسته خداوندیم.»[۱۳] پس از فتح مکه، در جزیرة العرب مخالف قابل توجه‌ای برای مسلمانان باقی نماند.[۱۴]

شمار سپاهیان اسلام

شمار سپاهیان اسلامی را ده‌هزار و از قبائل مختلف بدین ترتیب نوشته‌اند:

  • مهاجران: ۷۰۰ مرد و ۳۰۰ اسب
  • أنصار: ۴۰۰۰ مرد و ۵۰۰ اسب
  • مزینه: ۱۰۰۰ مرد و ۱۰۰ اسب و ۱۰۰ زره
  • أسلم ۴۰۰ مرد و ۳۰۰ اسب
  • جهینه: ۸۰۰ مرد و ۵۰ اسب
  • بنی‌کعب بن عمرو: ۵۰۰ مرد
  • بنی‌سلیم: ۷۰۰ مرد
  • بنی‌غفار: ۴۰۰ مرد
  • از دیگر قبائل در حدود ۱۵۰۰ مرد[۱۵]

در روز فتح مکه، از مسلمانان جز دو نفر به نام‌های کرز بن جابرالفهری[۱۶] و خنیس بن خالد اشعری[۱۷] یا خالد اشعری[۱۸] که راه را گم کرده بودند، کسی کشته نشد. این دو نفر از مسیر دیگری رفته و در بین راه به دست مشرکین افتاده و به قتل رسیدند.[۱۹]

عفو عمومی

در روز فتح مکه، هزار نفر از سپاهیانِ زره‌پوشیده که با پیامبر(ص) حرکت می‌کردند وارد شهر مکه شدند. همین که سعد بن عباده با پرچم رسول خدا(ص) از برابر ابوسفیان گذشت فریاد کشید: ای ابوسفیان! امروز روز خون ریختن است و خدا قریش را خوار و ذلیل می‌کند. وقتی رسول خدا به ابوسفیان رسید، ابوسفیان گفت: آیا شما دستور داده‌اید که خویشاوندانت را بکشند؟ تو را در مورد قوم خودت به خدا سوگند دهم و تو نیکوکارتر و با پیوندترین مردمی. پیامبر(ص) فرمود: امروز روز رحمت و مهربانی است. امروز روزی است که خداوند قریش را با ایمان عزیز و گرامی خواهد داشت.[۲۰]

پس از آن، پیامبر(ص) دستور داد تا حضرت علی(ع) پرچم را از سعد بن عباده بگیرد و خود بردارد.[۲۱]

رسول خدا پس از فتح مکه بر سر در کعبه ایستاد و عفو عمومی اعلام کرد. او رو به اشراف قریش کرده، فرمود: حال چه می‌گویید؟ گفتند: خیر و نیکی، تو برادر و برادرزادۀ ما هستی که اکنون به قدرت رسیده‌ای. رسول خدا فرمود: اما من همان را می‌گویم که برادرم یوسف به برادرانش گفت: امروز بر شما ملامتی نیست. خدا شما را بیامرزد که ارحم الراحمین است.[۲۲]

سخن پیامبر اکرم(ص) به ابوسفیان در فتح مکه:

درجریان فتح مکه که اباسفیان منحوس حرکت می‌کرد می‌گفت: «لَیْتَ شِعْرِی بِأَیّ شَیْءٍ غَلَبْتنِی» همین طور راه می‌رفت و با خودش حرف می‌زد که چه طور شد که اینها پیروز شدند؟ ما با شمشیر می‌جنگیدیم اینها با چوب‌دستی! ما سوار داشتیم با شتر بودیم با اسب بودیم، اینها پیاده! ...ما مسلّح بودیم، اینها سلاح نداشتند! وجود مبارک پیامبر(ص) از پشت سر رسید دست روی شانه نحس اباسفیان گذاشت فرمود: «بِاَللهِ غَلَبْتُک»، شما قدرت‌های الهی را حساب نکردی.

* [۲۳]*

گروه طلقاء

ابوسفیان و دیگر کسانی که رحمت پیامبر(ص) شامل حال‌شان شده بود به «طُلَقا» (به معنای آزادشدگان) معروف شدند، این لقب برگفته از فرمایش پیامبر(ص) که فرمود: «گمان می‌کنید چه با شما خواهم کرد؟ گفتند: نیکی. برادری کریم هستی و پسرِ برادری کریم. پیامبر فرمود: بروید که شما آزادشدگان (طُلَقا) هستید».[۲۴] مردم به این لقب به عنوان ضعف نگاه می‌کردند و آن را نوعی بدنامی می‌دانستند.[۲۵]

استثناشدگان از عفو عمومی

پیامبر(ص) پس از آنکه فرمان عفو عمومی صادر کرد، عده‌ای را از این امر استثنا کرده و فرمان داد ایشان را هر کجا دیدید بکشید، اگر چه در زیر پرده‌های کعبه باشد.[۲۶] البته تمام این افراد کشته نشدند و بیش از نیمی از آنان امان‌نامه دریافت کردند.

مردان

  • عکرمة بن ابی جهل: وی قبل از ورود مسلمانان گریخت، اما همسرش که قبلا مسلمان شده بود، خدمت پیامبر(ص) رسیده و برای وی امان گرفت.[۲۷]
  • صفوان بن امیه:به جده گریخت اما پس از آنکه عمیر بن وهب جهمی برای او امان گرفت نزد پیامبر باز گشت. وی از پیامبر دو ماه مهلت خواست تا اسلام بیاورد، پیامبر(ص) به او چهار ماه مهلت داد، سر انجام پس از مدتی اسلام آورد.[۲۸]
  • عبدالله بن ابی سرح: وی که برادر رضاعی عثمان بود، پس از مسلمان شدن مرتد شده بود. عثمان برایش امان گرفت.[۲۹]
  • عبدالله بن خطل: مسلمانی را کشت و مرتد شد.[۳۰] وی پس از فتح مکه به دست مسلمانان کشته شد.[۳۱]
  • حویرث بن نقیذ: وی در مکه بر علیه پیامبر(ص) شعر می‌سرود و پس از فتح مکه نیز به شرایط عفو عمومی اعتنا نکرده و به بیرون از خانه آمد و از خانه خود گریخت که در بین راه کشته شد.[۳۲]
  • مقیس بن صباته یا ضبابه: وی یکی از مسلمانان را کشته، فرار کرد و مرتد شد. نمیله بن عبدالله کنانی وی را کشت.[۳۳]
  • اسلم بن زبعری: به نجران گریخت ولی پس از چندی اسلام آورده و امان گرفت.[۳۴]
  • وحشی بن حرب: وی قاتل حمزه بن عبدالمطلب عموی پیامبر(ص) بود، پس از چندی خدمت پیامبر(ص) رسید و امان گرفت.

زنان

  • هند دختر عتبه: مادر معاویه
  • ساره کنیز عمرو بن عبدالمطلب: وی پیش از حرکت سپاه اسلام برای مشرکان جاسوسی کرده بود.[۳۵] برای وی امان گرفتند، وی در زمان خلافت عمر در گذشت.[۳۶]
  • دو کنیز عبدالله بن خطل: نام آنان قریبه و فرتنا بود.[۳۷] این دو کنیز آوازه‌خوان بودند و پیامبر(ص) را با ترانه‌های خود هجو می‌کردند، یکی از آنان اسلام آورد ولی دیگری کشته شد.[۳۸]
فرازی از سخنرانی پیامبر:
«هر خون و مالی که بر عهده داشتید و همۀ افتخارات واهی جاهلی زیر پا نهاده شده و از میان رفته است. خداوند تکبر جاهلیت و افتخار به پدران را از بین برد. مسلمان برادر مسلمان است و همۀ مسلمانان برادرند. همۀ شما از خاک هستید و گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزکارترین شماست. دور آنها مساوی نزدیک آنان است. نیرومند و ناتوان آنان در جنگ به طور یکسان غنیمت می‌برند. شرکت در جناح چپ یا راست جبهه، یعنی میسره و میمنه، در میزان برداشت غنایم تفاوت نمی‌آورد. خون مسلمانان محترم است و باید محفوظ بماند. باید مسلمانان در مقابل دشمن متحد و هماهنگ باشند. هیچ مسلمانی را در برابر کافر نباید کشت و هیچ صاحب پیمانی در زمان پیمان نباید کشته شود.»[۳۹]

شکستن بت‌ها

نقاشی ماجرای کسر اصنام در کتاب سیره النبی که به دستور سلطان مراد سوم حاکم عثمانی و توسط سید سلیمان کسیم پاشا تهیه شده است.

بنا بر برخی گزارش‌ها پیامبر(ص) پس از فتح مکه اقدام به شکستن بت‌های بالای سقف کعبه نمود، به پیشنهاد پیامبر(ص)، علی(ع) روی شانه‌های ایشان رفت و بت‌ها را یکی پس از دیگری به زمین انداخت.[۴۰] البته بنا بر روایتی که در المستدرک علی الصحیحین نقل شده است، شکستن بت‌ها، در لیلة‌المبیت (شبی که پیامبر(ص) از مکه خارج شد و علی(ع) برای فریب دشمنان او در بسترش خوابید.) رخ داده است.[۴۱]

پانویس

  1. ابن‌اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۲، ص۲۰۴.
  2. ابن‌اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۲، ص۲۳۹-۲۴۴.
  3. زرین‌کوب،‌ بامداد اسلام،‌ ۱۳۶۹ش، ص۳۷.
  4. منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ۱۳۷۹ش، ج۵، ص۳۷۱.
  5. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۴، ص۷۵۸.
  6. شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۲ش، ص۱۰۱ و ۱۰۲.
  7. شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۲ش، ص۱۰۱.
  8. آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ۱۳۹۱ش، ص۴۶۰.
  9. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۵۸؛ زرین‌کوب،‌ بامداد اسلام،‌ ۱۳۶۹ش، ص۳۷.
  10. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۵۰.
  11. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۳۲۶.
  12. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۴۳.
  13. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۴۷
  14. زرین‌کوب،‌ بامداد اسلام،‌ ۱۳۶۹ش، ص۳۸.
  15. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۵۸، چاپ بیروت، سال ۱۳۷۹ ه. م.
  16. الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۱۰
  17. أسدالغابة، ج۱، ص۳۱۹
  18. إمتاع الأسماع، ج۱، ص۳۹۱
  19. الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۱۰
  20. واقدی، مغازی، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص‌۸۲۲.
  21. شیخ مفید، الإرشاد، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۵۳
  22. واقدی، مغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص‌۷۰۱.
  23. https://javadi.esra.ir/fa/w/تفسیر-سوره-منافقون-جلسه-1-1397/01/29-
  24. حمیری، قرب الاسناد، ۱۴۱۳ق، ص۳۸۴؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ج۱، ص۳۹۱.
  25. ابن حجر، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۳۰۱.
  26. ثقفی، الغارات، ۱۴۱۰ق، ص۱۲۵.
  27. الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۸۲
  28. المغازی، ترجمه متن، ص۶۵۳
  29. دلائل النبوة، ج۵، ص۶۳
  30. ابن اثیر، ترجمه الکامل، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۲۹۵.
  31. إمتاع الأسماع، ج۱، ص۳۹۹
  32. ابن اثیر، ترجمه الکامل، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۲۹۶.
  33. فتوح البلدان/ترجمه متن، ص۶۰.
  34. فتوح البلدان/ترجمه، متن، ص۶۱.
  35. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۵۴
  36. زندگانی محمد(ص)/ترجمه، ج۲، ص۲۷۳
  37. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۵۷؛ تاریخ یعقوبی/ترجمه، ج۱، ص۴۲۰
  38. تاریخ الطبری/ترجمه، ج۳، ص۱۱۸۷.
  39. واقدی، مغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص‌۶۳۹-۶۴۰.
  40. الطرائف، ابن طاوس، ج۱، ص۸۰.
  41. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۶.

منابع

  • آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، دانشگاه تهران، چاپ هشتم، ۱۳۹۱ش.
  • ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت،‌ دار صادر ـ دار بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
  • ابن اثیر، عزالدین علی بن ابی الکرم، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱ش.
  • ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد(م ۸۰۸)، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت،‌ دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
  • ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۱۵ق.
  • ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چ اول، ۱۳۶۳ش.
  • ابن کثیر الدمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، تحقیق علی شیری، بی‌جا،‌ دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
  • بلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر(م ۲۷۹)، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الأولی، ۱۴۱۷ق.
  • ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، قم، دارالکتاب، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
  • حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق.
  • حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد(ط- الحدیثة)، قم، موسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • زرین‌کوب،‌ عبدالحسین، بامداد اسلام، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۹ش.
  • شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ترجمه رسولی محلاتی، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، بی‌تا.
  • طبری، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، مصحح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی،‌ تهران،‌ دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۸۹ش.
  • منتظری، حسينعلی، مبانی فقهی حكومت اسلامی، ترجمه و تقرير محمود صلواتی، تهران، انتشارات سرايی، ۱۳۷۹ش.
  • واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمی، ط الثالثة، ۱۴۰۹ق.
  • یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب واضح الکاتب العباسی(م بعد ۲۹۲)، تاریخ یعقوبی، بیروت،‌ دار صادر، بی‌تا.