آیه ۳۷ سوره توبه
مشخصات آیه | |
---|---|
نام آیه | آیه ۳۷ سوره توبه |
واقع در سوره | سوره توبه |
شماره آیه | ۳۷ |
جزء | ۱۰ |
اطلاعات محتوایی | |
مکان نزول | مکه |
درباره | بتپرستان اهل مکه |
'آیه ۳۷ سوره توبه به تغییر حرمت ماههای حرام به ماههای دیگر اشاره دارد. این عمل چون سبب انحراف جامعه اسلامی میشد، قرآن کریم از انجام آن نهی کرده است. به گفته مفسران، حرمت ماهها از زمان حضرت ابراهیم(ع) تشریع شد، اما در زمان جاهلیت، بتپرستان مکه بخاطر روحیه جنگ طلبی و غارت اموال، اقدام به تغییر ماهها میکردند. چون تغییر ماهها تصرف در احکام الهی و بدعت در دین بشمار میرفت، در قرآن با عنوان زیادت بر کفر از آن یاد شده است.
متن و ترجمه آیه
﴿إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ٣٧﴾ [توبه:37]|﴿جز این نیست که جابجا کردن [ماههای حرام] فزونی در کفر است که کافران به وسیله آن گمراه میشوند آن را یکسال حلال میشمارند و یکسال [دیگر] آن را حرام میدانند تا با شماره ماههایی که خدا حرام کرده است موافق سازند و در نتیجه آنچه را خدا حرام کرده [بر خود] حلال گردانند زشتی اعمالشان برایشان آراسته شده است و خدا گروه کافران را هدایت نمیکند ٣٧﴾
شأن نزول
به گفته بیشتر مفسران، در موسم حج، مردی از قبیله کِنانه میایستاد و میگفت: من خون عدهای از قبیله طَی و خَثعم را در ماه حرام، مباح کردهام و حرمت آن ماه را به تاخیر انداختهام و به جای آن، ماه صفر را ماه حرام قرار دادهام. چون سال آینده فرا میرسید؛ میگفت: ماه صفر را حلال کردم و حرمتش را به تعویق انداختم و بجای آن، ماه محرم را ماه حرام قرار دادم. آیه نازل شد و از این عمل نهی کرد.[۱]
حرمت تغییر ماههای حرام
به گفته سید محمدحسین طباطبایی مؤلف تفسیر المیزان، آیه ۳۶و ۳۷ سوره توبه، حرمت ماههای حرام که در جاهلیت وجود داشته، تثبیت کرده و قانون تاخیر حرمت ماهها را که از قوانین دوره جاهلی بوده، لغو کرده است.[۲] مفسران، حرمت ماههای حرام را از زمان حضرت ابراهیم(ع) میدانند،[۳] که تا زمان جاهلیت محترم شمرده میشد.[۴] به گفته برخی، این تغییر حرمتِ ماهها بهصورت موقت بوده[۵] تا سنتی که پیشینیانشان از حضرت ابراهیم(ع) به ارث بردهاند، حفظ کنند.[۶]
در اینکه عمل نَسیء (تغییر حرمت ماههای حرام به ماههای دیگر) توسط چه کسانی و چگونه انجام میشد، میان مفسران و مورخان اختلاف است. بیشتر مفسران علت جابجایی حرمت ماهها را جنگ بیان کردهاند.[۷] به گفته آنان، چون عرب در جاهلیت علاقه زیادی به غارتگری، جنگ و خونریزی داشت،[۸] تحمل سه ماه حرام پشت سر هم (ذیالقعده، ذیالحجه و محرم) برایشان سخت بود،[۹] و سبب تضعیف روحیه جنگجویی میشد.[۱۰] افزون بر آنکه این چهار ماه بغض و کینه و دشمنی را در سینهها جمع میکرد.[۱۱] بههمین خاطر در مراسم حج در سرزمین منی و در یک اجتماع بزرگ و پس از تقاضای مردم یکی از سران قبیله بنیکنانة به نام نعیم بن ثعلبه[۱۲] اقدام به تغییر ماهها میکرد.[۱۳] عطیه عوفی، مفسر، مینویسد: کسانی که این عمل تاخیر ماهها را انجام میدادند، از قبیله هَوازان، غَطفان و بَنیسلیم بودند.[۱۴] از ابنعباس نقل شده اولین کسی که این سنت تغییر ماهها را انجام داد، عَمرو ابنلُحَيِّ بود. [۱۵]
تعدادی از مفسران، علت جابجایی حرمت ماهها را وقوع حج در زمانهای مختلف ذکر کردهاند.[۱۶] به گفته فخر رازی، برگزاری مراسم حج در ماه قمری، سبب میشد تا مراسم حج گاهی در زمستان و گاه در تابستان واقع شود و تجارت مردم بهخاطر تغییر فصل، تحت تاثیر قرار بگیرد؛ لذا با تغییر ماه حرام به ماه دیگر، اقدام به جابجایی زمان حج میکردند.[۱۷]
قرآن تاخیر حرمت ماه را به ماهی که حرام نیست، زیادت در کفر معرفی کرد.[۱۸] در تعلیل زیادت بر کفر گفته شده: چون عمل آنان یک نوع بدعت[۱۹] و تصرف در احکام الهی بود.[۲۰] به گفته ناصر مکارم شیرازی از مفسران شیعه، عرب جاهلی علاوه بر شرک و کفر اعتقادی، با زیر پاگذاشتن این حکم الهی، مرتکب کفر عملی و دو عمل حرام میشدند: اول آنکه حرام خدا را حلال و دیگر اینکه حلال خدا را حرام میکردند، لذا خدای متعال این عملشان را زیاده در کفر معرفی کرده است.[۲۱]
در اینکه مراد از زینت دهنده در عبارت «زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ» چه کسی است، میان مفسران اختلاف است. شیخ طبرسی در مجمع البیان، زینتدهنده را به نفس اماره تفسیر کرده است.[۲۲] علامه طباطبایی نیز شیطان را زینتدهنده میداند.[۲۳] برخی دیگر از مفسران، زینت دهنده اعمال را به رؤسای یهود تطبیق دادهاند.[۲۴]
فلسفه حرمت جنگ در ماههای حرام
به گفته ناصر مکارم شیرازی، حرمت جنگ در ماههای حرام، یکی از راههای پایان دادن به جنگهای طولانی مدت بود تا وسیلهای برای دعوت به صلح و آرامش باشد. هنگامی که چهار ماه از سال، اسلحه را کنار بگذارند، مجالی برای تفکر و اندیشه به وجود میآید و احتمال پایان دادن جنگ، بسیار زیاد است.[۲۵] سید محمدحسین طباطبایی معتقد است با دست کشیدن از جنگ، امنیت عمومی در همه جا حکمفرما میشود تا مردم با فراهم آوردن وسایل آسایش به زندگی خود برسند و با طاعات الهی به قرب پروردگار خود راه یابند.[۲۶]
پانویس
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۹۰؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۱۷؛ جرجانی، درج الدرر فی تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۶۵؛ ابنعربی، احکام القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۹۴۳.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۲۱ق، ج۹، ص۲۶۶.
- ↑ کاشانی، منهج الصادقین، تهران، ج۴، ص۲۶۷؛ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۲۱ق، ج۹، ص۲۷۱؛ ابنعربی، احکام القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۹۴۳؛ سیوطی، الدر المنثور، دارالفکر، ج٤، ص۱۸۸.
- ↑ طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج۸، ص۲۱۸.
- ↑ جرجانی، درج الدرر فی تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۶۵؛ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۲۱ق، ج۹، ص۲۷۱.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۲۱ق، ج۹، ص۲۷۱.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۹، ص۲۴۳؛ کاشانی، منهج الصادقین، تهران، ج۴، ص۲۶۷؛ابنعاشور، التحرير والتنوير، ۱۹۸۴م، ج۱۰، ص۱۸۹؛ طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۵۴.
- ↑ زمخشری، الکشاف،۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۷۰؛ مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۷ِ، ص۴۰۹.
- ↑ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۹، ص۲۴۳؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۳۱ق، ج۵، ص۷۰.
- ↑ مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۷ِ، ص۴۰۹.
- ↑ طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج۸، ص۲۱۸.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۳۱ق، ج۵، ص۷۱.
- ↑ مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۷ِ، ص۴۰۹.
- ↑ ابنسعد، تفسیر القرآن الکریم، ۱۴۳۱ق، ج۲، ص۶۷.
- ↑ ثعلبی، الكشف و البیان المعروف تفسیر الثعلبی، ۱۴۲۲ق، ج۵، ص۴۵.
- ↑ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۰، ص۹۳؛ فخررازی، التفسير الكبير، ۱۴۲۰ق، ج۱۶، ص۴۵؛ ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۱۹۸۴م، ج۱۰، ص۱۹۰.
- ↑ فخررازی، التفسير الكبير، ۱۴۲۰ق، ج۱۶، ص۴۵.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسر القرآن، بیروت، ج۵، ص۲۱۶.
- ↑ نهاوندی، نفحات الرحمن، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۱۵۱، حسینی، انوار درخشان، ۱۳۸۰ق، ج۸، ص۱۱
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۲۱ق، ج۹، ص۲۷۱.
- ↑ مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۷ِ، ص۴۱۰.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۳۱ق، ج۵، ص۷۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۲۱ق، ج۹، ص۲۷۲.
- ↑ شاهعبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۸۸.
- ↑ مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۷ِ، ص۴۰۸.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۲۱ق، ج۹، ص۲۶۸؛ الدر المنثور، دارالفکر، ج۴، ص۱۸۵.
منابع
- ابنعاشور، محمد الطاهر، التحریر والتنویر، تونس، الدار التونسیة للنشر، ۱۹۸۴م.
- ابنعربی، محمد بن عبدالله، احکام القرآن، تحقیق: علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- ابنعربی، محمد بن عبدالله، احکام القرآن، تحقیق: علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، تصحیح: محمدمهدی ناصح و محمدجعفر یاحقی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق،
- ثعلبی، احمد بن محمد، الكشف و البیان المعروف تفسیر الثعلبی، تحقیق: ابیمحمد ابنعاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- جرجانی، عبدالقاهر، درج الدرر فی تفسیر القرآن العظیم، تصحیح: محمد ادیب شکور، عمان، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۳۰ق.
- حسینی همدانی، محمد، انوار درخشان در تفسیر قرآن، تهران، لطفی، ۱۳۸۰ق.
- حویزی، عبدعلی، تفسیر نور الثقلین، تصحیح: هاشم رسولی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق و تصحیح: صفوان داوودی، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- زمخشری، محمود، الکشاف، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم ،۱۴۰۷ق،
- سیوطی، عبدالرحمن، الدر المنثور، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- شاهعبدالعظیمی، حسین، تفسیر اثنی عشری، تهران، نشر میقات، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ ششم، ۱۴۲۱ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، تصحیح ابوالقاسم گرجی، قم، حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق،
- طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر الطبری)، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، بیتا.
- طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، نشر اسلام، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش.
- عطیه عوفی، عطیة بن سعد، تفسیر القرآن الکریم، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۴۳۱ق.
- فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر(مفاتیح الغیب)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دار الكتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
- کاشانی، فتح الله، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، کتابفروشی اسلامی، چاپ اول، بیتا.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ نوزدهم، ۱۳۷۷ش.
- نهاوندی، محمد، نفحات الرحمن فی تفسیر القرآن، قم، موسسه البعثه، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.